چند فراز اول مناجات شعبانیه را نگاهی کردیم، ادامهاش را هم نگاهی می اندازیم. تا اینجا گفته شد که "وقفتُ بَینَ یَدیْک" به معنای راضی بودن و توکل و در مقابل دستان قدرتمند کسی قرار گرفتن که اعتماد کامل داریم بهترین را برای ما میخواهد. یکی از مشکلات بزرگ جمعهای ایمانی مانند ما این است که نسبت به برخی از آیات قرآن به درجه یقین نرسیده ایم و معمولاً هم در بحرانها این بی یقینی ما کار دستمان میدهد. یکی همین بحث "وقفتُ بَینَ یَدیْک" که اتصالش بدهیم به آیات شریفه قرآن. "عَسی أن تُحبّوا و عَسی أنْ تَکرَهوا"، چه بسا چیزهایی که شما میپسندید و برای شما بد است و چه بسا چیزهایی که شما نمیپسندید و برای شما خوب است.
این یعنی نسبت به این داستان تمکین داشتن یعنی چه؟ یعنی زمانی اتفاقی برای شما میافتد شما گمان میکنی که بد است در صورتی که برای شما خوب است، چارهای هم نداری و صبر میکنی، میگویی اتفاق بد افتاده صبر هم میکنی، بعدها ممکن است این اتفاق، خوبی خودش را به شما نشان بدهد.
اسم این تمکین نیست اسم این صبر است یعنی چه؟ یعنی شما در دلت از این اتفاقی که افتاده دلخور و ناراحت هستی و بد میپنداری یا اتفاقی که برخی اوقات شما خوب میپنداری و رخ نداده و فکر میکنی کار بدی است که این اتفاق نیفتاده، صبر میکنی، این صبر برای ما زیاد سود معنوی ندارد. برای اینکه این صبر از گردن کلفتی نیست این صبر از ضعف ما است، صبر نکنم چه کار کنم؟ اگر صبر نکنم مگر میتوانم کاری دیگری هم انجام دهم؟تمکین چه میگوید؟ تمکین میگوید من واقعاً احساس کنم که برداشت من راجع به بد بودن این اتفاق اشتباه است، خدا درست کار میکند، این معنای تمکین است. تمکین یعنی یک صبر همراه با اعتماد، من مطمئنم این بدی برای من خوب است.
خیلی از اوقات یک اتفاق بد یا خوبی که برایمان می افتد که می افتد و غیر از اینکه این اتفاق را بگذرانیم چارهای نداریم، خودمان بی اجر و بدون معنویت و صبر خرابش میکنیم یعنی اگر من این اتفاق را فقط تمکین میکردم و میگفتم ظاهر این داستان خیلی بد است اما من به خدا اعتماد دارم، حتماً باطنش خوب است این خیلی فرق دارد با اینکه صبر کند و بگوید حالا یک اتفاق افتاده، چه کار کنیم؟ خدایا چرا این کار را کردی؟ ولی صبر هم میکنیم، ناشکری هم نمیکند اما این چرایی که در ذهن شما وجود دارد اجر آن قضیه را خراب میکند.
بین مؤمنین این داستان بسیار زیاد اتفاق می افتد که راجع به خیلی از مباحث تمکین نمیکنند. میگوید خدایا این را از تو میخواهم، خدا نمیدهد، تمکین نمیکنی صبر میکنی.
فرق صبر و تمکین دقیقاً فرقی است که بین صبر و صبر جمیل است. صبر جمیل یعنی با زیبایی و خوشحالی این بدی را که ظاهراً بدی میپندارد، رد میکند و میگذراند. خدایا من دستم شکست چه اتفاق بدتر از این ممکن بود بیفتد که دست من شکست و تو این را رد کردی؟ در خانه وقتی که لیوان از دست من افتاد زمین و شکست، چه چیز مهم تر از این قرار بود شکسته شود که حالا این لیوان شکست؟ چون در تمکین رضایت وجود دارد، آدم احساس لذت و آرامش هم میکند اما در صبر، عصبیت وجود دارد یعنی اعصاب آدم بهم میریزد، چرا لیوان شکست؟! چرا این اتفاق خوب نیفتاد؟! چرا این اتفاق بد افتاد؟!
اغلب ما در حوائج خیلی مهم زندگی خودمان اهل صبریم نه اهل تمکین یعنی با خودش میگوید که حالا صبر میکنیم. سه سال است که به خدایا میگویم این را بده ولی نمی دهد، یک کلمه ناشکری هم نکرده ام، آدم خوبی هستی ولی آدم مأجوری نیستی، بابت این صبرت اجری نبرده ای چون کار دیگری نمیتوانستی بکنی. شما که مشرک نیستی تا خدا را رها کنی، در خانه خدا نشسته ای، فقط اجر خودت را خراب کرده ای.
- "وَ تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی وَ تَخْبُرُ حَاجَتِی وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِی وَ لا يَخْفَی عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِی".معنای تحت الفظی اش این میشود که خدایا هر چه که در نیت و ذهن و هر چیزی که در وجود من میگذرد تو از آن آگاهی و اصلاً سر سوزنی در این آگاهی تو خللی نیست، تو به نیت من هم، آگاهی که این خیلی مهم است. " تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِی" به نفس من آگاهی.
خیلی از اوقات انقدر نفسهای شیطانی ما قوی است که حتی با همان نفس شیطانی، نفس نداشتن خودمان را هم توجیه میکنیم و میگوییم اصلاً از روی هوای نفس نبوده است.چیزی که سر خدا کلاه نمیرود این است که برخی اوقات سر خود من کلاه میرود یعنی سر خودم را کلاه میگذارم و نفس انقدر حرفهای شده است که به من ثابت میکند تو هوای نفس نداری! این خیلی پیچیده است لذا وقتی امام صادق(علیهالسّلام) میفرمایند: روز قیامت شما در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی قدرت چانه زنی نخواهید داشت یعنی دیگر آنجا نمیتوانید توجیه بکنید، وقتی پرونده را باز میکنند و میگویند آقای فلانی اینجا این مشکل شما بود، شما نمیتوانی چانه بزنی. برای چه؟ دلیلش این است که آنجا نفس شیطانی از شما گرفته شده چون گرفته شده، خودت عریان و لخت حقیقت ماجرا را میبینی لذا آنجا دیگر چانه نمیزنی، خودت هم میدانی چه خبر است. حتی در روایت داریم که شما از آن کسی که میخواهد از شما بازجویی یا استنطاق کند، بر پروندهات مُشرفتر هستی، کامل میدانی چه خبر است.
در ابوحمزه میخوانی؛ دقیقاً آن لحظهای که از قبر بلند میشوی. "حَامِلًا ثِقْلِی عَلَی ظَهْرِی" کاملاً سنگینی بار معصیت را حس میکنم و میفهمم. اینکه میگویند دست، پا و چشم شما به زبان در میآید، به این معنا نیست که زبان از دستت در بیاید و دست حرفی بزند، همین زبان شما هر چه که راجع به دستت است را راحت و صادقانه میگوید برای اینکه آنجا نفس شیطانی نداری، شیطانی وجود ندارد.
این یک بحث است بحث دوم این است؛
حالا که خدا میداند دلیل گفتن ما چیست؟یکی اینکه برای صحبت کردن بین عاشق و معشوق دلیل زیاد لازم نیست یعنی الزماً شما وقتی میخواهی با دوستت صحبت کنی حاجتی نداری، خیلی از اوقات حتی ممکن است آن چیزی که میخواهی برایش تعریف کنی، بهتر از خودت هم بداند، اما از زبان شما شنیدن برای عاشق و معشوق خودش لذت بخش است.
اصلاً بحث دعا و حاجت خواهی بیشتر بحث گفتمانی است نه بحث اساسی که مثلاً اگر دعا نکنی اتفاقی نمیافتد یا دعا بکنی اتفاقی می افتد، نه، بحث گفتمانی است، خداوند دوست دارد ارتباط بین عبد و معبود دائماً برقرار باشد ولی دقیقاً خدا میداند.اینجا چه میخواهد بگوید؟ میخواهد بگوید این چیزهایی که شما میگویید من ذات و اصلش را میدانم اگر حتی امشب خودت را فریب داده باشی راجع به اینکه یک مطلبی را حق دارم از خدا بخواهم، خداوند تبارک و تعالی فریب نمیخورد چون بدون نفس شیطانی درون شما را میبیند.
- " وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِی".و زیاد لازم نیست که من همه چیز را بگویم خیلی چیزها را تو می دانی.
- " وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَي آخِرِ عُمْرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلانِيَتِي".نکته بعدی گذران عمر است که امام اینجا اشاره میفرماید. یک نکته را مجبورم دوباره باز کنم برای اینکه میبینم داریم در فضای مناجات میرویم، آن هم این است که مثلاً فرض میکنیم امام سجاد(علیهالسّلام) میفرمایند که وای بر من اگر با این حالم به قبر منتقل بشوم! روز قیامت چه جواب خدا بدهم؟ چه کار بکنم؟ چه کار نکنم؟ باید یک مقداری دقت کنیم که؛ گر چه باشد در نوشتن شیر شیر، گرچه هر دو یکی است اما با یکدیگر خیلی توفیر دارند. وقتی امام سجاد(علیهالسّلام) پایینتر از امام یک ولی خدا، پایینتر یک بزرگوار عالمی، پایینتر که می آییم به من و شما و جاهای مختلف می رسیم که با خدا حرف میزنند به این معنا نیست که گناهانشان یکسان است. وقتی امام سجاد(علیهالسّلام) میفرمایند من چه کنم وقتی خدمتتان میرسم هیچ چیزی کف دستم نیست؟ برای این است که خدا را آنقدر عظیم میبیند که آن چیزی که در کف دست امام سجاد(علیهالسّلام) است، هیچی محسوب میشود.
بنده خدا را کوچکتر میبینم گناهانم برایم خیلی مشکل ایجاد میکند، یک کسی خدا را نمیبیند که این درجهای است. بنده بعضاً میبینم که میگویند وقتی امام سجاد(علیهالسّلام) این گونه میگوید، ما چه بگوییم؟!
امام سجاد(علیهالسّلام) برای خودش میگوید برای شما که نمیگوید، شما به اندازه خودت بگو یا ممکن است بعضاً عدهای نا امید بشوند، میگویند امام سجاد(علیهالسّلام) دارد میگوید: وای اگر با این وضعم وارد قبر بشوم، چه جواب خدا را بدهم؟ اصلاً برای خودش مناجات میکند چون خدا را خیلی عظیم میبیند تمام عمرِ امام سجاد(علیهالسّلام) هم یک قصور محسوب میشود، میگوید نسبت به معبود کوتاهی کرده ام، بنده خدا را کوچک تر میبینم گناهانم در چشمم میخورد لذا این را دقت کنید اگر اینجا معصوم میگوید که احساس میکنم در پایان عمر قرار دارم و اتفاق مثبتی در زندگی ام نیفتاده است، دارد از قول خودش میگوید.
- "إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي". خدایا اعتقاد من این است که اگر قرار باشد جلوی رزق و روزی من را بگیری هیچ کسی نمیتواند به من روزی بدهد، چقدر به این اعتقاد داریم خیلی مهم است. بحثهای اقتصادی و جهاد اقتصادی و اقتصاد مقاومتی زیاد عنوان میشود اما پیش زمینه و پیش نیاز بحثهای اقتصاد مقاومتی بحثهای مانند رزق است.
اصلاً اقتصاد مقاومتی بدون پیش زمینه بحثهایی مانند رزق، قناعت، یعنی تا قناعت و خود رزق برای مردم جا نیفتد، اصلاً ما میتوانیم راجع به اقتصاد مقاومتی صحبت کنیم؟؟ پیش نیازهاش رعایت شده است؟ راجع به روزی میگوید اگر قرار باشد کسی به من روزی بدهد فقط تو هستی.یکی از دوستان گفت: شما این روایت را خوانده ای؟ گفتم کدام روایت؟ گفت: این روایت که میگوید اگر جوانی به خاطر مسائل اقتصادی ازدواج نکند، شرک به خدا دارد. گفتم: بله خوانده ام، خیلی هم به آن اعتقاد دارم. گفت: من این روایت را خواندم، خَر شدم و ازدواج کردم. گفتم برای چه خَر شدی؟! گفت: برای اینکه الان مثل همان چهارپا در گل گیر کرده ام. مگر خدا نگفت روزی میدهد، این چه وضعی است؟! ببینید این روایت برای چه افرادی است؟ برای کسانی است که بحث توکل، رزق و قناعت برایشان جا افتاده است. این را از قول من به همه بگویید، از قول خودتان هم بگویید، مگر خداوند به شما گفته اگر ازدواج کنی بنده خرج پنج میلیون تالار شما را هم میدهم؟! شمایی که برای یک میلیونش مانده ای کار بیخودی انجام داده ای که پنج میلیون تالار اجاره کرده ی! مگر خداوند گفت برای اینکه شما ازدواج کنی بنده خرج سه میلیون تومان اجاره مثلاً فلان لوازم عروسی شما را هم میدهم؟! در سطح خودمان داریم صحبت میکنیم، کاری نداریم که یک عدهای صد میلیون برایشان پول خُرد است. خدا به شما گفت ازدواج کن، نان میخواهی بخوری، غذا میخواهی، مسکن میخواهی به شما میدهم، من تأمین میکنم، پایگاه محبتی جور میکنم.
گفت این همه بذل و اسراف شما را هم، من تأمین میکنم؟! خدا گفت ازدواج کن روز اول زندگی ات ال سی دی دو میلیونی بخر، من میدهم؟! یک روایت بیاورید که خدا گفته باشد هر کسی ازدواج کند من ال سی دی دو میلیونی به او میدهم. این برای خانوادههای ما واقعاً جا افتاده است؟؟ حالا مدام بگوییم اقتصاد مقاومتی، مدام بگوییم حضرت آقا(حفظه الله) فرمودند: جهاد اقتصادی. هنوز پیش زمینههایش جا نیفتاده است. دو، سه سال پیش بحث رزق را صحبت کرده ایم، خدمتتان عرض کردم برای اینکه نسبت به رزق، توکل و نسبت به زندگی بتوانیم کار کنیم یک سری پیش نیازها دارد، یکی اینکه بحث رزق جا بیفتد، یکی هم بحث قناعت.
بحث توقع، قناعت پیش نیازهای بحث رزق است. بعد چه میگوید؟ میگوید اگر تو بخواهی به من روزی بدهی هیچ کس نمیتواند جلوی روزی تو را بگیرد و اگر تو بخواهی به من عزت بدهی، هیچ کس نمیتواند جلوی عزت تو را بگیرد. اگر زمانی کسی برای شما شاخ و شانه کشید که من فلان کار را می کنم در دلت بخند، باید خدا را راضی کنی.
بسیاری از ما به خاطر اینکه برای مقام و ارزشهای مادی و خیلی از مباحث رزق و روزی، امیدمان به دست کسان دیگر بود، اینگونه گیر ناکسان افتادهایم! از اول هم گفتیم اصل کار خداوند است حالا یک وسیله جور شده با وسیله جلو میرویم ولی اصل تو هستی، چشمت باید به آسمان باشد.
و ذلت هم دست خدا است، "إِنْ خَذَلْتَنِي" اگر تو بخواهی. این را به شما بگویم ذلتی که مردم بر شما تحمیل میکنند حتماً قابل تحمل است. بسیاری از اولیاء خدا غرق در ذلت مردمی بودند و از دنیا هم رفتند. مردم شیخ فضل الله نوری را با ذلت بر دار کردند ولی تحمل ذلتی که خدا برای انسان ایجاد کند یک دقیقه اش غیر قابل تحمل است. خیلی وقتها راجع به اینکه ذلتهایی که در دنیا برای ما اتفاق می افتد، خدا را شکر کنیم. در فرازهای بعدی خواهیم رسید که در روز قیامت، روز محشری که ما میلیاردها سال میخواهیم چشم در چشم مردم باشیم و در جایی که دیگر اصل ماجرا را روشن میکند، خیلی فرق دارد لذا خیلی از اوقات من و شما بابت اینکه یک ذلت مادی و مردمی از سرمان رد شده، شکرگزاری میکنیم در حالی که باید دقت کنیم که ذلت مردمی اگر رد شد، ذلت خدایی رد نمیشود.
- " إِلَهِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ".یک قسمت از غضب الهی در دنیا است، کسی هم شکی ندارد. بلاهای آسمانی، زلزله، سیل و غیره یقیناً یک درصدش مربوط به گناه است کسی شکی ندارد ولی هیچ آیه و هیچ روایتی که دلالت داشته باشد بر اینکه بلاهای زمینی و آسمانی کاملاً به گناه مربوط می شود ابداً وجود ندارد. مثلا میگویند در تهران که تند باد آمد بخاطر گناه بود، چرا در نیویورک نیامد؟! یک درصدی از بلاهای آسمانی است مربوط به گناه است که اصلاً روی آن بحثی نیست ولی علت تامه برای زلزله و تندباد و سیل غضب الهی نیست، یکی از دلایل امثال تندباد و سیاه باد که اتفاق می افتد یک درصد آن کاملاً طبیعی است. تغییرات اکو سیستمی که توسط ما انسانها بوسیله کارخانهها و دود وco2 داده میشود، بحث سوراخ لایه اوزون و غیره، این ها به ما بر می گردد، ربطی به گناه ندارد. یک درصدش بد زندگی کردن ما است.
اینکه یخهای قطب جنوب بیشتر از قطب شمال دارد آب میشود و این اتفاقات مانند باد و زلزله مربوط به این است که ما داریم بد استفاده میکنیم. وقتی کشورهای حوزه خلیج فارس آب خلیج فارس را به شدت با دستگاههای بزرگ صنعتی شیرین میکنند و پس مانده را به خلیج فارس بر میگردانند، اکو سیستم خلیج فارس به هم میریزد بعد این طرف بندر عباس ما برای سیل مشکل پیدا میکند، آن طرف اتفاقات جزیره قشم رخ می دهد. همه به هم ربط دارد، همه ما در مدرسه کلمه اکو سیستم را خوانده ایم و می دانیم که این چرخه در کل کره زمین به هم اتصال دارد.
یک درصدش به این بر می گردد، یک درصدش هم به گناه.
مثلاً در آخرالزمان روایت داریم وقتی گناه جدید اختراع میکنید، ما بیماری جدید اختراع میکنیم. بعد میگویند چرا بیماری ایدز آمده؟! میگویند به خاطر گناهان جدیدی که اختراع شده است، این هم وجود دارد ولی چقدر بد است وقتی ما با تفکرات قرون وسطایی و اخباری و سلفی تمام اتفاقات کره زمین را به گناه مردم ربط بدهیم!! جالب این است که این تندباد تهران قم هم آمد، این یعنی مردم قم از شیراز بیشتر گناه میکنند؟! در قم زندگی بهم ریخت، عمامهای روی سر نماند، این حرفها چیست که میزنید؟!
چرا اینقدر به دین، قرون وسطایی نگاه میکنید؟! غضب الهی یک درصدش در دنیا است ولی خیلی از اتفاقات بد دنیا اصلاً ربطی به غضب الهی ندارد، ما داریم بد زندگی میکنیم.
خیلی از فاجعههایی که دارد در دنیا اتفاق می افتد مربوط به سبک زندگی صنعتی و بد ما است، خیلی از اتفاقات کاملاً طبیعی است، ما در سیر طبیعی انقراض کره زمین داریم قرار میگیریم، کره زمین دارد منقرض میشود، عمرش دارد میگذرد. این کوهها و زمین و غیره مثل اشیاء، مثل ما عمر طبیعی دارد، عمرش دارد میگذرد. طبیعتاً هر چه رو به آخر الزمان میرویم اتفاقات این شکلی بیشتر خواهد شد.
یادم نمیرود سال هشتاد و دو که زلزله بم اتفاق افتاد، در همان استان کرمان یک بنده خدایی گفته بود چون این بمیها قاچاق کردند و گناه کردند، زلزله آمد، اصلاً آدم می ماند که چگونه دین را دارند چماق میکنند و بر سر مردم بدبخت و بیچاره میزنند!!
درصد زیادی از غضب الهی مربوط به قیامت است یعنی خداوند در دنیا به شدت اهل اهمال و صبر و حلم است.خدا در دنیا تا آخرین نفس به آدمها فرصت میدهد. معمولاً خدا در دنیا مخصوصاً به مشرکین خیلی فرصت میدهد، تا آخرین قدم و نفس فرصت میدهد چون مشرکین را دوست دارد، بندههایش هستند. روایت تکراری برایتان بخوانم، وقتی که در آخرین لحظات در رود نیل، فرعون آن همه جنایت کرد، زیر آب رفت و بالا آمد، میخواست به هلاکت برسد گفت: تُبْتُ الان. یک کلمه گفت الان توبه کردم! همه میدانیم که این توبه فایده ندارد، چون هم روایت و هم آیه قرآن داریم ولی خداوند تبارک و تعالی به جبرئیل وحی کرد و گفت: سریع از همین گِلهای نیل در دهانش بچپانید، دوست داریم بندهی ما فرعون، وقتی آمد و در پیشگاه حساب قرار گرفت یک "تُبْتُ الان" در پروندهاش باشد، بتوانیم یک تخفیفی بدهیم.غضب الهی چیست؟ اول رحمت است تا جایی که بشود رحمت، نشد غضب خداوند شروع میشود. بعد در قیامت وقتی غضب الهی شروع شد، تازه "أَعُوذُ بِكَ" معنا پیدا میکند که یعنی چه؟ واقعاً از غضب خدا به هیچ جای دیگری نمیتوانی پناه ببری.
- "إِلَهِي إِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ".اگر زمانی بنده هدایت شدم، دلیلش این نیست که من اهلیت دارم، خداوند تبارک و تعالی از مسیر رحمت، انسانها را هدایت میکنند و نقش خود انسانها در هدایت حتماً و حتماً خیلی جدی است یعنی من باید بخواهم. "لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ"، نمی شود دین را با اجبار به قلبها تحمیل کنید، میشود دین را به جسم تحمیل کنید. حیّ علی الصلاة، در مدرسه، دبیرستان است، همه بلند می شوند و می ایستند، اگر کسی اصلاً نمیخواهد نگاهی میکنید یا میترسد یا خجالت میکشد و بلند میشود نماز میخواند. دین با کُرْه به قلب نمینشیند، این بحث کاملاً درستی است که بعضاً در مباحث سیاسی هم میآید و سریع جبهه گیری می شود که با اجبار کاری انجام شود اما وقتی در دامنه ی عقیدهای میآید نه با اجبار میشود کسی را به بهشت برد و نه میشود از اینکه وظیفه تشریح داریم شانه خالی کرد، هر دو حرف کاملاً درست است، دو حرف درست کنار یکدیگر در دو خاکریز دارند با هم دعوا میکنند، درحالیکه هر دو درست است.
"لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ" مردم با اجبار دیندار نمیشوند،" قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ"، و ما وظیفه داریم برای اصلاح مردم نهایت تلاش خودمان را بکنیم. چه کسی؟ دولت، مجلس، قوه قضایی؟ نه. "کلّکم راعٍ و کلّکم مَسئول"، برای مباحث دینی وظیفه تک تک ما است که نهایت تلاشمان را بکنیم. وظیفه دولتها؟ نه. وظیفه امتها این است که در جهت سعادت مردم تمام تلاش خودشان را بکنند.
بنده شخصاً، شما شخصاً، پدر و مادر، فرزند، دانش آموز، دانشجو همه وظیفه داریم و آخرش هم باید بدانیم که اجباری نمیشود لذا باید نسبت به اینکه در باب تشریح بتوانیم درها را باز کنیم تا ملت بیایند، اقبال داشته باشند و جلو بروند، تسلط داشته باشیم.رحمت خداوند چه زمانی اتفاق می افتد؟ دقت بفرمایید باب رحمت الهی، ارتباط رحمتی من و شما با خدا از سمت ما باید باز بشود، خداوند تبارک و تعالی یک رحمت تکوینی دارد که به آن رحمت عامه میگویند این رحمت عامه بسیار بسیار خوب است اما آن چیزی که واقعاً برای من و شما بسیار مفید و مؤثر است، رحمت خاصه خدا است. رحمت خاصه باید بابش از سمت ما باز بشود. یعنی چه؟ یعنی خداوند تبارک و تعالی نگاه میکند به اینکه ما چقدر اهل رحمت خاصه هستیم، به همان میزان خداوند از بالا رحمت خاصهی خدایی اش را به ما نشان میدهد. میگوید شما رحمت خاصه یک عبد را به نمایش در بیاور تا از رحمت خاصه یک معبود غرق در لذت شوی. من اگر بخواهم رحمت را نشان بدهم رحمتم بسیار گسترده است، با من که نمیتوانید رقابت کنید!چقدر زیبا بود این بیاناتی که نقل میکردند از استاد بزرگوار مرحوم آقای آمُلی، یکی از شاگردهایش تعریف می کرد، گفت رفتیم طالبی بخریم بعد به این بنده خدا گفت که طالبی کیلو چند؟ سه عدد طالبی برداشتیم، گفت این ها را وزن کن، پولش را داده بودیم، وقتی میخواستم در پلاستیک بگذارم، دیدم لکه دارد بعد به استادمان گفتم این ها لکه دارد، هیچ جوابی نداد، جلوتر رفتیم مدتی گذشت گفتیم شاید نشنیده باشد، میرویم خانه آبرو ریزی می شود، خانمش غُر میزند و میگوید چرا لکه دار خریدید؟ گفتم استاد لک دارد. گفت: دیدم. باز رفتیم گفتیم پیرمرد گناه دارد، بعد عمری طالبی خریده. گفتم استاد این ها لک دارد دیدید چرا خریدید؟
گفت: من دیدم اگر که ما از این بنده خدا این ها را نخریم، کسی از او نمیخرد ضرر میکند. شما هم یاد بگیر لک دار مردم را بخر تا خدا این دین لک دارت را بخرد.امشب که اینجا نشستی؛
" مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی"، خدایا امید دارم به اینکه به من نگاه کنی. خداوند اگر بخواهد با نگاه خاصه به شما نگاه کند، باید ببیند ظهر شما طالبی لک دار مردم را خریده ای.
مردم را با عیوبشان بخر تا خدا ما را با عیوبمان بخرد. رحمت خاصه از پایین شروع میشود، چرا از پایین شروع میشود؟ چون صدها آیه و روایت داریم راجع به اینکه رحمت خاصه لیاقت لازم دارد، لیاقت یعنی باید از پایین شروع بشود.بر زمینیان رحم کنید تا آسمانیان بر شما رحم کنند. کدام رحم؟ رحم تکوینی؟ نه. آن سرجای خودش. منظور خاصه است، اول پایین را نگاه کن شما که امید داری "راجیاً" از بالا به من یک نگاه با رحمی بشود، اول با زیر دستت. زیر دستت چه خبر است؟ چه کار کرده ای؟ برادر خواهر کوچکت، کارمندت و ... با این ها چه کرده ای؟ چند وقت پیش یک جلسهای بودیم، دیدم راننده به احترام یک مسئول محترم پیاده شد، این مسئول حتی نگاهش نکرد! به من خیلی برخورد که این گونه رفتار کرد! اصلا نباید راننده پیاده شود! با همین مسئول دو طبقه بالا آمدیم، به مسئول رده بالاترش سلام کرد، جوابش را نداد! این را داشته باش تا مسئول بالاتری این هم سلام نکند تا به "زُرْتُمُ المَقابِر" برسیم، در قبر مشخص می شود چه کسی بالاتر است.
اول پایین را نگاه کن، برخوردت با پایین دستت چگونه است؟ وقتی که انسان نسبت به زیر دستیهای خودش اهل رحمت نیست، توقع رحم از بالا دستیها نباید وجود داشته باشد. من انسانهای غیر نماز شب خوان، غیر سینه زن، غیر هیئتی، فقط یک نماز و روزهای می خواند، عادی و به قول شما حزب اللهی سکولار میشناسم که نسبت به پایین دست هایشان به خاطر اینکه انسانی برخورد میکنند یقیناً درجه شان از خیلی از مقدسین بالاتر است. کرامت انسانی را رعایت میکنند.شرط اینکه از بالا به ما با محبت نگاه کنند این است که ما به پایین دستمان با محبت نگاه کنیم، با تواضع و با رأفت نگاه کنیم. لذا امیرالمومنین(علیهالسّلام) فرمود: من اصلاً اهل خوبی به کسی نیستم. همه گفتند یعنی چه؟! گرچه این جمله امیرالمومنین(علیهالسّلام) ایهام دارد یعنی چه که شما اهل خوبی به کسی نیستی؟! فرمودند: چون "انْ أحْسَنْتُم أحْسَنْتُم لانْفُسِکُم". اگر به کسی خوبی میکنید به خودتان خوبی میکنید یعنی وقتی شما به پایین دستت خوبی میکنی داری خوبی بالا دستی ات را نسبت به خودت جلب میکنی.
همه پایین دست دارند، برادر کوچک نداری؟ خواهر کوچک نداری؟ در خیابان وقتی سوار وسیله ات هستی نمیتوانی یک نفر را سوار کنی؟ نمیتوانیی دعا کنی؟ اگر الان پایین دست نداری نمیتوانی بروی مرکز کودکان سرطانی نگاه کنی یک لبخند به لب پدرش و مادرش بنشیند؟تا میگویم پایین دست همه فکر میکنند باید مدیر کل باشند! نه، همه پایین دست داریم. بنده از همان بچگی، یک سالگی یادم است پایین دست داشتم یعنی از آن وقتی که برای ما جوجه خریدند فهمیدم یک پایین دست هم دارم. پایین دست منظور کسی است که شما بر او تسلط دارید، نه از نظر معنوی.
توجه کنید جمله مهم آخر؛ آن چیزی که موجب توجه خداوند تبارک و تعالی میشود، "رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی"، میتوانم امید داشته باشم نسبت به اینکه اعمالم نزد خدا جواب میدهد، تعداد رکعات من، روزهای روزه گرفتن من، تعداد ذکرها، حسین(ع) حسین(ع) گفتن، کربلا و مشهد رفتن من نیست، آن چیزی که خداوند تبارک و تعالی را متوجه میکند صفات عالیه انسانی من است. من چقدر آدم هستم، رفتار من است، گفتار من است، کردار من است، قلب من است، نیت من است، اساسش این است و در این بارگاه خیلی مهم است. ان شاء الله خدا به همه ما توفیق عمل کرامت کند.