یا لطیف
سخنرانی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: اتحاد عوالم الهی - قسمت دوم
نقش شخصیت انسان در توحید
محرم الحرام 94
◄ عناوین اصلی که در این سخنرانی به آن پرداخته شده است:- چیزی که در بارشِ اعتقادات دینی موثر است، خصوصیات انسانی ست.
- خصوصیات مثبت و منفی انسان:
لذت طلبی، کثرتگرایی، نقدخواهی، ستمگری، بسیار نادان و ناسپاس، طغیانگر، عجول، تنگ چشم، متوسل در گرفتاری، ناشکر در رفع گرفتاری، فطرت و اختیار.
- خصوصیات مبنایی کدام است؟
- تعریف لذت راجح و مرجوح.
- نتیجه تنازع بین لذت راجح و مرجوح چیست؟
- تفاوت لذت راجح و مرجوح از کجا قابل فهم است؟
- مؤمن واقعی بین "خیر" و "خوب" کدام را انتخاب می کند؟!
- معنای قسمت.
- هنر انسان مؤمن در قبال قسمت چیست؟
- علت پیشامدهای غیر طبیعی.
- قساوت، منشأ دیگر گناهان است!
- چرا برخی انسان ها از فرشتگان بالاترند؟
- معنای اصلی ستمگر.
- علائم نادانی از منظر امیرالمؤمنین(ع).
- از نظر امام(ره) علت جهنمی شدن انسان ها چیست؟
- معنای حسنه زندگی کردن در دنیا.
- روش مشخص کردن بهشتیان و جهنمیان.
در این ده شب که خدمتتان هستیم، بحث اتحاد عوالم الهی را عرض خواهیم کرد. دیشب بحث همه دردها از کثرت است را عرض کردیم و به این موضوع پرداختیم که مشکلات و اختلافات عالم از تاثیر فاصله گرفتن از منبع نور، خدا و خورشید است و شرق ها و غرب ها پدیدار می شوند و اختلافات خود را نشان می دهند.
» چیزی که در بارشِ اعتقادات دینی موثر است، خصوصیات انسانی ست.دین و اعتقادات به مثابه نور و بارانی است که بر اشیاء و زمین می بارد و می تابد، و هر شیءای به فراخور ذات، وجود، شرایط و شکل خود، آن دین را تفسیر و آن نور را کم یا زیاد میکند. چیزی که در بارش اعتقادات دینی در کره زمین خیلی موثر است، خصوصیات انسانیست. یعنی این انسانها هستند که با خصوصیتهای خودشان، متن نورانی، وحدت بخش و یگانه ی دین را به اختلافات، جنگها و نزاعها تبدیل میکنند.
» خصوصیات مثبت و منفی انسان:»»» کثرت های انسان از خصوصیاتش نشأت میگیرد. در ابتدا باید ببینیم خالق راجع به انسانها چه فرموده و بعد بررسی میکنیم ببینیم که معصومین چه گفته اند. قبل از اینکه خصوصیات رفتاری مانند بخل، طمع، آز و ... را بررسی کنیم، خصوصیات مبنایی را بررسی میکنیم.
» خصوصیات مبنایی کدام است؟قرآن کریم یکی از مبناهای جدی رفتار را لذتطلبی نام می برد که در شرح این لذت طلبی در روایات ما و یا به قول فلاسفه ی غربی، در دنیا، لذت ها وجود دارد.
هرکس بگوید باید از لذت ها دوری کنید، این حرف دینیای نیست و قرآن هم، چنین ادعایی ندارد! نه تنها خداوند تبارک و تعالی رسما فرموده من حرّمَ؟ چه کسی گفته لذتها را تحریم کنید؟ بلکه در قرآن، لذتهای دنیایی را ترویج کرده است. راجع به ازدواج، سفر، گشت و گذار، لذت های سمعی - بصری و ... صحبت کرده.
» تعریف لذت راجح و مرجوح.دعوا از آنجایی شروع می شود که تنازع ها و تضادهایی بین لذت و تکلیف ایجاد می شود، لذا علمای تفسیر، لذت های کره زمین را دو مدل می دانند:1- لذت های راجح.
2- لذت های مرجوح.
برخی از لذت ها هستند که در تقابل با لذت های دیگر قرار می گیرند، در اینجا قرآن کریم می فرماید: باید لذت هایی که راجح هستند یعنی ارجحیت دارند را انتخاب کنید و لذت های مرجوح که گذرا هستند و لازم نیست امروز به آن ها بپردازی را کنار بگذارید.ـ مثال: آب خوردن برای تشنه لذت راجح است. در ماه رمضان آب خوردن برای تشنه، مرجوح میشود و راجح رضای خداست!
قرآن کریم در ترجیح دادن لذتهای راجح بر مرجوح، دو خصوصیت را بر میشمارد: لذتهای راجح "خیر" یعنی بهترین و "اَبقیٰ" یعنی ماندگارترین هستند. گاهی اوقات هم، نسبی اند. مثلا آب خوردن، گاهی اوقات "خیرٌ وَ اَبقیٰ" است و گاهی اوقات نیست. » تفاوت لذت راجح و مرجوح از کجا قابل فهم است؟- مثال بعدی: به آغوش کشیدن فرزند، او را بزرگ کردن، رخت عروسی و دامادی بر او پوشاندن، یک لذت راجح است. حالا جهاد شده و قرار است به جهاد بروند، در اینجا لذتِ گذشتن از عروسی و به جهاد رفتن، لذت راحج و رضایت خداوند است.
از کجا قابل فهم است؟ از آنجایی که انتخاب جهاد، هم خیر است و هم اَبقاست، هم بهتر و هم ماناتر است. لذا قرآن و روایات، ما را در انتخاب لذتها به عقل رجوع میدهند."والآخرةُ خَیرٌ وَ اَبقیٰ"، چیزهایی که در آن، آخرت وجود دارد، برای تو هم بهتر است و هم باقیتر. حالا چند روز هم با لذتهای مرجوح به خوبی و خوشی گذارندی، اما این ها خیر نیست یعنی بهترین و ماناترین انتخاب نیستند. مثلا در فرقههای افراطی دینی، نه تنها در اسلام، بلکه در مسیحیت و همه دین ها، همه لذتها را نفی میکنند! اما قرآن کریم میگوید: باید ارجحیت لذتها شناخته شود، اگر این لذت تناقضی با لذت بالاتر ندارد، همین لذت را انتخاب کن، اما اگر دیدی لذت دیگری بر انتخاب تو ارجحیت دارد، بهتر است یعنی "توصیه میکند" که لذت ارجح را انتخاب کنی.
» مؤمن واقعی بین "خیر" و "خوب" کدام را انتخاب می کند؟!مرحوم حسین پناهی که دستنوشته های بسیار زیبایی دارد که البته زیاد شرعی و دینی نیست در یکی از دست نوشته هایش میگوید: اولین باری که از روستای خودم به تهران آمدم، به من گفتند: پپسی نخور، پپسی برای تو ضرر دارد و حرام است. ما هم به تهران آمدیم و پپسی خوردیم و دیدیم که چقدر خوشمزه است! از همانجا فهمیدم که حرام خیلی خوشمزه است! اگر حرام خوشمزه نبود که کسی حرام مرتکب نمی شد!
اگر حرام شیرین نبود که شیطان دیگر بهانهای برای دعوت به حرام نداشت. مومن عاقل خیر یعنی بهترین و باقیترین را انتخاب میکند، نه خوب را!+ قرآن کریم ادامه می دهد:
»»» نقدخواهی از ضعف های کثرت طلبان است.انسان هایی که به نقد عادت کرده اند، یعنی سیلیِ نقد را به حلوای نسیه ترجیح میدهند. انسان را اینگونه آفریده ایم که سیلیِ نقد را بیشتر از حلوای نسیه دوست دارند، در صورتی که نسیه "خیر و اَبقیٰ" است. برخی نسیهها هستند که در زمان باقی و زمانی که فنا وجود ندارد، به ما می دهند.
» هنر انسان مؤمن در قبال قسمت چیست؟انسان ها در دنیا به قسمت راضی نمی شوند، این با حریص فرق دارد. یک سری برنامه ها در دنیا وجود دارد که منِ خدا آن برنامه ها را ریخته ام. هرچه شما بخواهید با این قسمت بجنگید، موفق نمی شوید و هنر انسان مومن این است که وقتی فهمید این قسمت است، آن را قبول کند.
"قسمت، قواعدِ غیر طبیعیِ خلقت است". در قواعد طبیعی، باید خودت حرکت کنی. مثلا اتفاق هایی در خلقت می افتد که غیر طبیعی است. زلزله ی زمین قسمت است. باران طبیعی و سیل قسمت است. رشد طبیعی و توقف قسمت است. برخی، طبیعیات زندگیشان را رها میکنند و میگویند قسمت است، در صورتی که اشتباه می کنند. قسمت، غیر طبیعی است. در دنیای ما یک سری مسائل طبیعی و یک سری مسائل غیر طبیعی است.
» پیشامدهای غیر طبیعی از این جهت است:- از جهتی که به خلایق بگوید ما مالکی بر دنیا هستیم که مسیرهای غیر طبیعی را در دست خودمان گرفته ایم و شما در توسلاتتان به آن ها دل ببندید. "الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ"، "يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ"، غیر طبیعی، "يُقِيمُونَ الصَّلاةَ" طبیعی، "رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ" هم طبیعی است. اما بدان انفاق و عبادت تو، تو را بجایی نمیرساند، " يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ"، قسمت، تو را بهجایی میرساند.
در منطقه عملیاتی گوجار قبل از عملیات والفجر 10، هوا بشدت سرد که اگر باران یا برف میآمد زندگی کلا کنسل میشد و همه سنگرها بهم میریخت. ابر میدیدیم، سریع همهجا را با نایلون میپوشاندیم حتی جورابهایمان را، چون اگر خیس می شد دیگر خشک نمی شد! حاج ماشاءالله آخوندی همه ما را بالای سر رودخانه گوجار جمع کرد و گفت بچههای اطلاعات عمیلیات باید هواشناسیشان خوب باشد.
ما سه نوع ابر داریم: سیروس، کومولوس، استراتوس. یک کلاس کامل هوا شناسی برای ما گذاشت. گفت این ابرها سیروس است، رد می شوند و پشت سر آن ها هم چیزی نیست و بیهوده انرژیتان را هدر ندهید! این، روند طبیعی است. غیر طبیعیِ داستان این است که ابرهای سیروس رد شدند و پشت سرِ آن تا سه روز باران می بارید. ما هم رد میشدیم و به حاج آقا می گفتیم سیروس بود؟؟! حاج ماشاءالله دوباره همه را جمع کرد و گفت ما سه نوع ابر داریم: سیروس، کومولوس، استراتوس، یک ابر هم به نام بی ناموس داریم! این ابر هم برای بردن آبروی کسانیست که در کار خدا دخالت میکنند! این دیگر قسمت است.
قسمت جزئی از زندگیِ ماست. مثلا در اینجا نشستهایم و سخنرانی گوش میدهیم، برق میرود، طبیعیِ آن این است که باید موتور برق داشته باشیم، موتور برق هم منفجر می شود، باید چه کار کنیم؟ این دیگر قسمت است. مواقعی در زندگی احساس می کنیم به صورت طبیعی داریم به جلو می رویم، در حالیکه برای طبیعی جلو رفتن، خصوصیات عقلی لازم است.
» قساوت، منشأ دیگر گناهان است!
»»» فطرت.- فطرت پاک است. پیامبر اکرم(ص): "مَا مِنْ مَوْلُودٍ يُولَدُ إِلَّا عَلَى الْفِطْرَةِ"، تمام شما با فطرت های موحد و پاک خلق شده اید. در روایت دیگری می فرمایند: وجود شما سفید و نورانی است. در اثر عصیان ها و معصیت ها، نقاط سیاهی در شما ایجاد میشود. در اثر توبه گناه پاک می شود اما نقطه سیاه سر جایش میماند و انسانها حتی بعد از توبه آرام آرام اگر به گناه خو بگیرند، خوب هستند اما قَسی می شوند و قِساوت، منشاء گناهان دیگر است.
» چرا برخی انسان ها از فرشتگان بالاترند؟
»»» اختیار.مشکل اختلاف، از اختیار شروع می شود. "إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا"، منِ پیغمبر راه را به او نشان دادم، خواه شاكر و پذيرا باشد، اصل را انتخاب کند و هر کس دوست دارد کفور باشد، می تواند فرع را انتخاب کند، به حقیقت نرسد و به جاده ی خاکی بزند و برگردد. ما انسانها اختیار داریم و هنرمندی انسان برای همین اختیار است و دلیلی که خداوند برخی انسانها را از فرشتهها که صددرصد موحد، پاک و اهل عبادت هستند بالاتر میداند، همین اختیار انسان است.
وارد بحث جبر و اختیار نمی شویم که جبریون چه مغلطه و سفسطههایی می کنند، اما قشنگترین جواب بحث جبر و اختیار، داستان مولوی است. که فردی از باغ دیگری سیبی را می چیند و صاحب باغ می گوید چرا از باغ من سیب چیده ای؟ آن فرد می گوید من نچیده ام! بدن مال خدا، زمین مال خدا، باغ مال خدا، سیب مال خدا، دست مال خدا، دهن و دندان و ... همه مال خداست! اعتراض تو از چیست؟ باغبان گفت: هیچ! و مرد را به درخت بست و او را کتک زد. مرد گفت چرا کتک می زنی؟ باغبان گفت من نمی زنم! درخت مال خدا، دست مال خدا، طناب مال خدا، درد مال خدا، بخور برا خدا!
»»» ستمگری.ستمگر یعنی انسانهایی که برای زیردستان خود احترام قائل نیستند! ستمگر فقط صدام حسین، جرج بوش، کلینتون و ... نیستند. ستمگر کسی است که برای زیر دستش، برای کسی که قدرت مقابله با او را ندارد، احترام، محبت و رأفت قائل نیست. ستمگر کسی است که در قدرتمندی، مهربان نیست! منت می گذارد.
قَدَر قدرتترین موجود عالم یعنی خدا، مهربانترین موجود عالم است. و این کنایه از این است که انسانها هرچقدر قدرت ظلم کردن داشته باشند، باید مهربانتر باشند وگرنه، اگر روی مهر و رأفتشان کار نکنند، این قدرت ظلم فی نفسه آن ها را به ظالم تبدیل می کند. قدرت ظلم بالقوه است، اگر مهربان نباشی بالفعل می شود، ظالم و ستمگر می شود.»»» بسیار نادان و ناسپاسی.نادان از چه نظر؟ از این نظر که انسان به لحاظ اینکه عقل دارد، آنقدر خود بزرگ بین است که فکر میکند همه چیز را می داند! و انسانی که فکر میکند همه چیز را می داند، به اندازهی میزانی که فکر می کند می داند، نادان است.
قائم مقام فراهانی را سوال پرسیدند، گفت: نمی دانم. زن گفت: تو که نمیدانی چرا پانزده پله از منبر بالا رفته ای و آن بالا نشسته ای؟ گفت: آن پانزده پله به اندازه دانستههایم است، اگر قرار بود پلهها را به اندازه ندانستههایم بچینند، بنده الان عرش هفتم بودم!
نادانی از این جهت است که انسانها فکر می کنند که می دانند. "آنکس که نداند و نداند که نداند، در جهل مرکب ابدالدهر بماند"، اگر نادان باشد و بگوید نادان هستم که دیگر بحثی نیست.
» علائم نادانی از منظر امیرالمؤمنین(ع). "مَا أَنَا يَا سَيِّدِي وَ مَا خَطَرِي"، من اصلا عددی نیستم که بگویم می دانم یا نمی دانم. اشکال در این است که انسان ها عموما نمی دانند و فکر می کنند می دانند! میزان انسان هایی که اندازه داناییشان ابراز دانایی میکنند چند درصد است؟
در یکی از خطبه ها امیرالمومنین(ع) میفرماید: بزرگترین مشکل انسان این است که سطح پرواز ذهن و اظهار نظرش را بالاتر از میزان علم خود میبرد. لذا در جای دیگری امیرالمومنین(ع) میفرماید: از علائم نادانی این است که در جایی که اشراف مطلق نداری، به طور مطلق اظهار نظر کنی.مثلا میپرسند حسینیه بزرگ است؟ فردی پاسخ میدهد گمان کنم بزرگ است. در اینجا جایی برای احتمال و خطا گذاشته است، چون با گمان پاسخ داده. اما فرد دیگری حسینیه را ندیده و میگوید صددرصد بزرگ است! ندیده برای چه پاسخ مطلق میدهی؟ به میزان اشراف مطلق، می توانی مطلق اظهار نظر کنی.
در مباحث فقهی و قضاوت جمله ای که امیرالمومنین(ع) به قاضیان می فرمایند این است: مقسم و قاضیای نیست الا دو حالت: مَغبونٌ او مَلعون. قاضی ها دو حالت دارند یا ضرر می کنند؛ چرا؟ چون درست میگویند و 50 درصد بخاطر حکم با او دشمن می شوند و او را اذیت می کنند. حالت دوم ملعون است، طوری قضاوت میکند که نه سیخ بسوزد نه کباب، حق را به حقدار نمیدهد. چون مقسم اشراف صددرصدی ندارد، و اگر غیر از این باشد و مجرمی اعتراف کند که من مجرم هستم، قاضی حکم را می دهد، نه مجرمی که اعتراف کرده فحش میدهد لذا مغبون نیست و طرف مقابل ناراحت نمی شود لذا ملعون نیست.
»»» انسان در هنگام رسیدن به نقطه استغناء یعنی احساس بینیازی، طغیان میکند.همیشه باید انسان را در نقطهای نگه داشت که نیاز به خدا در او زنده باشد. استغناء یعنی فرد گمان میکند که بینیاز است و این بینیازی هم به خلق برمیگردد و هم به خدا، لذا خداوند تبارک و تعالی برخی از انسانها را لب تیغ نگه میدارد، زیرا این ها بشدت بیجنبه اند. بسیاری از انسانها وقتی به نقطهای میرسند، احساس میکنند دیگر به توسل نیاز ندارند. بسیاری از بیماریها بدلیل طغیان ما انسانهاست. درصدی از ضعفها بدلیل احساس استغنای ماست، زیرا ما وجود و جنبهاش را نداریم. "كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى - أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى"، حقا كه انسان سركشى مىكند، همين كه خود را بی نياز پندارد.
»»» عجول.عجول یکی به معنای همین دنیا و دیگری اینکه این دنیا فقط یک گذر است. عجول برای اینکه آخرت را نمیبیند، عجول برای اینکه خیر و ابقیˈ را نمیبیند. عجول برای اینکه به فنا دلخوش است و محلی از اعراب برای بقاء قائل نیست. عجول برای اینکه هرکاری کرد، سریع میخواهد پاسخش را ببیند. عجول برای اینکه نسل انسانها هرچقدر جلوتر میرود، عجولتر میشوند. عجول برای اینکه صبر در مقابل مصلحت خداوند در جایش بنشیند، نیست. عجول در اظهار نظر، عجول در زود خوردن، زود دیدن، زود گفتن و ...
آقا امیرالمومنین(ع) در باب عجول بودن، منبر رفتند و خطبهای خوانند، فرمودند: تأمل، تفکر، عاقبت اندیشی، آخرت بینی و تشخیص خیر بودن مطلب و تشخیص ابقیˈ بودن مطلب! زبان در کام فرو کش، چشم ببند و سر پایین انداز. تأمل کن، تفکر کن، زمان برای عکس العمل زیاد است.
»»» تنگچشم.فرد گمان میکند اگر نعمت الهی به دیگری برسد، حق او خورده شده است. بنده چند سال پیش هفت جلسه راجع به رزق صحبت کرده ام و روایت را در همانجا خوانده ام: برخی، در ساعت چهار عصر روزی اوست که ده هزار تومان به او بدهند، ولی فرد در ساعت ده صبح این ده هزار تومان را می دزدد! امام صادق(ع) می فرمایند: بسیاری از روزیهایی که مردم از راه حرام برای خود بدست میآورند، قسمتشان است که به آن ها داده شود، اگر کمی صبر کنند حلالش هم به آن ها میرسد. صبر نمی کند و در مسیری می افتد که باید تا آخر عمر با همین حرام بسازد.
» از نظر امام(ره) علت جهنمی شدن انسان ها چیست؟»»» در گرفتاریها متوسل و در رفع گرفتاری شکر نمیکند.- سوره اعراف - آیه 179:
"وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ".
این آیه بسیار عمیق است که حضرت امام(ره) هم در کلاسهای اخلاق خود خیلی بر این آیه تاکید داشته اند. اکثر کسانی که در جهنم هستند سه دلیل دارد و در آخر می گوید این سه دلیل آنها را به چهارپایان تبدیل کرده است!
یک) "لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا". عقل دارند، اما با عقلشان فقاهت(تحلیل) نمی کنند و کارهایشان صغری - کبری ندارد و منطقشان جور نیست! تصمیمهای زودگذر و آنی را به عنوان تصمیمات ابدی بکار میبرند. من به خیلی از دوستان گفتهام خیلی از کلمات را بکار نبرید، مانند: "برای همیشه". این یعنی چه؟! مگر ابد دستِ توست؟ وقتی قسمت را می بینیم و مصلحت انقدر بر جهان حاکم است و تغییر زمان و افکار و آدم ها را می بینیم، اصلا نباید در رفتار ما ابدیت وجود داشته باشد.
ـ مثال: زن و مردی که می خواهند طلاق بگیرند، نباید که با فحش و دعوا از هم جدا شوند. بالاخره انسان هستند و ممکن است بعد از انتخابی که داشته اند نظرشان عوض شود. اگر قرار است طلاق بگیرند، قرار نیست یکی در مریخ و دیگری در زحل زندگی کند. چشم در چشم هستند و دیده می شوند. آرام باشید، حتی طلاق هم همیشگی نیست و خیلی اتفاقهای دیگر. در اصطلاح فارسی می گویند اگر خواستی از مسیری جدا شوی، پلهای بازگشت به مسیر را خراب نکن، این یعنی تحلیل. برخی از کلمات را در رفتارت قطعی ندان.
در این درگه که گه گه کُه، کَه و کَه کُه شود ناگه / مشو غِرَّه به امروزت که از فردا نِه ای آگه!
برای دنیایی که در آن شنبه کاه، کوه و یکشنبه کوه کاه می شود، انقدر قطعیت جور نکنید. تصمیمهای ابدی برای خود نگیرید، زیرا شرایط خیلی فرق میکند. آن هم بچه شیعه که قائل به امام زمان(عج ) است که مصلحت ها و تقدیرها دست اوست، حتی رد قضا! اصلا کسی گمان می کرد ما زمانی با شوروی اتحاد ببندیم؟! شرایط و زمانه تغییر می کند و آدم ها عوض می شوند. لذا شما در جامعه نه سیاه مطلق دارید و نه سفید مطلق. شما در دنیایی قرار دارید که همه خاکستریست و همهچیز شاید است.
تنها حتمیت جهان این است: " قل هوالله احد! "، وحدت و توحید.دو) "أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا". چشم دارند اما با چشمهایشان بصیرت ندارند. یعنی چشمشان اهل برداشت نیست، می بینند اما می گذرند. بارها معصوم فرموده که برای لذت ارجح زندگیات، لازمهاش این است که سرت را بالا بگیری و ببینی که در جامعه از تو بالاتر هم هست و برای بالا رفتن انگیزه بگیری، از تو پایین تر هم وجود دارد و برای اینجا بودن خوشحال باشی! در اصول کافی یک فصل در باب رضا از وضعیت موجود داریم. آنانی که چشم هایشان می بیند، به این نقطه می رسند.
سه) "وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا". و گوش هایی دارند که سمع ندارد! یعنی بر شنیدهها تحلیلی بر مغز نمی فرستند، فقط می شنوند.» معنای حسنه زندگی کردن در دنیا.چهار)"وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ". جهنم از جن و انس پر می شود، زیرا بلد نبودند زندگی کنند. و آن هایی که بلد نیستند زندگی کنند، "رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَ فِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ"، آنان که در دنیا می توانند حسنه زندگی کنند و آن ها که نمی توانند در دنیا حسنه زندگی کنند. معنای حسنه زندگی کردن در دنیا به این معنا نیست که خوش می گذرد، به این معناست که راضی زندگی میکند.
- "فادخلی فی عبادی - وادخلی جنتی" چه کسانی؟ کسانی که در دنیا راضی بودند و راضی شدند. بهشت و جهنم کاملا مشخص است، اصلا بهشت و جهنم یک رفتار است نه یک مکان، این مکان بر اثر آن رفتار ایجاد میشود. اگر رفتار نباشد، مکان اصلا ایجاد نمی شود. حتی در قرآن کریم جهنم را عدم میشمارد و میگوید جهنم خلق نشده، جهنم را مخلوقات خلق میکنند.
سرهنگی خدمت یکی از بزرگان رسید و گفت: حقیقت بهشت و جهنم چیست؟ آن عالم بزرگ گفت: برو بنشین آن گوشه و فضولی نکن! سرهنگ بعد از چند دقیقه دوباره برگشت و گفت: ببخشید من اصلا قصدم جسارت نبود، عرض کردم حقیقت بهشت و جهنم چیست؟ عالم بزرگوار گفت فارسی بلدی؟ گفتم برو بنشین و فضولی نکنن! بعد از چند دقیقه سرهنگ با صورتی سرخ شده برگشت سمت عالم و گفت ببخشید من وقت ندارم، فقط می خواهم بدانم حقیقت بهشت و جهنم چیست، بشنوم آدم شوم و بروم! عالم گفت: فارسی بلدی؟ گفتم فضولی نکن! سرهنگ عصبانی شد و گفت من فقط یک سوال از تو پرسیدم و مثل آدم با تو صحبت کردم. با داد و فریاد گفت: این مسخره بازی ها چیست که درآوردی؟! در همان لحظه عالم بزرگوار گفت: جهنم همین است! یعنی غضب، یعنی عدم کنترل، یعنی فراموش نکردن، داد زدن. سرهنگ عرق خود را پاک کرد و سرش را پایین انداخت و با شرمندگی گفت: ببخشید من روش تدریس اخلاق شما را بلد نبودم. عالم گفت: این هم بهشت است!
» روش مشخص کردن بهشتیان و جهنمیان.
لذا می فرماید اگر می خواهی بهشتیان را بشناسی، مشخص کن که میزان تسلطش بر خود و دنیای اطرافش چقدر است؟ جهنمیان را هم، همینگونه بشناس. بهشت جای مسلطان است.