متن سخنرانی - آرامش- قسمت چهارم - شب چهارم محرم99
یا انیس
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: آرامش – قسمت چهارم
محرم 1399
تاریخ: 99/06/02
عناوین اصلی سخنرانی:
» دیگر عوامل تسکیندهنده در زندگی انسان.
» چرا مصرف دخانیات و الکل در سیاست برخی از کشورها ممنوع نمیشود؟
» تخدیر روحی، یکی از نیازهای انسان.
» آرامش، تخدیر نیست؛ سلامت است.
» سازگاری لازمه تسکین روح است.
» گذر دنیا پروسهای که نمیتوان در مقابل آن ایستاد.
» برای کم و زیاد دنیایی که درحال گذر است، آرامشت را بهم نزن.
» روزی تمام گزینههای دنیایی که از آن لذت میبری، یکی یکی نابود میشوند.
» اگر میتوانی شرایط را تغییر ده، وگرنه سازگار شو.
» دیگر عوامل تسکیندهنده در زندگی انسان.
از سیاستهای امروز کشورهای جهان این است که مردم را با مواد مخدر درگیر کنند زیرا حاکمان معتقدند اگر قرار باشد در یک کشور هشتاد میلیون نفری همه مغزها کار کنند، اختلاف آرا بسیاری به وجود میآید که دیگر نمیتوان سیاستورزی کرد. باید برای تعدادی از مردم مشغولیتهایی ایجاد شود که از همان مشغولیتها لذت ببرند. این مشغولیتها شامل تخدیرهای مختلفی است که توسط رسانهها مخصوصا تلویزیون، رادیو و جدیدا شبکههای مجازی ایجاد میشود.
» چرا مصرف دخانیات و الکل در سیاست برخی از کشورها ممنوع نمیشود؟
یک مدل تخدیر جسمی است که شامل مواد مخدر و الکل میباشد. در بسیاری از کشورهای جهان تخدیر جسمی را محو نمیکنند، بلکه مدیریت میکنند. بهگونهای با الکل و مواد مخدر برخورد میکنند که گروه هدفشان کسانی باشند که اگر سراغ این دو نروند حواسشان به مملکت و حکومت جمع میشود و شروع به انتقاد میکنند؛ بنابراین یکی از سیاستهایشان این است که کابارههایی را بنا کنند تا عدهای در میخانهها مشغول باشند. همچنین مبارزه با مواد مخدر در این کشورها یک مبارزه مدیریت شده است درحدی که عدهای را به آن مشغول کنند اما به کل جامعه لطمه وارد نشود. دربرخی از کشورهای جهان مانند برخی از ایالتهای آمریکا مصرف مواد مخدر کاملا آزاد است. مثلا ماریجوآنا کاملا آزاد است و حتی برای آن محاسنی را بیان میکنند که مردم از آن استفاده کنند.
برخی از حکومتها برای اینکه در قدرت بمانند و به هرچه دوست دارند مانند پول و قدرت و... برسند، الکل و مواد مخدر را مدیریت میکنند که قشری از جامعه را به خود مشغول کنند؛ درنتیجه تعدادی شغل نیز اطراف آن پدید میآید؛ از جمله مشاوره ترک اعتیاد، مرکز ترک اعتیاد و... که یک بازی دو سر بُرد برای آنها بهحساب میآید. لذا اگر میبینید با مواد مخدر و الکل مبارزه میکنند به این جهت است که فراگیر نشود و مملکت را به زمین نزند. هرکجا کسی بخواهد خارج از مدیریت حکومت به توزیع مواد بپردازد مثلا در مدارس و گروههایی که خارج از تشخیص حکومت باشد، ممنوع است و با آنها برخورد خواهند کرد.
» تخدیر روحی، یکی از نیازهای انسان.
نوع دوم تخدیر، تخدیر روحی است؛ به این معنا که برای مردم دغدغههایی ایجاد کنند که این دغدغهها اصلا جدی نیست. برای مثال یکی از مخدرات روحی در جهان امروز قطعا فوتبال است. فوتبال یک بازی بسیار هیجانانگیز و سرگرمکننده است. البته فوتبال یک فرصت بسیار خوب برای حُسن استفاده است که از آن برای تحریک غرور ملی میتوان استفاده کرد؛ البته در چند سال اخیر بیشتر تحقیر غرور ملی بوده است! برزیل روحیه ملتش را با فوتبال زنده نگهداشته است؛ بسیاری از کشورهای دیگر نیز خودشان را با فوتبال مطرح می کنند؛ قلههای اقتصادی را در نظر میگیرند و با فوتبال به آن قلهها میرسند. مثلا در چند سال اخیر ایسلند روی فوتبال سرمایهگذاری کرد و تعداد زیادی از سرمایهگذاران اقتصادی را جذب کرد و اتفاقات خوبی برایش افتاد. البته فوتبال ایران مانند بسیاری از موارد دیگر کشورمان فقط سرمایهخور است و کشور هیچ سود مادی ازفوتبال نمیبرد جزاینکه صدها میلیارد بذل و بخشش میکنند و نتیجه کارشان نیز مشخص نمیشود و هیچکس هم پاسخگو نخواهد بود. یکی از مشکلات مملکت ما راجعبه نظارت بر بیتالمال این است که اگر شخصی پولی را بدزدد ممکن است با او برخورد قضایی شود؛ اما اگر در یک جایگاه مدیریتی پولی را تباه کند، خداحافظی میکند و بدون هیچ پاسخگویی آن سِمَت را ترک میکند. یک برنامه تلویزیونی سه الی چهارساعت چند میلیون نفر را مشغول میکند فقط برای اینکه حرکت یک توپ را بررسی کنند؛ عزیزان استاد داوری هستند یا مثلا فلانی استاد هافبک است! آنها اساتید قرن بیستم هستند، اگر شما در قرن قبل میگفتید شخصی استاد هافبک است تست الکل از شما میگرفتند. این استادسازیها و جلوههایی که به یک بازی میدهند و سرمایهگذاریهای فراوانی که برای یک برنامه تلویزیونی میکنند که ثانیهای شصت هزار تومان برای یک تبلیغ میگیرند البته این قیمت مربوط به قبل از شیب ملایم آقای روحانی است کاملا هدفمند است. سهچهار ساعت برای این برنامه وقت میگذارند و هنوزهم شاکی هستند که زمان برنامه کم است! با این برنامه دقیقا چه مشکلی را از جامعه برطرف میکنند؟! این مدل برنامهها برای مملکت لازم است. باید عدهای سه ساعت به فوتبال مشغول شوند و رگ گردنشان باد کند چون قرار نیست تمام جوانان یک مملکت اهل فکر و فلسفه وعلم باشند و خود جوانان نیز چنین تمایلاتی ندارند. اما عموم مردم به برخی مخدرات سالم نیاز دارند. لازم است که اگر تیمش باخت گریه کند و به واسطه آن پتانسیل غمش تخلیه شود. لازم است که شاد شود و غرور ملیاش تحریک شود؛ لذا درفرمایشات حضرت آقا هست که میگویند: «من به پهلوانی تاکید میکنم؛ اما با قهرمانی مخالفت نمیکنم».
بنده قصد ندارم زیر آب فوتبال را بزنم اگرچه نسبت به سیاستگذاریهای ورزش در کشور انتقاد دارم. معتقدم ما نیز باید همانند آمریکا روی ورزشهایی سرمایه گذاری کنیم که میدانیم در آن قهرمانیم. مثلا آمریکا به بازی فوتبال زیاد توجه نمیکند اما در خصوص ورزشهایی چون بسکتبال، والیبال و راگبی که میداند قهرمان است هزینه میکند. ایران هم باید در رشتههایی سرمایه گذاری کند که پتانسیل قهرمانی جهان را دارند و این رشتهها را میان مردم جا بیندازد که مردم نیز طرفدارشان شوند. فوتبالی که ما میبینیم تا هشتصد سال دیگر هم نمیتواند به قهرمانی جهان برسد! بنده دراین سیاستگذاریها حرف دارم که چرا رسانههای ما ذائقه مردم را از فوتبال به یک ورزشی که میتوانیم در آن قهرمان شویم تغییر نمیدهد؟! ورزشهای رزمی مانند تکواندو و جودو که بازی دوسر بُرد دارد یا ورزشهایی مانند والیبال و کُشتی. در هند و چین نیز چنین کاری کردهاند. چین اوج قهرمانیاش را در ژیمناستیک و پینگپنگ میبیند؛ افتخار ملی ایجاد میکند و غرور ملی را برمیانگیزاند.
بنابراین تخدیر برای مردم لازم است. بنده در صحبتهایی که با برخی از متولیان آموزشی و پرورشی داشتهام عرض کردهام که در مدرسه، دانشگاه و حتی حوزه علمیه باید جایگاهی برای تفریح، فراغت و باز شدن روح و روان مردم وجود داشته باشد؛ الزاما همه چیز نباید جدی باشد. در زمان آقای احمدی نژاد در بوشهر برنامهای داشتم، روز بعد قرار بود ایشان با مردم در استادیوم دیدار داشته باشند. بنده به مردم گفتم فردا از آقای احمدینژاد مطالبات جدی داشته باشید؛ برای آسفالت کوچهها، حل مشکلات ساحل که میتوانستند با تزئین آن تعداد زیادی گردشگر را در شش ماه از سال جذب کنند و...! فردای آن روز در تلویزیون دیدم همه تابلو بلند کرده بودند که شاهین بوشهر را نجات دهید؛ آقای احمدینژاد هم خوشحال شد از اینکه مردمی که میتوانستند یک مطالبه چندصدهزارمیلیاردی داشته باشند، به یک مطالبه بیستمیلیاردی بسنده کردهاند. ایشان هم گفت: چشم شاهین بوشهر را نجات میدهیم؛ بیست میلیارد داد و رفت. بنده به اشتباه اعتراض کردم که چرا وقتی این همه مشکل دارید مطالبهتان شاهین بوشهر است؛ پس از مدتی به این نتیجه رسیدم که شاید مردم دوست داشته باشند بهجای مطالبه برای معیشت، برای تیم فوتبالشان مطالبه کنند و با همان آرامش میگیرند. دولتها باید این موارد را در سیاستهایشان لحاظ کنند.
در برنامهریزیهای دینیمان هم باید جایگاهی برای تخدیر مثبت برمبنای علایق و سلایق مردم داشته باشیم. لذا پدر و مادرهایی که فرزندانشان را فقط به درس تشویق میکنند، فرزندان ناآرامی را پرورش میدهند که این ناآرامی در آینده نسل به نسل منتقل میشود. بچه باید مخدرات سالم داشته باشد، جوان و بزرگسال هم همینطور.
» آرامش، تخدیر نیست؛ سلامت است.
یکی از مشکلات مخدرات پول است. پول برای انسانها رؤیایی را میسازد که این رؤیا از پایبست ویران است؛ سیستم سرمایهداری اینگونه است. پدر و مادرها و متولیانی که اهل کار بسیار هستند و فکر میکنند زندگی یعنی کار، رؤیایی را میسازند که این رؤیا از پایبست ویران است. در خاطرات یک سرمایهدار آمریکایی نوشته شده است که من برای گذراندن دوران بازنشتگی به خانهای در یک روستا و در کنار آب رفتم. همسایهام جوانی بود که یک زندگی معمولی کنار همان رودخانه داشت و مایحتاج زندگیاش را از طریق یک گاو و درختان آنجا تامین میکرد. به او توصیه کردم که یک گاو بخر و گاو همسایهها را هم بیاور و یک گاوداری مدرن راه بینداز؛ خلاصه یک توصیه سرمایهداری مدرن به آن جوان کردم.
- جوان گفت یک گاو دیگر بخرم که چه بشود؟
- که پولت زیاد شود.
- پولم زیاد شود چه میشود؟
- دو گاوداری درست میکنی و بعد با گاوداری ایالتهای دیگر زنجیره میشوی و صد گاوداری درست میکنی و بعد شیر صادر میکنی. سپس میتوانی وام دیگری بگیری و کارخانه شیر و چرم بزنی.
- همه این کارها چقدر زمان میبرد؟
- حدود بیست یا سی سال.
- آخرش چه میشود؟
- بازنشته می شوی سپس به روستایی میروی و کنار جوی آب لذت میبری.
- جوان گفت من امروز هم همه این لذتها را دارم. مگر مشکل عقلی دارم آنقدر تلاش کنم برای رسیدن به جایگاهی که امروز هم آن جایگاه را دارم.
آرامش، تخدیر نیست؛ سلامت است. در بسیاری از مواقع انسان لذتی دارد اما فکر میکند که ندارد. خوب است که سرمایهداری برایمان توضیح دهد پس از سی سال کار کردن و مشاوره دادن در کارتلهای مختلف و حقوق گرفتن از ارگانهای مختلف، از زندگی کردن طی بیست و چهار ساعت دقیقا چه میخواهد؟ به یک اتاق نیاز دارد که آن اتاق را دارد، اگر این اتاق را به دو اتاق یا هشتصد اتاق تبدیل کند، چه تفاوتی میکند زمانیکه تنها به یک اتاق نیاز دارد؟
بنابراین تخدیر خوب است، زیاد جدی نباشید! برخی فکر میکنند عمرشان تلف شده است. اگر تلف نمیشد دقیقا چه میکردی؟! از زندگی چه میخواستی؟! گاهی فردی میگوید عمرم تلف شد چرا که واقعا اشتباه کرده است و زندگی اش تلف شده است. اما اشخاصی که عادی و معمولی دارند روال زندگیشان را طی میکنند منظورشان از تلف شدن عمر چیست؟! آیا ما باید تمام عمرمان را کار کنیم و تلاش کنیم؟! چرا؟! عموم مردم چندان اهل خدمت به خلق نیستند که با آن آرامش بگیرند و به تخدیر نیاز دارند.
» سازگاری لازمه تسکین روح است.
مورد دیگری که منجر به تسکین میشود، بحث سازگاری است. گاهی ما در دنیا مبارزات بیجهت داریم؛ اگر زمان آن مبارزه را برای سازگاری خرج کرده بودیم، بهتر نتیجه میگرفتیم. مثلا شما در یک منطقه گرمسیر زندگی میکنید؛ در چنین شرایطی شما دو راه دارید:
1- خود را خنک کنید. مثلا در برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس در منزل کولر گازی دارند، در ماشین و طول مسیر نیز کولر گازی دارند. نمیدانم این راه چه نتایج مثبت و منفی دارد و برای همه نیزمقدورنیست اما اهمیت چندانی هم ندارد چون این راه در کشور ما در دسترس نیست.
2- سازگار شدن با گرما. مثلا راجع به کرونا نیز گفته میشد که یک راه پرهیز مداوم است اما اگر پنج سال ماندگار شد چطور؟ ما باید خود را با کرونا سازگار کنیم؛ یعنی یاد بگیریم که با وجود کرونا نیز زندگی کنیم. باید بتوانیم مسالمتآمیز با آن زندگی کنیم.
دنیا قواعدی دارد. در فلسفههای قدیم یونان مثل رواقیون گفته میشد که اگر میخواهید در دنیا زندگی کنید، به دو شیوه میتوانید برخورد کنید: 1- کاری کنی که چرخ این دنیا با همه عظمتش هماهنگ با چرخ تو بچرخد. 2- کاری کنی که خودت که کوچکتر هستی هماهنگ با چرخ دنیا بچرخی. مورد دوم همان سازگاری است. ما نمیتوانیم کاری کنیم که همیشه دنیا به این بزرگی بر وفق مراد دل من بچرخد. دنیا با من سازگار نمیشود اما من به آسانی میتوانم با دنیا سازگار شوم. چقدر باید خرج کنم که گرمی هوا من را اذیت نکند و چقدر من باید تلاش کنم که از گرما اذیت نشوم؟ حضرت آیتالله حائری در این مورد تحقیقات گستردهای انجام داده بودند که سلولهای بدن ما هوشمند هستند! یعنی یاد میگیرند که عادت کنند. اگر فرضا شما در یک جنگل بزرگ گُم بشوی، اگر بتوانی دو هفته خود را در آنجا زنده نگه داری، پس از آن کاملا با آن جنگل و شرایط محیطی و غذای آنجا سازگار میشوی. ساکنان هر محیط، با آن محیط کاملا سازگار میشوند.
زندگی یک روال طبیعی دارد؛ از حدود 25، 30 و مخصوصا 35 سال به بعد شما سعی میکنید با این طبیعت مقاومت کنید. رویا پردازیها شروع میشود که من میتوانم در مقابل این طبیعت بایستم. هرچقدر که شما به قله نزدیکتر میشوید، رویای مقاومت برای شما قویتر میشود. زمانیکه به قله میرسید یعنی در حدود 40 سالگی شما وارد سرازیری زندگی میشوید و ناگهان شیب خیلی تند میشود. بارها خودم هم گفتهام که تا 40 سالگی زمان دیر میگذرد، از 40 سالگی به بعد دیگر متوجه گذر زمان نمیشوی! در این سرازیری انسانها سعی میکنند به شدت مقاومت کنند که با این سرعت به سمت پایین حرکت نکنند. هر روز که خود را چک میکند احساس میکند خیلی بیشتر از دیروز پایین رفته است. راه دوم برای این افراد این است که خود را سازگار کند!
» گذر دنیا پروسهای که نمیتوان در مقابل آن ایستاد.
دنیا یک پروسه است؛ تفاوت پروسه با پروژه این است که پروسه قابل مبارزه کردن نیست. اتفاقی است که قطعا رخ میدهد؛ درحالیکه تو میتوانی تا یک سن خاص برای خودت پروژه بچینی. زمانیکه وارد بطن دنیا شدی و غرق در امواج مثبت و منفی و شاد و غمگین دنیا شدی، زین پس با یک پروسه مواجه هستی! تو را خواهد برد و دیگر نمیتوانی کاری کنی. فرزند من هم ازدواج کرد، ما کِی عروس و داماددار شدیم و کِی نوهدار شدیم؟ درمقابل این پروسه اگر بخواهی مبارزه کنی، بیهوده وقت خود را تلف میکنی. باید بتوانی خود را سازگار کنی و خوشحال هستم که من و شما جزو افرادی هستیم که به آخرت ایمان داریم؛ افرادی که به آخرت ایمان ندارند سختی زیادی را متحمل میشوند. طبق آمار جهانی که سال 2018 گرفتند، 74% از مردم جهان به قیامت و معاد ایمان دارند؛ گرچه برخی از این 74% ایمان دنیایی یا ایمان به دنیای موازی دارند اما ایمان دارند که پس از مرگ زندگی دیگری هم وجود دارد.
دنیا همین است، آرام مینشینم و رفتنش را تماشا میکنم. نمیتوانم با گذر دنیا مقابله کنم. اگر کل جهان قدرتشان را به میدان بیاورند که کمتر از یک ثانیه از گذر زمان را متوقف کنند، نمیتوانند. بنابراین چون در پروسه زمان قرار میگیریم باید خود را رها کنیم.
» برای کم و زیاد دنیایی که درحال گذر است، آرامشت را بهم نزن.
«وَیلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة، الّذی جَمَع مالاً وَعَدَّدَه» وای بر کسانی که اهل تمسخراند! یک معنای سطحی آن این است که نباید کسی را مسخره کنیم. اما در قسمت بعد که اهل تمسخر را تعریف میکند، بیشتر به خود ما اشاره دارد؛ خودت را مسخره نکن! « الّذی جَمَع مالاً وَعَدَّدَه» در دنیایی که در پروسه گذر داری حرکت میکنی، اعتبارات و اموالت را زیاد نشمار و خود را درگیر کم و زیاد شدن آنها نکن! چشمانت را ببند و بگذار زمان بگذرد. ممکن است عدهای بگویند: چگونه چشمانمان را ببندیم؟ اما آیا شما راه حل دیگری دارید؟ و آیا میتوانید در مقابل زمان مقاومت کنید؟ مدام برای ظواهر خود خرج میکنند؛ تو که میدانی اصل تو، درون توست! این ساختمان دارد میپوسد، اگر مدام نمای آن را تعویض کنی چه سودی خواهد داشت؟ یک نفر از درون تو میگوید همه این ظواهر مسخره هستند. « الّذی جَمَع مالاً وَعَدَّدَه» دارید چه چیزی را جمع میکنید؟ ما تا چه زمانی باید هشتمان در گِرو نه باشد؟ دو راه حل داریم: 1- بدون دزدی و به سلامت بتوانی کاری کنی که هشتتان در گرو نه نباشد؛ بسم الله! 2- زمانیکه نمیتوانی از مسیر اول بروی، آنقدر این جمله را به سر خودت نکوب! ما جماعتی هستیم که قرار است هشتمان در گرو نه باشد! زندگی مشکلاتی دارد، اما شما آرامشت را هم داری خراب میکنی. فکر کردن و دغدغه داشتن نسبت به چیزهایی که اصلا نمیتوانی به آن ورود پیدا کنی و یا با آن مقابله کنی، بیفایده است. من چرا آنقدر کوتاه قد هستم؟ من چرا آنقدر بلند قد هستم؟ اگر میتوانی تغییرش دهی، بسم الله اما اگر نمیتوانی با آنچه داری سازگار شو و آنقدر چرا نگو! این چرا گفتنهای ما آرامشمان را بهم میریزد. من هرگاه خود را در آینه میبینم آه میکشم! یا سازگار شو که مدام آه نکشی و یا به آینه نگاه نکن! مگر بیکاری که آرامش خودت را بهم میزنی؟
پیامبر اکرم(ص) فرمودند: جلوه دنیا پرستی همین است.
- شب اول قبر پرسیدند: «مَن رَّبُک؟»
- پاسخ داد «الله»؛ اما آنها نپذیرفتند!
- چرا؟
- چون دنیا را هم میپرستیدی!
- من چه زمانی دنیا را میپرستیدم؟
- زمانی که تو پایان دنیایت را پایان آمال و آرزوهایت میبینی، یعنی داری دنیا را میپرستی.
» روزی تمام گزینههای دنیایی که از آن لذت میبری، یکی یکی نابود میشوند.
پایان دنیا خواهد رسید و «وَ مَن نُعَمِّرهُ نُنَکِّسهُ فِی الخَلق» تمام گزینههای دنیایی که داری از آن لذت میبری، یکی یکی نابود میشوند. یکی از علمای باصفای اصفهان تعریف میکرد که روزی پیرمردی با سن بالا لنگان لنگان خود را به من رساند و گفت: حاج آقا دعا کنید، پایم درد میکند، کمرم درد میکند، کلیه و چشمم درد میکند. چشمهایم دیگر به خوبی نمیبینند، طعم غذاها را به خوبی متوجه نمیشوم و...! بیرحمی کردم و پاسخی دادم اما بعد پشیمان شدم، گفتم: فلانی دعا میکنم خدا شوق رفتن به تو بدهد. طرف دوتا فحش به من داد و رفت. چکار کنم؟ عبایی بر سرت بیاندازم که یکدفعه جوان شوی و تمام مشکلاتت برطرف شود؟ چرا میخواهی مقاومت کنی؟ این مقاومت فقط در سنین بالا نیست، فرد سی ساله هم نسبت به چیزهای دیگری مقاومت میکند. «وَ مَن نُعَمِّرهُ نُنَکِّسهُ فِی الخَلق» آنچه در بیست سالگی داشتی، دیگر نداری! حافظه دچار مشکل میشود، کمکم چشمت دچار مشکل میشود، مدتی ورزش را رها کردهای و حال اگر کمی بدوی باید سریع بنشینی و استراحت کنی و...! چه میشود کرد؟ آرامش در سازگاری است.
» اگر میتوانی شرایط را تغییر ده، اگر نمیتوانی سازگار شو.
هوا گرم است؛ یا من میتوانم از کولر استفاده کنم و یا نمیتوانم. اگر نمیتوانم باید سعی کنم که با گرما سازگار شوم. افرادی که زمان جنگ را به خاطر میآورند، تمام آموزشهای زمان جنگ، آموزش سازگاری بود. نیمه شب برپا میدادند! در خانه زمانیکه مادرمان میخواست ما را از خواب بیدار کند میگفت: عزیزم چای برایت آماده کردهام، بیدار شو! آنجا ما با تمام خستگی خوابیده بودیم، با پوتین به ما لگد میزدند و چندتا تیر هم میزدند که بدوید به سمت میدان صبحگاه! در آنجا مادرتان نیست که به فکر پوستتان باشد؛ باید یاد بگیرید که اینگونه بیدار شوید. بچهها با تمام شرایط جنگ سازگار میشدند، با گرمای جنوب و سرمای شمال و بدخوابی و... سازگار میشدند و زندگی میکردند. امروز هم در برخی مناطق کشور خودمان و جهان شرایط سختی وجود دارد که مردم با آن شرایط سازگار شدهاند. مردم عراق سالها امنیت نداشتند، صبح که از خانه خارج میشد میدانست ممکن است دیگر بازنگردد! کمکم خود را با بمب سازگار کردند، چرا تو نمیتوانی خود را سازگار کنی؟