یا لطیف
سخنران: حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: اثرات تلقین
بحثي كه براي اين جلسه انتخاب كرديم ، يكي از مهمترين راههاي خودسازي است و يكي از مهمترين ابزارهايي است كه ما در اختيار داريم براي اينكه بتونيم خودمون رو در مسير الهي و عبادي حفظ كنيم و جلو ببريم . آدم ابوالبشر و ابناء اون به صورتي خلق شده اند كه قواي روحي اونها به مراتب از قواي جسمي اونها و اون چيزي كه ما در ظاهر مي بينيم برتري داره . يعني روح و روان فرد بسيار بسيار برتر از جسمش هست و اتفاقاً اغلب مردم فقط همون جسم رو مي بينند و به اون مي پردازند ، انسانها خودشون نمي دونند كه چه موجودات عجيبي هستند و چقدر ظرفيتهاي دروني و قدرتهايي دارند . ابزارهايي در جهان هست كه مي شه از اين ابزارها براي قدرتمندي بيشتر استفاده كرد . لذا اغلب انسانها تمام زندگي شون رو مي گذرونند بدون اينكه از اين ابزارهايي كه در دنيا براشون آماده شده ، استفاده كنند . يكي از اين ابزارها تلقين هست . تقلين يعني اينكه ما يه سري قوايي رو كه در وجود انسان هست با ذكر و يادآوري و شكوفا كردن به سمت و سويي كه خودمون مي خوايم هدايت كنيم .
تقلين يعني اينكه استعدادهاي بالقوه اي كه در فرد هست رو بشناسيم و بعد كاري كنيم كه خودش هم بشناسه و بعد هم به اون عمل كنه و از اون استفاده كنه . تلقين در مسائل مادي و غير مادي و معنوي كاربرد داره ، حالا مي خواد معنوي عبادي يا معنوي غير عبادي باشه . در مسائلي مثل مسائل عاطفي ، روحي ، رواني شديداً كاربرد داره و تحت عنوان يك علم و يك مكتب مطرح هست . در بحث علم بهش مي گيم تلقين ، كه يه درجة بالاترش هيپنوتيزم هست و در بحث مكتب هم بهش مي گيم : ذكر .
در قرآن كريم و روايات تأكيد زيادي بر ذكر شده . و گفته شده كه ذكر يكي از قوي ترين ابزارها است و ما ازش غفلت مي كنيم . چون اغلب فكر مي كنيم ذكر يعني تسبيح دست گرفتن و سبحان الله گفتن ، نه ، اين طور نيست ، قرآن و روايات ما داره بر يك قاعده علمي كه در درون انسان وجود داره ، تأكيد مي كنه . و ما بايد از اين خوب استفاده كنيم .
كلاً انسانها از نظر تلقين پذيري به چند گروه تقسيم بندي مي شوند :
1 ـ انسانهايي كه خيلي زياد تلقين پذيرند . 2 ـ انسانهايي كه خيلي خيلي كم تلقين پذيرند . 3 ـ عدة بسيار نادري كه اصلاً تلقين نمي گيرند . 4 ـ يك عده بسيار نادري كه كاملاً تلقين رو مي گيرند .
اصلاً ما روي نوادر بحث نمي كنيم . به استثنائات هم كاري نداريم ، اما اغلب انسانها در همة شرايط تلقين پذير هستند و قابليت اينكه در اثر تلقين تغيير كنند ، وجود داره . منتها بحث سر اين هست كه يكي سن و سالش بالاتره مثلاً خيلي چيزهاي بيشتري ديده ، براي اين فرد بايد وقت بيشتري بذاري ، بايد بيشتر فكر كني ، بايد بيشتر روش كار كني . راههاي تلقينش هم فرق مي كنه . يكي ديگه هم هست كه خيلي شرايطش آماده تر هست .
حالا قبل از ورود به بحث تلقين ، ما سه تا شرط رو بايد در نظر بگيريم ، كسي كه مي خواد مورد تلقين واقع بشه بايد خودش رو در اختيار ما قرار بده . اگر بخواد با ما قهر باشه ، نمي شه كاري كرد .
براي ارتباط برقرار كردن با يك شخص و تلقين چيزي بر او ، بايد يك سري زمينه سازي ها رو داشته باشيم . اگر اين شخص احياناً مشكل داشته باشه هرچي تلقين كني ، جواب عكس مي گيري ، امروز هرچي بيشتر بگي ، خوب باش ، اون عمداً بد مي شه . يعني تلقين تو اثر عكس مي ذاره . پس زمينه سازي تلقين خيلي لازمه . يعني شخص بايد آماده باشه ، آقا ! طرف امشب اومده اينجا نشسته ، منتظره تو حرفي بزني ، يك تلقيني بهش كني ، يك ذكري بگي ، يه چيزي يادش بدي ، اينجا مي توني روش تأثير بذاري . اگر قرار باشه شخص با ما مشكل داشته باشه ، هيچ گونه تلقيني اثر نمي كنه . لذا كساني كه داوطلبانه مي يان ، تلقين پذيرترند . اگر بخواي امروز توي جامعه كار كني ، اولين كاري كه مي كني اين هست كه براي تلقين زمينه سازي كني . الان زمينه هاي تلقين در خيلي جاها وجود نداره . آقا ! مثلاً بنده الان تو فلان جمع حرفم خريدار نداره ، اصلاً پذيرش ندارم ، من هرچي مي گم ، اونها اصلاً نمي شنون . يا اينكه من هرچي مي گم اون گوش مي ده و فقط تكة بدش رو مي شنوه . پس اولين شرط براي تلقين اين هست كه زمينه سازي تلقين انجام شده باشه يعني فرد آماده نشسته باشه .
حالا اين زمينه سازي دو گونه است : 1ـ زمينه سازي اي كه ما به ضمير خودآگاه فرد رجوع مي كنيم ، يعني باهاش صحبت مي كني حرف تو رو مي شنوه ، عقلش رو هم بكار مي گيره و تصميم مي گيره . يعني مي شينه دو ، دو تا چهار تا مي كنه ، مي گه : آقا ! بر طبق بيانات ايشون كه من هم بهش اعتماد دارم و هم علاقه ، داره درست مي گه . اين چيزهايي كه من با بعضي هاش مخالف هستم ، حتماً اشتباه بوده ، خيلي خُب عوضش مي كنم . اين رجوع به ضمير خود آگاه است و يك وقتهايي هست كه اينقدر تو پيشرفت مي كني كه طرف عقلش رو كنار مي ذاره ، مبهوت تو مي شه و دربست تمام حرفت رو قبول مي كنه ، هرچي بگي گوش مي ده . يعني اينجا تو به ضمير ناخودآگاه فرد دست پيدا كردي ، ديگه اين فرد در اين ضمير ناخودآگاه هيچ گونه قدرت تصميم گيري براي خودش باقي نگذاشته و اصلاً از عقلش هم هيچ استفاده اي نمي كنه ، دربست قبول مي كنه ، دقيقاً مثل مرده اي كه در اختيار مرده شور هست ، در اين جور جاها حتي اگر چيزهاي كاملاً خلاف با همون ذاتيات شخص رو بهش القاء كني ، مي گيره . مي دوني يعني چي ؟ يعني اينكه حتي به اينجا مي رسه كه اگه مثلاً طرف مرد باشه ، بهش بگي تو زني قبول مي كنه . اگر بسيار بداخلاق باشه ، بهش بگي تو خوش اخلاق هستي ، قبول مي كنه و خوش اخلاق هم مي شه . پس در اين دو حالت ما با مردم برخورد داريم . البته اينكه ما بتونيم به ضمير ناخودآگاه فرد دست پيدا كنيم هم جزء موارد استثنايي هست .
پس تلقين چند شرط داره : 1 ـ : طرف خودش بخواد و 2 ـ ما به شخص ، معرفت رو القاء كنيم . يعني يه جور شناخت بهش بديم و بعد از تلقين ، طرف فقط و فقط راهنمايي نشده باشه ، ممكنه ما به فرد چيزي رو تلقين كنيم اما معرفت و شناخت بهش نديم ، اين شخص وقتي كه مي ره تو جامعه ، كم مي ياره . پس بايد تلقين همراه با شناخت باشه . 3 ـ تلقين ، فرد را به سمت عمل كردن رهنمون شود . يعني بعد از تلقين به فرد ، بلافاصله كاري كه ما مي خوايم رو انجام بده . اينجا ديگه تنور داغ شده و فرد بايد سريع نون رو بچسبونه . چنين تلقيني موثره .
خُب حالا ببينيم انواع تلقين كدوم ها هستند . الان در جامعه ما تلقين هايي وجود داره كه بعضاً خودمون هم خبر نداريم ، يعني ابزارهايي كه الان در جامعه هست و از اونها داره استفاده مي شه و ما خودمون از اونها خبر نداريم . اصلاً دليلي كه من الان بد اخلاق شدم چيه ؟ دليلي كه الان من خوش اخلاقم چيه ؟ دليلي كه من هميشه گريه مي كنم چيه ؟ دليلي كه من هميشه مي خندم چيه ؟ چرا من هميشه نااميد هستم؟ چرا من هميشه خيلي زيادي اميدوارم ؟ چرا من مغرور هستم؟ چرا خودخواه هستم ؟ چرا اينقدر دگرخواه هستم ؟ چرا اينقدر ايثارگر شده ام ؟ همه صفات بد و خوبي كه در ما هست ، و دلايلي كه ما به اين صفتها رسيديم به تلقين برمي گرده .
تلقين هايي كه فعلاً در جامعه ما وجود داره :
1 ـ تلقين اسم و فاميل ، اسم و فاميلي كه ماها باهاش دائماً سر و كار داريد ، يكي از بزرگترين تلقين هايي هست كه در طول زندگي مون وجود داره و متأسفانه يا خودمون توجه نمي كنيم يا اون پدر و مادري كه مي خوان اسم و فاميل انتخاب كنند متوجه اين قضيه نيستند . وقتي معصومين (ع) اسمهايي رو به ما توصيه مي كنند ، به خاطر اين هست كه اونها يك چيزهايي در ماوراي اين قضيه مي دونند و ما فكر مي كنيم اينها دوست دارند مثلاً اسم فاطمه زياد باشه يا اسم حسن و حسين زياد باشه ، نه ، اونها چيزهاي ديگه اي رو مي بينند .
اسامي انسانها يك سري تلقينات رو داره ، مثلاً اون كسي كه اسمش رو گذاشته رويا ، خود به خود در طول زندگيش به يه آدم رويايي تبديل مي شه . اين تلقين هست . اون كسي كه اسمش رو پريوش گذاشته ، ولو قيافهاش مثل سوسك باشه ، احساس خوشگلي مي كنه ! تلقينه ديگه . اينها همه نسبيه . اون كسي كه مثلاً اسم خودش رو آناهيتا مي ذاره . هميشه در طول زندگيش يه آدميه كه تو باغ و بستان مي چرخه . هميشه احساس مي كنه بايد مثل عكسهاي تخت جمشيد راه بره ، اون كسي كه مثلاً اسم خودش رو داريوش مي ذاره . يا كورش و غيره و غيره ، اينها تلقينه ، من نمي گم بده ، يا خوبه ، من اصلاً كاري ندارم ولي مي خوام بگم اين اسمها تلقيناتي رو در زندگي ما وارد مي كنند . (تلقين اسم ) فاميل هايي كه الان داريم ، خيلي از اين فاميلها ، فاميلهايي است كه يك صفتي رو رسماً به ما تلقين مي كنه . مثلاً اون كسي كه فاميل خودش رو مي ذاره افسرده ، مثلاً آقاي غلام حسين افسرده . اين بابا تا آخر عمرش همين طورافسرده است . روي اسم و فاميل بايد دقت كنيد . اين كه مثلاً روزي ده بار به تو بگن : حسين ، اين روي تو تأثير داره ، خيلي تأثير داره .در زمان جنگ وقتي بچه ها به منطقه مي يومدند ، اگه اسمهايي غير از اسامي ائمه (ع) داشتند ، ما اسم اونها رو با اسم ائمه (ع) عوض مي كرديم . همين داداش ما شهيد علي شيباني اسمش داريوش بود و ما اسمش رو گذاشتيم علي ، داداش ديگه اش هم كه شهيد شد اسمش كورش شيباني بود ، اسم اون رو هم گذاشته بوديم محمد ، اين تغيير اسامي شايد اولش سخت باشه ، اما وقتي اسم جا بيفته يه سري تغييرات ديگه اي هم در فرد ايجاد مي كنه . خود شهيد شيباني مي گفت ، آقا ! از وقتي كه به جاي داريوش به من مي گن علي ، يه تغييرات معنوي در من بوجود اومده ، اين قشنگ براش جا مي افته . پس اين تغيير اسامي ، هيچ اشكالي نداره ، يه اسمي كه خودت بهش علاقه داري رو بگو تا تو رو به اون صدا كنند ، چه اشكالي داره ؟ حالا تو شناسنامه ات هرچيزي مي خواد باشه . گرچه اگر بخواي توي شناسنامه هم مي توني تعويض كني .
يكي ديگه از شهداي ما ، قبل از اينكه به جبهه بياد ، مسيحي بود و اسمش هم فريك بود ، وقتي اومد جبهه ، مسلمان شد ، توي اسامي ائمه (ع) گشت و اسم مجتبي رو كه خيلي هم بهش علاقه پيدا كرده بود انتخاب كرد و چقدر اين اسم تأثيرات معنوي روي اون گذاشت . اونقدر تأثير روي اون داشت كه حتي نحوة شهادتش هم مثل امام مجتبي (ع) شد ، يعني اينقدر اين اسم در زندگي ايشون تأثير گذاشت كه نه تنها مثل امامش زندگي كرد ، بلكه مثل امامش هم شهيد شد . خودش مي گفت : مي خوام اينطوري شهيد بشم .
پس اولين تلقين ، تلقين اسم هست كه اين رو بايد خيلي دقت كنيد چون برخي از اسامي واقعاً مهمه .
2 ـ دومين تلقين : تلقين لقب ، اين هم در جامعه ما وجود داره ، جوانها و حتي بزرگان دوست دارند براي رفيق هاشون لقب بگذارند . اينكه در قرآن كريم مي فرمايد : ” ويل لكل همزه لمزه ” واي بر اونهايي كه لقبهاي زشت مي گذارند ، به اين خاطر هست كه قرآن تأثير لقب زشت ، بر زندگي شما رو درك مي كنه . يه جور تلقين هست ديگه ، لقب بر زندگي شما تأثير مي ذاره ، چه بسا كساني كه بسيار بسيار انسانهاي مستعدي بودند و با يك لقب غير متناسب كه بر اين افراد گذاشته شده ، تمام استعدادهاشون سركوب شده . چقدر ما كساني داشتيم كه واقعاًمي تونستند به جايي برسند به دليل اينكه يك انساني احساس مسؤوليت نكرده و لقب زشت بر روي اين گذاشته ( اين انسان ممكنه من و تو باشيم ، ممكنه ما چنين كارهايي كرده باشيم ) و اين لقب ، اونقدر بر زندگي اون تأثير گذاشته كه از يك انساني كه اگر بالفعل مي شد ، مي تونست يك مشكلات بسيار زيادي از جامعه رو حل كنه تبديل شد به يك انساني كه با لقب زشت تو ، سربار خودش هم شد . با كلي عشق ، علاقه ، استعداد وارد مدرسه شد ، روز اول مدرسه يه اشتباهي كرد با لقب زشتي كه معلم روي اون گذاشت ، و بهش گفت : كودن ، باعث شد كه همكلاسي ها هم بهش بگن كودن ، و تا آخر عمرش اين فكر كنه كودن هست ، و كودن بمونه . خيلي از اين چيزها داريم ، مراقب لقب هايي كه روي همديگه مي ذاريم باشيم . شايد اغلب لقب ها خوب باشه ، اين ” ويلٌ ” رو جدي بگيريد . واي بر كساني كه لقب زشت مي گذارند . مخصوصاً تو جمع هاي مذهبي ، لقب هايي كه مي ذاريد لقب هاي محرك و مثبت باشه ، از تلقين مثبت استفاده كنيد يعني اگر لقب ، لقب مثبتي باشه مي تونه تو رو مثبت كنه .
از همون دوران راهنمايي به من مي گفتند : شيخ محمد ، آخر هم ما شيخ شديم ! لقب تأثير مي ذاره ديگه . در زمان جنگ هيچ خبري از عَبا و امامه نبود ، هر وقت امام جماعت نبود ما جماعت مي ايستاديم ، ( تقلين هست ديگه ) خودم هم فكر كردم براي خودم آخوندم . اين چيزيه كه خيلي تأثير مي ذاره . پس بايد مراقب لقب ها باشيد .
3 ـ القاب جمعي : يك سري القاب جمعي هست كه بايد به اينها هم توجه كنيد . چون تو كار فرهنگي خيلي موثر هست و شماها كه مي خوايد تبليغ كنيد ، بايد روي اينها دقت داشته باشيد . يك سري القاب جمعي هست كه باعث مي شه روي اخلاق فردي كه در جمع قرار مي گيره ،تأثير بذاره . مثلاً بچه هاي كانون يه اخلاق كلي كانوني دارند ، وقتي اسم يكي رو مي گذارند “ بچة كانون ” ، اخلاق كلي كانون به اين فرد خود به خود سرايت پيدا مي كنه . مثلاً اينكه تو جمعيت كانون بعد از صلوات مي گن يا حسين ، ( كه برخي نمي فهمند دليلش چيه ) و يا كارها و رفتارهايي ديگه اي كه مخصوص كانون هست ، اينها باعث مي شه كه شما خودتون رو جزء يك گروهي فرض كنيد كه وقتي انسان زير مجموعة يك گروهي شد و در اين گروه قرار گرفت ، خود به خود اون صفات جمعي و كلي گروه به او سرايت پيدا مي كنه . يعني خود به خود اخلاق مجموعه بر زير مجموعه سرايت مي كنه . وقتي به شما مي گن : كاركنان شركت نفت ، اخلاق شركت نفتي ها بر شما سرايت پيدا مي كنه . اگر توي كاروان مشهد ، پرچمي كه روش نوشته : كانون فرهنگي رهپويان وصال ـ شيراز ، بلند كنيم و روي سرتون بگيريم ، براي اينه كه خودت رو به مجموعه وصل بدوني . خيلي مهمه . اگر الان روي در و ديوارمون همه جا ، از اون خودكار گرفته تا مجله ، طرح نوار ، پوستر ، همه جا يه اسم كانون مي زنيم دليلش اينه كه اخلاق كلي كانون رو ما چك كنيم و اين اخلاق بر زير مجموعه اش كه افرادش هستند و شما باشيد سرايت كنه . لذا تشكيلات و تشكل مهمترين اهميتش اين هست كه اخلاق تشكل رو بر متشكلين تشكل سرايت مي ده . پس القاب جمعي خيلي مهمه . اگر به اين جمع بگن : مثلاً بچه هاي كانون عاشق امام رضا (ع) هستند ، مي بيني تك تك عاشق امام رضا (ع) مي شن . خُب اگر بگن بچه هاي كانون همه شلخته هستند ، همه شلخته مي شن . اگر بگن : بچه هاي كانون همه مثلاً خيلي مؤدب هستند ، همه مؤدب مي شن . اگر بگن : آقا ! بچه هاي كانون همه شلوار گشاد مي پوشند ، همه شلوار گشاد مي پوشند . يعني اخلاق كلي مجموعه با لقبي كه بر روي اون مي گذاريم به مجموعه سرايت پيدا مي كنه . لذا براي مجموعه هم بايد القاب خوبي پيدا كنيم . القابي كه يك سري صفات مثبت رو تلقين كنه . “ رهپويان وصال ” ، آقا اين هم روي ما تأثير داره ديگه ، آدمي كه دائم با اين اسم سر و كار داره ، دائم در حال طي كردن راه وصال هست ، بالاخره در زندگي ، خودش رو رهپوي زن و بچه ، ماشين و خونه و اينها نمي دونه ، يادش نمي ره رهپوي وصال هست . اين تلقينه . القاب جمعي خيلي مهمه . با جمع ها بودن و تحت لواي يك لقب قرار گرفتن انسان رو از خيلي از خصوصياتي كه داره به سمت خصوصيات جمع تحريك مي كنه و به سمت جمع منحرف مي شه . ما القاب جمعي زياد داريم ، مثلاً الان تو خود كانون ، بچه هاي قسمتهاي مختلف ، مثلاً بچه هاي RV ، بچه هاي ميعاد وصل ، خيريه ، تداركات و . . . براي خودشون خصوصيات خاصي رو دارند . لذا بايد مديرهاي قسمتهاي مختلف دقت كنند تا خصوصيات مثبتي بر تشكلشون حاكم بشه .
4 ـ تلقين عبادي ،
1 ـ ذكر ، آقا ! روزي 17 ركعت نماز مي خونيم براي چي ؟ خُب تلقينه ديگه . تو وقتي روزي 17 ركعت نماز مي خوني ، اگر تو عمرت ، يا در سال 2000 بار بگي اياك نعبد و اياك نستعين ، 1800 بارش هم كه حواست نباشه ، بالاخره 200 بار حواست هست ديگه ، اين روي تو تأثير مي ذاره . و اگه همه اش حواست به اون ذكرت باشه مطمئن باش تأثيرش خيلي خيلي زياد مي شه.
2 ـ مجالس ، همين ذكرهايي كه داريم در مجالس مي گيم ، قرائت هاي قرآن ، مناجات ها يك نوع تلقين هست ، همين تباكي و اداي گريه كنان رو درآوردن ، باعث مي شه كه بالاخره تو گريه كن بشي . آقا ! تو همين مجالس با همين ذكر هايي كه مي گي ، عشقم حسين (ع) ، جانم حسين (ع) ، عمرم حسين (ع) ، هستيم حسين (ع) ، دردم حسين (ع) ، درمانم حسين (ع) ، باعث مي شه كه تو و بنده كه اصلاً توي اين وادي ها نبوديم ، يواش يواش عشقمون ، حسين (ع) بشه . جونمون ، هستي مون ، درد و درمونمون حسين (ع) بشه ، باعث مي شه يواش يواش به اينجا كشيده بشيم . يعني مي بيني بوسيله همين ذكرها و تلقين ها ، كسي كه اصلاً تو اين وادي ها نبوده ، اومد تو جمع و تحت اين تلقين ها واقع شد و همين ذكرها رو اينقدر گفت تا بالاخره عاشق حسين (ع) شد . خودش هم نمي دونه چرا ، بابا ! تا ديروز توي اين خطها نبود ، حالا مي بيني جدي عاشق حسين (ع) شده ، به وسيله چي ؟ به وسيله همين ذكر گفتن ، با جمع هم نوا شدن ، و خيلي چيزهاي ديگه . يعني اين همنوايي با جمع و تحت اين تأثيرات واقع شدن باعث مي شه كه انسان دائماً در حال تلقين پذيري و كار كردن روي خودش باشه . لذا اين تلقين خيلي مهمه .
اما چند نكته : خُب قبلاً گفتم تلقين پذيري در حالت عادي از خيلي خيلي كم هست تا خيلي خيلي زياد . اما برخي جاها تلقين بسيار بسيار اثرش بيشتره . مثلاً ممكنه الان يك بار تلقين كردن ، يك درجه بر شخص اثر بگذاره و برخي اوقات شايد اين تلقين صد درجه اثر بگذاره و تلقين كاملاً بر دل شخص بشينه و جزء صفاتش قرار مي گيره . جاهايي كه تلقين اثر خيلي زيادي داره چند جا هست :
1 ـ اولين جا ، زماني كه شما هنوز ضمير خود آگاهت فعال نشده يعني در زمان كودكي و موقعي كه هنوز شما با خودت فكر نمي كني كه دو دو تا مي شه چهار تا ، دليل منطقي ، صغري ، كبري ، مقدمه ، نتيجه و اين چيزها رو هنوز در نظر نمي گيري ، در اون زماني كه هر كي هر چيز بهت بگه باور مي كني ( آقا به اين دست نزن ، داغه ، چشم ! به اين دست نزن جيزه ، چشم ، اين رو بخور ! چشم . اون رو نخور ، چشم ! ) اصلاً سوال نمي كني براي چي ؟ اون موقع تلقين پذيري بسيار بالاست . بچه هاي زير 5 سال كه هنوز ضمير خودآگاهشون فعال نشده بيشتر تلقين پذيرترند . اين كه ما مي گيم بچه هاي كوچيك رو با خودتون توي مجالس بياريد ، به خاطر اينه كه تلقين هاي معنوي روي اونها تأثير داره . به بچه هاي زير 5 سال خيلي چيزها رو بهتر مي شه تلقين كرد . اگر بچه رو زير 5 سالگي توي مهد كودك قرآني بذاري ، اين بچه تا آخر عمر قرآني مي مونه . اما اگر رفت مهد كودك و شعر دو دو تا چهارتا و يه توپ دارم قلقليه رو ياد گرفت ، ديگه تمام فكر و ذكرش مي شه يه توپ دارم قلقليه . نمي خوام بگم اين شعرها اشكال داره ، مي خوام بگم ، براي اين دوره برنامه ريزي كنيد . پس اولين جايي كه تلقين پذيري بسيار بسيار بالاست ، و اتفاقاً بيشترين جا ، همين جاست . براي اينكه كاملاً روي ضمير ناخودآگاه فرد كار مي شه .
2 ـ دومين جا ، وقتي كه يكي از شما يا رفيق هاتون ، يك ضربة عاطفي و روحي مي خوره ، يا با يه شكست مواجه مي شه ، اينجا تلقين پذيري خيلي بالاست . بعضي از شكست ها ، يواش يواش فرد رو داغون مي كنه . مثلاً امسال كنكور قبول نشده ، رفته تو روزنامه هرچي گشته ، اسمش رو پيدا نكرده ، يا احياناً اين بنده خدا كسي رو خيلي دوست داشته و ازش جدا شده ، يا خداي نكرده پدر يا مادرش از دنيا رفته ، اينجا تلقين پذيريش خيلي بالاست . خيلي وقتها در بين جمع هاي ما ، فرد با رفيقهايي مي گرده كه يه دفعه از اون رفيق شكست عاطفي مي خوره و تو جامعه رها مي شه . در اين جور جاها بايد خيلي مراقب باشيم ، بدون اينجا اگر به فرد تلقين كني ، هرچي بگي گوش مي ده . خُب ناراحته ديگه . خيلي از كساني كه به دام مواد مخدر افتادند ، در اثر همين شكست ها بوده . تو زندگيش يه شكست خورد ، رفيق نابابش هم تشخيص داد كه اين الان تلقين پذيريش بالاست . اون رو با مواد مخدر آشنا كرد . خودش اگر قبلاً مي نشست فكر مي كرد ضمير خودآگاهش مي گفت : بابا ! يعني چي ؟ از چاله در بيام بيفتم تو چاه ؟ عمراً كه من لب به ترياك و هروئين بزنم . اما تو يه منطقه اي قرار گرفت كه ضمير ناخودآگاهش بسيار بسيار فعال تر از ضمير خودآگاهش شد و عقل و منطقش از بين رفت . اينجا اگر يك انسان بدي بهش تلقين كنه ، تلقين بد رو مي گيره . اگر يك انسان خوبي تلقين كنه تلقين خوب رو مي گيره .
نسبت به خودمون ، هم ، همين طور ، اگر احياناً خداي نكرده يه شكست عاطفي خوردي ، خيلي مراقب باش ، تو الان تلقين پذيريت خيلي بالاست ، يه وقت يه حرف چرت و پرتي تو گوشت نره . خيلي مراقب باش .
3 ـ سوم : ضربه جسمي ، مريضه ، تصادف كرده ، يه اتفاقي براش افتاده ، داره درد مي كشه ، به محض اينكه درد اومد و درد كشيدن شروع شد ، اونجا باز فرد تلقين پذيريش زياد مي شه ، همه اينها به مستأصل بودن برمي گرده . اصلاً ماها همه اگر مستأصل بشيم ، دنبال يه تكيه گاه مي گرديم . افراد خوب و مؤمن در خونه خدا مي رن و افراد بي تفاوت و ناآگاه و بهتر بگم ، جاهل ، مي ايستند كه يكي بهشون تلقين كنه ؟ و هرچي خواست تلقين كنه . يكي از بهترين جاهايي كه مي شه كار فرهنگي كرد ، تو بيمارستانهاست . ( حالا نه اينكه بريم اونجا كانون بزنيم ! منظورم برخورد شما با نزديكان تون كه مريض شدن هست ) اين الان خيلي بي پناهه ، الان به ضعف خودش پي برده ، انساني كه به ضعف خودش پي مي بره ، منتظره كه يه تكيه گاهي پيدا كنه ، و تو مي توني براش بهترين تكيه گاه باشي .
توي يكي از شهركهاي اطراف شيراز ، يكي از بچه ها ، شايد يكي دو سال ، روي چند نفر كار مي كرد كه اينها رو يه جوري با كانون آشنا كنه ، اما نتونسته بود . تا اينكه يكي از همين ها تصادف كرد و كشته شد . اون هم از فرصت استفاده كرد ، دست بقيه رو گرفت و مثل آب خوردن ، آوردشون تو كانون ! الان هم جزء بچه هاي خودمون هستند . همونجا اگر يه كس ديگه اي بود مي تونست اينها رو ببره تو دام مواد مخدر .
4 ـ چهارمين جايي كه تلقين پذيري زياده ، لحظاتي هست كه شما يه هيجان بسيار بزرگي به وجودتون مي شينه ، اين هيجان مي تونه يه غم بزرگ باشه ، و يا يه شادي بزرگ باشه . وقتي كه فرد با يه شادي خيلي بزرگ و هيجان انگيز مواجه شد ، توي اين موقعيت ، فرد شارژ شارژه ، الان وقتشه كه هرچي مي خواي بهش بگي ، نگو بذار خوش باشه ، الان تنور داغه ، سريع نون رو بچسبون . يا نه فرد در يك هيجاني قرار گرفته خيلي ناراحته ، خداي نكرده پدرش از دنيا رفته يا يك ناراحتي روحي بهش وارد شده ، مي گن اونجا هم وقت تلقين كردنه .
ببينيد وقتي آدم ها يه ناراحتي روحي دارند ، از قيافه اش معلومه ، كاملاً مشخصه كه الان خورد شده ، و داره به زمين مي ريزه . وقتي يه چنين حالتي به فرد دست بده ، اگر بري سراغش و دستش رو بگيري ، بهترين خدمت رو بهش كردي . دستش رو بگير بلندش كن ، تو يه مسير درست قرارش بده . و مطمئن باشيد ، بعد از اين جاهايي كه الان دارم بهتون مي گم ، وقتي كه شخص رو تو يه مسير درست بذاري ، تا آخر عمر تو همين مسير مي مونه . در اين لحظات ، تلقين پذيري هم بالاست و هم مانا . مي مونه .
خُب يه نتيجة مفهومي هم از اين چهار ، پنج قسمت تلقين پذيري بگيريم . اين منطوقش بود ، اما مفهومش چيه ؟ مفهومش اينه كه اگر من و شما بخوايم تلقين كنيم ، چه به خودمون و چه به ديگران (ما يك خود تلقيني داريم ، يك ديگر تلقيني ، من و تو بايد به خودمون هم تلقين كنيم ، اين نمازهايي كه مي خونيم همه اش تلقين به خود هست . ) بايد محيط هايي رو فراهم كنيم كه اين محيط ها درجه تلقين پذيري ما رو بالا ببره . يعني هيجان و احساسات ما تحريك بشه ، جايي كه ضمير ناخودآگاه ما فعالتر بشه و در يك محيطي قرار بگيريم كه به ما تلقين مثبت بشه . خودمون رو مي كُشيم كه بريم حرم امام رضا (ع) ، چرا ؟ خودمون داريم محيط رو يه جوري مي كنيم كه ضمير ناخودآگاه مون فعالتر بشه . خودش رو مي كشه كه بره كربلا ، چرا ؟ مي گه : آقا ! محيط تأثير مي ذاره . خودش رو مي كشه بره مكه ، براي اينكه اين محيطها ، درجه تلقين پذيري ما رو بالا مي بره . پدر خودش رو در مي ياره ، چندين ساعت قبل از افطار شبهاي قدر مي ياد اينجا ، دو زانو مي شينه ، معلوم نيست افطارش رو خورده يا نه ؟ براي چي ؟ براي اينكه مي دونه شب قدري كه ساعت 11 شروع مي شه ، براي كساني كه اينجا هستند و كساني كه اينجا نيستند ، زمين تا آسمون فرق مي كنه . اينجا مدت تلقين پذيريش بالاتره .
لذا بايد اولاً : زمينه اي رو فراهم كنيم كه تلقين پذيري ما قوي تر بشه . و ثانياً : در اون محيط و شرايط قرار بگيريم و تلقين مثبتش رو هم بپذيريم .
مواظب باشيد كه تحت تأثير تلقين هاي منفي قرار نگيريد . كسي كه مي ره توي اين فرقه هاي صوفيه مي شينه و 430 بار ، سرش رو تكون مي ده ، خُب معلومه اين مخ كه همون اولش هم تكون خورده بوده ، الان هم كه بعد از 430 بار تكون خوردن ، ديگه چيزيش نمي مونه كه بخواد ضمير خودآگاه كار كنه .
در تهران يه جايي مهمون بوديم ، ساعت 1 نصف شب بود ، چهار پنج نفر ، نشسته بودند و هو مي كشيدند ، يه مرتبه ديديم كه صدا يواش يواش عوض شد ، اول هُو هُو بود ، بعد رسيد به يه جاهايي كه اصلاً غير قابل تحمل بود ، زنگ زديم به 110 گفتيم ، ببخشيد ، ما كه نمي دونيم اينجا چه خبره ؟ خودتون بيايد ببينيد . بقيه همسايه ها هم زنگ زده بودند ، بعد من كه نگاه كردم ، ديدم همين طور كه پليس اينها رو مي برد ، همين جور هُو هُو مي كردند ، اصلاً نمي فهميدند تو دست پليس 110 هستند !
دشمنان ما دارند از اين قاعده ( تلقينات منفي ) استفاده مي كنند ، مي ياد مي شينه يك تلقيناتي مي كنه ، كه مثلاً ولي الله الاعظم اينه ، اسم اعظم اينه ، دين اينه و . . . معلومه كه بعضي از جوونهاي غافل ما هم مريد اينها مي شن .
وقتي شما خودت رو در هيجاناتي مثل سينه زدن و كف زدن ( تلقينات مثبت ) قرار مي دي ، يواش يواش داري ضمير خودآگاهت رو ضعيف و سركوب مي كني . و ضمير ناخودآگاهت رو رشد مي دي . به اينهايي كه خيلي شور دارند ، گير نده ، چه اشكالي داره ؟ مگه اينجا تلقين منفي مي خواد انجام بشه ؟خودتون كه ديديد در داغترين لحظات ، در شب عاشورا ، اعتكاف ، شبهاي قدر ، و اون لحظه هايي كه داغترين مجالس رو داشتيد ، من حتي اگر براي ده دقيقه هم كه شده صحبت هايي در مورد معرفت ، شناخت و مانا بودن شما ، داشتم .
يعني انسان با حركات فيزيكي يك محيطي رو فراهم كنه كه بتونه تلقين پذيريش رو بالا ببره . آيا اين بازي با احساساته ؟ نه ، اين شناخت روح انساني است . لذا اونهايي كه از بيرون مي بينند نمي دونند چه خبره . نمي دونند كه بچه ها اينجا چكار مي كنند . اون عزيزي كه وارد مجلس مي شه و كنار مي ايسته شايد اصلاً نفهمه اوني كه وسطه چكار مي كنه ؟ اگر بياد تو گود ، خودش هم همين حركات رو انجام مي ده . مي گه : نه بابا ! آدم جدي مي تونه اون وسط از خود بي خود بشه و همون جا تلقينات مثبت بگيره . اينجا يكي از بهترين جاهايي هست كه مي تونه تلقينات مثبت رو بگيره .
براي پرواز به سوي خدا دو بال لازم هست : بال معرفت و بال محبت . براي اينكه تا محبت نباشه جسم تو و عقل تو و روح و روان تو آمادگي پذيرش معرفت رو نداره . اونهايي كه فقط توي جنبه هاي محبتي و شور كار مي كنند اشتباه مي كنند . تلقين مثبت به شخص نمي دن . بعد از مدتي انسان آماده و گرسنه مي شه ، و نياز به معرفت و شناخت پيدا مي كنه ، وقتي كه اين غذاي روحي رو بهش ندي . زخم معدة عبادي مي گيره . اصلاً ديگه به همون مجلس هم نمي ياد . براي اينكه فايده اي براش نداشته . همين شخص اگه بهش يك تلقينات منفي بدن ، و يا يه چيزي بهش بگن ، از اين كه بار مي گيره ، خوشحاله . لذا عاقبت خيلي از اين جلسات به جلسات صوفيانه ختم مي شه . ممكنه جلسه رسماً صوفي نشه ، ولي نيروش صوفي مي شه .
انواع تلقين :
1 ـ تلقين كلامي : تلقيني كه با زبان باشه . مثلاً اين كه بگيم : تو مي توني ، تو خوبي ، تو فلاني . من بارها گفتم : به جوانها كه برخورد مي كنيد به جاي اينكه نكات منفي رو به رخ شون بكشيد ، نقاط مثبت شون رو بزرگ كنيد ، اين نقاط مثبت ، نورانيتش باعث مي شه نقاط منفي محو بشه . اين موضوع از نظر علمي تحت عنوان MNLP مطرح هست . ولي بدونيد كه خيلي وقتها تلقينات مثمر ثمري هست كه واقعاً در روحيه عبادي و مادي شما تأثيرات مثبت داره .
2 ـ تلقين نوشتاري : آدمي كه دائم با نوشته هاي خوب ، با قرآن ، وعظ و كلمه هاي خوب سر و كار داشته باشه ، اين انسان بالاخره رديف مي شه و به راه مي ياد و حتي شما مي توني خودت براي خودت تلقين داشته باشي ، يعني دائم براي خودت بنويسي ، برخي جملات رو به خودت تذكر بدي . بچه هاي كلاس اولي كه اينقدر دستشون روون شده ، براي اينه كه سرمشق بهش دادن و اين هم زيرش نوشته ، مي تونيد خيلي چيزها رو اينجوري به خودتون تلقين كنيد .
3 ـ تلقين ديداري : تلقين با چشم : نمايشگاه ها ، عكس ها ، پوسترها ، آلبوم ها ، و . . . اين كه مي گن : ” ديدن اون كسي كه داره صحبت مي كنه ، تأثيرات كلام رو صد برابر مي كنه . ” كاملاً درسته ، اينكه مي گن : “ نمايشگاه مي تونه تلقين خوبي باشه . ” كاملاً درسته ، به شرط اينكه آخرش القاء مثبت داشته باشي ، نمايشگاه ضمير ناخودآگاه تو رو فعالتر كنه .
4 ـ تلقين قلبي : تلقين قلبي به دو شكل هست :
1 ـ اينكه خودتون دائماً تو فكر و ذهنتون به خودتون تلقينهاي مثبت بديد . آقا ! به خدا من مي تونم ، مي تونم ناشكر نشم ، مي تونم گناه نكنم ، از آدم هاي خوب چيزي كم ندارم . دائماً به خودت تلقين كني ، به خدا من كه خودم آدم خوبي هستم ، من كه خودم از اين كارها بدم مي ياد ، چرا اينجوري مي كنم . يا يه وقتي كه كاري مي كني كه خدا از دستت ناراضي مي شه . بگو : خدا خوبه ، نگاه كن چقدر كارهاي خوب براي من كرده ، نگاه كن بدنم سالمه ، نگاه كن فلاني چقدر بدنش ناسالمه ، چقدر شاكره ، دائماً انسان براي خودش در حال تلقين مثبت و معنوي باشه .
2 ـ دوم : تلقين مثبت قلبي كه فرد به اطرافيانش مي ده . يعني اگر شخص احساس كنه ، كه تو در قلبت احساس مثبتي نسبت به اون داري درش تأثير مي ذاره . همين الان شما كه نشستيد اينجا ، همين طوري كه داريد به من نگاه مي كنيد ، نگاههاي شما در نوع صحبت كردن من تأثير مي ذاره . براي اينكه نگاه شما يك سري افكار قلبي را به من تلقين مي كنه ، اگر مشتاق نگاه كنيد احساس مي كنم كه بله ، اين داره مطلب رو مي گيره ، اگر با نفرت نگاه كنيد احساس مي كنم بايد مطلب رو عوض كنم ، خوشش نيومد اين تلقين قلبيه ديگه . يعني انسان مي تونه با نگاهش ، با فكرش ، با قلبش و با ارتباط تله پاتي كه برقرار مي كنه ، در فرد مقابلش تلقين ايجاد كنه .
اگر بنده كسي رو بعنوان مسؤول اتوبوس تعيين كنم و در دلم اميد نداشته باشم كه اين اتوبوس رو سالم به مشهد برسونه ، اين خطور در دل او هم ايجاد مي شه و روي كار اون هم تأثير مي ذاره و ممكنه اتوبوس سالم به مشهد نرسه . بايد با اطمينان پشت كار باشيد ، يعني هم ظاهري بهش بگي :“ تو مي توني ! ” و هم قلبي ، اعتقاد داشته باشي ، كه مي تونه . تلقينات قلبي خيلي اثر داره .
اما وظيفه ما :
بايد چكار كنيم ؟ ما بايد اين تلقين رو در چند بعد داشته باشيم . حالا غير از اون چيزهايي كه قبلاً گفتم مثل تلقين اسامي ، القاب و . . . ، به قول معروف جايگاه خودش رو داره ، تشكيلات مون بايد در چند بعد تلقين داشته باشه ،
1 ـ تلقين محبتي ، عشقي و عاطفي : براي داغ كردن تنور . اين تلقين با حركات جسمي ، با اصوات ، و با ديدار و . . . ايجاد مي شه . بايد با چشم بتونيم محبت رو القاء كنيم ، يعني بايد ضمير خودآگاه فرد هرچه مي تونه ضعيفتر بشه و ضمير ناخودآگاهش قويتر بشه و نقاط مثبت بهش القاء بشه .
2 ـ تلقين عبادي : يعني بايد بتونيم انسانها رو با داغ كردن تنور به يك مسيري ببريم كه اينها يادشون باشه كه بنده هستند ، عبد هستند . كاري كنيم كه اينها در زندگي شون ، موقع خوردن ، خوابيدن ، خشم و شهوت ، و در همه حال ، وظايف بندگي شون رو در نظر داشته باشن .
3 ـ تلقين تكليف : يادشون نره انسان هستند ، يادشون نره امانت دار هستند ، خليفه الله هستند ، يادشون نره در جامعه زندگي مي كنند ، يادشون نره نسبت به افراد جامعه مسؤول هستند . يادشون نره كه نمي تونند سير بخورند ، در حالي كه گرسنه اي هم هست ، يادشون نره كه خيلي راحت بخوابند در حالي كه بي خوابي هست ، يادشون نره كه نمي تونند غرق شادي بشن ، در حالي كه رنج در جامعه هست ، يادشون نره كه نمي تونند راحت و بي تفاوت زندگي كنند در حالي كه سيصد هزار شهيد داديم . يادشون نره كه نمي تونند مثل حيوون باشند ، در حالي كه منتظر هستند كه آقايي بياد ، اين تلقين هاي عقابي است ، ظاهراً بايد اين تلقين ها باشه ، با نوشتن ، با ديدار ، با نمايشگاه ، با مجلس و با هر چيزي كه شما فكر كنيد .
4 ـ تلقين نسبت به اعداء : همون تنفرزايي . يادمون نره چقدر زدند و دارند مي زنند ، همين الان هم دارند مي زنند . و تمام فكر و ذكرمون رو امروز منحرف كنند و تمام كينه ما رو بريزند كه آقا ! تو برو بشين لعن اولي ، دومي و سومي رو بكن و امروز هرچي شد ، شد .
يكي از برادران رزمنده كه چندان هم تحصيلات نداره ، اما واقعاً روشن بين هست بعد از اينكه صدام شكست خورد و راه كربلا باز شد ، مي گفت : “ يعني چي كه شما خوشحاليد راه كربلا باز شده ؟ مرد هستيد بريد به سمت كركوك ! ” اين جمله خيلي مهمه ، خيلي جملة عجيبيه . مي دونيد يعني چي ؟ يعني دشمن زياد بدش نمي ياد كه تو از همين جا سينه بزني تا كربلا بري . اينها دارند به ما تلقين مي كنند كه تنفر ما رو از حرمله هاي الان كه دارند ذخائر كركوك رو مي چاپند ، به حرمله 1400 سال پيش منحرف كنند . اينقدر با زنجيز بزن تو سرت كه خون بريزه و راحت شي ، خودت رو خالي كن تا ديگه نخواي تو سر آمريكا همچين زنجيري بزني . يواش محبت اهل بيت (س) مي ياد تو دلت و يادت مي ره چه خبره . دشمنان ما از اين احساسات دارند به نفع خودشون استفاده مي كنند .
تو اخبار مي گفت : گندمي كه استراليا براي كمك به مردم عراق فرستاده ، آمريكا دادش به آسمون رفته ، كه اين چه كاريه ؟ اينها بعثي هستند ، فلانند . ببينيد ، الان مردم عراق هم نسبت به آمريكا نفرت پيدا كردند ، اونها هم دارن مي گن : مرگ بر آمريكا ، يادت باشه ، اگه يه زماني اونجا رفتي روشنگري داشته باشي . يادت باشه با شيعيان عراق صحبت كن ، رفتي اونجا نري فقط سينه بزني و برگردي . برو صحبت كن . حالا ديگه همه جا آزاده !! صحبت كن . بگو : ببينيد مردم افغانستان چه بلايي به سرشون اومده ؟ مردم ما فكر مي كردند ديگه آمريكا اگه افغانستان رو بگيره ، اونجا مدينه فاضله مي شه ، آمريكا مي گه : ايراني ها هم بي يان تو افغانستان كار كنند ! چي شد ؟! همه كه دارند از گشنگي مي ميرند . اومد منابع شون رو غارت كرد و رفت ، ديگه پشت سرش رو هم نگاه نكرد . بايد اينطوري روشنگري كني . پس آخرين تلقين اينه كه ما با محبت مون نسبت به خدا و حضرت محمد (ص) ، نفرت نسبت به دشمنان رو هم تلقين كنيم ، “ و الذين معه رحماء بينهم اشدّاءِ علي الكفار ” الان با همين نفرتي كه از آمريكا پيدا كردي ، فرياد بزن : “ مرگ بر
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید