امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی استقالة - قسمت دوم

13 آذر 1404 -   1:04 ب.ظ  دسته بندی: استقاله

من خوف این را دارم که امثال من، آن وقتی می‌فهمیم کنکور و رفتن یعنی چه که دیگر فرصتی برای درس خواندن نداشته باشیم لذا خیلی باید در استقاله دقت کرد که استقاله اصلاً بر مبنای محاسبه است و محاسبه موجب خودشناسی می‌شود و این خودشناسی است که باعث می‌شود استقاله و استعفای ما در خانه خداوند تبارک و تعالی، حقیقی باشد.

یالطیف
سخنرانی‌ حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: استقاله – قسمت دوم

1393/7/5

بحثی که داشتیم راجع به استقاله بود. معنای لغتی استقاله به معنای استعفاء است؛ یک معنای استعفاء یعنی طلب عفو و بخشایش است و معنای دیگر آن به معنای رها کردن یک سری از مسائل است.

وقتی کسی استعفاء می‌دهد در قدم اول یک سری چیزها را رها می‌کند؛ شغل، کار، مزایایی که می‌خواستم این ها را رها می‌کنم و دوم بابت اینکه این کار را از گردنش بردارند، طلب عفو و گذشت می‌کند.

معنای فارسی استقاله چشم پوشی است. برای اینکه انسان به نقطه‌ای برسد که تقاضای چشم پوشی داشته باشد لازمه‌اش این است که خودش اول از برخی از مسائلی که می‌تواند او را در جهت بخشیده شدن کمک کند، چشم پوشی کند.

طبق این مناجات دلایلی که انسان‌ها می‌توانند از خداوند تبارک و تعالی تقاضای چشم پوشی داشته باشند:

1- “لِسَعَةِ رَحْمَتِکَ”. برای اینکه رحمت خداوند تبارک و تعالی وسعت دارد.
2- شجاعت ما بابت اینکه اینقدر با پر رویی و وقاحت در خانه خداوند تبارک و تعالی تقاضای چشم پوشی از حقوق مسلّم خدا داریم. مثلاً شکر حق مسلّم عقلی، اخلاقی، انسانی خداوند تبارک و تعالی است؛ شکر به اندازه، شکر باید متناسب باشد، شکرِ متناسب نسبت به نعمت‌های خداوند تبارک و تعالی حق مسلّم خداست که ما دریغ می‌کنیم و اصلاً نمی‌توانیم هم دریغ نکنیم برای اینکه حق شکر خداوند و نعمت‌های خداوند را نمی‌توانیم به جا بیاوریم.

دلایلی که ما اینقدر شجاع می‌شویم که حقوق مسلّم عبودیت را برآورده نمی‌کنیم و بابت حقوق جدید سراغ خدا می‌رویم این است که:
خداوند تبارک و تعالی دنبال انتقام نیست، خداوند تبارک و تعالی خیرخواه ما است، خداوند تبارک و تعالی دنبال عدالت نیست، خداوند دنبال این نیست که عدالت را در حق ما اجرا کند، ما این ها را می‌دانیم، خداوند تبارک و تعالی در اثر عذاب دادن ما یا عذاب ندادن ما هیچ حالتی برایش ایجاد نمی‌شود که مثلاً عذاب بدهد بعد دل خدا نعوذاً بالله خُنک شود! مثلا به یک انسانی می‌گویی بابت این ظلمی که به شما کردم من را عذاب نکن، می‌دانی او باید پا روی نفسش بگذارد تا من را عذاب نکند اما وقتی در خانه خداوند تبارک و تعالی می‌رویم و به خدا می‌گوییم ما را عذاب نکن خداوند تبارک و تعالی قرار نیست هیچ کار خاصی بکند، هیچ ناراحتی برایش ایجاد نمی‌شود، ببخشد یا نبخشد اصلاً برایش فرقی نمی‌کند به همین دلیل امام می‌فرمایند: ما نسبت به درخواست کردن خداوند شجاع و پر رو می‌شویم.

راجع به پاداش هم همین است؛ وقتی سراغ کسی می‌روی می‌گویی به ما پاداش بده این شخص باید یک چیزی از خودش کم کند تا به ما پاداش بدهد. خداوند وقتی می‌خواهد پاداش هم بدهد چیزی از او کم نمی‌شود و لذا ما می‌توانیم با کمال پررویی در خانه خداوند برویم. بحث هایی که از جلسه قبل بود خدمتتان عرض کردیم.

+ ادامه مناجات را بررسی می‌کنیم؛
– خدایا این گدایی که در خانه توست و آمده از تو چیزی را می‌خواهد که هَمّ و غمّی را برطرف کنی، کوچکترین استحقاق برطرف شدن هَمّ و غم را ندارد. این قسمت به این نکته اشاره دارد که؛ دلیل خیلی از غم‌ها و نگرانی‌هایی که ما داریم این است که در ذهن خودمان، خودمان را مستحق این غم، نگرانی و عذاب نمی‌دانیم. در صورتی که اگر مستحق بدانیم نه برای خودمان، نه برای افراد دیگر زیاد نگران نمی‌شویم، می‌گوییم دارد حقمان را می‌دهد.

دنیای گذرا و زود گذر و خیلی خیلی کم ارزش در زندگی ما، حداقل این ارزش را دارد که می‌تواند با اندکی ناراحتی، غصه و بلا عقوبت‌های آن دنیای اصلی ما را برطرف کند؛ مثلاً شما به یک بزرگ تری که از شما به مرگ نزدیک تر است، پدربزرگ، مادربزرگ، پدر، مادرت خیلی علاقه داری، از طرفی می‌بینی که این شخص آرام آرام نفس‌های آخرش را می‌کشد که به مرگ نزدیک شود، به هر حال این انسان یک سال، دوسال، چهارسال، یا شش ماه دیگر دارد به سمت مرگ می‌رود. بعد یک سری ناراحتی‌ها و مشکلاتی برای این انسان پیش می‌آید که شما را اذیت می‌کند؛ مثلاً درد می‌کشد، بیماری برایش اتفاق می افتد که در او ایجاد درد می‌کند و این خیلی ما را اذیت می‌کند. خیلی وقت‌ها دردی که بقیه کسانی که دوستشان داریم می‌کِشند از اینکه خودمان این درد را بکشیم، بیشتر ما را اذیت می‌کند، این برای ما یک غم می‌شود، تا می‌رسیم به غم‌های بزرگ تری که چگونه در ذهن ما ایجاد می‌شود.

وقتی که انسان خودش را از نظر عقلانی توجیه می‌کند که خداوند تبارک و تعالی این انسانی که مخلوقش است را حتماً بیشتر از من دوست دارد و اگر بلا و ناراحتی به این انسان می‌رسد، حتماً و حتماً یا کفاره است یا درجه، حالت سومی ندارد! یا کفاره گناهانش است یا خداوند تبارک و تعالی به او درجه می‌دهد، انسان یک مقداری آرام می‌شود به هر حال این غم‌ها و دردها و ناراحتی‌ها استحقاق ماست.

آن وقتی ما از غم خیلی دلگیر می‌شویم که احساس می‌کنیم ما مستحق این غم نیستیم. این جمله را خیلی دقت کنید مخصوصاً بچه مؤمن، مسلمان (همه مؤمن، مسلمان ان شاءالله) حتی یک غم، یک درد، یک ناراحتی وجود ندارد که ما مستحقش نباشیم! خداوند تبارک و تعالی از عدالت خارج نیست، ما می‌گوییم خدا فاضل است یعنی خداوند از عدالت فراتر است بعد ما بگوییم خداوند عدالت را هم رعایت نمی‌کند؟!

حتی یک غم و ناراحتی نیست که ما مستحقش نباشیم، منتها استحقاق دوگانه است:

یک استحقاق، استحقاق عقوبتی است.
یک استحقاق، استحقاق درجتی است.
یعنی زمانیست که بنده نگاه می‌کنم می‌بینم من بابت این قضیه نباید عقوبتی می‌کشیدم مثلاً فرض می‌کنیم، خداوند ان شاء الله همه جانبازان را درجاتشان را بسیار بسیار متعالی کند، سی سال است از پانزده سالگی، هفده سالگی در آسایشگاه است و درد می‌کشد هیچ کس هم خبر ندارد! آیا این جانباز مستحق است درد بکشد؟ می‌گوییم این استحقاق، استحقاق درجه‌ای است، استحقاق عقوبتی نیست!

برخی از نفوس سیاه و کثیفی که با همان کثیفی و سیاهی خودشان راجع به مردم قضاوت می‌کنند، گمان می‌کنند اگر به کسی دردی رسید مثل خودشان کثیف است دارد پاک می‌شود مثلاً می‌گوییم به فقیری که  کنار خیابان است کمک کن، می‌گوید یک غلطی کرده خدا این بلا را سرش آورده! چون خودش دائم در حال غلط کردن است فکر می‌کند که بقیه حتماً غلطی کرده اند که سرشان آمده است! بعد سؤال می‌کنیم ببخشید این جانبازی که در هفده سالگی رفته به خاطر شما جنگیده است و الان سی سال در بستر خوابیده و هر روز درد می‌کشد و شهید شدنش ثانیه به ثانیه دارد اتفاق می‌افتد، این عقوبت برای چیست؟! این را هم جواب بده، این جانباز مثلاً چه غلطی کرده؟! غلطش این بوده که فکر کرده شما انسانی، شعور داری رفته به خاطر شما جنگیده!
بعضی از دردها اصلاً عقوبتی نیست، درجتی است یعنی خداوند تبارک و تعالی به این درد درجه می‌دهد!

آن انسان روز اول یک حرفی با خدا زده، فرض می‌کنیم بنده را جو گرفته به خدا گفته ام خدایا حاضرم در راه تو فنا و قربانی شوم، خدا گفته خیلی خوب فعلاً جانباز شو. مثلاً ده سال گذشته من یک مقداری اذیت شده ام ممکن است به ناشکری هم بکشم، خدا درک می‌کند، خدا نمی‌آید که عقوبت کند. سی سال من را در بستر انداخته بعد بگوید روز اول یک چیزی گفته باید تا آخر بایستد، نه، روز اول من را جو گرفته یک چیزی گفته ام! ناشکری‌های این انسان را خداوند تبارک و تعالی کاملاً درک می‌کند فلذا این دردها، دردهای درجتی است نه دردهای عقوبتی.

پس دردها و غم‌ها دوگونه است، یا درجه است یا عقوبت که انسان آرام می‌شود. دلیل اینکه من درد و غم را نمی‌توانم تحمل کنم، این است که خودم را مستحق این نمی‌دانم و یکی از دلایلی که خودم را مستحق نمی‌دانم این است که، فکر می‌کنم حتماً درد عقوبت است!

من به چه جرمی؟ راست هم می‌گوید که من به چه جرمی مثلاً اینقدر بدبخت و بیچاره‌ام؟؟ راست هم می‌گوید، خدایا من به چه جرمی سه تا بچه‌ام کشته شده اند؟

اینکه دقیقاً این دردهای درجتی چقدر در دامنه مصلحت خداوند تبارک و تعالی قابل توجیه است تقریباً هیچ است، برای اینکه اگر قرار بود مصلحت خدا را بفهمیم خودمان هم خدا می‌شدیم!

– خدایا وقتی من به تو می‌گویم این غم و درد را از من برطرف کن، ابداً مستحق برطرف شدنش نیستم. یک بحث مستحق این است که امام معصوم مگر گناه کرده که می‌گوید این درد و غم را مستحق نیستم، برطرف کند؟ نه، امام درد درجتی را درک می‌کند. می‌گوید من لایق این درجه هستم یک مفهومش این است که واقعاً من این درجه را می‌پسندم که به آن برسم.

»» و آخرین نکته:

دلیل بعدی این است که بزرگی تو، هر مانعی را از مسیر من کنار می‌زند. یک مثال خدمتتان عرض می‌کنم؛ مثال را یا حتماً دیده اید یا مبتلا به تان بوده، بچه کوچکی را در نظر بگیرید که مادر و پدر این بچه در حال سرویس دادن به این بچه هستند و این بعضی وقت‌ها می‌گوید من از شما حالم به هم می‌خورد، از شما متنفرم، از شما بدم می‌آید و در این پدر و مادر کوچک ترین تأثیری نمی‌گذارد. دلیل اینکه آن ها سرویس می‌دهند و ناشکری و حتی دشنام این بچه در آن ها تأثیر نمی‌گذارد، اختلاف بزرگی این دو است یعنی اگر این بچه ده سال سنش بالا برود و این حرف را بزند، دیگر اینجوری نیست! بدلیل اینکه فاصله بزرگی یک مادر مثلاً سی ساله با یک یچه دو ساله خیلی زیاد است، اصلاً هیچ مشکلی برای این مادر و پدر پیش نمی‌آید اما اگر این بچه مثلاً هفده ساله باشد مشکل پیش می‌آید!

خداوند تبارک و تعالی اینقدر بزرگ است که ما هر چه بزرگ شویم از اختلاف بزرگیمان کم نمی‌شود. شما این را مقایسه کنید؛ خداوند تبارک و تعالی از نظر ریاضی بزرگی اش بی نهایت است شما یک باشی یا صد هزار میلیارد باشی یا صد کاتریلیون به توان صد کاتریلیون باشی باز هم همانقدری که آن یک به نسبت بی نهایت کوچک است، این عدد بزرگ هم به نسبت بی نهایت کوچک است یعنی ما هر چقدر بزرگ بشویم، اختلاف بزرگیمان با خداوند تبارک و تعالی یک درجه هم کم نمی‌شود بنابراین وقتی اختلاف بزرگی خیلی زیاد است، انسان وقتی سمت یک بزرگی می‌رود، این را می‌داند که بزرگ به بزرگی خودش خیلی از مسائل و مشکلات ما را  کلاً نمی‌بیند، اصلاً این ها برای او مهم نیست! فلان بنده فلان شب کفر گفت، فلان بنده توهین کرد، خداوند تبارک و تعالی  به ابراهیم(ع) وحی فرستاد که فلانی هفتاد سال است دشمن ما است و ما بابت همین دشمنی، هفتاد سال است به او روزی می‌دهیم، برای ما اصلاً فرقی نمی‌کند.

اگر کسی صد سال دشمن ما باشد یا صد سال دوست ما باشد ما از نظر روزی دادن با این ها یک مدل برخورد می‌کنیم، چون اختلاف بزرگی ما اینقدر زیاد است که آن صد سال دوست و صد سال دشمن نزد ما هر دو کوچک اند، خیلی کوچک!

اگر یک وقتی خداوند نسبت به کسانی که از نظر معنوی بالاتر می‌روند سخت‌تر می‌گیرد، این به خاطر این است که مصلحت خودشان را می‌خواهد. امام می‌گوید این اختلاف بزرگی در دنیا وجود دارد و خیلی هم مهم است. یک بحث هم داریم که در پرونده‌های قیامتی و آخرت ما چه اتفاقی می‌افتد؟ ما که اینقدر با خداوند تبارک و تعالی  فاصله داریم، روز قیامت خداوند تبارک و تعالی راجع به خطاهای پرونده ما چه می‌کند؟

آنجا دو سه بحث جدید مطرح است؛ یکی حق الناس است که امام اینجا اشاره می‌فرمایند: مشکل بزرگی که ما در قیامت خواهیم داشت این است که در طول زندگیمان آزارهای زیادی به مردم داده ایم که بعضی از این آزارها برای خود ما مکشوف نیست!!

بیشترین دغدغه‌ای که اولیاء خدا برای مرگشان داشته اند این بود که در پرونده مطالبی باشد که برای خودشان هم مکشوف نیست! دلیل مکشوف نبودن این بوده که ما تأمل نکرده ایم! خیلی از ما زیاد اهل محاسبه و دقت در اعمال خودمان نیستیم! خوب‌های ما کسانی هستند که ضمن اینکه در اعمال خودشان زیاد دقت نمی‌کنند، در اعمال بقیه هم زیاد دقت نمی‌کنند و بدهای ما کسانی هستند که در اعمال خودشان دقت نمی‌کنند، در اعمال بقیه دقت می‌کنند، این ها خیلی وضعشان خراب است! ولی اولیاء خدا کسانی هستند که در اعمال خودشان خیلی دقت می‌کنند و در اعمال بقیه دقت نمی‌کنند فلذا خیلی خیلی می‌هراسند، می‌ترسند.
چیزی که جلسه قبل هم خدمتتان گفتم؛ می‌گوید هفت میلیارد جمعیت همه جهنم می‌روند؟ اصلاً نوبت من  می‌رسد؟ این کسی که در اعمال خودش دقت نمی‌کند در اعمال بقیه دقت می‌کند!

◄دو حالت دارد:

– حالت اول.
ان شاء الله اینطوری باشد، این است که همه آیات و روایاتی که مبنی بر کشیدن مو از ماست در شب اول قبر توسط نکیر و منکر از پرونده داریم، نسبت به مؤمنین و مؤمنات خالی بندی باشد؟! یعنی خداوند تبارک و تعالی و معصومین خالی بسته اند برای اینکه ما حواس کار دستمان باشد، زیاد آدم‌های بدی نشویم و بعد هم بگویند یک چیزی گفته ایم، دیگر گذشت!

– حالت دوم.
یک حالت این است که یک درصدی واقعیت داشته باشد، برادرها و خواهرها خدمتتان عرض کنم اگر ده درصد آیات و روایات عذاب راجع به پرونده مؤمنین و مؤمنات واقعیت داشته باشد، شب اول قبر همه بیچاره هستیم، فقط ده درصد!

»» باید فقط دعا کنیم به دو حالت:
یکی اینکه واقعاً عاقبت بخیر از دنیا برویم و دوم اینکه دعا کنیم که این ها خالی بندی باشد، بعید هم نیست خالی بندی هم یک درصدی است خدا بگوید در این دوره و زمانه بالاخره انسان خوبی بوده اجازه بدهیم برود؛ بعید هم می‌دانم به این سادگی نادیده بگیرند خیلی هم بعید می‌دانم.

به هر حال تأمل کردن در پرونده‌ها جزء چیزهایی است که متأسفانه کم داریم و کم خودمان را بررسی می‌کنیم. من داشتم فکر می‌کردم که اگر بگویند روز قیامت کارهای بد زندگی ات را کلاً ما بخشیده ایم، آقای انجوی شب اول قبر شما بیا فقط و فقط یک پرونده‌ات را باز می کنیم دفاع کن؛ نماز. پرونده نمازت را باز کن، اصلاً تو کار بد نکرده ای، آیات و روایاتی که مربوط به نماز و نحوه نماز راجع به همین پرونده است را باز می‌کنیم، فقط راجع به نماز جواب بده. دیدم شاید مثلاً پانصد سال جهنم برای ما بنویسند یا اینکه گفتند نه، شما اصلاً هیچ کار بدی نکرده ای، نمازهایت همه عالی بوده، پانزده سال برای مردم صحبت کرده ای، یک پرونده باز می‌کنیم فقط از صحبت‌هایت دفاع کن. با این هم گفتم هزار و پانصد سال، جهنم! داشتم حساب می‌کردم تا بیست، سی هزار سال جهنم رسید، گفتم بی‌خیال دیگر! اگر ده درصدش درست باشد، وضعیت ما اینطوری خواهد شد. اینقدر درگیر سایت، روزنامه و مردم چه گفته اند و بالا چه شد، پایین چه شد و سیاست و اجتماع و این ها هستیم، خیلی از ما به شدت از خودمان و نفسمان غافل هستیم، به شدت غافلیم!!

یکی از چیزهایی که ما باید خیلی جدی بررسی کنیم عبادات ما است؛ مثلا نماز، اغلب ما فکر می‌کنیم نماز قضا نداریم؛ از نمازهایی که فکر می‌کنیم قضا نشده است، حساب و کتاب می‌کنند می بینید چه قدر نماز قضا در می‌آورند! اگر خداوند تبارک و تعالی بگوید بنده من هر چه کار بد کردی کنار گذاشته ام، هر چه کار خوب هم کردی مال خودت، من هفده دقیقه عبودیت خالص در نماز از شما می‌خواهم، پرونده‌اش را باز کن دفاع کن!

دلیل اینکه بزرگان ما اینقدر نسبت به خودشان خائف می‌شوند، بزرگیشان است و دلیل اینکه کوچک‌های ما اینقدر از خودشان مطمئن هستند که دائم دارند مردم را نقد می‌کنند، کوچکیشان است! کوچکی کوچک‌ها باعث این همه چشم دیگر بین شده و بزرگی بزرگان باعث محاسبه‌های دقیق راجع به خودشان و برنامه‌شان شده است.

در پرونده های خیلی از ما نوشته خادم اهل بیت(ع)، بعد روز قیامت بگویند همه چیز شما درست است، اصلاً ما هیچ کاری نداریم، پرونده خادمی ات را باز کن دفاع کن! من که نمی‌توانم، شما شاید همه عمدة المکاشفین باشید، بتوانید! از پرونده خادمی اصلاً نمی‌توانیم دفاع کنیم.

اشکال در چیست؟ اشکال در این است که درس هایمان را به خوبی نخوانده ایم و به امید یک کنکور آسانیم!! بچه‌هایی که درس نمی‌خواندند، ساده می‌گرفتند، می‌گفتند کنکور یک کاری می‌شود، یک دفعه وقتی رتبه آمد؛ سی صد و پنجاه و هفت هزار و چهارصد هفتاد و شش، فکر کرد شماره موبایل برایش فرستاده اند، تازه فهمید که کنکور یعنی چه!!

من خوف این را دارم که امثال من، آن وقتی می‌فهمیم کنکور و رفتن یعنی چه که دیگر فرصتی برای درس خواندن نداشته باشیم لذا خیلی باید در استقاله دقت کرد که استقاله اصلاً بر مبنای محاسبه است و محاسبه موجب خودشناسی می‌شود و این خودشناسی است که باعث می‌شود استقاله و استعفای ما در خانه خداوند تبارک و تعالی، حقیقی باشد.

امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) به خاک می‌افتد، حقیقتاً ضجه می‌زند تا غش می‌کند، چرا؟ چون  می‌فهمد چه خبر است. کوچکی خودش و بزرگی خداوند تبارک و تعالی کاملاً برایش قابل درک است.

حرف آخری که اصلاً خریدار ندارد؛
بسیاری از دردها و غصه‌هایی که در دنیا گریبان ما را گرفته و بابت آن غصه داریم برای این است که ما غصه آخرت نمی‌خوریم!! فقط به همین دلیل است، اگر غصه آخرت می‌خوردیم، آرزو می‌کردیم در دنیا غصه‌ها دائم اضافه شود که ما در آخرت غصه‌هایمان کمتر شود.

این متن آخرین فراز جملات مناجات استقاله است؛ آرزو می‌کردیم، کاش یک دردی بیاید، مشکلی پیش بیاید، اینگونه بودن جزء آرزوهایمان بود.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید