امروز 24 تیر 1404 - 18 محرم 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - شور حسینی (7) - شب نهم محرم 1404

23 تیر 1404 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: شور حسینی

یا مستعان
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع سخنرانی: شور حسینی – قسمت هفتم
تاریخ: 1404/04/13
شب نهم محرم

عناوین اصلی سخنرانی:
» در جهاد تبیین نقش اصلی به‌عهده کیست؟
» طرح و پلتفرم شیطان برای گمراه‌کردن انسان‌ها چیست؟
» راه مقابله با شیطان چیست؟
» انسان بدون قناعت لذت خودش را زیاد نمی‌کند بلکه حسرت خودش را زیاد می‌کند
» دل خوش داشتن در زندگی دست خداست و به روحیه خود ما بستگی دارد
» نود درصد از احتمال رسیدن به چیزهایی که ما در دنیا برایشان تلاش می‌کنیم دست خداست، تو به اندازه ده درصد دغدغه داشته باش

 

» در جهاد تبیین نقش اصلی به‌عهده کیست؟
دیشب رسیدیم به آیه‌ای که فرمودند ما رسولی داریم و بعد از رسول اصحابی که حرف‌های پیامبر را تکرار می‌کنند که به ادبیات امروز می‌شود تریبون‌دارها و یا رسانه. «وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ» و بعد کسانی را داریم که حلقه‌های میانی هستند و در جمع‌های خیلی کوچک‌تر خانوادگی، محلی و جاهای مختلف آن حرف‌ها را با زبان خودشان می‌گویند. این مدلی است که قرآن هزاروچهارصد سال پیش آن را معرفی کرده است. در ادبیات امروز به این مدل، پلتفرم می‌گویند. پلتفرمی جهت رساندن مطلبی در شبکه عنکبوتی، که خصوصیت این شبکه عنکبوتی این است که اگر مرکز شبکه لرزشی احساس کند به کل شبکه منتقل می‌شود. ما به این نقش رهبری می‌گوییم. بعد تریبون‌ها و رسانه و بعد مهم‌تر از رسانه حلقه‌های میانی هستند. آن جهاد تبیینی که آقا چند سال پیش فرمودند و الان برای ما جا افتاده این است. در جهاد تبیین حلقه‌های میانی اصل‌اند، نه الزاما اینکه جلسه، منبر، خطبه‌های نماز جمعه و فلان شبکه و… . این‌ها حلقه میانی نیستند‌. این‌ها بالا قرار دارند. حلقه‌های میانی کف جامعه هستند. این همه ما در ارتباطمان با همدیگر وقت داریم، چند درصدش صرف جهاد تبیین می‌شود؟ این یک پلتفرم است.

 

» طرح و پلتفرم شیطان برای گمراه‌کردن انسان‌ها چیست؟
حالا من برای اینکه دشمن (شیطان) را به شما معرفی کنم پلتفرم شیطان را برای شما باز می‌کنم. شیطان چه کار می‌کند؟ با این آیه از قرآن شروع می‌کنم وقتی خداوند تبارک و تعالی شیطان را از آن بهشت موقتی و از بین ملائکه بیرون کرد، شیطان به خداوند این‌طور گفت: «قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي» حالا که من را گمراه کردی کارهای زشت را نزد آدمیان زیبا جلوه می‌دهم. که چه بشود؟ «وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ» که همه‌شان را گمراه کنم. خب این چه می‌شود؟ این می‌شود تیتر این پلتفرم؛ یعنی شیطان اول تیتری انتخاب کرده و این است که می‌خواهم کارهای زشت را قشنگ جلوه بدهم. برا کی؟ برای آدم‌ها (گروه هدف). برای چی؟ برای اینکه گمراه بشوند. حالا می‌خواهد پلتفرم را طراحی کند. طراحی که می‌کند این است که می‌آید همان‌طور که خودتان هم می‌دانید نفس ما را شناسایی می‌کند، امیال ما را یادداشت می‌کند؛ خیلی هم وارد است، از خود ما به نفس ما واردتر و استادتر است. حالا شما فرض کنید یک برنامه‌نویس می‌خواهد یک برنامه طراحی کند، اول چه کار می‌کند؟ اول نیازها را [شناسایی می‌کند]. مثلا شما می‌خواهی یک پلتفرم برای شیراز یا برای یک روستا طراحی کنی؛ برای روستا شما پلتفرم اسنپ طراحی نمی‌کنی، برای چه؟ برای اینکه می‌گویی روستا نیازش به این نیست. اول شیطان می‌آید چه‌کار می‌کند؟ نیازهای ما را جایی یادداشت می‌کند؛ دنیا را هم از ما بهتر می‌شناسد، می‌گردد در دنیا مابه‌ازا، آن چیزی که نیازهای ما در دنیا ناظر به آن است، آن‌ها را هم یک گوشه‌ای یادداشت می‌کند؛ نیازها و امیال ما را به داشته‌های دنیا متصل می‌کند؛ اگر آن نیاز یا آن داشته بد بود، آن را زینت می‌دهد، می‌گوید نه، بد نیست. این را که طراحی کرد می‌رود خانه‌اش.

دلیل من چیست؟ دلیل من این است که قطعا ماه رمضان شیطان در بند است، قطعا! نه برای ایران و شیعه و مسلمانان، برای کره زمین! قطعا ماه رمضان شیطان در بند است! ما در زمین به لحاظ مقیداتی که برخی از ما داریم؛ مثلا مسلمان است، مسیحی است، معتقد است؛ چون شیطان در بند است کم‌تر گناه می‌کنیم؛ اما آن کس که نه، جایی دیگر است، نیازهایش با امکانات دنیا گره خورده است، شیطان هم نیست، برای آن‌ها هم نیست، هیچ تغییری در میزان گناهش اتفاق نمی‌افتد، شاید رشد هم بکند؛ یعنی روشی که شیطان کار می‌کند این است. اگر فرض کنیم که فردا خداوند تبارک و تعالی دستور بدهد که شیاطینی که جن بد هستند از بین بروند؛ ما چون نفسمان با دنیا گره خورده و این وسط بعضی از کارها زشتی خودش را از دست داده است ما اتومات مسیرمان را ادامه می‌دهیم. آن کسی که یک پلتفرم را می‌نویسد، پلتفرم راهش را ادامه می‌دهد، لازم نیست آن خالقش سر جایش باشد یا مدیریت کند، یک مسیر است. «مِنَ الجِنَّه وَ النّاس» مردم هستند که یاد گرفته‌اند؛ مردم یاد گرفتند که اعمال بد را توجیه کنند، مردم یاد گرفتند که دنبال نیازهایشان بروند ولو آنکه حرام باشد؛ یاد گرفتند، خیلی وقت است یاد گرفته‌اند. چه زمانی یاد گرفتند؟ آن زمانی که قابیل گفت من برای اینکه برسم به جانشینی پدرم آدم، باید هابیل را بکشم. نیاز قابیل چه بود؟ میل به قدرت! که الان من نیازها را برایتان باز می‌کنم. قدرت کجا بود؟ در هابیل! عمل چه می‌شود؟ کشتن هابیل. ما به این می‌گوئیم پلتفرم. حالا من این نقشه را بخواهم برایتان باز کنم باید کمی بیشتر دقت کنید. از مناجات الشّاکین من این قسمت را انتخاب کردم: «إلهی أشکوا إلیکَ عَدوّاً یُضِلُنی» شکایت می‌کنم به تو از دشمنی که گمراهم کرده است! نه نابودم کرده و نه من احساس می‌کنم که در راه نیستم! در راه اشتباهی هستم، گمراهم کرده. بعد از عدو می‌گوید «و شیطاناً یُضِلُنی» پس معلوم است شیطان یک داستان است و دشمن یک داستان دیگر است. ببینید اول می‌گوید «عدواً» یعنی نفس خودم «أعدا عُدوِّک». بعد می‌آید سراغ شیطان؛ کسی که برنامه‌ریزی کرده که نفس مرا چه کار کند؟ در این پلتفرم قرار دهد؛ «و شیطاناً یُغوینی قَد ملأ بِالوَسواسِ صَدری» یکی اینکه در سینه من وسوسه را قرار می‌دهد، وسیله‌ای که [در دست] شیطان هست. «و یُزَیِّنُنی حُبَ الدُنیا» من را وصل می‌کند به حب دنیا.

 

» راه مقابله با شیطان چیست؟
دقیقا امام سجاد(ع) در مناجات الشاکین دارد این پلتفرم را باز می‌کند. آن‌زمان اسمش پلتفرم نبوده اما همین است، یک فرم است، یک شکل است. خب، این معرفی شد. حالا با این داستان بخواهیم مبارزه کنیم، چه راهی داریم؟ و دوم می‌خواهیم ببینیم آیا پلتفرم مقابلی هم داریم یا نداریم؟ اول مبارزه با شیطان. در قرآن کریم چه می‌فرمایند؟ می‌فرمایند: دنیا خیلی خوب است اما «مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ» این را بفهم؛ خوبی‌های دنیا هر چقدر خوب باشد، کم است. تمام پول و شهوات دنیا را در اختیارت بگذارند، کم است. این کمی که خدا می‌گوید چیست؟ یعنی؛ نسبت به آن چیزی که من تو را برای آن خلق کردم. انسان را خلق کردم که به جاودانگی و لذت بی‌انتها برسد؛ در روحش امیالی قرار دادم که اگر کل دنیا را به او بدهی، سیر نمی‌شود. از دور این سراب دل می‌برد، وقتی [به آن] می‌رسد؛ می‌گوید: نه، این هم آن نبود؛ برویم سراغ بعدی! بعدی‌ بعدی بعدی بعدی. در نهج‌البلاغه می‌فرماید، این بعدی بعدی‌ها ادامه پیدا می‌کند تا همان تعریف «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُر» تا «حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» تا وقتت تمام می‌شود. «وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» خداوند تبارک و تعالی یک چیز خیلی بهتری در دنیا برای شما در نظر گرفته است نه در آخرت! یعنی خداوند می‌گوید: من یک نقشه ای برای تو در دنیا و برای خلقتت دارم که از این چیزی که شیطان پیشنهاد می‌دهد حتی لذت دنیایی آن بیشتر است. این اولین نکته! دوم، ما ببینیم نیازهایمان چیست تا بر طبق آن بتوانیم جلو برویم.

من هرم مازلو را نگاهی کردم به عنوان کسی که روی علائق انسانی کار کرده است. در هرم مازلو یک قسمتی تحت عنوان نیازها دارد که به نظر من خیلی کامل است. به عنوان آدمی که شاید امانیست هم بوده، یعنی انسان‌مدار بوده است؛ انسان را قشنگ کاویده و نیازها را درآورده است که چیست؟

1- نیازهای فیزیولوژیک
نیازهای فیزیولوژیک یعنی نیازهای جسمی ما! خور، خواب و شهوت! این سه‌تا نیازهای جسمی و فیریولوژیک ما هستند. [نکته این است که] بیش از نیاز ما وجود دارد. این خیلی نکته مهمی است. مابه‌ازای خور، خواب و شهوت بیش از نیاز ما وجود دارد. یعنی؛ اگر در این‌ها افراط کنیم کسی جلوی ما را نمی‌گیرد. حیوانات این‌طوری نیستند. حیوانات این سه گزینه‌شان کاملا ریاضی، ساعتی و مقداری است. دقیق، دقیق است. یعنی؛ هیچ حیوانی در طول این چند میلیارد سال خلقت، بیش از نیازش از موجودیت دنیا استفاده نمی‌کند. تنها حیوانی که بیش از نیازش استفاده می‌کند، انسان است. یعنی در شهوات، در خوراک و در خواب، بیش از نیاز فیزیولوژیکی خود استفاده می‌کند. اصلا کلمه‌ای که مازلو تحت عنوان نیازهای فیزیولوژیک می‌گوید؛ علم تجربی است، یعنی فیزیکی است. کلمه فیزیولوژیک دلالت بر اندازه دارد. فیزیک یعنی علم اندازه‌ها. منتها انسان‌ها قائل به این اندازه نیستند. یعی اگر جلو باز باشد تا انتها می‌روند و باز هم سیر نمی‌شوند.

2- نیازهای قلبی
دوم نیازهای قلبی که اسمش عشق و عاطفه می‌شود. عشق و عاطفه هم نیازهای قلبی انسان است. این هم در حیوان خیلی وجود ندارد و به اندازه نیازش خدا در دنیا برایش خلق کرده است اما انسان باز در این قضیه هم سیر نمی‌شود. دقت فرمودید، یعنی آن مابه‌ازایی که در دنیا هست چون بیشتر از نیاز من است، شیطان روی آن کار می‌‌کند و خیلی آرام و با زینت می‌گوید: این همه نیاز ریخته! به قول حافظ «شهری است پرکرشمه و حوران ز شش جهت» حافظ قشنگ حرص را باز می‌کند و می‌گوید: چیزی نیست «دستم نمی‌رسد ورنه خریدار هر ششم» شش‌تا را می‌خواهم. اگر جهت‌ها هشت‌تا بود هشت‌تایش را می‌خواستی. یعنی هرچه از اطراف به ما رجوع می‌کند شما می‌خواهی! اصلا سیری ندارد حتی اگر نرسی استفاده کنی! در حرم یکی از پادشاهان قاجار- یکی از مستشاران او نوشته- سیصدوخرده‌ای از خانم‎‌هایش را اصلا نمی‌شناخت و نوبت به او نرسیده بود. سیصدوخرده‌ای را نمی‌شناخت این‎ها ‎در نوبت بودند که [پادشاه] مرد! ببینید این یعنی چه؟ یعنی؛ شیطان برای ما مدلی بر مبنای حرص خلق کرده که اول این است و دوم آن است.

3- نیاز به دانایی
نیاز به دانایی چیست؟ یعنی آدم‎ها دوست دارند دانا بشوند. دانش‎ها بیشتر از مابه‌ازای ما وجود دارند. آن دانشی که من برای زندگی ازحدود هیجده‌‌نوزده سالگی تا چهل‌پنجاه‌شصت سالگی لازم دارم و می‌خواهم از آن استفاده کنم، یک چیز محدودی کفایت می‌کند. نیاز به دانایی، نیاز به اینکه من دانا باشم و همه چیز را بدانم. نه الان که ما تلسکوپ و … داریم. قدیم‌ها که هیچی نداشتند، ملت به آسمان نگاه می‌کردند، دوست داشتند بدانند که در این ستاره‌ها چه خبر است! ساعت‌ها فکر می‌کردندکه بدانند در این ستاره چه خبر است! با اینکه می‌دانست این فکر به این ستاره اصلا هیچ ارتباطی را برقرار نخواهد کرد. از بزرگترهایشان و از معصومین(ع) سوال می‌کردند که بعضا، بعضی از سوال‌ها خیلی پرت بوده؛ کاش سوال‌های عمیق‌تری می‌کردند. آدم‌ها نیاز به دانایی را دوست دارند. این سومین نیاز است.

4- نیاز به دیده شدن و شکوفایی
چهارمین نیازی که مازلو می‌گوید، نیاز به دیده شدن و شکوفایی است. باز این نیاز هم مابه‌ازایش کاملا مشخص است. از کی نیاز به شکوفایی و دیده شدن داری؟ تقریبا از یک‌دو سالگی این نیاز را داری. مابه‌ازایش چیست؟ مابه‌ازایش مردمی هستند که کف می‌‌زنند. شیطان وسیله‌اش را چه کار کرده است؟ وسیله‌اش همیشه بوده. الان اسمش فضای مجازی، اینستاگرام و غیره است. بعد با این پلتفرم چه اتفاقی برای تو می‌افتد؟ اتفاقی که می‌افتد، تو خودت را با کف مردم تنظیم می‌کنی! کف بزنند تو باد می‌کنی، کف نزنند تو کوتاه می‌آیی. یعنی این وسط آن چیزی که ذبح می‎شود حقیقت و خداست. پس این چهار نیازی که مازلو می‌گوید. نیاز پنجم اگر یادم آمد، خدمتتان عرض می‌کنم. ما به اِزایش هم در دنیا ریخته. آماده‌ی آماده! الان مثلا شما فرض کن دوست داری که چهار میلیارد فالوور داشته باشی، زمانی قریه‌ها کوچک بود، پنج هزار تا، ده هزار تا بود، نیاز بود همین پنج هزار تا ببینند. سقفش این بود. کسی به این فکر نمی‌کرد که من حرفی بزنم کل جهان ببینند. سقفش همین بود! الان هم ما همان هستیم. سقفمان کمی بالاتر رفته.

خب اتفاقی که راجع‌به نیاز به خور و خواب و شهوت می‌افتد چیست؟ انسان از هدف اصلی‌اش در این مسیر غافل می‌شود. در این مسیر که ته ندارد، این‌قدر مشغولیت پیدا می‌کند، از مشغولیت اصلیش که تکامل بود، غافل می‌ماند. بعد چه‌کار می‌کند؟ همین‌جوری برایت می‌ریزد. نه اینستاگرام و شبکه سی‌ان‌‌ان و بی‌بی‌سی و فلان و این‌ها… همین الان صدا و سیمای خودمان صبح تا شب دارد تبلیغ می‌کند؛ تبلیغ لباس می‌کند، تبلیغ پوشاک می‌کند، تبلیغ خوراک می‌کند، تبلیغ می‌کند! نمی‌گویم تبلیغ خوب یا بد است. می‌گویم آقا اگر چیزی وجود دارد الزامی ندارد که من روی خودم کنترلی نداشته باشم. نمی‌شود شهر پر کرشمه‌ای که حافظ می‌گوید، حورانی که از شش جهت می‌آیند را نابود کنیم. من باید خریدار هر شش نباشم! من باید بتوانم خودم را کنترل کنم. برای چیزهایم‌ سقف بگذارم. مثال می‌زنیم در خوردن امام صادق(ع) می‌فرمایند سه‌چهار لقمه قبل از اینکه سیر بشوی [از سر سفره] بلند شوید. این فقط بحث این نیست که حالا مثلا آدم چاق نشود. بحث این است که روی خودمان کنترل داشته باشیم. در همه چیزها این‌طوری است. اگر ما خودکنترلی نداشته باشیم این پلتفرم شیطانی قشنگ عمل می‌کند. ما به اِزایش است و ارتباط برقرار می‌شود، شیطان به خانه‌اش می‌رود و سراغ نفر بعدی می‌رود.

در بحث دیده شدن؛ تا کی؟ آیا دیده شدن بد است؟ تا حدی فطرت است. باید من کنترل داشته باشم. دیده شدن درحالی که من نخواهم ارزش‌هایم را بفروشم. درحالی که من اعتقاد به حقیقتم را از دست ندهم. درحالی که من با مردم و کف‌زدن مردم همراهی نکنم. درحالی که مدح یا توهین مردم بر ارزش‌های عقلانی و ذهنی من و بر اعتقادات قلبی من اثر نگذارد. درحالی که من خودم را در خوراک و پوشاک و رفتار و غیره و غیره و غیره، با نظر مردم تطبیق ندهم. من لباس نمی‌پوشم مردم لذت ببرند. می‌خواهم لباس بپوشم خودم لذت ببرم. خیلی ساده است! همه این‌ها سر جایش است. خیلی از بزرگان ما تعارف را دروغ می‌دانند. مثلا جلویش غذایی را بگیری، بگویی بفرمایید، می‌گوید، نمی‌خواهم. اگر بگویی آقا تعارف نفرمایید، اصلا ناراحت می‌شود، می‌گویم نمی‌خواهم. تعارف چیست؟ کنترل دارند. اگر بتوانی به این سمت بروی. بحث نیازهای فیزیولوژیک است «اللَّهُمَّ اغْنِنِی بِحَلالِکَ عَنْ حَرَامِک» یعنی چه؟ یعنی آقا حلال و حرام در عالم ریخته است. من اگر قرار باشد که به خودم باشد، ته ندارد. «اغْنِنِی» یعنی چه؟ یعنی من را غنی ‌کن. بعضی‌ها این دعا را اشتباه برداشت می‌کنند. فکر می‌کنند «اغْنِنِی بِحَلالِکَ عَنْ حَرَامِک» یعنی خدایا حلال برسان ما دیگر دنبال حرام ندویم. نه، می‌گوید من را از حرامت غنی کن، به وسیله حلالی که من رویش کنترل دارم.

آن چیزی که راجع‌به نیاز و لذت در ذهن من و تو هست‌؛ در قیامت است. آنجا قیامت است ان‌شاءالله! یکی از چیز‌هایی که امام صادق(ع) می‌فرمایند: مؤمنین در وادی‌السلام در برزخ دور هم می‌نشینند و کیف می‌کنند؛ می‌گویند، می‌خندند و… یکی از داستان‌هایش همین است؛ می‌گوید از همان نیازهایی که در دنیا داشتند می‌خندند. یادت هست مثلا جلویمان کباب می‌گذاشتند، چه مزه‌ای می‌داد؟ ده لقمه، دوازده، سیزده، چهارده، بعد دیگر مزه از بین می‌رفت. پانزده، شانزده، دیگر هفده را که می‌آوردند حالمان بد می‌شد. بعد به مدل لذت‌هایی که در دنیا بود می‌خندند. من خیلی نمی‌توانم روایت را باز کنم؛ چون نوجوان هم در جلسه زیاد است. پیامبر(ص) می‌فرمايند یک جرعه آب که تو در این دنیای مثالی می‌خوری، تمام لذت‌های دنیا را جمع کنی، در این یک جرعه آب حسش می‌کنی. از لذت‌های چشایی و بینایی‌ و لامسه همه را جمع کن؛ در یک جرعه آب [می‌توانی حس کنی]! خدا محدودیت ندارد! بعد امام صادق(ع) می‌گوید در برزخ می‌نشینند به نیازهایی که در دنیا برایشان برطرف می‌شد، می‌خندند که فکر می‌کردند خیلی دارد به آن‌ها خوش می‌گذرد؛ مُردیم از خوشی! نه اصلا این‌طوری نیست. اصلا نخواستم خوشی را به آن معنایی که حق و فطرت توست، در دنیا به تو بدهم. در روحت این‌قدر عظمت خلق کردم که آن خوشی که قرار است به تو برسد، در دنیا نمی‌رسد. روایتی دیگر از امام صادق(ع) می‌فرمايند: وقتی مؤمن می‌خواهد از دنیا برود؛ مؤمنی که دارم می‌گویم قطعا به معنای بچه شیعه نیست؛ آن کسی که به دینی که الان دارد عمل کرده و مقصر هم نبوده. اینکه امیرالمؤمنین(ع) در لحظه مرگ بالای سر محتضر می‌آید، مختص مسلمانان نیست. حالا برگرد روایت را دوباره دقت کن؛ وقتی مؤمن‌ می‌خواهد از دنیا برود یک لحظه که چشمش به جمال امیرالمؤمنین(ع) می‌افتد؛ آن امیرالمؤمنین جاودان شده، نه امیرالمؤمنینی که در کوفه و شام و غیره بود؛ یک لحظه، فقط یک لحظه چشمش به جمال امیرالمؤمنین(ع) می‌افتد، لذتی در او ایجاد می‌شود که فکر می‌کند بهشت دیگر همین است. همین است بهشت. بهشت، بهشت که می‌گفتند این بود. عمق لذتی که ایجاد می‌شود!

 

» انسان بدون قناعت لذت خودش را زیاد نمی‌کند بلکه حسرت خودش را زیاد می‌کند
خب پس اولین [راه مقابله با شیطان]‌ چه هست؟ بنده کنترل داشته باشد که به آن قناعت می‌گویند. قناعت! انسان‌ها بدون قناعت لذت خودشان را زیاد نمی‌کنند؛ این جمله را خیلی دقت کنید؛ بدون قناعت انسان‌ها لذت خودشان را زیاد نمی‌کنند، حسرت خودشان را زیاد می‌کنند. اگر می‌خواهی دو تا جنس بخری؛ خانم‌ها الحمدالله در این قضیه کاملا اوکی هستند؛ آقا اگر می‌خواهی دو تا دانه جنس بخری، از مغازه اول بخر. سيصد و هفتاد هزار تا مغازه را نگاه نکن، بعد دو تا جنس بخر. برای اینکه آن دو تا جنس که از مغازه اول می‌خرید، به شما لذت می‌دهد؛ ولی وقتی سیصد و هفتاد هزار تا جنس دیدی، دو تا را از سر ناچاری خریدی، حسرت سراغت می‌آید. از خانم‌هایتان یاد بگیرید. دقت می‌کنید؟ این خیلی مهم است. قناعت! بچه‌های نوجوان، عالی است، جزء ذاتتان است. صبح یک تیپ، ظهر یک تیپ، بعد از ظهر یک تیپ؛ ولی این ته ندارد. قناعت کن خودت را دوست داشته باش، نه اینکه به‌خاطر تیپت نگاهت کنند؛ بعد ببین لذتش چیست. اگر دنبال محبوبیت می‌گردی، اگر دنبال دیده شدن می‌گردی، دیده شدن نود درصدش دست خداست. دیده شدن درست! ده درصدش دست خلق و خودم است. دستِ لباسم، دستِ مقامم، دستِ اعتبارم، دستِ هنرم است. ده درصدش! آقا عجب دوره زمانه‌ای هستیم. عبرت مثل آب خوردن دارد جلو ما رژه می‌رود؛ یعنی می‌بینی محبوبیتی در یک هفته تبدیل به نفرت می‌شود و نفرتی در یک هفته تبدیل به محبوبیت می‌شود؛ باز هم عبرت نمی‌گیری که دست خداست. به همین سادگی! در این دوره زمانه قرار داریم! بله در قسمت شیطانی آن‌ها برای خودشان اعوان و انصار دارند؛ محبوبیت‌هایشان در آن پلتفرم تعریف خودش را دارد. آن‌ها وضعشان فرق می‌کند. قسمت خودمان را می‌گویم‌. ما که در لشکر شیطان نیستیم. در لشکر الهی تعریف ما این است. پس اولینش قناعت است.

 

» دل خوش داشتن در زندگی دست خداست و به روحیه خود ما بستگی دارد
دوم: نود درصد خوشی‌های دنیا، دست روحیه ماست نه دست آن قسمت از نیازهای فیزیولوژیک مازلو. دلِ خوش داشتن! نود درصدش این است که دل خوشی داشته باشی. آدم دلش خوش باشد؛ مثلا اینجا طرف دارد مجلس می‌آید، مجلس عزاست، می‌بینم بچه، مادر، زن، دختر و پسر با شوق دارند می‌آیند؛ از نوع قدم برداشتن و عجله‌اش مشخص است درحالی‌ که قرار نیست اینجا اتفاق ظاهرا خیلی لذت‌بخشی بیفتد. اینجا می‌خواهید بنشینید یک سخنرانی با این صدای نتراشیده ما را تحمل کنید بعد هم مداحی و گریه. آدمی می‌خواهد بیاید گریه‌تان بیندازد. هر جای عالم بگویی که یک‌عده آدم می‌دوند بروند گریه کنند؛ در آن لشکر شیطانی ازت تست الکل می‌گیرند. هر جای عالم بگویی این‌ها در گرمای پنجاه درجه می‌خواهند به مرز شلمچه بروند از آنجا بروند [پیاده‌روی کربلا] که در خیابان در یک بلوار راه بروند، [می‌گویند] خب این چه خوشی است؟! پس تعریف دیگری دارد. نود درصد از دل خوشی که ما در لشکر الهی داریم، دست خداست. نه که آن ده درصد دست خدا نیست، خدا آن ده درصد را دست خودمان گذاشته گفته این ده درصد را تو بیا. همه دیگر ضرب‌المثلش را بلدید از تو حرکت، نود درصد هم از خدا برکت.

بسیاری از اعمالی که ما در بحث نیازهای فیزیولوژیک انجام می‌دهیم ضد فیزیولوژیک است؛ اما اثرش اثر خوشی است. مثال دنیایی‌اش اینکه فرض می‌کنیم شما برای خوشی محبوبت زحمت بکشی و عرق بریزی. هیچ‌چیز به تو نمی‌رسد، این ضد فیزیولوژیک است؛ اما لذتش بیشتر از این است که کسی برای تو زحمت بکشد. اینکه تو غذای شیرین و لذیذت را نخوری [درحالی ‌که] نیاز هم داری و خوردنش فیزیولوژیک است؛ به یتیمی، فقیری، مسکینی یا اسیری بدهی و او بخورد؛ این دیدن لذتش از آن خوردن بیشتر است. معادلات عالم اصلا این ‌مدلی که مازلو و … می‌گویند که نیست! پس دوم کشف خوشی‌ها و حقایقی که خیلی لذت‌بخش است و در لشکر شیطانی و لشکر تماما جسمی اصلا این را نمی‌گیرند و درکش نمی‌کنند که چیست. دیشب هم من برایتان گفتم که نزد آقا رفته‌اند و گفته‌اند ما را بفرست برویم شهید بشویم؛ ادامه‌اش را هم دیشب گفتم که آقا چه جواب فرمودند. گریه می‌کردند! نذر می‌کردند! نذر می‌کنند! نذر می‌کنند که بروند شهید بشوند! لشکر شیطانی اصلا این را نمی‌فهمد.

«فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ» نمی‌فهمند که این تمنای موت از یک لذت است که ما این لذت را کشف کردیم. آن‌ها نمی‌فهمند. جانبازان عزیز امشب در جلسه تشریف دارند، شب قمر بنی‌هاشم هم هست، امشب و فردا خیلی یادشان می‌کنیم. این دوست عزیزمان که جانباز است و بنده‌خدا راضی نیست اسمش را بیاوریم؛ ما به بیمارستان رفتیم که او را ببینیم؛ روی یک برانکارد بود داشتند او را می‌آوردند. یک تیکه گوشت روی برانکارد بود. روی مین رفته بود کلا. تمام بدنش سوخته بود. هیچ مویی در بدنش نبود. یک تیکه گوشت سوخته داشتند می‌آوردند؛ ولی گفتند زنده است. ما که گفتیم شهید می‌شود. دست و دوتا پا قطع شده بود، یکی از چشم‌ها پریده بود، کلیه و روده و همه چیز داغون شده بود. به هم گره‌اش زده بودند. الان زنده است. خیلی هم خوش‌روحیه است. بعد در حرم داشتم با ویلچر او را می‌بردم، یک پیرزن خیلی مؤمنه جلو آمد، خَم شد، چرخ ویلچر او را بوسید و رو کرد به امام‌رضا(ع) گفت به حق پسرت جواد این را شفا بده. او که رفت دیدم این رفیق ما دارد می‌خندد. بهش گفتم برای چه می‌خندی؟ گفت شفا بده می‌دانی یعنی چه؟ یعنی پاهای من این‌طوری ویژ در بیاید. کلی خندید. بعد می‌گفت شفای چی؟! من الان خوشم! آن بنده‌خدا با عینک خودش دارد من را نگاه می‌کند. یک فرهنگ است که امام(ره) بعد از جنگ بهش گفتند فرهنگ شهادت. وقتی حاج‌قاسم به شهادت رسیدند آقا فرمودند مکتبِ حاج‌قاسم. به حاج‌قاسم در پاویون و هتل و … خوش نمی‌گذشت. در آرزوهایش نبود من یک شب در هتل درویشی بخوابم. اصلا آرزوهایش این‌ نبود. اصلا از این خوشش نمی‌آمد. همین بیابان‌گردی‌ها را دوست داشت. به لذتی فراتر از این لذت‌ها رسیده بود. چون آن هتل بالأخره یک شب عادی می‌شود بعد فرداشب باید به هتل بزرگ‌تر بروی.

 

» نود درصد از احتمال رسیدن به چیزهایی که ما در دنیا برایشان تلاش می‌کنیم دست خداست، تو به اندازه ده درصد دغدغه داشته باش
5. نیاز به امنیت
این هم جزء چیزهاییست که حیوانات ندارند. حیوان نیاز به امنیت ندارد، زندگی‌اش را می‌کند هر وقت هم ناامنی پیش آمد مبارزه می‌کند بعد هم که تمام دوباره [ادامه می‌دهد]. شما الان یک گوسفند را بیاوری جلوی ده‌تا گوسفند دیگر سر بِبُری، آن ده‌تا نگاهش می‌کنند اصلا احساس ناامنی نمی‌کنند، دارند جوشان را می‌خورند. امام‌صادق(ع) می‌فرمايند دوتا نعمت خیلی مغفول که آدم‌ها ازش غافل‌اند یکی امنیت است یکی سلامتی. بعد از این دوازده روز و حتی قبلش، مخصوصا بعد از این مدت این‌طوری فکر نکنید که بچه‌های امنیتی رفته‌اند و دارند استراحت می‌کنند. آن‌ها به‌شدت مشغولند. این امنیتی که ما الان اینجا داریم مال زحمت‌ آن‌ها و مال مرارت خانواده‌هایشان است.

ناامنی در جهان زیاد است. شیطان در این پلتفرم نیاز به امنیت را به ناامنی موجود در جهان گره می‌زند و ایجاد نگرانی می‌کند. دوباره همان استدلال قبلی؛ ده درصد با ماست نود درصد دست خداست. چیزی که نود درصدش دست خداست تو برای چه نگرانی؟! یکی از رفقای ما خدا حفظش کند، نزدیک‌های خُرمال دستش مجروح شد بعد من خیلی بهش علاقه داشتم، فرمانده‌مان هم بود، گفتم من باید تو را به بیمارستان ببرم. گفت نه چیزی نیست می‌بندمش. گفتم نه و به‌زور در ماشین انداختمش. او هم ناراحت بود می‌گفت من اینجا محور دستم است و … . گفتم نه. یک تویوتای لندکروز بود او را در ماشین انداختم. گازش را گرفتم در جاده شنی و خاکی با سرعت رفتیم. چپ کردیم! ماشین صاف شد، سقف پایین آمد، گردنش هم خورد شد، دست این‌وری هم داغون شد. بعد گفت بابا من به خدا سالم بودم. گفتم نه. استارت زدم روشن شد دوباره گازش را گرفتم رفتم. او هم همین‌جوری داشت بغل‌دست ما ناله می‌کرد. بدبخت یک تیر خورده بود بعد داغون‌تر شد. به یک بیمارستان صحرایی رسیدیم چندتا کیسه‌گونی محکم چیده بودند. روی ترمز زدیم، ترمز خالی کرده بود، خوردیم به کیسه‌گونی‌ها، جلوی ماشین داغون شد، شیشه در صورت او خورد شد. کلا سه درصد جانبازی داشت من بردم درمانش کنم ۴۵ درصد شد. تا مدت‌ها هم دعایم می‌کرد.

ببینید نگرانی نود درصدش دست خداست. وقتی ما برای رفع نگرانی‌ها تلاش می‌کنیم بعضی‌وقت‌ها خراب‌ترش می‌کنیم. تلاش برای نگرانی، تلاش برای آبرو، تلاش برای مقام، نود درصدش دست خداست تو ده درصد دغدغه داشته باش. نود درصدش دست خداست. کمی ولی خدا باشی خیلی هم برایت مهم نیست آن نود درصد را خدا چه رفتاری باهات می‌کند. کم ولی خدا باشی کم برایت مهم است. اصلا برایت مهم نیست. ما در انبیا هم سلیمان داشتیم در اوج، هم ایوب داشتیم در حضیض. الزاما قرار نیست هر کس ولی خدا باشد در اوج باشد. همه مدلش را داریم چون خدا برایش مهم نیست. خدا برایش مهم است که این برهه را به سلامت بگذرانی و بالا بیایی. پس وقتی به این سمت می‌رویم باید دقت بفرمایید که نگرانی‌های ما هم بعضی‌وقت‌ها خیلی بیهوده است. خیلی عجیب است یک‌دفعه شب تمام فرماندهان اصلی نظامی ما را بزنند، به‌قول خودشان تمام سکوها را بزنند، تمام خروجی‌های لانچر را بزنند، تمام مراکز تصمیم‌گیری را بزنند، حتی بروند برای زدن سران سه قوه، که آن هم اگر زده بودند اتفاقی نمی‌افتاد؛ بعد یک‌دفعه رهبری بعد از ظهرش بیاید تصویری پیام بدهد! بعد در دلت بگویی که چقدر روی خودش کار کرده که الان کنترل داشته باشد مردم را آرام کند، نه اصلا کاری نکرده به‌قول شما سبک زندگیش است، همین است.

کربلای پنج مرحله دوم در جاده شیشه ما قیچی شده بودیم؛ یعنی با یک بدبختی من از این قیچی دررفتم، بچه‌ها در محاصره بودند، قرار بود همه تکه‌تکه شوند یا اسیر بشوند، پیش یکی از فرماندهانمان رفتم اسمش را نمی‌آورم با سروصدا بهش گفتم قیچی شدیم، بچه‌ها فلان شدند، از این‌ور دارند می‌آیند، از آن‌ور دارند می‌آیند، بعثی‌ها حمله کردند، پاتک زدند. کمی چرت و پرت گفتم بعد او خیلی آرام نگاه کرد گفت خب بُکُشِشان! بعد من گفتم حاج‌آقا خوب شد گفتی بکششان من فکر کردم باید بروم باهاشان مذاکره کنم. می‌گویم آقا قیچی شدیم. گفت خدا کمک می‌کند برو! این فرهنگی که امام(ره) می‌فرمود. این سبک زندگیمان است فیلم و ادا نیست. مشاورین بهمان نگفتند این کار را بکن، نگفتند این‌جوری برو بشین، این‌جوری خودت را بگیر؛ سبک زندگیمان است. به شهید حسن شاد گفتیم «وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» با دست خودتان، خودتان را به هلاکت نیندازید. وقتی خمپاره کنارت می‌خورد بخواب!! مگر آموزش خیز سه ثانیه ندیده‌ای، خیز ۶۰ و ۱۲۰ و ۸۰ را مگر آموزش ندیده‌ای؟! بخواب لامذهب! بعد می‌گفت من اگر خَم شوم نیرویم کُپ می‌کند و می‌خوابد. «وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» را می‌دانم چیست؛ اما داستان یک چیز دیگر است.

چند وقت پیش یک بزرگوار را دیدم خیلی هم ناراحت شدم. آدم حسابی است. الان می‌گویم می‌شنود. داشت راجع‌به تقیه در اسلام بحث می‌کرد بعد هم گفت که اگر آرمان علی‌وردی تقیه می‌کرد و کشته نمی‌شد امام و خدا و آقا هم راضی‌تر بودند. تقیه کن! می‌گویند به آقا و امام فحش بده، فحش بده جان خودت را نجات بده. من با خودم گفتم آن تقیه‌ای که دارند می‌گویند که برای این موقعیت نمی‌گویند. او الان جلوی دوربین است، می‌خواهد همت و غیرت یک بچه‌شیعه را به جهانیان نشان بدهد. اینجا که جای تقیه نیست! اینجا اگر تقیه کند بُزدلی است! دارد ترویج غیرت و شجاعت می‌کند، دارد اعتقادش را به رُخ جهانیان می‌کشد! امام راضی‌تر است که تقیه کند؟! اینجا اگر حسن شاد خَم بشود نیرو روحیه‌اش را از دست می‌دهد، کُپ می‌کند، خط نمی‌شکند، جبهه مقابل روحیه می‌گیرد. اینجا جای «وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» است؟! حیف این بزرگوار است که این حرف‌ها را می‌زند. داستان دیگری در دنیا ساری و جاری است. آدم‌ها باید بتوانند خودشان را نشان بدهند. نیاز به امنیت چه می‌شود؟ نگرانی را از بین ببر، خداوند تبارک و تعالی کنترل می‌کند. پس روش‌های مقابله با پلتفرم شیطانی را عرض کردم، چندتای دیگر هم مانده. ان‌شاءالله زنده باشیم شما هم تا فرداشب نمیرید، البته این دوره‌زمانه باید بگوییم شهید نشوید، فرداشب بحث را جمع می‌کنیم، پلتفرم الهی را هم خدمتتان ارائه می‌دهیم.

 

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید