امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - عبادالرحمن - قسمت دوم - شب بیست‌ویکم ماه مبارک رمضان

13 آذر 1404 -   4:10 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا رفیق
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: عبادالرحمن – قسمت دوم
شب بیست و یکم ماه مبارک رمضان
تاریخ: 1400/02/13

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» شرک یعنی قدرت شخص یا ابزاری را مستقل از قدرت خدا دیدن
» متدینین گرفتار چه نوع شرکی می‌شوند؟
» فلسفه اعتراف به گناه
» منشأ صفات بد اخلاقی ما از چیست؟
» چه زمانی در زندگی دچار افراط می‌شویم؟
» مهمترین خواسته‌ات را با حقیقت زندگیت تطبیق بده
» حرمت انسان‌ها بالاتر از کعبه
» چرا فرقه‌های انحرافی برای مردم جذاب می‌شوند؟
» لغو همان کاریست که  سودی برای دنیا و آخرت تو نداشته باشد
» فرزندانتان را به‌جای خواندن و آموختن، اهل اندیشیدن بار بیاورید
» هیچ حرفی را بدون تحقیق باور نکنید
» عبادالرحمن کسانی هستند که سال به سال، رحمت و رقّت و رأفت و کرامت و محبتِ وجودشان بیشتر می‌شود
» کینه باعث قساوت قلب می‌شود

بحث درباره عبادالرحمن بود و خصوصیاتی را برای آنان عرض کردم و رسیدیم به خصوصیت بعدی که می‌خواهم خدمتتان بگویم و آن، شرک است! در آیه شریفه قرآن می‌فرماید عبادالرحمن از شرک به دور هستند. شرک هم مثل اخلاص،کبر و تمام صفات خوب و بد نسبی و درجه‌ای است. یعنی اگر کسی بگوید «من قطعا موحد هستم» این فرد قطعا دارد اغراق می‌کند. مانند اینکه کسی بگوید من قطعا مخلص هستم که این هم اغراق است.

» شرک یعنی قدرت شخص یا ابزاری را مستقل از قدرت خدا دیدن
ما در دنیا مهلت داریم که تا پایان عمر از شرک صددرصد کم کنیم و خود را به توحیدی با درصد بالا برسانیم؛ چرا که وقتی کودک و نوزاد هستیم، اصلا خدا را نمی‌شناسیم و از توحید هم خبر نداریم و همه وجود ما شرک است. اگر من بخواهم شعار بدهم که موحد خالص هستم یا مخلص خالص؛ این را نه می‌شود شعار داد و نه کسی غیر از معصومین می‌تواند چنین ادعایی داشته باشد. قبل از توضیح دقیق شرک، باید گفت که آیا شرک برای دنیای ما خوب است یا بد؟ یعنی ما در تشیع علاوه بر اینکه به حسن و قبح ذاتی افعال اعتقاد داریم، اعتقادمان این است که چون شرک برای دنیای ما هم بد است؛ لذا خدا شرک را بسیار مذمت کرده است!

شرک یعنی اینکه انسان خالق را از یاد ببرد و عاقبت را هم از یاد ببرد. یکی از موارد بسیار مهم در شرک این است که من شروع، وسط و آخر کار خودم را دنیا بدانم. اگر انسان جاودانگی اش را از یاد ببرد و این‌قدر در دنیا مشغول شود که فراموش کند اصلا خالقی هست، هدف خلقتی بوده، قرار بوده باقیات و صالحاتی را بر جای بگذارد، سلامتی در زندگی داشته باشد و به جاودانگی برسد، منبع و منشأ شرک است. اینکه من مدام توجه کنم و در خودم باشم و سعی کنم که موحد باشم یا خدای نکرده وارد بحث های انحرافی توحیدی؛ مثل اینکه می‌گویند انسان باید هیچ‌چیز و هیچ‌کسی را دوست نداشته باشد، دنبال هیچ مسببی نباشد و بنشیند و همه چیز را از خدا بداند؛ رسما اشتباه است. اینکه می‌گویند همه چیز را از خدا بدان؛ این همه چیز، در طول است و نه در عرض. یعنی من سراغ هر وسیله‌ای که بروم و هرکاری که برای پیشرفت در دنیا و آخرت انجام می‌دهم، بدانم که اراده اصلی دست خداست، این می‌شود توحید! نه اینکه بگوید ما همه چیز را فقط از خدا می‌خواهیم.
کار به جایی رسیده است که وهابیت می‌گوید شما برای بخشش یا شفاعت نزد خدا به کسی هم توسل نکنید؛ وگرنه مشرک هستید. بحث فقط طول و عرض است که بر این اساس شرک یعنی من برای کسی، موجودی و حتی امام معصومی، قدرتی مستقل قائل باشم و نه در طول قدرت خدا. بگویم خدا یک طرف است و قدرت این آقا هم یک طرف دیگر است. این می‌شود شرک. دوستم، فرزندم، رفیقم، اقوامم و آشنایاینم را طوری دوست داشته باشم که مستقلا و در کنار خدا مطرح باشند. یعنی اگر روزی برسد که باید بین این دوستت و خدا یکی را انتخاب کنی، و تو دوستت را انتخاب کنی می‌شود شرک. من وسیله‌ای دارم که این وسیله من را به مقاصد دنیایی می‌رساند، این شرک است؟ خیر. اگر بگویم در طول قدرت خدا این وسیله به من کمک می‌کند، شرک نیست. اما اگر بگویم اگر خدا نخواهد هم کار من با این وسیله جور می‌شود، این شرک است.

» متدینین گرفتار چه نوع شرکی می‌شوند؟
این مدلِ بسیار بارزِ شرک یا شرکِ جلیّ را معمولا ما نداریم! و معمولا هیچ متدینی در هیچ جای جهان این مدل شرک را ندارد. هرکس به خدا اعتقاد دارد، این مدل را ندارد. آن شرکی که ما دچارش هستیم، شرک خفیّ است و یعنی من متوجهش نیستم. این‌قدر دارم روی این وسیله حساب می‌کنم که متوجه نیستم این وسیله را مستقل از خدا دیده‌ام. به عنوان مثال اگر فرزندم را این‌قدر دوست دارم که حاضرم به خاطر او با خدا مخالفت کنم، متوجه نیستم که این قضیه شرک است. اگر فرزندت را دوست داری، حق نداری به خاطر دوستیِ فرزندت و به خاطر دوستیِ هر چیزی، با خدا مخالفت کنی! این می‌شود شرک. شرک یعنی اینکه من شفا، روزی، رزق و غیره را در مخالفت با خدا هم ببینم! یعنی بگویم خدا گفته است این را نخور، اما من می‌دانم، اگر این را بخورم، شفا می‌گیرم. این می‌شود شرک. برای اینکه قدرت دیگری  را، خارج و در عرض قدرت خدا، و مستقل از قدرت خدا، اهمیت دادی.

عبادالرحمن مشرک نیستند! اما در خانه هم نمی‌نشینند و بگویند ما ذکر می‌گوییم، خدا خودش درست کند! پیغمبر(ص) چندین بار به طبیب مراجعه کرده است. پیغمبری که صاحب معجزه است، طبیب خانوادگی دارد! امامان معصوم ما طبیب داشتند. آیا این شرک است؟ خیر، خدا گفته است به وسیله باید مراجعه کنی ولی بدان «یا من اسمه دوا و ذکره شفا» البته کاری به این نداریم که این دوا و شفایی که در این ذکر است شاید مقصودش، دوا و شفای روحانی باشد نه جسمانی یا حداقلش این است که روحانی هم باشد. بنابراین شرک یعنی من چیزی را با وجود مخالفت خدا، باز هم به سراغش می‌روم.

» فلسفه اعتراف به گناه
من گناه می‌کنم، می‌دانم گناه است و می‌دانم چوبش را می‌خورم و هیچ‌وقت اعتقاد ندارم که گناه باعث موفقیت من می‌شود و وقتی هم مرکتب گناه می‌شوم، می‌گویم کم آورده‌ام. یک گنهکار نودونه درصدی حرفه‌ای ممکن است مشرک نباشد؛ اما آدمی دوتا گناه مرتکب می‌شود، ممکن است مشرک باشد؛ برای اینکه به گناه مستقل از خدا نگاه نمی‌کند و نمی‌گوید گنهکار است. «َقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی‏» اقرار کنید به گناه. همین چیزی که در کلیسای کاتولیک تحت عنوان اقرار به گناه وجود دارد، این موضوع در انجیل بوده است. فقط کمی دست‌کاری شده و بد برداشت شده؛ وگرنه همین مطالب قرآن خودمان است. اعتراف به گناه است؛ اما می‌روند جلوی پدر روحانی اعتراف می‌کنند.

حقیقت اعتراف به گناه برای چیست؟ اعتراف به گناه برای این است که برویم به خدا بگوییم این گناه بود که من آن را انجام دادم. من این را اگر اعتراف نکنم مشرک هستم و مشرک دیگر راهی ندارد. بنابراین این نکته بسیار مهم است که من راجع به هیچ کدام از گناهان و خطاهایی که مرتکب می‌شوم، فکر نکنم که این گناهان کارم را راه می‌اندازند! یکی از جملاتی که در دعای ابوحمزه این شب‌ها می‌خوانید همین است که خدایا اگر گناه می‌کنم، برداشت نکن که گردن کلفتی کرده‌ام یا مثلا فکر کرده‌ام که کارم راه می‌افتد، خیر؛ گناه می‌کنم برای اینکه کم می‌آورم! مانند مثال دو شب پیش، تشنه‌ام و آب مسخره‌ای را دارم می‌خورم، می‌دانم این آب به درد نمی‌خورد و آب اصلی این نیست. پس این نکته بسیار مهم است.

» منشأ صفات بد اخلاقی ما از چیست؟
دومین نکته در رابطه با همین بحث‌هایی است که در اجتماع می‌بینید. شرک نداشتن برای دنیایت خوب است؛ یعنی الان داریم از شرک اذیت می‌شویم. بخل داری چون به روزی شرک داری. حسادت داری چون مجددا به روزی شرک داری. کینه داری چون به قدرت خدا شرک داری. ضعیف هستی چون به صفت قوت خدا شرک داری. هر کدام از این صفت‌هایی که در دعای جوشن کبیر خواندید، اگر توجه کنید، خودتان شرک را از داخلش بیرون می‌آورید که کدام قسمت را شرک داشتی. «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه» این آیه فقط مربوط به سپاه پاسداران و جنگ نیست؛ بلکه مربوط به همه ارکان زندگی است. هرچقدر می‌توانی قدرت جمع کن اما بدان «وَ ما رَمَیتَ إذ رَمَیت وَ لکِنَّ اللهَ رمی» در مسیر زندگی، قدرت اصلی دست خداست و این قضیه به آدم آرامش می‌دهد. چرا که آدم را از ضعف و انفعال و ذلت و همه این چیزها رها می‌کند. طرف می‌گوید ما می‌رویم و بقیه‌اش دست خداست. مؤمنین واقعی این مدلی هستند.

» چه زمانی در زندگی دچار افراط می‌شویم؟
در آیه بعدی می‌گوید که [مؤمنین] افراط و تفریط نمی کنند! الان یک چیزی باب شده است و یک مدل فحش به حساب می‌آید، تحت عنوان افراطی و تفریطی. اولا افراط در خوبی داریم؟ مثلا بگویم یک چیزی خوب است و این فرد در آن افراط می‌کند. خیر افراط در خوبی نداریم! می گوید این دیگر خیلی در پاکی افراط می‌کند. افراط یک صفت نقص است و به یک کلمه حَسَن و نیکو نمی‌توانی صفت نقص را بچسبانی! مثلا بگویی چه آب خشکی. آب نمی‌تواند خشک باشد. افراط یعنی چه؟ این که یک نفر از من بهتر است و عبادتش از من بهتر است، می‌شود افراطی؟ خیر. اولین مورد دقت کنید! افراط در دنیا و آخرت یعنی هر کار مادی یا معنوی که به دنیا یا آخرت تو لطمه بزند! دومین مورد این است که افراط یعنی هرکار مادی یا معنوی که تو را از أهم فی الأهم غافل کند. الان وقت خدمت به مادرش است و این یک عبادت است، اما نشسته و دارد ذکر می‌گوید. بنابراین این ذکر حتی اگر تعداد کمی داشته باشد، اما چون در وقتی دارد انجام می‌شود که یک عبادت أهم و مهم‌تر وجود دارد، افراط حساب می‌شود ولو ذکر باشد. در مباحث دنیایی هم همین‌طور است. أهم فی الأهم بسیار مهم است.

در جامعه جهانی ما، اگر متولیان علوم اجتماعی و عالم سیاست ما می‌دانستند که برای گرداندن و چرخاندن یک اجتماع و جامعه، باید أهم فی الأهم کنند، وضعیت بسیار بهتر بود. یعنی با خود بگویند: مهم‌ترین چیست؟ حتی متولیان اخلاقی ما باید أهم فی الأهم کنند. من مثال شب‌های قدر سال گذشته را می‌زنم چون احتمال دارد که فراموش کرده باشید. آقا امیرالمؤمنین(ع) درباره افراط در چرخاندن جامعه می‌گویند: اگر  روزی گناهان بزرگ و کبیره در جامعه رواج داشت و تو آن‌ها را رها کردی و به گناهان کوچک و خیابانی چسبیدی، این مسخره کردن نهی از منکر است. این می‌شود افراط. اول باید بروی سراغ بالاتر. یک بنده خدایی در مسجد آب دهان انداخته است، من اشاره می‌دهم به شعر مولوی چون خیلی نمی‌شود آن را روی منبر گفت. آب دهان انداختن در مسجد مکروه است و باید با آن برخورد کنند. یکی دیگر هم داشته در مسجد کار زشتی را انجام می‌داده است. الان نوبت کدام است؟ وقتی ما به بحث افراط و تفریط می‌رسیم، می‌بینیم که در دنیا و معنویت و آخرت، أهم فی الأهم بسیار مهم است.
من یک نکته بگویم. کسانی که مثلا می خواهند رئیس جمهور شوند، اگر سابقه جبهه نداشته باشند، برای من کلاً زیر سؤال هستند. چون سن‌هایشان می‌خورده و باید جبهه رفته باشند. زمان جنگ شده است. امام فرموده است که همه بروید بجنگید و اسلحه بکشید؛ اما طرف می‌گوید
«کربلا را بگذارید که حج در پیش است    گفت آرام بخسبید فرج در پیش است»
یعنی برو دعای ندبه بخوان تا امام زمان(عج) بیاید؛ برو حج خانه خدا. به جای اینکه ارتش بعث را بزنی، برو رَمی جمرات کن و سنگ به شیطان اصلی بزن. سنگت هم تمام شد فحش بده. این درست نیست؛ باید ببینی چه کسی، چه زمانی مهم‌تر است و بهترین انتخاب را بکنی. در مباحث دنیایی هم همین‌طور است. شب بیست و سوم دیگر همه‌مان از نماز مغرب و عشا تا نماز صبح در حال درخواست و دعا هستیم، چون شبی است ک باید مقدرات تعیین شود. من برخی اوقات می‌خواهم دعایی بکنم، اما گیر می‌کنم. من هزارتا دعا دارم، شصت‌تایش خیلی مهم نیست و می‌مانم برای چه چیزی دعا کنم. مثلا وقت کم است. همین جا که بین قرآن به سر یک دقیقه وقت می‌دهم، خود من یک‌دفعه گیر می‌کنم که چکار کنم.
در بررسی مباحث دنیایی هم أهم فی الأهم داشته باش. برخی چیزها می‌گذرد و لازم نیست در شب‌های قدر برای چیزی که می‌دانی می‌گذرد مایه بگذاری. امام صادق(ع) فرموده‌اند نمک طعامت را هم از ما بخواه. خیلی خب. بخواه. اما اگر یک وقتی، وقت نداری، این مسئله کوچک را کنار بگذار. یا اگر می‌بینی اولویت‌بندی هست اولویت‌ها را عوض کن.

» مهمترین خواسته‌ات را با حقیقت زندگیت تطبیق بده
برادران و خواهران آن حکومتی که در آن بخواهی زندگی کنی و راحت باشی، امنیت و رفاه داشته باشی؛ امام می‌فرمایند یک دختر جوان از این طرف کره زمین دور می‌زند و از آن طرف کره زمین می‌آید سر جای اولش و هشت سال راه برود، یک نفر به او نگاه به ریبه نمی‌کند؛ آن حکومت، حکومت امام زمان(عج) است و اگر مردم واقعا یک بار أهم فی الأهم می کردند و فریاد اصلی از ته جگرشان را برای تعجیل در ظهور امام زمان(عج) خرج می‌کردند، در این کره هشت میلیاردی قطعا آقا آمده بود. ما هنوز به آن نقطه از رشد نرسیده‌ایم و آن چیزی که از دنیا می‌خواهیم بقیه حاکمان و رؤسای‌جمهور و غیره هم به‌طور نسبی می‌توانند برای ما فراهم ‌کنند. اللهم عجل لولیک الفرج

امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: کسی که می‌خواهد بر مردم حاکم باشد، نه تنها باید درد کف خیابان مردم را چشیده باشد، بلکه بعد هم که خواست بر آن‌ها حکومت کند، نباید از آن درد فاصله بگیرد؛ وگرنه یادش می‌رود. در دردهای اطرافیانش غوطه می‌خورد و مشکل همین چیزهایی که از اطرافیانش می‌شنود را حل می‌کند. مثالش را زده‌ام. یک خبرنگار صدا و سیما می‌خواهد یک مصاحبه درباره اینکه مشکلتان چیست و چه توقعی دارید، بگیرد. از راننده اتوبوس می‌پرسد، مشکل خودش را می‌گوید و بسیار هم جدی است. راننده تاکسی، پزشک و معلم هم همین‌طور و همه‌شان هم فکر می‌کنند بزرگ‌ترین مشکل جهان مربوط به آ‌ن‌هاست؛ برای اینکه صنف هستند و صنفی‌ها این‌قدر از یکدیگر مشکلات را می‌شنوند  که قاطی می‌کنند. لطیفه‌ای را شنیدم که به آن خیلی عرفانی نگاه کردم. یک نفر در تاکسی بوده و راننده تاکسی داشته غر و داد می زده و گریه می‌کرده و می‌گفته مشکلات دارم و فلان. آن فرد هم خواسته بوده کمی با او هم‌دردی کند و می‌گوید: همه مشکلات دارند؛ شما داری، ما هم داریم دیگر. راننده گفت: تو یک مشکلت را بگو. او هم گفت: عشقم پیامم را می‌بیند، اما سین نمی‌کند. راننده ترمز دستی را کشیده و گفته گمشو پایین دیوانه!
 اما واقعا او همین‌قدر مشکلش برایش بزرگ است، چون تمام ذهنش را معطوف بر این مشکل کرده است. بحث ما هم همین است. یک دفعه می‌بینی حرف‌هایی می‌زنند که مشخص است که درد اصلی مردم این نیست و بعد هم مردم سر و صدایشان در می‌آید. بنابراین همیشه باید أهم فی الأهم کنیم و هرگونه عدم تطبیق خواسته تو با حقیقت زندگی تو، می‌شود افراط یا تفریط. مثال افراط و تفریط دقیقاً این است. مدام به یکی نگوییم افراطی و به دیگری تفریطی. هرکسی یک مدل زندگی‌ای دارد و در آن زندگی صنف و اطرافیانش برایش حالتی ایجاد می‌کنند. ما مثل هم نیستیم. همه فرق داریم.

» حرمت انسان‌ها بالاتر از کعبه
یکی دیگر از گزینه‌هایی که در بحث عبادالرحمن در آیات 63 تا 76 سوره فرقان، خداوند تبارک و تعالی می‌فرمایند، احترام و حرمت و کرامت انسانی است. خداوند تبارک و تعالی می‌فرمایند مهم‌ترین چیز در چشم من حرمت انسان‌هاست که از کعبه بالاتر است. در روایت می‌گوید حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است. در آیه شریفه قرآن می‌فرماید حرمت انسان‌ها. روایت پیامبر(ص) هم که پریشب اشاره کردم، گفتم از 13 مورد، 9 مورد انسانی بود. باید نگاهت انسانی باشد. انسان ها قابل احترام و مهم و ارزش‌مدار هستند. واقعا انسانِ به ما هو انسان قابلیت این را دارد که برایش کرامت قائل باشی. از هر نوعی که می‌خواهد باشد. طرف اصلا قاتل، جانی و همه چیز، وقتی او را دستگیر کردی، نمی‌توانی حرمت انسانیش را زیر پا بگذاری، نمی‌توانی حقوق انسانیش را از او بگیری. اگر حتی می‌خواهی او را اعدام هم بکنی، اعدام کن؛ اما حقوق انسانی او را نمی‌توانی بگیری. سلام کرد، باید جواب سلام بدهی. این مورد خیلی اهمیت دارد.

یکی از دلایلی که اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) ما به‌شدت مورد اقبال عموم جامعه بودند؛ گرچه جامعه آن روز شاید قدر آن‌ها را برای ولایت و حکومت نمی‌دانستند؛ اما قدر آن‌ها را به عنوان یک انسان متعالیِ قابل احترام کاملا می‌دانستند. چون رفتارهای انسانی آن‌ها بسیار اثرگذار بود. انسانیت یعنی آدم قوانین انسانی را رعایت کند، کرامت انسانی را حفظ کند. انسان‌ها محترم هستند. حق نداری به انسان ها از بالا نگاه کنی. یکی از مشکلات امروز مذهب و مذهبیانِ ما این است که دارند از بالا به مردم نگاه می‌کنند. این قضییه دو اشکال بزرگ دارد. یکی اینکه من وقتی از بالا به مردم نگاه می‌کنم، یعنی فکر می‌کنم که من از نظر عقیدتی و دینی از آن طرف بالاتر هستم و این کِبر است و خداوند تبارک و تعالی موسی را به‌خاطر این کِبر نهی داده است. من و تو دیگر کسی هستیم که بخواهیم کِبر داشته باشیم؟ دومین اشکالی که در این نگاه از بالا وجود دارد این است که حرمت انسانی آن طرف را هم زیرسؤال می‌برم. هرچقدر می‌خواهی بالا باشی.
ببخشید من مثال این‌قدر مسخره می‌خواهم بزنم، چون هروقت می‌بینم اعصابم خورد می‌شود که یک مسئول در جمهوری اسلامی نشسته است که یک نفر برایش در ماشین را باز کند. اصلا نمی‌فهمم این یعنی چه؟ این تابلوی فحش به کرامت انسانی است. مگر نوکر تو هست؟ در ماشین را باز کن دیگر. مگر چقدر از این انگشتانت انرژی می‌گیرد؟ وضعت هم که خوب است و کمبود پروتئین نداری. من واقعا این قضیه را نمی‌فهمم و اگر ببینم یک نفر این چنین کاری می‌کند، بلافاصله از او رو برمی‌گردانم. چون می‌گویم این طرف انسانیت سرش نمی‌شود. ما حق نداریم از کسی بردگی بکشیم!  می‌گوید طرف دوست دارد در را باز کند؛ بیخود کرده است که دوست دارد. بیخود کرده است که عزت خودش را زیر سؤال برده است. با او برخورد کن. بگو خجالت بکش. تو یک انسان هستی. اسمت محمد انجوی است برای من خیلی مهم نیست، تو یک انسان هستی. هر کس می‌خواهی باش. حق نداری در را برای من باز کنی. و این دودوتا چهارتای اولیه اصول انسانیِ دینی، در تابلوها و بیلبوردهای جمهوری اسلامی رعایت نمی‌شود! بعد ما چه توقعاتی داریم؟ توقع داریم مثلا چه اتفاقی بیفتد؟
انسانیت یعنی من برای انسان‌ها یک ارزش و شرافتی قائل باشم. فقط هم این نیست. در بدنه مذهبی‌ها و علما هم این مشکل را داریم. نباید اجازه بدهند که این اتفاق بیفتد. اگر کسی هم دوست دارد آ‌ن‌قدر در مقابل تو تواضع کند که تو هم اصلا این قضیه  را نمی‌پسندی، اجازه نداری چنین اجازه‌ای به او بدهی. او یک انسان است که خدا اصلا این حد از تواضع را اجازه نمی‌دهد. طرف می‌گوید وقتی وارد مسجد می‌شدم نمی‌دانستم کدام یکی پیغمبر(ص) است؛ چون بالا هم ننشسته بود، لباس و قیافه‌اش هم فرق نداشت و تابلو بود که از بقیه بیش‌تر حمام نرفته و صافکاری نکرده است و این می‌شود کرامت انسانی. و شما پدر و مادرها هم نسبت به بچه‌هایتان باید همین‌طور باشید. اگر شما ولایت بر فرزندت داری، ولایت به معنی سرپرستی است؛ اما شما ولیّ الهی آن‌ها نیستی!  حق نداری انسانیت و کرامت فرزندت را زیر سؤال ببری.
مخصوصا راجع به کودکان، امشب نمی‌رسم صحبت کنم. اگر زنده باشم و بلاهای آسمانی نیاید، شب بیست‌وسوم روایت پیغمبر(ص) را برایتان باز کنم که برادران و خواهران چقدر رحمت در حضور این بچه های کوچک است! من پریشب این‌قدر خوشم آمد وقتی دیدم دوتا بچه کوچک از آخر مجلس مسابقه دو گذاشته بودند و می‌آمدند تا این جلو و یک دور می‌زدند و باز می‌دویدند و می‌رفتند عقب. من نگاه کردم تا ببینم کسی به این دو بچه اخم می‌کند یا خیر. از مداحی که داشت می‌خواند تا مردمی که از کنار آن‌ها رد می‌شدند را نگاه کردم و این‌قدر لذت بردم که هیچ کدام از شما یک اخم هم به آن‌ها نکردید! دین یعنی این! یکی از باب‌های رحمت الهی کودکان هستند! این مربوط به شب بیست‌وسوم است اگر زنده باشیم.

» چرا فرقه‌های انحرافی برای مردم جذاب می‌شوند؟

حرمت انسانی بسیار مهم است. برای انسان‌ها حرمت قائل باشید. تمام مکتب‌های انحرافی و دلیل جذب تمام فرقه‌های انحرافی و صهیونیسم جهانی و همه این فرقه‌هایی که داری به آن‌ها فحش می‌دهی اولا آغوش بازشان است ولو به دروغ! دوما آغوش بسته ماست. مردم مریض نیستند که خدا را ول کنند و بروند سراغ شیطان.

» لغو همان کاریست که  سودی برای دنیا و آخرت تو نداشته باشد
در آیه بعدی می‌فرماید: پرهیز از لغو! لغو تعریفی دارد؛ هر چیزی غیر از ذکر خدا، لغو است. خیلی خب. تقبل الله اعمالکم همه اولیاء الله و غیره. هرچه هم داستان و… در این باره بلد هستیم قبول. من اصلا حرفی ندارم. اما منِ خاک‌نشینِ سیه‌رو دارم برای شما صحبت می‌کنم، در اندازه خودم. وگرنه تمام این داستان‌هایی که شما در کتاب‌های عرفانی خواندید را من پانزده سال پیش خواندم. آیا اینکه من استراحت کنم یا تلویزیون نگاه کنم یا فوتبال ببینم یا تفریح کنم، لغو است؟ خیر، بلکه من این موارد را مصادیق نعمت الهی برای اوقاقت فراغتت می‌دانم. تعریف من از لغو مثل تعریفم از شرک یک تفاوت ریز دارد. لغو یعنی کاری که  سودی برای دنیا و آخرت تو ندارد! الان خسته‌ای و می‌خواهی فوتبال نگاه کنی، لغو است؟  خیر، چون برای دنیا سود دارد. دلت گرفته و می‌خواهی جوک بگویی؛ لغو نیست، چون سود برای دنیا دارد و دلت را باز می‌کند.

می‌خواهی تفریح کنی، لغو یعنی چه؟ طرف عرق می‌خورد، مست و لایعقل می‌افتد و نمی‌فهمد زندگی‌اش یعنی چه؟ این لغو است. لغو یعنی چیزی که به دنیا یا آخرتت لطمه بزند. پیامبراکرم(ص) چقدر زیبا فرمود که خداوند تبارک و تعالی در کره زمین نعمت‌هایی را عرضه داشته است و لذت می‌برد ببیند که این نعمت‌ها بر قامت بندگان مؤمنش است. «مَن حَرَّمَ زینت الله» چه کسی این زینت‌ها را حرام کرده است؟ «کلوا واشربوا و لاتسرفوا»  تسرفوا یعنی لغو! چون داری از نعمت استفاده می‌کنی و بدرد دنیایت نمی‌خورد. مثلا می‌توانی 30 گرم گوشت بخری، به‌اندازه 60 گرم درست کرده‌ای، بقیه‌اش دیگر اسراف است. لغو یعنی اینکه بنده دارم از نعمت‌های خدا طوری استفاده می‌کنم که سودی برای دنیایم ندارد. می‌خواهم بروم دستشویی. دستشویی رفتن لغو است؟ خیر! اگر نروی اذیت می‌شوی. برای چه نروی؟ خیلی هم خوب است. اصلا عبادت هم هست. برایش ذکر داریم. ورودش این‌جوری. خروجش این‌جوری. حالا این دستشویی من، فرنگی باشد، دستگیره‌اش طلا باشد،  این لغو است دیگر. به چه درد دنیایت می‌خورد؟
مؤمن و عبادالرحمن برای استفاده از نعمت‌های دنیایی، یک خط قرمز و یک حد یَقِف دارد. اگر بیش‌تر از آن باشد، لغو است. پرانتز باز کنم. ممکن است کسی دوست دارد زاهد باشد. حق نداری به او گیر بدهی که تو چرا از نعمت‌های خدا استفاده نمی‌کنی؟ به تو چه؟ مردم آزاد هستند. این فرد دوست دارد از نعمت دنیا استفاده نکند و این‌جوری خوش می‌گذراند. ولی این را نمی‌شود روی منبر توصیه اخلاقی کرد. دین این را نمی‌گوید. دین مخیّر کرده است. یک کسی دوست ندارد. اصلا یک کسی غذاخور نیست و دوست ندارد بخورد. نمی‌شود به او گفت تو افراطی هستی و… . بنابراین لغو یعنی اینکه نعمت دنیا در اختیارت است و باید از آن لذت ببری؛ اما اگر یک جایی واقعا زیادی هست و تو سودی نمی‌بری، باید آن را رها کنی. اگر دستگیره طلا را بردارند و جایش پلاستیکی بگذارند که در کیفیت دستشویی رفتنِ تو تأثیری ندارد، بنابراین این می‌شود لغو. برادران و خواهران! بسیاری از قسمت‌های زندگی ما لغو است! برای اینکه هیچ سودی برای ما ندارد. اینکه زیر لایه سوم قالی‌ات چی باشد، اهمیتی ندارد. خودت پایت را روی قالی می‌گذاری و مردم هم قالی را می‌بینند، اگر برای آن لایه سوم کار کنی، لغو است.
عبادالرحمن زندگی‌شان را بر مبنای یک خط قرمز و یک حد یقفی تعریف می‌کنند و خارج از آن خیر. و در رابطه با بقیه کارهایی که به دنیایت لطمه می‌زند هم همین است. اگر می‌خواهی بازی کنی، بازی کن. کجایش لغو است؟ کجایش لغو نیست؟ آن جایی که دارد خستگی‌ات را از بین می‌برد، لغو نیست. الان خسته شدی، اعصابت بهم ریخته، می‌خواهی حواست را متوجه چیز دیگری بکنی و کمی بیخیال شوی، هیچ اشکالی ندارد و حتی واجب شرعی هم هست که بازی کنی. اما اگر تو آن‌قدر بازی می‌کنی که خسته و له بشوی و چشم‌هایت کور شود و از کار و زندگی بیفتی، لغو است دیگر. یک بار دیگر بگویم. لغوی که در آیات شریفه قرآن می‌فرماید یعنی چیزی که به دنیا یا آخرت تو لطمه بزند!

» فرزندانتان را به‌جای خواندن و آموختن، اهل اندیشیدن بار بیاورید
نکته بعدی این است که اهل فکر و تحقیق هستند. یک صحبتی دیروز حضرت آقا در فرمایشات مهم‌شان راجع به معلمان داشتند و فرمودند من توقعم این است که معلمان بچه‌ها را اهل فکر بار بیاورند! الان شب قدر، اصلا این فضا نیست که آدم وارد بحث نقد سیستم آموزش و پرورش ما بشود که چقدر بیخود است و چقدر الکی بچه‌ها را داریم اذیت می‌کنیم. در کرونا فهمیدیم که اصلا لازم نبود بچه‌ها را این‌قدر ببریم بکشانیم و بیاوریم و خسته و کوفته کنیم و بعد از مدرسه، جنازه‌شان را تحویل مادرشان بدهیم. می‌توانیم بعد از کرونا این نکته را از کرونا درس بگیریم و سیستم آموزشی‌مان را حداقل از نظر مدت زمانی که داریم بچه را اذیت می‌کنیم، تعدیل کنیم. فرض را بر این می‌گیریم که سیستم آموزشی‌مان را هم درست کردیم. آقا فرمودند بچه‌ها را اهل خواندن و یادگرفتن بار نیاورید؛ بلکه اهل فکر بار بیاورید.

من سال 97 یک صحبتی را در سه جلسه تحت عنوان «اهل فکر» کردم که نتیجه فکر و تحقیقم بود درباره اینکه این چه بساطی است که داریم؛ صبح تا شب باید پاسخ به شبهات بدهیم، نگران باشیم که ماهواره و فلان کانال چه می‌گویند، اینستا چه گفت، فلان سلبریتی چه نقل قولی را از صادق هدایت به کوروش کبیر چسباند، چه چیزی را از کوروش کبیر به امام کاظم(ع) چسباند و چه چیزی را از امام کاظم(ع) به الهی قمشه‌ای چسباند؟ ما تا کی باید هی بیاییم و جواب بدهیم؟ باید به بچه‌ها یاد بدهید که با یک دید دیگر نگاه کنند! چند قانون برایش است. اگر معلمان و مربیان عزیز، بزرگ‌ترها، پدر و مادرها، دوست داشتند و بدرد می‌خورد، چون من سال 97 گشتم و یک بحث جامع در این باره ندیدم؛ این بحث را هم که در تلگرام بارگزاری خواهد شد را مطالعه کنند. یک طرحی است! ما تا کی باید نگران فیلتر و ماهواره و این چیزها باشیم؟ ما الان یک مطهری در فضای مجازی و رسانه کم داریم که مردم را اهل اندیشیدن بار بیاورد! دیروز هم آقا فرمودند که معلم خوب باید بچه‌ها را اهل فکر بار بیاورد. این موضوع آیتم‌ها و گزاره‌هایی دارد که آن‌ها را باید رعایت کنیم تا بچه‌ها یاد بگیرند.
مثلا هر خبری که به من می‌دهند، می‌گویم صبر کن تحقیق کنم، ببینم اصلا این حرف را گفته است یا خیر؟ صَدر این حرف چه بوده؟ ذِیل این حرف چه بوده؟ کجا بوده؟ در چه شرایطی بوده؟ برای چه گفته؟ زمانش چه بوده؟ تاریخ مصرفش چه بوده؟ من وقتی اقوال این روزها برایم فرستاده می‌شود و می‌بینم، انگار دارم می‌روم سراغ درایت الحدیث و می‌خواهم حدیثی را از 1400 سال پیش بررسی کنم، تمام منقول‌هایش را بررسی می‌کنم تا ببینم این درست است یا خیر! و واقعا فضا الان این‌طور است. بچه‌ها باید یاد بگیرند که دیگر ما نیاز به فیلتر و بَست و صبح تا شب مرکز پاسخگویی راه‌انداختن نداشته باشیم. باید مردم خودشان اهل فکر باشند.

» هیچ حرفی را بدون تحقیق باور نکنید
هربار یک کسی می‌آید و دو کلمه می‌گوید ملت شریف ایران فلان، همه می‌گویند بله آقا. می‌گوید فلان کنید؛ می‌گویند چشم! صبر کن برادر. فکر کن ببین این کیست؟ چه می‌گوید؟ از کجا می‌گوید؟ سابقه‌اش چه بوده؟ قبل و بعدش چه می‌شود؟ بچه‌اش کجاست؟ مادرش کجاست؟ اصلا امروزه شرایط خیلی فرق کرده است. کمی صبر کن. همه زود نگویید درست است. همه ملا شده‌ایم. یک نفر دید صف نانوایی شلوغ است، رفت به کسانی که در صف بودند، گفت کوچه کناری آش می‌دهند، همه رفتند سمت آش که بعد هم بیایند و نانش را بخرند. بعد این طرف دید همه دارند می‌روند به سمت آش، خودش هم رفت. گفتند کجا می‌روی؟ گفت می‌گویند کوچه کناری آش می‌دهند. ملت شریف ایران بس است دیگر! این‌قدر هرکس هر چیزی گفت باور نکنید! تا کی بگوییم مراقب رسانه‌های بیگانه و غیره باشید؟ کمی مردم باید اهل فکر بار بیایند. از داخل مدرسه، معلم باید به دانش‌آموز بگوید این جمله‌ای که فلان دانشمند در فلان کتاب گفته است، یادت باشد وحی نیست؛ بلکه اطلاعاتِ نسبیِ فعلی ما است و خصوصیت علم، نسبیت است. فکرکن، برنامه‌ریزی‌کن و یادت باشد که در آینده باید روی این قضیه کار کنی و تحقیق کنی. چون ما نمی‌دانیم راست می‌گویند یا خیر!
پسر، دختر، دانشجو مثل بز می‌روند دو زانو جلوی مشاور می‌نشینند که به آن‌ها برای سبک زندگی‌شان مشورت بدهد. صبر کن برادر. مگر سبک زندگی به این سادگی است که هرکس آمد به تو مشورت داد، تو اطاعت کنی؟ انسان‌ها به عدد خودشان متفاوت هستند! خودت یاد بگیر چگونه باید زندگی کنی. مطالعه کن و با خودت تطبیق بده. از مشاوره‌های مختلف استفاده کن اما با خودت تطبیق بده؛ نه اینکه هرکس هرچه گفت را گوش بدهی. می‌گوید فلانی گفته است. فلانی بگوید. فلانی هرچه می‌خواهد بگوید. تو باید با خودت تطبیق بدهی.عبادالرحمن اهل فکر هستند! عمق می‌گیرند. تازه قرآن کریم آخرالزمان را پیش‌بینی کرده است. آن زمان‌ها این‌طور نبود که! قرآن، آخرالزمان را پیش‌بینی کرده است که زمانه‌ای می‌رسد این‌قدر اطلاعات زیاد می‌شود که اطلاعات درست در میان اطلاعات بسیار بسیار زیادِ مخرب گم می‌شود و اهل فکر باید تخصص داشته باشند و سرچ کنند و اصلش را پیدا کند.

» عبادالرحمن کسانی هستند که سال به سال، رحمت و رقّت و رأفت و کرامت و محبتِ وجودشان بیشتر می‌شود
عبادالرحمن‌ یعنی کسانی که وقتی -با گزینه‌های بعدی که خواهیم گفت- این مدلی عبودیت می‌کنند، خدایشان خدای رحمان می‌شود. همان رحمانی که در روایت می‌فرمایند که اگر رحمت خداوند تبارک و تعالی صد قسم است، یک قسمش را برای دنیا قرار داده است. (چقدر این روایت و مثالی که معصوم می‌زند عجیب است) و از همان یک قسم است که حیوان وقتی می‌خواهد پایش را روی بچه‌اش بگذارد ، بچه‌اش را که می‌بیند پایش را بلند می‌کند که پایش روی بچه‌اش نرود. یعنی از کمترین رحمتِ موجود در کره زمین تا رحمت‌های بسیار بسیارِ زیادِ عاشقانِ کریمِ رحیم جهان، همه این‌ها قطره‌ای از دریای رحمتِ رحمانیه خداوند تبارک و تعالی است و رحمتِ رحمانیه خداوند یک قسمت از کل رحمت خداوند است. رحمتِ رحمانیه یک قسمت و نودونه قسمت رحمتِ رحیمیه است و خداوند تبارک و تعالی تمام رحمتِ رحیمیه‌اش را برای قیامت نگه داشته است.
چه کسی می‌تواند به رحمتِ رحیمیه خداوند متوسل شود؟ عبادالرحمن. صد آیه دیگر داریم که مردم را به‌طور بدی خطاب می‌کند. اما این آیه می‌گوید خدای این عباد، می‌تواند رحمان باشد. و آن‌ها کسی هستند که چون عبادالرحمن هستند، سال به سال، رحمت و رقّت و رأفت و کرامت و محبتِ وجودشان بیشتر می‌شود! می‌گوید سر به سرش نگذار، پیر شده، اعصابش خورد است. این عباد نبوده است. کسی که عبادالرحمن است وقتی سنش بالاتر می‌رود، رقیق‌تر و مهربان‌تر می‌شود. من دیدم. حتی کسی را دیدم که چهل سال پیش عصبی بوده، الان اصلا نمی‌توانی او را عصبانی کنی. چون کار کرده است و دیدم کسی را که چهل سال پیش بسیار ریلکس بوده، کار نکرده و الان با او حرف نمی‌توانی بزنی. میزان کنترل عبادالرحمن بر نفسشان بیشتر می‌شود، رحمتش بیشتر می‌شود. من آدم دیدم که گریه کرده برای بچه آهویی که راز بقا در تلویزیون دارد نشان می‌دهد، برای اینکه بتواند از دست پلنگ فرار کند.

» کینه باعث قساوت قلب می‌شود
عبادالرحمن رقتش بیشتر می‌شود. محبتش بیشتر می‌شود. زودتر می‌گذرد. آدم‌های کینه‌ای بدانید، کینه یکی از مبانی و بواعث قساوت قلب است. وقتی یک دانه ارزن از کینه را در قلبت می‌کاری، این دانه رشد می‌کند و کار را به جایی می‌رساند که کل قلبت سیاه می‌شود و دیگر اگر مادرت را جلویت سر ببرند، متأثر نمی‌شوی! داعش وقتی می‌خواست در مدارسش کار کند، در قدم اول کینه را ترویج می‌‌داد. بچه است، فطرت دارد و روش‌های داعشی رویش جواب نمی‌دهد؛ بنابراین اول سراغ کینه می‌روند. همین ریگی می‌گفت وقتی ما می‌خواستیم بریزیم و شیعیان را بکشیم، فیلم‌های لعن خلفایی که شیعیان احمق برگزار می‌کنند را پخش می‌کردیم و کینه را در دل طلبه 18، 19 ساله اهل سنت تقویت می‌کردیم. اگر کینه بیاید این طلبه قسی می‌شود. حالا چاقو می‌دادیم دستش می‌گفتیم بِبُر. حالا داعش که نیستی اما یادت باشد کینه بسیار خطرناک است. از دوستانت بپرس اگر می‌گویند بدی‌ها یادت نمی‌رود، تو کینه‌ای هستی! اگر بدی چهارسال پیش را هنوز به رخ دوستت می‌کشی، تو مشکل کینه داری و این کینه آخر تو را کنار افراد قسی‌القلبی می‌برد که خدایشان شیطان است.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید