امروز 30 مرداد 1404 - 25 صفر 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - مردم و وفاق - جشن میلاد کربلاییان

29 مرداد 1404 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها

یا انیس
متن سخنرانی
سید محمد انجوی‎نژاد
موضوع سخنرانی: مردم و وفاق
تاریخ:1403/11/13

عناوین اصلی:
》وفاق حقیقی یا فیک؟ خط قرمزهای قرآن در همدلی و وحدت
》راه‎حل‌های رسیدن به وفاقِ اشتباه و کذب
》راه‌حل‌های واقعی وفاق
》برای ایجاد وفاق در مردم باید به سه جنبه توجه کرد

 

》وفاق حقیقی یا فیک؟ خط قرمزهای قرآن در همدلی و وحدت
آیه شریفه‌ی «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» شاید قوی‌ترین آیه در بحث وفاق باشد. یعنی در قرآن کریم آیه‌ای است که می‌شود ساعت‌ها درباره‌اش تفسیر و تحلیل کرد و به وفاق و وحدت برمی‌گردد. این آیه از آیه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا» هم تفسیرش واضح‌تر است. دو نکته که در این آیه می‌گوید:
1- أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ 2- رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ
نکته اول که قطعا اولویت دارد این است که اول خط مرزیتان را با دشمنان مشخص کنید. «أَشِدَّاء» یعنی چه؟ یعنی در برخورد، در اعتماد، در همراهی و معامله -که برای تک‌تک این‌ها در قرآن آیه دارد و روایت هم نیست- نسبت‌به کفار سخت‌گیر باشید. در اینجا فقط معنای اعتقادی کفار مدنظر نیست. کفار یعنی؛ کسانی که حقیقت را می‌پوشانند. ممکن است کسی خیلی هم مسلمان باشد، خیلی هم میسحی باشد، خیلی هم یهودی باشد؛ اما اعتقاداتش در رفتارش، خودش را نشان ندهد. او در رفتار این حقیقت را می‌پوشاند که اهل ظلم است، اهل دزدی است، اهل جنایت و… است. لذا اول آیه می‌گوید این را مشخص کنید و عمدا هم بحث کفار را مطرح می‌کند که بگوید؛ شما آدم‌های درونی را متوجه نباشید، آن‌ها «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» می‌شوند. با آن‌هایی که داخل جبهه ضدکفر هستند باید رحیم برخورد کنید.

می‌دانید که صفات خداوند تبارک و تعالی یکی صفت رحمانیه است و دوم رحیمیه. طبق روایت، صفت رحمانیه نسبت‌به صفت رحیمیه مانند قطره به دریا است؛ یعنی اصل رحمت خداوند در صفت رحیمیه است و اینجا «رُحَمَاء» جمع رحیم است. می‌گوید نسبت‌به همدیگر در اوج گذشت، فراموشی و بخشش باشید. خب، بحثمان تفسیر این آیه نیست و فقط برای مقدمه گفتم. بحث امشب بیشتر از اینکه اعتقادی باشد، سیاسی و اجتماعی است و اگر قرار باشد راجع‌به وفاق یک مبانی را در قرآن کریم مشخص کنیم بدون اینکه به روایات نگاه کنیم، به قدر کافی آیات محکم داریم که حد و مرز وفاق را مشخص می‌کند.
در مملکت ما و شرایطی که در آن قرار داریم، اتفاقا وفاق از ملزومات قطعی داستان امروز ماست. وفاق و همدلی چیزی نیست که الان بگوییم، سال‌هاست که ما این بحث‌ها را می‌کردیم. اگر خاطر شریفتان باشد، در برخی اعتکاف‌ها که بعد از فتنه‌ای یا… می‌افتاد شعارهای ما مثلا همدلی زیر سایه خدا، در محرم همدلی زیر پرچم امام حسین(ع) بود.

به بُعد اجتماعی و اخلاقی بحث وفاق که نگاه می‌کنی، لازمه‌ی هر کاری است! حتی اگر شما بخواهید یک خانواده موفق داشته باشید، آدم‌های صفروصدی، آدم‌هایی که به طرف مقابل نگاه می‌کنند و فقط قسمت سیاهش را می‌بینند، آدم‌هایی که عادت ندارند سیاهی‌ها را فراموش کنند و عادت ندارند همیشه سفیدی‌ها را ببینند که این خُلق از اخلاق انبیاست؛ این آدم‌ها اجازه هیچ‌کاری را نمی‌دهند و نه فقط بحث ملی و… یعنی؛ ضربه‌ای که این آدم‌ها به بدنه یک کار و روحیه صاحبان آن کار می‌زنند، هیچ ضربه‌ای از این کاری‌تر نیست. این کاملا مشخص است. اصل بحثی که سال‌هاست رهبری هم متوجه آن است که آقا دوقطبی نکنید، باهم باشید، حول مشترکاتتان تجمع کنید. این بحث‌ها این‌قدر عقلی است که نیاز ندارد یک آدم دوباره برای ما حتی از قرآن و نهج‌البلاغه سند بیاورد؛ یعنی اگر سراغ یک روانشناس بی‌خدا و بی‌دین بروی، من‌جمله چیزهایی که برای خانه‌ات، زندگی‌ات، رفقایت و محل کارت توصیه می‌کند، همدلی، صفروصدی نبودن و دیدن خوبی‌هاست. این‌ها خیلی عقلانی است و کسانی که این‎ها را رعایت نمی‌کنند، می‌دانند که دارند ضربه می‌زنند؛ ولی نمی‌توانند خودشان را کنترل کنند. همان‌ها هم می‌دا‌نند که این عقلی است. حالا یک جایی غریزه بر عقل غلبه می‌کند و عقل مغلوب می‌شود.

امروزه تمام حقایق یک فیک هم دارد! یعنی یکی از توطئه‌های شیطان این است که درباره تمام محاسن خُلقی، رفتاری و همه مسائل اجتماعی، یک سایه، یک فیک، یک شبهه، یک مشابه بی‌اثر برای ما ایجاد کند. حتی نماز! یعنی شما نمی‌توانی بگویی نماز فیک نداریم. نمی‌توانی بگویی روزه فیک نداریم، عبادت فیک نداریم. مثلا هیأت را می‌خواهی بررسی کنی، می‌بینی برخی توسلات و عزاداری‌ها قلابی است. شیطان برای هر حقیقت حُسن‌دار در جامعه انسانی یک کذب، یک فیک ایجاد می‌کند که آدم‌ها به این فیک پناه ببرند. وقتی هم پناه می‌برند، فکر می‌کنند کار خوبی می‌کنند. در قرآن کریم می‌فرمایند گمان می‌برند که یک کار قشنگ و زینت خوبی است که انجام می‌دهند. «یَحْسَبُون»گمان می‌برند که این‌ها اصلاح‌گرند، اهل ساختن جامعه هستند، کار خیر می‌کنند، گمان می‌برند دارند نماز می‎خوانند، گمان می‌برند دارند دلسوزی می‌کنند. آقا این کار تو یا غیبتِ یا تهمتِ یا آبروریزی است؛ اسمش را مشورت و دلسوزی نگذار! می‌گوید: نه! پس غیبت، تهمت و آبروریزی یک فیک دارد. آدم‌ها سراغ اصل بدی که نمی‌روند؛ شیطان این را می‌داند. نه فقط الان، از زمان هابیل و قابیل! قابیل اسم حسادتش را مبارزه با تبعیض گذاشت! در خطبه «قاصعه» که اگر زنده باشیم، ان‌شاءالله ماه رمضان به آن می‌رسیم، اسم قتل را مبارزه عدالت‌خواهی گذاشت! گفت: آدم و حوا و خدا دارند حق مرا می‌خورند. چرا قربانی من قبول نشود و قربانی هابیل قبول شود؟ ما هردو به یک اندازه زحمت کشیدیم. الان در این بحث وفاق هم باید مراقبت کنیم که ببینیم وفاق ما حقیقی است یا فیک است؟ من راه‎حل‌های رسیدن به وفاق که فیک، اشتباه و کذب است را عرض می‌کنم و بعد راه‌حل‌های رسیدن به وفاق حقیقی را هم عرض می‌کنم.

》راه‎حل‌های رسیدن به وفاقِ اشتباه و کذب
1-وفاق با سیاسیون منفعت طلب
اصلا وفاق حول چیست؟ دوقطبی نداشته باشیم، وفاق داشته باشیم که وضع مملکت خوب شود. آدم منفعت‌طلب خودش را بر مملکتش ترجیح می‌دهد. منفعت طلبی درصد دارد؛ آدم‌ها که همه صددرصد ایثارگر نیستند ولی بالأخره بالای پنجاه درصد به فکر مملکت هم باشد، چهل‌وپنچ درصد هم خودش بخورد. آدمی که به فکر موقعیت خودش است و منفعت‌طلب است -سیاسیون منفعت‌طلب- وفاق با این‌ها وفاق نیست. این یک پیمان کاملا شکننده است و هرجا با منفعتشان تلاقی پیدا کند، زیر پیمانشان می‌زنند. وفاق با این سیاسیون منفعت‌طلب چه سودی برای مردم دارد؟ مثلا اول انقلاب، یک گروه پیروان امام بودند و یک گروه مخالفین امام، که مخالفین شکست خوردند. پیروان امام دو گروه شدند، روحانیت مبارز و روحانیون مبارز. آن زمان روحانیون خط می‌دادند. بعدا روحانیت مبارز شش گروه شدند و روحانیون مبارز پانزده گروه. بعد آن‌ها پنجاه‌و‌پنج گروه شدند. الان ما سیصد گروه داریم که این‌ها وقتی در یک انتخاباتی کنار هم جمع بشوند برای رسیدن به یک کرسی یا برای رسیدن به یک قسمت از قدرت است که بعد هم باید بین خودشان تقسیم کنند. این‌ها برای منفعت مردم که وفاق نمی‌کنند. این وفاق نیست؛ ما به این می‌گوییم راهبرد مشترک! وفاق یک کلمه اخلاقی است!

جامعه‌ای که فرهنگ همدلی، فرهنگ صفروصدی نبودن، فرهنگ دیدن خوبی‌ها در آن نیست؛ این جامعه در هیچ سطحی از اجتماع، سیاست، آموزش و هیأت به وفاق نمی‌رسد. وفاق یک کلمه اخلاقی است. راهبرد مشترک مثل جنگ جهانی دوم، مثل همین الان در سوریه، در فلسطین، در لبنان و در جاهای مختلف که با هم راهبردهای مشترک دارند. این‌ها اسمش وفاق نیست. ما می‌توانیم با روسیه، چین و افعانستان برای رسیدن به هدفی، راهبرد مشترک تعریف کنیم. قرار نیست که با هم برادر بشویم! وقتی به وفاق اخلاقی نگاه می‌کنیم به تفسیر و تحلیل «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» برمی‌گردد. یک آدم راجع‌به «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» تحقیق کند و بگوید ما اول باید با هم چه‌جوری باشیم؟ بعد برویم جامعه را به وفاق برسانیم. من جمله از مضرات اخوت، منفعت‌طلبی و خودخواهی است. خودخواهی هم درصدی است؛ نمی‌توانیم به آدم‌ها بگوییم خودخواه نباش. خودخواهی جزء حب ذات است. باید به او بگوییم خودخواهی تو می‌تواند با مشارکت و منافع ملی جمع شود و به هر دو برسی! وقتی به یکی از آن می‌خواهیم برسیم، خب دیگر جواب نمی‌دهد.

2-سیاست تحمیق
سیاستی که غرب و لیبرالیسم دارد چیست؟ این سیاست می‌گوید یک عده از انحاء و رشته‌های مختلف را در قلوب مردم محبوب کن و روی آن‌ها سرمایه‌گذاری کن. ببین مردم چه چیزهایی دوست دارند؟ مردم ورزش، هنر، سینما، تلویزیون، جوکر، گریه‌بنداز و … دوست دارند. ما به این‌ها شُهره می‌گوییم. این‌ها را شهره کن و رویشان سرمایه‌گذاری کن. بعد آن‌ها را راضی کن؛ آن‌ها هم مردم را راضی می‌کنند. سیاست تحمیق! وفاق به‌معنای اینکه بگردی و این آدم‌ها را پیدا کنی، وفاق فیک است! یعنی اگر می‎خواهی در جامعه همدلی ایجاد کنی باید سرشاخه‌های محبوب جامعه را جمع کنی و آن‌ها را راضی کنی. _آن‌ها پیج و فالوور دارند، در خیابان مردم از آن‌ها امضا می‌گیرند، با آن‌ها سلفی می‌گیرند_ آن‌ها را راضی کن، آن‌ها ‌هم مردم را راضی می‌کنند. در انتخابات هم، همین‌ها مردم را پای صندوق رأی می‌آورند؛ شما غصه نخور! این نوع دوم بود. در نوع اول که عرض کردم چیزی به مردم نمی‌ماسد، نوع دوم هم داستانش همین است -سیاست تحمیق در غرب- چیزی به کف جامعه و مردم نمی رسد. یک سیاست کاملا لیبرالی و جاافتاده است و از خیلی قدیم هم دارند کار می‌کنند که آقا سرشاخه‌ها را راضی کن. مثلا یکی از توصیه‌ها به معلم این است که قلدر کلاس را پیدا کن و او را مبصر بگذار؛ او بچه‌ها را ساکت می‌کند. تو دم‌ودود او را ببین. سکوت کلاس را می‌خواهی، سراغ شهره‌ها برو. سراغ آن کسی برو که زر یا زور یا تزویرش بر توده جامعه می‌چربد! این هم نوع دوم وفاق است که بگردی این‌ افراد را پیدا می‌کنی. آقا تو چرا ناراحتی؟ تو چرا تلویزیون نمی‌آیی؟ و… دم و دودش را ببینی.

از این هم غافلن نیستیم که به این مدل آدم‌ها باید یک‌سره سرویس بدهی و در ضمن باید مراقب باشی که طرف مقابل سرویس بالاتری به آن‌ها پیشنهاد ندهد. آن‌ها نه به دنبال منفعت مردم هستند، نه دنبال مملکتند، نه ملیت سرشان می‌شود، نه اعتقادا‌ت سرشان می‌شود، حاضرند هم نقش حاج قاسم بازی کنند هم نقش ترامپ! بستگی دارد چه‌کسی بیشتر پول بدهد. پس نوع دومی که در وفاق فیک داریم این است که برویم سراغ این آدم‌ها! هر کسی هرجا می‌رسد اول ببیند چه کسانی از نظر رسانه‌ای مردم را ساپورت می‌کنند، برویم دم و دود آن‌ها را ببینیم. باز به کف جامعه مردم ما چه می‌رسد؟هیچ‌چیز! فقط تحمیق می‌شوند. تحمیق که می‌دانید چیست، اگر بگویم خرشان می‌کنند قشنگ جا می‌افتد.

3- پمپاژ رسانه‌ای و ایجاد توهم حقیقت
می‌خواهی وفاق ایجاد کنی رسانه‌ات را تقویت کن. رسانه می‌تواند مردم را راضی کند. فرقش با سلبریتی‌های قبلی چیست؟ رسانه پمپاژ خبر است! یعنی شما یک‌دفعه فضای شبکه‌های اجتماعی را باز می‌کنی و می‌بینی که شش‌هزار خبر عین هم می‌آید. الان در ایران یک خبر عادی را بخواهی پمپاژ کنی، سه میلیارد تومان بدهی پمپاژ می‌شود. برای ما خیلی زیاد است. سه میلیارد بدهی خبر وایرال می‌شود؛ یعنی به گوش چندین میلیون نفر می‌رسد. بعد هم چون رسانه تَواتُر ایجاد می‌کند، توهم حقیقت ایجاد می‌شود. از چپ و راست همه دارند می‌گویند؛ پس درست است. بعضی وقت‌ها واقعا اینطوری است. یعنی اگر خوب پول خرج کنی، چپ و راست و بالا و پایین، از شش جهت همه تأیید می‌کنند. پول است دیگر! پست را بالا می‌برند. زندگی خرج دارد! پس سومین راه فیک وفاق، پمپاژ رسانه‌ای و ایجاد توهم حقیقت است که همه بگویند، این هم درست است! مصادیق این راه‌حل‌های فیک چیست یا خودتان می‌دانید یا بعدا فکر می‌کنید و به آن می‌رسید.

》راه‌حل‌های واقعی وفاق
مبانی اجتماعی و ساختاری وفاق:
1-پرهیز از دوقطبی‌های بی‌فایده
هزارسال است در حوزه بحث می‌کنند که اصل با وجود است یا ماهیت؟ وِلش کن دیگر! اگر می‌خواست به نتیجه برسد، به نتیجه می‌رسید. دیگر با هم بحث نکنید. عزیز من بعضی دو قطبی‌ها انتها ندارد. برای چه دوقطبی‌ها انتها ندارد؟ برای اینکه سلیقه یا برداشت است. بعضی وقت‌ها شما باید هر دو قطب را قبول کنی و بگویی یک عده مال این‌ها و یک عده مال آن‌ها تا تمام شود.

2- تجربه گرفتن از قبل، ارزیابی و نمره دادن و عدم تکرار کارهایی که در بستر جامعه باعث تنش می‌شود نه تنها نتیجه ندارد، نتیجه عکس هم دارد. مثلا بنده‌خدایی که خیلی هم معلوم بود از روی اعتقادش دارد فریاد می‌زند؛ خیلی«رگ گردن» داشت برای اینکه این چه وضع حجاب است؟! من خیلی محترمانه به او گفتم: راه‌حلت چیست؟ راه‌حل ایشان این بود که اگر قبلا ده تا وَن می‌آوردیم، الان باید صدتا وَن بیاوریم. یعنی سر نیروی انتظامی داد می‌زند و راه‌حلش این است. بعد به من می‌گوید تو راه‌حلت چیست؟ فقط با کار فرهنگی که نمی‌شود! می‌گویم: آن بحثش جداست؛ من نه داد می‌زنم، نه داد نمی‌زنم. فقط می‌خواهم به تو بگویم تو راه‌حلت همین است دیگر! قبول داری راه‌حلت همین است؟! وقتی به نیروی انتظامی می‌گویی چه خبر است؟ یعنی به جای ده‌تا وَن‌ها را صدتا کن. خب، آن ده‌تا جواب نداده، کار به جایی رسیده که صدتا لازم است. خب، صدتا بیاوری بعدا هزارتا لازم می‌شود؛ این مشخص است دیگر. به جای این کارها، بنشینیم حرف بزنیم. چندجا گذاشتند حرف بزنیم؟ مثلا در تلویزیون بنشینند و بگویند آقا شما راه‌حلت چیست؟ شما جواب بده! خیلی محترمانه برای رسیدن به حقیقت بحث کنند. چه کسی بدش می‌آید جامعه عفاف داشته باشد؟! چه کسی نمی‌فهمد این وضعیت، خانواده‌ها را از هم می‌پاشد؟! حداقل در مؤمن‌ها چه کسی با خانواده‌اش لج است؟! بنابراین گذشته را ارزیابی کنیم و اگر می‌خواهیم راهی پیشنهاد بدهیم، راه‌های شکست‌خورده دهه‌های قبل نباشد. همین!

》برای ایجاد وفاق در مردم باید به سه جنبه توجه کرد
1-از نظر روانی یعنی چه؟ یعنی حس بد دادن به مردم، در ایران خیلی زیاد شده است. اول باید این را حل کنی. مثلا طرف در ایران اگر شش ساعت کار کند اندازه شانزده ساعت کانادا می‌تواند درآمد داشته باشد. چرا کانادا می‌رود، شانزده ساعت کار می‌کند و راضی است، اینجا شش ساعت کار می‌کند، ناراضی است؟ حسش بد است! یک تیم بشینند و ببینند داستان این حس بد چیست؟ در وفاق باید به مشکلات روانی مردم توجه شود. من تیترهای ماجرا را دارم می‌گویم و اندازه خودم جواب این‌ها را دارم.

2-مشکلات عادی و معیشتی
ما تقریبا از دوسال‌ونیم آخر حکومت احمدی‌نژاد تا الان، چهارده سال است -یعنی نسل است- که شیب مشکلات معیشتی مردم رو به بالاست. آن چهارپنچ سال قبلش هم گل و بلبل نبود؛ ولی این‌قدر اعتراضات نبود! در دولتی خیلی شیب رو به بالاست در دولتی کمی کمتر است‌! مشکلات اقتصادی الان، مربوط به این چند ماه آقای پزشکیان که نیست. دوره آقای رئیسی هم همین داستان بود منتها الان کمی شیبش خطرناک‌تر شده است و داریم به مرز خطر می‌رسیم. مرز خطر یعنی چه؟ مرز خطر یعنی اینکه این معیشت به جایی دارد می‌رسد که همین الان حقوق‌بگیرها کمتر حقوقشان به دهم و پانزدهم ماه می‌رسد و بقیه ماه را باید هوا بخورند! توقعات هم بالاست، تفریح‌ها کنسل شده است، قیمت‌ها بالا رفته است و … . این هم داستان جداست و من فقط دارم تیتر می‌‌گویم. در سه سالی که مرحوم شهید رئیسی هم بود، هر تلاشی بود و هر کاری می‌شد، من اشراف ندارم؛ ولی چیزی که همه اشراف داریم این است که نتیجه این تلاش در سفره مردم دیده نشد. یک‌بار هم آقا که اشراف داشتند، گفتند که طعم این‌ها را مردم باید بچشند؛ نمی‌چشند و دیده نمی‌شود. یعنی این زحمت‌ها را نتوانستند به نفع توده مردم نقدش کنند. کجا رفت؟ من نمی‌دانم. تا الان که داریم می‌بینیم که چه وضعیت و اوضاعی هست!

3- تکلیف جناح‌ها باید مشخص شود
«کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ» جناح دنبال قدرت است. مشکل اصلی ما در این سی‌چهال سال اخیر این است که کسانی مسئولیت می‌گیرند که دغدغه معاش ندارند. همه دنیا شاید این‌طوری باشد، من نمی‌دانم؛ ولی وقتی مسئول دغدغه معاش ندارد؛ یعنی صبحانه، نهار و شامش اُکی است. تفریح زن و بچه‌اش اُکی است، خانه مال خودش است. خب، این مزه فقر را نچشیده است. در بحث مجلس هم گفتم که وقتی شما کف تحصیلات مجلس را فوق لیسانس می‌گذاری؛ یعنی قشر کارگر نمی‌تواند در مجلس نماینده داشته باشد. آقا شما دو نفر بی‌سواد هم در مجلس بیاور ولی درد کارگر را بفهمد. قرار نیست که 90درصد بی‌سواد باشند ولی شما برای اصناف سهمیه‌ای در قانون‌گذاری بگذار. ما که الحمدالله برای کارگرها اتحادیه هم نداریم. وقتی به اینجا می‌رسیم، می‌بینیم دغدغه جدی معاش در تصمیم‌گیران نبوده؛ احمدی نژاد می‌خواهد باشد، رفسنجانی باشد، خاتمی باشد، شهید رئیسی باشد یا پزشکیان باشد؛ دغدغه معاش هیچ‌کدام ندارند و همه هم می‌دانیم. یعنی بچه‌اش هر چیزی بخواهد می‌تواند به او بدهد. همه آن‌ها از دهیار تا سطح بالای آن! غیر از این است آقا! خب، حالا بعضی‌هایشان تقوا دارند، زهد خودخواسته دارند و سعی می‌کنند همراه باشند. این بعضی‌ها را نمی‌دانم چند درصد هستند؛ ولی درصدشان آن‌جوری نیست که الان تکانی و انقلابی در مدیریت معیشت مردم بدهد. باید مردم را در جامعه و مدیریت سهیم کنیم.

مردم یعنی چه؟ یعنی به اصناف هویت اجرایی بدهیم. طبقه معلم، طبقه کارگر، طبقات مختلف، کارمندها و… نماینده‌هایی داشته باشند که صحبتشان در بدنه اجرایی لازم الاجرا باشد و بتواند به قانون تبدیل شود. این اولین اشکال است. اشکال دوم این است که این‌ها وقتی با بدنه مردم فاصله می‌گیرند، تصمیماتی که می‌گیرند منجر به ارتقاء سطح معیشت امثال خودشان می‌شود. من ده سال پیش، زمان آن آدم قبلی که حیف است اسمش را روی منبر بیاورم، گفتم این وضعیت مسکنی که ایشان راه انداخته و وِل کرده، تله است. این تله، ده سال دیگر کاری می‌کند که انقلاب اسلامی سقوط کند.الان ببینید کسی که مسکن ندارد بیشترین هزینه‌اش را برای مسکن می‌دهد. چه کسی می‌گیرد؟ کسی که مسکن دارد. کسی که به تومان حقوق می‌گیرد، بیشترین هزینه را برای افزایش دلار می‌دهد. خب، افزایش دلار دست کیست؟ دست کسی است که صاحب دلار است، دارد صادرات می‌کند، تولید می‌کند. مسئولین ما همه صاحب‌‌مسکن یا صاحب تولیدند یا ذی‌نفعند؛ بنابراین ارزان شدن به ضرر آن‌هاست. اینکه فهمیدنش خیلی ساده است! تصمیمات را کسانی می‌گیرند که اگر ارزان شود، ملک خودشان ارزان می‌شود، دلار خودشان ارزان می‌شود! فهمیدن این برای کسانی که در بالا هستند، سخت است؟! حاکمان جمهوری اسلامی بدانند، وقتی تصمیم‌گیران در بحث معیشت ذی‌نفع هستند، تصمیم به نفع قشر کف جامعه و توده مردم نیست؛ چه شهید رئیسی باشد چه پزشکیان! به نفع خودشان است. لحاظ می‌کنند که من چهارتا خانه دارم، من شش‌‌تا دارم، من می‌خواهم به دلار بفروشم و به تومان حقوق بدهم، قوم و خویشانم هستند، مسئولینم هستند، نماینده‌هایم در استان‌‌ها هستند و ذی‌نفعند.

این بحث‌‌های چهاردرصدی و این‌ها شعار است دیگر! خودتان هم چهاردرصدی هستید؛ همه‌ی شما! اگر کسی دنبال وفاق است به جای اینکه جناح‌ها را راضی کند، مسئولین را راضی کند، متولیان را راضی کند، سلبریتی‌ها را راضی کند و رسانه‌ها را بخرد؛ کف مردم بیایید! مردم را دریاب!! بیا کف مردم، ببین چه خبر است؟! الان شیب نارضایتی اقتصادی خیلی خطرناک هست، تله مسکن الان دارد جواب می‌دهد! آویزان شدن به دلار الان دارد خودش را نشان می‌دهد! جنگ روانی را که جدی نگرفتیم، الان دارد خودش را نشان می‌دهد. زخم‌هایی که قرار شد برداریم تا مگس روی آن ننشیند، الان زخم‎ها پر از مگس دارد می‌شود! بیایید سراغ مردم. من یک نگاه به آراء بکنم. اولا با این وضعیتی که بعد از آقای پزشکیان پیش آمد، من خدا را شکر می‌کنم که ایشان رئیس‌جمهور شد. به دلایل مختلف، من‌جمله اینکه اگر فرض کنید آقای جلیلی رئیس‌جمهور می‌شد، روز اول که اسماعیل هنیه را زدند بعد ما می‌خواستیم وعده صادق کنیم و بعد آن‌ها می‌خواستند بزنند و… جناح این‌طرفی چه پوستی از ما می‌کندند! مملکت را در جنگ بردید. الحمدالله خودشان هستند، خوب است. من راضی‌ام. اما یک نگاه به نتیجه آراء بکنید. تمام این‌طرف و تمام آن‌طرف جمع شدید به پنجاه‌ درصد نرسیدید. اگر آقای پزشکیان آن سه‌چهار میلیون رأی قومیتی را نداشت که اصلا رئیس جمهور هم نمی‌شد. بالای پنجاه درصد از مردم از کل شما گذشتند! کجایید؟! از راست و چپ، اصول‌گرا و اصلاح‌طلب، مردم از همه‌ی شما گذشتند! برای اینکه همه‌ی شما را دیدند چه‌کاره‌اید! کدامتان امتحان پس نداده‌اید؟ بسم‌الله! همه‌ی شما امتحان پس داده‌اید! واقعا هیچ‌کس توقع نداشت مشارکت این‌قدر باشد. گفتند دیگر همه آمدند، خاتمی گفته، روحانی گفته، نمی‌دانم خمینی گفته، این‌‌طرفی‌ها گفتند، همه گفتند، از سروش تا گوگوش، همه گفتند. همه‌ی آن‌ها گفتند. چند درصد آمدند؟ 16 میلیون، این‌طرف هم 14 میلیون. بعد کسانی که رسانه دارند کسانی که نیامدند را پای خودشان حساب می‌کنند. مردم چه‌جوری باید نشان بدهند که از شما دو گروه گذشتند که پای خودتان حساب نکنید؟! انقلاب کنند و بیایند در خیابان و آتش بزنند؟! خب، خودتان بفهمید دیگر! قبل از این کار بفهمید. مردم را دریابید!!

در مرحله دوم انتخابات ریاست‌جمهوری که آقا پای صندوق گفتند گروهی برود و بررسی کند که چرا مردم نیامدند؟ کدام گروه رفت؟ چه کسی متولی‌اش است؟ از این قضیه مهم‌‌تر داریم که مردم را از دست دادیم؟ یکی از این بودجه‌هایتان را به گروهی بدهید تا برود شروع به کار کند. آن گروه کجاست؟ کدام مجموعه قبول کرد؟ خیلی‌خب، این 16 میلیون که تحلیلش این‌طوری است. دوم سراغ این طرف و این ۱۴ میلیون می‌آییم. خود آقای جلیلی گفت که خدمت آقا رفتم و گفتند که قدر این 14 میلیون را بدان. با آن خیلی کارها می‌شود، انجام داد.خب، این چند ماهه چه‌کار کردید؟ قدر این 14 میلیون را چه‌جوری دانستی؟ هفته پیش آقای ترابی -نزدیک آقای جلیلی- صحبتی کرد و از او سؤالی کردند. گفت: ما هر سه‌شنبه‌ در دفتر گعده داریم و راجع‌به مسائل مملکت صحبت می‌کنیم. وقتی می‌گوییم آقا شخصیت شما اتاق فکری و راهبردی است و اصلا به نظر من اشتباه می‌‌کنی اگر آدم اجرایی کنارت نداری، در حوزه اجرا می‌آیی. تشکیلات بلد نیستی. سه‌شنبه‌ها باهم می‌نشینیم حرف می‌زنیم! 14 میلیون رأی پشت سرت است! ابا دارم از تشکیلات! ابا داری نباید در گود بیایی. یعنی چه ابا دارم؟! آدمی که تشکیلات نمی‌تواند داشته باشد چرا ما را علاف خودش می‌کند؟! تواناییش را نداری، یکی بغل دستت بگذار که این‎کاره باشد. 14میلیون رأی را به فنا دادی رفت! این‌همه بچه‌ها تلاش کردند! آدمی که تشکیلات‌سازی بلد نیست، حزب‌سازی بلد نیست، اتحادیه‌سازی بلد نیست، نمی‌تواند در مقام اجرایی موفق باشد!

سوم: آقای مخبر؛ شما مگر برای به کارگیری نیروهای مردمی از آقا حکم نگرفتید؟! چه کار کردید برادر؟! این چندماهه یک گزارش بدهید، ببینیم چه خبر است. ما که علاف شما نیستیم! یک گزارش بدهید، ببینیم چه‌کار کردی. اگر این‌کاره نیستی، بی‌خود می‌کنی که قبول می‌کنی! مردم وِل هستند! 14 میلیون آدمی که پای رأی آمدند و جان کندند؛ وِلِ وِل‌اند!! نه تشکیلاتی، نه مسئولی،نه بالایی، نه پایینی، نه دفتری، نمی‌دانند کجا بروند، به چه کسی بگویند، چه بگویند. الان پای تلویزیون نشستند؛ باید قدر نیروهای جوان را بدانیم! برادر، روحانی هم باید را زیاد می‎گفت. آقا فرمودند:«مخاطب این بایدها کیست؟» متدت برای قدرشناسی و استفاده از نیروهای جوان چیست؟ ما بدانیم! آقا شماها این‌کاره نیستید برادر! من می‌فهمم شما این‌کاره نیستید و بقیه آن‌هایی که یک عمر مدیریت می‌کردند که قشنگ می‌دانند. برای همین است که دیگر خیالشان راحت‌ است! خب، این هم از تکلیفی که الان داشتیم. برادران بزرگوار مسئول، بحران را درک کنید. وضعیت خوب نیست.

انتقادها سه مدل است: یک عده انتقاد می‌کنند که چون به منفعت نرسیده‌اند، آن‌ها را وِلشان کنید. یک عده انتقاد می‌کنند چون اشراف ندارند و نادانند، توجیهشان کنید. بگو: انتقادت اینجا، این ایراد را دارد. اشراف نداری انتقاد نکن! برو از چیزی که اشراف داری، انتقاد کن. یک عده از انتقادها کارشناسی است و دلشان می‌سوزد. این آدم‌ها در هیاهوی انتقادهای توئیتریِ باندی ِسایبریِ منفعت‌طلبانه‌ی حزبیِ جناحیِ بت‌پرستانه، گم شده‌اند! این گروه سوم را دریابید!این‌ کسی که سر مخبر، جلیلی، پزشکیان، قالیباف، زاکانی و هرکسی داد می‌زند، مشکلی با او ندارد؛ توقعش ایجاد نشده است. همین هفت‌‌هشت نفر را داریم، چه کار می‌خواهیم بکنیم؟! با طالبان که نمی‌توانیم بیعت کنیم! این گروه سوم را دریابید. اگر دیدی سیستمی در مملکت بدون اینکه پول بگیرد، جهادی هم پای کار بوده و هم پای تبلیغات ریاست‌جمهوری بوده است؛ این آدم‌ها را نگذارید گم شوند! برای این‌ها تشکیلات ایجاد کنید و این‌ها را کنار هم بچینید! تشکیلات بلد نیستی، سمت مقام ریاست‌جمهوری نیا، سمت مجلس برو قربانت بروم! اگر جایگاهت راهبردی و اتاق فکری است، اینجا جایگاه عملگی، لات‌بازی است! نمی‌بینی چه‌جوری از مردم رأی می‌آورند؟! اینجا باید عرضه داشته باشی از خودت دفاع کنی! باید با ادبیات مطابق با اقتضائات بتوانی از خودت دفاع کنی.

چند ماه گذشته و این 14 میلیونی که آقا گفتند قدرشان را بدانید، تکلیفشان چه شد؟! می‌توانست یک فراکسیون قوی باشد و مطالبات جدی مردم را پیگیری کند. اصلا من کاری ندارم، شاید به جلیلی رأی نداده باشم. کاری به این ندارم، من دوست دارم مردم درگیر حکمرانی بشوند. اگر وفاق هست این 14 میلیون هم آدم‌اند دیگر! وقتی می‌بینند صاحب این آراء این‌قدر بی‌خیال است و هنوز نشسته دارد استراتژی می‌نویسد، معلوم است که برای وفاق او را جدی نمی‌گیرند! ما یک نقشه راهبردی و جامع می‌خواهیم که بتوانیم مباحث وفاق را پیگیری کنیم. لازمه‌اش این است که جلساتی برای همین تشکیل شود و وفاق را راهبردی و حقیقی کنند و به وفاق فیک تبدیل نشود. از این مسیر جلو بروند تا بتوانیم با یک سمینار ملی و جدی برای این‌کار اقدام کنیم. شرطش این است که اراده‌ای باشد. اراده مسئولین ما بعد از هر فتنه تقویت و باز دوباره عادی می‌شود؛ یعنی کار را تا آخرش نمی‌روند. هر فتنه‌ای یک ریزش در بدنه انقلاب اسلامی است و اگر همین‌طوری این ریزش‌ها ادامه پیدا کند، آخرش انقلاب اسلامی تبدیل به انقلاب اسلامی فیک می‌شود؛ یعنی شما مملکتی داری مثل جمهوری اسلامی پاکستان و… به همین سادگی!

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید