امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی نقطه عجز و رسیدن به آرامش - قسمت اول - نجف اشرف، شهریور 94

13 آذر 1404 -   1:23 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها

نقطه عجز یعنی پناهی غیر از خدا و امیرالمومنین(ع) پیدا نمی کنیم…

یا انیس
سخنرانی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع:
نقطه عجز و رسیدن به آرامش – قسمت اول
نجف اشرف – 1394/6/7

به آیه ای که قرائت شد اشاره ای می کنم بعد بحثی که در نظر گرفته ایم را عرض می کنم.
– “فیالیتنی کنت ترابا”؛ یکی از دلایلی که کُنیه امیر المومنین(ع) ابو تراب است، همین آیه است. کافر می گوید ای کاش من در دنیا خاک بودم و پدر من علی(ع) بود!

+ در کلمه تراب رازی است:
– سرّ اول: این است که در مقابل خداوند تبارک و تعالی کسانی محب امیر المومنین(ع) هستند که هیچ باشند. خاک مظهر کف است یعنی نقطه ی صفر! لذا وقتیکه ما توقع داریم امیر المومنین(ع) را به عنوان اَبا صدا بزنیم، در صورتی این پدر لبیک می گوید که ما تراب باشیم. یعنی در مقابل خدا و امیر المومنین(ع) هیچ باشیم و در نقطه ای قرار بگیریم که در ما عددی گذاشته نشود.

– سرّ دوم: این است که هیچ منهای یک هم نیست! یعنی بعضی از مردم کمبودهای خودشان را هم می خواهند به گردن علی(ع) بیندازند! هیچ، نقطه ی اوج یک مؤمن است. یعنی وقتی انسان به صفر می رسد، در دعای ابوحمزه هم می خوانیم؛ يَا سَيِّدِي وَ مَا خَطَرِي، خطری یعنی یک ذره، یک درصد، یک هزارم. می فرماید من خطر هم، نیستم یعنی صفرم. لذا اهل بیت(ع) توقع دارند که به قول امام صادق(ع) ما خودمان را به نقطه صفر برسانیم. نقطه صفر یعنی نقطه ای که ما در آن در مقابل کبریا و عظمت خداوند تبارک و تعالی عدد خودمان را بشناسیم. وقتی به اینجا رسیدیم، امیرالمومنین(ع) پدر اینگونه بندگان می شود.

دعا می کنیم در درجه ای قرار بگیریم که از نظر موازنه، ثواب های ما بر گناهانمان بچربد که این بالاتر از منفی است، و دوم وقتیکه که چربید، احساس برتری و نمره داری نکنیم.

برای اینکه بتوانیم زیارت بهتری داشته باشیم، مهم ترین لازمه اش این است که من و شما هدفمان را در این زیارت بشناسیم.
بعضی هدفی ندارند، زیارت می کنند و بر می گردند. حتما و حتما فضا هیچ تاثیری نداشته باشد، شوینده است. یعنی اگر هیچ نیتی نکنی، اصلا از حرم امیرالمومنین(ع) رد شوی تا جنسی بخری، همین رد شدن چون فضا شوینده است، باعث پاکی می شود. مثل کسانی که مشکل ریه دارند و به آن ها می گویند به جاده، شمال یا کنار دریا برو، چون خود به خود شویندگی ایجاد می شود.

خود امیرالمومنین(ع) فرمودند ما دریا هسیتم، یک معنای دریا شوینده است. معنای دیگر دریا، کُر است یعنی وقتی نجس وارد کُر می شود، هیچ لطمه ای به آب نمی خورد و یقینا نجس پاک خواهد شد. ما کُر هستیم معنایش همین است. فقط از حرم امیرالمومنین(ع) رد شوی، شوینده است و انسان به نقطه ای می رسد که پاک می شود.

قدم بالاتر، کسانی هستند که هدفی در نظر می گیرند. غیر از اینکه به اینجا می آیند، زیارت و نماز می خوانند، یا در و دیوار و ضریح را می بوسند و لمس می کنند. این ها جزء آثار و اعمال عبادی است. این شخص غیر از اینکه پاک می شود، به او درجه هم می دهند. قدم قبلی کاسه سمت چپ گناهانمان را پاک می کرد، این دومی کاسه سمت راست را هم وزین و وزنش را بیشتر می کند.

سوم کسانی هستند که برای آینده خودشان هم از امیرالمومنین(ع) تقاضا دارند. آینده یعنی دنیا، قبر و قیامت.

چهارم را با روایت می گویم. می دانید که مباحث توحیدی و عرفانی مقدمه لازم دارد، مقدمه اش هم این است که مردم چک کنند مراحل قبل را طی کرده اند یا نه؟

پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: “علیکم بدین العجائز”. بر شما باد دینداری به دین عجائز. عجائز یعنی کسانی که از اعمال جسمی خودشان عاجزند. عجوز یعنی مردی که عاجز شده است، چشمش کمتر می بیند، گوشش کمتر می شنود، نمی تواند بدود و قلبش ناراحت است. عجوزه یعنی زنی که به این نقطه رسیده باشد.

+ دو تعبیر برای دین عجائز داریم:

1- به معنای پیر زن های سنتی. مثل مادر بزرگی که در دهکده ای نشسته. نوع توسل، نگاه به دین، خوش باوری و سادگی این اشخاص مد نظر است که “اِنّ اکثر اهل الجنة البُله”، بیشترین کسانی که وارد بهشت می شوند، کسانی هستند که خوش باورند. مثلا من وقتی زیارت جامعه کبیره می خوانم می گویم چند کلمه عربی چه دردی از جهان خلقت دوا می کند؟! این یعنی به زیارت فلسفی نگاه می کند.

عجائز، به ارتباطاتشان فلسفی نگاه نمی کنند. مادر بزرگ روستایی شما به ارتباطاتش عاشقانه نگاه می کند. مثلا من وقتی به بچه ام می گویم الهی دورت بگردم، می گویم چه دردی از بچه ام دوا می شود؟! هیچ دردی دوا نمی شود، من دارم با بچه ام معاطفه می کنم. مثلا به بچه ام بگویم به جای اینکه بگویم الهی دورت بگردم، چهار کلمه به او یاد بدهم؟! پیرزن ها ارتباطاتشان با خدا خیلی ساده است. مادر بزرگم می گفت مادر جان وقتی نمازت تمام می شود و می خواهی تسبیحات حضرت زهرا(س) بگویی، اگر سرت را برگردانی، ثوابش کم می شود. رو به قبله بنشین و تسبیحاتت را بگو.

قبل از اینکه وارد مباحث عقلی شوی، اول بدان که آن عجوز و پیر زن، احساس کرده خدا اینگونه دوست دارد، دنبال دلیل عقلی هم نگشته! خدا اینجوری دوست دارد، چشم، همین کار را می کنیم. همین باعث تقرب قلب می شود و عاطفه انسان قوی می شود.

مثالی که همه می دانید به این قسمت از بحث می خورد؛ شهید آقا مصطفی خمینی تعریف می کند که مرحوم حضرت امام(ره)در همین نجف، هر روز در حرم ایستاده جامعه کبیره می خواند. یکبار برف آمده بود و راه ها بسته شده بود. امام(ره) روی پشت بام، رو به حرم، باز ایستاده جامعه کبیره خواند. گفتم ببخشید، این ها نشسته یا ایستاده ندارند. از راه دور یا نزدیک زیارت کردن ندارند. در اتاق تشریف بیاورید و زیارت را ایستاده بخوانید. امام(ره) به آقا مصطفی گفته بودند این عوام بازی ها را از من نگیر! چیزی در این عوام بازی هست که عارفِ فقیهِ متکلمِ فیلسوفی مثل امام(ره)، روی آن تاکید می کند!

2- کسانی که به نقطه ای رسیده اند که پناهی غیر از خدا و امیرالمومنین(ع) پیدا نمی کنند،
 یعنی نقطه عجز که خیلی مهم است. در مراتب عرفان که پلکان آن را بخواهیم طی کنیم، مرحوم شاه آبادی عجز را یک درجه به آخر می داند. اگر عرفان و خدا شناسی ده پله دارد، وقتی به نقطه عجز رسیدی، شما در پله ی نهم قرار داری. یک قدم دیگر برداری، روی پله ی دهم هستی!

یکی از مشکلاتی که معمولا جمع هایی که با ما می آیند دارند این است که بیشتر از مادیات به فکر معنویاتشان هستند. مثلا وقتی می خواهی خدمت امیر المومنین(ع) برسی، بگویی من خادم امام حسینم، تو این عالم فقط من عشق اینجا را دارم، من آدم خوبی هستم و … کسانی که این مدلی می آیند یکی از اهدافشان این است که از نظر معنوی بالاتر بروند. برای اینکه از نظر معنوی بالاتر بروی، هر امید معنوی در دلت است همین الان خاموشش کن!

مثلا با این کاروان آمدم جلسه می گیریم کمک می کند، در حرم سینه بزنیم و اشکی بریزیم و …
ما چون دیر رسیدیم، عده ای گفتند استراحت کنیم بعد به زیارت برویم، حال معنوی بیشتری داریم، همین کار را خراب می کند! یعنی اگر فکر کنی استراحت می تواند برای تو حال معنوی ایجاد کند، از عجز فاصله گرفته ای. یا مثلا با خودت بگویی من از اینجا تا حرم ذکر بگویم، حال معنوی دارم، همین کار را خراب می کند.

هر چیزی هست باید تو را به نقطه عجز برساند، عجز خیلی عالی است. به اینجا برسم که بگویم یا علی(ع)، هیچ ندارم! به قول استاد بزرگوارمان آقای جمالی در زمان جنگ در مناجات می گفت: الحمدلله به نقطه ای رسیده ام که سر سوزن به هیچ نمازی، روزه ای، توسلی اصلا امید ندارم!

به نقطه ای رسیده ام که اگر الان عرق خورِ جانیِ دزد به حرم امیر المومنین(ع) برود، به او غبطه می خورم. در سفر اربعین با دختری که چهار دست و پا حرکت می کرد مصاحبه کرد، گفت با این وضع سختت نیست به حرم امیر المومنین(ع) بروی؟! گفت: نه. چون هر یک بار که دست و پایم درد می گیرد، احساس می کنم برای گناهانم کفاره است. معلوم است امیر المومنین(ع) برایش آغوش باز کرده.

مگر شما نگفتی ما کُر هستیم؟! وقتی آبی می گوید من کُر هستم، یعنی نجس ها بیایند! آمیرزا جواد آقای تهرانی می گفت: یک هفته فکر می کردم و اشک می ریختم. در حرم فقط به یک بیت فکر می کردم؛ گشتم همه جا بر در و دیوار حریمت، جایی ننوشته است گنه کار نیاید…

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید