امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی پدافند غیر عامل - قسمت نوزدهم

13 آذر 1404 -   2:24 ب.ظ  دسته بندی: پدافند غير عامل

امام صادق(ع) خیلی زیبا می فرمایند: اگر قرار است کسی را به مسیری هدایت کنی، باید چند قدم با او راه بروی!

بسمه تعالی
سخنرانی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: پدافند غیر عامل – قسمت 19
صبح شهادت امام رضا(ع) – صفر 1393

در بحث پدافند غیر عامل، قسمت رهنمودهای ولایت، چهار مورد آن را بیان کردیم:
1- توجیه جوانان و دانشجویان و دادن قدرت تحلیل به آن ها، نه ایجاد وعظ و خطابه.
2- ایجاد توان کار و نشاط و امید بخشی در محیط درس، دانشگاه و کار.
3- کرسی های آزاد اندیشی با مدیریت و روش مناظره.
4- بازیابی حقیقت هوییت اسلامی – ایرانی.

»» پنجمین مورد که این جلسه می خواهیم از فرمایشات ایشان استفاده کنیم:
5- رفتار فکورانه و مدبرانه بدون تندروی، افراط و تفریط.

در بحث رفتارهایی که داریم و بر مبنای اعتقادات ما است، خیلی وقت ها خداوند تبارک و تعالی در قران کریم و اهل بیت(علیهم اسلام) در فرمایشاتشان کلمه تدبیر را اینگونه معنا کرده اند: تدبیر یعنی یک اعتقاد ثابت که رفتارهای متناسب را به دنبال دارد. برخی فکر می کنند که یک اعتقاد ثابت، رفتارهای ثابت را هم به دنبال دارد؛ مثلا بنده اگر حرفی را بزنم همیشه باید همین حرف را بزنم! اما تدبیر چه می گوید؟ تدبیر، طبق فرمایش امام صادق(ع): با موقعیت سنجی، مکان سنجی و زمان سنجی، رفتاری متناسب با اعتقادات خود داشته باش.

به قول رهبر انقلاب(مد ظله): این به میزان فکور بودن فرد بر می گردد که در این قضیه چقدر فکرش، به او کمک می کند تا در آن موقعیت چگونه رفتار کند.

این زمان و مکان متفاوت، به این معناست که یک جاهایی به قول آقا امیرالمومنین(ع): حرف زمان گذشته یا آینده را در حال زدن، خلاف تدبیر است. چون همیشه در حال قرار داریم، می خواهیم تدبیر کنیم و چیزی بگوییم. می فرمایند حرفی که زمان آن گذشته است و مال قبل بوده یا زمان آن نرسیده را در زمان حال زدن، خلاف تدبیر است.

موقعیت یعنی چه؟ یعنی شرایطی که جامعه اسلامی یا حتی غیر اسلامی، یک جامعه یا اجتماع ولو یک خانواده، در آن قرار دارند. مثلا آیا حرف حق زدن اشتباه است؟ خیر. آیا حرف حق زدن در موضعی که این موضع، این حرف را نمی طلبد اشتباه است؟ بله. مثلا در شرایط امر به معروف و نهی از منکر اولین قدم، موقعیت سنجی است. به عنوان مثال شخصی در محل کار دعوا کرده با اعصاب به ریخته، حین برگشت به خانه تصادف هم می کند! وقتی به خانه می رسد یک انتقاد هم به این شخص وارد است، این شخص وقتی به خانه آمد، حرف حق یعنی انتقاد را در این موقعیت زدن، خلاف تدبیر است برای اینکه شرایط غیر عادی است.

مثال دیگر؛ فرض کنید در یک استادیوم فوتبال افراد را از ساعت 9 صبح با تبلیغات به استادیوم کشیده ایم، برای یک بطری آب باید 2 هزار تومان پول بدهد، ساندویچ 1500تومانی را باید 9هزار تومان بخرد، هنگام ورود نیروی انتظامی طوری برخورد می کند که انگار مجرم دارد وارد ورزشگاه می شود، با وجود سرمای هوا و وضعیت نامناسب ورزشگاه، تیم مورد علاقه اش هم شکست خورده است، برای برگشت چون سرویسی تدارک دیده نشده باید هزینه سرویس هم بپردازد! در این مرحله شخص ناسزا می گوید آیا این فرد تماشاگرنماست یا شرایطی که ما برای او ایجاد کرده ایم او را به این مرحله رسانده است؟!

یک کارگر یا کارمند بیچاره با این وضعیت اقتصادی اینقدر تحت فشار قرار گرفته است یعنی هم پول باخته، هم وقت باخته، هم اعصاب باخته و هم نتیجه! آیا با چنین شرایطی زمان آن است که ما روی این فرد کار فرهنگی کنیم؟! این فردی که اتوبوس آتش می زند تماشاگرنما نیست شرایط او را به این مرحله رسانده است! شب قبل هم آنقدر بر این بازی فوتبال دمیده ایم که احساس می کند حیثیتش بر باد رفته. این فرد آبرو، اعتبار، حیثیت، وقت، پول را باخته و حالا می گویند این فرد تماشاگرنماست. ما می گوییم نه، شرایط او را به این مرحله رسانده است. تدبیر می گوید این شرایط مناسب حرف حق نیست، حرف حق در اینجا ذبح می شود و اگر بگویی از بین می رود.

افراط و تفریط یعنی چه؟ یعنی برخی شرایط زمان را که مناسب حرف حق است را در ذهن خود برای حرف حق، نامناسب می کنند و در نتیجه حرف حق را نمی زنند، به این تفریط می گویند. یک عده هم به جای اینکه زمان بدهند به شرایط  تا مناسب حرف حق شود، همانجا حرف حق را می زنند که به این افراط می گویند. پس افراط و تفریط و فکورانه نبودن در تدبیر همین است.

خیلی از شرایطی که ما در حال حاضر داریم، مثلا نمی شود حرف حق را زد، چرا؟ چون یک سری بهانه ها وجود دارد که برخی از این ها حق و برخی ناحق است. مثلا زمانی که بخواهیم در مورد مباحث اخلاقی صحبت کنیم می گویند الان زمان مناسبی نیست، الان ما درگیر مباحث اقتصادی هستیم و اگر خوب فکر کنیم می بینیم مردم همیشه دنبال مباحث اقتصادی هستند! پس ما کلا در مورد اخلاق صحبت نکنیم چون مردم دغدغه نان دارند؟! دغدغه نان مردم  که نقطه اتمام ندارد!

مثلا می گویند دزدی های بزرگ را بگیرید به دزدی های کوچک گیر ندهید! آیا زمانی می رسد که دزدی های بزرگ در جهان تمام شود؟! در ایران تمام نمی شود، در جهان تمام می شود؟! به جزئیات کوچک گیر ندهیم و امر به معروف نکنیم چون جرایم بزرگ وجود دارد! این بهانه است، این شرایط نیست.

این جمله را دقت کنید امام صادق(ع) خیلی زیبا می فرمایند: در امر کردن به معروف و نهی کردن از منکر، قبل از اینکه بخواهی شرایط جامعه را بسنجی این جمله را خیلی دقت کنید متاسفانه برخی این قسمت را خوب نمی فهمند؛ اگر قرار است کسی را به مسیری هدایت کنی، باید چند قدم با او راه بروی! افراطیون ایمانی ما این چند قدم را برنمی تابند و می گویند من چند قدم با این راه بروم؟!!

تدبیر این را می گوید اگر دستش را بگیری و یک دفعه بیرون بکشی، نمی آید، باید چند قدم با او راه بروی. افراطیون این چند قدم را بر نمی تابند تا می آیی این چند قدم را راه بروی اینقدر روزنامه و شب نامه و… درست می کنند! تفریطیون جامعه ما این چند قدم را راه می روند بعد کلا راه می روند، خودشان هم با آن شخص می روند!! اگر افراطیون و تفریطیون بگذارند، در حد تعادل حرکت کردن خیلی سخت نیست. چند قدم، باید راه بروی.

مثلا شخصی آمده داد و فریاد کرده، پنج جمله راجع به این که با داد و فریاد این شخص راه بروی، واجب است بگویی. افراطیون جامعه ما، زمانی که می خواهی شخص را به سمت حق بکشی نمی بینند، همین  5جمله را بزرگ می کنند! هر چه بگویی من فقط با این شخص راه می رفتم، این اعتقاد من نیست دستور امام صادق(ع) است. تفریطیون جامعه کلا با همین می روند! من شخصی را می شناسم شما هم می شناسید، اسم لازم نیست بیاوریم”العاقل یکفیه الاشاره”؛ صبح برای بسیج صحبت می کند، از حاج قاسم سلیمانی بسیجی تر است! ظهر برای دانشگاه صحبت می کند از فلان لیبرال، لیبرال تر است! بعد از ظهر برای خانواده ها صحبت می کند از فلان متخصص خانواده، خانواده دوست تر است! کلا با ملت راه می رود!

یک عده راهشان را در راهی که ملت قرار دارند انتخاب می کنند، هرجا می خواهد باشد! اینجا به دعوای اساسی می رسیم که باید در بین متفکرین شیعه قرار بگیرد و روی آن بحث شود؛ بحث دموکراسی!

رسیدیم به این نقطه که نباید افراط و تفریط داشته باشیم، باید عاقلانه کار کنیم. دعوا از اینجا شروع می شود که راه آمدن با ملت آیا به معنای دموکراسی است؟ یعنی ببینیم مردم چه می خواهند همان گونه راه برویم، یا اصلا دموکراسی و اسلام قابل جمعند؟ اصلا اینگونه نیست، برای چه؟ برای این که روح دموکراسی می گوید انسان ها به هر چه که مایل باشند باید اجرا شود، این روحی که ابدا در غرب رعایت نمی شود! اما در اسلام چه می گوید؟ می گوید کدام انسان ها؟ در فرمایشات حضرت امام(ره)، مقام معظم رهبری(مد ظله) و حتی سایر مراجع هست که: مقبولیت به چه معناست؟ مقبولیت به این معناست که انسان های تحت آموزش قرار گرفته و شریف رأیشان قابل اعتناست.

فرض کنید اگر 95 درصد بچه های یک مدرسه رأی بدهند که فردا مدرسه تعطیل است، آیا ما موظفیم بگوییم این انسانی است؟! این مدرسه هم یک جامعه است. در خانه هایی که کاملا اسلامی رعایت می شود، چه کسانی رأی می دهند؟ زن و مرد. بچه ها در رأی گیری سهم نخودی دارند، مگر اینکه به یک بلوغ عقلی برسند. اصلا این قاعده اسلامی قاعده انسانی و عقلی است که دموکراسی از نظر ما یعنی افراد شریف، عاقل و افرادی که تحت تعلیمات عبودیت و دین قرار گرفته اند، رأیشان برای ما با نفوذ است و ایجاد مقبولیت می کند.

مثال دیگر، مرجعیت مقبولیت می خواهد؛ این کاملا آزاد است. یعنی شما موظف هستید مشورت کنید یک مرجعی را خودتان انتخاب کنید. فرض می کنیم ما در یک جامعه یک میلیونی  قرار داریم، در این جامعه  50هزار نفر از آن ها انسان های مقید، آموزش دیده و شریف هستند و 950 هزار نفر از آن ها اصلا مقیدات ندارند. در این جامعه دو مرجع می آیند که اولین مرجع کاملا بر اساس دین فتوا می دهد، دومین مرجع هر چه مردم می خواهند همان را فتوا می دهد؛ مثلا در مورد خمس اگر خواستی خمست را بده یا قسطی بده یا اصلا نده. در مورد حجاب اگر دوست داشتی حجاب داشته باش، اگر نخواستی نداشته باش. این حکم ها را باز کند. 950 هزار نفر در یک تکلیف شیعی به دومی رجوع کنند آیا دومین مرجع مقبول تر از اولین مرجع است؟ خیر. اول باید ببینیم چه کسانی این را انتخاب کرده اند؟!

زمانی که حضرت امام(ره) آمدند، همان ابتدای کار بحث شورای نگهبان را مطرح کردند، یعنی اگر شخصی بخواهد نماینده یک شهر شود الزاماً مردم آزاد نیستند به هر کسی رأی دهند! ما اول شرافت و مشروعیت این را ثابت می کنیم بعد اگر مشکلی نداشت برای مقبولیت او ارزش قائل می شویم.

یعنی مردم نمی توانند رأی بدهند که مثلا فلان گناه در جامعه آزاد شود، حتی مردم نمی توانند رأی دهند که فلان مکروه، مکروه نباشد. دیشب بحث را کاملاً باز کردیم، از اسلامیت آغاز کردیم تا به اینجا رسیدیم.

در دموکراسی یک حلقه ای وجود دارد که کار آن کنترل است. چه چیز را کنترل می کند؟ این که آیا یک مقبول، مشروع هم است یا نه؟ به این کار نظارت می گویند. این موضوع در همه جهان خارج از هر دینی وجود دارد؛ مثلا در چین که دین هم ندارند، قانونی دارند که این قانون دین آن هاست. در چین که مردم به یک مسلمان رأی نمی دهند؛ مثلا یک مسلمان بگذاریم که مردم به او رأی دهند، ما یک مقبولیت لازم داریم که قبل از آن، مشروعیت را می سنجیم.

لذا در تدبیر این امر اهمیت دارد که: دموکراسی از نظر ما به عنوان مقبولیت مردم بعد از لحاظ شدن مشروعیت مردم، قابل نفوذ است. جامعه ای که رأی می دهد باید ابتدا مشروعیت را مد نظر بگیرد.

در آلمان از هفت مدل دموکراسی، یک نوع دموکراسی به نام دموکراسی نخبگان مطرح شده است که طرفدار هم دارد. آن ها بعد از یک عمر دویدن برای دموکراسی دارند به آموزه های دینی ما نزدیک می شوند.

بر اساس دموکراسی نخبگان، در کشور برای هر مطلبی فقط نخبگان آن مطلب می توانند رأی دهند. دموکراسی نخبگان یعنی مثلا اگر خواستید رئیس جمهور انتخاب کنید شما توانایی این کار را ندارید، باید چه کار کنید؟ باید هر شهر یک نماینده انتخاب کند، این نماینده ها یک مجلس تحت عنوان مجلس سنا یا مجلس نظارت تشکیل دهند، این ها رایزنی کنند یک نفر را انتخاب کنند چون ممکن است شخصی پیدا شود و شما را فریب دهد، ممکن است شخصی آحاد مردم را با شعارهای خود فریب دهد و رئیس جمهور شود. باید کسی برای رئیس جمهوری رأی دهد که فریب نخورد. این دموکراسی نخبگان مدل آلمانی است. ببینید چقدر از نظر تجربی و عقلی در حال نزدیک شدن به آموزه های دینی ما هستند.

◄ ما می گوییم از نظر ما رأی مردم زمانی برای ما مقبولیت می آورد که:
1- مشروعیت اولیه داشته باشد.
2- عقلانیت داشته باشد.

بنابراین اگر کسی برای انتخابات مختلف مثل شورای شهر، مجلس، رئیس جمهوری و غیره سر و صدا کرد که اجازه دهید دبیرستانی ها، 15ساله ها رأی بدهند چون امروز جوانان ما می فهمند، بدانید یک ریگی به کفش دارد!! دبیرستانی چگونه می خواهد بفهمد رئیس جمهور چه کسی باشد؟! معلوم است این شخص یک برنامه ای دارد، می خواهد یک موج ایجاد کند، یک نسلی را ناآگاهانه پای صندوق بکشاند!!

پس در هفت مدل دموکراسی مدل آلمانی، یک مدل به مواردی که بیان شد نزدیکتر است یعنی دارند نزدیک می شوند. آن ها دین ندارند اما عقل دارند، یعنی مشروعیت را لحاظ نمی کنند اما عقلانیت را لحاظ می کنند، می گویند چرا باید الزام داشته باشیم شهردار، رئیس جمهور یا هر کسی که برای او رأی گیری می شود را عده ای که سر از کار آن ها مثلا شهرداری و غیره در نمی آورند رأی بدهند، چرا باید اینگونه باشد؟!

بحث انتخابات و دموکراسی را از آن سرشیپور می دمیم، ما اول برای شهرداری شورای شهری انتخاب کردیم که شهردار را آن ها انتخاب می کنند، اما الان اصرار می کنیم شهردار را مستقیم آن ها انتخاب کنند!! یعنی حداقل  تجربه های عقلانی غرب را هم به کار نمی بریم. این می شود جایگاه رأی مردم. زمانی که این اتفاق می افتد که در طول تاریخ به عنوان رأی مردمی که مشروع باشد، یک رهبری مثل حضرت امام(ره) می خواهد که این اتفاق بیفتد، وگرنه انقلاب های تاریخ یعنی جاهایی که مردم آمدند با رأیشان تحولی ایجاد کردند اصلا انقلاب الهی نمی بینیم.

مثلا انقلاب چین مارکسیستی بوده، انقلاب شوروی رسماً بر علیه حکومت و مارکسیستی بوده، انقلاب فرانسه رسما لیبرالیستی بوده است. هر انقلابی که می بینید که به آن انقلاب کبیر می گویند، مردمی آمدند که رأیشان مشروعیت نداشت. اتفاقی که افتاد ظلم و جور حکومت امپراتوری چین، ظلم و جور امپراتوری شوروی سابق، ظلم و جور حکومت پادشاهی فرانسه، به حکومت شیطانی کمونیسم بر مردم تبدیل شده است، حکومت شیطانی لیبرالیسم بر مردم، اتفاقی نیفتاده شیطان حکومت را با دست مردم از این جیب درآورده در جیب دیگرش گذاشته است، برای اینکه رهبر این انقلاب مشروعیت را لحاظ نمی کرد. تنها انقلاب الهی، انقلاب اسلامی ایران است.

»» ماحصل این مدل نگاه امام(ره) به دموکراسی که امام فرمودند:
حال که می خواهید رأی گیری کنید یک شورا بگذارید، ابتدا مشروعیت را رعایت کند. مردم حق ندارند رأی غیر مشروع دهند.
یک جواب فوق العاده تکراری این است که شاید یک ملتی انقلاب را نخواستند، چه کار کنند؟ انقلاب کنند. چون نمی توانند رأی دهند، می گویند ما اسلام را در این مملکت نمی خواهیم. اگر درجه نارضایتی مردم به جایی برسد که دیگر نتوانند یک نظام اسلامی را رعایت کنند، این افراد باید انقلاب کنند مثل ما که نظام شاهنشاهی را نتوانستیم تحمل کنیم. راهش این است: ابتدا تظاهرات کنید، بعد اعتصاب، بعد از فلج شدن اقتصاد، تظاهرات مسالمت آمیز، بعد از پیشروی همه مملکت را قفل کنید. زمانی که قفل شد، آرام آرام  نزدیک شوید به پادگان ها، ارتش، سپاه، قدم بعدی  خلع سلاح کردن پادگان ها، بعد یکدفعه کار را تمام کنید. اگر عُرضه این کار را دارید بسم الله، خون بدهید اسلام را بردارید!

این موارد یک قانون عقلانی است که همه جای دنیا اینگونه است. همه جای دنیا اگر خواستند یک نظامی را سرنگون کنند، نظام آلات و ابزار سرنگونی دموکراتیک نمی دهد! این موضوع در تمام کتاب های علوم سیاسی نوشته شده است. هیچ نظامی اجازه نمی دهد از طریق دموکراتیک سرنگون شود، براندازی نظام فقط انقلاب لازم دارد. حکومت ها سیستم را می بندند نمی گذارند، آمریکا نمی گذارد، فرانسه نمی گذارد، هیچ جای دنیا نمی گذارد، سیستم را به گونه ای نمی بندند که مردم رأی براندازی دهند. پایین تر از این بخواهیم کار کنیم بر طبق قوانین این نظام می توانیم جلو برویم

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید