امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی کرامت - قسمت اول - نیمه شعبان 95/3/1

13 آذر 1404 -   2:59 ب.ظ  دسته بندی: کرامت

تا زمانی که “من” وجود داشته باشد، انسان نیم “من” هم نزد خداوند ارزش ندارد و زمانی که “من” از بین می رود، انسان ارزشمند می شود. حضرت امام(ره) فرمودند ما هرچه می کشیم از “من” است!

یا انیس
سخنرانی حجت الاسلام انجوی نژاد
شب نیمه شعبان
موضوع : کرامت – قسمت اول
95/3/1

◄ عناوین اصلی که در این سخنرانی به آن پرداخته شده:
»‌ کرامت بالاتر از ارزش و احترام و محبوبیت است.
» کبر، آسیب بسیار بزرگی است.
» کبر در چه سنی شکل می گیرد؟
» کبر هم مثل کرامت یک حالت نفسانی است.
» کبر، باعث عدم انتقاد پذیری و کمبود سعه صدر می شود.
» شیطان چگونه انسان را از قله کرامت به قله تکبر می رساند؟
» کبر آفتی است که مابقی افراد، آدم حساب نمی شوند.
»‌ اولیاء خدا، در 90 سالگی در بالاترین درجه تواضع بودند.
» کبر داستان بسیار مهمی است که شیطان روی آن حساب باز می کند.
» از نظر امام سجاد(ع) مبنای کرامت، ذلت باطنی است.
» چرا در قله های دینی، تواضع به وفور پیدا می شود؟
» آقا آن کسی است که مردم او را دوست دارند، چه پول بدهد و یا ندهد.
» کرامت اهدایی است، خدا باید قرار بدهد.
» به کرامتی برس که دنیا دنبال تو بدود و نتواند تو را بگیرد.
» چه کسی کرامت دارد؟!
» مسیر صحیح کرامت کدام است؟
» زمانی که “من” از بین می رود، انسان ارزشمند می شود.
» مرگ، از دنیای بدون کرامت بهتر است!

بحثی را از امشب تا پایان ماه شعبان تحت عنوان “کرامت” شروع می کنیم. در این بحث از یکی از مسیرهای میانبری که از داروخانه های معنوی اسلام و شیعه محسوب می شود، یعنی صحیفه سجادیه استفاده خواهیم کرد و راهکارهای امام سجاد(ع) را درباره یکی از معضلات روحی و گمشده های فطری بشریت بررسی می کنیم.

»‌ کرامت بالاتر از ارزش و احترام و محبوبیت است.

کرامت چیست؟ کرامت یک درجه بالاتر از ارزش، احترام و محبوبیت است. کرامت یعنی حالت درونی که انسان از این چیزی که هست، لذت ببرد، هرچند دیگران بفهمند یا نفهمند. در بحث احترام، مردم می دانند که این انسان محترمی است، هرچند که آن آدم احساس احترام و لذت نکند. کرامت احساسی است که انسان ممکن است در بیابانی تنها زندگی کند، اما احساس لذت کند. لذا احترام و محبوبیت و ثروت و هر آنچه که فکر می کنید برای انسان ها اعتبار ایجاد می کند، در صورتی لذت بخش هستند که انسان احساس کرامت نفسانی  کند.

+ دو نوع مسیر برای کرامت داریم:
1- مسیرهای مادی.
2- مسیرهای معنوی.

مسیرهای مادی برای کرامت، همین مواردی است که در عالم رسم است.

از جمله صفات خدا و از صفات بارز اهل بیت(ع) صفت کریم است. زمانی که انسان احساس کرامت کند، بسیاری از موارد دیگر هم پشت سر آن می آید. یعنی انسان کریم، غیور هم هست، عزتمند و عزت مدار هم هست، سخی و بخشنده هم هست، عَفُوّ (به معنای بسیار اهل گذشت) هم هست، ایثارگر و مفید در جامعه هم هست.

از طرفی چون این موارد لازم و ملزوم هم هستند، دوباره فرد به دلیل این صفات بیشتر احساس کرامت می کند. یعنی هرچه بیشتر ایثار می کند، بیشتر احساس کرامت می کند. اینکه می گویم کرامت از جمله گمشده هاست، به این دلیل است که بسیاری از انسان ها در عالم به دنبال ثروت و مقام و… هستند، چون فکر می کنند که آن ثروت می تواند به منزله ی کرامت برایشان حساب شود، در صورتی که کرامت صفتی است که انسان به تنهایی هم می تواند آن را به دست بیاورد.

» کبر، آسیب بسیار بزرگی است.

امام سجاد(ع) در ابتدای دعای خود کرامت را در چند فراز معرفی می کند، سپس زمانی که می خواهد راه های رسیدن به کرامت را شروع کند، اول با آسیب شناسی شروع می کند. آسیب اصلی که صفت هایی مثل اعتبار، ثروت، مقام، محبت، شهرت و در بالاتر از همه کرامت دارد، “کبر” است. خط مرزی کریم و متکبر، به موازات هم رد می شوند. کبر، آسیب بسیار بزرگی است.

» کبر در چه سنی شکل می گیرد؟
در آسیب شناسی های اخلاقی ما، جایگاه کبر به شدت خالی است. زمانی که فرضاً اولیای ما با انسانی که از دید جامعه به شدت بزرگوار هستند، برخورد می کردند و در او ارزنی کبر می دیدند، احساس ناامیدی به آن ها دست می داد! کبر از جمله صفاتی است که در سنین 16 – 17 سالگی شکل می گیرد. یعنی تبدیل غرور نوجوانی که یک مسئله ی کاملا عادی و شرعی و ذاتی است، به کبر که یک صفت شیطانی است.

آقا امیرالمومنین(ع) در خطبه قاصعه، که آن را خطبه قاتله می خواند، چون پدر شیطان را در می آورد و مکر شیطان را رسوا می کند، مدام اشاره می کند که این عمل شیطان هم، به دلیل کبرش بود.

» کبر هم مثل کرامت یک حالت نفسانی است.
زمانی که یک آخوند، مسئول، مدیر کل و یا هرکسی که در چشم جامعه هست را می خواهید نقد کنید، گاهی تعجب می کنم که چرا کبر سنجی نمی شود؟! کبر چیست؟ کبر غیر از این است که بگوییم مثلا فلانی جواب سلام من را نداد، شاید حوصله نداشته است. کبر هم مثل کرامت یک حالت نفسانی است که شاید مردم ببینند و شاید هم نبینند. خودم باید آن را چک کنم.

» کبر، باعث عدم انتقاد پذیری و کمبود سعه صدر می شود.
یک حالت نفسانی است که انسان در آن چند خصوصیت پیدا می کند، معنای خود بزرگ بینی که در فارسی برای کبر عنوان می کنند یک معنای به شدت ناقص است. خصوصیات کبر از قول معصوم به این صورت است:
“متکبر کسی است که خوبی های خودش را بزرگ و بدی هایش را کوچک، اما خوبی های دیگران را کوچک و بدی هایشان را بزرگ می بیند”. تعریفی کامل تر از این نداریم. معنای کبر سلام نکردن و صاف راه رفتن و بدون تعارف از در وارد شدن نیست، کبر یک حالت نفسانی است. در مرحله بعد، این کبر باعث مابقی رفتارها مانند عدم انتقاد پذیری، کمبود سعه صدر و هزاران مشکل دیگر می شود.

+ لذا امام سجاد(ع) برای رسیدن به کرامت نفس از اینجا شروع می کند:

» شیطان چگونه انسان را از قله کرامت به قله تکبر می رساند؟
– آسیب شناسی و گرفتن بیمه و ضمانتی از خداوند تبارک و تعالی که اگر من به کرامت رسیدم، از بهترین صفت خدا به سمت بدترین صفت شیطان نروم.

چون عده ای زمانی که کریم پنداشته می شوند، بلافاصله از کرامت به سمت کبر حرکت می کنند، خیلی عجیب است! گاهی شیطان برنامه ریزی می کند که ما به قله مثبت برسیم، سپس شیطان می گوید، به موازات آن قله مثبت من هم یک قله منفی دارم که یک تله کابین می زنم و فرد را از قله کرامت به قله کبر می رسانم. بگذار هرچه می خواهد نماز و نماز شب بخواند و به جبهه برود و بجنگد، بگذار تا به نقطه کرامت برسد!

» کبر آفتی است که مابقی افراد، آدم حساب نمی شوند.
به یکی از بزرگان که راجع به جمعی صحبتی کرده بودند و یک سری از آسیب ها را بیان کرده بودند، نامه ای نوشتم و گفتم که در صحبت شما یک کمبود بزرگ بود که آن رسیدگی به آسیب کبر است. مواردی را که شما اشاره کردید، آسیب های اصلی نیستند. کبر آفتی است که با آن، ما بقی افراد را آدم حساب نمی کنند!

امام سجاد(ع) اینگونه شروع می کنند:
– “اللهم صلی عَلی مُحَمدٍ و آلِه و لاتَرْفَعْنی فی النّاسِ دَرَجَة اِلاّ حَطَطْتَنی عِنْدَ نَفْسی مِثْلَها و لا تُحْدِث لی عِزّاً ظاهِرَاً اِلاّ أحدَثْت لی ذِلّه باطنَه”.
خدایا در چشم ها و عیون مردم هیچ درجه ای به من نده، مگر اینکه به ازای یک درجه بالاتر رفتنِ من در برابر دیدگان مردم، در نفس خودم یک درجه نزول بدهی!

در این شب نیمه شعبان، رزق ها توزیع می شود و مرگ ها نوشته می شود. شب نیمه شعبان، شب قدر اصحاب خاص و خواص امت پیغمبر(ص) است. در این شب درجات معنوی شما برای سال آینده تا شعبان بعد، آماده می شود. در این شب، جایگاه شما برای شب های قدر مشخص می شود.

»‌ اولیاء خدا، در 90 سالگی در بالاترین درجه تواضع بودند.

– خدایا هر چه بالاتر می روم، در نزد نفس خودم پایین تر بیایم.
اولیاء خدا در 90 سالگی در بالاترین درجه تواضع بودند. یعنی از 80 سالگیشان 10 سال متواضع تر بودند. بچه های معنوی، هر یک سالی که بالاتر می روند، یک سال هم نفسشان فربه تر می شود! به ازای هر شأنی که به آن ها می رسد، شئوناتشان هم بالاتر می رود. می گویند: در شأن ما نیست!

» کبر داستان بسیار مهمی است که شیطان روی آن حساب باز می کند.

یکی از ائمه جمعه نقل می کرد که نزد حضرت امام(ره) رفته بودند و گفته بودند فلان قضیه از این قرار است و می خواهیم فلان کار را انجام دهیم، می گویند در شأن شما نیست، آمده ام ببینم واقعا در شأن ما هست یا نیست؟! ظاهرا با امام(ره) خیلی صمیمی بوده اند. امام(ره) هم به جای اینکه توضیحی بدهند و کتاب معراج السعادة و جامع السعادات و… باز کنند، دستی تکان دادند و گفتند: شأن دیگر چیست؟! اسمش شأن است، اما ترجمه اش کبر می شود! کبر داستان بسیار مهمی است که شیطان روی آن حساب باز می کند.

– پس، خدایا به من عزت ظاهری نده، مگر اینکه به ذلت باطنی رسیده باشم.
حاج آقای ایزد پناهی اجازه اجتهاد از 8 مرجع داشت. در فلسفه صاحب نظریه بود. در دنیای فلسفه فقط ایشان در بحث حدوث و قدم و بحث ماهیت تعریفی را ارائه دادند. ملاصدرا هم این بحث را ارائه نداده بود! یک مبحث جدید در علم فلسفه و بسیار هم مهم بود. ایشان کانون هم می آمدند، یک سال می خواستیم مشهد برویم، گفت من هم می خواهم بیایم.
– با این جمع اذیت می شوید.
– نمی شوم.
– چه زمانی بلیط بگیریم؟
– چه بلیطی؟
– بلیط پرواز.
– نیازی نیست با همین اتوبوس می آییم.
80 سال سن داشتند. البته ایشان به شدت مقید به طب سنتی و ورزش بودند و به شدت هم رو پا بودند. با اتوبوس آمدند.
– آنجا گفتیم برایتان مهمانسرا بگیریم.
– نه، در همین اتاق بچه ها می مانم.
– بچه ها اتاق ندارند در حسینیه هستند.
– در اتاق بچه های تدارکات می مانم.
– یا خدا، بچه های تدارکات، قشر به شدت نجیب کانون هستند!! گفتم این بچه های تدارکات چندان دین و ایمان درست و حسابی ندارند، شرّ هستند. هر چند وقت یکبار یک نفر را در دیگ قرمه سبزی می اندازند و بعد سر تا پایش را می شویند و می اندازند روی بند تا خشک شود. شما با این افراد نمی توانی بمانی، اما ماندند.

ساعت یک شب آمدیم و دیدیم که آقای ایزد پناهی در پله های راهرو، در آن سرمای عید مشهد، عمامه شان را زیر سر گذاشته بودند و با 80 سال سن، عبا را به دور خود پیچیده اند و خوابیده اند! بعد که علت را پرسیدیم، گفتند بچه ها در اتاق خواب بودند و در را هم قفل کرده بودند، گفتم اگر در بزنم بیدار می شوند، همینجا خوابیدم.

به دنبال چه هستیم؟ دین به چه معناست؟ دین یعنی اصل با وجود است و ماهیت؟ دین یعنی مفسر اسفار بشوی؟ دین یعنی حافظ کل قرآن؟ دین یعنی کار حاج آقا ایزد پناهی. این ذلت باطنی جواب می دهد که کسی مثل آیت الله ایزد پناهی می گوید بچه های تدارکات خسته اند، خوابشان برده، همینجا خوابیدم. این می شود دین! نمی دانم برخی از ما به دنبال چه می گردیم؟ دینداری یعنی همینی که در آن عفو و گذشت و رحمت و عزت و ذلت باطنی است. آن کاروان از شدت عرق های شرمی که ریختیم، بیچاره شدیم!

» از نظر امام سجاد(ع) مبنای کرامت، ذلت باطنی است.

یکی از بواعث و ملزومات کرامت، ذلت باطنی است. اگر ذلت باطنی نباشد، نمی توانی هیچ کاری بکنی. دو روز پیش در قم برنامه داشتیم، از یکی از محله ها رد می شدیم که به شدت هم پایین شهر و پر از طلبه بود. در قم رسیدگی خیلی کم است. با خودم می گفتم کاش یکی از بچه های مستند ساز اینجا بود و از این کوچه هایی که ماشین ما به زحمت از آن رد می شد و پر از چاله بود و از این طلبه ها برای مردمی که انقدر می گویند آخوندها خورده اند و برده اند، یک مستند می ساخت!

مستندی که نشان دهد طلبه ها این افراد هستند، آن پنجاه نفری که خورده اند و برده اند را بروید دارشان بزنید. غلط کردند که خورده اند و برده اند. در همین فکرها بودم که یکی از بزرگان حوزه را در انتظار تاکسی دیدم. ایست کردم و گفتم حاج آقا بفرمایید بالا.
–    مسیرتان کجاست؟
–    هرجا که مسیر شما باشد.
–    نه من مزاحم شما نمی شوم.
–    فعلا که می خواهیم مستقیم برویم، سوار شوید.
آخر هم سر چهار راه پیاده شدند. به چهار راه که رسیدم گفتم کدام طرف بپیچم؟
–    هر سمتی که مسیر خودتان است.
–    مسیر من، مسیر شماست.
–    پس من سر چهار راه پیاده می شوم.
گفتم من شاگرد شما بوده ام و الان دارم حق شاگردی ام را ادا می کنم، فایده ای نداشت. ذلت باطنی این است که اصلا در نظر نگرفتند که من به اسلام خدمت کرده ام، من آیت الله العظمی هستم، من درس خارج می دهم! از نظر امام سجاد(ع) مبنای کرامت، ذلت باطنی است. تواضع را نمی شود مثل فیلم بازی کرد، ذلت باطنی احتیاج دارد که احساس می شود.

» چرا در قله های دینی، تواضع به وفور پیدا می شود؟
من ده سال در دانشگاه درس خوانده ام. همه اساتیدشان را از بالا تا پایین دیده ام، ولی تواضع در قله های علمی خیلی کم پیدا می شود و اگر هم پیدا شود به شدت خوب هستند. اما در قله های دینی تواضع به وفور یافت می شود، چون با امام سجاد(ع) به سراغ کرامت رفته اند، مثل بادکنک باد نکرده اند.

– “اللهم صَلی عَلی مُحَمدٍ و آلِه و مَتِّعْنى بِهُدًى صالحٍ لا اَسْتَبْدِلُ بِهِ”.
یک مسیر صالح و درست و سالم برای رسیدن به قله کرامت به من معرفی کن.

» آقا آن کسی است که مردم او را دوست دارند، چه پول بدهد و یا ندهد.
آقا امیرالمومنین(ع) در نهج البلاغه در نامه ای (یک نامه نصیحتی است که به دوستشان هم اشاره نمی کنند، بلکه نصیحت به عموم است) به یکی از دوستانشان که قرار بود به استانداری منصوب شوند می فرمایند: “شما که مقام دارید گاهی بنشینید، پیراهن ریاست را بیرون کنید، عریان بشوید، کمی به خود نگاه کنید و به خود بگویید تو چیستی؟”

اگر تب کنی، همه از اطراف تو فرار می کنند، اگر یکی از اعصابت کار نکند بدبخت هستی. یکی از علمای تبریز می گفت: در یکی از بیمارستان های تهران بستری بودم، فردی که در تخت کناری من بود، آهن فروش و تاجر بود، در این مدتی که آنجا بودیم، روزی پانصد چک را امضا می کرد. افرادی هم که می آمدند، همینطور خم می ایستادند تا او چک را امضا کند و بعد می گفتند آقا دیگر امری ندارید؟
این آقا گفتن هایی که به دلیل پول هست، آقا نیست! آقا، آقای ماست که مردم او را دوست دارند، چه پول بدهد و یا ندهد.

به او گفتم مشکل شما چیست؟ گفت یکی از اعصاب سمت مثانه ام مشکل پیدا کرده. دیگر اختیار ندارم. اگر جلسه مهمی بخواهم بروم باید پوشک کنم و بروم!

یک مسیر سالمی که زمان عریان شدن حالش از خودش بهم نخورد! به جایگاهی برسد که خودش احساس لذت کند. و به قول آقا امیرالمومنین(ع) دلیل احساس لذت آن ها این است که در آسمان ها بیش از زمین شناخته می شوند.

چه می شود زمانی که جبرئیل به نزد پیامبر(ص) می آید و سلمان بعد از او وارد می شود، پیامبر(ص) می خواهند سلمان را به جبرئیل معرفی کنند، جبرئیل لبخندی می زند و می گوید: سلمان در آسمان مشهورتر از روی زمین است، همه او را می شناسند!

یک شب باید خود را از این داستان ها جدا کنیم. این همه گرفتاری هایی که در زندگی داریم و برایشان پول خرج می کنیم و هزینه می دهیم که بهتر دیده شویم، جز وبال هیچ ندارند، درحالیکه مسیر برای رسیدن به بهتر احساس کردن، امام سجاد(ع) است. این همه برنامه هایی که برای شئوناتمان ردیف می کنیم که جواب فلانی را چگونه بدهم تا پر رو نشود و … همه کشک است. اگر قرار باشد مردم کسی را کریم بپندارند، دست کریم اصلی است و اگر بنا نباشد، بیهوده برنامه ریزی نکن!

این صحبت ها را برای خواصی می گویم که در شب قدر خواص، یعنی شب نیمه شعبان شرکت کرده اند. اگر واقعا اعتقاد نداری که خاص بوده ای و دعوتت کرده اند، نمی دانم اینجا چه کار می کنی! اما اگر اعتقاد داری که دعوت شده ای، پس خاص بوده ای، یک برنامه خاص برای خودت بریز.

» کرامت اهدایی است، خدا باید قرار بدهد.
مسیر کرامت نفسانی این است که ذلت باطنی و راه صحیح و سالم را انتخاب کنیم. راه سالم یعنی راه های غیر سالم مادی را کلا فراموش کن. چگونه صحبت کنم، راه بروم و برخورد کنم تا مردم من را کریم بپندارند، اینگونه پندارها با پندار باطلی محو می شوند، در مقابل پنداری که از بالا بیاید، در بدن انسان باقی می ماند. کرامت جعلی و اهدایی است، خدا باید قرار بدهد.
لذا بسیاری از بزرگان ما در دین، مقام هایی را که ملت اوج کرامت می پندارند را اصلا قبول نمی کنند. راننده، ماشین، محافظ را نمی پذیرند، چون اذیت می شوند.

– “وَ طَريقَةِ حَقٍّ لا اَزيغُ عَنْها، وَنِيَّةِ رُشْدٍ لااَشُكُّ فيها”.
راه درستی که تا آخر عمرم از آن بیرون نروم.
خدایا به ما و همه دوستداران و به یاران امام زمان(عج) راهی برای کرامت نشان ده و ما را در این راه مستقیم بدار و تا آخر عمر از این راه گمراه مگردان.

 – “وَنِيَّةِ رُشْدٍ لااَشُكُّ فيها”.
و نیتی به من بده که انگیزه ای ایجاد کند که شک نکنم.
واقعا این مسیر درست بود؟ واقعا باید به اینجا می رسیدم؟

یکی از بچه های فاطمیون از برادران افغانستانی می گفت: فاطمیون به داستان مهاجرین و شیعیان افغانستان اعتباری داده اند که الان آرزوی بسیاری از بچه شیعه های ایرانی و مابقی کشورها این است که ای کاش می توانستند جزء فاطمیون باشند. یک لحظه سرش که پایین رفت و بالا آمد احساس کردم چیزی در ذهنش است. گفت: جنگ که تمام شود باز هم همان بساط قبل می شود؟ چند ثانیه بعد گفت: بشود! مگر ما برای بساط می جنگیم؟

» به کرامتی برس که دنیا دنبال تو بدود و نتواند تو را بگیرد.

در بسیاری از موارد ما درست انتخاب می کنیم، اما بعد شیطان در آن وسوسه و شک ایجاد می کند. من باید مبلم به گونه ای باشد که چشم مردم خیره بشود! مردم عقلشان به چشمشان است! این عبارت “مردم عقلشان به چشمشان است”، نه شرعی است، نه عقلانی و نه عرفی! اراجیف نگو. عقل مردم، به دست خداست.

یکدفعه شک می کند و هر آنچه که در شب های قدر بافته بود، شیطان همه را پنبه می کند. فقط به این دلیل که آقا یا خانم شک کرده است! به قول مرحوم دولابی در شرح خطبه نهج البلاغه: “به کرامتی برس که دنیا دنبال تو بدود و نتواند تو را بگیرد”!

با دویدن به دنبال دنیا انسان به کرامت نمی رسد. شک می کند و با خود می گوید: اگر خاله قزی بیاید، نمی گوید چرا مبل تو این شکلی است؟ نمی گوید چرا تو در اداره ات اینگونه نشدی؟ نمی گوید چرا باجناقت چنین ماشینی دارد اما تو نداری؟ من از شما عذر می خواهم که دارم سطح مبتذلی از فکر کردن را برای شما باز می کنم!

چهار، پنج سال قبل مادر زن فردی که در شیراز مدیر کل بود، فوت کرد و مردم وحشتناک به ایشان تسلیت گفته بودند. من هم برای مراسم دعوت بودم، اما جا نشد که وارد حسینیه بشوم. از داخل حسینیه تا جلوی تالار، پر از پارچه های سیاه بود. همه اداره های آب و برق و فاضلاب و … تعطیل شده و کلا شهر به خاطر مادر زن شما عزادار شده است.

من هم بسیار تعجب کردم که مادر زن ایشان این همه محبوبیت داشته و ما چقدر غافل بوده ایم. جا نبود وارد شوم، از همان دور سلام و تسلیتی گفتم و رفتم. همانجا تراکت مجلس هفتم هم داده شد! ما بین زمان ختم تا هفتم، ایشان از مقام مدیر کلی عزل شد. با عزل ایشان، مادر زن هم از محبوبیت سابقش عزل شد! هفتم هیچ کس اینجا نبود! به دنبال چه چیزی می دوی؟ این ها برای انسان کرامت نمی آورد.

» چه کسی کرامت دارد؟!
کرامت را کسی دارد که خدمتش را می کند، سرش را پایین می اندازد و عرق می ریزد و جان می دهد و اصلا دنبال این نیست که کسی بگوید بارک الله! من می خواهم در آسمان ها مشهور بشوم، بگذار شهرتم برای آسمان ها بماند و احساس لذت می کند. روایت سلمان فارسی را می خواند که “سلمان در میان عرشیان به شدت محبوب تر از زمینیان است”، کیف می کند و دعا می کند که من هم اینگونه بشوم.

» مسیر صحیح کرامت کدام است؟

کسی که در چشم امام زمانش(عج) محبوب بشود و بگوید، امام زمان(عج) که به شیراز نگاه کرد، ببیند بخشی از کار شیراز را در مسیر انتظار مهدوی، من مخلصانه به دست گرفته ام. کوچک است، اما امام زمان (عج) می بیند و خوشحال می شود. و امام هم می گوید ما کسی را داریم که به دنبال هیچ چیز نیست، سرش را پایین انداخته و دارد کارش را می کند. و در نهایت هم ان شاء الله عاقبت به خیر می شود. این می شود یک مسیر صحیح!

برخی حاضرند از خیلی از چیزها برای رسیدن به کرامتِ نفسانیِ عرش طلب و عرش پسند بگذرند. غذایی را هم که می خواهد بخورد با خود می پرسد آیا می توانستم این غذا را ساده تر بخورم تا در لذت آن محرومی هم بتواند شریک بشود؟؟ در لباس خریدن کمی فکر می کند، اگر بخواهد کار یا تلاشی بکند به عاقبت آن می اندیشد.

– “وَ عَمِّرْنى ما كانَ عُمْرى  بِذْلَةً فى طاعَتِكَ”.
یک عمر طولانی به من بده.
چنین انسانی عمر می خواهد. عمری طولانی بده که من در مسیر خدمت، اهل بذل باشم. بپاشم و نگاه نکنم که به چه کسی رسید یا نرسید، یا چه چیزی به من رسید؟

» زمانی که “من” از بین می رود، انسان ارزشمند می شود.

“من” یک گرفتاری بسیار بزرگ است. در ادبیاتتان دقت کنید و ببینید چقدر کلمه “من” را به کار می برید. به “من” چه می رسد؟ “من” کجا هستم؟ پس “من” چه؟ تا زمانی که “من” وجود داشته باشد، انسان نیم “من” هم نزد خداوند ارزش ندارد و زمانی که “من” از بین می رود، انسان ارزشمند می شود. حضرت امام(ره) فرمودند ما هرچه می کشیم از “من” است. 124 هزار پیغمبر اگر با هم به روی کره ی زمین بیایند، یک مورد اختلاف نخواهند داشت، چون “من” ندارند.

– “بِذْلَةً فى طاعَتِك”.
بپاشم و بروم، هرچه که شد، شد. نشد هم نشد، به من چه! ما کار را برای خدا می کنیم، خواجه خود روش بنده پروری داند. به ما چه، فقط تلاشمان را می کنیم.

در نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری سال 96 هستیم، از وسط این سال کار کل کشور را رها می کنند، چون با خود فکر می کنند که معلوم نیست ما دوباره باشیم! ما برای چیز دیگری انقلاب کردیم!

خدایا به این جمع و دوستداران مهدی فاطمه(عج) عمری طولانی در مسیر خدمت به خودت و شهرت در آسمان و ذخیره ای برای آخرت، کرامت بفرما!

در مقابل بسیاری از اولیای خدا مانند حضرت زهرا(س) آرزوی مرگ می کردن: “اللهم عجل فی وفاتی”، این چه نوع مرگیست؟ مرگیست که نشان دهنده شوق است. من دوست دارم که هرچه زودتر به تو برسم، من دارم اینجا را فقط تحمل می کنم. اما اگر قرار است که خدمت کنم حاضرم که این تحمل طولانی تر بشود!

» مرگ، از دنیای بدون کرامت بهتر است!

– “فَاِذا كانَ عُمْرى مَرْتَعاً لِلشَّيْطانِ فَاقْبِضْنى اِلَيْكَ”.

اما اگر می بینی که مسیر من، مسیر درستی نیست و درست هم نمی شوم، اولا خدایا آن را درست کن، اما اگر واقعا می بینی که نفسانیت و انانیت من خیلی زیاد است و زور من به آن نمی رسد و تو هم نمی توانی بیش از این به من کمک کنی، “فَاقْبِضْنى اِلَيْكَ”، مرگ من را برسان.

یکی از دعاهای امام سجاد(ع) در مسیر مکارم اخلاق و کرامت این است که اگر قرار است دنیایی داشته باشم که در آن به کرامت نرسم، خدایا مرگ من را برسان. چقدر این کرامت ارزشمند است!

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید