امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

انصاف - شب عید فطر 1394

13 آذر 1404 -   2:33 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها

نقد در دین ما نقد امام جعفر صادق(ع) و نقد هشام است. نقد در دین ما، نقد با در نظر گرفتن ضوابط انسانی است. نقد در دین ما در قبال کسی که بزرگتر است، اول احترامات را می گذاریم بعد سراغ مباحث دیگر می رویم. نقد در دین ما زمانی است که امام(ره) وقتی می خواهند کارتر را خطاب کنند، می گویند: آقای کارتر! نباید در نقد، ارتباطات انسانی فراموش شود.

یا انیس
سخنرانی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: انصاف
1394/4/27
شب عید فطر

بحثی که امشب خدمتتان عرض می کنم، انصاف است. از اول ماه مبارک رمضان تا به حال، اخلاقی، مذهبی و دینی صحبت کردیم، از این جهت که شب عید فطر بچه های قدیمی تر می آیند، مقداری سیاسی صحبت کنیم.

اینکه عبادت باعث انسانیت نمی شود بحث جدی است که بارها راجع به آن صحبت کرده ایم.
 مثلا اگر کسی نماز، روزه، رمضان، توسل، اشک و هیئتش سر جایش باشد، الزاما به آن درجه انسانیتی که خدا دنبال این انسانیت می گردد، نمی رسد. راجع به اینکه عبادت بدون انسانیت چقدر خطرناک است هم صحبت کرده ایم که یکی از ریشه  های تکفیر، قساوت دینی و جنگ صلیبی راه انداختن، در اختیار کسانی است که قبل از اینکه به نقطه انسانیت برسند، به نقطه دیانت رسیده اند!

یکی از خصوصیات انسانی که قبل از ورود به مباحث دینی باید در خودمان تقویت کنیم، کلمه ای به نام انصاف است. ریشه آن نصف نصف کردن است یعنی انسان بتواند با دیدگاه های مختلف وسط باشد و تعادل داشته باشد یعنی از میانه حرکت کردن. نصف نصف کردن یعنی چه؟ یعنی پنجاه پنجاه دیدن، پر و خالی را با هم دیدن.

یکی از گمشده های ادبیات دینی، سیاسی، اجتماعی و خانوادگی ماست! در جمله کلی بخواهیم بگوییم انصاف در این زمانی که ما در آن زندگی می کنیم، یکی از گمشده های ارتباطات اجتماعی ماست. طرف خودش هم نمی داند ولی نه عادل است، نه منصف! و متاسفانه عدالت و انصاف نداشتن، یکی از چیزهایی است که به شدت انسانیت را سقوط می دهد!

یک دفعه احساس می کنی آدم ها به بهانه دین، بدترین لطمات را به دین می زنند! نگاه که می کنی ببینی مشکلش چیست، مثلا غرض دارد یا مریض است، هر چه نگاه می کنی مشکلی نمی بینی! فقط یک مشکل است که بدبختش کرده، آن هم این است که منصف نیست!

این قضیه بین زنان و مردان پنجاه پنجاه است اما چون التهابات احساسات زنان بیشتر است، بیشتر در دام بی انصافی می افتند و به همین دلیل هر جایی که انصاف یعنی موازنه لازم است، مثل ترازویی که تحت عنوان قاضی در قوه قضائیه می گذارند، دین اجازه نمی دهد زن قضاوت کند. چون در دام و التهابات احساسات می افتد، نمی تواند منصف باشد.

حالت روحی انسان منصف:
آیا یک انسان می تواند منصف باشد؟ دین خیلی صریح یکی از چیزهایی که می تواند مُخِل انصاف باشد را با عنوان حب دنیا بیان می کند! حب دنیا برای انسان از قبل یک تحریک شدید ایجاد می کند که قبل از اینکه مردم را ببیند و راجع به آن ها انصاف داشته باشد، بیشتر خودش را می بیند و انسان خودخواه نمی تواند منصف باشد. برای اینکه حب نفس و دنیا بر وجودش حاکم شده و تمام دنیا را به گونه ای می بیند که چه چیزی به من می رسد؟، این به من چه می رسد انقدر کفه ی چپ انصاف را سنگین می کند که باید خیلی زحمت بکشد آنطرف را وزین کند، نمی تواند تعادل برقرار کند!

اولین حالت روحی انسان منصف این است؛(البته این روایت را در بد جایی استفاده می کنند!)، پیامبر اکرم(ص) می فرمودند: مؤمن واقعی کسی است که برایش فرقی نمی کند چه کسی بُرد و چه کسی خورد! صوفیه این روایت را به انزوا، کناره گیری از دنیا، در غار نشستن تعبیر کرد! در حالیکه این روایت یعنی یک انسان در وسط دعواهای دنیایی، طوری قضاوت کند که برایش فرقی نکند چه کسی بُرد و چه کسی خورد! یعنی منصف باشد. این لازمه اش این است که حب دنیا نداشته باشد، چون اگر داشته باشد این اتفافات نمی افتد.

حالت روحی انسان منصف یک بزرگواری و بزرگ منشی است که انقدر دنیا در چشمش کوچک است که اگر قرار باشد در قضیه ای خودش محکوم شود، اصلا برایش ارزشی نداشته باشد.
 حتما در زندگی با کسانی برخورد کرده اید که “ببخشید” را بلد نیستند، این آدم نمونه ی حب دنیاست! ببخشید هم می خواهد بگوید اینطرف و آنطرفش حرف می گنجاند، رقیقش می کند و حاشیه می زند، انقدر حب نفسش قوی است که نمی تواند عذرخواهی کند!

درحالیکه اولیای ما جایی که می دیدند ببخشید گفتن صددرصد به ضرر خودشان است، به خاطر مسائل اجتماعی، ارتباطی، دینی و وحدتیشان می گفتند. بچه پفک می خواهد و به شما بد و بیراه می گوید. برایش بد است اما شما می گویی عزیزم ببخشید، ان شاء الله بعدا می خرم، به بچه که نمی شود توضیح داد چه مشکلات پزشکی دارد. بزرگواری این بزرگ برای چیست؟ برای اینکه حب نفسش را در ارتباط با این بچه، کوچک می بیند و چون کوچک می بیند عذرخواهی در مقابل کوچک برایش کاری ندارد.

انسان منصف چون دنیا را کوچک می بیند، هیچ نوع کوتاه آمدنی برایش کاری ندارد. اما کسانی که دنیا را طوری می بینند که باید به کام آن ها بچرخد، نمی توانند منصف باشند. ضرب المثل فارسی داریم که فکر نکنم در جهان ضرب المثلی به این گیرایی داشته باشیم که انقدر دقیق مردم جهان را در طول خلقت معرفی کند؛ “دیگی که برای من نمی جوشد می خواهم سر سگ بجوشد”!

یعنی وقتی حب نفس و حب دنیا بر آدم غلبه کرد، اگر خواست بزرگترین کار خلقت را بکند، یعنی منظومه دیگری کشف کند، باید در این منظومه دیگی باشد که برای این آدم بجوشد وگرنه اقدام نمی کند. بزرگی کار برای این آدم مهم نیست، اینکه چه به او می رسد برایش مهم است. این سیستمی است که در جهان دارد بر مبنای خودخواهی اتفاق می افتد.

»» شرایطی که باید برای انصاف داشته باشیم:
– اشراف.
اگر در چیزی اشراف ندارید، ورود پیدا نکنید. اگر می خواهم انصاف داشته باشم، باید اشراف یعنی تسلط بر موضوع داشته باشم. راجع به فیلم سینمایی رستاخیز کاری ندارم که نظر مراجع چیست و این فیلم درست یا غلط است، به این کار دارم وقتی پرچمی برای موافقت یا مخالفت بلند می شود، بدانیم برای چه موافق یا مخالفیم.

خبرنگار جوان بیطرفی از تجمعی سوال می پرسد که دیده اید؟ از دویست نفر، صد و پنجاه نفرشان می گویند ندیده ایم! برای چه داری مخالفت می کنی؟! به موضوعش کاری ندارم. ملت ما باید یاد بگیرند، برای انصاف و قضاوت اشراف داشته باشند.

“یستمعون القول فیتبعون احسنه”؛ فقط مقاله های خودی را می خوانیم! چرا آنطرف را دقیق نمی خوانیم؟! دلیلش چیست؟ هوای نفس باعث شده گمان کنیم، حق مطلقیم و طرف مقابل باطل مطلق! درحالیکه امیرالمومنین(ع) می فرمایند: حتی سپاهیان معاویه هم درصدی از حق را می گویند. چه کسی می گوید طرفداران من علی حق مطلقند؟! چه کسی می گوید حاکمانی که در بلاد مختلف منصوب کرده ام، حق مطلقند و هر چه گفته اند حرف علی و حرف خداست؟! من امام معصوم چنین ادعایی ندارم! و برای شما شیعیان و صحابه ی خودم حق المسئله قائلم، از من بپرسید چرا چنین حرفی زده ام.

اشراف یعنی نظرات طرفین را بشنوی. وقتی یکطرفه مقاله، روزنامه و سایت می خوانی خوب معلوم است نمی توانی قضاوت درست داشته باشی. پس حداقل خودت را در مقام قضاوت قرار نده. اگر قرار است سری بین سرها داشته باشی و ملت به شما رجوع کنند، باید اشراف داشته باشی وگرنه بگو در جریان و توجیه نیستم. در یکی از جلسات گفتم بزرگان دینی ما حرف مخالفین را نمی خوانند، چه کسی گفته چون بنده مسلمان و شیعه هستم حق مطلقم و آن مسیحی، یهودی، گبر، آتش پرست، حتی مشرک و کمونیست هیچ بهره ای از حق نبرده است؟!! بالاخره حرف دارند و حداقل باید بخوانیم.

آمیرزا جواد آقای تهرانی از نظر تقوا اعجوبه ای بوده اند، وقتی ایشان را می دیدی شرم می کردی سرت را بلند کنی! در تاریخ علماء که بنده از نزدیک خدمتشان رسیده ام، مثل ایشان و آقای مروارید کسی انقدر تاثیر نفسانی بر روی من نگذاشته. وقتی می رسیدم بهم می ریختم. آیت الله بهجت(ره)، آیت الله حسن زاده و جوادی را دیده ام ولی این ها چیز دیگری بودند.

در خاطرات مقام معظم رهبری(مد ظله) هست که در مشهد شاگرد فلسفه آمیرزا جواد آقای تهرانی بودیم. رفتم سر کلاس بسم الله الرحمن الرحیم، شروع کردند. بعد می فرمایند رفتم فلسفه را قم بخوانم، گفتم اگر بخواهم نقد فلسفه بکنم باید استاد فلسفه به من درس بدهد تا بتوانم آن را نقد کنم، نه آمیرزا جواد آقای مکتب تفکیکی ضد فلسفه!

دقت کنیم، حرف مخالف را گوش نمی دهند! همه خائن، مرتد، کثیف، پست هستند و فقط من مجسمه دین و تقوا و حزب الله هستم، هر چه من گفته ام درست است!

در مباحث خانوادگی و ارتباطی هم همین است و اشراف ندارید! داری قضاوت می کنی، راجع به شرایط زندگی اش اشراف داری؟؟ راجع به تفاوت شرایط خودت با او اشراف داری؟؟ شما که داری راجع به پدر و مادرت قضاوت می کنی، می دانی در سن چهل، شصت، هفتاد چه اتفاقات روحی می افتد که به عنوان نوجوان پانزده یا جوان بیست ساله قضاوت می کنی؟!! شمایی که بر مسئولی ایراد می گیری بر شرایط کاری او اشراف داری؟ نداری!

+ پرانتز باز کنم:
سال 84 که انتخابات ریاست جمهوری بود، یکی از کسانی که الان هم در جمع حضور دارد به آقای احمدی نژاد که در اصفهان بودند گفته بود شیراز هم می آیید؟ گفته بودند حتما می آیم و جلسه آقای انجوی هم می روم. آمدند و بیرون هم نشستند. یکسال بعد با ایشان جلسه ای ده نفره داشتیم، گفتند قیافه شما آشناست. گفتم بنده انجوی هستم. گفتند بله، بله. من چه بگویم؟ این آدم با وجود کثرت آدم های دیگر، معلوم است یادش می رود. خودت را در شرایط او قرار داده ای؟ اشراف یعنی آدم بتواند شرایط روحی طرف مقابل را بفهمد.

– میزان.
یعنی در نظر گرفتن شرایطی که انجام شد، ترازو را وسط می گذاری، محاسن و معایب را می سنجیم. خداوند تبارک و تعالی اگر ببینید پرونده راست یک میلیمتر سنگین تر از پرونده چپ باشد، بیخیال چپ می شود. اصحاب یمین کسانی هستند که پرونده را به دست راستشان می دهند. دیگر نمی گوید پرونده چپت کجاست؟! از اینطرف چپ پایین تر باشد، خدا راست را بیخیال می شود. وقتی می خواهد نمره بدهد، موازنه می کند؛ بدی ها و خوبی ها را می ریزد، می صرفد به سمتش می رویم، نمی صرفد، به سمتش نمی رویم! و خدا از انسان توقع دارد که اهل موازنه باشد. عزیزان، در دنیا هیچ چیز زیبای مثبت صددرصدی وجود ندارد! هر گلی خاری دارد که بابت بو کردن آن، باید هزینه خلیده شدن خار به انگشتانت را بدهی!

هر اعتباری یک سری مفاسد و مضراتی دارد که باید هزینه اش را بپردازی. هر زیبایی یک سری ضررها دارد و هر چیزی که در دنیا فکرش را می کنید. اصلا زیبایی و سفیدی مطلق در دنیا وجود ندارد! انسان های منصف صرفه می کنند، می صرفد یا نمی صرفد؟ ازدواج محاسن دارد، معایب هم دارد. مجردی محاسن دارد، معایب هم دارد. فرزند داشتن محاسن دارد، معایب هم دارد. باید ببینیم می صرفد یا نه.

یکی از آرامش بخش ترین قسمت های زندگی ما خواب است. خواب به تنهایی آفت است. اگر خستگی نباشد، خواب نمی تواند لذت بخش باشد. هیچ بالایی در دنیا زیبا نیست مگر اینکه پایینی در کنار باشد. هیچ سبزی در دنیا زیبا نیست مگر اینکه کویری در کنارش باشد.

قاعده ی دنیاست؛ “انّ مع العسر یسری”. قرآن کریم نمی گوید، “انّ بعد العسر یسری”، دلیل اینکه یک زیبایی و یُسر وجود دارد، معیت یک عُسر است. چون همراش عُسر است، احساس زیبایی می کنید. اگر ما همه شبیه گوسفند بودیم، گوسفند که زشت و زیبا ندارد! همه شکل هم هستند. خداوند می فرماید شما را شعبه شعبه، فرقه فرقه، بلند و کوتاه، زشت و زیبا آفریدیم که جفتتان زیبا دیده شوید. در سیاهترین سیاهی ها می توانید سفیدی پیدا کنید و برعکس.

– ادبیات نقد.
اولین منتقدین نقد در ایران، در دهه 1340، از 1330 تا 1340 یا 1350، بیشتر بحث نقد کلاسیک، آکادمیک، گروهی را داشته ایم. کسانی بوده اند که نظام حاکم را، سیستم شاهنشاهی و نظام جهانی را نقد می کرده اند. اصلا منشأ این انقلاب ها و انقلابی گری ها که ما هنوز هم در همان مسیر قرار داریم، مارکسیست بود! مارکسیست ها جوانانی با قیافه های جدی بودند، سعی می کردند سبیل بگذارند تا جدی تر به نظر برسند، حتما از عینک استفاده می کردند، کسانی بودند که اخمشان برای اعتراض در هم بود و ادبیاتی را برای نقدر در جامعه ما حاکم کردند که هنوز در مسیر همان ادبیات جلو می رویم!!

ادبیات مارکسیست تلفیقی بود از جسارت، شجاعت به علاوه ی هتاکی! یعنی مارکسیست در مقابل استاد دانشگاه یا دانشجو قرار می گرفت، می گفت: “تو”! درحالیکه هزاران سال بود دانشجو به استاد می گفت: “شما”. مارکسیست این تابود را شکست و گفت: وقتی می بینی امپریالیست یا مزدور آمریکا و شاه است، بگو “تو”!

ادبیات نقد غیر از اینکه می خواهد نقد کند، تبدیل شد به ادبیات تحقیر کسی که دارد نقد می شود! به خاک کشیدن و زمین زدنش هم، بود! بعد انقلاب شد، هنوز در جامعه ما رگه های آن مدل انتقاد وجود دارد. یعنی کسی با اختلاف سنی سی سال به گونه ای برخورد می کند که این شخص تحقیر می شود!

نقد در دین ما نقد امام جعفر صادق(ع) و نقد هشام است. نقد در دین ما، نقد با در نظر گرفتن ضوابط انسانی است. نقد در دین ما در قبال کسی که بزرگتر است، اول احترامات را می گذاریم بعد سراغ مباحث دیگر می رویم. نقد در دین ما زمانی است که امام(ره) وقتی می خواهند کارتر را خطاب کنند، می گویند: آقای کارتر! نباید در نقد، ارتباطات انسانی فراموش شود.

در قضیه اخیر توافق هسته ای، صحبت هایی که راجع به آقای ظریف کرده اند، دینی بود؟!! یعنی باید کاریکاتور این بنده خدا را بکشیم و بنویسیم کمپ دیوید و ترکمنچای؟!! این حقیقت بود؟! یک جوان بیست ساله با چنین آدمی باید اینگونه صحبت کند؟! فکر می کنید بشار اسد دیانتش بیشتر از جناب ظریف و رئیس جمهور ماست؟! چرا می توانیم در مرزهای خارجی احترام بگذاریم ولی به داخل که می رسیم ادب را فراموش می کنیم؟!!

ادب یک مسئله ی دینی است. واقعا باید کاریکاتور این مرد را در حال دریوزگی می کشیدیم؟! به روز قیامت اعتقاد داریم یا نه؟! شاید گمان می کنیم این مدل چیزها سوال و جواب ندارد!! واقعا فکر می کنیم چیزهایی که در شبکه های اجتماعی طراحی و پخش می کنیم، خداوند اصلا حسابشان نمی کند؟! چون مباحث سیاسی است و در سیاست دین ورود پیدا نمی کند!! در سیاست انسانیت، ادب، احترام ورود پیدا نمی کنند!!

قاعده چه می گوید؟ باید به انسان بزرگتر احترام بگذارد. صدام که نیست!!! وزیر خارجه مملکت است، مگر من گفته ام برو به صدام احترام بگذار؟! این ها را دقت کنیم، باید ادبیات مارکسیستی نقد از بین بچه حزب اللهی ها خارج شود. حضرت آقا(حفظه الله) اینگونه نقد می کنند؟! یا اول ده صفت خوب می گویند بعد بقیه اش را بیان می کنند. کجا باید این داستان اخلاقی را پیاده کنیم؟! همه می دانیم از شرایط نقد صحیح انصاف است، دیدن سفیدی هاست، خارج نشدن از دامن و دایره ادب است، و شرایط نقد صحیح بر برقراری احترامات است، چرا عمل نمی کنیم؟؟!!

فردا باید “استالین” و “لنین” پاسخگوی کارهای ما باشند؟! این ها بگویند ما به بچه شیعه جمهوری اسلامی حزب اللهی یاد داده ایم و هنوز در همان مسیر دهه چهل دارد جلو می رود! مگر بنده بی ادبی نکرده ام؟ حتما یک جا بی ادبی کرده ام، ولی بالاخره یک جا ترمز را می کشم و می فهمم دارم اشتباه می کنم!

“انّ النّاقد بصیرٌ بصیرٌ”، خداوند تبارک و تعالی وقتی می خواهد نقد کند دو بصیرت دارد. پنجاه پنجاه می بیند. با انصاف نقد می کند. خوبی ها را می بیند، بعد بدی ها را می بیند. رحمتش بر غضبش، هم چیره و مستولی است، و هم جلوتر و مقدم است. اول از آن دیدگاه نگاه می کند. اگر می خواهیم پرچم جهان اسلام را بلند کنیم تا ملت در زیر آن جمع شوند، باید رفتار خودمان را تصحیح کنیم.
فردا در مملکت غریب می روی می فهمی با مردم و مخالف چگونه رفتار کنی. در کل مملکت می گردی کسی بگوید اشهد ان علیا ولی الله! وسط شیعه های امیر المومنین(ع) هستیم!

یک از کارهایی که خداوند در قیامت انجام می دهد این است که تک تک ذراتی که در پرونده ی ما، نگاه ما، اعمال، رفتار ما، لقلقه های زبان ماست، همه بررسی می شود، گمان می کنیم هیچ مشکلی نداریم، درحالیکه از جایی که گمان می کنی هیچ مشکلی نداری، اوج مشکلاتت از همانجا بیرون می آید! می گویند این نقد را کردی، اعتبار این شخص را پایین آوردی، چند نفر دیده اند! به بچه های دبیرستانی می گویم کاری که شما در کلاس می کنی مشکلاتی برای زندگی شخصی معلمت ایجاد می کند که در قیامت یقه ات را می گیرند. کاری با اعصابش کرده ای که چوبش را در منزل، بچه اش خورد! چوبی که او در منزل خورد، در قیامت به سر شما می زنند!

مقداری دقت کنیم، مثقال ذره، دقیق می گردند؛ خیراً اَو شرّاً. لذا سلمان فرمود: اگر می دانستم اینگونه است اصلا نه نگاه می کردم، نه حرف می زدم، نه گوش می دادم! کاش خداوند من را نیافریده بود. کاش حیوان آفریده بود. کاش کر و لال و کور آفریده بود!
تا بحث های سیاسی پیش می آید انسانیت یادشان می رود، دیانت که بماند!

»» چند مطلب در مورد مذاکرات هسته ای:
مذاکرات که انجام شد بنا نبود ما ببریم یا آن ها ببرند. مذاکره یعنی بده بستان. قاعدتا ما نسبت به چیزهایی که می دهیم شاکی هستیم و آن ها هم نسبت به چیزهایی که می دهند. و قاعدتا هر دو طرف مذاکره چیزهایی که می گیرند را پر رنگ می کنند.

با پنج شش قدرت جهانی مذاکره کردیم، چیزهایی داده ایم که نباید می دادیم، ملیت و جمهوریت اسلامی ما می گوید نباید بدهیم ولی در عوض چیزهایی گرفته ایم، آن ها هم چیزهایی داده اند که نباید بدهند. ملیت و حکومت آن ها هم می گفته نباید می کردید و کرده اند. اینکه چند درصد گرفته و چند درصد داده ایم، متن شده، ترجمه فارسی شده و صددرصد با متن انگلیسی تطابق ندارد. در مجلس آن ها می رود و چکش کاری می شود، در مجلس ما هم می آید و چکش کاری می شود.

اجازه بدهید چکش کاری بشود و فردا صبح هم ببینیم حضرت آقا(حفظه الله) چه می گویند. روی هم رفته ایشان فرمودند از این به بعد مراقب باشید، یعنی هر چه بود گذشت و از این بعد مراقب باشید که آن ها بد عهدی خواهند کرد! رئیس جمهور آمریکا هم گفته بیچاره شدیم و ایران سری در سرها در آورد.

به نظر شخصی حقیر تا چند سال دیگر، آخرش دعواست. اما فرق این دعوای چند سال بعد با دعوای قبلی این است که الان توپ در زمین ما نیست. با زحمتی که تیم جناب ظریف کشده اند الان توپ در زمین آن هاست. می گوییم مذاکرات تمام شد، از این به بعد دارید دبّه در می آورید! باز پرونده می شود و به آژانس فرستاده می شود، رأی نمی آورد به شورای امنیت کشیده می شود. باز دوباره دور همدیگر می نشینند و تصمیم می گیرند. فعلا با این ها هستیم و خدا به تیم آقای ظریف عمر بدهد که باشند.

اینکه بعد از مذاکرات توپ در زمین آن هاست، فقط به عملکرد این تیم بر نمی گردد. اگر آن پلمپ آن زمان را باز نکرده بودیم و قدرت هسته ایمان را نشان نمی دادیم، اصلا پای میز مذاکره نمی آمدند!! لذا از تیم های اخیر جای تشکر دارد. کار به جایی رسیده که می گویند این ایران دارد جلو می رود، با مذاکره نگهش داریم.

بنده برخی اوقات راجع به مباحث کانون خودمان با چند نفر از بچه ها بحث می کنم، اعصابم خُرد می شود! این ها با شش انسان نسبتا محترم نشسته اند که یکی از یکی گرگ تر است! اصلا حرف نمی فهمند! سیستماتیک ظالمند! خیلی روی اعصاب فشار می آید. تشکر می کنیم، من بعد هم مجلس باید حواسش جمع باشد که بندها یکی یکی اجرا و تحریم ها هم ان شاء الله یکی یکی برداشته شود.

◄ پرانتز خیلی مهم:
قشر عظیمی از مردم ایران بعد از مذاکرات فهمیدند آمریکا یعنی چه! قشری که می گفتند افراطی ها مدام مرگ بر آمریکا می گویند درحالیکه انقدر مرگ حق آمریکا نیست! همان هایی که بین اسرائیل و آمریکا خط می کشند! به اسرائیل فحش می دهند، از آمریکا تعریف می کنند! همان هایی که هر کسی در عالم مقابل آمریکا بایستد، می گویند مستکبر، درحالیکه راجع به کره شمالی، نیکاراگوئه، آرژنتین، برزیل و… اشراف ندارد! فقط چون مقابل آمریکا ایستاده، دیکتاتور است! همین ها دارند می فهمند دیکتاتور یعنی چه و آرام آرام خط مرزی بین اسرائیل و آمریکا را دارند بر می دارند.

آمریکا با صراحت می گوید فلسفه وجودی ما حمایت از رژیم کودک کش است! آرام آرام این را فهمیدند، چرا؟ چون تیمی کار کرد که خودشان به آن ها رأی داده بودند. این خیلی مهم است، از نظر بنده دستاورد بزرگی است که ملت ایران فهمیدند و من بعد هم قول می دهم که بیشتر می فهمند. یکی یکی دبّه ها که رو شود، می فهمند چه اتفاقی(اتفاق های مثبت) افتاده است.

نزدیک به دو سال و دو، سه ماه است که از ریاست جمهوری جناب روحانی می گذرد. بارها گفته ایم و باز هم می گوییم گره زدن کل حیثیت ممکلت به مذاکرات هسته ای اشتباه بود. بازارها خوابیده. خرید و فروش انجام نمی شود. همه منتظر یک اتفاق خیلی مثبت یا منفی هستند. کسی اعتبار نمی کند. اقتصاد  نمی چرخد. ان شاء الله در یک سال و خورده ای باقی مانده وضعیت اقتصادی مملکت را بچسبند، به درون مملکت خودمان بیشتر توجه کنیم، وضع خوب شود و این توافق و تحریم ها همان چیزی که می گفتند باشد، بهانه ای نبوده باشد.

رویایی فکر نکنیم، برداشتن تحریم ها تاثیر چندانی در اقتصاد عمومی مملکت نخواهد داشت، در اقتصاد خصوصی اثر دارد. مثلا ناوگان هوایی را تقویت کنیم، پول های بلوکه شده برگردد و بانک ها می توانند ارتباطاتشان را برقرار کنند. اما این چیزها سطح عمومی رضایتمندی اقتصاد مملکت را تکان نخواهد داد.

یکی از ائمه جمعه اقتصاد مقاومتی که حضرت آقا(حفظه الله) بیان کردند را اقتصاد ریاضتی معرفی کردند و بنده هم تعجب کردم! اقتصاد مقاومتی یعنی ایجاد فرهنگی که در این فرهنگ انسان ها با رفاه زندگی کنند نه با تبرج و تجمل، و بر خودشان تکیه کنند نه بر دست دشمن! بر تولیدات خودشان استوار باشند، نه بر گدایی از خارج از مرزها! به اندازه استفاده کنند نه در حد اسراف و تبذیر! فرهنگ این مملکت از نظر اقتصادی مشکل دارد. جملات خیلی زیبایی را خداد عزیزی گفته، تعجب کردم یک فوتبالیست اینگونه بگوید! ما به آمریکا گفته ایم رحم کن، تحریم را بردار و به ما صفایی بده. ما خودمان به هم رحم نمی کنیم، آن وقت می خواهیم او رحم کند؟! خیلی جالب بود، ان شاء الله وزیر اقتصاد شنیده باشد.

مردم ما باید یاد بگیرند با هم بخورند، حق همدیگر را نخورند، به هم رحم کنند. باید یاد بگیرند فاصله بین فقر و غنا، نباید انقدر زیاد باشد. یاد بگیرند از تبرج و تجملشان کم کنند. امت اسلامی در مملکت اسلامی باید یاد بگیرد خودشان می توانند دور همدیگر بخورند و بیاشامند. نباید در مملکت اسلامی فاصله طبقاتی به جایی برسد که یک آپارتمان متری سی، سی و پنج میلیون قیمتش باشد!! و کس دیگری فکر کند هیچ وقت نتواند برای خودش یک فضای صد متری داشته باشد! این کارها وظیفه دولت هاست که یاد بدهند. سیستم اقتصاد مقاومتی که حضرت آقا(حفظه الله) معرفی کردند، سیستم عزت است. باید به آن نقطه برسیم که ما می توانیم عزت را در مملکت حاکم کنیم

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید