امروز 1 دی 1403 - 18 جماد ثاني 1446
خواندنی ها

خودباوری (5) - شب پنجم محرم‌1402

31 تیر 1402 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: خود باوری
 یا حبیب
متن سخنرانی
سیدمحمد انجوی‌نژاد
موضوع: خودباوری – قسمت پنجم
تاریخ: 1402/04/31

 

عناوین سخنرانی
»مقایسه کردن ظاهر زندگی دیگران با باطن زندگی خود عامل خودتحقیریست
»تا خودتحقیری وجود دارد ما به جایی نمی‌رسیم
»چه کسی مخرب خودباوری اجتماعی است؟
»شکست و پیروزی حتما وجود دارد نباید یک شکست را به بقیه جاها تعمیم بدهیم
»کنار هم نشستن در جلسات مذهبی وحدت می‌آورد
»اگر می‌خواهی در زندگی رشد کنی، باید هدفی انتخاب کنی که دلت را بلرزاند

»مقایسه کردن ظاهر زندگی دیگران با باطن زندگی خود عامل خودتحقیریست
گزینه بعدی که راجع‌به ضعف اعتمادبه‌نفس و خودباوری بررسی می‌کنیم، بحث دیدن ظاهر زندگی دیگران و مقایسه کردنش با باطن زندگی خود ماست. ببینید ظاهر زندگی همین است که ما الان هستیم. من لباسم را مرتب پوشیده‌ام اینجا نشسته‌ام شما لباس مرتب پوشیده‌اید. دم در وقتی همدیگر را می‌بینید با لبخند می‌‌گویید سلام‌علیکم و احوالپرسی می‌کنید نه کسی عصبی، خسته، ناراحت است نه کسی دشمنی دارد. ظاهر زندگی؛ یعنی آن ظاهری که ما در دقایقی از روز داریم که اگر مثلاً تو، من را در این نیم‌ساعتی که اینجا دارم حرف می‌زنم فکر کنی  این هستم و با باطن زندگی خودت مقایسه کنی این باعث می‌شود که به یک خودتحقیری دچار بشوی. همه ما ظاهر را رعایت می‌کنیم؛ بعضی از ما سه جهار ساعت در روز بعضی از ما پنج ساعت بعضی نیم ساعت یا یک ساعت، بستگی دارد چقدر بیرون باشیم. به قول یکی از مشاورین، اخلاق مرد‌ها با شلوار رسمی و زیر شلواری زمین تا آسمان فرق می‌کند. شلوار رسمی می‌شود ظاهر زندگی، زیرشلواری باطن زندگی می‌شود. زن‌ها هم که الحمدالله همیشه خوش‌اخلاق هستند. بنابراین یکی از بحث‌ها همین است آن چیزی که من از خودم به تو در فضای حقیقی و مجازی نشان می‌دهم، حالا قبلا فقط حقیقی بود، حسرت آدم‌ها را آنجا می‌خوردی الان دیگر خوشبختی‌های ظاهری‌اش را مجازی هم در حلقت می‌کند. وقتی ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خودمان مقایسه می‌کنیم، اگر یک میزان خیلی درستی باشد که ما دوتا را رصد کند، شاید ظاهر زندگی من، ساعاتش از ساعات ظاهر خوب زندگی او هم حتی بیشتر باشد. ساعاتی که من خیلی مؤدبم، لبخند می‌زنم، خیلی خوش‌اخلاقم، هیچ مشکلی ندارم، آداب را رعایت می‌کنم، مؤدب هستم. این خیلی فرق دارد. بنابراین دوتا نکته اینحاست. نکته اول: آقا این کار را نکنید! برای چه ظاهر زندگیتان را کف بازار دیده شدن می‌ریزید؟ باعث خیلی چیز‌ها می‌شوید. سوءتفاهمات، حسادت‌ها، آه کشیدن‌ها پیش می‌آید. زندگی‌ات را بکن آقا. آنجایی که می‌فرمایند تبرج حرام است، تبرج به این معنا را می‌گویند.

چون ما یک روایت داریم «من محاسن نساء التبرج» از خوبی‌های زنان تبرج است. تبرج در اینجا یعنی مثلاً خانه نظم دارد، ظاهرش خوب است، کدبانو‌گری می‌کند، بیرون منظم است، عفاف دارد، فلان دارد،  تمیز است، معمولاً زن‌ها از مردها تمیزتر هستند. این چیز‌ها تبرج می‌شود. می‌گوید «من محاسن النسا» جایی که تبرج بد و حرام است، آنجاییست که تو ظاهر زندگی‌ات را برای اینکه نسبت‌به باطن فرافکنی کنی به نمایش بگذاری. مثلاً الان یک دفعه برای فلان سلبریتی زدند که با همسرش دعوایش شد واقعاً هم دعوایش شده کارد و پنیر هم هستند، دست همدیگر را بگیرند لبخندی بزنند لایو بروند که مثلاً ما الان با همدیگر در باغ جنت آمدیم داریم راه می‌رویم. این یعنی ظاهر زندگی‌اش که یک حداقلی است و اتفاقاً از ظاهر زندگی تو مدت زمان خوشی‌اش کمتر است را دارد به تو تحمیل می‌کند، این تبرج است. آقا مقایسه نکن، مقایسه نکن! ظاهر زندگی ما هم خوبی‌هایی دارد. به رخ نکشیم، تبرج نداشته باشیم، مورد تبرج هم قرار نگیریم. حالا این آسیب‌هایی که می‌گویند فضای مجازی می‌زند قبل از فضای مجازی فضای حقیقی می‌زد. برای چه؟ برای اینکه مردم ظاهر زندگیشان را در خیابان می‌آورند. زن و مرد در خیابان که با هم دعوا نمی‌کنند، لباس مرتب می‌پوشند، او می‌گوید آقا شما بفرمایید او هم می‌گوید خانم شما بفرمایید. در مهمانی هم همینند در مهمانی کامبیز جان آن یکی هم آناهیتا جان است در خانه کامی و آنی می‌شود، مثلاً آنی کلفت و کامی بی‌شعور. در خانه  این‌طوری است بنابراین خیلی گردن فضای مجازی نیندازید. آن زمانی که تبرج را حرام کردند ۱۴۰۰ سال پیش بوده است. گویا در طول تاریخ انسان‌ها با تبرجشان موجبات تحقیر بقیه را فراهم می‌کردند.

»تا خودتحقیری وجود دارد ما به جایی نمی‌رسیم
گزینه بعدی که در بحث سرزنش‌گرها خدمتتان گفتم، یک قسمت دیگر هست، کسانی که به دلیل اینکه زیاد شکست خوردند به هیچ پیروزی باور ندارند. شما بالأخره در زندگی‌ات به میزانی به پیروزی و شکست می‌رسی. برادرها و خواهرها توجه کنند اصلاً می‌دانید من اصل این بحث را  برای چه انتخاب کردم؟ برای اینکه چند ماه پیش رهبری فرمودند تا خودتحقیری وجود دارد ما به جایی نمی‌رسیم. ما یعنی چه کسی؟ یعنی مردم ایرن، ایران، مملکت، من، تو. بعد آمدم این را واکاوی کردم ببینم چگونه می‌توانیم این را برطرف کنیم. بنابراین اینکه فقط تو گوش بدهی نیست باید فرهنگ بشود باید هر قسمتش را قبول داری بروی کار و تبلیغ کنی. تبیین یعنی این، تبیین این نیست که یک پلاکارت دست بگیری در خیابان بایستی فلان باید گردد فلان نباید گردد. عزیزم آن اسمش شعار است. تبیین یعنی وقت بگذاری روی موضوعی عمیق بشوی منشأ‌ آن را کشف کنی اگر خوب است تقویت کنی اگر بد است بزدایی. پلاکارت دست گرفتن و شعار دادن و عکس بالا بردن و … شعار و تبلیغ است. تبیین چیز دیگری است.

»چه کسی مخرب خودباوری اجتماعی است؟
به گزینه بعدی می‌رسیم. نمی‌دانم الان هم انیمیشن ماجرای گالیله را می‌گذارد یا نه؟ آن نفر چهارمی هست همیشه عقب می‌نشست می‌گفت: «من می‌دونم نمیشه» این آدم مخرب خودباوری اجتماعی است؛ یعنی دقیقاً آن سریال داشت به ما می‌گفت که اگر گالیوری با آن عظمت باشد و یاران به این وفاداری داشته باشد با آن سه تا یار وفادار، آن نفر چهارمی را تا تحریمش نکنی این جامعه گالیور، جزیره گالیور نمی‌تواند رشد کند باید آن را تحریم کنی. لذا سرزنش‌گرها کسانی هستند که سرزنشت می‌کنند؛ اما خودشان شاید خودشان را باور داشته باشند. این خودتحقیر دارد نظرش را جدی می‌گوید، این‌قدر شکست خورده است که باورش به پیروزی از بین رفته است، واقعاً نظرش را دارد می‌گوید. این هم جزء چیزهاییست که باید خیلی دقت کنیم که حالا ما جلسات بعد به راهکارهایش ان‌شاءالله خواهیم رسید.

»شکست و پیروزی حتما وجود دارد نباید یک شکست را به بقیه جاها تعمیم بدهیم

یکی دیگر از مدل‌هایی که باعث می‌شود جامعه‌ای تخریب شود و خودش را باور نکند تعمیم است. تعمیم یعنی چه؟ یعنی من شکست‌های خودم را به همه تعمیم می‌دهم.  «وَاعتَصِموا بِحَبلِ اللَّهِ جَميعًا وَلا تَفَرَّقوا» ما به وحدت اجتماعی نیاز داریم، فرمایشاتی که چند وقت پیش آقا گفتند. وحدت اجتماعی چگونه ایجاد می‌شود؟ من‌جمله‌اش همین است که در وحدت اجتماعی بگوییم انسان‌ها خیلی متفاوتند! من اگر با چهارتا انسان ارتباط داشتم و این چهارتا مشکلی داشتند نباید تعمیم بدهم. شکست‌ها و پیروزی‌ها حتماً وجود دارند من نباید یک شکست را به بقیه جاها تعمیم بدهم. آقا همه دنیا می‌دانند تولیدات داخلی برای کشور مفید است، خیلی خب! حالا یک ایران‌خودرو داریم مافیا دارد، داستان دارد، خائن و دزدند، سیاست‌هایشان مشکل دارد، ما نباید کل تولیدات داخلی را بکوبیم، باید این را بکوبیم، آن تعمیم می‌شود. یکی از مغلطه‌هایی که دشمن به ما دارد در حقیقت دارد به ما اجبار می‌کند که قبول کنیم این است، نقاط ضعف را می‌گیرد می‌گوید بقیه‌اش هم همین است. می‌گوییم آقا اینکه مغلطه است در همه کتاب‌های دبیرستان، منطق دبیرستان، در همه این‌ها قشنگ نوشته که انواع مغلطه؛ مغلطه چیست، سفسطه چیست، یکی‌اش می‌گوید تعمیم. اصلاً نود درصدش خراب باشد خیلی‌خب آن ده درصد را می‌گیریم این‌قدر رویش کار می‌کنیم بیست درصد بشود. زمانی می‌گفتند فلان نماینده مجلس در زمان پهلوی گفته است ما آفتابه هم نمی‌توانیم بسازیم. بعد ما می‌گفتیم همین است دیگر، وقتی که ایرانی این‌قدر تحقیر می‌شود که می‌گوید «یک آفتابه هم نمی‌توانی بسازی» قطعاً هیچ ایرانی‌ای سراغ ماهواره و فضاپیما نمی‌رود دیگر، چون نماینده‌اش که آنجا مثلاً خیلی آدم فهمیده‌ای است و از رجل است این را گفته است. بعد می‌بینیم هنوز هم بعضی‌ها همین‌طوری‌اند. خب تو دیگر چرا این‌طوری هستی؟! آن زمان اگر می‌گفت آفتابه هم نمی‌توانیم بسازیم می‌آمدند می‌گفتند خب مگر ما چه ساخته‌ایم؟ یک لیست می‌کردند بهش می‌دادند، چیز خاصی نبوده دیگر. الان چیز خاصی هم باشد این‌قدر این را بُلد می‌کنند، باورمان نمی‌شود. و خیلی از چیزهایی که هست.

بعد می‌گویند چرا در فلان صنعت ما پیشرفت کردیم؟ ببینید همین جمله را سرچ کنید اسمش می‌آید. استراتژیستش می‌گوید برای اینکه پول به پایش ریختیم. اگر در موشک جلو رفتیم پول به پایش ریختیم. بالاخره این کار را بکنیم؟ نکنیم؟ پول بریزیم؟ نریزیم؟ چه کار کنیم؟ بقیه دنیا چه کار می‌کنند؟ هیچ جوابی برای این‌ها نیست. این ذهنیت، ذهنیت خودتحقیر است. ذهنیت این‌طوری است. همان تفکری که در غرب دارند که می‌گویند ما اصل خلقتیم، بقیه فرع خلقت هستند. در مباحث فلسفی‌شان هم می‌گویند. برایش استراتژی هم درست کردند. دلیل پزشکی هم برایش جور کردند. از داروین هم دارند کمک می‌گیرند. هاوکینگ و داوکینز هم کمکشان می‌کنند. دست به دست هم می‌دهند که به من و تو ثابت کنند ما جنسمان مشکل دارد. علمی! خب همین را عده‌ای باور کردند. بعد بهش می‌گوییم آقا قرآن این را نگفته است. حرف او را از قرآن هم بیشتر قبول دارد. این‌قدر خودتحقیری روی او فشار آورده است. گام بعدی: ما نیاز به روابط اجتماعی داریم. اگر هی تعمیم بدهیم، آقا شما در زندگی‌ات شکست خوردی، خیلی‌خب، تعمیم نده یک آدم دیگر پیدا می‌شود. در محل کارت حقت را خوردند، محل کار دیگری پیدا کن. این دزد است یک آدمی که سالم است پیدا کن. این عالم بی‌عمل است، حرف می‌زند و عمل نمی‌کند خب عالم باعمل پیدا کن. والله هست. کی می‌گوید نیست؟ عالم بی‌عمل هست عالم باعمل هم هست. مثلاً جملات این مدلی: «دیگر به هیچ‌کس اعتماد ندارم» چرا به هیچ‌کس اعتماد نداری؟ «این‌قدر حق من را خوردند، چه می‌دانم دستم را تا اینجا عسل کردم و توی دهان مردم کردم گاز گرفتند» اولاً دست را تا اینجا عسل نمی‌کنند بکنند در دهان مردم، انگشت کوچکی [را عسل می‌کنند]. ثانیاً چرا تعمیم می‌دهی؟
به خدا وفا وجود دارد، عشق وجود دارد، سلامت وجود دارد. والله خدا اینجوری نیست که یک سری انسان‌ها را خلق کرده باشد همه کَلّاش، دزد، دروغگو، بی معرفت و فلان. فعلاً ایران است به این‌ها دارد می‌گوید، بفرستش کشور دیگری بعد از پنج سال راجع‌به آن‌ها هم همین را می‌گوید. تو ذهنیتت مشکل دارد. ما نمی‌توانیم روابط اجتماعی برقرار کنیم. چرا؟ چون گسل ایجاد کردند. بین فرقه‌ها و … آخوندها و غیرآخوندها! نظامی‌ها و غیرنظامی‌ها! پاسداران و ارتشی‌ها! معلمان مثلاً مقطع اول و مقطع دوم! دانشجوها و دانشگاهی‌ها! دانشگاه فرهنگیان و تربیت معلم! گسل‌های اجتماعی ایجاد کردند نمی‌گذارند این‌ها با هم لینک شوند و ارتباط برقرار کنند؛ «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا».

»کنار هم نشستن در جلسات مذهبی وحدت می‌آورد
و یکی از خوبی‌های این مدل جلسات مذهبی همین است همه کنار هم می‌نشینیم. باید این‌ها را برطرف کنید. بعد توی مذهبی‌ها هم همین‌طوری است. جدیداً به مذهبی‌ها رنگ هم می‌دهند. مذهبی سیاه، سفید، آبی، خاکستری، صورتی! بس کنید این خط‌کشی‌ها و قشربندی‌ها را! قرآن‌کریم که الان همه داریم داد می‌زنیم قرآن را پاره کردند! تظاهرات و فلان! چی دارد می‌گوید؟ «قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاإِلَىٰ كَلِمَةٍ» حتی به کسانی که مسلمان نیستند می‌گوید شما با انسان‌ها با هم مشترکات دارید یا نه؟ حداقل بیایید جمع شوید و بگویید خدای ما یکی است. اینجا را با همیم. روی مشترکاتتان اشتراک کنید. اگر روی نقاط افتراق فوکوس و تمرکز کنید همیشه همین هستیم دیگر. خدمتتان آمار می‌دهم. شما در سایت قوه‌قضائیه بروید. دوباره عصری هم در سایت آسیب‌های اجتماعی نیروی‌انتظامی نگاه کردم هست. آمار اختلافات، دعواها، درگیری‌ها و تصادفات منجر به دعوا و فلان و فلان در دهه محرم را خودت برو نگاه کن. چرا؟ من دو تا دلیل برایش می‌بینم. دلیل اول: مردم هر شب دور هم جمع می‌شوند. دلیل دوم: مشکی پوشیدند. یک دستی می‌آورد.

چرا در خانه خدا باید لباست یک‌دست باشد؟ نقاط افتراق در ظاهر دارد برداشته می‌شود و به باطن سرایت می‌کند. یک برنامه‌ بگیر ساعت دو بعدازظهر یا ده صبح بگیر. صد هزار تا پنجاه‌هزار تا در شیراز جمع شوند. ببین بعدش چه اتفاقاتی می‌افتد. بعد در شب قدر نصفه‌شب میلیون‌ها نفر دارند پیاده در تاریکی به خانه‌هایشان می‌روند ببینید چقدر اتفاق می‌افتد؟ بستگی دارد ما کی کنار همدیگر جمع شویم. آنجا اتحاد نیست. اینجا اتحاد قلوب هست. استودیوم می‌روی، این طرف به آن طرف فحش می‌دهد آن طرف به این طرف فحش می‌دهد. بعضی وقت‌ها به خودشان هم فحش می‌دهند. کلا پول می‌دهیم برویم استودیوم چهار تا فحش بدهیم و برگردیم. چرا میلیون‌ها آدمی که محرم، صفر، مناسبت‌های بزرگ مذهبی و حتی ملی دور هم جمع می‌شوند این‌قدر راحت به خانه‌هایشان می‌روند؟ چرا اتفاقی نمی‌افتد؟ برای اینکه این‌ها روی نقطه اشتراکشان تجمع کردند نه روی نقطه افتراقشان. بعد چهار تا می‌شویم کنار همدیگر می‌نشینیم دعوایمان می‌شود! برای اینکه نیامدیم برای مشترکات کنار همدیگر بنشینیم.

»اگر می‌خواهی در زندگی رشد کنی، باید هدفی انتخاب کنی که دلت را بلرزاند
هدفی که می‌خواهید برای زندگی داشته باشید. ببینید ما دو نکته برای هدف‌گیری داریم که می‌خواهیم به سمتش برویم. در بحث‌های مدیریتی چه می‌گویند؟ در بحث‌های مدیریتی می‌گویند تو هدف نداری می‌خواهی به کسی کاری بسپاری و برای او هدف انتخاب کنی؛ اگر می‌خواهی این آدم همین‌جوری بماند، راکت شود و بپوسد، کاری را به او بده که قشنگ می‌دانی می‌تواند. این را شنیده بودید؟ همین الان هم دارند در دانشگاه درس می‌دهند. اما اگر آدمی می‌خواهد رشد کند کاری را بهش بده که باید به او بقبولانی که می‌تواند. بعد سه مدل داریم که چگونه این شخص را همراهی کنیم تا بتواند. ولی الان کلاس مدیریتی نیست. یعنی هدفی که برای انسان در نظر گرفته می‌شود اگر همانی که می‌خواهد و من خیالم راحت است و حل است هیچ چی نمی‌شود. دو تا خصوصیت خیلی عامیانه می‌گویند:

 ۱. هدفی که انتخاب می‌کنی دلت را بلرزاند. یعنی استرس داشته باشی که خودت را تقویت کنی به آن هدف برسی.
۲. اگر نوشتی نگاهش کردی، خودت خنده‌ات بگیرد. من به این برسم؟!
هدفی که دلت را نلرزاند و وقتی نگاهش می‌کنی خنده‌ات نگیرد که من به این برسم این هدف، هدف نیست. این هدف نیست این همان است که تو هستی. هدف یعنی چیزی که جلوتر و بالاتر است.
ان‌شاءالله شب هشتم کامل در خانه شهدا هستیم؛ اما خب شهیدحججی اینجا آموزش می‌دید کانون هم می‌آمد، اعتکاف هم می‌آمد. همرزمش الان از اصفهان آمده بود و احوالپرسی کردیم کمی ذهنیت من را به سمت فضای شهدا برد. ببینید زمانی عراق همه جا موشک می‌زد، تهران، کرج، قزوین، آن طرف، برو بالاتر، مازندران، همه را می‌زد. دو جا را نمی‌زد مشهد و قم را. ما چه کار می‌کردیم؟ هیچ کاری نمی‌کردیم. چرا هیچ کاری نمی‌کردیم؟ چون نمی‌توانستیم هیچ کاری بکنیم.  زمان جنگ یکی از شغل‌های بچه‌های تخریب وصله‌پینه کردن سیم‌خاردار بود. چون ما نمی‌توانستیم سیم‌خاردار بسازیم. همین سیم‌خاردارهای وارداتی را هی می‌گرفتیم اولش مثلاً می‌گفتیم لحیمش کنیم دیدیم بدتر است، جوش هم که نمی‌خورد، با سیم مخابرات وصله‌پینه می‌کردیم. سیم‌خاردار نداشتیم! سنگر بچه‌ها در مقابل گلوله سینه‌شان بود. الان ما ربات داریم می‌رود میدان مین خنثی می‌کند. بچه‌ها غلت می‌زدند. دیشب شب قاسم بود. من این قضیه را خیلی وقت پیش در دهه هفتاد گفتم، کربلای ۲  لو رفت، باید معبر زده می‌شد، اگر معبر را بزنی و نفهمند که گردان پشت سرت داخل می‌آید و می‌روی، اگر معبر لو برود گردان پشت معبر کُپ کرده، آماده است معبر باز بشود، خب دشمن هم می‌داند دیگر، اگر لو برود چه کار می‌کند؟ آن تجمع کیپ تا کیپ و شانه‌به‌شانه رزمنده را که پشت معبر نشسته‌اند آماده است داخل برود، هفتصدتا هشتصدتا آماده در خفا نشسته‌اند، آماده‌اند معبر باز شود به خط بزنند. تا معبر لو برود دشمن می‌فهمد آن پشت دوتا گردان خوابیده است. با دوتا خمپاره ۱۲۰ هزارتا تلفات می‌گیرد. خب این‌ها مال تکنیک‌های آن زمان جنگ است. الان خیلی جنگ فرق کرده است بعد برای اینکه بتوانیم معبر را باز کنیم بچه‌رزمنده‌ها غلت می‌زدند. عکس‌هایش را دارم، فیلم‌هایش را هم دارم که چه جوری غلت بزنند که بیشتر روی مین بچرخند، دیرتر تکه‌تکه بشوند، روی مین چه جوری بخوابند بعد بقیه از رویشان چه‌جوری رد شوند.
 آموزش می‌دیدیم روی سیم خاردار چه‌جوری بخوابیم که وقتی بقیه از رویت رد می‌شوند سیم‌خاردار از آن طرف بدنت دیرتر بیرون بزند، بیشتر از رویت رد شوند. هر کس عکسش را ندیده امشب پیوست همین سخنرانی روی کانال‌های شبکه‌های اجتماعی‌مان می‌گذاریم. بعد کربلای دو روی ارتفاع ۲۵۱۹ همه چیز داغون است، معبر لو رفته، باید سریع باز بشود، باید غلت بزنی. این [رزمنده] می‌خواهد برود [به او می‌گویند] نه تو دوتا بچه داری، آن دیگری می‌خواهد برود [به او می‌گویند] نه تو داداش شهیدی ، [به دیگری می‌گویند] نه تو فرمانده‌ای و … . یک پسربچه شاید پانزده‌شانزده‌ساله با جثه کوچک آمد جلو گفت من می‌روم. محکم!
_چرا تو می‌روی؟
_برای اینکه من پرورشگاهی‌ام. کل زندگی من یک پرونده است رویش نوشته محمد.
و رفت.
حالا آن زمان به ما می‌گفتند شما زمانی می‌توانید قدرت موشکی اول منطقه بشوید. نمی‌خندیدیم؟! خندیدیم؛ ولی گرفتیمش. الان مَردند بیایند به رزمنده ما یک جسارت بکنند.
هدف باید بزرگ باشد. اگر شما روضه قاسم شنیده‌اید ما قاسم دیده‌ایم. قاسم دیدیم که امروز این‌طوری هستیم. در تاریخ نوشته‌اند. من سندش را بررسی کردم دوتا سند دارد. می‌گوید بزرگان بعد از فوت یعقوب‌لیث‌صفار دیدند که او در جایگاه بسیار بالا رفته، گفتند آدم خیلی حسابی نبوده. گفت یک کار کردم. گفتند چه کار کردی؟ گفت آن روزی که خواستم به فلان منطقه حمله کنم، سپاهیان لشکرم ایستاده بودند، برگشتم آن‌ها ببینم دیدم تا ته لشکر است، مجهز، زره‌پوشیده، با اسلحه و مسلح، دلم شکست رویم را به کربلا کردم گفتم «اسلام علیک یا اباعبدالله یا لیتنی کنت معک» اگر من بودم نمی‌گذاشتم.
امروز آن روزی است که باید به خمینی و شهدا سلام بدهیم. یک عده آن زمان نبودند ببینند ما چه می‌کشیدیم. حالا برای ما تئوروسین شده‌اند، پست می‌زنند. در بقیه مباحث باید این‌طوری می‌رفتیم، نرفتیم؛ چرا این را تخریب می‌کنی؟! برو آن‌ها را درست کن. برو مدیر ایران‌خودرو را آویزان کن. چرا این‌ها را تخریب می‌کنی؟! ما قاسم دادیم، علی‌اکبر دادیم، عباس دادیم! ما همه این‌ها را داده‌ایم. شهید جلیل محدثی‌فر ایستاده بقیه هم بغل ایستاده‌اند که جلیل روی سیم‌خاردار می‌خوابد، نشان می‌دهد، خشاب کلاش را روی قلبت می‌گذاری که سیم‌خاردار دیرتر در قلبت برود و می‌رفت. این‌جوری مملکت را حفظ کردیم، رشد کرد، همین بچه‌هایی که  رفتند رسیدند به جایی که ما دیگر قرار نیست جوان‌هایمان این‌طوری بروند روی سیم‌خاردار بخوابند. بقیه جاها هم باید این‌طوری می‌شدیم چرا این را می‌زنی. این قسمت را تأمین کردیم. الحمدلله! دقیقاً من یاد چه افتادم؟ همان زمان آقا اسماعیل قاآنی صحبت می‌کرد می‌گفت شما روزی خواهید دید این همیت و غیرت شما و این همه ایثار [باعث می‌شود] روزی جرأت نخواهند کرد به این مملکت تیری بیندازند چون کسانی که بعد از شما می‌آیند این ایثارها را می‌بینند محکم پای کار امنیت مملکت می‌ایستند.
عین جملاتش در قرارگاه سمت ایلام، الان اسمش از ذهنم پرید، فیلمش را دارم، آنجا در جلسه‌ای نشسته‌ایم، سی‌چهل نفریم، دارد برای ما سخنرانی می‌کند. و امروز این‌طوری است. داداش قربونت بروم بیایید این را هم بکوبید! خوبه؟! برو بقیه جاها را درست کن! خیلی انتقاد داریم؛ اما وقتی نقاط قوتمان را می‌بینیم، می‌بینیم که ما می‌توانیم، بقیه جاها هم می‌توانیم. باید بتوانیم. باید به این سمت برویم. یکی از دوستان می‌گفت: «امسال محرم خیلی به امام‌حسین‌(ع) حمله کردند.» بابا جان مادرت ول کن! این‌قدر در فضای مجازی نرو. زور کی به امام‌حسین‌‌(ع) می‌رسد؟! نگران چه هستی؟! زمانی در دوره آن رضاخان ملعون اسم امام‌حسین‌(ع) را می‌آوردند، می‌بردند کلانتری می‌زدند. نتوانستند حذف کنند. الان که همه چیز برای امام‌حسین‌(ع) جور است تو از چه می‌ترسی؟! طرف دهه محرم در محل کارش لباس مشکی نمی‌پوشد! حاجی روزی از بالا می‌آید. اصلاً کجایی؟! در فضای مجازی‌اش استوری نمی‌گذارد فحش نخورد! می‌گویم یارو آن زمانی که هیچ‌کس از او فیلم نمی‌گرفت و لایو وجود نداشت از بالا روی مین غلتید رفت. کجایی؟! فحش نخورم! و حقیقت ماجرا می‌دانی چه می‌شود؟ همانی که دارد فحش می‌دهد تا پنجم محرم دوام می‌آورد بعد پنجم خودش می‌آید سینه می‌زند.
من در ترافیک دسته گیر کرده بودم ماشین‌هایی که بغل ایستاده بودند را داشتم قشنگ یکی‌یکی نگاه می‌کردم. یکیشان دلخور نبود که گیر کرده است. خوشحال بود که توفیق اجباری پیدا کرده دارد دسته می‌بیند، شیشه را پایین داده بود، زن و مرد داشتند سینه می‌زدند. آقا زور کسی به امام‌حسین(ع) نمی‌رسد. چه جوری باید به شما بگویم باور کنید.
«اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرُدُ اَبَداً.» شک نکن اصلاً من نمی‌دانم شما نگران چه هستید سینه‌ات را بزن ول کن برو دیگر آقا.
خدا ان‌شاءالله به همه‌مان توفیق عمل کرامت کند.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید