امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - آرمان‌شهر - قسمت هفتم - شب هفتم محرم97

13 آذر 1404 -   2:32 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی های 1397
یا انیس
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: آرمان‌شهر – قسمت هفتم
تاریخ: 97/06/25

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» چقدر مباحث اقتصادی در آرمان‌شهر مؤثر است؟  
» نقش مجریان و مسئولین در تامین رفاه جامعه
» خصوصیات مجریان یک جامعه از نگاه امام علی(ع)
» منش امام خمینی(ره) در مدیریت جامعه
» رمز مقاومت در برابر باطل
» مسئول باید آستین را بالا بزند بیاید وسط جمعیت ببیند چه خبر است
» بالاخره کی دزد است؟!
» مبارزه با فساد شعار نیست
» رفتار امام حسین(ع) در مقابل حُر چگونه بود؟
» دوست ندارم در مقابل امامت خجالت بکشیدر ادامه بحث آرمان‌شهر به مباحث اقتصادی رسیدیم. یک بحث خیلی جدی‌ای هست که آیا این مباحث آرمان‌شهری که توسط بنده یا هرکس دیگری دارد بیان می‌شود از بُعد ناامیدی و به بن‌بست‌رسیدن است یا اینکه یک آرمان‌شهر را مشخص می‌کند که اندک‌اندک می‌شود به آن رسید؟ بالاخره وقتی آدم دو سال خوب کار نکند، دو سال باید خوب کار کند تا جبران شود. آیا آرمان‌شهر قابل رسیدن است؟ آیا ارائه طریق هم داریم؟ ما می‌گوییم یک الگو در مقابل‌مان است که این الگو را هدف می‌دانیم. قطعاً هم معتقدیم که آرمان‌شهر به معنای تامش در زمان غیبت امام‌زمان(عج) ایجاد نخواهد شد. همۀ ما به این موضوع اعتقاد داریم؛ نه فقط ما بلکه تمام متدینان به تمام ادیان، حتی ادیان غیرالهی اعتقاد دارند که برای رسیدن به آرمان‌شهر واقعی یک منجی از آسمان‌ها می‌آید که او این کار را می‌کند. حکومت‌هایی که ما تشکیل می‌دهیم باید در مسیر آرمان‌شهر باشد یعنی شیب به سمت بهبود باشد.

» چقدر مباحث اقتصادی در آرمان‌شهر مؤثر است؟  
دیشب رنجی که قرآن می‌گوید را به رنج جاودانگی تفسیر کردیم. خدا مردم را برای رنج‌نبردن مادی در کره زمین خلق کرده است. به نظر من خیلی بدبینانه و متوهمانه است که گمان کنیم خدا نعوذبالله سادیسم دارد و مردم را برای رنج‌کشیدن خلق کرده است. من واقعا نمی‌فهمم یک آدم خداشناس چطور می‌تواند به خدا نسبت بدهد که خلقت مردم برای رنج‌کشیدن بوده است. خدای سادیسمی؟! دیشب رنج جاودانگی و «فی‌کبد» را کامل توضیح دادیم که منظور چیست؛ لذا یکی از اهداف خلقت، رفاه اقتصادی در جامعه است. تعداد زیادی آیه و دلیل مبنی بر وجوب این امر در دین خودمان و سایر دین‌ها داریم؛ یعنی واجب است که انسان‌ها در دولت‌شهرهای قبل از غیبت از نظر اقتصادی در رفاه قرار داشته باشند. ضمن اینکه آن مباحث آرمان‌شهر درون دیشب هم لحاظ بشود.

» نقش مجریان و مسئولین در تامین رفاه جامعه
این رفاه سه قسمت مهم دارد:
۱- چه کسانی می‌توانند این رفاه را ایجاد کنند؟
۲- چه کسانی هم می‌توانند و هم می‌خواهند این رفاه را ایجاد کنند؟
۳- این رفاه چگونه ایجاد می‌شود؟

قانونی که دوسه شب پیش گفتم این بود که یک مجری بد می‌تواند یک برنامه خوب را خراب کند و یک مجری خوب می‌تواند یک برنامه بد را خوب اجرا کند؛ بنابراین در آرمان‌شهری که حضرت‌امام(ره) در سال۵۷ برای آن انقلاب کرد و در سال۵۸ در صحبت‌هایش شروع به مدون‌کردن آن کرد، بیش از اینکه تأکید کند که ایران پر از معادن است، پر از نیروی جوان است، مملکت پهناوری است، یا تأکید کند که ایران جزء معدود مملکت‌های چهارفصل جهان است (اگر بخواهید در جهان مملکت‌های چهارفصل را بررسی کنید بسیار محدود هستند. آن‌هایی که بالاتر از خط استوا یا پایین‌تر از خط استوا هستند مملکت‌های چهارفصل هستند؛ یعنی در آنِ‌واحد در مملکت‌شان هم سردسیر است، هم معتدل، هم گرمسیر. پاییز، زمستان، بهار و تابستان در آنِ‌واحد اتفاق می‌افتد. مملکت‌های این مدلی از نظر آب‌وهوا در جهان خیلی نیستند آن‌هایی هستند که یک مقدار با خط استوا فاصله دارند. یک خط خیلی محدودی، اگر بخواهیم حساب کنیم در کل کره زمین شاید بیست درصد ممالک چهارفصل هستند.) یا اینکه تأکید کند ایران پهناور است، ما خیلی زمین خالی داریم در بعضی از کشورها اصلاً زمین خالی ندارند، خیابان و خانه است، هیچ‌چیزی تحت‌عنوان زمین خالی وجود ندارد، و خلاصه روی این موضوع مانور بدهد یا راجع به خلیج‌فارس مانور بدهد یا بگوید جزو مملکت‌هایی هستیم که به دو دریا و دریاچه وصل هستیم و چقدر بندرگاه داریم، امام به‌جای همۀ این‌ها اول راجع به مجریان صحبت کرد آخرش هم راجع به مجریان. امام (ره) این فرض را گرفت که مجری مباحثی که عرض شد را باید بداند. من برای چه بگویم. من می‌گویم کسی که می‌خواهد سیاست‌های اقتصادی را اجرا کند باید این خصوصیات را داشته باشد.

» خصوصیات مجریان یک جامعه از نگاه امام علی(ع)
در نامه آقا‌ امیرالمؤمنین(ع) به مالک‌اشتر بعضی از این خصوصیات هست. چند فراز از نامه را دربارۀ خصوصیات مجریان می‌خوانم. در این نامه آقا ‌امیرالمؤمنین(ع) خصوصیاتی راجع به هوش، شایستگی علمی و سلامت بدن مجری (خصوصیات ذاتی یا خصوصیات فیزیکی یک مجری و حاکم) می‌گویند؛ می‌فرمایند که مالک این مدل آدم‌ها را سر کار بگذارد. مریض احوال نباشد. سالم باشد. بتواند بدود. در سنی باشد که اقتضا کند؛ مثلاً بتواند روزی شانزده ساعت کار کند. نظارت همه‌جانبه داشته باشد. فنون مدیریتی را بلد باشد. مدیریت خوانده باشد.

امیرالمؤمنین(ع) آن زمان۱۰۰۰ سال پیش به مالک می‌گویند که این مدیر  بداند کی باید تنبیه کند و چگونه تنبیه کند، کی باید تشویق کند و چگونه تشویق کند. کسانی که در دانشگاه مدیریت خوانده‌اند می‌دانند دو فصل‌ خیلی مهم مدیریت تنبیه و تشویق است. هزار و چند سال پیش ایشان می‌گویند مدیر بداند چگونه تنبیه کند و کی تنبیه کند و بداند روش‌های تنبیه و تشویق چیست، اهل نظارت و ارزیابی باشد، اهل آینده‌نگری باشد، اهل تبعیض نباشد. خصوصیاتی کلی می‌گویند که در روحیه‌اش‌ باشد. شجاع، نترس و اهل ریسک باشد، محافظه‌کار نباشد و خطر کند. جمله امیرالمؤمنین(ع) این است که دل را به دریا بزند، در خط مقدم اجرا باشد، در اتاق ننشیند با تلفن مدیریت کند، به خط مقدم اجرا برود؛ البته می‌دانید که جمله «در اتاق ننشیند مدیریت کند» جمله من است. آن زمان که هنوز گراهام‌بل به دنیا نیامده بود! آدمی باشد که از دور مدیریت نکند، در خط اجرا باشد؛ مثلاً اگر می‌گوید کارگر من باید ده ساعت در روز کار کند، اول خودش به خط اجرا برود ببیند ده ساعت در روز،  فقط می‌تواند آنجا بایستد کار هم نکند؟! ما باید…! الآن یک ادبیاتی داریم به‌نام باید. مدیران ما چند سالی است یاد گرفته‌اند می‌گویند باید بشود. مثال حوزوی‌اش را می‌زنم به بنده خدایی گفتم اگر کارگران، تابستان در عسلویه کار نکنند صنعت مملکت می‌خوابد. گرما پنجاه درجه است تکلیف روزه‌های‌شان چیست؟ گفت: باید بگیرند. ببخشید، عذر می‌خواهم شما تشریف ببر عسلویه و فقط بایست! سریع نگو باید بگیرند، نمی‌شود در اتاق دربسته زیر کولر بنشینی و برای مردم تصمیم بگیری. مثال فقهی‌اش را زدم که بقیه را هم بدانید. آقا ‌امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: به خط مقدم  اجرا برود، آن‌جا ببیند، «باید بشود» جواب نمی‌دهد. باید بشود! ولی نمی‌شود، برای اینکه تو نمی‌دانی که چه مشکلاتی در اجرا هست.
مثل خیلی از شما که در کارهای فرهنگی برای خودتان ایده‌آل‌ها و آرمان‌هایی دارید؛ اما هنوز یک مجموعه فرهنگی سه‌نفره هم دست‌تان نبوده که بفهمید ایده‌آل‌ها و آرمان‌های‌تان اصلاً قابلیت شدن دارد یا ندارد! فکر می‌کنم جلسه دوم عرض کردم شعار راحت است؛ مثلا اگر مردم اسلام حقیقی را بفهمند همه مسلمان می‌شوند! وقتی به عرصه عمل می‌روی ۱- اسلام حقیقی کدام است؟ ۲- روش بیانش چگونه است؟ ۳- چه کسی می‌آید بشنود؟ ۴- کسانی که شنیدند، آیا عمل می‌کنند؟ ۵- آیا کسانی که عمل می‌کنند در بحران‌ها کم نمی‌آوردند؟ ۶- کسانی که عمل می‌کنند و در بحران‌ها کم نمی‌آورند، مشکلات حاشیه‌ای اجازه می‌دهد؟ ۷- اگر در خواستگاری به او جواب نه دادند چه خاکی بر سر بریزیم؟ ۸- اگر شب زن و بچه‌اش گرسنه بودند چه‌ کار کنیم؟ برادر شعار نده! بیا وسط کار ببین چه خبر است!
امیرالمؤمنین(ع) این موارد را خصوصیات اولیه می‌داند. بعد می‌فرمایند که دردکشیده، دارای شجاعت عذرخواهی از مردم باشد. اگر رعیت به تو گمان ستم‌گری را بردند، حتی گمان! برخی می‌گویند مردم هرچه می‌خواهند بگویند، ما که می‌دانیم این‌طور نیستیم! در صورتی که امام (ع) می‌فرمایند: «اگر رعیت به تو گمان ستم‌گری بردند عذر و دلیلت را برای ایشان آشکار کن و گمان‌های آن‌ها را با آشکارکردنت از خویشتن دور نما.» مدیر نمی‌تواند بگوید من ملامتی هستم. برای خدا کار می‌کنم. مردم هرچه می‌خواهند بگویند. خدا که می‌بیند. وقتی مدیر شدی خدا که می‌بیند نداریم. برو برای مردم توضیح بده. بگو بنده عذرخواهی می‌کنم، درضمن این سوءظن‌هایی که شما دارید بین من و خدا نیست. من الآن مدیر شما هستم باید برای شما این گمان‌ها را باز کنم. سوء‌ظن دارید باید پاسخ‌گو باشم. مدیر باید نسبت به ظنون مردم پاسخ‌گو باشد. تمام شرایطی که امام معصوم برای کارگزار، لازم معرفی می‌کند، می‌گوید این‌ها شرایط اولیه است؛ یعنی کارگزار در طول مدتی که دارد برای آرمان‌شهر کارگزاری می‌کند دائم باید شرایطش را ارتقا بدهد. ۱۳۶۹ آدم خوبی بوده، ۱۳۷۰ هم همان‌طور به‌نسبت جامعه رشد کرده یا نه؟ در سال ۱۳۹1 به‌نسبت ۱۳۹۰ فهم و این خصوصیات را دارد یا ندارد؟ مثلاً شخصی سال ۱۳۸۵ خیلی عالی بوده؛ اما ۱۳۹۲ سکته کرده، هم قدرت مغز و قلبش پایین آمده است هم هوش و توانش پایین آمده هم به مرگ نزدیک شده‌ و هم انگیزه‌اش پایین آمده است! امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند تمام این خصوصیات که من دارم برای مالک می‌گویم باید خصوصیاتی باشد که پایدار بماند. به‌محض اینکه ناپایدار شد باید تعویض انجام شود. این‌ نگاه اولیه به خصوصیات فیزیکی بود.

 حضرت‌امام(ره) چه کار کردند؟ توجه کنید که امام(ره) مملکتی را تحویل گرفت (شرایط زمانه را می‌خواهیم بگوییم) که در این مملکت، مردم اموال پادشاه بودند. وقتی از یکی از سران رژیم پهلوی که الآن در آمریکا است سؤال کردند که چرا موقع فرار، دوازده چمدان بزرگ جواهرات را از خزانه مملکت بردی؟ گفت برای چه ندارد، کل ایران اموال پادشاه است شما به دوازده چمدان گیر داده‌ای! ایران مال پادشاه است! می‌خواهم بگویم آن‌زمان چه فرهنگی بوده است. این قانون بود که ایران مال شاه است. از این فرهنگ داریم به فرهنگ دیگری می‌آییم. در این فرهنگ چه کسانی بار آمدند؟ بسیاری از آدم‌هایی که هرچقدر به شاه نزدیک‌تر می‌شوند مردم بیشتر برای‌شان اموال می‌شوند. نگاه مدیران زمان پهلوی این‌گونه بود که هرچقدر ما بالاتر برویم مردم، رعیت‌تر می‌شوند، اموال می‌شوند؛ مثلاً در همین شیراز خودمان و جاهای دیگر خان‌ها خدایی می‌کردند. خانی که نمی‌کردند! حکم قتل می‌دادند، حکم نجات می‌دادند، زنده می‌کردند، می‌میراندند، ازدواج می‌کردند، می‌گرفتند، می‌بردند، طلاق می‌دادند، دیگران را ازدواج و طلاق می‌دادند. اصلاً خان‌ها که خانی نمی‌کردند، خدایی می‌کردند! خدا بود! دقیقاً همان خدایی که شاه در مملکت بود. شاه هم خدا بود یعنی اگر یک شاه به این نتیجه می‌رسید کسی باید بمیرد، قوه قضاییه نمی‌توانست به او گیر بدهد به چه دلیل؟ می‌گفت باید بمیرد! صدام حسین وسط جلسه هیئت‌دولت بلند شد، جلوی دوربین تلویزیون کلت را روی سر یکی از فرماندهان گذاشت و او را کشت.  قوه قضاییه نمی‌تواند علیه رئیس‌جمهور عراق شکایت کند؛ زیرا در حکومت‌های پادشاهی و دیکتاتوری یک نفر خدای مملکت است. حکم مرگ و حیات در دست اوست. اینکه گیر بدهی چرا دوازده چمدان جواهر برده است؟ خیلی خنده‌دار می‌شود. آدم که به خدا گیر نمی‌دهد!

» منش امام خمینی(ره) در مدیریت جامعه
امام(ره) مملکت را از این فرهنگ تحویل گرفت. در این فرهنگ مردم هیچ هستند. اگر صدای‌شان درآمد آن‌ها را خفه کن. نشد خفه‌شان کنی تطمیع‌شان کن. نشد تطمیع‌شان کنی تهدیدشان کن. به‌هر‌حال مردم هیچ هستند. امام مملکت را از این فرهنگ می‌گیرد. در طول سالیان دراز فرهنگ ایران این‌گونه بوده است. مگر زمان قاجار مردم عددی بودند؟! زمان صفویه، نادرشاه تا آخرش که بالا بروی کی در ایران مردم عددی بودند؟! یک‌وقت شما کشوری را مثال می‌زنی که آن کشور با جمهوری افتتاح شده است، مردمی آمده‌اند یک جایی را کشور خود کرده‌اند، با هم رأی گرفته‌اند، رئیس‌جمهوری مشخص کرده‌اند هر وقت هم دوست داشته‌اند او را از قدرت پایین کشیده‌اند؛ اما زمانی ایران را با سابقه چهارهزارسال، یا حداقل دوهزاروششصد سال حکومت و حکم‌رانی در نظر می‌گیری، که اخلاق ارباب‌رعیتی در این مردم و نسل‌شان نهادینه شده است.

با این شرایط امام می‌خواهد سر کار بیاید و تغییر سیستم بدهد، به این نتیجه می‌رسد که تغییر سیستم غیرممکن است، مگر افراد سیستم تغییر کنند. نمی‌توانیم به یک مدیرکل بگوییم سیستم قبلی را فراموش کن من یک سیستم جدید به تو می‌دهم. رعیت‌بودن مردم نهادینه شده است. در این شرایط امام می‌آید. به صحبت‌های حضرت‌امام(ره) دقت کنید. من هرچه در صحبت‌های امام گشتم، دیدم ایشان بیشتر از اینکه راجع‌ به مباحث فنی و کیفیت و کمیت حکم‌رانی صحبت کند راجع به خصوصیات حکم‌رانان صحبت می‌کند.
ظاهراً امام هم معتقدند که اگر آرمان‌شهر درون برای انسان‌ها اتفاق بیفتد لاجرم به آرمان‌شهر بیرون منتهی می‌شود. اگر مردم خودشان را بسازند لاجرم جامعه ساخته می‌شود. به جملات دقت کنید. اول امام می‌فرمایند: کلاً انقلاب ما متعلق به مستضعفان است. بعضی از این شعارهایی که امام می‌دهد ثروتمندپران است! کسی که می‌خواهد حاکمیت کند به ثروتمندان جامعه نیاز دارد. تمام کسانی که پادشاه بودند دم‌و‌دود ثروتمندان جامعه را می‌دیدند. می‌گفتند ما به این ثروتمندان نیاز داریم، در آینده خزانه می‌خواهد از این ثروتمندان قرض بگیرد؛ اگر ثروتمندان جامعه را جمع کنی پول‌شان چندصد برابر دولت است. همه دولت‌ها به ثروتمندان جامعه نیاز دارند.
اما امام چه‌کار کرد؟ همان کاری را انجام داد که پیغمبر(ص) کرد. ابوفلان‌ها و کنیه‌دارها به پیغمبر(ص) گفتند دم‌و‌دود ما را ببین، تو می‌خواهی مبعوث بشوی، مبعوث شو! می‌گویی پیغمبر هستم، پیغمبر باش! می‌گویی خدا یکی است، قبول، یکی است! این اشخاص که هستند که در اطرافت جمع کرده‌ای؟! بیا با ما مبعوث شو. به‌جای بلال‌ها با ابوها مبعوث شو. ما خودمان همکاری و کمک می‌کنیم. چه از این بهتر؟ برایت لشکرکشی می‌کنیم، هزینه‌اش را هم می‌دهیم، ایران را هم برایت می‌گیریم. پیغمبر(ص) فرمودند انقلاب اسلام من انقلاب مستضعفین، بردگان و محرومین است. بدون هیچ اموالی، با شعب‌ابی‌طالب، پیغمبر(ص) جهان را گرفت. امام هم گفت وقتی پیغمبر(ص) توانست با شعب‌ابی‌طالب جهان را بگیرد من برای چه نتوانم با شعب‌ابی‌طالبی‌ها ایران خودمان را اصلاح کنم! جملاتی که بعضاً امام می‌گویند امروز هیچ استانداری در هیچ همایش اقتصادی جرأت نمی‌کند بگوید! همه پا می‌شوند می‌روند. بنده در منبر خودم که خیلی کم ثروتمند می‌آید بعضی وقت‌ها این حرف‌ها را می‌زنم می‌بینم پا می‌شود می‌رود. زیرلب هم صحبت‌هایی می‌کند نمی‌دانم دقیقاً چه می‌گوید.
بعضی از صحبت‌های ایشان ثروتمندپران است! امام می‌فرمایند: تنها آن‌هایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. روی غیر این مدل انسان‌ها حکومت اصلاً حساب نکند! شخصی خیلی زجر کشیده است، زحمت می‌کشد پولدار می‌شود، اگر زحمت بکشد و پولدار بشود چون زجر کشیده است بالاخره می‌فهمد زجر کشیده یعنی چه؟ فرزندش چطور؟! مشکل در آن شخص نیست. آن شخص را تحمل می‌کنند. موضوع این است که بعد کار دست آقازاده می‌افتد، او چه؟! وقتی امام می‌گویند این‌‌طور آدم‌ها را نیاورید الزاماً آدم‌های بدی نیستند! اصلاً موضوع بد‌بودن یا خوب‌بودن نیست، موضوع خدا دوستش دارد یا خدا دوستش ندارد نیست. امام می‌گویند این فرهنگ برای هر جای مملکت ممکن است خوب باشد؛ اما برای این کار خوب نیست! امام می‌فرمایند: « بحث مبارزه و رفاه و سرمایه، بحث قیام و راحت‌طلبی، بحث دنیا و آخرت‌جویی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شود. باید مصلحت زجرکشیده‌ها، جبهه‌رفته‌ها، شهید و اسیر و مجروح و مفقود داده‌ها و در یک کلام مصلحت پابرهنه‌ها و گودنشین‌ها و مستضعفین بر مصلحت قاعدین در منزل و مناسک (یعنی کسانی که در مسجد نشسته‌اند و دارند عبادت می‌کنند)  و متمکنین و مرفهین گریزان از جبهه و جهاد و تقوا و نظام‌اسلامی مقدم باشد و نسل‌به‌نسل و سینه‌به‌سینه شرافت و اعتبار پیشتازان این نهضت مقدس جنگ فقر و غنا محفوظ بماند.» باید این‌گونه بشود. زمانی در روضه‌ها می‌گفتند حتی اگر پیغمبر(ص) در روزهای آخر عمرش سفارش کرده بود که هرچه بلا می‌توانید سر دختر من بیاورید، از این بدتر نمی‌شد! اگر نمی‌گفت «فَاطِمَةَ بَضْعَهٌ مِنِّی»…

الآن هم ما می‌گوییم حتی اگر امام گفته بود تمام تلاش‌تان را بعد از من به کار ببرید که مستضعف، دردکشیده، شهیدداده، جبهه‌رفته و محرومیت کشیده به هیچ‌جایی در نظام نرسند، دیگر از این بدتر نمی‌شد! آمار بگیرید. دیگر از این بدتر نمی‌شد که یک مورد هم پیدا نشود! فقط یک مورد! که خوشحال باشیم که یک مسئول ما در جنوب‌شهر زندگی می‌کند. فقط یک مورد! هر کس مثال دارد امشب، فردا یا پس‌فردا به من آدرس بدهد، نامردم اگر روی منبر اعلام نکنم و دستش را نبوسم. فقط یک مورد! اصلاً خانه‌اش در جنوب‌شهر باشد، طلا بخورد. فقط جنوب شهر باشد! امام برای کی این حرف‌ها را می‌زد؟! خط مسئولیت در جمهوری‌اسلامی به‌سمت بالاشهر و تجملات از کجا پیچید؟! چه‌کسی اولین بار رفت، بقیه را هم پشت سرش برد و ما هیچ نگفتیم؟! جملات امام را بخوانیم من چه‌کاره‌ام! (بعضی از ثروتمندان آدم‌های خوبی هستند، هیئت دارند، مکه رفتند، در مشهد هتل تأسیس کردند، اصلاً بعضی از ثروتمندان خیلی آدم‌های خوبی هستند. به خدا آن ثروت را به ما بدهند صاف به جهنم می‌رویم. بحث امام راجع به بد‌بودن ثروتمندان نیست). امام می‌فرمایند: «ثروتمندان هرگز به‌خاطر تمکن مالی خود نباید در حکومت، حکم‌رانان و اداره‌کنندگان کشور اسلامی نفوذ کنند و مال و ثروت خود را بهانه فخرفروشی و مباهات قرار دهند و به فقرا و مستمندان و زحمت‌کشان افکار خود را تحمیل کنند. رئیس‌جمهور و وکلای مجلس از طبقه‌ای باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند نه از سرمایه‌داران و زمین‌خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخی محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمی‌توانند بفهمند» بیچاره تقصیر ندارد؛ نمی‌تواند بفهمد! نمی‌فهمد چه‌کار کند؟! به‌روز آدم نفهم را در مسئولیت گذاشته است! این شخص نمی‌فهمد. نگو درد من را بفهم! تو نباید او را در آن جایگاه می‌گذاشتی! درد تو را نمی‌فهمد.

» رمز مقاومت در برابر باطل
فراز پیام امام(ره) به نمایندگان دومین دوره مجلس‌شورای‌اسلامی: «اگر بخواهید بی‌خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرت‌ها و سلاح‌های پیشرفتۀ آنان و شیاطین و توطئه‌های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند خود را به ساده‌زیستن عادت دهید و از تعلق قلب به مال‌و‌منال و جاه و مقام بپرهیزید». باید ساده زندگی کنید وگرنه نمی‌توانید! چرا به آدمی که نمی‌تواند زور می‌گویید! آدمی که آن‌جا زندگی می‌کند نمی‌تواند! «مردان بزرگ که خدمت‌های بزرگ را برای ملت‌های خود کردند اکثراً ساده‌زیست و بی‌علاقه به زخارف دنیا بوده‌اند. آن‌ها که اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده و هستند برای حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خواری می‌دهند و در مقابل زور و قدرت‌های شیطانی خاضع و نسبت به توده‌های ضعیف، ستم‌کار و زورگو هستند؛ ولی وارستگان خلاف آنانند چرا که با زندگانی اشرافی مصرفی نمی‌توان ارزش‌های اسلامی و انسانی را حفظ کرد».

امام به چه زبانی بگوید این مدل آدم‌ها نمی‌توانند! آدمی که در این خانه زندگی می‌کند، این غذا را می‌خورد، این لباس را می‌پوشد، این تفریحات را انجام می‌دهد، با این سبک زندگی اشرافی این آدم نمی‌تواند؛ اگر هم بخواهد اصلاح شود نمی‌تواند! بنده مسئول می‌شناسم بنده خدا راضی نیست اسمش را بیاورم، آمد و دید، درد را حس کرد، به خود ما گفت: من الآن این‌ها را دیدم، تهران می‌روم پایم را در خانه می‌گذارم فراموش می‌کنم. گفتم: حاج‌آقا نرو خانه‌تان. گفت: نمی‌روم. باور کنید گفت: نمی‌روم. گفتم: یک ماه اینجا ما یک کانکس به تو می‌دهیم، کارهای تهران را تلفنی هماهنگ کن، مشکل بچه‌های جزیره فلان را حل کن. آن‌جا ماند و حل کرد. این صندلی چیست؟! اوایل کار مهران‌ مدیری برنامه‌ای بود به‌نام پاورچین، در برنامه مدیرکل‌شان روی صندلی که می‌نشست اخلاقش عوض می‌شد! کارمندان فهمیده بودند که این بنده خدا آدم خوبی است، صندلی اخلاق را عوض می‌کند. هیچ کاری با او نداشتند، می‌گفتند که قربان لطف می‌فرمایید تشریف بیاورید این‌جا یک چای خدمت شما بدهیم بخورید؟ گفت: بله می‌آییم. از روی صندلی بلند می‌شد، دو قدم راه می‌رفت می‌گفت: سلام جواد جون. چطوری؟ – نوکرم -حاجی کار ما را حل می‌کنی؟ – نوکرم، غلامتم، حل می‌کنم. تا زمانی که روی صندلی نبود آدم بود! آدم مرفه نمی‌تواند حل کند.
به ما می‌گویند شما به‌جای اینکه هزینه کنید بچه‌ها را ببرید سرپل‌ذهاب، کرمان، کوه‌بنان و…، پول جمع کنید بفرستید آن‌جا، این مسخره‌بازی‌ها چیست؟! می‌گویم بچه‌ها تا نروند و نبینند، نمی‌فهمند، بگذار بروند ببینند. بچه‌های مرفه را می‌بریم در جلسه، خیریه لبخند، سرپل‌ذهاب و… می‌روند، وقتی برمی‌گردند زندگی‌شان عوض می‌شود! باید لمس کنی. این کلیپ را پخش می‌کنیم این فیلم را ببینید حس کنید. چه کسی می‌گوید این سیاه‌نمایی است؟! بنده دارم می‌گویم حس کنید مردم مشکل دارند! می‌گویند سیاه‌نمایی نکنید، مردم ناراحت می‌شوند، به قدر کافی ناراحت هستند. به قرآن مردم به قدر کافی ناراحت نیستند. اگر ناراحت بودند کاری می‌کردند. نه‌،ده تا کلیپ داریم مربوط به نقاط مختلف کشور است. با یکی از آن‌ها شروع می‌کنیم. امام(ره) می‌فرمایند: «آن‌هایی که در خانه‌های مجلل راحت و بی‌درد آرمیده‌اند و فارغ از همه رنج‌ها و مصیبت‌های جان‌فرسا ستون محکم انقلاب و پابرهنه‌های محروم، تنها ناظر حوادث بوده‌اند و حتی از دور دستی بر آتش نگرفته‌اند، نباید به مسئولیت‌های کلیدی تکیه کنند که اگر به آن‌جا راه پیدا کنند چه بسا انقلاب را یک‌شبه بفروشند و تمام زحمات ملت را به هدر دهند.» (نمی‌دانم امام با کیست، ما هرچه می‌گردیم از این سخنانی که امام می‌گویند اصلاً در مملکت نمی‌بینیم!) مردم به نماینده‌شان پیامک می‌دهند می‌گوید در جلسه‌ام؛ اما همین نماینده موقع رأی‌گرفتن اگر یکی پیام می‌داد پدرم مرده، سریع می‌آمد تسلیت می‌گفت. باید یک نفر به درد مردم برسد یا نه؟!

ادامه فرمایشات امام(ره): «آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که ما باید فاتحه دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس‌جمهور ما خدای‌نخواسته از آن خوی کوخ‌نشینی بیرون برود و به کاخ‌نشینی توجه کند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند ایجاد می‌شود، آن روزی که مجلسیان خوی کاخ‌نشینی پیدا کنند خدا‌ی‌نخواسته و از این خوی کوخ‌نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما باید برای این کشور فاتحه بخوانیم. ما در طول مشروطیت از این کاخ‌نشین‌ها خیلی صدمه خوردیم. مجلس‌های ما مملو از کاخ‌نشینان بود و از بین آنان معدودی بودند که کوخ‌نشین بودند و همین معدود کوخ‌نشین‌ها از خیلی از انحرافات جلوگیری می‌کردند و سعی می‌کردند برای جلوگیری. آن روزی که توجه اهل‌علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشند، چطور زرق‌و‌برق دنیا خدای‌نخواسته در آن‌ها تأثیر بگذارد، آن روز است که ما باید فاتحه اسلام را بخوانیم.»

» مسئول باید آستین را بالا بزند بیاید وسط جمعیت ببیند چه خبر است
جهت اطلاع این‌ها صحبت‌های حضرت امام‌خمینی(ره) بود از رو خواندم بدون شرح. خصوصیات کارگزار بود. کارگزار باید قاطی مردم باشد؛ اگر نباشد اصلاً درک نمی‌کند. باید ببینید. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: اگر از مردم فاصله بگیرید توهم ایجاد می‌شود. اگر شما اخبار مردم را از حلقه اطراف‌تان یا از مشاوران‌تان بگیرید، مشاور، مشاور تو است مشاور مردم که نیست. مشاور که از مردم حقوق نمی‌گیرد به‌خاطر مردم به تو اطلاع‌رسانی کند. مشاور از تو حقوق می‌گیرد لذا وقتی‌که از تو حقوق می‌گیرد رعایت تو را می‌کند تا مردم. مثلاً می‌گویند آقای فلانی را ببریم فلان‌جا
– نه گرم است، حاج‌آقا اذیت می‌شوند.
– ایشان را ببریم فلان‌جا
– نه خاطر شریف‌شان مکدر می‌شود.
ببخشید ما فکر کردیم از قاجاریه گذشتیم. خاطر شریف مکدر می‌شود مربوط به زمان‌های قبل بود، در قهوه تلخ ما می‌دیدیم!

مسئول باید آستین را بالا بزند بیاید وسط جمعیت ببیند چه خبر است و مردم چه کار می‌کنند. جزو احوالات امیرالمؤمنین(ع) سرکشی مخفیانه و بدون اطلاع هیچ‌کس به مردم بود. خودش شخصاً این کار را می‌کرد. هر کاره‌ای می‌خواهی بشوی هرچقدر با مردم فاصله گرفتی حتی در حد یک اتاق بین تو و اتاق مردم، یعنی حتی اگر برای نظم به اندازه یک اتاقِ نوبت‌دهی از مردم فاصله گرفتی و این فاصله یک اتاق را در جای دیگر و وقت دیگر جبران نکردی به‌زودی از تمام خواسته‌های مردم فاصله خواهی گرفت. نمی‌گوییم اتاق را برداریم یا منشی نداشته باشد و وقت ندهد! این چه پیشنهاد مسخره‌ای است! بنده هم‌چنین پیشنهادی نمی‌خواهم بدهم؛ اما می‌گویم یادت باشد این منشی دارد تو را از مردم جدا می‌کند. جای دیگر برو جبران کن. این منشی باید هم باشد اگر نباشد که خود مردم اذیت می‌شوند، نظم داشته باشد که مردم  بدانند کی بیایند، کی بروند؛ ولی بدان به‌خاطر این یک اتاق، بین رئیس و جامعه یک اتاق فاصله افتاده است. کم‌کم چنین خویی در کارگزاران به جایی می‌کشد که احساس برتری ژنتیک می‌کنند. یک دفعه دوباره بحث رعیت و ارباب و خاندان و ژن و ایل‌و‌تبار و بقیه مفاسدش الی ماشاءالله راه می‌افتد. به محض اینکه این احساس را کردی این اتفاق می‌افتد.

فاصله‌گرفتن یعنی ایجاد سوءتفاهم، برداشت بد، درک‌نکردن، یک جنس دومی را برای مردم منظور‌کردن، جنس دیگر بودن. اصلاً کلمه مردم و مسئولین اشتباه است. مسئولین باید همان مردم باشند و مردم همان مسئولین. وقتی می‌گوییم مردم و مسئولین یعنی مردم باید ماشین‌های دیگری سوار شوند و مسئولین ماشین‌های دیگر، مردم از جای دیگری رفت‌و‌آمد کنند و مسئولین از جای دیگر. به خدا قسم کارگر مملکت برای اینکه به محل کارش برسد و ده دقیقه تأخیر نخورد خیلی بیشتر نیاز دارد تا تو، که بخواهی با ماشینت از  vip اول وقت سر کارت برسی و صبحانه‌ات را با قهوه داغ بخوری. vip دیگر یعنی چه؟! باور کن وقت کارگرها برای مملکت خیلی ارزشمندتر از وقت آن‌هایی است که می‌توانند این جلسات چهارپنج‌ساعته را کمتر کنند یا بیشتر کنند. برادران و خواهران هر کجا هستید مطالبه‌گر باشید. چقدر کیف کردم در همین قضیه که مهدی رسولی در کلیپ می‌گفت: برای رفع محرومیت مردم خوزستان یک جلسه گرفته بودند. چهار ساعت جلسه بود، بین جلسه استراحت داده بودند، آمده بودند بیرون، میزی بود که روی آن انواع و اقسام شیرینی و اطعمه و اشربه بود که دو ساعت دارند در مورد محرومیت خوزستان صحبت می‌کنند، عزیزان خسته شده‌اند و بیرون آمده بودند نفسی و گلویی تازه کنند و برگردند. یک خبرنگار آمد میز و کافه را به هم زد گفت: گندش را درآوردید! دو ساعت برای محرومیت مردم خوزستان حرف زدید انرژی و کالری‌تان کم شده آمدید کیک خامه‌ای و آب‌میوه می‌خورید. میزتان را جمع کنید! این قضیه کلیپ هم شد، دیگر این مدل کارها جمع می‌شود. ما در زمانه‌ای قرار داریم که امام‌جمعه کرج  در خطبه نمازجمعه می‌گوید:  فلان هیئت مجریان که برای بازدید یک پروژه به کرج آمده‌اند پانصدمیلیون تومان فاکتور صبحانه‌شان شده است! فاکتور را در نمازجمعه می‌آورد مردم می‌گویند نچ‌نچ بی‌ادب‌ها! برادر برو صبحانه را از خرش بیرون بکش! عادت کردیم! اگر امام‌جمعه مملکت دروغ گفته او را به قوه قضاییه بکش، برای چه تهمت زده! اگر راست گفته پیگیری کن. ای‌بابا، ساده‌ای!

» بالاخره کی دزد است؟!
این دفعه سوم است دارم می‌گویم. در مناظرات انتخابات ریاست‌جمهوری همدیگر را آباد کردند. بالاخره یک نفرشان دروغ گفته است. اگر قالیباف دروغ گفته او را به محاکمه بکشید که چرا دروغ گفته و تهمت زده است. اگر دیگری دروغ می‌گوید او را به محاکمه بکشید. یک اتفاق بدی افتاده است دیگر! هر دو طرف به یکدیگر می‌گویند تو دزدی. یکی‌شان می‌گوید تو خوردی دیگری می‌گوید نه تو خوردی! یکی می‌گوید تو خانه ششصد میلیاردی را پنجاه‌ودو میلیون تومان خریدی، او می‌گوید تو درخت پانصد میلیون تومانی را سی‌و‌پنج میلیون فروختی! بالاخره چه شد؟! شنبه بعد از انتخابات مگر بنده همین‌جا نگفتم؟ بقیه مگر نگفتند؟ در این مناظرات چه کسی دروغ گفت؟! وقتی ولش می‌کنی، کان‌لم‌یکنش می‌کنی!

بعضی از دوستان می‌گویند بگویید مردم آدم خوبی باشند. وقتی دو کاندیدای ریاست‌جمهوری منتخب شورای‌نگهبان و رجل اصلی مملکت به همدیگر تهمت دزدی و هزار فساد می‌زنند و معلوم نمی‌شود چه کسی راست گفته چه کسی دروغ گفته است بنده به این مردم بگویم در دخلت دزدی نکن؟ به من نمی‌خندند! بنده بروم در خیابان بایستم بگویم خواهر حجابت را رعایت کن؟! بالاخره کی دزد است؟! اتفاقاً باید دهه محرم این حرف‌ها را بزنی. مردم! در مقابله با فساد و ظلم خیلی بی‌حس شدیم! قرار نیست در خیابان بریزید و آشوب کنید. مطالبه راه‌های مختلفی دارد. همین که اول بحث گفتیم در قالب نظام. بی‌حس شدیم! اگر پنج میلیون نفر سؤال می‌کردند که در مناظرات ریاست‌جمهوری آقای جهانگیری و روحانی راست گفتند یا آقای قالیباف، پنج میلیون نفر از قوه قضاییه سؤال می‌کردند! اگر آقای قالیباف راست گفت چرا آقای جهانگیری راست‌راست دارد راه می‌رود؟! اگر آقای جهانگیری راست گفت چرا آقای قالیباف دارد راست‌راست راه می‌رود؟! جلوی چشم هشتاد میلیون نفر به همدیگر تهمت دزدی زدند. بعد آقای جهانگیری رئیس کمیته مبارزه با فساد می‌شود! بامزه‌ایم! با این شرایط شما توقع دارید دانش‌آموز ما در خاطرات دنبال قبلی‌ها نگردد؟ اعتماد عمومی را از بین بردید! یک کسی بیاید روشن کند چه خبر است!

» مبارزه با فساد شعار نیست
من حرف آخر را بزنم: مردم به امام‌حسین(ع)، هیئت، روحانیت، خدا، اسلام، مسیحیت، به هر دینی، به همه چیز دارند بی‌اعتماد می‌شوند، به همین سادگی! دلیلش این است که دو آدم به آن گندگی وسط تلویزیون با هم صحبت کردند و از این مدل اتفاقات صد بار افتاده، معلوم نشد کی راست می‌گوید و کی دروغ! معلومش کنید دیگر! از رهبری برای مبارزه با فساد اجازه گرفتید پس تکلیف مناظرات ریاست‌جمهوری سال ۹۶ را مشخص کنید. نمی‌خواهد بروید بگردید «ب.ه» «م.الف» « ق.ج» و طا دسته‌دار و ت بی‌دسته پیدا کنید و به‌عنوان مفسدین اقتصادی معرفی کنید. مفسدین اقتصادی سه نفرند یا آقای جهانگیری است یا آقای روحانی یا آقای قالیباف! خودشان گفتند و سند آوردند. سندهای‌شان را با خودشان به دادگاه بکشانید، از این سه نفر یکیشان را آویزان کنید بقیه مفسدین حساب کار دست‌شان می‌آید. در این دوره و زمانه مردم درک دارند. مبارزه با فساد شعار نیست. اگر می‌خواهید جدیت به خرج دهید مردم می‌دانند مبارزه با فساد از کجا باید شروع شود! نرو دروازه اصفهان بگرد ببین کی پوشک ذخیره کرده و اسمش را در روزنامه خبر بزن! شاه هم از این مبارزه با فسادها می‌کرد! همه اشکال ما به شاه این بود که تو وقتی قاچاقچی‌ها را اعدام می‌کنی اشرف خواهرت رئیس شبکه قاچاق است! مسخره‌ای تو! تازه اشرف در مناظرات ریاست‌جمهوری اعتراف نکرده بود، ما فهمیده بودیم! مبارزه با فساد را از بالا شروع کنید.

اگر شما مطالبه داشته باشید، با این جلسه که نمی‌شود. ما مطالبه ده میلیونی احتیاج داریم. فکر کردی در این مملکت با ده‌بیست‌هزار نفر می‌شود کاری کرد؟! شما مطالبه داشته باشید! ده میلیون نفر در ایران بیایند بگویند تکلیف مبارزه با فساد چه شد؟! مبارزه با فساد را می‌خواهید شروع کنید، اذنش را هم از حضرت آقا گرفتید؛ بسم الله الرحمن الرحیم، از مناظرات ریاست‌جمهوری سال ۹۶ شروع می‌کنیم. خانه‌ای که آقای قالیباف می‌گفت آقای روحانی گرفته چه بود؟! آن درخت‌هایی که آقای روحانی می‌گفت کندی چه بود؟! جریان آن برج چه بود؟! قضیه برادر جهانگیری و برادر روحانی چه شد؟! پسر قالیباف که می‌گویند فلان کار را کرد چه شد؟! همه این‌ها را بگویید چه شد. از اینجا شروع کنید! بگویید برادر جهانگیری و برادر روحانی چه شد! این‌ها را بگویید چه شد. من خودم این پوشک‌ساز را می‌گویم پوشک‌ها را رایگان بیاورد بین بچه‌های کانون توزیع کند! نمی‌خواهد او را بگیری! چقدر ما بدبختیم! اسمش را هم می‌زنند، با دستبند او را گرفته‌اند، پوشک‌ها را هم مثل مایه خفت پشت سرش آویزان کرده‌اند. می‌گویند گرفتیمش! مبارزه با فساد! الله‌اکبر! برادر این حرف‌ها را من نزنم، مردم دارند در خیابان می‌زنند! بی‌زحمت شما فکر نکن نمی‌زنند. این حرف‌هایی که من دارم می‌زنم مردم قبلاً در خانه‌های‌شان، خیابان‌ها، تاکسی‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها و… زده‌اند! این حرف‌ها را در هیئت گفتن فقط کمی تابوشکنی است وگرنه مردم همه‌جا دارند این حرف‌ها را می‌زنند! برو در خوابگاه دانشجویان کمی پشت درها بنشین ببین در اتاق چه دارند می‌گویند! ادامه این کلیپ آبادان که ما امشب گذاشتیم را بعداً برو پیدا کن ببین مردم دارند چه می‌گویند. این حرف‌هایی که ما داریم می‌زنیم، مردم خیلی بدترش را دارند می‌زنند. در صورتی ما می‌توانیم اعتماد عمومی را برگردانیم که از پایین شروع نکنیم، از بالا شروع کنیم. اعتماد عمومی را از بالا شروع کنیم برگردانیم.

» رفتار امام حسین(ع) در مقابل حُر چگونه بود؟
شب هفتم است و شب توبه ان‌شاءالله که توبه را از پایین شروع کنیم. یکی از نکاتی که در ماجرای حُر هست و به نظرم می‌رسد که همان بحث دیشب آرمان‌شهر درون که گفتم ارتباطات مردم و نحوه نگاه مردم و انسان‌ها به یکدیگر تجلی نوع ارتباط‌شان با خدا است.
در برخورد با حُر و اتفاقی که افتاد آقا امام‌حسین(ع) دو فایل کاملاً جداگانه داشتند. قسمت اولش این بود که حُر را در لشکر دشمن و سیاهی‌لشکر دشمن می‌دیدند با این که می‌دانستند حُر آدم‌حسابی است. امام می‌دانست حُر آدم مؤمن معتقد شیعه امیرالمؤمنینی است. حُر کاملاً معتقد به اهل‌بیت بود؛ منتها یک وظیفه سربازی برای خودش می‌دید که المأمور معذور و از این توجیهاتی که بعضی از ما هم می‌آوریم. روش برخورد امام با حُر خیلی بد بود. یکی از دلایلی که حُر گمان نمی‌کرد امام قبولش کند و به غلامش سپرد که وقتی رسیدیم به حسین‌بن‌علی اگر پذیرش نداشت از همان طرف راه را کج کنیم به سمت میدان و من به هر حال مقابل دشمنان امام حسین بجنگم، این بود که امام با حُر خیلی بد برخورد کرد. کمتر پیش می‌آید اهل‌بیت(س) ناسزا بگویند. امام به حُر گفت: ثَکَلَتکَ اُمُّک مادرت به عزایت بنشیند، خدا مرگت بدهد. این نفرین امام معصوم که خدا مرگت بدهد خیلی بد است. امام گفت خدا مرگت بدهد، مادرت به عزایت بنشیند. نفرین امام معصوم است.

در احوالات اهل‌بیت(س) اگر برخوردشان را با بدترین و بی‌خداترین آدم‌ها بررسی کنید، این جملات کم‌تر به کار می‌رود. راجع به حُرِ حزب‌اللهیِ جبهه‌رفتۀ جانباز شیعه که در لشکر مقابل قرار داشت آقا امام‌حسین(ع) خیلی بد برخورد کردند. این یک پیام برای ما دارد: که خدا به نسبت توقعی که از ما دارد با ما برخورد می‌کند. دلیل این بد برخوردکردن این بود که حُر خیلی خوب بود. در هرچه خیلی خوب‌تر باشی خدا برای بدی‌هایت گوشَت را محکم‌تر می‌پیچاند. دلیل برخورد بد امام این بود که حُر خیلی خوب بود. اولین درس این بود.

» دوست ندارم در مقابل امامت خجالت بکشی
دومین فایل برخوردی امام‌حسین(ع) با حُر قسمت دوم بود که بازگشت حُر بود. حُر چه کار کرده؟ اگر بخواهیم دقت کنیم، مقدمه جنایت کربلا را حُر ایجاد کرد. اگر حُر اجازه می‌داد امام‌حسین(ع) به مدینه برگردد، فرار کرده بودند. به حُر گفت اجازه بده به مدینه برگردم کربلا نمی‌روم. دقیقاً اگر بعد از قضیه کربلا دادگاهی باشد و قرار باشد حکم اسلام و قانون را در رابطه با کسانی که هستند عادلانه اجرا کنیم، حکم حُر جزء بدترین حکم‌ها است؛ چون گروه هفتصدهشتصدنفره را محاصره کرد و نگذاشت فرار کنند. آن‌ها را نگه داشت تا دشمن برسد و دورشان را محاصره کند. حُر، امام‌حسین(ع) را با خانواده‌اش مثل طعمه وسط گله گرگ‌ها نگه داشت تا گرگ‌ها برسند. اگر حُر توبه نکرده بود هرچه اتفاق از آن به بعد می‌افتاد درصد زیادی از آن تقصیر حُر بود. حالا این آدم با آن سابقه آمده اباعبدالله(ع) چه کار کرد؟ اولین نکته‌ای که ایشان فرمودند تا حُر آمد گفتند: برو عمویت را بیاور. یعنی حُر دیگر برادر من است. آقا اباعبدالله(ع) فقط یک گله از حُر کردند، دست زیر چانه حُر گذاشتند، سرش را بالا آوردند و گفتند: دوست ندارم در مقابل امامت خجالت بکشی. در چشم‌هایم نگاه کن.

در جایی شنیدم یکی از علما گفته بود حُر را در خواب دیدم گفت: من چقدر بدبخت هستم که گنه‌کارهای حرفه‌ای عالم می‌آیند می‌گویند خدایا ما که از حُر بدتر نیستیم ما را هم ببخش. واقعیتش همین است. خیلی کار بدی کرده بود. بنده اصلاً موافق نیستم حُر را تطهیر کنیم. واقعاً شمایی که اینجا هستید هیچ‌کدام گناهی را که حُر کرده است نکرده‌اید و نه خواهید کرد. خیلی گناه بزرگی بوده است. چون روش برخورد امام‌حسین(ع) را می‌بینند فکر می‌کنند گناه کوچک بوده است. بله ما هم همین را می‌گوییم. هیچ‌کدام از ما به بدی حُر نیستیم! کاری که حُر کرد جلوی لشکر را گرفت. خانم زینب(س) از او خواهش کرد. گفت: برو داخل. آقاامام‌حسین(ع) گفت: بگذار به مدینه برگردم. گفت: یا بیعت یا همین جا می‌ایستی تا خود یزید تکلیفت را اینجا مشخص کند. کسی که می‌داند امام پسر پیغمبر(ص) است، حق است و دارد راست می‌گوید. تعمداً این کار را کرد. حُر اشتباه نکرد تعمداً اشتباه کرد. تعمداً گناه کرد. لذا شب هفتم من اعتقاد دارم خدا همه ما را می‌بخشد. یکی از دلایلی که از شب هشتم به بعد کیفیت مجالس فرق می‌کند و خیلی باحال‌تر است این است که امشب خدا تو را می‌بخشد. پایان جلسه نمی‌بخشد همین الان بخشید. الآن چیزی که خدا به شما می‌گوید این است که چرا گریه می‌کنی؟! همان حرفی که آقا امام‌حسین(ع) به حُر زد. اشک نریز، سرت را بالا بیاور، در چشمانم نگاه کن، خوب نیست آدم از امامش خجالت بکشد!

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید