امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - از نان واجب‌تر؟! (10) - شب دهم محرم1400

13 آذر 1404 -   4:26 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا حبیب
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: از نان واجب‌تر؟! – قسمت دهم
شب دهم محرم الحرام
تاریخ: 1400/05/27
 
عناوین اصلی سخنرانی:
» اگر مردم با عزت خو بگیرند زیر بار ظلم نخواهند رفت
» اگر رزمنده‌ای می‌تواند در مقابل ظالم سینه سپر کند، قطعاً در زندگی شخصی ایثارگری را تمرین کرده است
» رشد باید همراه با لذت و زندگی باشد؛ نه اینکه چنان دنبال رشد‌کردن باشی که زندگی نکنی
» انسان اگر احساس کند که به هیچ‌کس و هیچ نیروی مافوق طبیعی نیاز ندارد طغیان می‌کند
» مسیر خلقت مسیری نیست که یک‌شبه صعود کنی

» اگر مردم با عزت خو بگیرند زیر بار ظلم نخواهند رفت
ادامه بحث آسیب‌های اجتماعی البته با نگاهی به مرام امام‌موسی‌صدر. در مباحث اجتماعی جامعه را به دو قشر ظالم و مظلوم تقسیم‌بندی می‌کنند. می‌گویند معمولاً جامعه طوری است که عده‌ای ظلم می‌کنند و عده‌ای هم ظلم می‌پذیرند. حالا مظلوم هم اگر نگوییم، شاید منظلم درست‌تر باشد؛ یعنی ظلم را می‌پذیرد. اعتقاد این است که همان‌قدر که آن ظالم در بساط ظلم و گسترش ظلم در جامعه تأثیر دارد این منظلم هم همان‌قدر تأثیر دارد؛ یعنی اگر مردم یاد بگیرند که زیر بار ظلم نروند، طبیعتاً وقتی ظالمی کسی را پیدا نکند که منظلم باشد نمی‌تواند ظلم کند. او ظالم‌بودنِ خودش را مخفی می‌کند چون برایش کاربرد ندارد. لذا آن بحثی که امام‌موسی‌صدر دارد این است که غیر از اینکه با ظالم مبارزه می‌کنید باید با منظلم هم مبارزه کنید؛ یعنی به کسی که ظلم‌پذیر است آموزش بدهید که سیستم اجتماع این‌طوری دارد به سمت قهقرا می‌رود. تو نباید زیر بارظلم بروی. لذا در بحثی که در شب عاشورا و در واقعه کربلا در تفسیر «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» دارد، اعتقادش این است که دلیل منظلم‌بودن و زیر بار ظلم‌رفتن این است که مردم با ذلت خو گرفته‌اند؛ مردم را باید با عزت خو بدهی!

آن بحثی که دیشب گفتم که نقاط کم‌رنگ، بدرنگ و سیاه را نبینیم که ذلت است؛ نقاطی که همه انسان‌ها تحت‌عنوان میل به عزت و عزت‌مداری دارند را ببینیم، آن‌قدر پررنگ کنیم که ذلت خودش محو بشود؛ لذا اگر می‌خواهید اجتماعی با ظالم مبارزه کند باید اجتماع را عزت‌مند و غرورمند بار بیاورید. اجتماعی که در آن مردم جامعه‌ عزت و غروری داشته باشند که ظالم ببیند منظلمی گیر نمی‌آورد و خب او ظلمش را با خودش به گور می‌برد. عزت کلید ماجرای مبارزه با ظلم است؛ یعنی «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» کلید ماجرای مبارزه با ظلم است و انسان‌هایی که عزت‌مدار باشند خیلی تأثیرشان در محو‌کردن ظلم در جامعه بیشتر است حتی از مبارزه با ظالم. مبارزه با ظالم انسانی می‌خواهد که عزت داشته باشد و جامعه‌ای می‌خواهد که عزت را بطلبد. من به بعضی از جملات حضرت‌امام(ره) در اول انقلاب که دقت می‌کنم می‌بینم امروز اگر آقا بخواهد این جملات را بگوید مردم اصلاً بر نمی‌تابند. مثلاً به این جمله دقت کنید. جامعه‌ای که آن زمان در عزت کامل بود (الآن در این مدت چه شده است که جامعه آموزش عزت ندیده است بحثش سر جای خودش است) امام این‌جوری فرمودند که «آقا بگذارید همه‌مان را بزنند بکشند در تاریخ می‌نویسند ملتی زیر بار ظلم نرفت و بابت زیر بار ظلم نرفتن همه‌شان نابود شدند». خب این را آن زمان گفتند؛ همه گفتند: «الله‌اکبر! روح منی خمینی بت‌شکنی خمینی» الآن رهبری می‌تواند بگوید؟! دلیلش در تغییر رفتار رهبری و امام نیست دلیلش در این است که ما در این ایام، سال‌ها و سنوات گذشته عزت‌مداری را نه ‌تنها فراموش کردیم بلکه برعکسش را ترویج کردیم.
«هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة»ای که اباعبدالله گفت که دوسه هزار نفر همراهش بودند اما آن‌هایی که تا آخر پای این شعار ایستادند هفتادهشتاد نفر بودند، بقیه همه رفتند؛ مثل امشب. همه رفتند! کی بودند رفتند؟ اصحاب، یاران و اقوام اباعبدالله، هم‌شهری‌ها و هم‌قوم‌های اباعبدالله، مسلمانان شیعه خالص درجه یک دور حسین(ع) جمع شده از سه هزار نفر هفتادهشتادتایش ماندند. آدم‌های بدی نبودند که! فقط آن‌ها به آن نقطه از عزت‌مداری نرسیده بودند که حاضر باشند بابت عزت‌‌داشتن و عزیز باقی‌ماندن همه چیزشان را بدهند. امام در تصمیمات تا حدی بُرد دارد. در بیشتر تصمیمات جمع امام و امت باعث می‌شود که بُرد پیدا کند. امت هم باید همان جوری باشد. این را فرمودند و گفتند «هَیهَاتَ مِنَّا الذِّلَّة» یعنی این.

» اگر رزمنده‌ای می‌تواند در مقابل ظالم سینه سپر کند، قطعاً در زندگی شخصی ایثارگری را تمرین کرده است
گفتند در جامعه یک مدل دیگر داریم که از این تقسیم‌بندی فراتر است آن هم فرهنگ نفی شخصی یا فرهنگ ایثار است. دیشب گفتم دوگانه سوسیالیسم و لیبرالیسم در نفی شخصی و نفی جامعه است حالا دوگانه‌ای که از نظر اسلام تعریف می‌کنیم چیست؟ نفی شخصی و ایثار. آدم‌ها چه مدلی بار می‌آیند؟ انسان‌هایی که کنار همدیگر چیده‌ایم بر مبنای نفی شخصی، لذت‌گرایی، اپیکوریسم و اومانیسم بار می‌آیند یا بر مبنای ایثار؛ مفاهیم خیلی درست‌درمان اول انقلابی، اسلامی و صدر اسلامی؟ ایثار! ایثار اینجا تقسیم‌بندی می‌شود؟ آیا ما می‌توانیم بگوییم اگر در جامعه دوقطبی ایجاد بشود، تبدیل می‌شود به ایثارگران و منفعت‌طلبان! خب اینکه آخرش تبدیل به ظالم و منظلم می‌‌شود! چون ایثارگران هی سهم خودشان را می‌دهند منفعت‌طلبان می‌خورند بعد این‌ها می‌شوند ظلم‌پذیر آن‌ها هم می‌شوند ظالم. نه ایثار یعنی ما باید در اجتماع به نقطه‌ای برسیم که ایثارگری آن‌قدر معروف و حُسن باشد که اگر همه ایثارگر هم نیستند مجبور بشوند ایثار کنند چون می‌بینند همه دارند ایثار می‌کنند. همان بحث پریشب که گفتم جماعتی که اکثریت‌اند و اقلیت مجبورند همراهی کنند. در جامعه اسلامی ایثار باید یک نقطه خیلی بزرگ باشد برای اینکه همه سعی کنند خودشان را به آن نقطه برسانند؛ اگر نیستند هم ادایش را در بیاورند. اگر جامعه برمبنای ایثار بنیان نهاده شود ما از بحث منفعت‌طلبان و ایثارگران به ظالم، مظلوم و منظلم نمی‌رسیم. این‌ها دیگر خودشان اهل ایثارند. حالا این‌ها از کجا باید شروع بشود؟ از درون خود من باید شروع شود. ایثار به چه معناست؟ ایثار به‌معنای هزینه‌دادن از منفعت شخصی به‌خاطر منفعت دیگری است چه در مسائل مادی چه در مسائل معنوی.

ایثار به این معناست. به‌معنای اینکه وقتی من ایثار می‌کنم از ایثار کردنم مرارت نبینم لذت ببرم. ایثارگری نقطه لذتی باشد من بخواهم بهش برسم. آیا می‌توانیم ایثار را بدون تعریف لذت ایثار در جامعه پخش کنیم؟ نه اتفاقاً ما باید از این منفعت‌طلبی که قرآن‌کریم می‌گوید در وجود انسان خلق کردیم حُسن استفاده را کنیم از ایثار لذتی ببرد که اصلاً دنبال ایثار باشد. ایثار را بچشد. همین کلیپی که قبل از جلسه خدمتتان پخش کردیم از بچه‌های جهادی یا همین بچه‌هایی که الآن ما داریم کار می‌کنیم فکر می‌کنم دو شب پیش کلیپش را در فضای مجازی در اینستاگرام، ایتا و تلگراممان گذاشتند؛ رسیدگی به کودکان فقر. آن‌هایی که در این وادی‌ها دارند کار می‌کنند لبخند را به لب ایتام و کودکان می‌نشانند؛ از وقت، کار و زندگی و  آن‌هایی که الآن  در بیمارستان‌اند حتی از سلامتشان می‌گذرند. برادران و خواهرانی که نچشیدید باور کنید لذت می‌برند. اصلاً خو می‌گیرد نمی‌توانی جدایش کنی. انسان‌ها طوری خلق نشده‌اند که صفات نیکو و  حَسَن را داشته باشند؛ در دنیا  رنج هم بکشند! خدا این‌جوری خلق نکرده! باید به مردم بگوییم این صفات نیکو چقدر لذت‌بخش است. از چربی و شیرینی غذای خویش کم‌کردن و غذایی را با محرومی مستمندی شریک‌شدن و دیدن لبخند رضایت او و دیدن خون در چهره رنجور او لذتی دارد که آن غذا‌خوردن اصلاً ندارد. مردم باید بچشند؛ باید در فرهنگ آمده باشد؛ صدتا فیلم، سریال، انیمیشن ساخته شود از بچگی از کودکی به این سمت بروند. در حالیکه آموزشی که ما از کودکی به بچه‌ها می‌دهیم این نیست. دیده‌اید در مهدکودک‌ها بازی می‌گذارند. می‌گوید شش‌تا صندلی است شما هفت‌تا هستید؛ یک دو سه می‌گوییم ببینیم کی جا می‌ماند. از بچگی دارند برای رسیدن به صندلی، پا گذاشتن روی شانه بغلی و حل‌دادنش در مهدکودک با بازی آموزش می‌دهند. این بازی را کی اختراع کرده است؟ قطعاً یک فلسفه پشتش است؛ اما ما برای فلسفه ‌اسلامیمان نه بازی اختراع می‌کنیم، نه فیلم می‌سازیم، نه از رسانه کمک می‌گیریم. فلسفه به این لذت‌بخشی! فلسفه‌ای در این اوج از انسانیت! می‌گوید یاد بدهید که این مدلی باشند. اگر یک وقت می‌بینی یک مجاهد فی سبیل‌الله خط مقدم در برابر ظالم سینه سپر کرده است قطعاً قبلش ایثارگری‌اش را نشان داده است. اگر در دنیای معمولی ایثارگر نباشیم هیچ وقت نمی‌توانیم در دنیای واقعی، حقیقی، جدی و خط  مقدمی و جهادی برای مردم جان بدهیم. ایثار یعنی این. این فرهنگ را باید در بین جامعه ترویج کرد.

» اگر امنیت به معنای حقیقی کلمه اجرا شود، آزادی نیز در دل آن قرار دارد

  •   دوم بحث امنیت و آزادی

خب این هم  در حکومت‌های جهان یک سیستم است. مثلاً شما بعضی‌وقت‌ها مشتت را گره می‌کنی می‌گویی مرگ بر لیبرال، مرگ بر فاشیست، مرگ بر سوسیالیست. خیلی‌خب؛ اما این‌ها یک مکتب اجتماعی است که با این مکتب‌هایشان دارند اجتماعات را می‌چرخانند. با مرگ گفتن که مسئله‌ای حل نمی‌شود! در سیستمی که داری می‌گویی لیبرال‌اند یا فاشیست‌اند این‌ها سیستم‌هایی هستند که بر این مبانی خودشان را جمع‌وجور کرده‌اند و جامعه‌شان را می‌چرخانند. او می‌گوید برمبنای آزادی آن یکی می‌گوید برمبنای امنیت. مرگ بر فاشیست نداریم که! فاشیست یک مکتب سیاسی است. در این مکتب می‌گوید برای مردم اصل امنیت است و ما آزادی را فدای امنیت می‌کنیم. در مکتب لیبرالی می‌گوید نه اصل آزادی است حالا بعضی‌هایشان شعار می‌دهند بعضی‌هایشان واقعاً. چرا شعار؟ چون بعضی از این‌هایی که می‌گویند آزادی اتفاقاً خیلی هم امنیتی‌اند. حالا اسلام چه می‌گوید؟ باز مثل بقیه چیزها، تعادلی که قبلاً خدمتتان گفتم. اسلام می‌گوید آزادی و امنیت دوتا بال است که نیاز جامعه است. باید این دوتا هم مثل هم بزند. امنیت الزاماً این نیست که  در خیابان داری راه می‌روی کسی به تو چاقو نزند؛ امنیت الزاماً این نیست که بگوییم کسی جرأت تعدی به مرزهای ما را ندارد گرچه این‌ها هم خیلی مهم است! خیلی مهم است، سر جایش، دستشان هم درد نکند؛ اما ما یک امنیت روانی داریم که گرچه ممکن است اتفاق جسمی برای ما نیفتد؛ اما آرامش روحانی را از ما می‌گیرد و تلاطمی در ذهن و اندیشه ما ایجاد می‌کند که یک دفعه می‌بینی طرف با توهم ناامنی زندگیش تلخ شده است.

امنیت داریم! امنیت چه داریم؟! امنیت فیزیکی و نظامی؛ دستشان درد نکند؛ دستشان را هم می‌بوسیم؛ اما متولیان امنیت روانی چه کسانی هستند؟ امنیت روانی یعنی چه؟ یعنی دانش‌آموز ما خیالش راحت است چون دارد سابقه‌ای را می‌بیند که هر کسی خوب درس خواند به اندازه علم و تواناییش دارد به جایی می‌رسد. می‌گوید آقا جایگاه هست من برای رسیدن به این جایگاه هیچ مشکلی ندارم الا اینکه خودم اراده داشته باشم. من اراده داشته باشم، درسم را بخوانم، وقت بگذارم به این جایگاه می‌رسم. امنیت روانی یعنی کسی که پنج میلیون تومان، چهار میلیون تومان، سه میلیون تومان، سی میلیون تومان حقوق دارد خیالش راحت است اول برج حقوق گرفت برنامه‌اش را تنظیم می‌کند که من اول برج این خریدها را می‌کنم زندگی‌ام می‌چرخد. در قیمت‌ها ثبات است. امنیت روانی، امنیت روانی، امنیت روانی و الی آخر.
من اگر بخواهم  در حریم شخصی‌ام چه مدل دینداری بشوم کسی نمی‌آید سیخ بزند بگوید نه تو باید این کار را بکنی آن کار را بکنی من امنیت روانی معنوی هم لازم دارم. دوست دارم در حریم شخصیم مدل دینداری‌ام را خودم انتخاب کنم. امنیت خیلی گزینه‌های زیادی دارد و اینکه شما متولیان امنیت را قدرت‌ها و قوای نظامی و اطلاعاتی می‌دانید اشتباه خیلی بزرگی است اتفاقاً درصد خیلی بالایی از امنیت اصلاً نه نظامی است نه اطلاعاتی. امنیت اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی، اعتقادی. و اگر واقعاً ما امنیت را به‌معنای واقعی تفسیر کنیم، آزادی (دقت کن) در دل همین امنیت وجود دارد. اصلاً‌‌ لازم نیست آزادی را جداگانه تفسیر کنیم. این امنیت عین آزادی است. ما انواع و اقسام امنیت را به این بحث‌های امنیتی که الآن مد است اضافه کنیم. بعد مردم یک احساس سبک‌بالی می‌کنند از ثبات قیمت‌ها، از ثبات اجتماع، از جایگاه‌ها، از فرصت‌ها و اگر کسی در جامعه حتی فقیر و بدبخت شد مثلاً در برخی از اجتماعات شما کلی آدم بدبخت می‌بینی؛ ولی وقتی بروی با آن‌ها مصاحبه کنی تقصیر زمین و زمان و دولت و مکان و آسمان و عرش و فرش نمی‌اندازد می‌گوید خودم مثلاً خراب کردم. آن بدبختی که الآن در آن مملکت برای نان شبش مانده است اتفاقاً شاید امنیت روانیش خیلی هم بالا است چون می‌گوید هر وقت اراده کنم خودم می‌توانم کارم را درست کنم. خودم خراب کردم. ما نیاز داریم یک سیستم حکم‌رانی بیاید امنیت را کامل باز کند و تعریف کند. و برای ما مشخص بشود که اصلاً بین آزادی و امنیت تضادی وجود ندارد. امنیت عین آزادی است. یک درصدش امنیت نظامی‌امنیتی‌اطلاعاتی است یک درصدش هم امنیت روانی، سلامتی، اجتماعی، عقیدتی، اخلاقی است این‌ها امنیت است.
حالا این امنیت دوتا گزینه دارد:
۱_ سیستم حکم‌رانی که بهتان گفتم.
۲_ آموزش خود مردم.
اگر همین الآن حداقل در بین نوجوانان و جوانان یک پرسش‌‌نامه پر کنیم برایش قشنگ باز کنیم که مثلاً امنیت  اجتماعی‌روانی چیست؟ بعد زیرش از او بخواهیم (دقت کنید) از این نوجوان و جوان که الآن بیشتر دقت می‌کند بخواهیم که چه چیزی ذهن تو را به هم ریخته شب با آن خوابت نمی‌برد و صبح نگران آن بیدار می‌شوی؛ با این دغدغه‌ای که میانسالان دارند متفاوت است. وقتی دقت می‌کنی می‌بینی که اغلب مشکلات ذهنی این جوان و نوجوان نه به دولت ربطی دارد، نه حکومت، نه دین، نه ایران؛ با بقیه مردم مشکل دارد، با دوستش، با این، با او؛ با هم مشکل دارند. امنیت روانی را دولت نمی‌تواند حاکم کند. یک درصدش حاکمیتی است یک درصدش این است که واقعاً ماها الکی‌الکی به جان هم می‌افتیم! چرا؟ چون امنیت برایمان تعریف نشده است. نمی‌دانیم کجا باید ورود کنیم و کجا ورود نکنیم! چه چیزهایی مهم است و چه چیزهایی مهم نیست؟ اولویت‌ها چیست؟ در رفتارمان چطوری برخورد کنیم؟ از چه چیزهایی راحت بگذریم؟ از چه چیزهایی نگذریم؟ گیر ندهیم، نکته‌سنج نباشیم، ریز نبینیم. این چیزها همه‌اش آموزش است.
آیا برادران و خواهران در مدارسشان و دانشگاه‌هایشان واحد درسی تحت‌عنوان امنیت روانی که آموزش داده باشد فارغ از اینکه هر کشوری هستی در ارتباطاتت چطوری تعامل داشته باشی که ذهنت به هم نریزد و امنیت روانیت مختل نشود دارند؟! آیا همچین واحد درسی داریم؟!
چرا کسی به فکر نیست؟!
چرا کسی شعار تبلیغاتی‌اش را نمی‌دهد؟!
که من می‌خواهم بیایم این کار را بکنم. علمی بررسی کنم. متخصصش را هم خیلی داریم. چه داخل ایران چه خارج از ایران. از این‌ها استفاده کنیم ده واحد، شش واحد، پانزده واحد درسی مشخص کنیم از مهدکودک تا دانشگاه طبقه‌بندی کنیم.
نقش دولت در آسیب‌های اجتماعی و فقر!
خیلی‌خب تعریف می‌کنیم. چه کسی نقش امت را در آسیب‌های اجتماعی و فقر تعریف می‌کند؟
فقر و فحشا!
خیلی‌خب بروید فیلم سینمایی فقر و فحشا بسازید که این دو با هم گره خوردند من هم قبول دارم؛ اما ثروت و فحشا را چه کسی می‌خواهد جمع کند؟! یعنی فقط فقر با فحشا همراه است؟! ثروتمندان اهل فحشا نیستند؟!
فقر و اعتیاد!
این‌ها همه گزینه‌هایی است که خیلی جامع نیست. چه کسی می‌خواهد راجع‌به ثروت و اعتیاد، رفاه و فحشا، رفاه و اعتیاد، کاخ و اعتیاد بگوید؟! این‌ها خودمانیم، خودمان! مشکل از خودمان است. ما هستیم. مدیریت ذهنی بلد نیستیم؛ بلد نیستیم رنج و درد را مدیریت کنیم؛ بلد نیستیم اختلافات جزئی را به بحران تبدیل نکنیم؛ بلد نیستیم بگذریم؛ بلد نیستیم ایثار کنیم؛ بلد نیستم فراموش کنیم. همه‌اش همین است. شب هم خوابت نمی‌برد نه به‌خاطر جنایات دولت و نظام اسلامی به‌خاطر ارتباطت با چهارتا رفیقت. آقا خدایی غیر از این است؟!

» رشد باید همراه با لذت و زندگی باشد؛ نه اینکه چنان دنبال رشد‌کردن باشی که زندگی نکنی
ارتباط صناعت یا مدرنیته و قناعت! این تعریف شده است؟ این هم باز تقصیر حکم‌رانی است؟ باز بر می‌گردیم آیا اصلاً قناعت تعریف شده است؟ قناعت خوب است یا بد است؟ قناعت یعنی فقر و زهد؟ قناعت چیست اصلاً؟ چه می‌شود عده‌ای خیلی ندارند؛ اما راضی‌اند و عده‌ای هر چه بهشان بدهی راضی نیستند؟ صناعت دقیقاً روی کدام نقطه‌ضعف انسان‌ها اشاره دارد و فوکوس می‌کند تا بتواند اقتصاد خودش را بچرخاند؟ قناعت و رضا چه نقشی در جامعه اسلامی دارند؟ در جامعه اسلامی نه؛ در همه جوامع چه نقشی دارند؟ چقدر ازش تعریف داریم؟ صنعت، مدرنیته و تکنولوژی تا کی می‌تواند پیشرفت کند تا بالأخره مردم راضی بشوند؟ شما فرض کن بهت می‌گویند که یک پله هست خیلی پله خوبی است؛ اما بدان روی این پله رفتی یادت باشد پله بعدی بهتر است، پله بعدی بهترتر است، پله بعدی بهترترتر است، پله بعدی، همین جوری تر اضافه کن تا آخر. بعد کسی که این پلن و نقشه را برای زندگیت کشیده است اصلاً فکر کرده که وقتی تو را این همه به‌سمت بالا در سطح مادیات دارد سوق می‌دهد و بهت معرفی می‌کند تو در زندگیت از هیچ پله‌ای لذت نخواهی برد چون تا روی پله اولی می‌روی تا می‌خواهی بچشی که خوب است یا بد است اصلاً نمی‌گذارد چون قبلاً بهت گفته است این خوب است؛ ولی آن بالایی بهتر است.

این‌ها باید تعریف بشود که بدانند یک انسان می‌تواند روی پله‌ای بایستد و لذت ببرد به پله بعدی هم برسد باز هم لذت ببرد. اگر قناعت نباشد شما از هیچ رشدی لذت نمی‌بری. همیشه همین‌طوری است؛ از این بدو به آن؛ همه‌اش در حال رفت‌و‌آمد. یک‌دفعه می‌بینی که بانگ برخاست که خواجه رفت. کجا رفت؟ در مسیر رشدی که هیچ‌وقت از زندگی‌اش لذت نبرده است. آسیب‌های نفسانی را شناختن. خب وقتی به قرآن‌کریم نگاه می‌کنید اصلاً مثل اینکه خدا رسماً یک سری بدوبیراه ردیف کرده است همه را به انسان نسبت داده است. انسان جهول است؛ ظالم است و… همه این‌ها را گفته است. آیا الزاماً این چیزهایی که خداوند تبارک ‌ وتعالی گفته است ناسزا است یا صفتی است که بالأخره خوب و بد دارد دیگر. بالأخره خوب و بد دارد. طمع را چه کسی در ما خلق کرده است؟ اصلاً اگر طمع نباشد انسان‌ها رشد می‌کنند؟
می‌گوید خدا در قرآن گفته است انسان طماع است؛ بله گفته است؛ اما طماع، فحش و ناسزا است؟! آموزش اینکه از طمع چه حُسن استفاده‌ای کنیم.  آموزش اینکه مراقب باشیم ما باید از طمع حسن استفاده را کنیم نه اینکه طمع از ما سوءاستفاده کند. طمع را تعریف کنیم و قشنگ باز کنیم. طمع چیست؟ میل به بالاتر‌رفتن، میل به رشد. قسمت بدش می‌شود طمع‌کاری، حرص و آز و… . ولی حقیقتش این است که میل به رشد است. از یک طرف توی سر دنیا می‌کوبد که طرف کلاً راکد و بی‌خیال شود. آن طرف دیگر دارد دنیا را آن‌قدر جلوه می‌دهد که به دام طمع می‌افتد. حد وسطش کجاست؟! این جزء آن چیزهایی است که بعضی‌هایتان باید خودتان به این نکته  برسید. تیتر داریم که حد وسطش کجاست. حد وسطش این است که طمع و میل به رشد، شما را به رشد برساند و در مسیر رشد هم شما قانع باشی و رضا داشته باشی و لذت ببری. هر جا طمع باعث بشود که شما چون می‌خواهی رشد کنی از موقعیت فعلی‌ات لذت نبری، سوءاستفاده طمع است. هر جا بی‌‌طمعی باعث بشود شما رشد نکنی این هم حد تفریطی طمع است. انسان باید رشد کند منتهی رشد همراه با لذت و زندگی. نباید این‌قدر دنبال رشد‌کردن باشی که زندگی نکنی. این‌قدر دنبال رشد است زندگی نمی‌کند! این‌قدر در فکر این است که آی من بالاتر بروم! آی بالا چه خبر است؛ چه خبر نیست؛ زندگی نمی‌کند.

» انسان اگر احساس کند که به هیچ‌کس و هیچ نیروی مافوق طبیعی نیاز ندارد طغیان می‌کند
استغنا! «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» اگر انسان‌ها احساس کنند که خودشان همه‌کاره هستند و بی‌نیازند «أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» یعنی توهم داشته باشد که من بی‌نیازم؛ اگر این توهم را داشته باشد طغیان می‌کند « لیطغی». انسان اگر احساس کند به هیچ چیز، هیچ‌کس و هیچ نیروی مافوق طبیعی نیاز ندارد طغیان می‌کند. باید کسی باشد افسارش را بگیرد؛ لذا فرمود ( این روایت از روایت‌های خطرناک است معمولاً من همین مدل شب‌ها اگر در ذهنم بیاید می‌گویم چون می‌دانم در این مدل شب‌ها به نگاه رحمت حضرت‌زهرا(س) کسی برداشت بد از این روایت‌ها نمی‌کند.) می‌گوید بعضی‌وقت‌ها یک گناه برای مؤمن بسیار مفیدتر است از انجام‌ندادن آن گناه. چرا؟ برای اینکه او داشت از توکل به خدا، استعاذه و پناه‌بردن به خدا از گناهان احساس بی‌نیازی می‌کرد. فکر می‌کرد دیگر تمام است نفس را خوابانده و خاکش کرده است. این گناه باعث می‌شود متنبه و هوشیار بشود بگوید نه من هنوز اشتباه می‌کردم.

استغنای مادی هم همین است. این خاطره را از مرحوم‌حضرت‌آیت‌الله‌حدائق(ره)  یادم است خیلی وقت پیش نقل کردم که من در جلسه‌ای بودم خود ایشان در زمان حیاتشان داشت تعریف می‌کرد  می‌گفت من روحانی بودم جوان بودم بعد بنده‌خدای خیلی مهمی از این حاجی‌بازاری‌های خیلی پولدار آن زمان شهر آمده بود. نشسته بودیم  داشتیم با هم صحبت می‌کردیم داشت راجع‌به خمسش چک‌و‌چانه می‌زد. بنده‌خدای بدبختی آمد دم در ایستاد گفتش که آقا به من کمکی بکنید بعد او محل نگذاشت گفت آقا با شما هستم  این‌قدر داری کمکی هم به ما بکن، باز محل نگذاشت. او دستش را روی سینه‌اش گذاشت و گفت ان‌شاءالله به روز من دچار بشوی بفهمی فقر یعنی چه! آن حاحی‌بازاری لبخندی زد  و گفت: آقا اگر قرار باشد من به روز تو دچار بشوم باید خداوند تبارک‌وتعالی شصت‌تا فرشته بفرستد شش ماه حسابداری اموال من را بکنند. برو پسر جان! زحمت کشیدم! عرق ریختم! اقای ‌حدائقِ آن زمان جوان می‌گفت من ستون فقراتم از این حرف تیر کشید. برادران و خواهران ایشان می‌گفت نه مثلاً بگوییم مثل این فیلم‌های سینمایی ده سال گذشت می‌گفت فردایش خبر آمد که تمام اموالش را داده است  با کشتی فلان چیز را وارد ایران کند بیمه هم که آن زمان نبوده است، کشتی در خلیج غرق شده است و او کلا ورشکست شده است. می‌گفت خودم دیدم دم در مسجد ایستاده بود گدایی می‌کرد. «إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» فکر نکنید که غنی‌بودن خیلی مهم است.
« يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» اگر می‌خواهید به غنای واقعی برسید و خدای تبارک‌وتعالی روی رحمت را به شما نشان بدهد، به خدا بگویید و بدانید و درک کنید و بفهمید چقدر در مقابل خدا فقیر و بی‌چیزیم. هیچ نیستیم. اگر روزی همین جا کل ایران را جمع کنند و همه جلوی پای تو بلند شوند کلتان با ایران در خلقت من دیده نمی‌شوید. با ایران و کره زمین و منظومه شمیتان هم دیده نمی‌شوید! چه خبرتان است؟! مگر کی هستی؟! در مقابل خدا گردن‌کشی نکنید. اگر پشتت به خدا باشد « أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ» آن وقت خدا بهتان  قدرت را نشان می‌دهد؛ اما اگر یک وقت پشتت به خودت گرم شد به محض اینکه این احساس را کردی بدان که  اولِ بدبختی و فلاکت است. دو مدل است یا مثل الآن بچه‌مؤمنی که همین دنیا خدا به فلاکت می‌کشاندت یا بچه‌مؤمن نیستی کافری که خدا اصلاً برای به ذلت کشاندنت عجله ندارد. سر وقتش، این‌قدر در برزخ و قیامت فرصت زیاد است که آرزو می‌کردی کاش در دنیا به فلاکت افتاده بودم. گناه هم می‌کنی گردن‌کشی نکن. جلوی خدا قلدر‌بازی در نیاور.
یک رفیق داشتیم از رفیقش که شهید شده تعریف می‌کرد می‌گفت او بعضی‌وقت‌ها توی این چیزها شوخی می‌کرد بعد که شهید شد من در خواب دیدمش (پریشب هم گفتم خواب حجت نیست نشانه است، می‌توانی رویش فکر کنی. یکی از آیات خدا هم خواب است.) می‌گفت در خواب به او گفتم که شهید شده‌ای چطوره؟ می‌گفت اوضاع خیلی خوب است؛ ولی ملائکه کمی چپ‌چپ نگاه می‌کنند می‌گویند مگر خدا با تو شوخی دارد این حرف‌ها را می‌زدی! شوخیش هم خوب نیست.

» مسیر خلقت مسیری نیست که یک‌شبه صعود کنی
انسان عجول است؛ خیلی ‌خب. درصدی از عجله کاملاً درست است درصد دیگرش درست نیست. الآن مشکلات جامعه اسلامی ما اگر اسلامی نبود مثلاً فرض می‌کنیم یک کشور دیگر در بغل دستمان بودیم‌. پدر و مادرهایی که جلوی پای بچه‌ها و جوان‌هایتان سنگ می‌اندازید، آیا واقعاً در میان هشت میلیارد آدمی که دارند در جهان ازدواج می‌کنند همه این توقعات پدر و مادرهای ایرانی را نسبت به داماد و عروس دارند؟! بعد توقع شما باعث شده است این داماد و عروس هم عجول باشند و وقتی بخواهی با عجله به چیزی که به این سادگی به‌دست نمی‌آید برسی مجبوری خلاف کنی! اگر کسی در این مملکت به جایی رسیده است یک‌شبه نرسیده است. بعضی‌وقت‌ها فضای مجازی بادکنک درست می‌کند بعد همه توهم بر می‌دارند که بله می‌شود کاری کرد؛ معجزه! این بادکنک است. بادکنک زود می‌ترکد با اولین خار منفجر می‌شود. اصلاً مسیر خلقت مسیری نیست که یک‌شبه برایت اتفاقی بیفتد. آن علامت سؤالی هم که الآن راجع‌به فلانی در ذهنت است، این‌ها استثناء‌ها هستند. استثناء همیشه وجود دارد قانون این است که با عجله انسان به جایی نمی‌رسد. عجله درصدیش خوب است. بله آدم آرام و بی‌خیال نباشد به کارهایش برسد پیگیری کند؛ خوب است. قسمت بدش این است که فکر کند می‌شود سیستم خلقت به هم بخورد که من زودتر به جایی برسم! نمی‌شود آقا! نمی‌شود!

من خیلی وقت پیش ایراد می‌گرفتم مثلاً جلوی ابوی‌ام صحبت می‌کردم که این چه وضع مملکت است؟ (می‌خواهم مثالی بزنم که به هیچ کس بر نمی‌خورد) که آقا این پول‌ها چیست به این ورزشکاران می‌دهند؟ مگر این‌ها چه کار کردند؟ بعد جمله‌ای که پدرم گفت این بود که ببین دوتا نکته را بهت بگویم یکی اینکه چندتا ورزشکار داریم؟ چندتایشان به این پول‌ها رسیدند؟! مثلاً شما فرض کن اگر در ایران دویست هزارتا سیصد هزارتا فوتبالیست داریم چندتایشان دارند میلیاردی می‌گیرند؟! بعد می‌گفت فکر نکن این‌ها زحمت نمی‌کشند! از میان چند صدهزارتا آدم مفت‌مفت که نمی‌تواند جلو برود و مثلاً جزو پنجاه نفر اول قرار بگیرد که میلیاردی بگیرد. بعد گفت این در بقیه رشته‌ها هم هست؛ پزشک‌ها، معلم‌ها و اساتید، همه این مدلی هستند. بالأخره عده‌ای بخواهند به آن صدتای اول برسند، جوان‌ترها فکر نکنند همین‌طوری در خیابان داشته رد می‌شده کسی گفته تو بیا چون فوتبالیستی بهت پنج میلیارد می‌دهم. فوتبالیست مگر کم داریم؟! چرا این صدتا پنج میلیارد می‌گیرند؟ این‌ها گولتان نزند! زحمت خیلی زیاد است. برعکسش این است که اتفاقاً عده‌ای زحمت می‌کشند عجله هم می‌کنند. این عجله زحمت را خراب می‌کند. عجله زحمت را خراب می‌کند؛ یعنی باعث می‌شود زحمت دیده نشود برای اینکه این زحمتش در پله اول جواب می‌داد او می‌خواست در پله سوم این زحمت را بکشد آنجا جواب نمی‌دهد.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید