امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - از نان واجب‌تر؟! (8) - شب هشتم محرم1400

13 آذر 1404 -   4:23 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا حبیب
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: از نان واجب‌تر؟! – قسمت هشتم
شب هشتم محرم الحرام
تاریخ: 1400/05/25

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» رعایت اخلاق در کنار احکام، کلید رسیدن به اعتدال در مباحث عقیدتی
» اغلب کسانی که از عبادات جمعی دور می‌شوند، پس از مدتی عبادت را هم کنار می‌گذارند
» کسی که انسانیت را در عباداتش رعایت نکند، کل آن عبادت زیر سؤال می‌رود
» اهمیت اخلاق در امر به معروف و نهی از منکر
» هیچ‌کس نمی‌تواند به درجه ایمانی دیگران نمره بدهد
» وقتی در مقام تولیت قرار گرفتی باید همه موجودات برایت یکسان باشند و یکسان بهره‌مند شوند
» اگر قرار باشد مسئول جامعه مثل شاه حکومت کند، ما که شاه داشتیم؛ برای چه بیرونش کردیم؟
» حرف‌زدن کافی نیست، مسئول باید سبک زندگی‌اش مردمی باشد

در بحثی که خدمتتان بودیم به دو خصوصیت دیگر رسیدیم که امام‌موسی‌صدر در بحث حاکمیت در جنوب لبنان مطرح کردند و آن «اعتدال» و «انفتاح» است که جزء کلماتی است که ایشان خیلی به کار می‌بردند. یکی بحث اعتدال که جزء کلماتی است که آن‌قدر به روش‌های مختلف به آن پرداخته‌اند که خز و کلیشه شده است؛ یعنی وقتی می‌خواهی بگویی اعتدال یک دفعه در ذهنت یک سری آدم می‌آید که از این کلمات خیلی زیاد استفاده کرده‌اند و تمام مبانی درست و غلطشان را زیر همین کلمه مطرح کردند درحالیکه معنی اصلی اعتدال شاید کلاً یک چیز دیگر باشد.

» رعایت اخلاق در کنار احکام، کلید رسیدن به اعتدال در مباحث عقیدتی

در بحث اعتدال ما چندتا نکته داریم. یک نکته، نکته شرعی، دینی و عقیدتی است؛ یک بحث، بحث حکومتی است. اعتدال دوتا تعریف دارد. در بحث عقیدتی، اعتدال به‌معنای این است که انسان‌ها از تندروی و افراط -که باز افراط هم از همان کلمه‌هایی است که کلیشه و خز شده- یا تفریط دوری کنند. در روایات صحیح‌السند ما داریم که منظور از وسط حرکت‌کردن در ذیل آیه «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ» یعنی نه تند برود نه کند برود؛ نه چپ برود نه راست برود؛ میانه، آهسته، پیوسته با یک متدولوژی و سیستم خاص اعتقادی پیش برود. این قضیه اعتدال این است که ماها چوب خورده‌ایم. از اسلام به قبل را اصلاً نگاه نمی‌کنیم. در تاریخ هم همیشه همین طوری بوده؛ ولی حالا از اسلام به بعد که بخواهیم نگاه کنیم می‌بینیم عقیده، هم باعث تفریط شده هم باعث افراط و هر دو اشتباه بوده است به طوری که امام مسلمین علی(ع) دادش در می‌آید که یک عده از شما آن‌قدر عقب و بی‌تفاوت بدون هیچ‌گونه اکشن و ری‌اکشن نسبت به وقایع اجتماع، دین و عقیده‌تان هستید و یک عده آن‌قدر جلو هستید که از خدا هم جلوتر می‌زنید. افراط و تفریط در مباحث عقیدتی این است.

این افراط و تفریط در مباحث عقیدتی را ما باید چگونه چک کنیم؟ با احکام و با اخلاق. امام‌موسی‌صدر فرمودند قبل از اینکه احکام را جاری کنید اول اخلاق را جاری کنید که ویترین دین، اخلاق است. چیزی که مردم از یک متدین می‌بینند این نیست که در نمازش چقدر ذکر می‌گوید یا اهل تهجد است یا حتی اهل جهاد است؛ می‌بینند در ارتباطاتش چقدر اخلاق دارد. اول این را می‌گویند. در سیستم اعتدالی می‌گوید که اول باید چک کنیم که این مطلب با احکام و اخلاق تناسبش چیست. اگر مطلبی با احکام و اخلاق، توأمان و هم‌زمان با هم تناسب داشت معتدل است. اگر فقط یکی از آن دو بود، معلوم نیست ممکن است تفریط باشد یا افراط. بعضی وقت‌ها ما به بهانه اخلاق اعتقاداتمان را مخفی می‌کنیم و بعضی وقت‌ها به بهانه اعتقادات اخلاق را فراموش می‌کنیم. تعریف اعتدال این است: اخلاق و احکام برای رفتار یک مؤمن دو بال باشد که با هم بزند. این باعث تعالی و رشد می‌شود. حالا مثلاً من یک مثال در جامعه امروزِ ما یا در جامعه  آن زمان لبنان و شیعیان لبنان بخواهم خدمتتان بزنم، راجع‌به عبادت؛ آیا عبادت می‌تواند افراط یا تفریط داشته باشد؟ تفریط در عبادت که یعنی بی‌توجهی؛ تفریط می‌کند یعنی عبادت را مهم منظور نمی‌کند. بحث خیلی جدی که در بحث دین، دین‌داری و مؤمن بود و ۱۴۰۰ سال پیش تکلیفش را مشخص کردند این بود که دین یک مغز دارد و یک پوسته. این حرف‌ها دیگر خیلی تکراری است. اگر پوسته نباشد مغز فاسد می‌شود و اگر مغز نباشد دین شما قشری است دین نیست. در تعریف اعتدال می‌گوید دین باید در شما طوری باشد که هم مغز را ببینی هم پوسته را.

» اغلب کسانی که از عبادات جمعی دور می‌شوند، پس از مدتی عبادت را هم کنار می‌گذارند
عبادت چیست؟ اغلب عبادت‌ها محافظ مغز دین است. خیلی از عبادت‌ها رسماً قشر است؛ ظاهر است. مثلاً شما در نماز خم می‌شوی و به رکوع می‌روی که مغز نیست این یک پوسته است دیگر؛ آدابی است برای همدل‌کردن، همراه‌کردن، هم‌جهت‌کردن مسلمین به‌سوی یک قبله! درس نظم، همراهی، یک‌دستی، یک‌نواختی، با هم ذکر‌گفتن و در خانه خدا رفتن. این‌ها همه درس‌هایی است که در لُب و مغز این رکوع وجود دارد. حالا شما بیایی فقط بگویی نه رکوع اصل است من نمی‌خواهم از آن درس بگیرم، سلام نماز که داده شد با بغل‌دستی‌ات دعوا می‌کنی یا بگویی نه رکوع مهم نیست من  فقط می‌خواهم با بغل‌دستی‌ام خوب باشم خب این هم وقتی آن پوسته محافظش نیست کدام بغل‌دستی، اصلاً کسی بغل دستت نیست؛ پوسته‌ها ما را کنار هم حفظ کرده است. همین توسلی که الآن شما کنار همدیگر دارید؛ توسل به‌تنهایی یک مقوله شخصی است. چرا کنار هم می‌نشینید؟ این پوسته است. این باید حفظ بشود اگر این حفظ نشود ما نمی‌توانیم در این مسیر باقی بمانیم. تمام کسانی که _من وقتی می‌گویم تمام ممکن است از صد نفر ده نفر اینطوری نباشند آن‌ها استثناء هستند_ تمام کسانی که به بهانه اینکه عبادت یک مقوله شخصی است از عبادت جمعی دور شدند دیگر بعد از مدتی عبادت هم نمی‌کنند.

آقا مگر حتماً باید با امام‌حسین‌‌(ع) در هیئت و کربلا حرف زد؟ نه این قشر، ظاهر و پوسته‌اش است باطنش این است که دلت به دل امام وصل باشد. اگر در هیئت هم بیایی دلت به دل امام وصل نباشد این پوسته به‌درد نمی‌خورد. خب پس درست می‌گویی ما رفتیم؛ خیلی‌خب رفتی وقتی پوسته و قشر را ول می‌کنی آن مغز هم فاسد می‌شود. از هر صدتایی با حسن‌ظن می‌گویم نودتایشان دیگر با حسین‌(ع) هم ارتباط ندارند. من خیلی با حسن‌ظن گفتم نودتا. این را باید حفظ کرد لذا محکم پای عبادات می‌ایستیم. محکم! همانی که دستور است؛ احکام. گفتیم یک بال احکام است و بال دیگر با اخلاق عبادت‌ها را جذاب می‌کنیم. باعث جلب به جامعه ایمانی، دین، مؤمن و خود ایمان می‌شویم. هر کدام از این دوتا نزند یا افراط است یا تفریط.

» کسی که انسانیت را در عباداتش رعایت نکند، کل آن عبادت زیر سؤال می‌رود
دوم به بهانه پوسته نمی‌شود با مغز مبارزه کرد؛ یعنی عبادت تا جایی پوسته است از جایی به بعد دیگر افراط است دیگر پوسته نیست اصلاً ضرر است. تا جایی پوسته است که به مغز لطمه نزند. من مثالی آن ‌زمان‌های قدیم زده‌ام که هیچ‌کس یادش نیست خودم هم الآن یادم آمد. یادم هست در حرم آقا‌علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) هوا هم خیلی سرد بود نماز صبح بود. به‌اصطلاح ما می‌خواستیم نماز صبح بخوانیم جا نبود. آن زمان صحن رضوی هم نبود صحن جدیدی که شده «پیامبر اعظم‌(ص)». بنده‌خدایی جانماز پهن کرده بود، تشکیلات، داستان، همه چیز؛ تمام این‌ها جزء عبادت است؛ یعنی دستور است جایگاه نمازت مرتب و تمیز باشد؛ دوتا مهر بگذاری؛ عطر بزنی؛ گل بگذاری؛ همه این‌ها درست است. و یک آدم مسن آمد گفت کمی آن طرف‌تر برو من هم جا بشوم. بیرون‌ایستادن برای این آدم خیلی سخت بود هوا خیلی سرد بود. او گفت نه من باید نمازم درست باشد. نمازم باید درست باشد درست است؛ اما وقتی این دارد به مغز عبادت لطمه می‌زند که تو شعور انسانیت را فراموش کرده‌ای [فایده‌ای ندارد]. شعور انسانی‌! روایت داریم که اگر مؤمنان می‌دانستند صف اول نماز جماعت چقدر ثواب دارد برای ایستادن در صف اول بر روی هم شمشیر می‌کشیدند. خب این یعنی که خیلی مهم است نه اینکه شمشیر بکش. شمشیر بکش که نیست! خیلی مهم است. در زمان جنگ یک روحانی جوان داشتیم خدا حفظش کند هنوز هم هستش؛ این روحانی فاضل جلیل‌القدری که الآن هم همان‌قدر فضل و نورانیت دارد بعد از اینکه این روایت را بگوید در حالتی که دیگر همه این روایت را می‌دانستند؛ کسی آمد در صف اول بایستد، هم‌زمان دوتایی به صف اول می‌رسیدند، او کمی سرعتش را کند کرد [تا دیگری به صف اول] برسد.

اصلاً در مغز این مدل نگاه به دین یک خودخواهی خیلی زشتی خوابیده که اصلاً کل دینت را زیر سؤال می‌برد. همه را کنار بزنم خودم به ثواب برسم! به بهانه چه؟ به بهانه   «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَات» خداوند گفته است در کارهای خیر از هم سبقت بگیرید. عزیزم آن به‌خاطر پول گفته است. آن برای یک چیز دیگر گفته است نه برای این ثواب‌های مفتکی که الآن دیگر رایج است و همه دنبال این ثواب‌های کاملاً بی هزینه هستند که هیچ هزینه‌ای هم ندارد. عبادت باید به مغز لطمه نزند. در همین سینه‌زنی که الحمدالله من دقت می‌کنم بچه‌ها خیلی دارند رعایت می‌کنند؛ ولی قدیم رعایت نمی‌کردند آن‌قدر گفتیم تا رعایت کنند. طرف می‌خواهد خوب سینه بزند، بچه را از جلویش کنار می‌زند. عزیزم این دستت باز شود بخورد اصلاً در دین خیلی موضوعیت ندارد. موضوعیت آن بچه است که تو از امام‌حسین(ع) زده‌اش کردی. این سینه‌زنی را گذاشته بودند این بچه به امام‌حسین‌(ع) جذب بشود. نگذاشته بودند که دست‌های تو بخواهد خوب باز بشود پس او را کنار بزنی! من بعضی‌وقت‌ها می‌بینم که این اتفاقات می‌افتد خیلی زشت است یعنی این آدم دارد نشان می‌دهد که افراطی است و بعضی‌وقت‌ها افراطی‌ها ضررشان برای دین از تفریطی‌ها بیشتر است. او دیگر کاری به دین ندارد که نشسته است کنار و می‌گوید این‌ها الکی است دیگر کسی از دین زده نمی‌شود. در مقوله عبادات اخلاق و احکام باید هر دو بالش با هم بزند تا شما نه به افراط دچار بشوی نه تفریط. نه زیرآب پوسته و ظاهر عبادت را بزنی نه بیایی سراغ اینکه مغز را فراموش کنی و مغز را فدای قشر و این قضیه بکنی. طرف مثلاً می‌خواهد برود دستش را به ضریح برساند ده نفر را این وسط می‌زند درب‌و‌داغون می‌کند بعد باید ببینیم اصلاً رساندن دست به ضریح واقعاً جزء عبادات هست یا نه. حالا خوب است جزء آداب که هست مثلاً لمس ضریح مبارک اهل‌بیت(س)؛ اما این وسط تو برای رسیدن به ضریح داری انسانیت را پایمال می‌کنی.

» اهمیت اخلاق در امر به معروف و نهی از منکر

نکته بعدی به این روایت دقت کنید. امام‌صادق‌(ع) در تربیت فرزند می‌گوید اگر فرزندت مشکلی پیدا کرد -حالا من کمی عام‌ترش کنم- شاگردی که تو استاد اخلاق و معنویاتش هستی و مشکلی دارد بعد احساس می‌کنی اگر این مشکل را به خودش بگویی بهش بر می‌خورد، مشکل را به در بگو که دیوار بشنود! معنی این چیست؟ معنی‌اش این است که رعایت اخلاق بالاتر از احکام است. امر به معروف و نهی از منکر. یک مدل دیگر می‌گوید مثلاً او وسط جمع نشسته است و مشکلی دارد که جمع می‌دانند -دقت کن چقدر ظریف نگاه می‌کند- شما اگر این مشکل را بگویی جمع می‌دانند که منظورت به او است؛ یعنی به در نگفته‌ای بلکه به خود دیوار گفته‌ای، همه هم می‌دانند؛ در جمع نگو ببرش گوشه‌وکنار بهش بگو. در هر دو صورت امام‌صادق‌(ع) دارد می‌گوید انسانیت، غرور و عزت این آدم پایمال نشود. مثلاً من به دانشگاهی یا جای دیگری می‌روم و برگه‌ای می‌دهند که الحمدالله در جمع فلان گروه از آدم‌ها هم هستند، تذکری بدهید که آن‌ها هم به‌اصطلاح متنبه بشوند! دقیقاً من این کار را نخواهم کرد! برای اینکه این گروه آدم را شما می‌شناسید بقیه هم می‌شناسند. الآن تذکر بدهیم عزت و غرورشان پایمال می‌شود، من این کار را نمی‌کنم. اعتدال این چیزها را می‌گوید و خیلی چیزهای دیگر.
شخصی خدمت امام‌سجاد(ع) آمد و گفت این شمشیر من امانت نزد تو؛ شمشیری که می‌خواست با آن با خود امام بجنگد. احکام می‌گوید الآن باید با او بجنگی. اخلاق می‌گوید باید امانت‌دار باشی ولو نسبت به دشمنت. خیلی جاها اگر مؤمنین ما، برادران و خواهرانی که دارند می‌شنوند قبل از اینکه هر حکم شرعی را بخواهند ابلاغ یا اجرا کنند اول چک کنند؛ نگفتم ابلاغ و اجرا نکنند اول چک کنند که نحوه ابلاغ و اجرایشان اخلاقی هست یا نه؟! همین سه ماه پیش از من سؤال کردند که سراغ فلان ولی خدا رفتیم؛ نشسته بودیم به من گفت تو امروز ساعت نه و خورده‌ای فلان کار را کردی خیلی زشت بود. گفتم او ولی خدا نیست شیطان است. الآن هم با شیطان ارتباط گرفته است اگر راست می‌گفته است، وسط جمع دارد آبرویت را می‌برد، این غیراخلاقی است. هیچ‌وقت اهل‌بیت ما این کار را نمی‌کردند. هیچ‌وقت!

» هیچ‌کس نمی‌تواند به درجه ایمانی دیگران نمره بدهد
ارتباط بعدی بین اخلاق و احکام در بحث درجه ایمانی است. اولاً شما راجع‌به درجه ایمان هیچ‌کس نمره نده. برای اینکه ما ایمان را یک مقوله قلبی می‌دانیم که اصلاً قابل نمره‌دادن نیست. دوم فرض می‌کنیم که اصلاً می‌شود نمره داد. تابلو است که این آدم از من بدتر است. امام چه می‌فرمایند؟ می‌فرمایند که باز هم قضاوت نکن و نمره نده. چرا؟ چون ممکن است برای تو و برای او اتفاقی بیفتد که تو از او بدتر بشوی و او از تو بهتر بشود. باز هم نمره نده. این قضاوت نکن قضاوت نکن الآن خیلی کلیشه شده است همه دارند می‌گویند منتها وقتی می‌گویند که راجع‌به خودشان قضاوت شده است وگرنه راجع‌به دیگران قضاوت می‌کنند. تا به خودش می‌رسد می‌گوید قضاوت نکن غیراخلاقی است. اگر قضاوت‌کردن غیراخلاقی است تو هم نباید قضاوت کنی. این‌هایی که دارم می‌گویم در بحث روابط اجتماعی است نه در مقام قضا و قضاوت یا در جایگاهی که شما مجبورید به کسی نمره بدهید. می‌خواهی بهش رأی بدهی؛ می‌خواهی صندلی بهش بدهی؛ مجبوری او را چک کنی؛ اما در جاهایی که ما مجبور نیستیم، نسبت به بقیه این دقت را داشته باش که اصلاً معلوم نیست چه خبر است. اصلاً معلوم نیست! و بدان با تأکید می‌گویم سیستم مکانیکی خلقت -وقتی می‌گوییم مکانیکی یعنی می‌شود- این است که اگر در مورد کسی قضاوتی کردی قطعاً مورد قضاوت قرار می‌گیری. قطعاً! این‌ها مکانیکی است. مراقب باش. دروغ نگو! دروغ نگو منظورت این است که به تو دروغ نگویند وگرنه تو دروغ بگویی اشکال ندارد. غیبت نکن؛ تهمت نزن؛ با آبروی مردم بازی نکن! از نظر دین افراط و تفریط چیست؟ اینکه وقتی خودت [مورد خطاب قرار می‌گیری] این چیزها را نهی کنی؛ اما نسبت به دیگران ابایی نداشته باشی. این قسمتش قسمت اعتقادی‌ بود.

» وقتی در مقام تولیت قرار گرفتی باید همه موجودات برایت یکسان باشند و یکسان بهره‌مند شوند

یک قسمت داریم که قسمت حکومتی است. در قسمت حکومتی اگر شما به نامه آقاامیرالمؤمنین‌(ع) به مالک‌اشتر دقت بفرمایید -چند جلسه فکر می‌کنم ماه رمضان دو سال پیش این مبحث را باز کردیم- در آنجا امیرالمؤمنین(ع) مردمِ تحت ولایت حکومت را تقسیم‌بندی می‌کند. می‌گوید مالک گروه اول کسانی که برادر دینی تو هستند؛ این به آن قسمتی بر می‌گردد که ما باید تعدیل را در برادران دینی داشته باشیم که الآن عرض کردم. و دوم گروهی که برادران انسانی تو هستند؛ تو به‌عنوان یک حاکم موظفی همه را داشته باشی. امیرالمؤمنین‌(ع) رد می‌شد پیرمردی که چشم‌هایش هم نمی‌دید نشسته بود به تکدی‌گری و گدایی. گفت: این چه وضعی است؟ گفتند: آقا ایشان مسلمان نیست. خیلی ناراحت شد. گفت: من دارم می‌گویم این چه وضعی است؟ نمی‌گویم این کیست؟ که شما می‌گویید مسلمان هست یا نه. می‌گویم این وضع قابل تحمل نیست. وضع را دارد توضیح می‌دهد؛ این فرد جوانی خودش را برای این اجتماع گذاشته کاری کرده است حالا به کهولت رسیده و نابینا شده است. این چه وضعی است؟! مگر من پرسیدم این کیست که می‌گویید مسلمان نیست. من می‌گویم این چه وضعی است؟! این وضع را جمع کنید.

تعدیل در گروه دوم چگونه است؟ نگاهی که امام‌موسی‌صدر از امیرالمؤمنین‌‌(ع) دارد می‌گوید که وقتی شما در مقام مسئولیت قرار گرفتی نسبت به تک‌تک موجودات تحت ولایتت وظیفه کاملاً یکسان داری؛ حتی در برابر حیوانات و گیاهان. وظیفه کاملاً یکسان! یک سری قوانین عقیدتی است؛ خیلی‌خب؛ یک سری قوانین هم مال حیات و زندگی است. این‌ها باید کاملاً بهره‌مندیشان یکسان باشد. یکی از سیستم‌هایی که در زمان خلافت خلفای سه‌گانه وجود داشت و بعدش هم در زمان عثمان خلیفه سوم خیلی بال‌و‌پر گرفت بحث توزیع بیت‌المال بود. یاران پیغمبر(ص)، اصحاب و جنگاوران که یک عمر آنجا بوده‌اند، کار کرده‌اند و… سهمیه‌شان از بیت‌المال به‌شدت بیشتر بود. آقا فرمودند که من وظیفه اعتقادی‌ام سر جایش الآن در جایگاه حاکم که قرار می‌گیرم تمام موجودات یکسان هستند. وقتی که امام‌مجتبی(ع) رد می‌شد و دید شخصی دارد از آبی می‌خورد و الاغش را بافاصله گذاشته است و الاغ بدبخت دارد به آب نگاه می‌کند گفت تو شرم نمی‌کنی آب را می‌خوری به او تعارف نمی‌کنی؟ دیدند امام‌مجتبی(ع) سه‌تا نان خریده است نشسته است یک لقمه خودش می‌خورد یک سگ هم در خیابان است یک لقمه هم جلوی او می‌اندازد. همان کسانی که مغرض بودند با طعنه به امام‌مجتبی(ع) گفتند که ‌یابن‌الرسول‌الله هم‌سفره سگان شده‌ای؟ جواب را دقت کنید، ایشان فرمود من شرم می‌کنم از نعمت خدا به‌تنهایی استفاده کنم و یک مخلوق خدا در این نعمت با من شریک نباشد. خب حالا شما این نگاه را با نگاه امروزی مقایسه کنید که ما از اسلام چه توقعی داریم؛ اما سیستم رانتی و آقازاده و خانم‌زاده و دوست و رفیق و بعضی‌وقت‌ها سیستم حزب و جناح و بعضی‌وقت‌ها سیستم عقیدتی که هم‌عقیده‌های من برای رضای خدا رانت می‌گیرند و هم‌لباس‌های من، هم‌صنف‌های من، هم‌شهری‌های من؛ چگونه است!
من از راننده کامیون‌ها بیشتر در جاده‌ هستم؛ از روستا رد می‌شوم یک‌دفعه می‌بینم کل روستا ۱۲۰ خانوار است بعد یک بلوار ورودی‌ این روستا زده اند که بلوار ورودی شیراز به آن اندازه نیست -در همین استان فارس خودمان، اهل فن می‌گیرند- بعد می‌گویم این بلوار با چهار کیلومتر و نورافکن و… با پول بیت‌المال که هر بیست ساعتی یک ماشین از آن رد نمی‌شود برای چه زده شده است؟ برای اینکه یک نماینده مجلس دارند پیگیر شده است کارشان راه افتاده است. این نیست که داستان! هم‌شهری، هم‌قومیتی و…! این کار را خراب می‌کند. وقتی در مقام تولیت قرار گرفتی باید همه موجودات برایت یکسان باشند و یکسان بهره‌مند شوند. خب آقا این حرف‌ها شعار نیست؟ نه آقا بعضی‌ها همین الآن همین‌طوری‌اند، در همین سیستم مسئولین. برای چه شعار است! اکثریت هستند یا اقلیت من آمار ندارم؛ ولی می‌دانم عده‌ای هستند؛ می‌شناسم؛ که اصلاً مراجعه کنی و از او ‌چنین توقعی داشته باشی بهش بر می‌خورد. می‌گوید تو چرا فکر می‌کنی من یک صندلی گرفتم از این صندلی باید برای رسیدگی به دوستان، آشنایان، اقوام و هم‌عقیده‌های خودم استفاده کنم؟ بهش بر می‌خورد! یکی از دلایلی که امروز در جامعه اسلامی قشر متدین زیر سؤال هستند این است که گمان می‌کنند که به قشر متدین به‌خاطر تدین ظاهری یا باطنی یا هر چیزشان جمهوری اسلامی توجه بیشتر دارد. البته متدین‌ها هم شاکی‌اند که می‌گویند توجه کمتر دارد؛ ولی این دوقطبی ایجاد شده است که احساسشان این است که نظام اسلامی به مسلمانانی که مسلمانیشان دارد در ظاهر و رفتارشان جیغ می‌زند بیشتر توجه می‌کند. این باعث چه می‌شود؟ باعث این می‌شود که آن آدمی که در ظاهرش اسلامیت جیغ نمی‌زند -به باطنش کاری ندارم- از اسلام فاصله بگیرد.
بعد در روال اهل‌بیت(ع) نگاه می‌کنیم می‌بینیم که برعکس است. آقاعلی‌بن‌موسی‌الرضا‌(ع) فرمودند اگر می‌بینید وقتی غریبه‌ای می‌آید من دیگر به یاران و نزدیکانم خیلی توجه نمی‌کنم برای این است که شما که هستید، ما وظیفه داریم بقیه را جذب کنیم و به آن‌ها رسیدگی داشته باشیم؛ چون از ایشان سؤال کردند که یابن‌الرسول‌الله شما انگار ما را خیلی دوست نداری که دوروبرت هستیم وقتی غریبه‌ای می‌آید او را بیشتر تحویل می‌گیری! اگر کسی در خدمت امام‌(ع) می‌آمد و مدح و ثنا می‌کرد آن‌قدر مورد توجه و محبت امام قرار نمی‌گرفت تا کسی که می‌آمد داد می‌زد و ناسزا می‌گفت و انتقاد می‌کرد. می‌گفت این را من باید جذب کنم؛ او که هست. من برای چه باید برای او وقت بگذارم؟ من مگر چقدر در زندگی‌ام وقت دارم که همش تعاملات عاطفی با دوستان اطرافم داشته باشم. من الآن در مقام حاکم اسلامی هستم. متأسفانه کسانی هم که می‌خواهند به حکومت برسند به‌جای اینکه مثل امام‌موسی‌صدر که روش برخوردش را نمی‌دانم در این شب‌ها برایتان گفته‌ام یا نه شاید هم گفتم که می‌گوید اگر یک تیر به خانه یک مسیحی در لبنان بخورد گویا به قلب من به فرزندان من و دین من تیر خورده است. بقیه به‌جای اینکه این کار را بکنند می‌آیند این دوقطبی را افزایش می‌دهند که یک قطب را جذب کنند، برایشان این مهم است که این قطب بهشان رأی بدهد و روی صندلی بنشینند. برایشان مهم نیست که در جامعه اسلامی چه انشقاقی دارد ایجاد می‌شود؛ چه اختلافی دارد ایجاد می‌شود! دارد برادر را مقابل برادر قرار می‌دهد. این برایشان مهم نیست. می‌گوید اگر دوقطبی نباشد من نمی‌توانم رأی بیاورم باید یک دوقطبی باشد. باید طیفی بیایند به من فحش بدهند تا طیف دیگری طرفدارم بشوند. حتی در تاریخ انقلاب داریم خانمی به طیفی پول می‌داده است -خودش گفته- که بیایند بهش فحش بدهند که یک طیف دیگر بگویند اگر این‌ها فحش می‌دهند ما به‌خاطر فحش‌دادن این‌ها پشت سر تو می‌آییم. به چه قیمتی دارید به وحدت، الفت و محبت بین مردم  لطمه می‌زنید؟ برای چه؟ آقا دنیا می‌گذرد!
پس اعتدال در بحث حکومت این می‌شود که انسان‌ها همه انسان‌اند؛ همه شهروندند؛ همه باید از سیستم حکومتی یکسان بهره ببرند بدون هیچ توجهی؛ اگر یک سری رانت هست باید قانونی باشد. مثلاً طیفی کاری کرده‌اند قانون وضع کنیم که این طیف این کار را انجام دهند.

» مسئول جامعه اسلامی باید پدر جامعه اسلامی باشد
در قسمت دوم امام‌موسی‌صدر می‌گوید: «انفتاح»

انفتاح یعنی چه؟ ایشان می‌گوید یکی از کلیدهای من برای کنترل پدرانه و کنترل مؤمنانه بر جامعه اسلامی انفتاح است. در این اواخر مثلاً شاید ده‌دوازده سال پیش -می‌شودسی سال بعد از سیستم امام‌موسی‌صدر- در غرب جزوه‌ای تحت‌عنوان «پاترنالیزم» چاپ شد؛ یعنی مدیریت پدرانه که من این را آن زمان چند جلسه درس می‌دادم بعدها که تطبیق می‌دادم دیدم که واقعاً این جزوه با اینکه غربی است از مدیریت علوی و مدیریت امام‌موسی‌صدر و مدیریت امام(ره) دارد استفاده می‌کند! یعنی قشنگ مشخص بود این بند، این پاراگراف بر فلان فرمایش تطبیق دارد. در این سیستم چه می‌گوید؟ می‌گوید ما پدر جامعه اسلامی هستیم. مثل پدر! و رعایا که بعضی‌وقت‌ها مردم فکر می‌کنند وقتی می‌گویی رعیت داری توهین می‌کنی، نه؛ رعایا کلمه عربی است؛ یعنی کسانی که باید مراعاتشان بکنی. رعیت یعنی کسی که حاکم مراعاتش می‌کند اتفاقاً رعیت کلمه خیلی خوبی است منتهی چون در زمان پهلوی لعنه‌الله‌علیه می‌گفتند ارباب‌رعیتی بد جا افتاد دیگر. به این کاری نداریم. در سیستم مدیریت انفتاحی حاکم مثل پدر بر فرزندان رفتار می‌کند! خب حالا خصوصیات پدر را با هم بررسی می‌کنیم که ببینید چندتایش با کسانی که ادعای مدیریت پدرانه دارند تطبیق دارد. پدر شیره وجودش را خرج فرزندان می‌کند؛ پدر از همه کمتر می‌خورد؛ پدر از همه کمتر استفاده می‌کند؛ پدر صبح تا شب زحمت می‌کشد شب در دهان بچه می‌گذارد بدون اینکه به بچه بگوید چقدر زحمت کشیدم؛ اگر خطری متوجه بچه باشد پدر سینه‌اش را جلوی این خطر سپر می‌کند.

» اگر قرار باشد مسئول جامعه مثل شاه حکومت کند، ما که شاه داشتیم؛ برای چه بیرونش کردیم؟
از سال۶۷،۷۰ و دهه ۷۰ که حکومت آقای‌رفسنجانی بود یک سیستم دقیقاً مخالف این حاکم شد که مسئول جامعه اسلامی شاه جامعه اسلامی است نه پدر جامعه اسلامی. با همین ادبیاتی که من دارم می‌گویم پدر، آن‌ها می‌گفتند شاه. شاه باید این‌طوری باشد! بعد کار به جایی می‌رسد که من و تو اگر ببینیم یک مسئول جامعه اسلامی در خیابان دارد راه می‌رود اصلاً دیگر کولاک می‌کنیم. آقا در خیابان دارد راه می‌رود، وای خدا! چون شاه نمی‌آید در خیابان راه برود. اگر ببینیم یک مسئول جامعه اسلامی امشب شام ندارد که اصلاً دیگر از خوشحالی سکته می‌کنیم. نمی‌شود که شاه شب شام نداشته باشد. اگر ببینیم یک مسئول جامعه اسلامی روی زمین نشسته است می‌گوییم روی زمین نشسته است! در سفره یک‌بارمصرف دارد نان و پنیر می‌خورد فکر می‌کنیم کشور اشتباهی را داریم بررسی می‌کنیم چون صبحانه مسئول جامعه اسلامی باید طبق فاکتور امام‌جمعه کرج پانصد میلیون تومان بشود. مگر می‌شود؟! از زمان هاشمی تا الآن یک بدبختی ما داریم. امیدوارم این سیستم جدید مدیریت پدرانه را جایگزین آن مدیریت شاهانه کند. اصلاً در آن سیستم این رفتار پدرانه قبح و زشت است. آقا خجالت بکش این چه وضع لباس‌پوشیدن است! دقت کن! این جملاتی که الآن دارم می‌گویم اگر سال ۶۰ می‌گفتیم مردم با کفن در خیابان بودند.

کار به جایی رسیده است که می‌آید پشت تریبون می‌ایستد می‌گوید به ما امشب شام دادند انگار مثلاً اینجا هیئت است. شما مردم شهیدپرور بهتان بر نخورد؟! ندیدم با کفن در خیابان باشید! سیستم این است. شاه باید بنشیند فرمان بدهد تا با کرونا خودشان بروند بجنگند؛ با جنگ اقتصادی خودشان بجنگند؛ شب‌ها خودشان مصرفشان را کنترل کنند؛ خودشان خرجشان را کم کنند؛ خودشان برق را کمتر مصرف کنند چون برق خانه شاه که نمی‌رود! به جان خودم اگر تنظیم کرده باشم امشب این حرف‌ها را الآن یهو بزنم، از اولش می‌خواستم شب هشتم این‌ها را بگویم. که آقا هی برای شهدا جلسه بگیر برو بیا فلان! شهدا برای این شهید شدند؟!  خانواده محترم شهدا، شهدا شهید شدند شاه بر مملکت ما حکومت کند؟! شاه که شاخ‌و‌دم ندارد که! و ما دعا می‌کنیم، آرزو می‌کنیم فرهنگ رجایی و فرهنگ دهه ۶۰ بر گردد. با ماشین خارجی به بازدید تولیدات ایرانی می‌رود! نمی‌آیید در خیابان کفن بپوشید! این حرف‌ها را که من الآن نمی‌زنم که هشت سال است داریم می‌زنیم. و دعا کنید چون لامذهب این صندلی اخلاق آدم را عوض می‌کند. دعا کنید این‌ها که به صندلی جدیدی رسیدند این اخلاق مردمی را هم داشته باشند و هم بیشترش کنند. وگرنه ما شاه داشتیم که؛ برای چه بیرونش کردیم؟! ادبیات شاهانه، غذا شاهانه، تفریح شاهانه، خانه شاهانه، تکبر شاهانه، غرور شاهانه، تفرعن شاهانه! برای چه می‌گوییم جمهوری اسلامی؟ بگوییم حکومت شاهنشاهی!

» حرف‌زدن کافی نیست، مسئول باید سبک زندگی‌اش مردمی باشد
امام‌موسی‌صدر گفت انفتاح یعنی مدیر جامعه اسلامی پدر جامعه اسلامی است! پدر! و ما دلمان تنگ شده برای مدیری که احساس کنیم پدر ماست! ببینمش؛ احساس کنیم مثل خودمان می‌خورد؛ زندگی‌اش آن‌قدر با ما فاصله ندارد که احساس کنیم او شاه است و ما خس‌و‌خاشاک کف بیابان و خیابان. امام‌موسی‌صدر می‌گوید بقیه‌اش استراتژی است. جملات خیلی دقیق است. می‌گوید این لبخند سیاست‌مداران و مردم‌مردم‌کردن آن‌ها برای من پشیزی ارزش ندارد من باید لبخندش را کف مردم ببینم و مردم‌مردم کردنش را در سبک زندگی مردمی‌اش. سبک زندگی مردمی! کفشش، ساعتش، لباسش، قیافه‌اش، غذایش چیست؟ جای خوابش کجاست؟ بچه‌اش کجاست؟ باباش کو؟ ننه‌اش کو؟ سیستمش! این‌ها را من باید چک کنم.

و باز هم همان جمله قسمت قبلی اعتدال که در مسئولین تعدادی قطعاً این‌طوری‌اند هنوز هم هستند؛ اما وقتی یک شاه بر مملکت حاکم می‌شود اخلاق شاهانه تسری پیدا می‌کند و بعد برخورد می‌کنند. الله‌اکبر! امیرالمؤمنین‌‌(ع) به استاندارش نامه نوشت که شنیده‌ام کنار سفره اغنیا نشسته‌ای و از غذایی خورده‌ای و سر سفره‌ای نشسته‌ای که مستضعفان به آن راه ندارند. این را تازه شنیده‌ای؟! ما همه این را شنیده بودیم!
نه الله‌اکبری که گفتم مال این نبود، من دیده‌ام به استانداری نوشته‌اند که شنیده‌ام رفته‌ای کنار فقرا! این پوپولیست‌بازی‌ها چیست؟ این باید دقت بشود. انفتاح می‌گوید روی گشاده سیاست‌مداران و لبخندهایشان و مردم‌مردم کردن‌هایشان فریبتان ندهد. این‌ها سیاستشان است. انفتاح یک استراتژی نیست یک سبک زندگی است. در چشم‌هایش مهر پدرانه، در اخلاقش و در گفتارش لذت پدرانه، همه این‌ها را باید احساس کنی و اگر احساس نمی‌کنی نباید سمتش بروی و باید بدانی این جزء دین و سیستم امیرالمؤمنین(ع) نیست. بعد شما نگاه کنید آن مسئولینی که امام‌موسی‌صدر روی سر حزب‌الله گذاشته است و بچه‌های جنوب لبنان و شیعیان، همین الآنش را هم نگاه کن. چون دائم حواسشان بود و چون آن‌ها  رفسنجانی نداشتند. حواسشان بود هنوز هم هست. برای چه می‌گویی نمی‌شود. هی در سر من صبح تا شب کتاب قلعه حیوانات را نکوب من قلعه حیوانات را بچه بودم که خواندم. که آقا همه با شعار می‌آیند تغییر می‌کنند. چرا این‌جوری می‌گویی؟ کلی آدم داریم در این چهل سال داخل و خارج از کشور تغییر هم نکردند. چرا این جوری می‌گویی؟! آن کسی که می‌آید سیستم را عوض نکند، سیستم سر جایش باشد.
قدم بعدی می‌گوید این زندگی من است. رو! به جملات امام‌موسی‌صدر دقت کنید: یک نقطه تاریک مالی در زندگی من، فرزندان من، مسئولین من، یاران من، اقوام دسته دو و دسته سه من دیدید رو کنید. شفاف شفاف! خب یادتان است قبلاً سر مجلس قبلی داد می‌زدند آی مجلس آدم باش! آی مجلس انقلابی آدم باش و شفافیت از صدر تا ذیل نظام را تصویب کن. حالا سرش داد بزنید چرا تصویب نمی‌کنید؟ از صدر تا ذیل نظام؛ شفافیتش را تصویب کن. بدون شفافیت اصلاً امکان ندارد. این حرف‌هایی که ما می‌زنیم همه‌اش شعار است! همه‌اش شعار است! شیشه‌ای، دقیق، مردم ببینند چه خبر است. مگر مجلس انقلابی نیست؟! اطلاع دارم که حداقل هفتادهشتادتا از بچه‌های مجلس انقلابی امروز دنبالش هستند؛ چرا نمی گذارید این کار را به سامان برسانند؟! چه کسی این وسط لو می‌رود؟ به‌درک که لو می‌رود! مال هر جناحی می‌خواهد باشد. مردم ما از این پشت‌پرده‌ها خسته شدند.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید