امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی استقالة - قسمت اول

29 شهریور 1393 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: استقاله

مؤمن واقعی باید آنقدر سیاهی‌های نفس و وجودش در چشمش بزرگ باشد که هیچ وقت مگر به خاطر اطاعت دستور که خدا گفته دعا کنید، به نقطه حاجت خواهی نرسد.

یالطیف
سخنرانی‌ حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: استقالة – قسمت اول
1393/6/29

ما همیشه در لوازم سلوک و در راه‌های ارتباط با خداوند تبارک و تعالی عنوان فارسی کلمه خانه تکانی را داریم یعنی خانه تکانی که در ادبیات عرفانی اسمش را تخلیه می‌گذارند به این معنا است که انسان خودش را از چیزهایی که مانع است بین او و خدا خلاص و راحت کند.  مثلا با اینکه خورشید وجود دارد و نورش داخل خانه ما هم دیده می‌شود، نور به عنوان آیه و نشانه خورشید وجود دارد اما خود خورشید را داخل خانه نمی‌بینیم و دلیل اینکه نمی‌بینیم سقف است! “اللهم اغفر لی الذنوب الذی تحبس الدعا”؛ سقف، نگاه ما را حبس می‌کند فلذا اگر یک کسی بخواهد خورشید را ببیند باید از خانه خارج شود که ما به این خانه تکانی می‌گوییم یعنی خروج از آن چیزهایی که هست.

این را در شرایط تقرب و سلوک داریم، یکی از مراتب آن استقاله است؛ معنای تحت اللفظی استقاله  استعفاء می‌شود، استعفاء یعنی طلب عفو کردن. وقتی می‌گویند طرف استعفاء داد یعنی طلب کرده که از من بگذرید، طلب گذشت از من، یعنی من دیگر در این مقام نیستم. استعفاء یعنی طلب عفو، این یک بحث است، یک بحث دیگر در معنای استعفا غیر از طلب عفو این است که مقدمه‌ی طلب عفو، عفو ما است یعنی اگر عفو را به معنای فارسی چشم پوشی معنا کنیم، مقدمه چشم پوشی خداوند تبارک و تعالی، چشم پوشی ما از این سقف و از این اطرافی که بین ما و محبوب احاطه کرده و توانایی دیدار محبوب و معشوق را از ما گرفته است. بنابراین معنای تحت اللفظی استقاله استعفاء می‌شود.

معنای شرحی آن؛ طلب چشم پوشی است بعد از اینکه من و شما مراتبی از چشم پوشی را رد کرده باشیم. انسانی که در خانه است هر چقدر که خورشید تابان و نمایان باشد و زحمت بکشد، این انسان چون زیر سقف است نمی‌تواند خورشید را ببیند لذا در طلب عفو ما دو مشکل داریم:
»» مشکل اول؛
وقتی ما طلب عفو می کنیم بابت گناهان گذشته طلب عفو می‌کنیم و برنامه‌ای برای ترک گناهان در آینده نداریم! مثلاً خدایا گذشته ما را ببخش و بیامرز. این یک قسمت از عفو است.

قسمت دوم؛ چشم پوشی از لذت آینده گناه یعنی برنامه نداریم که بعداً این گناه را مرتکب نشویم لذا خیلی مواقع الهی العفو گفتن یا استعفاء یا طلب عفو را توبه نمی‌نامند، نمی‌گویند طرف توبه کرد، می گویند الهی العفو گفت چون توبه عبارت است از درخواست بخشش نسبت به گذشته و تصمیم بر ترک در آینده، معنای توبه این می‌شود.

اگر بخواهیم حقیقی‌تر و با بصیرت بیشتری بگوییم توبه کرده غیر از اینکه این دو کار را می‌کنیم، باید دلت را هم:
1- از محبت گناه گذشته خالی کنی.
2- نفرت گناه را هم، جایگزین کنی.

این قسمت دومش فضل است یعنی اگر نشد هم، توبه در جای خود استوار است. بنابراین وقتی ما می‌گوییم استعفاء این معنا خیلی وقت‌ها معنای توبه نمی‌دهد مگر انسان چشم پوشی را از خداوند طلب کند که همراه با چشم پوشی خودش باشد از آنچه که در عهده خودش است.

بنده می‌خواهم از دزدی طلب عفو و چشم پوشی کنم، آیا حاضر هستم در آینده از لذت یک پول بدون زحمت که با دزدی به دست می‌آورم چشم پوشی کنم؟ اگر شما فقط طلب عفو کنی خداوند چون کریم است، گذشته را می‌بخشد ولی چون برای آینده، شما هیچ ضمانتی از خداوند تبارک و تعالی نگرفته ای لذا چشم پوشی نکردن شما باعث ضمانت نمی‌شود. در زیارت آقا علی بن موسی رضا(علیه‌السّلام) اینگونه می‌خوانیم؛ می‌گوییم کسی که با معرفت، عارف به حق امام، امام را زیارت کند، خداوند گناهان قبل و بعدش را می‌بخشد.

گناهان بعدش را می‌بخشد یعنی چه؟ یعنی این شخص برای بعدش تصمیم به ترک دارد، چون تصمیم به ترک دارد از قبل هم درخواست عفو کرده خداوند همین الان بعدی‌ها را هم می‌بخشد. ولی یک کسی است تصمیم به ترک ندارد فقط می‌خواهد پاک بشود، فردا دوباره برویم شروع کنیم. خیلی از مردم روالشان این است رمضان تا رمضان، صفر تا صفر، زیارت تا زیارت ما قبل خودشان را پاک می‌کنند و برای مابعدشان برنامه دارند که ادامه بدهند. می‌گویند ان شاء الله درست می‌شود سفری یا زیارتی می‌رویم، مشهد می‌رویم، یک ماه رمضانی، یک برنامه‌ای، یک جلسه‌ای پاکش می‌کنیم.

مسیر درست و رئال یعنی واقعی، ایده آلش را کار نداریم، برای تائب این است که بعد از هر بار استقاله، تعداد گناه هانش نسبت به دفعه قبل کمتر می‌شود. عزم گرفته، می‌خواهد ترک کند، نگاه می‌کند می‌گوید من الان سی سالم است، خدایی از بیست سالگی کمتر دارم گناه می‌کنم این معلوم است در مسیر استقاله قرار دارد و این همان روایتی است که اگر امام رضا(علیه‌السّلام) را زیارت کنی گناهان بعدی ات را می‌بخشد مربوط به همین است ولی یک شخصی که اینطوری نیست یعنی میزان گناهانش یا ثابت می‌ماند یا افزایش پیدا می‌کند این شخص در عفو هم، به زودی شکست خواهد خورد چون خداوند اجازه و توفیق عفو را به هر کسی نمی‌دهد. این در مقدمه‌ی تعریف استقاله بود.

مناجاتی که تحت همین عنوان مناجات استقاله است نکاتی در آن وجود دارد که بررسی میکنیم ان شاء الله خدا توفیق بدهد که عملی باشد:

– “بسم الله الرحمن الرحیم. اَللّهُمَّ اِنَّ الرَّجاءَ لِسَعَةِ رَحْمَتِکَ اَنْطَقَنى بِاسْتِقالَتِکَ”؛

مثلا وقتی شما می‌خواهی سراغ انسانی بروی طلب عفو کنی باید روی نفست پا بگذاری، باید غرورت را بشکنی، انسان‌ها اگر بخواهند ما را ببخشند مثل خدا نیستند که، سه، چهار گزینه‌ی جدی مبارزه با نفس باید انجام شود پا روی نفست بگذاری، غرورت را بشکنی باید بگویی، یک بار نه، دو بار، سه بار، ده بار اگر یک وقتی یک ظلمی مثل حق الناس شده باید جبران کنی تا طرف بگوید حق‌الناس را جبران کرده، این در عفو خواهی جدی است و بعد هم باید قول بدهی قطعاً که دیگر این کار را انجام ندهی، این طلب عفو از انسان هاست چرا؟ چون انسان‌ها عادل هستند، ذات انسان‌ها میل به عدالت دارد، عموماً انسان‌ها فاضل نیستند، البته غیر از بزرگان و انبیاء و اولیاء. انسان ها عادل هستند؛ ذات انسان عدالت خواه است، عدالت طلب است وقتی شما می‌روی طلب عفو کنی دوست دارد منطقی طلب عفو کنی، منطق باید باشد. ادبیات عذرخواهی باید اینطوری باشد، حالت جسمی باید اینطوری باشد، جبرانت باید اینطوری باشد لذا وقتی انسان می‌خواهد از یک کسی عذرخواهی کند کاملاً باید خودش را بشکند و خُرد کند اما در قدم اول چع می‌فرمایند: “اِنَّ الرَّجاءَ لِسَعَةِ رَحْمَتِکَ “؛ دلیل اینکه من سراغ تو آمدم و از تو دارم طلب استقاله و چشم پوشی می‌کنم این نیست که من قرار است غرور خودم را بشکنم چون تو عادلی، به این خاطر نیست. به خاطر وسعت رحمت تو، من خیلی راحت و با آرامش دارم سراغ تو می‌آیم یعنی هیچ کدام از شما نیست که بگوید برویم در خانه خدا توبه کنیم بعد این دغدغه را داشته باشی که من در خانه خدا توبه کردم خدا یک وقتی من را خُرد نکند، غرورم را نشکند، جواب رد ندهد!

اتفاقاً شما وقتی پیش انسان‌ها توبه می‌کنی، بعدش دست و پایت می‌لرزد و می گویی دیدی چه شد؟ چه غلطی کردیم این اشتباه را مرتکب شدیم، چقدر مجبور شدیم خودمان را خُرد کنیم! به قول شیرازی‌ها که می‌گویند چقدر طرف دُمَش را بالا گرفت، چقدر تحویل نگرفت، چه شرط و شروطی گذاشت! یعنی بعد از طلب عفو از انسان‌های عادل، عادلش را دقت کنید؛ عموم انسان‌ها، نه انسان‌های خبیث و کثیف و پست؛ عادل! انسان معمولی، انسان اضطراب دارد، ناراحتی دارد تا مدت‌ها این صحنه یادش می‌آید و اذیت می‌شود اما وقتی در درگاه خداود تبارک و تعالی توبه می‌کنی بهجت ایجاد می‌شود برای اینکه منشاء برخورد خدا و انسان کاملاً متفاوت است. منشاء برخورد انسان عدالت است، منشاء برخورد خدا فضل و سعه رحمت است. رحمت باز، پر از گشایش اتفاق افتاده است انسان وقتی می‌رود خوشحال می‌کند.

انسان با بار گناه و سرافکندگی خدمت خداوند می‌رود، خدمت اولیاء، معصومین(ع) به محض ورود به قدری برخورد این ها با ما زیبا است که انسان گمان می‌کند واقعاً ما طلب هم داریم! یعنی همین انسانی که با بار گناهان در حرم امام رضا(علیه‌السّلام)، که بروم امام رضا(علیه‌السّلام) من را ببخشد، قبلش هم همین را می‌گوید سرافکنده، سر به زیر، خجل، بدبخت، بیچاره دارم می‌آیم، ناامید خدمت علی بن موسی الرضا(علیه‌السّلام)، سرم را به خاک بگذارم و التماس کنم، اِلْتِجا کنم، تضرع کنم تا امام رضا(علیه‌السّلام)  به من نگاه کند و بگوید بخشیدمت، تا وارد می‌شود چنان فضای رحمت در نزد معصومین(ع) از طرف خداوند تبارک و تعالی قوی است که شخص در دو ثانیه توبه می‌کند و سراغ حاجات می‌رود. اصلاً گویا این شخص از قبل برای خودش وعده نکرده بود که می‌خواهم بروم استقاله کنم، می‌خواهم بروم التماس کنم، وعده کرده بود که می‌خواهم بروم حاجت بگیرم، کلاً یادش می‌رود! منشاء فرق دارد؛ “اَنْطَقَنى بِاسْتِقالَتِکَ”، زبان من باز شده است تا بتوانم صحبت کنم. معصوم به اینجا که می‌رسد سعی می‌کند بر نفس خودش مهار بزند که الان در رحمت خداوند غرق شده است و الان است که به سمت پر رویی برود!

یکی از حاجات خیلی جدی بنده مخصوصاً در حرم آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) که نائب الزیاره‌تان بودم این بود که واقعاً برای خودم، برای شما، برای همه مردم نگران هستم، از این بابت که ما قدر امام رضا(علیه‌السّلام) را دیگر زیاد نمی‌دانیم، خیلی بد شده! یعنی یک زمانی مشهد رفتن از حرکتش تا قبل و بعدش برای ما با اضطراب و اشک و بساط و تشکیلات بود، الان اینقدر رفتن راحت شده است که دارد شأنش در حد یک امام زاده پایین می‌آید!! اصلاً آنجا هم که می‌رویم، روزی یک بار دو بار حرم برویم نرویم، در راه صحبت کنیم، خیلی محدود شده است!

این مال این نیست که برنامه‌هایمان فرق کرده، با برنامه نمی‌شود قدر‌ناشناسی را جبران کرد، به این برمی‌گردد که آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) به عنوان پدر ما، اب الائمه، پدر ائمه باید یک عنایتی به ما بکند ما قدر امام رضا(علیه‌السّلام) را بدانیم. چقدر خوب است کسانی که در شب مخصوص زیارتی امام رضا(علیه‌السّلام) از آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام)، از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و از خود امام رضا(علیه‌السّلام) می‌خواهند که خدایا کاری کن که ما قدر امام رضا(علیه‌السّلام‌) را بیشتر بدانیم.

– فراز بعدی “وَالاَمَلَ لاِناتِکَ وَ رِفْقِکَ شَجَّعَنى عَلى طَلَب”؛

دلیل اینکه من خیلی سریع از مرحله استقاله و طلب چشم پوشی می‌گذرم و به نقاط خودخواهی خودم یعنی طلب و حاجت می‌رسم، این است که این قدر شما با رفاقت با من برخورد می‌کنی. انسان وقتی سراغ یک کسی می‌رود، مثلاً می‌خواهد طلب عفو کند، با اینکه تا شخصی را می‌بیند، می گوید سلام چاکریم، مخلصیم کجا بودی ما اینقدر دلمان برای شما تنگ شده بود؟، “لَو عَلِمَ المُدبِرونَ کَیفَ اشتیاقی بِهِم لَماتوا شَوقا”؛ این شخص با رفاقت برخورد می‌کند، انسان در جا یک لحظه احساس می‌کند که رفیق است. خدا خودش را از حالت خدایی خارج می‌کند می‌گوید دلیل اینکه یک دفعه من سریع از استقاله گذشتم، به نقطه حاجت  رسیدم برای اینکه رفاقت تو را دیدم. مگر تو در شأن منی که با من رفاقت می‌کنی؟! بزرگان وقتی که برای ما کوچک‌ها روی را باز می‌کنند این توهم ما را برمی‌دارد که با همدیگر رفیق هستیم، زود پسرخاله می‌شویم، بعد فکر می‌کنیم که این بزرگ باید در شأن خود من باشد یعنی به جای اینکه من سعی کنم خودم را به شأن این امام، به شأن این ولی خدا برسانم، فکر می‌کنم او در شأن خودم است، مثل خودمان است با هم دیگر رفیق هستیم احساس نزدیکی می‌کند!!

– “اَمانِکَ وَ عَفْوِکَ”؛
امان می‌دهی و سریع می‌گذری. اما معصوم اینجا خودش ترمز دست این حالت نفسانی را می‌کشد. ببینید شروعی که امام برای استقاله می‌کند، چگونه است؛ “وَلى یا رَبِّ ذُنُوبٌ قَدْ واجَهَتْها اَوْجُهُ الاِنْتِقامِ”؛
من یک گناهانی دارم که آمده‌ام تو از من انتقام بکشی، خودم را آماده کرده‌ام. این حالت انتقام پذیری یک حالتی است که انسان‌ها دارند، یکی از راه‌های آسان کردن مشکلات دنیا و آسان کردن عقبات قیامت، انسان‌هایی هستند که در طول زندگی منتظر انتقام الهی هستند لذا درد و ناراحتی که می‌آید خوشحال می‌شوند و می‌گویند انتقام است، خدا دارد بابت گناهان من انتقام می‌گیرد.

یک بحثی در ماه رمضان تحت عنوان توبه‌های رحمتی و توبه‌های زحمتی خدمتتان عرض کردم، گفتم توبه‌ای که باعث می‌شود شما به زحمتی بیفتی که این گناهی که در وجودت بوده است، یک درد و ناراحتی و اَلَمی را بر جسم شما تحمیل کند، این مخصوص کسانی است که ولی خدا هستند یعنی خداوند تبارک و تعالی از یونس با یک استقاله نمی‌گذرد، در دنیا تنبیه‌اش می‌کند. آشیخ رجبعلی خیاط وقتی می‌خواست روی صندلی بنشیند و پایه ی صندلی می‌شکند، زمین می‌خورد و دستش می‌شکند، سریع خدا را شکر می‌کند می‌گوید این بابت گناه آنجا بود یعنی این کار را می‌فهمد.

دقت کنید، این حالت انتقام پذیری یعنی من و شما آنقدر به سیاهی و سیاه‌کاری‌های وجودمان فکر کرده باشیم که همیشه منتظر انتقام الهی باشیم، گرچه ممکن است خداوند هزار به یک هم انتقام نگیرد اما همان هزار به یک وقتی که می‌آید، مثلا زیارت آقا علی بن موسی الرضا(علیه‌السّلام) رفته، بیرون از حرم یک بلایی سراغش می آید، می‌گوید ما زیارت رفتیم تا بلا از سر ما رفع بشود، آمدیم بیرون بلا آمد! برای چه؟ برای اینکه در حرم امام رضا(علیه‌السّلام) آنقدر غرق در عفو و رحمت شد، رویش آنقدر بالا رفت که یادش رفت چه انسان سیاه‌کاری است! ولی یک انسانی که انتقام پذیر است یعنی منتظر است، می‌گوید اگر من توبه کردم خداوند تبارک و تعالی گرچه هزار به یک، صد هزار به یک، یک بلایی سراغ من می‌آید، به قول آقا امام باقر(علیه‌السّلام) خداوند انتقامش عادلانه نیست که اگر صد گناه کرده ای، صد انتقام می گیرد، نه. هر ده هزار گناه یکی، ولی امن بودن یک انسان از انتقام ممکن است استدراج باشد یعنی انسان هر چقدر زیارت می‌رود، اشک دارد، توسل هم دارد، خوشحالی هم می‌کند، برمی‌گردد و می‌گوید پاک شدم، اتفاقی برایش نمی‌افتد، یک مریضی ندارد، یک ناراحتی اتفاق نمی‌افتد، این ممکن است استدراج باشد یعنی خطرناک باشد.

– “وَ خَطایا قَدْ لاحَظَتْها اَعْیُنُ الاِصْطِلامِ”؛

و خطاهایی دارم که این خطاها دقیقاً مرا در نقطه مرکزی خطر قرار داده است یعنی لبه پرتگاه! چه خطاهایی؟ در روایت داریم که کدام خطاها انسان‌ها را در لبه پرتگاه قرار می‌دهد؟ مثلا نعوذاً بالله فحشا، دزدی، بی احترامی به پدر و مادر، حق الناس، حق الله، ترک نماز است؟ چه خطایی است؟ دقیقاً عین روایت این است؛ خطاهایی انسان را در لبه پرتگاه قرار می‌دهد که ما گمان می‌کنیم خطاهای مهمی نیست! “وَالمُحَقَّراتِ مِنَ الذُّنوب”؛ دقیقاً همین‌ها است چون خطاهای بزرگ را خودم می‌دانم چه خبر است توبه می‌کنم، اشکال در آن خطاهای کوچک است، در آن نگاه‌های کوچک است، در آن جمله‌های کوچک، اشکال در این حرکت‌ها و خطوات کوچک، این ها لبه پرتگاه است.

الزاماً برای اینکه ما داخل پرتگاه بیفتیم لازم نیست شیطان یک هُل خیلی محکم به ما بدهد که بفهمیم! دیدی چه شد؟ یک صحنه‌ای پیش آمد نزدیک بود بیفتم یعنی هُلِ محکم. شیطان فقط لازم است ما را لبه پرتگاه ببرد، آنجا با یک اشاره می‌تواند ما را سرنگون کند. لبه پرتگاه کجاست؟ گناهانی که از آن ها احساس خطر نمی‌کنیم و به آنها نزدیک می‌شویم.

– “وَاسْتَوْجَبْتُ بِها عَلى عَدْلِکَ اَلیمَ الْعَذابِ”؛

این که الان من را می‌بخشی یک بحث است، این که من چه نظری راجع به خودم دارم این است که واقعاً با این اعمالی که من انجام داده ام، خیلی عذاب شدیدی را مستحق هستم و اصلاً این خوش خیالی را ندارم که چون تو زود بخشیدی پس من خطای بزرگی انجام نداده ام. بخشش سریع خداوند تبارک و تعالی برخی اوقات ما را در توهمی می‌برد که شاید ما کار زیاد بدی هم نکردیم، خیلی زود ما را بخشید!

باز سراغ انسان‌ها می‌آییم یعنی اینگونه فکر می‌کنیم؛ سراغ شخصی می‌رود، می‌گوید یا علی اشکال ندارد، می‌گوید مثل اینکه چیز مهمی هم نبود، من فکر می کردم بنده خدا خیلی ناراحت شده بوده! می‌گوید این مال بزرگواری اش است. این که ما اینقدر سریع در توسلات خودمان به آرامش می‌رسیم و از بابت گناهانمان یک احساس آرامی به ما دست می‌دهد دلیلش این  نیست که گناه مهم نبوده دلیل این است که خداوند خیلی کریم است.

معصوم اینجا باز تذکر می‌دهد می‌گوید واقعاً خیلی عذاب بزرگی نیاز است. گرچه معصوم این را تأیید نمی‌کند، امام صادق(علیه‌السّلام) این نظریه را انکار کردند، تائید نکردند اما بعضی از اولیاء خدا طلب بلا می‌کردند؛ می‌گفت خدایا بخشیدی که بخشیدی، یک بلا هم بر ما نازل کن! این ضعف بصیرت این آدم است ولی در تقربش شکی نیست. این انسان گرچه حرفی زده که امام صادق(علیه‌السّلام) تائید نکرده است ولی معلوم است انسان می‌فهمد چه غلطی کرده است، این خیلی مهم است که با یک العفو گفتن و به حرکت زبان و بعضی‌ها هم ایراد می‌گیرند؛ همین روایت که گفتیم روز دحو الارض روزه بگیرید هفتاد سال گناه را می‌بخشد، مگر چه کار می‌خواهیم بکنیم؟! روزها هم دیگر کوتاه است. می‌گوید تو اصلاً کاری نمی‌توانی بکنی روزه نگیری هم یک توسل خوب داشته باشی خدا می‌بخشد، این روزه را داری می‌گیری که توسل یک مقداری تعب و سختی کنارش باشد و من استحقاق دارم به اینکه با شکنجه‌های خیلی دردناک نابود شوم.

– “وَ خِفْتُ تَعْویقَها لِاِجابَتى”؛
و توقع من این است که اگر یک وقتی از تو حاجتی خواستم، محلّم نگذاری، توقع من این است یعنی با این توقع می‌آیم.

داریم به ایام خوبی مثل عرفه، مثل عید قربان نزدیک می‌شویم، در شب و روز خوبی هم قرار داریم بعد هم محرم، فرصت‌های معنوی دارد به سرعت زیاد می‌شود، یک کم مقداری باید روی خودمان کار کنیم. مؤمن واقعی باید آنقدر سیاهی‌های نفس و وجودش در چشمش بزرگ باشد که هیچ وقت مگر به خاطر اطاعت دستور که خدا گفته دعا کنید، به نقطه حاجت خواهی نرسد. یعنی بگوید همینی که هستم از سرم زیاد است، این رفتاری که خدا با ما کرده همین هم خیلی عالی و خوب است. بله شاید عموم مردم، جماعت میلیاردی در جهان هستند که اینگونه فکر نمی‌کنند اما ما که اسم خودمان را امام رضایی گذاشتیم، باید مانند اهل بیت(ع) فکر کنیم، ما نمی‌توانیم مثل عرفان ‌های کاذب و فیلسوف غربی فکر کنیم. بله عموم مردم جهان با یک توجیه خیلی مختصر خودشان را از همه بندها رها می‌بینند! شب اول قبر هم در روایت داریم که این ها شاکی اند! روایت داریم که دو گروه  را معرفی می‌کند، گروه سومی عده ای هستند که شب اول قبر شاکی اند که؛
+ اولاً چرا ما را به این زودی کشتی و در قبر آوردی؟
+ ثانیاً این همه بدبختی در دنیا کشیدیم زود مزد ما را بده!

اینقدر این توهم طلب‌کاری نسبت به خدا بالا گرفته، که امام صادق (علیه‌السّلام) می فرمایند: این ها در قبر هم، به هوش نمی‌آیند! بعد امام صادق(علیه‌السّلام) می‌فرمایند: دیگر کاری نمی‌شود کرد خداوند به یکی از فرشته‌ها می‌گوید که یک گُرز بر سر این بزن مثل اینکه اصلا بیدار نمی‌شود!! می‌گوید با یک گُرز بر سرش بزن تازه به خودش بیاید، معلوم است چه می گویی؟؟ تو چرا الان طلب‌کاری؟!! این ها متوهمین هستند.

عموم مردم خیلی راحت خودشان را در مواقع مختلف از این قید و بندها رها می‌کنند اما شمایی که شب دحوالارضی هستی، اسمت امام رضایی است، آرزویت زیارت است و دنبال جهاد و شهادتی و قائل به این هستی که من امت این امام هستم، یک مقدار باید نسبت به خودمان سخت‌گیری کنیم. معصوم در استقاله این مدلی است، هر چقدر خدا آسان‌تر می‌گیرد، معصوم سخت‌تر می‌گیرد.

حدیث قدسی است، در حدیث معراج خدا به رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمود دلیل اینکه یک فرشته‌ای به شکل علی(علیه السلام) در عرش خلق کردم این بود که فرشتگان من طاقت دوری علی(علیه‌السّلام) را نداشتند. در حدیث کساء می‌گوید دلیل خلقت کل مخلوقات عالم نه فقط کره زمین، شما پنج تن هستید بعد این آدم با این شرایط که خدا دارد اینگونه از او تعریف می‌کند، دعای کمیلش را که می‌خواند می‌لرزد که این انسان نعوذاً بالله، زبان ما لال، چه جنایتکاری بوده که راجع به خودش اینگونه صحبت کرده است!! ببینید معصوم چقدر سخت گرفته! مناجاتش هم، همین طوری است. من توقعم این است هرچه می‌گویم رد کنی، انسانی مثل من اصلا استحقاق ندارد که صدایش را بشنوی چه برسد که حالا درخواست هم داشته باشد ولی اینقدر تو کریمی که  زبان من باز شده است.

– ” وَ رَدَّها ایّاىَ عَنْ قَضآءِ حاجَتى بِاِبْطالِها لِطَلِبَتى وَ قَطْعَها لِاَسْبابِ رَغْبَتى مِنْ اَجْلِ ما قَدْ اَنْقَضَ ظَهْرى مِنْ ثِقْلِها”؛
یک گناهانی بر کمرم آویزان است که کمر من را شکسته، من تمام روز از سنگینی جسم این گناه کمر درد دارم، رسماً کمرم درد گرفته، کمرجسمی ام درد گرفته! دیدید مصیبت بزرگی برای کسی پیش می آید به کمرش دست می‌گیرد، وقتی مصیبت خیلی بزرگ است کمر جسمی انسان درد می‌گیرد. می‌گوید من از درد این بار گناهان دست را بر کمر گرفته ام و ابدآً توقع ندارم که تو حاجت مرا بدهی و ابداً توقع ندارم هیچ گونه از حاجت‌های من را بشنوی و توقع من این است؛”بِاِبْطالِها لِطَلِبَتى”، کلّش را باطل کنی و بگویی برو هرجا بوده ای. توقع اصلی من این است.

چند نفر از ما اینطوری به زیارت می‌رویم؟! بالاخره این ها امامان ما هستند یا نه؟ ما سر این امامان داریم شهید می‌دهیم، به جرم امت این امامان بودن و شیعه بودن دارند سر ما را در اقصی نقاط جهان می‌برند! مگر ما چقدر شیعه هستیم، نه دنیا و نه آخرت! از این طرف مانده، از آن طرف رانده! ما را در دنیا می‌زنند که شیعه این امام هستیم، در آخرت هم می زنند چون شیعه این امام نسیتیم! در جایی که باید شیعه باشم نیستم، در جایی که نباید شیعه باشم، هستم. اگر ادبیات صحبتی ما در باب استقاله با خداوند تبارک وتعالی شبیه به این نیست جای فکر، ذکر و جای دعا دارد.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید