یا نور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: به سوی نور – قسمت چهارم
تاریخ: 1403/04/20
» عناوین اصلی سخنرانی:
» چگونه در سختیها به آرامش برسیم؟
» سختی در دنیا قسمت و روزی است
» دنیا چیزی نیست که آدم در آن بسوزد یا پیروز شود
» مدرنیته پروژه شیطان برای اصل قراردادن دنیاست و همه ما درصدی به آن مبتلا هستیم
»معرفت نفس از خود تو شروع میشود نه از نشستن مقابل یک استاد
» اگر میخواهی ببینی جامعهای رو به اصلاح هست یا نه، باید ببینی خوبها، خوبتر شدهاند یا نه!
» تعصب عقل را کور و تاریک میکند
» هیاهو عقل را تاریک میکند
» شعبههای شیطان را از خانههایتان جمع کنید
» چگونه در سختیها به آرامش برسیم؟
جلسه قبل عرض کردم که قسمت نورانی شده قلب را لُب میگویند و کارهایی که باید بکنیم تا لُب فعال شود و قلب ما نورانی شود شروع کردیم خدمتتان گفتیم. چیزهایی که گفتیم:
- تفکر در عقل مطلق
- عبرت از گذشتگان
- تفکر بر احوال اولیاء و سختیها
- تفکر در نعمتهای الهی
جزء چیزهایی است که عقل را نورانی میکند.
خیلی جاها در قرآن تاکید کرده که اولا اکثر مردم از عقل استفاده نمیکنند؛ دوم اکثر مردم شکر نمیکنند. این یادآوری نعمتهای الهی؛ مثلا شما فرض کن الان به من سختی میرسد؛ دستم هم برای اینکه سختی را رفع کنم بسته است؛ سختی رسیده من نمیتوانم کاری کنم؛ چگونه با این سختی کنار بیایم؟ قرآن دو تا راه میگوید. راه اول این است که به سختیهای بزرگتری نگاه کنی که نداری؛ یک درصد آرامش از این میگیری. راه دومش این است که به آن نعمتهایی که داری فکر کنی؛ یک درصد هم از این آرامش میگیری.
» سختی در دنیا قسمت و روزی است
ما چندین جلسه راجعبه عقل، رنج و درد صحبت کردیم که الان هم اشارهای به آن است. سختی در دنیا روزی و قسمت است. جزء مکانیسم خلقت است؛ یعنی ما نمیتوانیم از خلقت سختی را حذف کنیم. همه آدمها سختی دارند. حتی آدمی که از تمام نعمتهای الهی کامل برخوردار است، آن هم قسمتی از زندگیاش سختی و رنج است. خداوند تبارک و تعالی اصلا دنیا را [با رنج و سختی] خلق کرده است. رسماً امام صادق(ع) میفرمایند: پیچیده شده در رنجها. چرا؟ که انسانها قدرت خودشان را نشان دهند. با این دو مدل میتوانی با یک آرامشی به قدرت خودت اضافه کنی: 1. نگاه به سختیهای بزرگتر. 2. یادآوری نعمتهای الهی. آن چیزی که دارم. مثال عمومی همه فهمِ و همه گیرش؛ آدمی که وقتی به لیوان نگاه میکند، نیمه پر را ببیند و خودش را مشغول دیدن نیمه پر کند. این آدم طبیعتا نیمه خالی را راحتتر تحمل میکند. وگرنه اینکه بگوییم سختی تحمل نمیخواهد، این کاملا شعار است. اصلا درصدی از کارهایی که باید در دنیا بکنیم تحمل است. استثناها را کنار بگذار. کسانی که ما نمیدانیم چرا زندگیشان اینقدر سختی دارد. اینها را کنار بگذار. عموم مردم نعمتهای الهی برایشان بیشتر از سختیها است. عموم مردم اینطوری هستند؛ یعنی الان اگر شما بگویی هشت میلیارد آدم داریم، خیلی تعداد بالایی بگویم حتی اگر یک میلیاردش هم سختیهای مضاف، رنجهای مضاف، شر مضاف در زندگیشان داشته باشند که ما توجیهی برایش نداریم، برای هفت میلیاردش نعمتهای الهی بیشتر از سختیها است و آدمی که اینجا بر سختی تحمل میکند عقلش نورانی میشود. نور وجود و درونش بیشتر میشود.
» دنیا چیزی نیست که آدم در آن بسوزد یا پیروز شود
- تفکر بر حجابهای فکری
حجاب یعنی چه؟ یعنی کفر. کفر یعنی پوشانیدن. حجاب هم یعنی پوشانیدن. حجاب یعنی شما بر حقایق دنیا پردهای بیندازی آنها را نبینی. اگر شما حقیقت زندگی دنیا را درک نکنی، در زندگی دچار حسرتهای بسیار بسیار زیاد میشوی. یکی از حقایق دنیا این است که فانی است. یکی این است که زمان میگذرد، ابدا یک ثانیهاش هم عقب بر نمیگردد. یکی اینکه «وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ» هر چقدر جلوتر میروی خستهتر میشوی. بهره برداریت از دنیا ضعیفتر میشود. فارسی «نُنَكِّسْهُ» را بخواهیم بگوییم یعنی پلاسیده شدن. هر چقدر جلوتر میروی زندگی برایت پلاسیدهتر میشود. لذتها، لذت خودشان را از دست میدهند. زیباییها دیگر آن زیبایی سابق را ندارند، تکراری شدند. مثل همه زیباییهای دنیا. حجاب چکار میکند؟ حجاب کاری میکند که شما وقتی این اتفاق افتاد، «نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ» پلاسیدگی اتفاق افتاد، نبینی که دنیا محل گذر است. فکر کنی داری بدبخت میشوی. نبینی که دنیا مقدمه است. فکر کنی به اصل نرسیدی. مثلا طرف میگوید ما دهه شصتیها نسل سوخته هستیم. امروزیها را نگاه کن چقدر تفریح دارند. چقدر فلان دارند. همه چیز دارند. [فرض کن] مثلا سوخته نبودی، یک مشت تفریح کرده بودی، غذای بهتر خورده بودی و فلان؛ آن گذشته این هم میگذرد. یعنی اصلا اینطوری نیست که ما احساس کنیم دنیا قابلیت این را دارد که یک نسل را بسوزاند. این غیر ممکن است.
اصلا دنیا چیزی نیست که آدم در آن بسوزد یا پیروز بشود. جفتش سراب است. عین کلام امیرالمؤمنین(ع)، چه آن کسی که میگوید من سوختهام چه آن کسی که میگوید خیلی عالی بود، هر دو دارند سراب میبینند. حجاب فکری همین است. حالا دهه شصتیها بگویند ما نسل سوخته هستیم پس دهه پنجاهیها و چهلیها چه بگویند؟! که در انقلاب، کوپن، جنگ، فلان و اینها از نعمتهای دنیا چیزی ندیدند. چطور آنها نمیگویند ما نسل سوختهایم؛ برای اینکه آنها در برههای فهمیدند که اصلا سوختگی در دنیا وجود ندارد. پیروزی هم در دنیا وجود ندارد. یک دنیایی داریم میگذارنیم. یک روز بیشتر ثواب میکنی کمتر گناه میکنی؛ بیشتر گناه میکنی کمتر ثواب میکنی. شبش توبه میکنی. همینجوری لنگان لنگان لنگان داریم میگذرانیم به تهش برسیم. خیلی راحت! به تهش برسیم. وقتی حجاب است دنیا را برای تو اصل میکند و وقتی حضرت امام فرمودند شهدا در قهقهه مستانهشان، از بالا که نگاه میکنند به ما قهقهه مستانه میزنند. که چی؟ به این معنا نیست که آنها قهقهه میزنند بدبخت، شما ماندید ما رفتیم. نه، به آن معناست که شما چکار میکنید؟! چکار میکنید؟ یک لحظه بالا بیا تا ببینی دنیا از بالا چجوری دیده میشود. بعد بفهمی این علافیها که شما داری چیست. این غمها این خوشحالیها، اینها چیست؟! حجاب باعث این اتفاق برای انسان میشود و اینکه دارم میگویم، منی که صحبت میکنم تا تویی که داری میشنوی، حتما در طول زندگیمان، روزانه، ساعاتی حجاب بر ما چیره میشود. باید هِی با آن مبارزه کنی. یعنی مثلا الان من این حرفها را بزنم، حرفهای خودم را بخواهم عمل کنم باید هِی به خودم تکرار کنم وگرنه اینطوری نیست که شما الان عقلانی به این نتیجه برسی! شب پنجم محرم میگویی آره دیگر فلان و ما برویم زندگیمان را ردیف کنیم. بروی فردا یادت میرود. چرا؟ چون امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند که یکی از توطئههای جدی شیطان، تلقین این است که دنیا را باید خیلی جدی بگیری. آخرش همین است. صبح یکبار، ظهر یکبار… پیامبر(ص) در جایی فرمودند که من روزانه هفتاد بار استغفار میکنم و این هفتاد بار استغفار به معنای این نیست که مثلا پیامبر گناه میکند بعد استغفار میکند. نه، یکی از جدیترین چیزهایی که حجاب را از جلوی ما میبرد و ما نیاز داریم وقتی حجاب میآید استغفار کنیم و توبه کنیم همین است. اصالت دنیا!
» مدرنیته پروژه شیطان برای اصل قراردادن دنیاست و همه ما درصدی به آن مبتلا هستیم
در یکی از کلاسهای کمی آکادمیکتر میگفتم که مدرنیته پروژه شیطان است؛ یعنی اصلا آن کسی که آمد مدرنیته را شروع کرد و دنیای مدرن را بنا نهاد این تلقین شیطان بود. گفتم مهمترین قسمتی که من میگویم مدرنیته تلقین شیطان است آن قسمت ضد وحی یا قسمت اومانیسمیاش نیست، قسمت سکولارش است. سکولاریسم یعنی دنیا اصل است و در تبلیغاتش، رسانهاش، هنرش، فلسفهاش، در همه اینها به تو تلقین میکند که دنیا اصل است. اصالت دنیا! خب حالا ممکن است یک بچه هیئتی اینجا نشسته باشد که در عمرش هم همیشه به مدرنیته و سکولاریسم فحش میداده ولی سکولار است چون دنیا برایش اصل است. اصالت دنیا! خب این توطئه شیطان است. یعنی هیچ آدمی نمیتوانست بنشیند بدون کمک گرفتن از استادی به نام شیطان این سه مبنا برای مدرنیته را ایجاد بکند. که چقدر دقیق سه تا مبنای اصلی را طوری چید که انسانها فریفته دنیا بشوند و وقتی که در روایت میفرمایند وقتی شیطان ببیند انسانی فریفته دنیاست قهقههای میزند میرود. میگوید اصلا بگذار به حوزه علمیه برود درس خارج بدهد، من او را فریفته دنیا کردم. تمام است. بگذار به حوزه علمیه برود آیتالله عظمی بشود مرجع تقلید بشود. او آخرش در دامن خودم است. چون من او را فریفته دنیا کردم.
برادر من، خواهر من، حجاب اصلی دنیاپرستی است. سکولاریسم است. حجاب اصلی این است! و آدمهایی که بتوانند هر روز روزی چندبار به خودشان یادآوری کنند که «استغفرالله ربی و اتوب علیه» این چیست که دارد من را فریب میدهد و خیلی وقتها هم اتفاقا یکی از جاهایی که شیطان توطئه دارد همین است. از پایین مینشیند به بالاتر نگاه میکند میگوید ببین دنیاپرستان را، ببین چقدر غرق در مقامهایشان هستند. چقدر در فرش قرمز و پاویون و تشریفات و اشرافیگریشان هستند. شیطان آن را به او نشان میدهد که من یادم برود که همین دنیای کوچولو موچولویی که دارم غرق در همین هستم. باز دمش گرم، او غرق در دریای دنیاپرستی، غرق در نیل و اروند دنیاپرستی است. من در جوب دنیاپرستی گیر کردم. برای دنیا اینقدر به من جا دادند. در همین. شب با درگیری و ناراحتی این میخوابم. صبح هم با درگیری و ناراحتی این بلند میشوم. که من این دنیا کوچولو را چکارش کنم؟ من بالاترم یا این بالاتر است؟ پس نرو کف خیابان مشتت را گره کن بگو مرگ بر سکولار. بابا مرگ بر سکولار چیست؟ دنیاپرستی در همه ماست. همهمان به نسبت سکولار هستیم حالا کسی کمتر کسی بیشتر. یک نفر سکولاری است که قیامت را قبول دارد؛ یک نفر سکولاری است که قیامت هم قبول ندارد. سکولار نمازخوان هیئتی هم داریم. سکولار بیدین هم دارم. پس حجاب اصلی که بر عقل حجاب میاندازد و باعث میشود عقل اشتباه تصمیم بگیرد، حجاب دنیاپرستی است. یعنی میل به دنیا و اصالت دنیا!
»معرفت نفس از خود تو شروع میشود نه از نشستن مقابل یک استاد
- توجه به نقاط ضعف و قوت
عقل نورانی انسان را متوجه خودش میکند. «عَرَفَ نَفسَه» عرفان نفس، معرفت نفس از کجا شروع میشود؟ از کلاس معرفت نفس شروع نمیشود. معرفت نفس از خود تو شروع میشود. معرفت نفس از دو زانو زدن در مقابل استادی عارف و با معرفت شروع نمیشود. معرفت نفس از خود تو شروع میشود! معرفت نفس یعنی چه؟ یعنی اینکه تو بنشینی اولا بی رودربایستی نقاط ضعف خودت را دربیاوری و شناسایی کنی. ثانیا نقاط قوتت هم دربیاوری و شناسایی کنی. معرفت نفس یعنی ضعیف کردن. از بین نمیرود. دقت کن از بین نمیرود. ضعیف کردن نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت. نقاط ضعف تو هیچ وقت از بین نمیرود. هیچ وقت!
نفس اژدرهاست او کی مرده است
از غم بیآلتی افسرده است
تا نود سالگی نقاط ضعف ما کامل سر جایش است. فقط ما هستیم که باید سعی کنیم نقاط ضعفمان را ضعیفتر کنیم، نقاط قوتمان را قویتر کنیم و اینجا نور عقل وقتی ایجاد میشود که تو نفست ضعیفتر شود و آن نفس الهی(ملهم) آن قسمت درست نفست قویتر شود. نفس اماره ضعیفتر، نفس لوامه قویتر، نفس مطمئنه قویتر. این معرفت نفس میشود. نه استاد لازم دارد قربانت بروم، نه هِی از این حلقه به آن حلقه، نه سیر مطالعاتی لازم دارد. نه هیچی. بنشین فکر کن خودت را درست کن. اگر نقاط قوت جدید میخواهی، بله، کلاس برو. ولی اول همین نقاط قوت فعلیات را تقویت کن. آقا من آدم مهربانی هستم. من آدم شجاعی هستم. من آدم بخشندهای هستم. خب درصد بگیر، چند درصد مهربان هستی؟ کِیها مهربان هستی؟ کِی مهربان نیستی؟ کِی بخیلی؟ کِی شجاعی؟ کِی سخی(سخاوتمند) هستی؟ ساعات اینها را بیشتر کنی توانش را بالاتر ببری. تا آخر دنیا هم باید تلاش کنی.
اگر دیدی امسال ۱۴۰۳ نقاط ضعفت از ۱۴۰۲ بیشتر شده، رسما در مسیر فنا و نابودی هستی. اگر دیدی نقاط قوتت کمتر شده در مسیر نابودی هستی. اگر دیدی نقاط ضعفت ثابت مانده خدا را شکر کن سعی کن کمترش کنی. اگر دیدی نقاط قوتت ثابت مانده، قطعا در مسیر نابودی هستی. چهار تا گزینه گفتم، چهارمی را هم دقت کن. اگر نقاط قوتت ثابت مانده در مسیر نابودی هستی چون امام فرمودند نقاط قوت ثابت شده یعنی رکود، رکود یعنی گند گرفتن. اگر نقاط ضعفت ثابت است و حتی شیبی ملایم دارد که دارد بدتر میشود، اینقدر خطر ندارد که نقاط قوتت ثابت باشد. این تلاش شخصی من و تو برای رسیدن به تعالی نفس نوری ایجاد میکند، این نور فقط برای خود من نیست، دیدی در جلسه مینشینی با حال و نور بقیه، تو هم تنظیم میشوی؟ این نور در جامعه هم ایجاد میشود.
» اگر میخواهی ببینی جامعهای رو به اصلاح هست یا نه، باید ببینی خوبها، خوبتر شدهاند یا نه!
ما از این بحث معرفت نفس به اینجا میرسیم که اگر آدمها خودشان را اصلاح کنند، هم یک فرد از جامعه که خودش باشد اصلاح کرده، هم نوری ایجاد میکند که بغل دستیاش هم از این نور تاثیر میگیرد و او هم اصلاح میشود. راه بهترشدن جامعه این نیست که نگاه کنی و آمار بگیری ببینی بدها خوب شدند یا بدها بدتر شدند. برود نظرسنجی آسیبهای اجتماعی و مرکز آمار ببیند بدها خوب شدند یا بدتر شدند. اگر میخواهی ببینی جامعهای رو به اصلاح هست یا نه، باید ببینی خوبها، خوبتر شدند یا نه. اگر خوبها خوبتر شوند بدها خوب میشوند. دوباره بگویم؟ اگر خوبها که شما هستید، خوبتر بشوند، بدها خوب میشوند. نقاط قوت ثابت، خوبتر شدن نیست، باید تقویت شود. چه در اعمالت، چه در رفتارت، چه در خلقیاتت، چه در بخششهایت، چه در کار جهادیت و، و، و الی آخر. اگر ما ثابت بمانیم بدها بدتر میشوند. باید ما رشد داشته باشیم تا جامعه بالانس شود. خداوند تبارک و تعالی با یک تهدید قرآنی میگوید آقا تو در جامعه خوبی اما موثر نیستی که بقیه خوب شوند، تلاش هم نمیکنی خوبتر شوی تا بقیه را جذب کنی؛ اگر عذاب نازل شد تو را هم با آنها عذاب میکنیم. بعد پیامبر سوال کرد که اینها را با آنها عذاب میکنی بالاخره منظورت این است که تر و خشک با هم می سوزند؟ مثلا خوبها هم عذاب میشوند روز قیامت هم میگویید ببخشید دیگر عذاب نازل شد تر و خشک با هم سوختید. شما که خوب هستید این طرف بروید. فرمود نه! با هم سمت گمراهی و ذلالت میروند. به آنها میگویند تو چه خوبی هستی که اینقدر احساس غیرت به خداوند تبارک و تعالی نداشتی که برای خدا کار کنی؟! نشستی در خانهات و خوبی؟! خداوند اول از مؤمن غیرت میخواهد. غیرت نسبت به مالک، نسبت به خدا. که چقدر او برای خدا بنده جور کرده. تفکر به نقاط قوت و نقاط ضعف.
» تعصب عقل را کور و تاریک میکند
- یکی دیگر از نقاط تاریک در زندگی بشر بحث تعصب است.
یکی از نقاط تاریک عقل تعصب است. تعصب یک سری منشاها دارد مثل قومیت، آبا و اجداد. بسیاری از کسانی که دعوت پیغمبران را نپذیرفتند به خاطر تعصبشان به پدر، پدربزرگ، جد و اجداد و سنتهای تاریخیشان بود. قسمتی از تعصب هم به حب و بغض برمیگردد. بله اینکه «حبّ الشیءِ یُعمی و یُصمّ» همه شنیدیم. وقتی آدمها به چیزی عشق میورزند، حب دارند، کور و کر میشوند. هر چه میگویی آقا این قضیه بد است. نه آقا چی بد است. مثلا شما نگاه کنید میخواهند یک موسیقی که حالا نمیگوییم با محتوای شیطانی حتی با محتوای معمولی که باعث رشد نمیشود را جا بیندازند. اول چکار میکنند؟ اول خواننده را در قلب نوجوان با لباسش، قیافهاش، صدایش و با هرچیزی جا میدهند؛ بعد میگوید آقا اگر او به این آدم علاقهمند شد دیگر حبّ الشیءِ ایجاد شده است؛ یُعمی و یُصمّ کور و کر میشود. هرچه او میگوید، میگوید درست است. پس اول آن را جا بیندازیم. در مسیر دین هم همین است. پیامبر چقدر قدرت بیان داشت؟ قرآن چقدر معجزه بود؟ چقدر پیامبر خودش معجزه کرد؟ چقدر منطق قرآن قوی بود؟ همه این چقدرها را کنار بگذار. خود قرآن چه میگوید؟ «وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» میگوید دلیل اینکه مردم دور تو جمع شدند این است که دوستت دارند. مسیر نفوذ معرفتی به قلب محبت است. دوستش دارند دورش جمع شدند.
پس اول چه میشود؟ «حبّ الشیءِ یُعمی و یُصمّ» در قسمت اول این بحث گفتم یکی از چیزهایی که ما نسبت به خدا، پیامبر و اولیا باید داشته باشیم، «یُعمی و یُصمّ» است؛ یعنی بگوییم هر چه تو گفتی چشم. و گفتم دلیل اینکه میگوییم چشم این است که دوستشان داریم. شیطان هم این را فهمیده است. قوای خودش را در بین مردم محبوب میکند. کورشان میکند، چشمها و گوششان را میبندد. آنها اطاعت میکنند. خیلی راحت! بعد این تعصب را ایجاد میکند. وقتی تعصب ایجاد میشود شما ندیده تسلیم میشوی. وزن نکرده، نسنجیده، تسلیم میشوی. در بحث خدا و معصومین گفتیم عقلا ثابت میکنیم که معصوم هستند بعد تسلیم میشویم. اینجا نه دیگر، اینجا تعصب داری. در محله دعوا شده، یکی ظالم یکی مظلوم است. از راه میرسد اصلا نمیداند چه خبر است. کمربند را باز میکند میرود سمت بچه محل میایستد. میگوییم آقا مظلوم آن است، آن که تو سمتش ایستادهای ظالم است. میگوید نه بچه محل است. این تعصب است. قومیت، این چیزهایی که وجود دارد، محلیت، شیرازیت، ایرانیت، ناسیونالیست یعنی تعصب. هر مدلش. آدمها باید سمت حق بایستند. من مثالی بزنم، نه این مثال را نمیزنم دردسر دارد. والا. فردا در میآورند میگویند فلانی با ایران مخالف است. ولی ما سمت حق میایستیم. اگر یک وقتی ایران ظالم و کشور دیگری مظلوم باشد. من ضمانتی نیست بگویم به خاطر ایران با ظالم همکاری میکنم. نه آقا این حرفها چیست. همین هم آدم میترسد بگوید. ما انسان هستیم. برای رسیدن به حق و کشف حقیقت روی کره زمین خلق شدیم. این مرزها را استعمار کشیده است. ما امت بودیم. نه ما، قبل از اسلام، قبل از ادیان در کره زمین امتی زندگی میکردند. یعنی بر طبق عقیدهشان جایی جمع میشدند. قوم یهود، قوم مسیح، قوم اسلام، قوم فلان جمع میشدند. بعد آمدند مرزبندی کردند. مرزها از نظر اینکه چارچوب داشته باشد ما بحثی نداریم؛ اما مرز نمیتواند حقیقت را مشخص کند. هیچ کس نگفته این طرف مرز همیشه حقیقت است، بعضی وقتها این طرف مرز باطل است آن طرف مرز حقیقت است. تعصب همین است. طرف کلا تصمیمی گرفته دنبال مویداتش میگردد. خب این عقل را کور و تاریک میکند.
» هیاهو عقل را تاریک میکند
- گزینه بعدی در بحث نورانی کردن عقل بحث صَمت است؛ یعنی سکوت.
آدمها در هیاهو برای عقلشان تاریکی ایجاد میشود. شما الان مثلا فرض کنید از این در میخواهی بیرون بروی. شیرازی هم نیستی. میخواهی سمت شاهچراغ بروی. بعد از اینجا میخواهی زیارت بروی. بلد هم نیستی. از در که میخواهی بیرون بروی، از نفر اول میپرسی کدام طرف است؟ میگوید این طرف. نفر دوم میگوید آن طرف است. نفر سوم میگوید این طرف است. چهارم، پنجم… یکدفعه ده بیست نفر میریزند همه چیز میگویند. وقتی اطلاعات، سلیقهها، اقوال و گرایشها خیلی زیاد میشود، آن چیزی که گم میشود حقیقت است. سال ۵۷ انقلاب شد. ما یک امام داشتیم. یک دانه هم دشمن داشتیم. هر چه امام میگفت، همه چشم میگفتند. الان اگر شما بخواهی بگویی امام چه گفته دویست، سیصد نوع تفسیر هرمنوتیکی با دویست، سیصد تا گرایش از کلام امام است. خب این وسط چه چیزی گم میشود؟ حقیقت کلام امام. تو میمانی که امام بالاخره چه گفت؟! سکوت چه میگوید؟ میگوید آقا اینقدر دور و برت را شلوغ نکن. یک مسیر را اعتماد کن برو. هیچ کس معصوم نیست. در مباحث عقیدتی همین است. در مباحث اجتماعی همین است. در مباحث سیاسی همین است. هیچ کس معصوم نیست. هیچ کس علامه نیست. اینقدر اقوال مختلف است. تو متحیر میشوی، نمیتوانی انتخاب کنی. عمرت را در تحیر هدر میدهی. یک مسیر را بگیر برو. اگر کارشناسی من بحثم این نیست. کارشناس و محقق وظیفهاش این است که همه اقوال را ببیند. «فَبَشِّرْ عِبَادِی الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ». اما تو که کارمندی، کارگری، دانشآموزی، دانشجویی، کاسبی، شغلی حرفهای داری که هشت ساعت وقتت را میگیرد، پنج، شش ساعت هم خستهای. دو ساعت برای انتخاب راه وقت داری. ۵۰۰ تا راه را چک نکن. به یک نفر اعتماد کن دیگر برو. طرف میخواهد ازدواج بکند، اینقدر مشاوره میرود که آخرش به هیچ گزینهای نمیرسد. آقا به یک مشاور اعتماد کن بگیر برو. تحقیق برای اهل تحقیق است! اهل تحقیق یعنی کسانی که حرفهای محقق هستند. مردم عادی یک مشاور انتخاب میکنند میروند. برای مریضیات شده ۳۰ تا دکتر بروی؟ به یک دکتر آدم اعتماد میکند. دکتر خانواده. چند درصد مگر پیش میآید که آدم مریضی داشته باشد، مجبور باشد با ۳۰ تا دکتر مشورت کند. ۹۹ و ۹۹ صدم درصد با یک دکتر خوب میشوند. در مباحث دینی هم همین است. اینقدر این در و آن در میزند. اینقدر از این استاد به آن استاد به قول خودش میپرد. اینقدر مسیرهای گوناگون را رد میکند که در تحیر گیر میکند و تحیر یعنی تاریکی. نمیداند باید چکار کند. کمی دور و برتان را ساکت کنید. اجازه ندهید امواج مختلف بیاید.
»شعبههای شیطان را از خانههایتان جمع کنید
این هم حالا خیلی سطح بحث را پایین میآورد و مبتذلش میکند،ولی میگوییم مثکه مبتلابه است. برادر، خواهر این شبکههای ماهوارهای برای تو رایگان برنامه پخش میکنند واقعا خیر تو را میخواهند؟! با خودت لج نکن. خیر ایران را میخواهند؟! با حکومت لج کردی اشکال ندارد، کشتی خودت را چرا سوراخ میکنی؟ خودش هم میداند خیرش را نمیخواهند. اگر بپرسی کمی به عقلش رجوع کند میگوید نه دیگر آنها که خیر ما را نمیخواهند. با حکومت لج کرده دارد کشتی خودش را سوراخ میکند. برای چه بنیان خانواده خودت را داری داغون میکنی؟! برای چه فکر خودت را داری مغشوش میکنی؟! چرا محبت این خواننده، مجری و بازیگر را در دل خودت راه میدهی که حبّ الشیءِ ایجاد شود؟ کور و کر شوی؟ تو میدانی اینها صدای خدا نیستند! نمیدانی؟! اگر نمیدانی که التماس دعا، من اصلا بحثی ندارم. فلانی را دیدند که دمر بر سر جویی آب مینوشید. او را گفتند دمر نوشیدن عقل را بکاهد. گفت عقل چیست؟ گفت هیچ آبت را بخور.
عزیزم راحت باش مشکلی ندارد. اگر نمیدانی که اصلا هیچی. ولی اگر میدانی چرا با خودت، روح و روانت، زن و بچهات اینجوری میکنی؟! این اثرات میگذارد! بعضی از این کانالها تکههایی از این شبکهها میگذارند ما نگاه میکنیم، باور کن نگاه میکنم احساس میکنم دارم سیاه میشوم. کدورت احساس میکنم. قیافه یارو را میبینم دارد صحبت میکند احساس کدورت میکنم. تازه اینها چیزهای خوبش را میگذارند. مثلا اعتراف کرده فلان و… ولی مثلا [با شنیدن] تن صدایش و [دیدن] قیافهاش، به من احساس بدی دست میدهد. من همین الان یادم آمد قلبم تیر کشید. تعجب میکنم شما چرا نمیفهمید؟! چرا این سیاهی را حس نمیکنید؟! این فیلم سینمایی [که شیطان به شکل] دود و اینها میآمد چه بود؟ ایرانی بود شیطان به صورت دود میآمد در قلب آدمها میرفت. آره ملک سلیمان. اصلا ما هرشب داریم اینجا فیلمی معرفی میکنیم. این کارگردانها بگویید داداش این حقالحساب ما را هم بالاخره به حساب کانون بریزند. همین است. شیطان همین است! شیطان همین است! حتما باید آن سیاهی را ببینی تا بفهمی؟ نه، همین است. داری مسخ میشوی. مسخ شدی خودت نمیفهمی. شما که مؤمن هستید این آنتنهایتان را بردارید. به خدا زشت است. روز قیامت خِر من را میگیرند چرا به آنها نگفتی؟ من همین شبکههای خودمان هم به زور دارم تحمل میکنم. یا شبکه ورزش یا شبکه نمایش [نگاه میکنم] حوصله این چیزها که هِی صبح تا شب بزنی فلان [ندارم]. چکار داری؟ ورزش نگاه کن. سیاهی این است دیگر، خودت پایگاهی از شیطان در خانهات گذاشتی.
خواهر من، برادر من، مریضی؟ ششصد و پنجاه و هشت میلیارد و پانصد و هفتاد و هشت تیریلیارد ترانه حلااااال داریم، گوش بده. مریضی میروی آنها را دانلود میکنی میگذاری، بچه معصوم در خانه دارد راه میرود، شیطان دارد از این گوشش به آن گوشش بیرون میرود. من که میدانید اصلا مخالف موسیقی حلال نیستم. همه اینهایی که در ایران است حلال است. میرود میگردد آن یک دانه حرام را پیدا میکند! مریضی؟ نمیفهمی؟ سیاهی را حس نمیکنی؟ بعد میگوید چرا بچهام مریض شد؟ چرا برکت ندارد؟ خدا با کسی که مشرک است کاری ندارد ولی گوش تو را میگیرد! نگو چرا بچهام مریض شد؟ چرا پولم برکت نداشت؟ چرا ماشینم در جوب افتاد؟ «انَّ اللَّهَ غَيُورٌ» خدا غیرت دارد. ببیند تو به شیطان در خانهات رسمیت دادی خدا نسبت به مؤمن غیرت دارد. آقا برای من اصلا مهم نیست کسی که نمیشناسم چه غلطی بکند ولی نسبت به زن و بچهام ببینم دارند غلط میکنند برخورد میکنم. خدا غیرت دارد. امیرالمؤمنین(ع) غیرت دارد. پدر ما هستند. بعد تو توقع داری مثلا در مباحث اجتماعی و سیاسی و فلان… مردمی که شیطان در خانهشان شعبه دارد پشت سر دین بیایند. شعبهها را باید جمع کنید و من اصلا جمع کردن اجباری را قبول ندارم. مردم باید خودشان بفهمند این کار را نباید بکنند. همین جمعکردنهای اجباری مردم را سر لج انداخت. کار فرهنگی، من باید حرفم را بزنم، او هم باید حرفش را بزند. مبارزه است. همین امشب. همین امشب! چون بخوابی بیدار شوی ریسیت شدهای. شیطان دوباره تو را در تنظیمات کارخانه میبرد. همین امشب تریبونهای شیطان را از داخل خانههایتان جمع کنید. حرام را از خانهتان بیرون کنید.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید