یا انیس
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: حاکمیت و عقلانیت – قسمت اول
تاریخ:1403/03/12
عناوین اصلی سخنرانی:
»مشکل اصلی مملکت ما رئیسجمهور خوب و بد نیست؛ نداشتن حکمرانی است
»برای تحلیل کردن ما نمیتوانیم به جملات استناد کنیم باید منظومه فکری را بفهمیم
» عدهای از ما انتخابمان را کردهایم دنبال تأیید هستیم، این اشتباه است
»در اصولگرایان، انقلابیها و حزباللهیها ابدا هیچ استراتژی وجود ندارد
»ما رئیسجمهوری میخواهیم که نماینده یک تفکر نباشد، رئیسجمهور مردم ایران باشد
»مشکل اصلی مملکت ما رئیسجمهور خوب و بد نیست؛ نداشتن حکمرانی است
در ایامی که قرار داریم هم سوگوار از دست رفتن شهدای خدمت هستیم هم در سوگ حضرت امام(ره) و شهدای پانزده خرداد و هم در ایام نزدیک به یک انتخاب خیلی خیلی مهم. امشب خیلی کوتاه خدمتتان عرائضی تقدیم کنم که انشاءالله روضه را بیشتر استفاده کنیم و خدمت امامرضا(ع) باشیم، سالهاست یک بحث خیلی مفصل تحتعنوان حکمرانی دارد انجام میشود. قبلاً این بحثها فقط در حوزه مدیریت استراتژیک و در سطح دانشگاه بیان میشد، چند سالیست که حوزه هم متخصصانه وارد این فضا شده است. حوزه بهمعنای علوم دینی عرض میکنم. بحث مدیریت و مدیریت استراتژیک و حکمرانی یا بهقول عربها الحکمه؛ حکومه میشود حکومتداری، حکمه یعنی حکمرانی؛ بهقول انگلیسیزبانها governance یک چیز متفاوت با government یعنی دولت است. کسانی که در این حوزه کار کردهاند اگر در بحثهای حکمرانی که دارد در حوزه انجام میشود بیایند میفهمند که این کار خیلی محققانه و با اطلاع از مبانی حکمرانی در علوم سیاسی است.
یک کار الکی نیست که مثلاً یک عده نشسته باشند بخواهند از علوم دینی حکمرانی دربیاورند، نه! آنها را دیدهاند تحقیقات بهروز انجام شده، یک مرکز راه افتاده، مخصوصاً شورای عالی انقلاب فرهنگی بعد از حضور آقای خسروپناه که دارند کار میکنند و بحث درس خارج حکمرانی. اصلاً این بحث، بحث امشب ما نیست؛ خواستم بگویم همچین داستانی وجود دارد که اشکال اصلی این چهل و پنج و خوردهای سال انقلاب اسلامی ایران را داشتن حکومت و نداشتن الحکمه یعنی حکمرانی میدانند. البته نداشتن که، اصلاً همچین چیزی غیرممکن است، همه جهان یک حکمرانی دارند منتها این حکمرانی چقدر قوی است در ایران آن چیزی که باید باشد نیست. بخواهیم از این بحث بیرون بیاییم بگوییم تالی فاسدش؛ یعنی نتیجه اشتباهش چیست، این است که هر کس سر کار بیاید میتواند بکوبد از صفر شروع کند هر کاری دوست دارد بکند. هر کس بیاید سر کار میتواند این کار را بکند. مثلاً وزیری به مسکن اعتقاد ندارد میتواند بیاید هشت سال وزیر باشد بعد هم بگوید من نه یک مسکن ساختهام نه میسازم. هیچکس نمیتواند کاری به او داشته باشد. چرا؟ چون نظام دارد دولتی و حکومتی میچرخد. اگر سیستم حکمرانی بود مثلاً حکمرانی مسکن در جمهوری اسلامی داشتیم؛ یک چیز آماده بود، بعد میگفتند هر کس دارد میآید باید این را ادامه دهد. قانون میگفت تو باید این را ادامه بدهی. اگر بخواهی این را ادامه ندهی باید یک لایحه به مجلس ببری، مجلس تصویب کند، برای آن کسانی که دارند حکمرانی را ابلاغ میکنند بفرستند، آنها تجدیدنظر کنند. تو نمیتوانی بگویی مثلاً قبلی یک میلیون ساخته من نمیخواهم بسازم.
الان یکی از نگرانیهای ما این است که برخی کارهای خوبی که دارد انجام میشود یکدفعه آدم بعدی بیاید بگوید من نمیخواهم اینها را ادامه بدهم. میتوانیم چیزی بگوییم؟! اصلاً چیزی نمیشود گفت چون حکمرانی نداریم.این قسمت اول بحث و مقدمه اول بود. اگر خواستید در این فضا مطالعه کنید، بحثها خیلی زیاد است، بحث هم زیاد شده که بالأخره باید آن درصدی از حکمرانی که ما داریم تقویت بشود. من در کاندیدای همین دوره سه سال پیش یک نفر را دیدم همچین حرفهایی زد به خودش هم گفتم و تشکر کردم. گفت بله من متوجه این قضیه هستم. غیر از شهید رئیسی یک نفر دیگر این حرفها را در همان مناظرات زد. حالا چون دوباره ممکن است کاندیدا بشود نمیگویم کیست. بگویم هم مهم نیست چون خیلی رأی ندارد؛ ولی یک نفر این را گفت. من گفتم شما یکی متوجه شدی که مشکل اصلی مملکت ما رئیسجمهور خوب و بد نیست؛ نداشتن سیستم و استراتژی حکمرانی است. بالأخره باید کسی بیاید این را راه بیندازد.
»برای تحلیل کردن ما نمیتوانیم به جملات استناد کنیم باید منظومه فکری را بفهمیم
قسمت دوم صحبت را با یک خاطره شروع میکنم. سهچهار سال پیش به یکی از دوستان گفتم شما به یک سری نتایج شخصی رسیدهای. در حوزه دین بود، مثلاً اخلاق این است و … . بعد که رسیدی نتایج را نوشتهای که از نظر من یک، دو، سه، چهار و پنج درست است. بعد رفتهای در آیات، روایات، سیره، صحبتهای امام، رهبری و … گشتهای مؤیداتش را در آوردهای بعد میگویی ببین، این پنجتا نظر من که درست است، این هم دلایل قرآن، سنت، سیره و امامین انقلاب. گفتم خب اگر من پنجتای دیگر مخالف این نظرات را هم در بیاورم باز در این دریای از معارف من هم میتوانم کلی مؤیدات پیدا کنم. اسم این تحلیل و تحقیق دینی نیست، اسمش این است که من نظراتی دارم میروم در دین دنبالش میگردم که بگویم دین هم نظرات من را تأیید میکند. خب الان جواب این چیست؟ جوابش این است که ببینید ما اگر بخواهیم از اسلام تأیید بگیریم باید منظومه فکری اسلام را بشناسیم، نمیتوانیم کاری بکنیم بعد بگوییم در قرآن هم این را گفته. از قرآن که مستندتر نداریم. همین قرآن مستند میگوید عدهای در من میگردند به داعش تبدیل میشوند. متن آیه قرآن است که عدهای در قرآن میگردند و متوسل به متشابهات میشوند منحرف و کافر میشوند. کاش قرآن نمیخواندند. اگر بخواهیم از قرآن معارف بگیریم باید یک دوره کامل تفسیر قرآن خوانده باشیم که بتوانیم منظومه فکری قرآن را بفهمیم. اهل بیت هم همینطور تا میرسیم به الان. الان هر کسی برای نظر خودش مؤیداتش را از صحبتهای امام و آقا در میآورد. میشود در آورد. هر نظری شما بدهی میشود مؤیدش را در آورد. هر نظری! چرا؟ چون ما نمیتوانیم به جملات استناد کنیم باید منظومه فکری را بفهمیم. اینها که از قرآن بالاتر نیست.
منظومه فکری امامین انقلاب چیست. سالها قبل یک بحث راجعبه کتاب «انسان دویست و پنجاه ساله» رهبری داشتیم. تقریباً در پانزده جلسه من این کتاب را شرح دادم. آقا در مقدمهاش میگویند که اگر ما بخواهیم بفهمیم اهلبیت(ع) با وقایع روبهرو چه برخوردی داشتند نمیتوانیم به یکیشان استناد کنیم. یک انسان ۲۵۰ ساله در طول تاریخ است که در برههها و زمانهای مختلف عکسالعملهای مختلف داشته. ۱۴۰۰ یک چیز گفته، ۱۳۹۰ یک چیز دیگر گفته، به اقتضای زمانه! تو در ۱۴۰۳ نمیتوانی به یکی از این دوتا استناد کنی باید بفهمی روش تحلیل این آقا چیست.
» عدهای از ما انتخابمان را کردهایم دنبال تأیید هستیم، این اشتباه است
این روزها اغلب ما دنبال انتخاب هستیم؛ اما عدهای از ما انتخابمان را کردهایم دنبال تأیید هستیم، این اشتباه است. الان نه به بار است نه به دار، عدهای دارند برای یک آدم تبلیغ میکنند، شاید به یک حجت شرعی، چیزی رسیدهاند که به نظر من این اصلاً غیرممکن است که آدمی در انتخابات ریاست جمهوری از قبلش به حجت شرعی رسیده باشد. من که تا چهارشنبه قبل از انتخابات به حجت شرعی نمیرسم. یک عده اینطوریاند. آنها یا در ستاد انتخاباتی هستند یا از نظر ایدئولوژیک در آن ستاد بسته شدهاند. آنها را ول کنید. چرا؟ چون هر چه دلیل میآورند برای تأیید کاندیدای خودشان است؛ از آقا، از امام، از پیغمبر، از عیسی، از حواریون، از جبرئیل، از خود خدا؛ میتوانند پیدا کنند؛ اما حقیقت ماجرا این است که اغلب ما و مردم تا چهارشنبه پنجشنبه به تصمیم قطعی نمیرسیم. بله وقتی یک گزینه داریم مثلاً در انتخابات قبلی یکی از دلایلی که مردم کم شرکت کردند این بود که میدانستند آقای رئیسی رأی میآورد. اینقدر فاصلهاش با نفر دوم زیاد بود که کاملاً قابل پیشبینی بود. حتی انگیزه بحث و گوش دادن هم نبود. انتخابات قبلیتر اینطوری نبود، الان هم اینطوری نیست. به نظر من کسانی که انتخابشان را کردهاند درصد خیلی کمی از مردم هستند. خیلیخب عزیزم شما انتخابت را کردهای، من اصلاً اصراری ندارم با تو بحث کنم.
برادر و خواهر من آنهایی که انتخابشان را کردهاند را ول کنید، سراغ کسانی بروید که انتخابشان را نکردهاند یا اصلاً نمیخواهند در انتخابات شرکت کنند. فرصتت را برای آنها بگذار. برای یک عده تمام است، همین است؛ یعنی یک آدم را در ذهنش دارد دیگر از الان تا جمعه از خود خدا هم برایش دلیل میآورد. این آدم هر کس میخواهد باشد. این یک نکته مبنایی بود نه فقط برای انتخابات، برای همه چیز ما باید ببینیم اهل تحقیق و تحلیلیم یا بهقول قرآن اهل مصادره به مطلوب خودمان هستیم. از قرآن هم برای مطلوب خودمان دلیل میآوریم. مطلوب من بگگراند ذهنیام است دنبالش میگردم. من این بحث را یک جلسه کامل برایتان گفتهام. الان مثالش را بزنم یادتان میآید کدام بحث بود. گفتم اگر از قبل به شما بگویند برو در حسینیه رهپویان وصال دنبال رنگ آبی بگرد. شما از وقتی که میآیی [چشمت آبیها را میبیند.] همین الان هم که من گفتم همه چشمها سمت رنگ آبی رفت. پیراهن آبی، زمین آبی، این قالی این همه رنگ دارد فقط آبی را میبیند. بعد میگویی همه حسینیه آبی بود. اگر بگویند دنبال رنگ مشکی بگرد میگویی همه حسینیه مشکی بود. بستگی دارد در دریای معارف تو دنبال چه بگردی. اگر دنبال چیزی بگردی پیدا میکنی. آنهایی که کلاسهای تندخوانی رفتهاند میدانند چه دارم میگویم. یکی از روشهای تندخوانی این است که اول ببین در متن سؤالت چیست. وقتی دنبال سؤالت میگردی آن قسمتهایی از متن که به سؤالت مربوط نیست را ناخودآگاه از ذهنت رد میکند.
بنابراین مواظب باشیم نه فقط در انتخابات، در کسب حقایق در این دام نیفتیم. این توقع بیجاست که من بگویم عموم جامعه برای معرفتشان وقت بگذارند؛ اما این جمله دوم درست است، امثال من چهل دقیقه وقت داریم که چیزی بگوییم، از این چهل دقیقه بیست دقیقهاش که نرسیده، پنج دقیقه هم که حواسش متمرکز نیست، ده دقیقه آخر هم که خسته شده است، از امثال من معرفت در نمیآید، معرفت یعنی وقت بگذاری، سیستماتیک و کلاسیک، این میشود معرفت. اینکه استراتژیستهای انقلاب اسلامی منبریها و سخنرانها باشند اشتباه بزرگی است. این حرف امسال من نیست. استراتژیست یعنی اگر مثلاً تو گفتی شهید مطهری بتواند بگوید این سیر مطالعاتی شهید مطهری است. سیر مطالعاتی؛ از اینجا باید شروع کنی تا اینجا ختم شود. باید وقت بگذاری. الان متدینین انقلابی حزباللهی ولایی ما سخنرانی رهبری را هم گوش نمیدهند؛ یعنی الان اگر بهش بگویی مثلاً دیروز آقا چه گفته نمیداند. ممکن است چهارتا کانال که چهارتا پاراگراف در آورده باشد خوانده باشد. بعد مثلاً من از او توقع داشته باشم منظومه فکری امام و رهبری را برایم توضیح بدهد! نمیتواند!به کجا میخواهیم برسیم؟!
گفتم این توقع بیجا است؛ اما دو کتاب ۱_ «منظومه فکری حضرت امام(ره)» ۹۲۴ صفحه.
۲_ «منظومه فکری حضرت آقا» ۶۲۵ صفحه از انتشارات شورای عالی انقلاب فرهنگی که آقای خسروپناه کار کردند را اگر دوست داشتید بخوانید. بهجای اینکه پای این سخنرانی بنشینید و توئیت این و آن را بخوانید، اگر به امامین انقلاب معتقدید بروید منظومه فکریشان را بخوانید. از الان تا آخر تابستان ۶۲۵ و ۹۲۴ صفحه، میشود هزار و خوردهای صفحه، اگر روزی سه صفحه بخوانی تمام است. سه صفحه ده دقیقه میشود. منظومه فکری! نه که بروی شروع کنی سخنرانیها را بخوانی، این کتاب را بخوان. منظومه را بخوان. سخنرانی را هم میتوانی در سایت بروی شروع کنی در این ده سال اخیر همه را بخوانی. منظومهای نیست در ذهنت نمیماند. که بعد اگر من آمدم گفتم آقا، امام، پیغمبر فلان چیز را گفتهاند تو بگویی این صحبتهای تو انتخاب از صحبتهای آنها است برای تأیید خودت. من منظومه فکری را دارم، آقا ۱۴۰۳ همچین تحلیلی نمیکند، ۱۴۰۴ همچین نظری نخواهد داشت و … . این پیشنهاد غیرعملی، انشاءالله شاید یک درصد عملی شد.
»در اصولگرایان، انقلابیها و حزباللهیها ابدا هیچ استراتژی وجود ندارد
من سال ۹۲ یک خاطره بهتان گفتم، این را هم دوباره تکرار میکنم، از این خاطره به یک نتیجه دیگر هم برسیم و بحث تمام شود. سمت حلبچه یک ارتفاع بود به نام سورن که ما برای عملیات بیتالمقدس که آنجا بودیم به زمستان خورد، اسفند در کردستان عراق؛ یعنی اوج سرما. بعد وقتی در این ارتفاع میخواستی بالا بروی به سنگر برسی، سنگرکمینهای آن بالا که داستانش خیلی متفاوت است. میخواستیم کمین عوض کنیم چهار ساعت طول میکشید، در کمین قبلی دو روز بالا میماندند، ما میخواستیم برویم تحویل بگیریم چهار ساعت طول میکشید تا بالا برویم منتها از بالا که میخواستیم پایین بیاییم تقریباً دو دقیقه طول میکشید. یک توپ یا یک لاستیک زیرمان می گذاشتیم در دو دقیقه پایین میرسیدیم. ما برای اینکه در برگشتن این تیوپ را کنترل کنیم دوتا سرنیزه همراهمان بود که هر هفتهشتده متر به زمین میکوبیدیم، نگهش میداشتیم باز دوباره ول میکردیم ده متر بعد میکوبیدیم که این تیوپ حرکت کند. ما همینجوری داشتیم با این تیوپ میکوبیدیم میآمدیم، دوتا از رفیقهایمان را دیدیم که دوتایی یک تیوپ بزرگ سوار شده بودند از بغل ما مثل جت گذشتند. همینطور که میگذشتند با خوشحالی برای ما دست تکان دادند و لبخند زدند. بعد من به بغلدستیام که او هم مثل من هی داشت سرنیزه میکوبید گفتم دمشان گرم! آنها چه کار کردند؟! با این سرعت دارند میروند! دو دقیقهای پایین میرسند. او گفت خب این سرعت را گرفتهاند پایین چه میشود؟! گفتم خب عقل دارند دیگر، کسی که از بالا با این سرعت که به سی چهل کیلومتر رسیده از کنار ما رد شد، اینقدر هم خوشحال بود، پیروزی هم نشان داد، حتماً برای آن آخر فکری کرده است. بعد نگاه کردم ببینم فکرشان چیست، فکرشان این بود که وقتی به آخر رسیدند، تیوپ در آسمان رفت، آن دوتا هم وسط کوه و سنگ پرت شدند، درب و داغون، دست و سرشان خونیمالی که ما بالای سرشان رسیدیم.
داستان، داستان الان و سال ۹۲ است. مثلاً میبینی یکدفعه از یک جناح بیستتا آدم میآیند کاندیدا میشوند. میگوییم آنها حتماً عقلشان میرسد، حتماً برای آن آخر، کاری کردهاند وگرنه هیچ عقلی نمیگوید بیست آدم [از یک جناح بیایند]. آنها یک اتاق فکر دارند، یک استراتژیست دارند که به آنها گفته است تو الان برو، تو این ساعت برو، تو این را بگو، تو آن را بگو، تهش من مدیریت میکنم. ۹۲ یادتان است که چهارتا بودند، من این را گفتم که نه قبل نه بعد هیچ مدیریتی ندارند. میروند آخرش تیوپ پرت میشود بالا، آنها هم هر کدام از یک طرف میافتند داغون میشوند. ۹۲ این را گفتم. الان هم، حکمرانی نداریم دیگر، فکر نکنید که یک اتاق فکر آنجا نشسته است میگوید تو برو، تو این ساعت برو، تو این را بگو، تو آن را بگو، بعد مینشینیم کنار همدیگر استراتژی میچینیم، اینجوری فلش میکنیم بعد در دل جناح مقابل میرویم، این را میزنیم، او را میزنیم. نه! برادران و خواهران رسماً خر تو خر است! هر کس هر کاری دوست دارد میکند. اگر بعداً اتفاقی اتحادی پیش بیاید ریشسفیدی است. حاجی جان مادرت، توروخدا، بهخاطر امام زمان(عج) و شهدا کوتاه بیا. بهخاطر خون شهدا،حاجقاسم، رئیسی. در اصولگرایان، انقلابیها و حزباللهیها ابدا هیچ استراتژی وجود ندارد. هر کس هر کاری دوست دارد میکند.
مثلاً شب دخترش میگوید
_بابا صبح برویم برای ریاستجمهوری ثبتنام کنیم.
میگوید: _ نه برویم چه کار؟!
_ خیلی وقت است تو را ندیدهاند، آنجا میرویم شناسنامه را بالا میگیری، عکس میگیرند، خبرنگارها و … . _برویم.
بستگی دارد صبح، صبحانه چه خورده باشد، کله بزند حالش را ندارد برود، ورزش کرده باشد، نانپنیر و خیار زده باشد ساعت نه میرود برای ریاستجمهوری ثبتنام میکند.
آقا مملکت ما این است! اینجا ننشستهام بگویم، من اطلاع دارم، با گندههایشان داریم صحبت میکنیم. آقا او صبح رفت! میگوید به قرآن نمیدانستیم! آن یکی استراتژیست است نشسته دارد جدول میدهد و … ، یکدفعه زنگ میزنند میگویند رفیقت دارد در وزارت کشور ثبتنام میکند. میگوید ثبتنام چی؟ ثبتنام ریاستجمهوری، دارد میرود که رئیسجمهور بشود. عدهای بالأخره دیده میشوند، دوست دارند دیده شوند، بگویند ما هم در این اندازه هستیم. اینها خیلی آدمهای مهمی نیستند، آنهایی که احساس تکلیف میکنند خیلی احمقند. آنها دوست دارند دیده بشوند، اصلاً در چشمهایش ذوق دیده میشود. مدتهاست بیستتا خبرنگار و هشتادتا میکروفون با هم ندیده بود. همچین ذوق میکند،
_حاجی اینها مال من است؟!
_آره مال تو است.
_حرف بزنم؟
_حرف بزن.
بچهها هم دیگر میفهمند تو چقدر بدبختی!
موضوع آن احمقهایی هستند که احساس تکلیف میکنند. داداش تو به چیِ خودت نگاه کردی احساس تکلیف کردی رئیسجمهور مملکت جمهوری اسلامی ایران بشوی. واقعاً به چه؟ میتوانی حرف بزنی؟! حکمرانی شوخی نیست. اصلاً بعید نیست اگر مرحوم نخودکی الان زنده بود عدهای درخواست میکردند حاجآقا بیا برو برای ریاستجمهوری. اصلاً بعید نیست. اینقدر اوضاعمان داغون است. آدم باید سیستمهای حکمرانی را بشناسد. آدم باید بفهمد قُوا یعنی چه، سیستمهای مدیریتی یعنی چه، بروکراسی یعنی چه. اصلاً هیچ برداشتی از بروکراسی ندارد. شعارهای تو با حاکمیت بروکراسی در جمهوری اسلامی اصلاً قابل جمع نیست. مثلاً میگوید من میخواهم بیایم کارها را به مردم بسپارم! عزیز من این کار را تو اگر بخواهی به مردم بسپاری یک میلیون کارمند را باید از کار برکنار کنی که طبق ضوابط استخدامی نمیتوانی برکنارشان کنی. باید تا آخر بازنشستگی بهشان حقوق بدهی. دیوانهای همچین طرحهایی میدهی! اصلاً نمیدانی یعنی چه! من تعجب میکنم. ما دنبال کسی میگردیم بفهمد حکمرانی یعنی چه. مهمترینش این است. حالا من شرایط بعدی را هم میگویم. برداشتش را از حکمرانی به ما بگوید؛ بعدش سراغ این میرویم که این آدم بیاید توضیح بدهد که چقدر مبانی انقلاب اسلامی، قرآن، امامین انقلاب و … با برداشت او از حکمرانی همخوانی دارد. آدمی که اصلاً نمیداند حکمرانی بالکل یعنی چه، من برای این آدم دعا میکنم. نه دعا که خدا شفایش بدهد، دعا میکنم برود دکتر که جلوی چشمهای ما راه افتاده است برود رئیسجمهور ما بشود.
»ما رئیسجمهوری میخواهیم که نماینده یک تفکر نباشد، رئیسجمهور مردم ایران باشد
و اما آخرین نکته: من شخصاً از این انتخابات چه میخواهم که شاید عدهای از شما یا بقیه که میشنوند هم قانع بشوید که این مطالبه جدی ما باشد.
۱_مشارکت. دست همه کسانی را که در گود میآیند برای اینکه درصدی از مردم را در مشارکت شریک کنند میبوسیم. جالب این است مثلاً میگوید مشارکت اصل است، مردم را بهسمت فلان بیاورید بعد آدمی که در سلیقه سیاسی من نیست، آنوری است میآید ثبتنام کند آنها را بیاورد. شروع میکنیم به او فحش دادن. او آمده یک عده دیگر را بیاورد. وقتی میگویم حکمرانی نمیفهمی یعنی همین، برای چه به او فحش میدهی؟! او آمده عده دیگری از مردم که با ما همسلیقه نیستند بیاورد. بالأخره مشارکت میخواهی یا نمیخواهی؟! وحدت به این معنا نیست که همه آن چیزی که من میگویم را قبول کنند. وحدت یعنی اقوال مختلف بیایند، من حرفهایم را بزنم، بقیه هم حرفهایشان را بزنند و اقوام و اقوال مختلف درگیر بشوند. الان سهتا انتخابات است درصد مشارکت زیر پنجاه آمده. کمی به فکر مشروعیت و مقبولیت نظام باشید. امید داریم که این انتخابات بالا برود.
برادر و خواهری که اینجا یا جای دیگر هستی رأی نمیدادی بعد فکر میکردی با رأی ندادنت یک اتفاق مثبت میافتد، نه؛ آن رأی که تو کف زمین گذاشتی بقیه برداشتند به نام خودشان نوشتند. آن توله پهلوی گفت با من است، این طرف احمدینژاد گفت با من است، اصلاحطلب میگوید با من است، همه گفتند با من است. وقتی تو رأی نمیدهی، رأی را روی زمین میگذاری یکی میآید بر میدارد، فکر نکن بر نمیدارد. همیشه گروههایی آماده هستند که آنهایی که رأی نمیدهند را به حساب خودشان بگذارند. برو بنویس بزغاله ولی رأی بده. به حساب خودشان میگذارند. برای بالا بردن مشروعیت ما مشارکت میخواهیم. مرحوم شهید رئیسی سه سال پدر خودش را در آورده است، این را دیگر کسی نمیتواند انکار کند که بنده خدا خیلی جان کند، ولی تا حرف میزد اینوریها میگفتند تو رئیسجمهور حداقلی برای چه از طرف ملت ایران حرف میزنی. تو زیر پنجاه درصد رأی آوردی. یادتان رفته؟! هر کس الان رئیسجمهور بشود زیر پنجاه باشد قدرتش کم میشود. مشارکت را بالای پنجاه بیاوریم. شرط این چیست؟ شرط مشارکت این است که سلیقههای مختلف جمع شوند بیایند. این چهارتا پنجتایی که ما دوستشان داریم همین تعداد طرفدار دارند. این را نمیفهمید؟! دوتا سهتا که یک گروه دیگر از جامعه آنها را تأیید کنند بیاورید البته تا همین الان که من کمی دراز کشیدم هفدهتا بود. دراز کشیدم یک دستشویی رفتم فکر کنم نوزدهتا شد. والا در این دوسه روز ما میرفتیم یک تجدید وضو کنیم برگردیم یک نفر رفته بود رئیسجمهور بشود. از داخل اینها ما بتوانیم تعدادی را دربیاوریم که بالأخره بتوانند گروههای دیگر مردم را درگیر کنند.
۲_وحدت. ما رئیسجمهوری میخواهیم که نماینده یک تفکر نباشد، رئیسجمهور مردم ایران باشد. کسی که وقتی آمد بتواند با گروههای مختلف فکری مردم ایران ارتباط برقرار کند. وحدت ملی که بارها شنیدهاید روی آن تأکید شده است.
۳_وقتی دوره دوم آقای احمدینژاد تمام شد آقا فرمودند رئیسجمهوری را انتخاب کنید که خوبیهای آقای احمدینژاد را داشته باشد و معایبش را نداشته باشند. ملت شریف ایران به آقای روحانی رأی دادند که خوبیهای آقای احمدینژاد را نداشت، معایبش را داشت، یک سری معایب دیگر هم داشت. هشت سال! این زندگی امروز ماست! نمیتوانی انکار کنی که آن هشت سال چه تخریبی ایجاد کرد. نمیتوانی انکار کنی! امیدوارم نمایندهشان در این مناظرات بیاید تا عدهای سند جلویش بگذارند که شما در آن هشت سال با بنیانهای اقتصادی مملکت چه کردید که رئیسی و دهتای دیگر باید ده سال کار کنند تا بتوانیم کاری بکنیم. الان هم همین است. اولاً قطعاً در این سه سال معایب جدی در دولت آقای رئیسی بوده. چیزی که خیلی مهم بوده شخصیت ایشان کاملاً قابل احترام است، آن روش برخورد غیر از بالا به پایین و مردمی بودن باید ادامه پیدا کند و محاسن دیگر هم داشته همه را دربیاورند، معایبی که داشته، در چند وزارتخانه معایب خیلی بزرگ است، آنها را هم دربیاورند، مردم به کسی رأی بدهند که محاسن آن سه سال را داشته باشد معایببش را نداشته باشد انشاءالله. دوره قبل که آنجوری شد. من هم داداش دیگر خیلی حال و حوصله این بحثها را ندارم، اگر که انشاءالله شما مردم شریف ایران به یک آدم خوب رأی دادید ما در خدمتتان هستیم اگر قرار باشد دوباره امثال روحانی بیاید من دیگر حوصله بودن در گود سیاست را ندارم. این را دارم جدی عرض میکنم چون عدهای هستند دارند از سیاست پول در میآورند این حرفهایی که میزنند شعار است؛ ولی من واقعاً حوصله چهار سال هشت سال دیگر را ندارم. اصلاً نمیدانم دیگر عمرم برسد.
لذا دعا میکنیم برای انتخاب خوب، انشاءالله که انتخاب خوبی بشود و انشاءالله بهتر بشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید