امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت بیست‌و‌هشتم- شهادت امام محمدباقر (ع)

13 آذر 1404 -   4:19 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا نور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی‌نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت بیست‌وهشتم
تاریخ:1402/04/03
 
عناوین سخنرانی:
»الان خط مرزی بین شیطان و خدا فقط صهیونیزم است
»خصوصیات منافق

در دیدار اخیری که مقام معظم رهبری با قاریان قرآن داشتند، شاید از دیدارهایی که با قاریان در طول این سالیان داشتند جزء معدود دیدارهایی بود که هم خیلی مفصل صحبت کردند هم خیلی دقیق و فنی. نکات مختلفی گفتند که یکی این بود که برای استماع و گوش دادن تلاوت قرآن وقتی بگذارند. مثلاً در بعضی شهرها رسم است که مردم جلسه‌ای شرکت می‌کنند فقط برای اینکه قرائت قرآن گوش بدهند. وقتی نوجوان‌هایی که به سن بلوغ نرسیده‌اند می‌خوانند چون حنجره پاک است و در مقام عصمت قرار دارد، عصمت یعنی بالأخره معصوم است اثرش خیلی بیشتر است و ان‌شاءالله که از این قاریان نوجوان هم بیشتر استفاده کنید؛ ولی کلیتش این است که خود قرائت قرآن، همین صوت و لحن در آرامش انسان خیلی خیلی تأثیر دارد و همین دقایق کوتاهی که این عزیز دلمان خواندند کاملاً مؤثر بود. حتی ایشان صحبتی هم فرمودند گفتند که زمانی منبر مقدمه قرائت قرآن بود و من هم به نظرم رسید که در برنامه‌هایمان یواش‌یواش به این سمت برویم که یک سوره کوچک خوانده بشود بعد منبر باشد بعد قبل از روضه یک قرائت رسمی باشد. در جلسه‌های بعدی مثلاً محرم این کار را بکنیم.

»الان خط مرزی بین شیطان و خدا فقط صهیونیزم است
در ادامه بحث سلوک کاربردی به کلمه نفاق می‌رسیم. منفورترین کلمه قرآن کریم همین نفاق است؛ یعنی خداوند تبارک و تعالی در جاهای مختلف نفاق را از خدانشناسی و حتی از مبارزه با خدا و کفر بالاتر می‌داند. نفاق چیزی نیست که خیلی تابلو باشد مثلاً به  مجاهدین خلق منافقین می‌گویند. این خیلی تعجب است. نفاق دیده نمی‌شود. این منافقین که دیگر منافق نیستند، رسماً آن طرفند دیگر. رسماً محارب و کافرند. نفاق در بین جامعه متدینین است. زمانی که اول انقلاب بود، مجاهدین بالأخره خودشان را متدین و حزب‌اللهی نشان می‌دادند، ما گفتیم منافق‌اند و خیلی هم درست بود بعد که دیگر در دامن صدام رفتند الان هم به این خفت افتاده‌اند و جزء آرزوهای من این است که خفت آن‌ها را ببینیم ان‌شاءالله. خود رجوی را بیاورند خفت و ذلتش را ببینیم چون عاقبت این مدل انسان‌ها قطعاً این است. همین اول جلسه قبل از اینکه بحث نفاق را باز کنم چون من چیزی در ذهنم بوده که مخالفت با نظام و جمهوری اسلامی یک درصدش انتقاد است که خب ما منتقدیم؛ اما وقتی سمت عناد و مخالفت می‌رود قطعاً به اسرائیل می‌رسد؛ یعنی کسی که بخواهد مقابل نظام بایستد قطعاً باید کنار اسرائیل بایستد.

دیدید که اولش آن شازده رفت بعد آن یکی دیگر رفت بعد مجاهدین رفتند بعد فلان، بقیه هم می‌روند. کسانی که در زاویه عناد با جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند با تمام معایبی که همه می‌دانیم خیلی هم منتقدیم؛ اما وقتی در زاویه عناد با جمهوری اسلامی می‌رود نگاه می‌کنی می‌بینی که فقط دارد زشتی می‌گوید. این عناد است دیگر. هیچ نقطه مثبتی ندارد؟! این قطعاً باید برود کنار اسرائیل قرار بگیرد. آن جمله‌ای که سال ۹۶ در بحث «به‌سوی بی‌نهایت» خدمتتان گفتم که در آخرالزمان ما دو لشکر بیشتر نداریم. یک لشکر الهی که مثلاً  لشکر الهی با این همه  تخلفات و این چیزهایی که داریم، همان مدلی که زمان ائمه هم بوده. مگر زمان رسول خدا(ص) آن کسانی که در کنار ایشان بودند همه درجه یک بودند. همیشه بوده؛ ولی آدم هر چقدر هم به لشکری که در آن قرار دارد منتقد باشد باید در این لشکر باشد. چون امام‌صادق(ع) می‌فرمایند جبهه‌بندی در آخرالزمان فقط دوتاست یا شیطانی یا الهی. حالا لشکر الهی باید پالایش بشود، باید اصلاح بشود. همه‌اش سر جایش؛ ولی اینکه آن طرف شیطانی است که دیگر کسی شک ندارد؛ ولی می‌بینیم که آخرش همه به آنجا می‌رسند؛ یعنی مجبور می‌شوند. که مثلاً کسی مثل زیباکلام که خودش جزء اصحاب اول انقلاب است دیگر وقتی در زاویه عناد با جمهوری اسلامی می‌افتد مجبور می‌شود به‌سمت اسرائیل برود، رسماً هم دفاع کند بگوید اصلاً این چیزهایی که شما می‌گویید نیست خیلی هم حکومت خوبی‌ است.
این را دقت کنید که ما در مخالفین و اپوزوسیون کسانی را داریم که خیلی هم مخالف‌اند؛ اما این خط مرزی را رعایت می‌کنند؛ یعنی به‌سمت اسرائیل نمی‌روند. آن‌ها هم فهمیده‌اند که باید این طرف باشند و انتقاد کنند و اصلاح کنند حتی مثلاً دعوا کنند، بزنند؛ ولی آن طرف نمی‌روند. در سوریه حاج‌قاسم جایی سخنرانی می‌کردند ایشان به داعش می‌گفت که واقعاً شما چه مسلمان‌هایی هستید که می‌بینید اسرائیل دارد زخمی‌هایتان را درمان می‌کند باز هم مشکوک نمی‌شوید؟! این دیگر حماقت نیست. شما رسماً آن طرف هستید. دیگر به این نمی‌شود بگوییم جهالت. الان خط مرزی بین شیطان و خدا فقط صهیونیزم است. لذا می‌بینید کسی به‌شدت هم منتقد جمهوری اسلامی است، فرار کرده است، بیاید اینجا بیست سال زندان می‌خورد؛ ولی موقع شهادت حاج‌قاسم زیر پرچم شهادت حاج‌قاسم سینه‌ای می‌زند. او فهمیده که اسرائیل خط مرزی است و هر کس نفهمیده آخرش همان طرف می‌رود دیگر. ان‌شاءالله خدا همه ما را هدایت کند.

»خصوصیات منافق
درجاتی که از نفاق می‌خواهم بگویم علامه طباطبایی ذیل سوره منافقون گفته‌اند. این چیزها را می‌گوید. در همه ما، در من که حتماً رگه‌هایی از آن هست. قرار نیست منافق حتماً منافق رسمی باشد کمااینکه دروغگو قرار نیست همیشه دروغ بگوید، غیبت‌کن قرار نیست همیشه غیبت کند، وقت‌هایی هم غیبت نمی‌کند. منافق قرار نیست همیشه نفاق بورزد؛ اما این خصوصیات اگر در کسی باشد قطعاً باید اصلاح کند چون پیامبر(ص) می‌فرمایند در شعبه‌ای از نفاق قرار دارد.
خصوصیات:
1-    خشوعشان ظاهری است. یعنی چه؟ یعنی عبادت‌های آن‌ها اداست. ادا! ما الان ادا را زیاد می‌بینیم دیگر. یک روایت یاد گرفته‌اند «من بکی أو ابکی أو تباکی» هر کس گریه کند یا ادای گریه درآورد. بیست سال است گریه نکرده فقط ادای گریه را درآورده؛ یعنی این مال این نبود که شما بگویی کلا دیگر تا آخر عمرت باید تباکی کنی. می‌گوید اگر جایی هم گریه‌ات خشک شد تباکی کن مجلس اباعبدالله(ع) گرم بشود. طرف به خود من می‌گفت در کل دهه محرم شصت‌هزارتا نعره زدم یک قطره اشک نریختم. اشکالی دارد؟ گفتم بله اشکال دارد. برای چه اشکال نداشته باشد! پس ما سراغ این قضیه می‌رویم که خشوع منافق ظاهریست. حالا این در گریه بود، در نمازش هم همین است؛ یعنی در نماز هم خشوعش خشوع ظاهری است. آن کسی که همین الان سر خانواده و بچه‌اش داد زده است، ظلم کرده است، بچه‌هایش از او می‌ترسند، چه مادر باشد چه پدر، بعد به نماز می‌ایستد، شانه‌هایش را پایین می‌اندازد الله‌اکبر می‌گوید منافق است. برای اینکه می‌گوید خشوع باید باطنی باشد. خشوع باطنی یعنی خشوعی که در باطنت است در نماز خودش را نشان می‌دهد. نه اینکه موقع نماز که شد شانه‌ات را پایین بیندازی و صدایت را بلرزانی و … . که اصلاً راجع‌به به این صدا لرزاندن من اعتقاد دارم باید از باطن شروع بشود. ما که هنرپیشه نیستیم! نمی‌خواهیم که بازی کنیم. خشوع باید از باطن شروع بشود؛ یعنی انسان باید ناخودآگاه به خشیت و خشوع بیفتد. اگر کسی خشوع ظاهری دارد بر شعبه‌ای از نفاق است.

2-    قساوت قلب. مرد داریم زن هم داریم که می‌گوید من سه ماه است گریه نکرده‌ام. این از خصوصیات نفاق است.  تلویزیون با آن هنرپیشه و ورزشکار مصاحبه می‌کند  مثلاً آخرین باری که گریه کردی کی بود؟ می‌گوید ۱۳۹۸. آقا مگر می‌شود؟! اصلاً اشک مثل خنده است اگر اشک یا خنده هر کدام نباشد تو یک مشکل داری. قساوت قلب نسبت‌به خیلی چیزهای دیگر. زن است، خصوصیات قسی دارد بعد فکر می‌کند خیلی هم خوب است. اتفاقاً زن باید خیلی رقیق باشد. مرد هم باید خیلی رقیق باشد.  در خصوصیاتی که امام‌صادق(ع) می‌فرمایند می‌گویند یاران ما مرادنشان هم رقت زنانه دارند در حالیکه در جهان امروز رسم است که مرد گریه نمی‌کند. بیخود کردی مرد گریه نمی‌کند! برای چه گریه نمی‌کند؟! مرد است، حیوان که نیست که می‌گویی مرد گریه نمی‌کند. پس قساوت قلب شعبه‌ای از نفاق است. نسبت‌‌به جامعه، فقر و مرگ بی‌تفاوت می‌شود. در شغل‌هایی که داریم هر شغلی باعث بشود که شما قسی‌القلب بشوی کراهت دارد. مثلاً قصابی، مرده‌شوری و گورکنی مکروه است. همه این‌ها مکروه است نه که حرام است؛ ولی توصیه کرده‌اند که در مسیر معرفت الهی اگر از این شغل‌ها داری موقتی باشد، اگر می‌توانی هر چند وقت یکبار عوض کن یا راه‌هایی پیدا کن آن قساوت قلب از بین برود.
3-    بخل
چرا؟ چون منافق می‌گوید الله‌اکبر، می‌گوید «مَالِکِ یَوْمِ الدِّین» می‌گوید «إِيّاكَ نَعبُدُ وَإِيّاكَ نَستَعينُ» اما فکر می‌کند اموالش مال خودش است. احساس مالکیت می‌کند. هر کس به هر چیزی احساس مالکیت کند این نفاق است. این شعبه‌ای از نفاق است.
4-    حسادت
چرا حسادت؟ باز حسادت هم همین است. برای اینکه  مقسم، کسی که دارد تقسیم می‌کند را زیر سؤال می‌برد. من تندتند رد می‌شوم چون به این بحث باید خودتان بیشتر فکر کنید و دنبال مصداق در وجود خودتان بگردید. چون تقسیم کردن مقسم را زیر سؤال می‌برد. حسادت یعنی من به عدالت خدا اطمینان ندارم، حسادت یعنی مخلوق خدا، که قرار است من چون عاشق خدا هستم عاشق او هم باشم، عاشقش نیستم. این معنیش است. از این بُعد که به حسادت در زیردامنه نفاق نگاه کنیم، حسادت این‌جوری ترجمه می‌شود.
5-    حق‌پنداری
حق مطلق. ببینید ما حق مطلق نداریم، حق نسبی است؛ یعنی همین الان مرحوم حضرت‌امام‌‌‌ ‌(ره) بنشینند با صدام‌حسین مناظره کنند، صد به صفر نیستند، بالأخره صدام هم چیزی را حق می‌گوید دیگر. منافق کسی است که خودش را حق مطلق می‌داند لذا می‌فرمایند از خصوصیات منافق این است که تعداد عذرخواهی‌هایش خیلی کم است. اصلاً نمی‌تواند بگوید معذرت می‌خواهم. آن حالت نفاق قلبی جلوی عذرخواهی را می‌گیرد چون مبدأ عذرخواهی خشوع است، او هم خشوع ندارد. در گزینه اول گفتم که خشوع ظاهری است. حق مطلق‌پنداری!
6-    خطاهای دیگران را بسیار بزرگ می‌بیند و گناهان بزرگ خودش را یا نمی‌بیند یا بسیار کوچک می‌بیند. وقتی می‌گوید «خدا ارحم‌الراحمین است» منظورش این است که خدا نسبت‌به گناهان من ارحم‌الراحمین است؛ اما نسبت‌به گناهان بقیه خدا دیگر ارحم‌الراحمین نیست، تا پانصد سال توی سرش می‌کوبد. اگر یک خطا از تو ببیند تا سی سال توی سرت می‌کوبد ولی برای خودش توقع دارد که خدا ارحم‌الراحمین باشد فردا هم به یادش نیاورد، بعد هم می‌نشیند مناجات ابوحمزه می‌خواند که «اللَّهُمَّ لَا تُؤَدِّبْنِي بِعُقُوبَتِكَ وَ لَا تَمْكُرْ بِي فِي حِيلَتِكَ» همین‌طوری می‌گوید دیگر. یعنی کلا خدا را ارحم‌الراحمین می‌بیند فقط برای خودش.
7-   به‌شدت بددهن و بدزبان است. زبانش به‌شدت تلخ است. علامه بددهنی را این‌جوری ترجمه می‌کند. می‌گوید یکی از گزینه‌های بددهنی دشنام است. فحش می‌دهد. دوم می‌گوید کنایه. کنایه زخم است. می‌فرمایند بعضی‌وقت‌ها از فحش بدتر است. کنایه می‌زند. سوم تمسخر، از خصوصیات منافق تمسخر است. شما ادبیات منافقین فعلی را در فضای مجازی ببینید یا دارند فحش رکیک می‌دهند یا دارند تیکه می‌اندازند یا دارند تمسخر می‌کنند. همین سه‌تا! یعنی ابزار منافق برای دفاع و حمله سه‌تاست، فحش، کنایه و تمسخر. گفتم خودمان را نگاه کنیم، داریم با خودمان صحبت کنیم.
8-    حقارت و دنیاطلبی. چون حقیر است  دنیا برایش خیلی بزرگ دیده می‌شود لذا دائم دارد دنبال دنیا می‌دود. امام‌صادق‌(ع) در جای دیگر می‌فرماید از خصوصیات منافق این است در برابر قدرتمندان دنیا کُرنش می‌کند و در برابر ضعفا ظلم. دقیقاً برعکس مؤمن که در مقابل ضعفا زانو می‌زند و در مقابل قدرتمندان سینه سپر می‌کند. این شعر خیلی قشنگ که شاعرش هم شهید است که خیلی وقت‌ها هم حتماً از من شنیده‌اید که دقیقاً همین را می‌گوید:
علی آن جاودانه مرد
آن دُر درخشان امامت
آن خدامرد
همان‌کو مادر گیتی چو او فرزند نارد
همان کو در سخاوت همچو یک ابر
همان کو در حرارت همچو خورشید
همان کو در رشادت همچو یک شیر
همان کو در بر یک فرد مظلوم
به زانو می‌نشیند حال می‌پرسد و می‌گرید
از خصوصیات مؤمن این است سینه‌اش در مقابل ظالم سپر است، در مقابل قدرتمندان مغرور است، در مقابل ضعیفان زانو می‌زند. پس حقارتش مال دنیاطلبی‌اش است و این باعث می‌شود در برابر اصحاب قدرت به‌شدت متواضع باشد و هر جا دستش رسید ظلم کند.
9-    کینه طولانی و عناد دارد. کینه‌اش پنج‌سال، چهار سال، ده سال، بیست سال است. کینه کاملاً طولانی است. خیلی از کسانی که الان در صف منافقین قرار دارند به‌خاطر یک کینه است که مثلاً دهه شصت داشته، ۱۳۶۰ برایش پیش آمده، این کینه را در قلبش نگه داشته. امام‌صادق‌(ع) می‌فرمایند خصوصیت کینه این است که مثل ویروس تکثیر می‌شود. یعنی فرض می‌کنیم شما با یک گرم کینه از این در که بیرون می‌روی اگر این را داخل قلبت نگه داری، مانند ویروس تا فردا سی گرم می‌شود و همین‌جوری ادامه پیدا می‌کند تا تمام قلبت را می‌گیرد‌. این روایت خیلی عجیب را بگویم و تمام کنم. حالا من مضمون روایت را به‌خاطر مسائلی که الان در جهان اسلام داریم کمی تغییر می‌دهم نگویی به معصوم دروغ بستی. می‌فرمایند در روز قیامت وقتی بحث جهنم و بهشت می‌شود دشمنان اولیای خدا، پیامبر(ص) و آقاامیرالمؤمنین(ع)  می‌گویند ما را در جهنم نگه دارید ما نمی‌توانیم در بهشت برویم و عُلُو پیغمبر و امیرالمؤمنین‌(ع) را تحمل کنیم.
ببینید او این را الان نگفته، آنجا دارد در آتش جهنم می‌سوزد، به‌قول امیرالمؤمنین‌ (ع) «يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا» یعنی شعار نداده، بعضی‌وقت‌ها ما مثلاً شعار می‌دهیم من بدون تو بهشت هم نمی‌روم بعد بهشت را می‌بیند با سر می‌رود تو را هم فراموش می‌کند. تو اگر جهنم باشی من هم با تو به جهنم می‌آیم! شعار اشکالی ندارد. «يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا»   دارند بین طبقات جهنم غلغل می‌زنند بعد بهشان می‌گویند پیغمبر(ص) می‌خواهد رد شود [درخواستی کنید که مثلاً ] شاید شما را شفاعت کند چون پیغمبر(ص) هر چند وقت یکبار به جهنم می‌رود کسانی را شفاعت می‌کند و به بهشت می‌آورد. علامه طباطبایی در شرح خالدین فیها می‌گوید البته خلود که می‌دانید  من در مورد خلود قبلاً هم صحبت کردم، خلود در جهنم داستانی دارد ، ‌بگذریم؛ ولی می‌گوید بعضی از آن‌ها خلودشان اختیاری است. هی پیغمبر(ص) می‌رود می‌گویند پیغمبر آمده درخواست کنید شما را به بهشت می‌برد می‌گویند ما حاضریم همین‌جا «يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا» در این آتش غلغل بزنیم؛ اما پیغمبر(ص) دست ما را نگیرد. ببینید کینه چه جوری قلب را سیاه می‌کند.
خدا به همه ما توفیق عمل کرامت کند.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید