امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت سوم - سالگرد شهادت سردار سلیمانی

13 آذر 1404 -   3:57 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یانور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت سوم
تاریخ: 1400/10/11
عناوین اصلی سخنرانی:
» رقیبان ما در مسیر سلوک چه کسانی هستند؟
» عُزلت از راه‌های رسیدن به خداست؛ اما نه به معنای کناره‌گیری از جامعه
» اکثر ما مردم جهان سکولار هستیم؛ اگرچه به آخرت معتقدیم
» ریشه محبت عمیق حاج‌قاسم به مردم چه بود؟
در دو جلسه قبل که خدمتتان صحبت داشتیم عرض بر این بود که سلوک کاربردی به الگو‌گرفتن ما از سبک زندگی معصومین بر می‌گردد و نه فقط از گفتار و دستورهای سلوکیشان بلکه معصوم در بستری زندگی می‌کند و در زندگی سبکی دارد که آن دستورها و اقوال در آن بستر قابل‌ دیدن است. بعد گفتیم که فقط هم به طاعات و عبادات بر نمی‌گردد یا بهتر بگوییم فقط به اوامر و نواهی بر نمی‌گردد. سبک زندگی یعنی خانه‌اش، لباس‌پوشیدنش، نوع خوراکش، خوابیدنش، تفریح‌کردنش و هر چیزی که جزء سبک زندگی است. وقتی یک معصوم در مسیر سلوک حرکت می‌کند تمام این‌ها باید در همان مسیر باشد. غذا‌خوردنش، خوابیدنش، تفریح‌کردنش و خندیدنش باید در آن مسیر باشد. خور، خواب، خشم و شهوتش باید در مسیر سلوک و جزء سلوک باشد. آنکه باباطاهر گفته است «خوشا آنان که دائم در نمازند» یعنی تمام سبک زندگی آن‌ها در مسیر قرب، بالارفتن و تعالی است. تا اینجا را جلسه دوم خدمتتان گفتیم.

» رقیبان ما در مسیر سلوک چه کسانی هستند؟
خداوند تبارک‌وتعالی در خلقت مدیریتی دارد؛ یعنی نقشه و پلنی دارد که این هم جزء چیزهایی است که زمین بازی ما محسوب می‌شود. مثلاً شما وقتی می‌خواهی یک بازی انجام بدهی در این بازی به شما می‌گویند که زمین چگونه است، خود بازی چگونه است، موانع چیست و رقیب کیست. نکته‌ای که حتماً همه می‌دانید این است که بیشترین آنالیزی که مربیان برای یک بازی می‌کنند و بیشترین تلاشی که برای شناخت یک چیز در آن بازی می‌کنند آنالیز و شناخت رقیب است؛ یعنی رقیب از خود این آدم مهم‌تر است. ببینیم با او باید  چگونه  بازی کرد. در مدیریت خلقت خداوند تبارک‌وتعالی در سوره ناس و همچنین سوره فلق سه‌تا رقیب را معرفی می‌کند. رقیب اول که در سوره فلق معرفی می‌کند نفس است. می‌گوید خود نفس او، برای سلوکش رقیب است. در سوره ناس رقیب دوم را شیطان را تحت‌عنوان جن معرفی می‌کند بعد می‌گوید «مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ» شیطان جن، خود شیطان؛ ابلیس، و ناس؛ مردمی که بعضاً نحوه رقابتشان با تو از شیطان هم بیشتر و قوی‌تر است.

این سه‌تا را در نظر بگیرید:
1.    نفس
2.    ابلیس
3.    شیاطین انس
در این سه‌تا، نفس رتبه اول است؛ دوم مردم هستند؛ سوم ابلیس است. لذا امام‌صادق‌(ع) می‌فرمایند در روز قیامت برخی از جهنمیان سر شیطان فریاد بر می‌آورند که ما را بدبخت و بیچاره کردی. شیطان به خدا می‌گوید تو شاهدی بقیه هم بدانند من اصلاً به او کاری نداشتم، اصلاً من او را نمی‌شناسم. این خودش سر خودش این بلا را آورده است بعد پای من خالی می‌کند. اصلاً این‌طوری نیست.
لذا نفس را در اول سوره فلق گذاشته‌اند.
«قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ
مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ
وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ
وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ
وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حسد»
که در سوره فلق بالاترین کید نفس را هم حسد می‌شمارد. مهمترین «النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ» در این سوره «حَاسِدٍ إِذَا حسد» معرفی کرده است.
بعد سراغ سوره ناس می‌آییم. « مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ» می‌گوید این دو مدل هستند که کار می‌کنند؛ لذا دشمن‌شناسی و شیطان‌شناسی در مسیر سلوک خیلی لازم است. خیلی لازم است!
گر نه موش دزد در انبان ماست
گندم انبان چهل‌ساله‌ کجاست
حاج‌ملا‌احمد نراقی می‌گوید اگر که ما در این انبارمان موشی نداریم که بدزدد پس این گندمی که ما چهل سال عبادت کردیم قرار بوده که جمع بشود کجاست؟
اول ای جان رفع و دفع موش کن
وانگهی در جمع گندم کوش کن
 

می‌گوید اول آن دشمن را بشناس که دارد خالی می‌کند. یک منبع آب به ما داده‌اند که پُر کنیم. منبع بیست هزار لیتری است؛ ولی شیطان یک سوراخ کوچک در آن ایجاد کرده است. منبع ما همیشه خالی است. یک سوراخ کوچک که اتفاقاً وقتی تو این سوراخ کوچک را با این حجم از عباداتت وزن می‌کنی می‌گویی اصلاً مهم نیست، حالا این را دارم که دارم درحالی‌که همین سوراخ کوچک، دارد منبع را خالی می‌کند. این را دارم که دارم، دارد کار ما را خراب می‌کند. مثلاً می‌گوید آقا با این حجم از عبادات حالا در این قسمت هم مشکلی داریم! این مشکل نیست، سوراخ است. مشکل یک چیز دیگر است که در قرآن به آن لَمَم می‌گوید. وقتی می‌گوید سوراخ منظور نفس است؛ مکاید نفسانی که به آن کید می‌گویند. اصلاً نمی‌گوید مثلاً مُضِرّات نفس، می‌گوید مکاید؛ یعنی تو را فریب می‌دهد که فکر کنی این سوراخ کوچک چیز مهمی نیست. مثل کینه، حسد، بخل و میل به اخلاق رذیله که الآن به آن می‌رسیم. [اگر می‌گویی] این‌ رذایل در برابر این حجم از عبادات من چیزی نیست، همین چیزی نیست دارد تو را صفر می‌کند. شناخت شیطان و مظاهر شیطان؛ در آن سه قسمتی که آخر بحث خدمتتان خواهم گفت به شیطان می‌رسیم.

» عُزلت از راه‌های رسیدن به خداست؛ اما نه به معنای کناره‌گیری از جامعه
عُزلت به‌عنوان یکی از راه‌های رسیدن به خداوند تبارک‌وتعالی و سلوک کاربردی است. عزلت دو معنا دارد. یک معنا، معنای لغتی‌اش است؛ یعنی کناره‌گیری، گوشه‌گیری، انزوا و از همه دوری‌کردن. که برخی از عرفا، صوفیه و … همین معنای لغتی را از عزلت برداشت کرده‌اند. نه کسی را ببین، نه کسی تو را ببیند. بالأخره من و شما اگر جایی تنها باشیم نه کسی را ببینیم، نه کسی ما را ببیند گناهانی هم که در خلوت انجام بدهیم خیلی گناه نیست؛ یعنی بالأخره با چهارتا نماز می‌شود جمعش کرد. بیشتر چیزهایی که ما را زمین می‌زند در این است که کسی را می‌بینیم و کسی ما را می‌بیند؛ یعنی در اجتماع هستیم؛ لذا کسانی که عزلت را به‌معنای لغتش برمی‌گزینند، به جایی می‌روند و هیچ‌کس را نمی‌بینند، به نظر من آن‌ها تا حدودی خودشان را شناخته‌اند و دارند احتیاط می‌کنند. من فکر می‌کنم این افراد در روز قیامت جهنم نمی‌روند. ممکن است مثلاً به آن‌ها بگویند تو از قدرت انسانیتت استفاده نکردی!

خیلی از کسانی که مثل ما کف جامعه هستند شاید روزی به این نتیجه برسند که ما آخرش این مبارزه را می‌بازیم. وقتی که می‌بینی آخرش مات هستی باید پیشنهاد پات بدهی، کنار بکشی و بگویی آقا نخواستیم. بعضی از کسانی که تا سن‌و‌سالی در اجتماع مبارزه می‌کنند و زمین می‌خورند، بلند می‌شوند، حسنات جمع می‌کنند و با سیئات نابودش می‌کنند، آخر کار می‌گویند ولش کن دیگر ما به عزلت برویم؛ در عزلت ایمنی بیشتر است! لذا در رهبانیت مسیحی، در یهودیت و در اسلام؛ فرقه‌های این مدلی؛ شرط عقل را رعایت کرده‌اند و عزلت را برگزیده‌اند. ما نمی‌توانیم الآن داد بزنیم بگوییم که «رَهْبَانِيَّةُ أُمَّتِي الْجِهَادَ» بله پیامبر(ص) فرموده‌اند که رهبانیت در امت من جهاد است. جهاد باید وسط مردم و با نفس، با شیاطین جن و انس باشد. بله پیغمبر(ص) فرمودند؛ اما واقعاً همه چیزهایی که پیغمبر فرموده‌اند برای همه قابل اجرا است؟
یکی هست از اول بچگی‌اش به دِیر می‌رود و راهبه می‌شود، آن فرد هیچ؛ ولی وقتی کسی به جایی می‌رسد و در اثر مبارزه به این نتیجه می‌رسد که قطعاً این مسیری که دارم می‌روم آخرش می‌بازم؛ اگر این شخص عزلت انجام بدهد بله آدم ضعیفی است؛ اما آدم عاقلی هم هست. خواهشاً این قسمت را اگر داری الآن دقت می‌کنی با قبلی‌هایش با هم دقت کن. عزلت در قسمت‌هایی جزء مراتب سلوک کاربردی است. حالا این عزلت اصطلاحی ممکن است دو مدل باشد. یک مدل از نظر فیزیکی کنار می‌کشد؛ یعنی رسماً جایی می‌رود که نه کسی او را بشناسد نه او کسی را بشناسد. برای خودش جایی می‌رود. کاری هم ندارد مخصوصاً در ایران با این وسعت اصلاً کاری ندارد. یک مدل هست که عزلت روحی انتخاب می‌کند؛ یعنی دیگر هیچ کاری به هیچ‌کس ندارد. وقتی شما او را می‌بینی اصلاً احساسش نمی‌کنی که بخواهی مزاحمش بشوی. می‌رود، می‌آید، کارش را انجام می‌دهد. برخی از بزرگان و علما، علمای جهادی وسط جامعه مثل علامه طباطبایی در یک هفته آخر عمرش یا برخی که نمی‌خواهم اسمشان را بیاورم سه‌چهار سال آخر عمرشان [این کار را کردند]. مرحوم حاج‌احمد‌آقای خمینی رسماً این کار را کرد. دقیقاً کِی؟ چسبیده به وفاتش؛ یعنی کلاً کنار کشید.
 
فرق عزلت روحی با عزلت جسمی این است که شما نمیفهمید او خودش را کنار کشیده است. او فقط خودش می‌فهمد. نه کاری به کار چیزی دارد نه فلان. آقا خوبین؟ قربان شما، سلامت باشید، التماس دعا، خداحافظ. و اینکه ما هی تا آخر عمرمان مبارزه کنیم و زمین بخوریم بعد هم بگوییم که این عرفان و صوفیه و رهبانیت چه می‌گویند؟ هی می‌گویند عزلت عزلت، بیا وسط جامعه بجنگ! جنگی که آخرش می‌بازی مگر دیوانه‌ای که عاقبتت را خراب کنی. آدم کنار می‌کشد. همه که مثل تو مجاهد فی‌سبیل‌الله نیستند، بعضی‌ها مثل من ممکن است کم بیاورند. وقتی کم آورد سکوتش خیلی بیشتر می‌شود، حرف زدنش خیلی کمتر می‌شود، ارتباطاتش روزبه‌روز کمتر می‌شود، راه‌های ارتباطیش روزبه‌روز بسته‌تر می‌شود و یواش‌یواش دیگر مکان فیزیکیش را هم تغییر می‌دهد. در تاریخ هم هیچ جا نمی‌نویسند که احمدآقای خمینی عزلت را انتخاب کرد چون عزلت فیزیکی نبود گرچه شانزده روز بعضی‌ها می‌گویند یک ماه به روستایی رفت که کسی هم نمی‌دانست کجاست؛ ولی بالأخره همه احساسش می‌کردند.
بعضی از جوان‌ها زمان زنده‌بودن آیت‌الله‌بهجت(ره) به خود من می‌گفتند -من خودمم هم آن زمان شاید خیلی جواب قاطعی نداشتم که بگویم خیلی سوادش را هم نداشتم- می‌گفتند این چطوری است؟ بهجت بهجتی که شما می‌گویید این است؟! نه کسی او را می‌بیند، نه صدایش را می‌شنود، نه حرفی می‌زند، نه کاری می‌کند! جامعه الآن به وجود آقای بهجت نیاز دارد! اگر کف خیابان بیاید می‌دانید چقدر آدم جمع می‌شود! واقعاً هم همین بود نمازش را می‌خواند و به خانه می‌رفت. ما آن زمان شاید نمی‌فهمیدیم که این عزلت روحانی است و بزرگان ما بستگی به تشخیص خودشان انجام می‌دادند. کسی مثل من ممکن است عزلت را برگزینم برای اینکه می‌دانم آخرش می‌بازم؛ اما کسی مثل آیت‌الله بهجت و علامه طباطبایی شاید عزلت را احتیاطاً برگزینند؛ بگوید خب من دیگر تا الآن بارم را خوب بسته‌ام این آخر کاری ممکن است شیطان خرابش کند. علامه طباطبایی در خانه رفت و در را بست. کلاً در را بست.
 آیت‌الله‌العظمی‌اراکی مهر مرجعیتش را شکست، رفت و در را بست. هیچ چیز! من خودم در حرم ایشان را دیدم روی ویلچر بود. سلام می‌کردی جواب نمی‌داد این‌قدر در خودش بود. او از وسط جمعیت رد می‌شد همه سلام می‌کردند و کسی که مراقب بود می‌گفت دست آقا اذیت است همه دسته ویلچر را تبرکاً می‌بوسیدند. از جلو خودم رد شد ایشان چشمش که به ضریح بود یک ثانیه چشمش به این طرف آن طرف ملتفت نمی‌شد مشخص بود در خودش است. در سن‌و‌سالی که ممکن است 45، 50، 60 یا 70، 80 که بستگی به توان آن آدم دارد؛ احساس کند می‌خواهد برود، می‌گوید من این را که جمع کرده‌ام می‌ترسم این آخر کاری شیطان خرابش کند خداحافظ شما. یکی از برداشت‌های من از «مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا» که امام‌صادق‌‌(ع) می‌فرمایند بمیرید قبل از اینکه بمیرید این است، مرگ اختیاری که در عرفان داریم؛ بله آن مرگ اختیاری اصلی سر جایش. یک برداشت دیگر من از مرگ اختیاری این است که آدم از عالم خداحافظی می‌کند! جسمش در عالم است؛ ولی حیاتش دیگر رسماً حیات عرشی است. پس این‌قدر این کلمه عزلت را از نظر اصطلاحی نکوبیم. جزء دستورات سلوک کاربردی است منتها با دو شرط:
1.    برای همه نیست.
2.    زمان دارد. نمی‌شود از اول کار سلوک این را انتخاب کنی. این مال آخر کار سلوک است.
اما معنای عرفانی عزلت؛ در این عزلت این آدم وسط جامعه است دارد می‌جنگد، کارهایش را می‌کند؛ تا نفس آخرش هم بنا ندارد آن عزلت فیزیکی اصطلاحی اول را انتخاب کند. کناره‌گیری از اهل دنیا، شیفتگان دنیا، دنیاطلبان، دنیاپرستان و اهالی معاصی. خودش را از این‌ها کنار می‌کشد. آقا تقبل‌الله اعمالکم! رفتی که تبلیغ کنی و مردم را با دین اسلام آشنا کنی، دستتون درد نکند، خودت الآن داری با دین اسلام غریبه می‌شوی! بس است دیگر. خدا امر به معروف‌هایت را قبول کند. واقعاً در دنیای امروز چندتا آدم داریم زورشان به موج مخالف برسد که شما یک جوان را وسط لشکر دشمن می‌فرستید؟! جوان را وسط لشکر دشمن فرستاده است، به او مأموریت داده است در فلان فرقه برو کار اطلاعاتی و عقیدتی کن. مرد حسابی او قطعاً در فلان فرقه غرق می‌شود. بُعد مثبتش را هم حالا برای خنده بگوییم مثلاً نیرو به کانون می‌فرستد که از اینجا گزارش ببرد خودش جزء اینجا می‌شود. جمعیت روی آدم تأثیر می‌گذارد. اگر می‌خواهی بفرستی پنحاه‌شصت‌سال به بالا بفرست که شاکله‌اش بسته شده باشد؛ محیط بر جوان مؤثر است شک نکن!
جوان یعنی چهل به پایین. بعضی‌ها را الآن دارم می‌بینم مثلاً ۳۴ سالش است دستش را این‌طوری می‌کشد یعنی منظورش الآن با ما نیست نه آقا با تو هم هستم قربانت بروم. از نظر اخلاقی نه از نظر بیولوژیک؛ امام‌صادق(ع) می‌فرمایند تا چهل به‌شدت در خطر است چهل به بعد شاکله شروع به بسته‌شدن می‌کند. پس این قسمت را هم دقت کنید که اگر قرار است عزلت بگزینی برای اینکه به خط دشمن بزنی که بعضی‌ها از طریق فضای مجازی مشاوره می‌گیرند یا حضوری که می‌آیند می‌گویند ما می‌خواهیم فلان کار را برای فلان جمع و فرقه بکنیم ما رسماً به آن‌ها می‌گوییم، هم من هم بقیه مشاورها که پسر جان کار تو نیست! اصلاً تو الآن دکترا داری، مشکل اصلاً تحصیلاتت و علمت نیست، این کار تو نیست. کار کسی است که شاکله‌اش بسته شده است. و من بارها خدمت همه دوستان عرض کرده‌ام آن‌هایی که در سن قبل از بسته‌شدن شاکله هستید، مراقب باشید چرا که در هفتادسالگی هم آدم می‌لغزد. کنترل!» اکثر ما مردم جهان سکولار هستیم؛ اگرچه به آخرت معتقدیم
دنیاطلبان!
جامعه امروز و دهکده کوچک جهانی امروز کلاً دنیاطلبند. کلاً! اصلاً سکولاریزمی که هی می‌گوییم مرگ بر سکولار، سکولاریزم کلاً بر کل کره زمین حاکم است. استثناء دارد که شما یک جا را بگویید. سکولاریزم به‌معنای اینکه دنیا اصل است نه آخرت. همین جمعی که نشسته‌ایم حضرت‌عباسی فرم پر کنیم که شنبه امروز گذشت، یک هفته قبل، یک هفته بعد، تو با نگاهی زندگی کردی که دنیا اصل است  یا آخرت؟ ۹۹ درصد می‌زنیم با نگاه دنیا اصل است گرچه به سکولاریزم فحش می‌دادم و هر شب برای معاد گریه می‌کردم؛ ولی واقعاً دنیا برای من اصل است. من اصلاً حلوای نسیه را نمی‌پسندم سیلی باشد نقد باشد. کی می‌تواند الآن یک لذت، یک خشم، یک چیز که الآن به او پیشنهاد می‌شود را گردن آخرت بیندازد بگوید من از این رد می‌شوم باشد برای آخرت. همه داریم سریع بروز می‌دهیم. سکولاریزم همین است دیگر. در معارف جزوه درس می‌دهی چه کار؟! هم کسی که درس می‌دهد هم کسی که گوش می‌دهد جفتتان سکولار هستید! یادداشت چه می‌کنی؟! سکولاریزم یعنی حب دنیا. حب دنیا یعنی چه؟ یعنی دنیا اصل است آخرت فرع است؛ یعنی آخرت را هم قبول داریم؛ ولی فرع است اصل نیست. در کل کره زمین، همه هشت میلیارد نفر سکولار هستیم!

بعد می‌گوید آقا چرا قرآن‌کریم می‌گوید «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ» آخرالزمان کسانی که با خدا باشند قلیل‌اند! بیا نگاه کن چقدر مسجد، اعتکاف، جبهه و … ! عزیزم اصل مهم است.  برای این آدمی که الآن آمده است کانون، فردا می‌خواهد به اعتکاف برود یا الآن کربلا است اصل برایش چیست؟ اگر اصل برایش دنیا است سکولار است. تمام! خیلی از کسانی که سکولاریزم را نقد می‌کنند طبعشان سکولار است. اصلاً داری نقد می‌کنی در دنیا دیده بشوی، نقد می‌کنی که همین الآن کسی که مقابلت نشست بگوید عجب عمیق است. نقد می‌کنی بعد زیرش می‌نویسی بدون ذکر مأخذ مسئولیت شرعی دارد. اگر می‌خواهی این را جایی نقل کنی باید بگویی من گفتم این یعنی سکولاریزم. در کدام حوزه و در کدام کلام جدید سکولاریزم را این مدلی درس می‌دهند؟! بشمار، شنبه تمام شد شب بنشین بشمار، به‌جای اینکه بشماری چندتا نماز خواندم، چندتا فلان کردم که همان نماز ممکن است نماز یک آدم سکولار باشد؛ یعنی نماز را برای رسیدن به دنیا خوانده است و اصل دنیا بوده است. هر وقت در یک مکان معنوی حال داشته، در یک مکان معنوی، در جلسه‌ای اشک ریخته رسماً برای دنیا بوده. هیچ‌وقت جدی به این فکر نکرده که من به آخرت محتاجم. برادر این سکولاریزم است! اساتید عزیز معارف دانشگاه، مؤسسات مختلف تدریس کلام جدید، علم غرب و نقد سکولاریزم، اومانیسم، لیبرالیسم و… بسم الله الرحمن الرحیم توجه دارید اصلاً داستان چیست؟ داستان چهارتا خط نیست که شما بگویی هر کس این چهار خط را از نظر عقلی و اعتقادی قبول دارد عاقبت‌محور است هر کس این چهار خط را قبول ندارد سکولار است. نه آقا سکولاریزم یک طبع است که مال نفس است.
غربی‌هایی که سکولار هستند هم نفسشان این‌طوری است هم عملشان. ما  احتمال دارد نفسمان سکولار باشد عملمان نه آقا برای خداست! برای قیامت است! من فکر شب اول قبرم هستم. تا قبر چهار انگشت! همه شعار می‌دهیم. طبع! میل واقعی قلب من الآن به چیست؟ ممکن است من سخنرانی کنم، مداحی کنم، قرآن بخوانم؛ ولی مظهر سکولاریزم باشم. هر کاری در دنیا برای دنیا انجام بدهی می‌شود سکولاریزم. تمام شد. حالا ممکن است اسم این کار، کار اخروی باشد. اسم مهم نیست.
ما درون را بنگریم و حال را
  کی برون را بنگریم و قال را
ما اصلاً به برون تو نمره نمی‌دهیم. ما هر چه در درونت است همان را انجام می‌دهیم. به این روایت دقت کنید. روایت خیلی مهم است؛ ولی قیافه‌اش اصلاً نشان نمی‌دهد مهم است. سه‌تا کلمه است همه حفظ کنید. مثل این انگشترها هست می‌گویی روی آن بنویس این هم بگذرد. این را هم روی انگشترت یا جایی بنویس که همیشه داشته باشی یا همیشه جلوی چشمت رژه برود «نیة المؤمن خیر من عمله»!
دیدید همه شنیده بودید. حالا یک بار دیگر به روایت نگاه کنید، می‌گوید نیت مؤمن از عملش بهتر است؛ یعنی کسی نیت دارد برای خدا چند صد هزار میلیارد نفر را نجات بدهد در طول زندگی‌اش یک نفر را هم نمی‌تواند نجات دهد. یکی دیگر چند صد هزار میلیارد نفر را نجات می‌دهد؛ ولی نیتش درست نیست. می‌گوید این هیچ چیز ندارد او همه چیز دارد. این «نیة المؤمن خیر من عمله»  فقط به این بر نمی‌گردد که اگر می‌خواهی عمل کنی نیتت را درست کن، به این برمی‌گردد که بعضی‌ها فقط نیت می‌کنند اصلاً نمی‌رسند عمل کنند. خدا می‌گوید همین بهتر است _ دقت کن_ بعضی‌وقت‌ها آن کسی که می‌گوید ای کاش داشتم برای خدا می‌دادم، ای کاش داشتم برای خدا انجام می‌دادم، ای کاش … بعضی‌وقت‌ها وقتی داری هیچ چیز دستت را نمی‌گیرد. همین ای کاش دستت را می‌گیرد چون به مرحله عمل نرسیده است که رفوزه بشوی.
آقا اگر خدا به ما پول بدهد مثلاً فلان کار را می‌کنیم، بعد پول می‌دهد هیچ فلانی هم نمی‌شود اگر هم بشود عملش سکولار است؛ یعنی برای رسیدن به دنیا دارد انجام می‌دهد. الآن در رؤیاهایش _ من خودم همیشه جزء رویاهایم همین است_ فلان چیز را داشته باشم پخش کنم الحمدلله هیچ وقت هم ندارم. می‌گوید همان جا برایت نوشتم. نه اینکه امشب بروی فیلم در آوری! نه واقعاً دلت بگوید. دلت بگوید! دوباره بگوییم «نیة المؤمن خیر من عمله»! برای چه؟ برای اینکه خدا می‌داند ما سکولاریم. می‌داند اصلاً خیلی وقت‌ها به ما توفیق عمل بدهد بی‌توفیقی است. می‌گوید ولش کن. اگر من فلان چیز، فلان هنر را داشتم می‌دیدی چه کار می‌کردم؛ بیا هنرمند داشتیم، رفتیم دیدیم چه کار کرد! چقدر از ما با چه ادعاهایی وارد گود عمل می‌شویم تهش چه می‌شود؟ امروز لباس امام‌زمان‌(عج) بپوشیم، عمامه روی سرمان بگذاریم که ان‌شاءالله سرباز امام‌زمان‌(عج) بشویم تهش می‌شود من. کاش نمی‌شدی، با همان نیت تمامش می‌کردی. الآن کارگر جایی بودی و کارت را کرده بودی، دست‌هایت پینه بسته بود، کمرت هم خم بود، شب‌ها هم از درد خوابت نمی‌برد با همان نیت می‌رفتی آنجا می‌دیدی در لباس امام‌زمان‌‌(عج) کنار پیغمبر (ص) هستی.
و بعضی از این کلماتی که ما خیلی قلمبه‌سلمبه و پیچیده‌اش می‌کنیم خیلی کلمات ساده‌ای است. خیلی ساده است! اصل برای تو چیست؟ این عزلتی که می‌گوید اینجا این را می‌گوید. می‌گوید طرف به گود دنیا می‌زند نمی‌کشد می‌بیند دارد می‌بازد عقب می‌کشد. من یادم هست هم در زمان سوریه و هم در زمان جنگ که بعضی از بچه‌ها فقط به دلیل اینکه از دنیا بریده بودند به جبهه می‌آمدند بعد بعضی از کسانی که آن زمان نصیحت می‌کردند _ بعضی‌هایشان_ که الآن ما فهمیدیم آن‌ها اشتباه می‌گویند؛ می‌گفتند این اصلاً ارزشی ندارد تو دنیا گیرت نیامده است به جبهه آمده‌ای، تو شهید هم که می‌شوی شهید عزلت و فرار هستی. شهید فرار از مسئولیت هستی. این جمله یادتان است؟ خیلی می‌گفتند. تو شهید فرار از مسئولیت هستی! اولاً داداش من از منبر بیا پایین، کندن و بریدن به این سادگی نیست. دور برندار. تو داداش بکن، همان فرار از مسئولیت باشد ما قبول می‌کنیم. اولاً کندن و بریدن به این سادگی نیست. ثانیاً آن‌هایی که ادعا می‌کنند در یک تصادف خودشان را چک کنند، خودشان را در معرض مرگ ببینند یک یا‌ابوالفضل می‌گوید ریه‌اش داخل دهانش بیاید برای اینکه نجاتش دهند، نمیرد. جنگ ندیدی دیگر که دور برمی‌داری. کندن از جان هم به این سادگی نیست.
ثالثاً آقا طرف دیده نمی‌تواند بریده است. معنای عزلت همین است. این خاطره را وقتی برایتان گفتم؛ روح شهید‌سلیمانی هم شاد بشود ان‌شاءالله؛ که یکی از فرماندهان سوریه می‌گفت زمان جنگ با یک نفر رفیق بودیم هم‌رزممان بود. آقا او رفت و کمی از ما فاصله گرفت باز رفت و فاصله گرفت و در دنیا غرق شد. در دنیای بد غرق شد. می‌گفت آمده بودم صداوسیما چیزی پُر کنم او مرا در محوطه صدا‌و‌سیما دید آمد جلو مرا بغل کرد ما هم تحویل گرفتیم دیگر. گفت حاجی چطوری می‌شود سوریه آمد؟ گفتم چرا؟ گفت: دیگر بریده‌ام. می‌گفت نصیحتاً به او گفتم که عزیزم میدان جهاد میدان بُریده‌ها و فراری‌های از دنیا نیست. آقا یا علی! می‌گفت یک ماه بعد او را در حرم حضرت زینب‌(س) دیدم به او گفتم: آمدی؟ گفت: آره دیگر آمدیم. گفتم نیتت را درست کن اینکه تو بُریده‌ای و الآن از دنیا فرار کرده‌ای نیت درستی نیست. می‌گفت آقا ما رفتیم. چهار روز بعدش تماس گرفتند گفتند فلانی به خط رفت، جنگید، خوب هم جنگید، شهید شد، جنازه‌اش را آورده‌اند می‌خواهیم با ماهان او را به تهران ببریم. آن فرمانده همان موقع هم که این را نقل می‌کرد می‌گفت مثل اینکه خدا روزهای آخر دستش را گرفت؛ یعنی هنوز داشت روی حرفش در حرم حضرت زینب(س) حساب می‌کرد که من درست گفتم او بعد رفته فکر کرده و توبه کرده است. اسم فرمانده را چون دارم نقد می‌کنم نمی‌آورم.

من می‌گویم نه آقاجان این نیست ، نکشیده است به خدا گفته خدایا نمی‌کشم. توقع داری من موسی باشم؟ توقع داری من کی باشم؟ نمی‌کشم! این‌قدر عرضه دارم که بکنم و خودم را در معرض شهادت قرار بدهم. همین! و این عزلت اتفاقاً عزلت انتخاب‌گرانه آگاهانه عاقلانه کاملاً غیرریسکی است. آدم نباید روی عاقبتش ریسک کند. نباید روی عاقبتش ریسک کند! حتی اگر نماز دارد تو را به‌سمت جهنم می‌برد نباید رویش ریسک کنی. منظورم امام‌جماعت است. کنار بکشد بگوید این نماز جماعتی که دارم می‌خوانم می‌دانم نیست. مرحوم حضرت آیت‌الله حائری شیرازی اگر طلبه بود _ چون فتوای آقا این است که اگر طلبه باشد آدمی که طلبه نیست امام‌جماعت نایستد_  امام‌جماعت نمی‌ایستاد. خیلی هم ما دوست داشتیم وقتی مثلاً منزل ایشان هستیم یا در دفترشان و جلسه جمع‌و‌جورتر است پشت سر ایشان یک نماز چهارپنج‌نفره بخوانیم، نمی‌شد. اصلاً نمی‌شد. بعد یک وقت من خیلی اصرار کردم من هم بودم قرار بود مرا بفرستند جلو امام‌جماعت باشم، دوتا پشت دوشم زد گفت من از آخرتم می‌ترسم برو جلو. ما هم در دلمان گفتیم تواضع می‌کنند، الآن دارم اسمش را احتیاط عقلی می‌گذارم. تواضع نیست، عقل است. الآن اسمش را احتیاط عقلی می‌گذارم. عقل او را به این نقطه رسانده است  که باید عزلت را انتخاب کنم، عزلت این مدلی. از عزلت بگذریم خیلی طول کشید.

» ریشه محبت عمیق حاج‌قاسم به مردم چه بود؟
قسمت بعدی سه‌تا بحث است. در مسیر سلوک کاربردی که اگر امشب این عزلت  وقت از ما نمی‌گرفت من می‌توانستم سه مورد را با مثال‌ها و مصداق‌هایی از حاج‌قاسم خدمتتان ارائه بدهم؛ اما به لحاظ اینکه الآن وقت تمام است من یکی را که به حاج‌قاسم ربط دارد می‌گویم آن دوتای بعدی هم ان‌شاءالله اگر زنده باشیم با همین مثال در دو شب چهارشنبه و پنج‌شنبه ادامه خواهیم داد.
این سه‌تا کلمه است:
مواسات، موالات و معادات سه‌تا پایه  اصلی سلوک کاربردی است.

امام‌صادق‌(ع) وقتی که می‌خواهد دین را معرفی کند وقتی می‌فرمایند «هل الدّین الّا الحبّ و البغض» دین چیزی نیست غیر از حب و بغض؛ یعنی این دوتا را چک کن. موالات و مواسات چک‌کردن حب و محبت است و معادات چک‌کردن بغض است. در بحث معادات آن سه‌تا گزینه‌ای که بهتان گفتم را باید در نظر بگیرید؛ اول نفس، دوم شیطان و سوم مردمی که بالأخره بعضی‌اوقات از شیطان هم در امر گمراه‌کردن ما قوی‌تر هستند. اولین چیزی که در معادات باید چک شود و یکی از گزینه‌های موالات است؛ حب گمراهی است. حب گمراهی یعنی چه؟ یعنی یکی از حب‌هایی که شیطان  در دل ما می‌گذارد؛ مثل آن مثال مشهوری که طرف پوست موز دید گفت ای‌بابا باز انگار باید پایم رویش برود و زمین بخورم؛ یعنی اصلاً بعضی از مردم اگر پوست موز دیدند دوست دارند پایشان را رویش بگذارند و کله بشوند. حب گمراهی! دقت کن! چرا می‌گویی حب گمراهی؟! به همین دلیل؛ دویست‌تا منبع موثق یک خبر صحیح را می‌گویند قبول نمی‌کند یک منبع غیرموثق صدتا خبر ناصحیح را می‌گوید همه‌اش را قبول می‌کند. هی به او می‌گویی عزیزم این منبع، این کانال و این پیج زرد است؛ باید هی برایش توضیح بدهی. حب گمراهی دارد.
مقدمه معادات و جمله مهم در معادات چیست؟ ببینید آدم‌های مهربان بالأخره یک جا کم می‌آورند! یک سال، دوسال! این ضرب‌المثل هست که می‌گوید آن‌هایی که مهربان هستند را اذیت می‌کنی بالأخره جایی کم می‌آورد و او وقتی کم آورد، از اینکه یک مهربان کم بیاورد بترس! آسفالتی! همه این را شنیده‌اید دیگر! من حاج‌قاسمی نگاهش کنم. بله درست می‌گوید آدم‌های مهربان که فقط مهربان‌اند قطعاً جایی کم می‌آورند. قلب رحیم بالأخره جایی کم می‌آورد بحثی رویش نیست؛ اما حاج‌قاسم و امثال حاج‌قاسم که در بستر سلوک کاربردی پرورش یافته‌اند و مهربان‌اند چرا هیچ‌وقت کم نمی‌آورند؟ به‌خاطر معادات. معادات یعنی چه؟ یعنی در مسیر سلوک این‌قدر گرفتار مبارزه با نفسش، دشمن شماره یک و گرفتار مبارزه با شیطان، دشمن شماره دو و گرفتار مبارزه با شیاطین انس، دشمن شماره سه است که اصلاً نمی‌تواند به خودی‌ها دشمنی کند. منشأ آن مهربانی قلب مهربان است منشأ مهربانی حاج‌قاسم که ۴۳ سال وسط دشمن است این است که این‌قدر متمرکز است و این‌قدر دشمن دیده است که نمی‌تواند دوست‌ها را جای دشمن بگذارد.
در دبیرستان نیست که الآن پاک‌کنش را برداشته باشی برایت آرزوی مرگ کند و تا هفت پشتت را آباد نکند ولت نکند. او جلویش داعش بوده، او ترامپ را دشمن می‌داند نمی‌تواند این دختر و پسر را دشمن بپندارد. مثل آن مؤمن هفتادساله نیست که در خیابان یک گناه خیابانی ببیند فکر کند اسلام سقوط کرده است با دوشکا وسط شکم آن آدم برود. حاج‌قاسم می‌گوید او هم پسر من و دختر من است چرا؟ چون آن مؤمن هفتادساله در عمرش نه دشمنی نفسش را دیده، نه داعش دیده، نه ترامپ دیده، نه صدام و بعث دیده و نه شیطان را دیده! او فکر می‌کند همین دختر پسر شانزده‌هفده‌ساله وسط خیابان مظهر تام شیطان است! باید بروم با او مبارزه کنم. چرا؟ چون معادات حاج‌قاسم درست است. معادات این شخص مشکل اساسی دارد. حاج‌قاسم چون چهل سال است آن طرف درگیر است پایش را از مرز به این طرف می‌گذارد نمی‌تواند خودی‌ها را دشمن ببیند. بله ممکن است از رفتار یک خودی ناراحت بشود چیزی هم بگوید؛ ولی کینه، دشمنی، خراب‌کردن و بدتر‌کردن ماجرا را اصلاً نمی‌تواند. محبت برخاسته از معادات محبت سلوکی و کاربردی است نه محبتی که حالا این آدم ذاتاً مهربان است. ذاتاً تا مدتی است بعدش کم می‌آورد.
اگر معادات امت اسلامی درست باشد؛ امت اسلامی! بالاتر برویم، دایره را بازتر کنیم، اگر معادات مظلومان، متخلقان و انسان‌های جهان درست باشد دشمنی روی کره زمین نمی‌ماند. متأسفانه ما سر هیچ دشمن همدیگر می‌شویم. هیچ! هیچ به نسبت چه؟ به نسبت آدم هفتادساله‌ای که دشمن ندیده است؟ نه او خیلی بزرگ می‌داند، به‌نسبت حاج‌قاسمی که چهل سال است دارد دشمن می‌بیند. معادات! پس قدم اول بررسی حب گمراهی و دوم شناخت کلمه معادات. ان‌شاءالله اگر عمری باشد و زنده باشیم موالات و مواسات را چهارشنبه و پنج‌شنبه خدمتتان عرض خواهم کرد. ان‌شاءالله امشب شب خوبی باشد اول بحث را یادت نرود از این نظر که امشب متوسل بشویم واقعاً برای قیامتمان. حالا دنیا یا رسید یا نرسید می‌گذرد دیگر. عاقبت‌محور! در روضه می‌گوید هیئت نباید سکولار باشد. هیئت سکولار؛ یعنی هیئتی که برای رسیدن به دنیا ضجه می‌زنی. چرا معنای سکولار را نمی‌فهمید؟ هیئت سکولار یعنی اینکه من اینجا حرف سیاسی بزنم به‌خاطر رسیدن به دنیا. این حرف سیاسی می‌شود سکولار. هیئتی که برای دنیا این کار را انجام می‌دهد می‌شود سکولار. بله می‌توانی اصل آخرت باشد دنیا هم فرع باشد هیچ اشکالی ندارد. موضوع این است که الآن نود درصد، اصل دنیا است. دنیا را فرع بگذار چه اشکالی دارد بنشین بعد برای مسواکت هم از خدا طلب و تمنا کن و گریه کن چه اشکالی دارد. اصل این است که امشب برای آخرتمان آمده‌ایم.

 

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید