امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت شانزدهم - ایام فاطمیه اول

13 آذر 1404 -   4:45 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
 یا نور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی‌نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت شانزدهم
تاریخ: 1401/09/17
»استدراج سخت‌ترین عذاب الهی
»فلسفه عبادت کم‌کردن گناهان است
»دعا مغز عبادت و اعتراف به قدرت خداست
»استدراج سخت‌ترین عذاب الهی
در ادامه بحث سلوک کاربردی  دیشب بحث انواع مهلت‌دادن از طرف خدا را عرض کردیم که اولی املاء بود و بعدش هم بحث خود «فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ» مهلت‌دادن و امشب سومینش را می‌گوییم که اسمش استدراج است. تعریفی که امام‌صادق(ع) از استدراج دارد می‌گوید استدراج یعنی انسان کار بد و زشتی می‌کند و خداوند تبارک و تعالی حالتی که باید بعد از کار زشت در انسان باشد را می‌گیرد و به‌جایش یک لذت قرار می‌دهد؛ یعنی طرف احساس می‌کند که  کار خوبی کرده است. این می‌شود  استدراج، فرقش با املاء و مهلت این است. متن صحبتی که امام‌صادق‌(ع) می‌فرمایند لذت، شادمانی و رضایت بعد از گناه، در حالیکه قرار بوده آن گناه او را مقداری اذیت کند. اذیت نمی‌شود. استدراج هم چند مدل است. یک مدل استدراج این است که ما وقتی که گناه می‌کنیم بعدش احساس نیاز به توبه نمی‌کنیم و درحقیقت گناه را حق خودمان می‌دانیم و می‌گوییم این جزء چیزهایی است که اشکالی ندارد. این یک بحث است. یک بحث دیگرش این است که استدراج که انجام می‌شود ما حالت معنوی خوبی پیدا می‌کنیم. خب ما در روایت هم داریم که می‌گوید اگر گناه‌کاری گناه کرد و این گناه باعث شد که او از کبر نجات پیدا کند، این گناه از گناه‌نکردن بهتر است. در روایت دیگر پیامبر(ص) می‌فرمایند که مؤمن یک کار خیلی خوبی می‌کند یا در زندگیش یک مسیر خیلی خوبی دارد، خداوند تبارک و تعالی برای اینکه از کبر نجاتش بدهد، خود خدا باعث و بانی می‌شود او گناهی انجام دهد. این یک داستان دیگر است که بعضی از گناهانی که ما انجام می‌دهیم خود خدا بانی می‌شود می‌گوید این بنده جنبه این‌قدر گناه‌نکردن ندارد و الان در زمینه کبر می‌‌افتد کار خراب‌تر می‌شود.
اما آنکه اینجا دارد می‌گوید استدراج این است که بنده بعد از اینکه گناه انجام داد مسیری تحت‌عنوان توبه دارد که این توبه هم توبه استدراجی است. من این کلمه توبه استدراجی و اشک استدراجی را اولین و آخرین و تنها جایی که شنیدم از مرحوم آقای فاطمی‌نیا رحمه‌الله علیه بود. دیگر ندیدم کسی به کار ببرد که ایشان می‌گفت در استدراج یک قسمتش هم اشک است؛ یعنی طرف با اینکه خیلی گناه‌کار است؛ اما خیلی هم خوش‌اشک و خوش‌توبه است؛ یعنی گناهانش را انجام می‌دهد، شب جمعه هم می‌آید یک ‌کمیل می‌خواند از اول تا آخر کمیل اشک می‌ریزد و نوع فرقش که بفهمیم این اشک، اشک واقعی است یا استدراجی این است که  این باعث نمی‌شود گناهانش کمتر بشود، همان مسیر قبلی را با اشکش می‌رود. من آدمی دیده‌ام که نمازشب و جلسه توسلش ترک نمی‌شد، روضه هفتگی‌اش هم ترک نمی‌شد، خودش هم در منزلش بانی بود و مالش هم کلا حرام بود و تا آخر عمر هم همین بود؛ یعنی تا آخر عمر با مال حرام، دزدی و شبهه‌ناک هم اشکش را داشت هم تمام نمازشب‌هایش را می‌خواند و  همه چیز سر جایش. این نمازشب و اشک استدراجی است؛ یعنی در دامی افتاده است که فکر می‌کند آدم خوبی است و فکر می‌کند این گناهان جلوی این عبادت‌هایش را نگرفته است.
کتاب عُجب و ریای حضرت‌امام‌(ره) که همه ان‌شاءالله خوانده‌اید، امام در آن کتاب چیزهایی راجع‌به این مدل می‌گوید که البته به استدراج خیلی ربطی ندارد؛ اما می‌گوید که این مدل آدم‌ها هم وجود دارند که علی‌رغم اینکه تمام گناهان را انجام می‌دهند تمام عبادات را هم انجام می‌دهند و امام می‌گوید این عبادت، عبادت استدراجی است؛ یعنی این تا آخر عمر فکر می‌کند آدم خوبی است. یکی از اساتید مثالش را می‌فرمود، مرحوم آقای تهرانی می‌گفت که مثلاً [شخصی] در بازار نشسته بود بعد چشم ناپاکی داشت از این نامحرم تا آن نامحرم، وقتی نگاه می‌کرد بینش که فاصله بود  استغفرالله می‌گفت و می‌گفت او تا آخر عمر هم همین مدلی بود نسبت به بقیه عبادات و گناهان هم همین‌طوری بود. امام می‌فرمایند اگر می‌خواهی بفهمی که عبادتت استدراجی است یا نه، باید ببینی آیا عبادت، ذکر، توسل و اشک‌، میزان گناهت را کم می‌کند یا نمی‌کند، اگر کم نمی‌کند استدراجی است و خیلی جاها زیاد هم می‌شود؛ یعنی طرف از ده سال قبل تا الان کلی رشد گناه داشته است عبادت‌هایش هم همان قبلی‌ها بوده. این جملاتی که من حالا خدمتتان می‌گویم زیاد شنیده‌اید: «ما هر چه باشیم در خانه امام‌حسین(ع) را ول نمی‌کنیم»، « ما هر چه باشیم اربعینمان را می‌رویم»، «ما هر چه باشیم ماه رمضانمان را هستیم»، «ما هر چه باشیم امام‌حسین(ع) را ول نمی‌کنیم» خیلی‌خب، این‌ها عبارت های درستی است؛ اما نادرستی‌اش آنجاست که با این ول‌نکردن در خانه امام‌حسین(ع)، زیارت، توسل و ذکر قرار نیست ما معصوم بشویم؛ ولی باید میزان گناه‌کردنمان را کم کرده باشد. من باید این دهه نسبت به ده سال پیش کمتر گناه کنم. اگر بیشتر شده باشد یا همین جوری ادامه داشته باشد مثلاً طرف می‌گوید بله من سی سال است عرق می‌خورم؛ ولی دهه محرم کنار می‌گذارم، این استدراج است؛ یعنی قرار است که دهه محرم میزان عرق‌خوری تو را کم کند اگر نکرد استدراج است.
این استدراج که از فریب‌های شیطان هم هست این است که شخص فکر می‌کند آدم خوبیست، جزء افتخاراتش است که هر چه باشم مثلاً فلان را کنار گذاشته‌ام، هر چه باشم امام‌حسینم سر جایش است، هر چه باشم اشک برای امام‌حسینم را دارم، این استدراج است. هر چه باشم، نه! اگر آدم عبادت کند، ذکر بگوید، توسل کند میزان گناهانش باید کم بشود. باید خودش بتواند نمره بدهد بگوید۱۴۰۱ از   ۱۴۰۰ و ۹۹من دارم کمتر گناه می‌کنم. بعد اینجا می‌فرمایند این استدراج باعث می‌شود که شخص فریب بخورد و بعد هر چقدر جلوتر می‌رود گنه‌کارتر هم می‌شود و تا آخر عمر هم آن عبادات، ذکرها و توسل‌هایش را ابدا ترک نمی‌کند. ما رباخوار داریم، رباخوار که نه، اصلاً آدم داریم که درآمدش قاچاق مواد مخدر است و سفره امام‌حسینش هم سر جایش است. بعضی‌ها می‌گویند توفیق را از او می‌گیرند، نه، اگر استدراج باشد نمی‌گیرند. سفره امام‌حسینش تا آخر عمر سر جایش است. بعد هم رو سر قبرش می‌گویند هر چه بود سفره اباعبدالله‌ آن ترک نشد. صدقه‌اش سر جایش است، اصلاً یتیم‌خانه دارد، سر جایش است. توفیقات عبادت را از آدمی می‌گیرند که در دام استدراج نیفتاده باشد متنبه بشود. مثلاً بگوید چه شد من نتوانستم شب جمعه بروم برای حضرت‌زهرا(س) گریه کنم. متنبه بشود؛ ولی اویی که در دام استدراج است کل فاطمیه را در جلسه است.
پس اگر بخواهیم بفهمیم عبادت ما استدراجی است یا نه باید ببینیم میزان گناهان کم می‌شود یا نمی‌شود. اگر کم نمی‌شود یا دارد زیاد می‌شود عبادت، اشک، صدقه، رسیدگی به ایتام ما رسماً استدراجی است. هر صفت حسنه‌ای که داریم اگر حسنات گناهانمان را کم نکند؛ یعنی اگر تکفیر اتفاق نیفتد «يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ» اگر اتفاق نیفتد این عبادت مشکل دارد و استدراجی است و دیشب هم عرض کردم که استدراج حزء سخت‌ترین عذاب‌های الهی است؛ یعنی شخص تا آخر عمرش توفیق پیدا نمی‌کند توبه کند. همین جوری با گمان اینکه خوب هستم. روایت دیگر  امام‌صادق(ع) این را تکمیل می‌کند می‌فرمایند آن‌هایی که در طول زندگی از خواب بیدار می‌شوند و توبه می‌کنند و گناهانشان را کم می‌کنند و … قشنگ توضیح می‌دهد که شب اول قبر خلاصه ملائکه این صحبت‌ها را با آن‌ها می‌کنند و آن‌ها خیلی پشیمان می‌شوند که کاش زودتر توبه کرده بودیم؛ اما امام‌صادق‌(ع) در این روایتی که مفصل است گروه سومی را معرفی می‌کند که شب اول قبر منتظرند ملائکه‌ بیایند آن‌ها را روی دست به بهشت ببرند و آنجا با اولین عذابی که وارد می‌شود تازه دوزاریشان می‌افتد که من یک عمر خودم را فریب می‌دادم که آقا ما بالأخره این هستیم، این بالأخره این باید میزان گناه ما را کم کند، کم نکند استدراج است. باید کم کند! خب این تعریف استدراج بود یک صلوات بفرستید خدا ان‌شاءالله ما را با این چیزها امتحان نکند.

»فلسفه عبادت کم‌کردن گناهان است
این سه‌تا قسمت املاء، مهلت‌دادن و استدراج از مظاهر و در حقیقت آیتم‌های مکر الهی است که مکر را هم تدبیر تعریف کردیم. اما راه مبارزه با این سه‌تا چیست؟ این چیزهایی که من درآورده‌ام از روایات است.
۱_ امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرمایند که قطعاً توبه‌کردن از گناه‌نکردن سخت‌تر است. آدم باید روی خودش کار کند که خوف انجام گناه داشته باشد. در استدراج یک نکته خیلی خیلی خطرناکی هست و آن نکته این است که آدم‌هایی که تسویف دارند؛ یعنی هی می‌گویند فردا ان‌شاءالله، در دام استدراج قرار دارند ضمانت اینکه آن لحظه‌ای که می‌میرند آن لحظه‌ای باشد که توبه کرده‌اند پایین می‌آید مثلاً ما کلی آدم می‌شناسیم سی سال آدم بدی بوده توبه می‌کند در همان سالی که توبه می‌کند عاقبت‌به‌خیر می‌شود از این طرف هم کلی آدم داریم عاقبت‌به‌شر می‌شوند. آدم‌هایی که عاقبت‌به‌شر می‌شوند این پایان مسیر استدراج است که در روایات و دعاها هم داریم که  بالأخره خدایا اگر قرار است من شبی یا روزی بمیرم آن روز و شب، روز و شب خوب من باشد.

یکی از بچه‌های خیلی خیلی خوب زمان جنگ که خیلی هم پسر عالی‌ای بود و به مراتب بالا هم رسید به یک گناه استدراج داشت و دقیقاً وسط همان گناه فوت کرد حالا مثلاً هفته‌ای یک بار انجام می‌داد، وسط همان گناه فوت کرد بعد به بدترین حالت هم فوت کرد؛ یعنی وسط همان گناه یک دفعه اتفاقی افتاد عده‌ای آمدند دیدند و او از ترس سکته کرد و فوت کرد. حالا ما نمی‌دانیم خدا با آن‌ها چه‌جوری برخورد می‌کند؛ ولی حداقلش این است که استدراج اصلاً پایان خوشی ندارد. آن‌هایی که می‌بینی عاقبت‌به‌شر می‌شوند فکر نکن که آن‌ها شصت سال خوب بودند مثلاً یک دفعه خدا نعوذبالله این‌قدر بی‌عدالتی کرده همان یک ماه که خوب نبوده فوت کرده، نه، این‌طوری نیست، او شصت سال خوب بوده؛ اما در یک دو سه‌تا مورد دقت نمی‌کرده در دامنه استدراج بوده تو و خودش فکر می‌کردید خوب است وگرنه خدا نمی‌آید کسی که شصت سال خوب بوده را عاقبت‌به‌شر کند و اصلاً در اصطلاح طلبگی می‌گویند آقا عاقبت‌به‌خیری و عاقبت‌به‌شری ظهور نیست اظهار است، یک مسیر بوده یک دفعه اتفاق نیفتاده است، مسیری بوده اینجا اظهار می‌شود پس نکته اولش این است که ترس از ارتکاب گناه را در خودمان تقویت کنیم که آقا ممکن است این یک دفعه ما را در دام استدراج و مکر الهی ببرد. آن ایمنی از عذاب الهی که دارم می‌گویم جزء بزرگ‌ترین گناهان است را در این مورد دارم می‌گویم نه اینکه من امیدوار باشم خداوند تبارک و تعالی من را ببخشد. نه من می‌گویم من این دزدی را ادامه می‌دهم و خدا ان‌شاءالله به‌خاطر اینکه سفره امام‌حسین‌(ع) دارم به‌خاطر اینکه اشک دارم و … من را می‌بخشد، من دزدی‌ام را ادامه می‌دهم، نه، این می‌شود استدراج آخرش وسط دزدی تو را می‌گیرند همان جا هم سکته می‌کنی از دنیا می‌روی این داستانت می‌شود دیگر. خسر الدنیا و الآخره! پس اولی این است که انسان در خودش نسبت به ارتکاب گناه ترس ایجاد کند.
۲_ می‌گویند روی خوف و رجا خیلی کار کن. خوف و رجا دقیق باشد. خیلی از ما خوفمان بیجاست، رجایمان هم بیجاست. خوف یک تعریف دارد، رجا هم یک تعریف دارد. تعریف خوف و رجا باز به پرونده من بر می‌گردد. اگر در مسیر بدتر شدنی باید خوف داشته باشی و اگر در مسیر بهتر شدنی باید رجا داشته باشی. شیطان می‌آید در مسیر بهترشدن تو را مأیوس می‌کند که تو ادامه ندهی و در مسیر بدترشدن هم خوف را از تو می‌گیرد. شیطان در مسیر بهترشدن می‌آید می‌گوید خدا سخت‌گیر است در مسیر بدترشدن می‌آید می‌گوید خدا ارحم‌الراحمین است. خدا هم سخت‌گیر است هم ارحم‌الراحمین است منتها داریم مسیرها را اشتباه می‌گیریم. در مسیر بدترشدن خدا سخت‌گیر است در مسیر بهترشدن خدا ارحم‌الراحمین است. این معنای خوف و رجا است و اگر ما این‌ها را قاتی کنیم؛ یعنی فکر به رحمت الهی باید موجب بهترشدن من بشود نه موجب بدترشدن، فکر به عذاب الهی هم همین‌طور باید موجب بهترشدن من بشود. خوف در جایی که من ببینم مسیر مسیر بدی است. من می‌شناسم شما هم می‌شناسی، همه خودمان را می‌شناسیم. »بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» انسان‌ها خودشان خودشان را می‌شناسند. الان هفدهم آذر ماه  ۱۴۰۱ است من قشنگ‌ می‌دانم که از هفده آذر ۱۴۰۰ بهتر شده‌ام یا بدتر. قشنگ مشخص است. هر کس بگوید نمی‌دانم اشتباه می‌کند مگر اینکه در مسیر استدراج افتاده باشد.
راه‌حلش هم این است که بنویسم و یادداشت کنم، خیلی قشنگ! یک سری نکته‌ها راجع‌به عبادات، ترک گناه، مستحبات، خیرات، هوای نفس و راجع‌به هر چیزی شما فکر کنید داریم. محسنات و معایب! اگر شیب من در این یک سال به سمت بهترشدن است من باید رجا داشته باشم. خدا را شکر کنم که ان‌شاءالله دارم بهتر می‌شوم؛ اما می‌بینم ۱۴۰۱ کاری را می‌کنم که ۱۴۰۰ نمی‌کردم، بدتر شده‌ام. اینجا قطعاً باید سراغ خوف برویم؛ یعنی انسان باید اینجا بداند کجا از خوف استفاده کند کجا از رجا لذا امام‌صادق(ع) دقیق می‌فرمایند که مؤمن کسی است که روی خط خوف و رجا حرکت می‌کند نه خائف است نه راجی، می‌بیند کدام به دردش می‌خورد. ما با اسلام رحمانی و اسلام غضبناک و خدای جبار و قهار اصلاً نه مشکلی داریم نه اصلاً تعریف این دوتا فنی و درست است. ما نه اسلام رحمانی داریم نه اسلام غضبانی، ما اسلامی داریم که انسان‌ها خودشان خودشان را می‌شناسند می‌دانند کجا باید سراغ رحمت خدا بروند کجا باید سراغ غضب خدا بروند. هر وقت آدم احساس کرد دارد بدتر می‌شود باید ببیند از کدام باید استفاده کند که بهتر بشود. آقا این طرف در مسیر بدترشدن است من بهش بگویم نترس برو خدا می‌بخشد! این رسماً اشتباه است. مثال‌هایش چیست؟ مثلاً پهلوی امیرالمؤمنین‌(ع)، امام‌صادق‌(ع) و پیغمبر(ص) می‌رود بعد شما مثال می‌گیری. پیغمبر(ص) این را گفت! خیلی‌خب، پیغمبر(ص) این را گفت، به کی گفت؟! اگر پیغمبر‌(ص) الان اینجا یک آیه عذاب وحشتناک گفت به کی گفت. مثلاً در روایت داریم، من دیده‌ام بعضی جاها روایت را می‌گویند بعد خود آن حال روایت را در نظر نمی‌گیرند. می‌گویند امیرالمؤمنین‌(ع) دید که کسی در نماز دارد با ریشش بازی می‌کند بعد فرمود که زیر هر یک دانه موی ریشش یک شیطان خوابیده است بعد سریع نتیجه می‌گیرند در نماز با ریشت بازی نکن. ببینید این اصلاً ربطی به نماز و ریش ندارد. امیرالمؤمنین(ع) این آدم را می‌شناخت. تو الان نماز بخوان، بزن به کمرت، بخوان، ول کن، اصلاً با ریشت بازی کن، با مویت بازی کن، سر و کله‌ات را بخاران در این مملکت، همین که نماز می‌خوانی ارزشمند است.
امیرالمؤمنین(ع) آن آدم را می‌شناخت که چه منافق و آدم کثیفی است داشت معرفی می‌کرد که گول نمازش را نخورید این آدم نماز برایش استدراج است. ما این‌قدر روایت داریم که اهل‌بیت‌(ع) جوری صحبت کرده‌اند که ما می‌گوییم برای چه این‌جوری گفتند مگر این بدبخت چه کار کرده است. یا جوری صحبت کرده‌اند که می‌گوییم اگر این هم که صحبت کرده حل است پس ما هم حلیم دیگر، امیرالمؤمنین(ع) و اهل‌بیت(ع) نگاه کردند این آدم شیبش به‌سمت بهترشدن است، اگر هست رحمتی صحبت کرده، اگر دید نه استدراجی است و شیبش به‌سمت بدترشدن است، غضبی صحبت کرده است. ما هستیم که باید بفهمیم الان باید سراغ کدام یکی از آیات و روایات برویم.
۳_ سومین راه مبارزه با بحث استدراج، املاء و مهلت‌دادن، علم به این است که امتحان می‌شویم. علم یعنی یقین. اینجا منظور از علم یقین است. چرا؟ چون قرآن گفته است محال است شما ادعا کنید من مسلمانم، مؤمنم، من امتحانت نکنم. اصلاً دنیا دار امتحان است قطعاً امتحان می‌شود. با چه امتحان می‌شود؟ مثلاً در آیات قرآن داریم می‌گوید که المال والبنون، مال یعنی اعتبارات دنیا چه پول باشد چه اعتبار باشد، بنون یعنی هم فرزندان هم دوستان و کسانی که بهشان عشق می‌ورزی. مثلاً این‌ها جزء امتحانات است. در آیه دیگر داریم مثلاً مصیبت، مقام، زینت دنیا، اصلاً زیبایی‌ها و نعمت‌های الهی جزء امتحانات است. کلی امتحان است که اگر مثلاً در قرآن سرچ کنید یک لیست سی‌تایی برایتان می‌آید که ما بالأخره در یکی از این سی‌تا امتحان می‌شویم؛ اما بالاترین امتحان، آن آیه‌ای که راجع‌به امتحانات الهی در صدر قرار دارد همین المال و البنون است.

  • پول؛ که پول هم دو قسمت است؛ یعنی دنیا. پول مادی، دلار، تومان. یکی هم اعتبارش است. طرف اعتبار دنیایی دارد. مثلاً در ایران و جهان خیلی‌ها هستند خیلی پول ندارند اما یک امضایش خیلی می‌ارزد. شاید خودش هم خیلی علاقه‌ای به پول نداشته باشد؛ اما با امضایش می‌تواند خیلی قدرت و اعتبار را توزیع کند. فکر نکن اگر آدمی مثلاً بنده حساب کنند در زندگی پول خاصی نداشته باشم دیگر خدا می‌گوید او از امتحان پول معاف است، نه! ممکن است اعتبار من باعث بشود خیلی‌ها به امکانات دنیایی برسند. ناعادلانه! پس اینجا المال که دارد می‌گوید یک قسمتش پول نقد است، یک قسمتش قدرت است.
  • والبنون؛ بنون هم یکی از چیزهایی است که یک قسمتش فرزندان است چون میزان وابستگی به فرزندان خیلی زیاد است. اقوام، فرزندان یا هر کس دوستش داری. خیلی‌ها هستند به‌خاطر خودشان گناه نمی‌کنند؛ اما به‌خاطر فرزندان و دوستانشان گناه می‌کنند. به‌خاطر خودشان دزد نیستند؛ اما به‌خاطر بچه‌اش دزدی می‌کند، به‌خاطر خودش خطا نمی‌کند، اصلاً خودش تنهایی پرونده‌اش را بررسی کنید به بهشت می‌رود به‌خاطر بچه‌اش دارد به جهنم می‌رود و یکی از چیزهایی که در تاریخ انقلاب خیلی دیدیم که خیلی بزرگان انقلاب به‌خاطر فرزندانشان عاقبت‌به‌شر شدند و به‌خاطر قدرت، بنون، به‌خاطر باند! این‌ها جزء مهم‌ترین است المال و البنون. می‌گوید این دوتا را امتحان می‌کنیم و مراقب باشید.

من دوستی داشتم که مثل همان فرمانده‌ای که قبلاً گفتم دوستی هم داشتم او هم این‌طوری بود؛ یعنی رسماً دزد بود؛ اما نماز شبش ترک نمی‌شد. طوری ترک نمی‌شد نه مثل ما که هر وقت توفیق شد بخوانیم، اگر خوابش می‌آمد قبل از اینکه بخوابد می‌خواند قطعاً!  هنوز هم می‌خواند البته هنوز هم دزد است. ترک نمی‌شد! ‌آدم داریم نماز صبح در حرمش ترک نمی‌شود، در سرما و گرما حتما، نماز جماعتش ترک نمی‌شود. این استدراج است. وقتی شما با جلسه، امام‌حسین(ع)، ذکر و… به یک خطا، یک دزدی، یک بی‌عدالتی، یک ظلم و یک گناه خو می‌گیری و می‌گویی حل است دیگر، من این را ترک نمی‌کنم، اشکال ندارد آن هم ترک نشود اصلاً فلسفه ذکر و عبادت را زیر سؤال می‌بری. فلسفه ان الصلاه، صلاه به‌عنوان مصداق تمام عبادات، فلسفه‌اش  «تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ» است. فلسفه‌اش این است؛ یعنی اگر شما صلاتت؛ یعنی ذکرت، امام‌حسینت و دعایت «تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ ۗ» نبود؛ یعنی از میزان گناه‌کردنت کم نمی‌کرد معلوم است صلاه، صلاه نیست استدراج است. فلسفه عبادت کم‌کردن گناهان است.

از آیه «وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ » چه نتیجه می‌گیریم؟ این قضیه مال برادران یوسف است. برادران یوسف اولاً که داستانش کاملاً مشخص است که چه جانیانی بودند و چه جنایتی کردند حالا غیر از اینکه مشرک بودند، غیر از اینکه نبوت  پدرشان را قبول نداشتند، برادر را به قصد کشت بردند بعد آن بساط که برای بنیامین درآوردند و … و ادامه‌اش تا ده‌ها سال، بعدش آن وقتی که می‌خواستند توبه کنند دیگر پیروپاتال هم شده بودند؛ یعنی جوانی را با همین گناهان گذرانده بودند. جزء چیزهایی که الان دارد می‌گوید یکی این است که اگر من امشب پی بردم که مستدرجم، دارم در دامن استدراج نفس می‌کشم و عبادت می‌کنم یا در دامنه املاء هستم دارد سرم کلاه می‌رود، اینجا که رسید مثالش را از برادران یوسف می‌زند می‌گوید هر وقت رسیدید یادت باشد اگر همان لحظه خواستی توبه کنی شیطان آمد گفت که نه دیگر دیر شده است بدبخت شدی «وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ »  اصلاً چرا می‌گوید «مِنْ رَوْحِ اللَّهِ ۖ »؟ چرا نمی‌گوید من الله، من رحمه‌الله؟ برای اینکه خداوند تبارک و تعالی امشب به برکت حضرت‌زهرا(س) یک دمش می‌تواند کل وجود تو را عوض کند.
ای که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد
که آقای دولابی می‌گوید معنای غم در این قسمت یعنی غبار گناه. اگر وقتی به اینجا رسیدی یادت باشد کسانی که در استدراج به سر می‌برند تا می‌خواهند جمعش کنند شیطان می‌آید می‌گوید نه دیگر دیر شده است و تمام است. می‌گوید یادت باشد اینجا جای مأیوس‌شدن نیست، سریع این قضیه را رد کن.

»دعا مغز عبادت و اعتراف به قدرت خداست
قسمت بعدی در مبارزه با این، بحث قنوط است. قنوط با قاف و طا؛ چیزی که برادران و خواهران _چون خودم هم زیاد این مدلی شده‌ام_ خیلی برای ما زیاد پیش می‌آید. قنوت با قاف و ت دو‌نقطه که یعنی دعاکردن. قنوط با قاف و طا؛ یعنی ناامیدی از دعاکردن؛ یعنی طرف می‌گوید آقا این‌قدر دعا کردیم چه شد. این جزء چیزهایی است که به‌شدت استدراج را تقویت می‌کند. آیه شریفه قرآن «وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا» می‌گوید شمایی که از دعا ناامید می‌شوید یادتان باشد اتفاقاً خداوند تبارک و تعالی دقیقاً همان لحظه‌ای که برمی‌گردید رحمت را نازل می‌کند. مثلاً شما فرض کنید امشب بساط رحمت است، خدا می‌خواهد به این جمعیت رحمت نازل کند بعد عده‌ای از این جمعیت قانطند؛ یعنی از دعا‌کردن ناامیدند می‌گویند حالا این همه دعا کردیم چه شد. این همه دعا کردی مثلاً چند سال دعا کردی؟! این چند سال چقدر از عمرت بود؟! چرا فکر می‌کردی دعا را باید نقد بگیری؟! چرا فکر می‌کردی دعاکردن یعنی چیزی بهت بدهند؟! دعاکردن خودش عبادت است. دعا مغز عبادت است. دعا یعنی خدایی هست قدرت دارد من دارم به این اعتراف می‌کنم حتی دعاهای محال می‌کنم دیگر. دعاهای محال یعنی من اعتراف دارم به اینکه خدا این‌قدر قدرتمند است که دعای محال هم می‌شود کرد چه اشکال دارد دعا کنیم. دعای بزرگ، خدا این قدرت را دارد.

از مرحوم رجایی سؤال کردند که داستان چه بود؟ گفت من همین پارسال داشتم در محله فلان تهران با گاری دستی ملامین می‌فروختم الان نخست‌وزیر ایران شده‌ام. می‌گفت پارسال به هر کسی این را می‌گفتم که من سال دیگر نخست‌وزیر ایرانم قطعاً فکر می‌کرد من به سرم زده است در حالیکه این برای خداوند تبارک و تعالی نمی‌گوییم کار کوچکی هم هست، هیچ چیز نیست. دعا یعنی من اعتقاد دارم خدا خیلی قدرت دارد. لذا همه کار بر می‌آید. قنوط تو را از دعا‌کردن ناامید می‌کند. شاکی هستی؟! دعاهایت را بکن بعد هم بگو خدایا نمی‌دانم چرا این‌ها برایم نمی‌گیرد؛ ولی من دعایم را می‌کنم در دام قنوط نمی‌افتم. این هم جزء چیزهایی است که با استدراج مقابله می‌کند. مرحوم آقای ارباب صد و هفت‌هشت‌ده سالش بود بعد دعا می‌کرد می‌گفت ان‌شاءالله خدا ما را هم آدم کند می‌دید ملت می‌خندند می‌گفت آرزو بر جوانان که عیب نیست. خدا آقای فاطمی‌نیا را رحمت کند همیشه همین حرف را می‌زد می‌گفت خدا ان‌شاءالله ما را هم آدم کند. چهل‌سالگی می‌گفت، پنجاه‌سالگی می‌گفت، هفتادسالگی می‌گفت، آخرش هم می‌گفت. برای خدایی که این‌قدر قدرت است اصلاً اینکه فرعون هم بیاید دعا کند خدایا ما را جزء ملائکه و معصومین قرار بده چیز عجیبی نیست. دعا اعتراف به قدرت خداست. ان‌شاءالله ادامه بحث شنبه که همین‌جا هستیم هم چهلم شهدای شاهچراغ است هم سالگرد شهیداستوار و شهادت شهید دستغیب است. مداح هم ان‌شاءالله آقاسید امیر آقای حسینی.
ادامه بحث آنجا، فقط این نکته را به مناسبت اینکه امشب هست عرض کنم و باز هم خدمتتان عرض می‌کنم اینکه من دارم می‌گویم هم خودم  هم شما تجربه کرده‌اید و این را من از صحبت مرحوم آقای دولابی وام می‌گیرم که ایشان فرمود خدا مؤمن را همین‌جوری ول نمی‌کند تا جهنم برود. ول نمی‌کند! راه‌های خدا که ترمز مؤمن را بکشد سه مدل است انتخاب با خودت است. مدل اول تار است امشب آمده در جلسه نشسته است خدا به دهان انجوی گذاشته است چیزهایی گفته با همین سادگی و لطافت، داد هم نزده، خیلی هم یواش گفته بعد هم حاج‌اسلام دعای کمیل و روضه خوانده، امضا کرده رفته است. تار است، مؤمن برگشت می‌زند. مدل دوم تور است به تار گوش نداد بیرون می‌رود کاری، گیری، مشکلی پیدا می‌کند باز مجبور می‌شود برگردد بیاید در حسینیه بنشیند باز دوباره به تار دل خوش کند در مدل تور هم تو باز می‌آیی پای تار می‌نشینی امشب نه فرداشب می‌روی، جمعه می‌روی، شنبه می‌روی، جمعه هفته دیگر می‌روی می‌نشینی با تار دوباره بر می‌گردی. می‌گوید اگر به تار گوش ندادی رفتی بیرون در تور گیر افتادی برگرد چون یک مدل سومی داریم تیر است خدا زخمت می‌زند. چیزی ازت می‌گیرد از اعتبارت، از آبرویت، از سلامتیت، خدای نکرده از خانواده‌ات، از مقامقت، از مالت، از یک چیز می‌گیرد. آقای دولابی می‌گوید محال است خدا بگذارد شما به جهنم بروید حالا امام‌صادق‌(ع) هم همچین روایتی دارد که می‌گوید مثلاً آخرش دیگر چه بشود برسد به برزخ؛ ولی می‌گوید اینکه در تار مثل آدم به زبان خوش گوش نمی‌دهی، بعد تور هم جلویت می‌گذارند گیر می‌کنی باز هم متنبه نمی‌شوی می‌گویی ان‌شاءالله مثلاً گربه است، می‌گوید وقتی این دوتا را رد می‌شوی دیگر خدا تیر را می‌زند نمی‌گذارد این‌جوری بروی و این از منشأ محبت الهی است.
در بحث استدراج مشکل ما همین است طرف تار می‌شنود راه نمی‌آید، در تور می‌افتد می‌فهمد چرا افتاده است باز هم راه نمی‌آید تیر می‌خورد باز به‌جای اینکه جبران کند سعی می‌کند که همین‌جوری جلو برود دیگر و این مشکل ایجاد می‌کند ان‌شاءالله خدا به همه ما در این شب جمعه و شب رحمت توفیق یک بازگشت خیلی جدی عنایت کند. کلید ماجرا این است ۱۴۰۱ باید از ۱۴۰۰ بهتر شده باشی نه من معصومم نه تو. می‌گوید فلان گناه را چه جوری ترک کنیم؟ می‌گوییم ترک مثل ترک مواد مخدر است حالا من که تا حالا ترک نکردم؛ ولی دوستانی که دارند لبخند می‌زنند احتمالاً همه ترک کردند. یک دفعه‌ای که نمی‌شود، معصوم که نیستیم. آقا من روزی ده‌تا دروغ می‌گویم باید فردا بشود نه‌تا دو هفته دیگر چهارتا بشود. بعد هم وقتی ترک مطلق شد ممکن است من یک وقت باز هم دروغ بگویم موضوع این است که از این استدراج  و دائما گناه‌کردن خودم را خلاص کردم. اصلش این است بقیه‌اش دیگر توقع از امام معصوم است. کلید ماجرای استدراج، املاء و مهلت این است، ان‌شاءالله همیشه خودمان را چک کنیم که فرمودند علیکم بالمعاقبه والمعاتبه و المحاسبه به ترتیب از عقب به جلو دارد می‌آید. باید دائم خودتان را چک کنید.
«بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ
وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ»
می‌گوید آدم‌ها می‌دانند چه کار می‌کنند این «وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ» ولو اینکه عذرهایی برای خودش بتراشد همان تعریف استدراج است.
خدا ان‌شاءالله ما را از تمام مکاید شیطان و نفس حفظ کند.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید