امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی شرح مناجات شعبانیه - قسمت سوم

13 آذر 1404 -   3:05 ب.ظ  دسته بندی: شرح مناجات شعبانيه

قسمت هایی از عمرم که تو را فراموش کردم فقط حسرت دارد، بقیه اش حسرت ندارد لذا برادرها و خواهرها باید بدانند یکی از گناهان، حسرت دنیا است که برخی نمی‌دانند! کسی که چندین جا امام معصوم وای بر او را می‌گوید و چندین جا به شدت تقبیحش می‌کند و می‌گوید این شعور ندارد، عقل ندارد کسی که حسرت دنیا را می‌خورد.

یالطیف
سخنرانی‌ حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
1393/3/24

موضوع: شرح مناجات شعبانیه – قسمت سوم
فرازی که امشب نگاهی به آن می کنیم از مناجات شعبانیه است که ان شاءالله راه‌گشا باشد.
اصولاً اولیا خدا و پیغمبران به خاطر بزرگیشان وظایفی که خداوند تبارک و تعالی از آن ها می‌خواهد با عموم مردم کاملاً متفاوت است و حتی برخی از چیزهایی که برای ما خیلی فضیلت محسوب می‌شود به عنوان مثال جزء شرایط مؤمنان خیلی خیلی خالص در آخرالزمان می‌گویند کسانی هستند که اهل نماز شب هستند یعنی اهل تهجد شبانه اند، این ها کسانی هستند که درجاتشان بسیار بالاست بعد می بینیم همین درجه خیلی بالا برای امثال پیامبر(ص) اگر انجام ندهد معصیت محسوب می شود، “قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلا، نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً” یعنی بیشتر از نصف شب را، اگر شب را هشت یا دوازده ساعت حساب کنیم چهار الی شش ساعت نصف آن است، بر پیغمبر(ص) واجب بوده و بیشتر از نصف را عبادت می کردند و حتی در روایت داریم که پیغمبر(ص) چند بار تقسیم می‌کردند و در ساعاتی مختلف به عبادت می پرداختند، بیدار می‌شدند دوباره وضو می گرفتند و نماز می خواندند و به عبادت مشغول می شدند گاهی تهجد می کردند و باز به استراحت می پرداختند و دوباره بیدار می‌شدند یعنی این گونه نبوده است که خیلی راحت چند ساعت پشت سر هم استراحت کنند.

لذا وقتی وارد بحث اولیاء خدا می شویم یعنی کسانی که بزرگ هستند و پیغمبران، اهل بیت(ع) می‌بینیم که خیلی وظایف آن ها نسبت به ما فرق دارد و تکلیف شان هم زیادتر است و وقتی که ما می‌گوییم: “أفْنَیْتُ عُمری” عمر خود را هدر داده ام باید بدانم که من از جایگاه خودم می‌گویم یا جایگاه امام معصوم یا جایگاه یک ولی خدا یا هر کس دیگری. همین طوری که بارها خدمتتان عرض کردم صحبت‌های امام از جایگاه خودش است، وقتی من می خواهم راجع به این فراز از دعا صحبت کنم باید از جایگاه خودم بگویم.

– “أَفْنَیْتُ عُمُرِی فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ”.
خدایا عمرم را فانی کردم. کجای این قضیه مشکل دارد؟ یک عده فکر می‌کنند که عمرشان گذشت، حسرت می‌خورد که چرا در جوانی می توانستم ورزشکار خوبی بشوم، نگذاشتند و مربی خوبی پیدا نکردم. دیگری راجع به اینکه من در یک دوره‌ای می‌توانستم کمتر بازی کنم، درس بخوانم و الان درس خوانده بودم و استعداد زیادی داشتم می‌توانستم الان استاد دانشگاه باشم، خیلی حسرت می‌خورد. شخص دیگری باز حسرت می‌خورد و می‌گوید: اگر سی یا چهل و پنج سال پیش آن شب، آن روز برادرم آن حرف را به من زده بود، پدرم این را گفته بود، رفیقم نصیحتم کرده بود، این ازدواج را نمی‌کردم و ازدواج دیگری می‌کردم چه می‌شد؟!

یعنی خیلی از ما وقتی که غصه فنای عمر را می‌خوریم، غصه فنای عمر را نمی‌خوریم، غصه فنای دنیایمان را می‌خوریم، در حالی که اینجا اصلاً به این معنا نیست، “أفْنَیْتُ عُمری” به این معنا است که من فرصت‌های دنیایی را از دست داده ام.

– “فِی شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْکَ”.
قسمت هایی از عمرم که تو را فراموش کردم فقط حسرت دارد، بقیه اش حسرت ندارد لذا برادرها و خواهرها باید بدانند یکی از گناهان، حسرت دنیا است که برخی نمی‌دانند! کسی که چندین جا امام معصوم وای بر او را می‌گوید و چندین جا به شدت تقبیحش می‌کند و می‌گوید این شعور ندارد، عقل ندارد کسی که حسرت دنیا را می‌خورد.

و اگر زمانی انسانی فکر کند که جوانی و عمرش را پای مطلبی گذاشته است که از دنیا بوده و حسرتش را بخورد، می‌گویند: صد در صد این آدم گناهکار است. فکر نکند که خیلی آدم خوبی است و از خدا طلبکار شود که خدایا این قسمت از دنیا را به ما نداده ای و شکایت کنی و یک آه بکشی، گریه هم شاید بکند بعد هم بگوید یک کار معنوی انجام داد ه ایم و از خدا طلبکاریم! خداوند تبارک و تعالی می‌فرمایند: حسرت دنیا گناه است، اصلاً حق نداری چنین کاری را انجام دهی.

امام معصوم(علیه‌السّلام ) چه می فرماید؟ می گوید: آن قسمت هایی که انسان فقط خدا را فراموش کرده است، حسرت دارد. برخی اوقات ممکن است یک حسرت ظاهرش معنوی باشد، می‌گوید کاش ما هم فرض می‌کنیم کربلا می رفتیم. برای چه کربلا نرفته ای؟ یعنی آیا شما با کربلا رفتنت می‌توانستی بیشتر به خدا برسی، که نمی‌توانستی اینجا برسی؟ این اشکال از شماست پس این سفر برای شما مطلوب است نه آن معنویت و گرنه خدا همه جا وجود دارد.

در روایت امام صادق(علیه‌السّلام) می‌فرمایند: دقت کنید؛ خیلی از مؤمنین و مؤمنات آن لحظه‌ای که چشم‌هایشان را از جهان می‌بندند، یکی از حسرت‌های بزرگشان حسرت‌های اشتباهی است که در دنیا خورده اند. می‌گوید چقدر نشستم، عمرم را هدر دادم و ارتباطم را با خدا بخاطر یک قسمت از دنیا خراب کردم در حالی که می‌فرمایند: آن جا چون چشمش باز می‌شود تازه می‌فهمد حسرت چه چیزهایی را باید می خورده است و چه چیزهایی اصلاً برایش مهم نبوده است.

خدایا آن قسمت از عمرم که در مسیر رسیدن به یک قسمت از دنیا بوده است، خواستم یک کوه بزرگی را از جا بکَنم نشد، خواستم به یک مقامی برسم به نتیجه نرسیدم، پولی را سرمایه گذاری کردم خراب شد، قرار بود ازدواج موفقی انجام دهم اما نشد، یک ازدواج غیر موفقی قرار بود انجام نشود اتفاق افتاد، پسر و دختر خیلی خوبی قرار بود نصیبم شود، قسمتم نشد، پسر خیلی خوبی داشتم، مُرد. امام اصلا این ها را قابل حسرت نمی‌داند.

زمانی برایتان این خاطره را نقل کردم که پدر من در زمان جنگ نامه نوشتند و گفتند، که هنوز نامه‌شان را دارم، قدر ثانیه به ثانیه و دقیقه به دقیقه فضایی را که هزار و چند سال است علما و اولیاء ما در نماز شبشان با گریه باز شدن باب شهادت و فضای جنگ و جهاد را از خدا درخواست کرده اند، نصیب شما شده است، را بدان. قدر یک دقیقه‌ آن را بدان.

در روایت داریم که می‌گوید: اگر حسرت‌های دنیایی خوردی گناه است، در جایی دیگر می‌فرماید: و اگر فرصت‌های معنوی را قدر ندانستی، آن ها را از شما می گیرند. چه می‌شود بنده روز به روز حالم از نظر معنوی بهتر می‌شود؟ قدردانی. چه می‌شود بنده حالم خراب می‌شود؟ قدر ندانستن. دست و پایت را می‌گیرند گوشه ای می‌اندازند، اجازه پیدا نمی‌کنی که با خدا حرف بزنی، اصلا اجازه پیدا نمی‌کنی حتی صحبت معنویت را بکنی.

باز هم تکرار می‌کنم آخرین کاروانی که سوریه داشتیم در همان هتل کاروان که غذا را خورده بودند و همه چیز ردیف و مرتب بود، روی صندلی نشسته و غسل زیارت کرده بودند و شب می‌خواستند به حرم حضرت زینب(س) بروند، همان جا گفتم: در دوره و زمانه‌ای که برای زیارت قرار دارید در مرفه ‌ترین حالت زیارت می‌کنید، قدر ندانید از شما می‌گیرند. در حال حاضر چند سال است به دلمان مانده یک سفر زیارت به سوریه داشته باشیم؟ امنیت، جا، هتل، غذا نمی‌خواهیم، ما را جایی پیاده کنند و به حرم برویم، نان و چایی در حرم می‌خوریم و همان جا هم می‌خوابیم، اما نمی‌شود!

در داستان قبلی که برای کربلا اتفاق افتاد گفتند مردم قدر ندانستند و صد سال راه کربلا بسته بوده است. صد سال یعنی سه نسل، سه نسل راه کربلا بسته بود. کربلا یک واسطه معنویت است و مشهد الرضا(ع) یک واسطه معنویت است، آقا احمد بن موسی یا آقا سید علاءالدین حسین(ع) و  بزرگانی که در شیراز هستند، خانم معصومه(س)، شاه عبدالعظیم(ع) دقیقاً چه هستند؟ یک واسطه معنوی هستند، اگر قدر ندانی می‌فرمایند: محرومتان می‌کنیم.

برای خداوند تبارک و تعالی این محروم کردن‌ها کاملاً طبیعی است، شب نیمه شعبان عرض کردم سیزده معصوم را قدر ندانستیم هزار و چهارصد سال است ما از چهاردهمی اش محروم هستیم.

– “أَبْلَيْتُ شَبَابِي فِي سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ منک”.
باز راجع به جوانی می‌گوید ممکن است چه اتفاقی بیفتد؟ نتوانستم از نظر فیزیکی یا از نظر علمی بالا بروم، از نظر عشق و حال و رسیدگی به دنیا و این امور بالا باشم و گذشت. آن چیزی که در جوانی آفت دوره‌ی جوانی است “سَکر”، مستی است. چند سالت است؟ بیست، بیست و چهار، هنوز جوانیم. سی و چهار سال هم باز جوان است، اول چهل سالگی اول خوشی است، می‌گوید اسم این مستی است. نباید این برهه را از دست می دادی. بارها خدمتتان عرض کرده ام ده سند قوی سیره‌ای پشت این داریم که از اول زندگی تا چهل سالگی سر بالایی است یعنی هم سخت است هم دیر می‌گذرد، از چهل به پایین سر پایینی است یعنی زود می‌گذرد، خیلی زود می‌گذرد.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید