امروز 13 تیر 1404 - 7 محرم 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - شور حسینی (4) - شب ششم محرم 1404

13 تیر 1404 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: شور حسینی

یا مستعان
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع سخنرانی: شور حسینی – قسمت چهارم
تاریخ: 1404/04/10
شب ششم محرم

 

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» چه می‌شود که حتی متدینین ما گاهی نمی‌توانند حق را از باطل تشخیص دهند؟
» چرا برطرف کردن اخلاق مذمومه مهم است؟
» عادی‌سازی جنایت از ترفندهای مهم دشمن است
» طبق دستور اسلام ما اجازه شروع جنگ را نداریم اما با شروع جنگ، قوی دفاع می‌کنیم
» چرا در این شرایط جشن پیروزی گرفتیم؟
» قدرت امام و ولی به اسلحه نیست؛ به مردمی که پشت او ایستادند هست
» نقش ما مردم عادی در شرایط جنگی چیست؟

 

» چه می‌شود که حتی متدینین ما گاهی نمی‌توانند حق را از باطل تشخیص دهند؟
بحث جنگ سخت و نیمه سخت را عرض کردیم. در بحث جنگ نرم و در این فضایی که الان ما قرار داریم استدلال می‌کنیم به آن قسمت از زیارت آقا اباعبدالله(ع) که «لعن الله من قتلک بالایدی وَ اَلْأَلْسُنِ»؛ «ایدی» یعنی کسانی که تو را کشتند در جنگ سخت و « اَلْأَلْسُنِ» یعنی کسانی که تو را در جنگ نیمه سخت کشتند. کشتن اباعبدالله به معنای تخریب شخصیتی که باعث شود مردم با او دشمن شوند و یا بی‌تفاوت باشند. این دو حالت را دارد که تکمیل بحث دیشب بود. اما چه اتفاقی می‌افتد که در برهه‌ای که یکدفعه جنگ می‌شود آدم‌های خیلی عجیب غریبی در اقصی نقاط جهان جبهه می‌گیرند بعد بچه مسلمان و حتی امام‌حسینی سینه‌زن جبهه نمی‌گیرد؟ همان صحبتی که دیشب کردم که آقا اینجا ظالم با ظالم در افتاده و جمهوری‌اسلامی ظالم است اسرائیل هم ظالم است بنابراین ما اصلاً دخالت نمی‌کنیم. بگذار همدیگر را بکشند. این جمله‌ایست که تکفیری‌های وهابی از جنس بدش می‌گویند. وهابی‌ها همه‌شان هم بدخیم نیستند. در کانال‌های عربی روی این زیاد مانور دادند که جنگ بین ایران و اسرائیل جنگ بین ظالمین است؛ «اَللّهُمَّ اشْغَلِ الظّالِمينَ بِالظّالِمينَ».

حالا بازهم خوب است این دفعه گفتند اسرائیل ظالم است. با اینکه یک سال و نیم اسرائیل این‌طوری غزه را می‌کوبید حتی کلمه ظالم هم برایش به کار نمی‌بردند. در این یک سال و نیم حیثیت وهابیت بدخیم و تکفیری رفت. تیم جولانی هم که آمد ته مانده حیثیتشان را برد. اوایل حتی برخی از مسلمین ابراز خوشحالی می‌کردند که جولانی آمد و جبهه اسلام تقویت شد و… . اما همه دیگر دوزاریشان افتاد. هر چه قدر هم در این زمینه خرج کرده بودند که آلترناتیوی برای اسلام بسازند که در پازل خودشان باشد و کسی نفهمد [نتوانستند]! طوری که مجاهدین مسلمان از اقصی نقاط جهان می‌رفتند می‌پیوستند به آن‌ها که بشار را سرنگون کنند و فلسطین بتواند در محاصره این‌ها پیروز بشود، این هم آخرش! این هم جزء نعمت‌های الهی است. همان حرف را تکرار می‌کنیم، چه می‌شود که آدم‌ها اینطور می‌شوند؟ حالا چه آن آدمی که مقیدات اسلامی دارد و چه آدمی که مقیدات اسلامی ندارد. یک عده‌ای هستند که نه، قبلش هم خیلی بچه مسلمان نبودند. اینجا چه می‌شود؟ قرآن کریم می‌فرماید این‌ها «فی قُلوبِهِم مَرَض» است، این‌ها مریضی قلبی دارند.

اگر بخواهیم «فی قُلوبِهِم مَرَض» را باز کنیم من ارجاعتان می‌دهم به جمله خیلی دقیق ملامهدی نراقی، پدر ملا احمد، صاحب جامع السعادات. ایشان یک جمله خیلی دقیق دارد. شیطان یک بذری را در قلب می‌کارد و می‌رود، اصلا دیگر کاری ندارد تو چکار می‌کنی. الان دین داری یا دین نداری؟ مسلمانی؟ شیعه‌ای؟ امام حسینی هستی؟ گریه کن هستی؟ سینه زنی؟ به این‌کاری ندارد؛ یک بذری را می‌کارد و می‌رود، اگر این بذر را شناسایی کردی و عقیم کردی که هیچ، اگرنه این «فی قُلوبِهِم مَرَض» این بذر است! جمله ملامهدی چیست؟ «إنَّ ألاخلاقَ المذمومَه فِی القَلب هِیَ مَغارسُ المَعاصی» می‌گوید اخلاق مذمومه در قلب که فعلا آن را نمی‌بینی، یک جایی یکدفعه این بذر رشد می‌کند، درخت می‌شود، ریشه می‌زند، بیرون می‌زند و آنجا معلوم می‌شود! «إنَّ ألاخلاقَ المذمومَه فِی القَلب هِیَ مَغارسُ المَعاصی»، مزرعه گناهان مختلف است. در ادامه‌اش استدلال می‌کند به این جمله امام معصوم(ع) که وقتی می‌خواهد خودش را به خدا معرفی کند، در مقام عصیان و گناه اینطور می‌گوید امام معصوم: «هذا مَقامُ مَن تَداوَلَته أیدیِ الذُنوب» می‌گوید مقام کسی است که یک گناهی داشته، بعد کنترلش نکرده است، این گناه دست‌رشته، پاسش داده است به گناه بعدی، به گناه بعدی، به گناه بعدی، یک‌دفعه این مرض گسترش پیدا کرده است. بعد می‌بینی در جنگ بین ایران و اسرائیل، این بی‌طرف است! دلایلش را هم پیدا می‌کند.

بی‌طرفی، بعضی‌وقت‌ها از یک طرف بودن بدتر است! یعنی آن لشکری که آمد امام حسین(ع) را شهید کرد، یک تعداد قلیلی کشتند، تعداد کثیری بی‌طرفان بودند که به این‌ها سیاهی‌لشکر دادند، حمایتشان کردند. «هِیَ مَغارسُ المَعاصی»؛ یعنی چه؟ یعنی یک اخلاقی داری خودت هم می‌دانی، یک اخلاق بد داری و خودت هم می‌دانی. این اخلاق بد در جای خودش، این بذر رشد می‌کند و در برهه حساسی که خداوند یک امتحان جدی جلویت می‌گذارد، تو بد امتحان می‌دهی. «فی قُلوبِهِم مَرَض» این است؛ می‌گوید مرض قلبت را باید شناسایی کنی. اگر که احیانا فرض می‌کنم در جنگ بین ایران و اسرائیل تو بی‌طرفی یا سمت اسرائیل هستی (خطاب به شما نمی‌گویم، کلا دارم صحبت می‌کنم که شیطان را بشناسید) باید برگردی به قلبت رجوع کنی نه به مباحث جغرافی و نظامی و سیاسی و اجتماعی. باید به قلبت رجوع کنی ببینی در قلب تو چه مرضی هست که باعث شده این موضع را بگیری. هر کسی یک اخلاقی دارد؛ یکی بخیل هست، یکی حسود است و …! به این 5 مورد اخلاق مذمومه می‌گویند: بخل، حسادت، کینه، غضب و کبر؛ این 5 تا اخلاق مذمومه است. می‌گوید این 5 تا بذر است. بخل خودش را نشان نمی‌دهد! بخل، خودش را در امتحان نشان می‌دهد. آنجایی که می‌گوید «فَاستَبِقواالخیرات» که مصداق اصلیش جهاد است؛ مصداق اصلی «فَاستَبِقواالخیرات» عجله کنید برای خیرات، جهاد است؛ اینجا یک‍دفعه بخل خودش را نشان می‌دهد. چون این در خیرات کوچک هم سبقت نمی‌گرفت؛ قطعا در خیرات بزرگ هم سبقت نمی‌گیرد. پس مسیر این قضیه برمی‌گردد به اینکه ببینیم ما چقدر قلب خودمان را چک کرده باشیم.

 

» چرا برطرف کردن اخلاق مذمومه مهم است؟
باز هم عرض می‌کنم بعضی اوقات برای عزیزان بد جا می‌افتد؛ مثلا می‌گویم این نماز شب به درد نمی‌خورد، قبلش گفته‌ام به دلیل اینکه توحید نداری! یک جا می‌گویم خدا گناه را می‌بخشد چون متن قرآن است که می‌گوید گناه دو مدل است. یک گناه از منشاء اخلاق مذمومه است؛ من چطور ببخشم چون اثراتش ادامه دارد تا لحظه مرگ! این خاطره تکراری ا از آقا رحیم ارباب عرض کنم خدمتتان؛ سنشان بالای صد سال بود؛ می‌گفتند در 90 سالگی رفیقم که امام جماعت مسجدی بود و ایشان هم حدود 90 سالش بود در بستر احتضار بود؛ رفیقم بود دیگر، هفتاد‌هشتاد سال بود که با هم بودیم؛ رفتم بالا سرش که شهادتین را تلقین کنم گفت: «عمرا نمی‌گم»!! گفتم چرا نمی‌گویی؟ گفت: چون من و تو با هم درس خواندیم؛ تو این‌طور پیشرفت کردی و من شدم امام جماعت یک مسجد. بعد می‌پرسند که نماز جماعت چقدر ثواب دارد؟ توحیدت را درست کن. پایان این امام جماعتی که نماز جماعتش ترک نمی‌شد، این شده! برای گناه هم همین است. یا از اخلاق مذمومه سرچشمه شده که باید جمعش کنیم یا لمم است؛ لمم یعنی لغزش. می‌گویند انسان جایزالخطاست؛ معلوم است که جایزالخطاست. یک عده می‌خواهند درستش کنند می‌گویند نه انسان ممکن‌الخطاست. قبلا هم توضیح داده‌ام. ممکن‌الخطا که همه هستند نیازی به گفتن نیست؛ انسان جایزالخطاست؛ یعنی اگر گناهی پیش آمد خدا می‌بخشد به‌شرط اینکه منشاء این خطا اخلاق مذمومه نباشد؛ لمم باشد. قرآن کریم رسما می‌گوید که لمم یا همان لغزش را ما نمی‌نویسیم.

آن آدمی که می‌بینیم لمم‌های زیادی داشته و این لمم‌ها را استوری کرده؛ یعنی لغزش داشته و استوری هم کرده که همه فهمیده‌اند؛ و الان پشت جبهه اسلامی ایستاده با آن آدمی که زیارت کربلایش را استوری می‌کرد اما الان بی‌طرف است؛ دلیلش به همین سادگی است. این لمم داشته چون بر قلبش اثر نداشته خدا می‌بخشد اما دیگری اخلاق مذمومه داشته است. بذر معصیت داشته است. اصلا هم تعجب ندارد. علمای اخلاق اصلا تعجب نمی‌کنند از عکس‌العمل‌های برخی از مؤمنین و برخی از غیر مؤمنین! می‌گویند هر دو درست است. پس اول توحیدت را درست کن، شرک نداشته باش بعد نمازت را بچسب؛ بعد اهل نماز شب و تهجد و زیارت و … باش! دوم اخلاق مذمومه‌ات را درست کن. اینکه الان شما فکر می‌کنی طرف شصت سال است پیرغلام امام حسین(ع) است زن و بچه‌اش در خانه مثل بید از او می‌ترسند چون آن‌ها را می‌زند!! یک بار بچه‌ات را در خانه بزنی یا دست روی زنت بلند کنی خدا تا توبه و جبران نکنی نمی‌بخشد. حالا برو خودت را وسط سینه‌زنی هشتدر کن. فقط یک بار! باید بیایی این یکی را توبه و جبران کنی! خطاب به بچه‌ها! «یُقالُ لِلعاقِّ إعمَل مَا شَئتَ فانّی لا أغفِرُ لک» یک بار پدر و مادرت را اذیت کنی، هرکاری دوست داری بکن، برو اصلا در حرم امام رضا(ع) یا کربلا مقیم شو! من تو یکی را نمی‌بخشم. این‌ها لمم نیست، اخلاق مذمومه است. این‌ها «فی قُلوبِهِم مَرَض» است. به این سادگی هم نیست که بگویی یک ظلمی کرده یا یک ناراحتی ایجاد کرده منشاء‌اش هم اخلاق مذمومه بوده؛ حالا شب اول قبر یک زوری می‌زنند و درست می‌شود و تمام! نه در چنین امتحانی یک‌دفعه تو به جای اینکه مقابل اسرائیل بایستی یا ساکت هستی یا بغل دستش هستی!! الان خیلی خوب می‌شود این مسائلی را که من سال‌ها به خودم تذکر می‌دادم و شما می‌شنیدید را بفهمیم که از کجا داریم می‌خوریم!

در جنگ آدم‌های معمولی و پر لغزش کم نمی‌آوردند اما یک آدمی که آیت‌الله است و باید دستش را ببوسند کم می‌آورد و کُپ می‌کرد. بلند نمی‌شد، در می‌رفت! چرا؟ چون یک اخلاق مذمومه داشت که ما هم نمی‌دانیم چه بود خودش فقط می‌داند «بَلِ الْإِنسَانُ عَلَی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَ لَوْ أَلْقى مَعاذيرَهُ» آدم‌ها خودشان می‌دانند اخلاق مذمومه‌شان چیست. طرف چون فرمانده‌اش از خودش کوچک‌تر است از روی حسادت کاری که به او سپرده بوده را انجام نداده؛ یک قسمت از بچه‌ها قیچی شدند و شهید شدند. در حالی وارد قبر می‌شود که قاتل هفت‌هشت نفر است. دین شوخی ندارد. هفت‌هشت نفر آنجا ذبح شدند. اینکه می‌گویم خاطره است. این بچه به من می‌گوید فلان کار را بکن، نمی‌خواهم! فکر کردی همین است؟ نمی‌خواهی؟ بچه‌ها قیچی شدند در شهرت نیستی که بگویی نمی‌خواهم. هشت تا شهید دادیم. نماز شب و نماز جماعتش هم ترک نمی‌شده، تسبیح هم به دستش دائم الذکر بوده. امام می‌فرماید وقتی شیطان این بذر را می‌کارد می‌رود چون خیالش راحت است. می‌داند در یک امتحانی می‌بُرد. حتی نمی‌بُرد بلکه جهنمی می‌شود. نه حتی عذاب برزخ! آن آدم الان دارد راحت می‌گردد؛ من می‌دانم چهار نفر دیگر هم می‌دانند؛ هشت تا قتل به گردن این آدم است. به‌خاطر بیست ثانیه حسادت. به این موارد باید دقت کرد. همیشه این‌طور نیست که امتحانات ما در محله شهید آقایی باشد؛ گاهی امتحانات خیلی سنگین است، منفی بدهی تمامی! جای جبران هم دیگر ندارد. پس «فی قُلوبِهِم مَرَض» این است.

 

» عادی‌سازی جنایت از ترفندهای مهم دشمن است
یکی دیگر از چیز‌هایی که در عملیات دشمن خیلی روی آن تاکید دارند و چند صده است که دارند این‌طوری کار می‌کنند بحث عادی‌سازی است. عادی‌سازی به چه معناست؟ مثلا یک زمانی در ایران یک خانمی کشته می‌شود و یا می‌میرد؛ چه خبرها که نشد! انقلاب شد، جهان اعتصاب کردند، رئیس‌جمهورها جمع شدند، حکومت‌ها محکوم کردند و …! جمله نماینده بلژیک به ذهنم آمد که به نماینده اسرائیل داشت می‌گفت: الان زمانه‌ای است که هرکاری می‌شود ما داریم می‌بینیم. خیلی زود وقایع غزه اتفاق افتاد. اولش که می‌گفتند ما می‌خواهیم حماس را بزنیم؛ بعد گفتند چهار نفری که کشته شدند بچه بودند، گفت آره حماس این‌ها را سپر انسانی کرده! بعد گفتند آقا بیمارستان را زده‌ای! گفت ما نزده‌ایم! حماس موشک زده، موشکشان برگشته و به بیمارستان خورده است! آمدند که اثبات کنند حماس نزده خودشان زده‌اند دیدند که با زدن بیمارستان خیلی اتفاق خاصی در جهان نیفتاد! رسما بیمارستان و مدرسه زدند. دقت کنید! الان در شرایطی هستیم هستیم که سازمان ملل دارد آذوغه توزیع می‌کند، سوت می‌زند که بیایید، اسرائیل در رفت و برگشت آن‌ها را می‌زند! خیلی برایمان عادی شده است. می‌دانستی این اتفاق در عصر حجر هم اتفاق نیفتاده بود؟ هیچ‌وقت ما در جهان این مدل جنایت نهادینه شده‌ی رسمی نمی‌دیدیم! راحت صداوسیما را می‌زند، زندان را می‌زند، همه‌جا را می‌زند و می‌گوید من خط قرمز ندارم. روی چه حساب می‌کند؟ روی عادی شدن! اوایلش عکس بچه فلسطینی غزه را می‌گرفتی الان دیگر هزارهزارتا بچه هست اصلا عکس‌هایش را هم نگاه نمی‌کنی. جنایت برای آدم‌ها عادی می‌شود. آن کسی که روز اول جلویش مرغ سر می‌بریدند و تا دوسه روز خواب و خوراک نداشت وقتی رفت قصاب شد بعد از مدتی راحت سر می‌برد. خون فواره می‌زند این هم راحت است. این‌ها بچه‌هایشان را این‌جوری دارند بار می‌آورند.

حماس این کار را کرده؟ به دوسال پیش برگرد. یادت رفته؟ صندلی روی ارتفاعات می‌گذاشتند به غزه نگاه می‌کردند. غزه‌ای که اصلا هیچ کاری نکرده بود؛ 7 اکتبر هم نبود، مشروب می‌چیدند و بچه‌هایشان را می‌آوردند؛ آن‌ها کف خانه‌های این‌ها بمب می‌زدند، یادت رفته؟ کف می‌زدند و می رقصیدند. یادتان رفته؟ این‌ها دارند این‌جوری بارمی‌آورند. هم بچه‌های خودشان را نسبت به جنایت‌کردن دارند عادی می‌کنند و هم ما و مردم جهان را نسبت به جنایت دیدن عادی می‌کنند! دیگر عادی شده است. برای یک دختر، پسر که در ایران باشد، نصف جهان عزادار می شوند. به دین خودمان برگردیم. برای دین ما آن یک دختر خیلی مهم است، بقیه هم مهم‌اند. همه انسان‌ها مهم‌اند. بالاتر می‌آییم، حرمت یک انسان -نه جانش- از کعبه بالاتر است. ببینید ما در چه جهانی زندگی می‌کنیم؟ وقتی من خوشحالم که این پرده جنگ بین ما و اسرائیل برداشته شده و هرلحظه احتمالش هست برای اینکه خیلی وقت است که داریم تحمل می‌کنیم. دستمان بسته است. همه جوانمردها، همه آزادگان جهان باید الان خوشحال باشند وگرنه روز قیامت چه می‌خواهیم جواب بدهیم؟ خب، یک عده از همسایگانشان را که رسما بی‌غیرت بارآوردند. یعنی یک عده آدم‌های برده‌ای که هرقدر این‌ها را بکشی و بزنی، راضی‌اند! اما در غرب و شرق آدم‌ها غیور و غیرتمند هستند؛ طرف در ژاپن راهپیمایی راه انداخته برای این که لج این‎ها دربیاورد به فارسی می‌گوید: مرگ بر اسرائیل! عادی سازی جنایت! دل نداری ببینی، اشکال ندارد؛ ولی نگذار خشمت را این عادی‌سازی کنترل کند. بغضت را نگذار کنترل کند. این باید سرجایش باشد. صلح بشود، جنگ بشود باید در آرزوی این باشی که یک روز باید خرخره این‌ها را جوید. این نسل کثیف باید از جهان برداشته شود. خب، حالا بچه‌هایشان چی؟ بچه‌هایشان گناه ندارند. او عادی‌سازی می‌کند و وسط مسکونی می‌زند ما چون بچه آن جاست نمی توانیم بزینم. بگذارید قدم به قدم جلو برویم. مگر ما مثل آن‌هاییم؟ الان من با آیه و روایت برایتان اثبات می کنم.

 

» طبق دستور اسلام ما اجازه شروع جنگ را نداریم اما با شروع جنگ، قوی دفاع می‌کنیم
ازنظر خداوند تبارک و تعالی ما اجازه نداریم جنگ شروع کنیم. در جنگ خیبر این اتفاق افتاد رسول خدا گفتند: نه، نزنید. مردم گفتند: شبیخون بزنیم. پیامبر گفتند: نه، ما جنگ را شروع نمی‌کنیم.
در کربلا گفتند: امشب شبیخون بزنیم، این‌ها الان خوابند و فکر می‌کنند ما نمی‌آییم. امام گفتند: نه، ما جنگ را شروع نمی‌کنیم.
گفتند: آب فرات را بستند، ما هم ببندیم. گفت: ما شروع نمی‌کنیم.
گفتند: اولین تیر را ما بزنیم. می خواهیم نماز بخوانیم از جاسوس‌هایشان فهمیدیم [که در زمانی که] شما می‌خواهید نماز بخوانید این‌ها می‌خواهند تیرباران کنند. به اباعبدلله(ع) گفتند نمازی که به شما اجازه دادند، بهانه است که تو را بزنند.
گفت: بزنند. ما شروع نمی‌کنیم. تا بقیه و بقیه وبقیه وبقیه و بقیه‌اش. ما جنگ شروع نمی کنیم. جنگ شروع بشود ما دفاع می‌کنیم. اصلا اسلام قاعده‌اش این است. دلایل تاریخی هم خیلی زیاد دارد، من الان نمی‌خواهم راجع به آن صحبت کنم.
ما جنایت جنگی نمی‌کنیم.از نظراسلام پیروزی با جنایت جنگی و بچه‌کشی و زدن مسکونی اسمش پیروزی نیست. ما مردانه می‌جنگیم .آنها نامردی می‌کنند ما نامرد نیستیم و همین‌طور مردانه می‌بریم. در این هشت سال دفاع مقدس مگر رژیم بعث چه کار می کرد؟ ضرب المثلش را شنیدید. موشک 9متری در کوچه 6متری؛ دزفول. 9 متر موشک می‌زد، کل کوچه پایین می‌آمد. آن‌زمان ما نه پدافند داشتیم، نه موشک داشتیم، هیچی نداشتیم. هواپیماهایشان در شهر می‌گشتند هرجا دوست داشتند را می‌زدند. معمولا هم مسکونی می‌زدند.خب، الان ما چه کار کردیم؟ ما یک مسکونی نزدیم. برنامه ما اصلا این نیست. از روایات و آیات برایتان می‌خوانم.

 

» چرا در این شرایط جشن پیروزی گرفتیم؟
از این آیه‌ای شروع کنیم که رهبری در پیامشان بلافاصله بعد از حمله اسرئیل فرمودند. آخر فرمایشاتشان استدلالی کردند که «وَلَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ» نگران نباشید و غصه هم نخورید. شأن نزول این آیه مربوط به بعد جنگ احد است. جنگ احد به دلیل حماقت یک عده از مسلمین و طمعشان «فإن الأخلاق المذمومة فی القلب هی مغارس المعاصی» طمع دارد، دنیاپرست است، در لشکر پیغمبراست، جزء مسلمین اول است و خیلی هم کارش درست است؛ برای غنیمت تنگه را رها کرده است. در یک جنگ پیغمبر(ص) شکست خورده، شهید داده، این بنده خدا فکر می کند هنوزمسلمان است و بهشت می رود؛ پای او قتل نوشتند! خب، بعد از جنگ احد ما شکست خوردیم؛ حمزه سید الشهدا شهید شدند. که آقا امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: من دوتا استوانه از کنارم از دست دادم؛ یکی حمزه و دیگری جعفر. علی به این‌ها تکیه می‌کرده. حمزه را از دست دادیم – صدر سپاه اسلام- مدینه کاملا در رخوت و ناراحتی و حزن است؛ آیه نازل شد «لَا تَهِنُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ» خدا گفت: این را من قبول ندارم. این آیه را آقا بعد از حمله اسرائیل که سران ما را زدند، گفتند. اولا حزنتان را قبول ندارم برای اینکه مخرب است. الان باید قیام کنید، باید بازسازی کنید و حمله کنید. «وَلَا تَحۡزَنُواْ» اینجا حق ندارید این کار را بکنید.

دیدم بعضی‌ها می گفتند: ما این‌همه شهید دادیم چرا جشن پیروزی گرفتیم. مرد حسابی جشن پیروزی گرفتیم دیگر! شهید دادیم درجایش حزنمان را انجام می‌دهیم بعد هم جشن پیروزی باید بگیریم برای چه نباید بگیریم؟ مگر کربلا5 ما 15هزار شهید ندادیم بعدش جشن پیروزی نگرفتیم؟ مگر فتح خرمشهر ما آن‌همه شهید ندادیم برای یک شهر؟ ما همیشه شهید می‌دهیم ‌بعدش هم پیروز می‌شویم و جشن می‌‌گیریم. این‌ها دیگر خیلی الحمدالله از خود امام حسین(ع) هم هیأتی‌ترند! «لَا تَهِنُواْ» حق نداری حزن داشته باشی. سرت را بالا بگیر! قبل از عملیات‌ها که تجربه‌اش برای ما پیش آمد فرمانده‌ها چه می‌گفتند؟ خدا اسماعیل قاآنی را حفظ کند. دوسه بار ما در این دهه از او یاد کردیم. گفت: داداشت هست، دوستت هست، هرچی هست؛ جنازه‌اش جلویت افتاده، حق نداری بنشینی گریه کنی! خوب بجنگ، پیروز شو، وقت گریه پیش می‌آید. الان وقت جنگیدن است. حق نداری نگاهش هم بکنی. بعد مثلا ما در کربلای 5 یک کانالی بود و من می‌خواستم رد شوم، جنازه بچه ها ریخته بود، جا نبود. خیلی‌هایشان هم مجروح بودند ما از روی آن‌ها رد شدیم. الان که وقت این نیست. آقا سرداران را زدند! زدند که زدند. سردار زیاد است. مگر کار ما را سردارها پیش می‌بردند؟! خدا بوده؛ سردار چه‌کارست؟! خدا بخواهد بهتر از او می‌آید. هر کی را زدند. این توهم ماست که فکر می‌کنیم اگر ما نباشیم مملکت و اسلام چه می‌شود. می‌گوید دعای شهادت نکن شما بروید آقا تنها می‌ماند! خیلی تعطیلی! خیلی تعطیلی، با ادبیات دینی و ولایی هم داری صحبت می‌کنی! پیروزی اصلا ماندن نیست. آقا اشاره کردند که الان اُحُد بود ان‌شاءالله به خیبر می‌رسیم. همه‌شان را می‌زنیم.

 

» قدرت امام و ولی به اسلحه نیست؛ به مردمی که پشت او ایستادند هست
آیا ممکن است که یک رخوت در جامعه جبهه مقاومت ایجاد بشود؟ یعنی آن جمله‌ای که آقا قبلش گفتند که عقب‌نشینی که عقلانی نباشد چوب دارد (نقل به مضمون). دوباره به روایات بر می‌گردیم. از امام ‌کاظم(ع) سؤال کردند که چرا در قضیه سقیفه بنی‌ساعده آقاامیرالمؤمنین(ع) زیر بار رفتند، صلح و بیعت کردند. مدت‌ها هم داشتند ذیل حکومت خلفا تمکین می‌کردند، همکاری و کمک هم می‌کردند. چرا امیرالمؤمنین(ع) قیام نکردند؟ مگر ما موظف نیستیم؟ ترسید؟ فکر آبرویش بود؟ از جانش ترسید؟ چطور امام‌حسین(ع) نترسید؟ به جواب امام‌ کاظم(ع) دقت کنید. فرمودند چون «مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَة» منتظر بود ببیند جمعیت پشت سرش می‌آید یا نه. حکومت امیرالمؤمنین(ع) مشروعیت داشت مقبولیت نداشت. مانُور! کَف خیابان ببینند. قدرت امام و ولی به اسلحه‌اش نیست اگر ما سیصدهزار تُن مواد منفجره آماده برای پرتاب داشته باشیم مردم باید پشت این باشند وگرنه باخته‌ایم. از نظر روایات و قرآن پیروزی وقتیست که مردم پشت قضیه باشند و این خودش را نشان بدهد. «مُتَحَيِّزًا إِلَىٰ فِئَة» منتظر بود ببیند کسی می‌آید. از امت اسلامی چهار نفر آمدند! یک روز بعد از فوت پیغمبر(ص)! خیلی عجیب بود! اعلام حضور نبود.

قرآن می‌فرماید از نظر من پیروزی این است: «وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُون» می‌گوید پیروزی این است که در لشکر حزب‌الله ثبت‌نام کنی. فقط بیا بگو من ولایت تو را قبول دارم. هر چه تو بگویی. من آماده‌ام. اعلام آمادگی پیروزی است. اگر این اتفاق بیفتد «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُون». پیروزی در این نیست که تو بِبَری یا همه بگویند تو بُردی یا باختی. در عاشورا هم امام‌حسین(ع) پیروز شد. حزب‌الله پیروز شد. برای چه؟ برای اینکه بیعت کرد. خداوند تبارک و تعالی این ساختمان‌ها و این شهرها، این جغرافیا و این مرزها اصلا برایش مهم نیست. برایش این مهم ‌است که چه تعدادی از مردم بیعت کنند و به لشکر اسلام بپیوندند. با هر روشی؛ یکی رزمنده است؛ یکی سردار، یکی سرباز، یکی مجازی، یکی با همسایه‌اش است، یکی تلفن می‌زند، یکی سر در خانه‌اش یک پرچم می‌زند، یکی غذا می‌دهد و … . همین چیزهای این مدلی. دقیقا مثل زمان جنگ.

 

» نقش ما مردم عادی در شرایط جنگی چیست؟
یک بسته برای ما آمد. مال یکی از روستاهای اطراف برداسکن کاشمر. بسته‌هایی که می‌آمد را رندوم توزیع می‌کردند. فکر کنم الان هم آن را دارم. وقتی بازش کردیم در آن مقداری نان تنورساز دست‌ساز مال روستای خودشان بود که قشنگ نایلون‌پیچی هم کرده بود. یک قرآن کوچک بود که آن را با یک روکش که خودش با دست بافته بود درست کرده بود، یک دکمه هم زده بود، یک کاغذ هم در آن قرآن بود، کنارش هم پانزده‌بیست‌تا تخم‌مرغ محلی بود. تخم‌مرغ‌ها را به تدارکات دادند، بسته را به ما دادند. من کاغذ را باز کردم، به دست‌خطش می‌خورد نه‌ده‌ساله و دبستانی باشد. مایه هم گذاشته بود، چهار طرف کاغذ را با مداد‌رنگی گل کشیده بود، وسطش با مشکی و قرمز نوشته بود غذای اصلی من و مادربزرگم همین تخم‌مرغ است. یک هفته است تخم‌مرغی که می‌خوریم را نصف کردیم، کمتر می‌خوریم، برای شما فرستادیم. او از نظر من سردار است. لازم نیست حتما قاسم سلیمانی باشی. خدا نگاه نمی‌کند چه کردی و چه دادی، خدا نگاه می‌کند ببیند چقدر مایه گذاشتی. و از این چیزها بسیاربسیار زیاد است.

اصلا این کمک‌های مردمی که مخصوصا از روستاها می‌آمد خودش یک روضه مجسم بود. یک روضه مجسم! که این مردم چه می‌کردند. زن‌ها به مساجد می‌آمدند می‌بافتند، دست‌هایشان تاول می‌زد. مردها در خیابان‌ها می‌گشتند. ما این جو را لازم داریم! این جو را می‌خواهیم! شورحسینی این است؛ مردم خودشان را به هر نحوی که شده درگیر کنند. طرف با یک انگشت می‌خواهد لایک بزند زورش می‌آید اما منتظر نشسته است که کی قاسم سلیمانی بشود!! بشین بابا! قاسم سلیمانی هم از همین انگشت شروع کرده! خیلی بد است که ما منتظر کار بزرگ هستیم و کار کوچک را نمی‌کنیم! همین کاری که پیش دستت است را انجام بده. از نظر خدا و امام زمان(عج) هیچ فرقی نمی‌کند تو چه‌کار کنی!! او می‌خواهد ببیند تو مایه می‌گذاری یا نه! پیرزنی که در راهپیمایی تهران آمده بود را دیدید؟ برایم خیلی عجیب بود؛ قدش خم شده بود و به زور راه می‌رفت، با واکر آمده بود که بگوید من هم هستم؛ از نظر من حضور او و آقای پزشکیان نزد خداوند تبارک و تعالی یکی است. چه رئیس‌جمهور باشی و چه [انسان معمولی] مهم این است که چقدر مایه می‌گذارد؟ از نظر من حضور این زن و شهادت شهید باقری یکی است. هرچه که داشته گذاشته است.

با خودش فکر می‌کند من باید چه‌کارکنم که خدا راضی باشد؟ هیچ کار! همین کاری که می‌توانی را باید بکنی. باید مایه بگذاری. همه نشسته‌ایم ببینیم بزرگان چه می‌کنند. آقا تو کار خودت را بکن! اصل این است. باورکنید گاهی اوقات یک لایک یا یک دیس‌لایک در فضای مجازی نزد خداوند تبارک و تعالی دارد حساب می‌شود. یک جمله‌ای که می‌گویی دارد حساب می‌شود. یک ریال کمک به جبهه مقاومت دارد حساب می‌شود. فضا جنگی است؛ دوتا خانم یا آقا بروند به یک محله و جوک بگویند یا تئاتر بازی کنند که روحیه مردم را بالا ببرند. ما که نمی‌توانیم از بالا تا پایین تیتر کنیم! مثل اینکه باید تیتر کنیم! تیتر کنیم که چه کارهایی از ما برمی‌آید. یک تماس به دوستت که در منطقه‌ای است که بمب خورده یا سرکشی به خانواده کسی که در پدافند است و رسیدگی به این خانواده و …! هزار تا کار روی زمین ریخته! تعجب می‌کنم برخی منتظر هستند که مقام معظم رهبری به ایشان زنگ بزند و بگوید بیا الان که قاسم سلیمانی نیست تو این کار را انجام بده. مایه بگذار همین! چهار روز دیگر می‌میریم و این فرصتی بود برای امتحان.

 

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید