امروز 29 مرداد 1404 - 24 صفر 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - فایده‌گرایی و منفعت شخصی (1) - صفر 1404

28 مرداد 1404 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: فایده‌گرایی و منفعت شخصی

یا مدبر
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع سخنرانی: فایده‌گرایی و منفعت شخصی – قسمت اول
تاریخ: 1404/05/11

 

عناوین اصلی:
»اپیکور، بردگان یونان و آغاز یک فلسفه
»فلسفه فایده‌گرایی و انواع آن
»در فایده‌گرایی عمل‌محور هدف وسیله را توجیه می‌کند
»در فایده‌گرایی خودمحور فقط منفعت شخصی مدنظر است
»در فایده‌گرایی قاعده‌محور کاری را انتخاب می‌کنیم که اخلاقی‌تر باشد
»آفات فایده‌گرایی عمل‌محور و خودمحور

 

»اپیکور، بردگان یونان و آغاز یک فلسفه
بحث امشب فایده‌گرایی و منفعت شخصی است. در مقدمه‌اش باید یک تکرار را خدمتتان عرض کنم آن هم اینکه قبلا در یکی از مباحث عرض کردم زمانی در یونان بردگان و فرومایگان و قشر و دهک‌های پایینی جامعه زورشان به زورمندان نمی‌رسید. کسانی هم که آن‌ها را رهبری می‌کردند برای اینکه قیام کنند باعث کشتار بیشتر می‌شدند و بعد از هر قیام آن فشار قبلی بیشتر هم می‌شد. در آن زمان یک فیلسوف به‌نام اپیکور ظهور کرد که خودش از ثروتمندان بود و باغ خیلی مجللی داشت، خودش و محصولات باغش را وقف این گروه از تهی‌دستان کرد و در باغش غیر از اینکه از آن‌ها پذیرایی می‌کرد، در زمانی که آن‌ها وقت داشتند از بردگی و از فشار کار خسته می‌شدند می‌آمدند، اپیکور برای آن‌ها صحبت می‌کرد و صحبتش برمبنای این بود که شرایط فعلی همین است چه کار کنیم از شرایط فعلی لذت ببریم که بعدها این تحت‌عنوان فلسفه اپیکوریسم یا لذت‌گرایی شد. خود اپیکور اصلا به این دلیل این فضا را ایجاد کرد که زورش به اصلاح نمی‌رسید گفت ما بیاییم ماله بکشیم و رفو کنیم، از هیچ‌چیز بهتر است. شروع کرد راجع‌به این گفت که چگونه از هر شرایطی لذت ببریم، چه کار کنیم و … که بعدها این فلسفه به یکی از فلسفه‌های انحرافی تبدیل شد که انسان‌ها خلق شده‌اند لذت ببرند درحالی‌که این فلسفه اصلا آن مخاطب خاص روبه‌رویش که کار دیگری نمی‌توانست برایش بکند را این‌جوری روان‌درمانی می‌کرد. این را گفتم که بگویم مقصود از فایده‌گرایی که الان می‌گوییم لذت‌گرایی نیست. فایده‌گرایی یکی از زیرمجموعه‌های فلسفه اخلاق است که ربطی به لذت‌گرایی و آن قسمت تندرو اومانیستی ندارد. یک مکتب است که الان برایتان توضیح می‌دهم ببینیم در بحث روابط اجتماعی و همین ارتباطاتی که ما در حوزه دین و فرهنگ و سیاست داریم چیست. اگر ان‌شاءالله عمری بود و زنده بودیم جلسه بعدی که احتمالا شب شهادت پیامبر(ص) که ۳۱ مرداد است بحث فایده‌گرایی و منفعت حکمرانی را توضیح می‌دهم.

 

»فلسفه فایده‌گرایی و انواع آن
فلسفه فایده‌گرایی در زیرمجموعه فلسفه اخلاق سه مدل دارد:
مدل اول که بهش می‌پردازیم فلسفه فایده‌گرایی عمل‌محور است. یعنی چه؟ یعنی من هر کاری می‌خواهم بکنم اول ببینم این کار و نتیجه این کار چه سودی دارد. حالا این سود می‌تواند سود شخصی باشد یا سود اجتماعی یا هر چیز دیگر. من هر کاری می‌کنم اول ببینم سودش چیست. سود از جنس مادیات و از جنس سود دنیا. هر کاری می‌خواهم بکنم! این نوع اول فایده‌گرایی است. مدل دوم فایده‌گرایی قاعده‌محور است. هر کاری می‌خواهم بکنم سود این کار کم باشد یا زیاد مبتنی بر اخلاق باشد چون بالأخره آدم کار می‌کند که به سودی برسد، ممکن است جایی سود به‌معنای کمتر ضرر کردن باشد، انتخابت بین بد و بدتر است. حالا هر اخلاقی؛ اخلاق افلاطونی یا اخلاق اسلامی یا اخلاق مسیحی یهودی یا اخلاق مکاتب شرقی یا هر چه. اخلاق آن جامعه. قاعده‌محور می‌گوید من به سود تنها نگاه نمی‌کنم، فایده‌گرایی باید برای من فایده اخلاقی داشته باشد. مدل سوم فایده‌گرایی خودمحور است. اولی می‌گفت کلا سود داشته باشد برای جامعه یا مملکت یا هرچه، دومی می‌گوید سود و ضررش چقدر کم و زیاد باشد مهم نیست، باید اخلاقی باشد. سومی می‌گوید باید به نفع من باشد. خود‌محور! منافع ملی را تأمین کرد فبها؛ نکرد، به نفع من باشد آن کار را انتخاب می‌کنم. اگر بخواهیم این فلسفه فایده‌گرایی را مثلا توضیح بدهیم شاید بیست صفحه مطلب است، دیگر بقیه‌اش حاشیه است. اصل مطلبش بیست صفحه است. در این بیست صفحه شما فقط همین سه‌تا محور را می‌بینی. حتی ممکن است اسم برایش نگذاشته باشند. آن کسانی که طرفداری می‌کنند یا دنبال سود بیشترند یا دنبال مبتنی بودن بر اخلاقند یا دنبال شخص خودشان هستند؛ یعنی خودمحور.

 

»در فایده‌گرایی عمل‌محور هدف وسیله را توجیه می‌کند
حالا من مثال بزنم شاید بهتر برایتان جا بیفتد. مثلا در فایده‌گرایی عمل‌محور ما کلماتی تحت‌عنوان منافع ملی داریم. الان منافع ملی در برخی از کشورهای استعماری جای دین و اخلاق نشسته است؛ یعنی آن‌ها هر کاری که به‌نفع ملتشان باشد را انتخاب می‌کنند و اعتقادشان این است که این اخلاقی است. مثلا الان شما فرض کنید آمریکا به این نتیجه رسیده که این فلسطینی‌های غزه و … مزاحمند. خب [اگر] مزاحمند باید با حماس برخورد کرد یا مردان یا زنان یا کودکان؟ از نظر اخلاقی باید با حماس و نیروی نظامی جنگید؛ اما از نظر فایده‌گرایی من باید نسل آن‌ها را بخشکانم. ۷۰ سال است هر چه می‌کُشیم نسل بعدی جایشان را می‌گیرند. این عقلی است. می‌گوید باید بچه‌هایشان را بکشی. همان جمله‌ای که آن کسی که در حسینیه بمب‌گذاری کرد در تلویزیون قبل از اعدامش در اعترافاتش گفت. [از او پرسیدند] چرا در حسینیه بچه‌ها را کشتید؟ گفت این بچه‌ها را الان بکشی هزینه‌شان خیلی کمتر است تا بگذاری بزرگ ‌بشود رزمنده بشود اسلحه دست بگیرد بعد او را بکشی. الان باید او را بکشی. خودش گفت با زبان خودش! این یک مسیر است. فایده‌گرایی این‌مدلی یک مکتب فلسفی است که می‌گویند اغلب ما به این نتیجه رسیده‌ایم اگر اخلاق یک چیز دیگر می‌گوید اینجا اخلاق منافع ملی است، منافع قوم یهود است، منافع کشور آمریکاست. در مثال‌هایش که وارد می‌شویم می‌بینیم سیاست‌هایی که دولت‌ها انتخاب می‌کنند بر هر مبنایی است، آن مبنا می‌تواند همه چیز را کاملا مشروع جلوه بدهد ولو اخلاقی نباشد می‌شود اخلاق همین است. شاید من و شما هم اگر کمی دین و اخلاق را کنار بگذاریم به این نتیجه برسیم بچه‌های صهیونیست‌ها را باید بزنی بکشی. فایده‌گرایی همین است دیگر.

در بحث‌های مختلف این اتفاق می‌افتد. مثلا در بحث همین فایده‌گرایی عمل‌محور تعریف انسان متفاوت است. کدام انسان؟ انسانی که در جبهه من است؟ این انسان ارزشمند است. اصلا این انسان است. انسانی که دشمن من است چرا باید بهش بگویم انسان؟! حقوق انسانی ندارد. من یک جمله را خدمتتان عرض می‌کنم که این جمله را یک‌جوری می‌گویم نفهمید کی گفته، فکر نکنید فقط مکتب صهیونیست‌هاست. یک‌جوری جمله را می‌گویم فقط بدانید در بدنه اصلی تشیع گفته شده. آدمی که به نقطه‌چین اعتقاد ندارد _مثلا یکی از مبانی ما_ هیچ‌گونه حقوق شهروندی و انسانی ندارد. علمای شیعه این را گفته‌اند؛ یعنی بحث فایده‌گرایی مختص صهیونیست یا آمریکا نیست یک تفکر است. هیچ‌گونه حق شهروندی؛ یعنی اگر آن آدم در شیراز به این که من می‌گویم اعتقاد ندارد باید از شیراز گم شود برود بیرون در بیابان تا بمیرد. درحالی‌که که ما نقطه مقابلش هم زیاد داریم. این آدم از کجا این را گفته؟ از فلسفه. از کجای فلسفه؟ از فلسفه اخلاق. از کدام قسمت فلسفه اخلاق؟ از قسمت فایده‌گرایی عمل‌گرا. تا بقیه! خیلی از کارهایی که بعضی از این اسلام‌گراهای تندرو مثل داعش و … می‌کنند این مکتبشان است. خیلی از این رفتارها را در متن کتاب‌های سیدقطب می‌توانی پیدا کنی. آن کسی که ایدئولوگ آن‌هاست. قشنگ متنش را می‌توانی پیدا کنی که از ریشه بزنید. آیه قرآن هم پشتش می‌آورد. خانه‌اش را آتش بزن از کف بسوزان برود. چرا؟ چون پشت این‌ها یک فلسفه است که اول این فلسفه را انتخاب می‌کنند بعد در دینشان یا ملیتشان یا قانونشان می‌گردند برایش قرینه و حجت و دلیل پیدا می‌کنند.

هدف مهم است وسیله اصلا مهم نیست. هیچ‌چیز هیچ قداستی ندارد مگر قداست رسیدن به هدف. در آثار گروه‌های اسلامی تندرو اول انقلاب مثل برخی از کتاب‌های مجاهدین خلق یا فرقان یا گروه عماریون و … قشنگ متن‌ها را می‌بینی. شما به مناظره‌ای که فرخ نگهدار مال چریک‌های اکثریت که فی‌الجمله آدم خوبی هم هست، کمونیست است با دکترسروش و آقای مصباح داشتند مراجعه کنید. یک سرچ کنید برایتان می‌آید. بحث اصلا راجع‌به همین بود که اعتقاد خیلی‌ها این است که هدف وسیله را توجیه می‌کند. ما باید به هدفمان فکر کنیم. خیلی‌وقت‌ها کارهایی که ما داریم می‌کنیم مبتنی بر فلسفه فایده‌گرایی این‌مدلی است. دروغ می‌گوید، غیبت می‌کند، تهمت می‌زند، آبرو می‌برد. برای چه؟ می‌گوید چون هدفم مقدس است. حالا چون شاید این جلسه کمی تخصصی‌تر باشد شما کلمه «باهِتوهم» را در اینترنت سرچ کنید. این مال فلسفه اخلاق فایده‌گرایی همین مدل عمل‌گرا است. چه می‌گوید؟ روایت است که اگر سندیتش درست باشد ما می‌توانیم یک‌جوری این روایت را تفسیر کنیم که می‌گوید اگر دیدی کسی برای اسلام و مسلمین ضرر دارد باهِتوهم؛[یعنی] بهش تهمت بزنید. کاری که نکرده را بهش ببندید. حالا یک بحثش این است که سندیت این روایت چیست؛ گرچه بزرگان گفته‌اند؛ یک بحث دیگرش این است که مثلا آیت‌الله مکارم شیرازی باهِتوهم را به بهتان ترجمه نکرده گفته مبهوتشان کنید؛ یعنی آمده‌ایم یک‌جوری جمعش کنیم. خب این‌ها فلسفه است در اسلام هم وجود دارد. طرفدارهای باهِتوهم خیلی گُنده‌اند! یعنی اسامیشان خیلی زیاد است. مخالفینش هم آدم‌های بزرگی هستند. گرچه یک حدیث است، اگر یک چیز به این مهمی بود ما حداقل باید ازش ده‌تا حدیث داشتیم. یک حدیث است، یک خبر واحد است. حالا در سندیتش باید فکر کنیم. پس می‌گوید هدف وسیله را توجیه می‌کند. تو به نتیجه رسیدی این آدم برای اسلام مشکل دارد، بهش تهمت بزن، کاری که نکرده را بگو، آبرویش را در جامعه ببر. حالا کاری نداریم اگر این قضیه به‌عنوان یک دکترین و یک فلسفه اجرایی بخواهد در جامعه اجرا بشود تشخیصش با کیست. یک آدم فکر می‌کند که این طرف دارد اسلام را داغون می‌کند درحالی‌که این‌طوری نیست، سلیقه من است، شروع کند به تهمت زدن که او فلان کار را کرده. یک‌دفعه می‌بینی یک جامعه است که همه دارند تشخیص می‌دهند آدمی برای اسلام مضر است شروع می‌کنند به تهمت‌های ناموسی و غیرناموسی بهش زدن. در فایده‌گرایی عمل‌گرا اصل این است که هدف مهم است وسیله اصلا مهم نیست.

در این مدل فایده‌گرایی مراحل خلقت انسان دیده نمی‌شود. انسان تنزل پیدا می‌کند و تنزیل داده می‌شود به یک آدم که قرار است شصت‌هفتاد سال فقط در دنیا زندگی کند، دیگر بعدا چه اتفاقی می‌خواهد بیفتد اصلا در این دیده نمی‌شود. می‌گوید الان دنیا را بچسب. در این بحث فایده‌گرایی عمل‌گرا یکی از مکتب‌های روانشناختی که زیرمجموعه‌اش است همین مکتب خوش‌باشی، حال‌باشی و در حال زندگی کن است. هی استوری و فیلم و آهنگ می‌گذارنند زیرش هم گُل می‌زنند که در حال زندگی کن، از امروز لذت ببر، مهم نیست فردا چه اتفاقی بیفتد، مهم نیست دیروز چه اتفاقی افتاده. حدیث هم بهش می‌چسبانند که این حدیث «كَلِمَةُ حَقّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» است، از امیرالمؤمنین(ع) است؛ ولی برای اینجا نگفته بود که آدم بی‌خیال آخرت بشود. این قسمت اول بود که فایده‌گرایی عمل‌گرا را من خیلی مختصر آن پنجاه‌شصت صفحه‌اش را توضیح دادم.

 

»در فایده‌گرایی خودمحور فقط منفعت شخصی مدنظر است
فایده‌گرایی خودمحور چیست؟ این آدم فقط منفعت شخصی‌اش مدنظرش است. فقط! در سیاست، او پیرو یک گروه است که اگر این گروه به قدرت برسند، این آدم هم نانش در این قدرت است. دوستان و رفیقانش هستند. قبل از هر چیزی مثلا یک جمله می‌آید، در این جمله گفته که خورشید تابان بر گل آفتابگردان تابید. نگاه نمی‌کند این جمله چقدر خوب و به‌دردبخور است. نگاه می‌کند کی گفته است. آن کسی که گفته اگر از جناح خودش باشد قطعا این جمله درست است. جناح مقابل باشد قطعا اشتباه است. من یک وقتی در انتخابات عرض کردم که در بحث ریاست‌جمهوری بود. گفتم اغلب ما وقتی به یک رئیس‌جمهور فکر می‌کنیم یا یک استاندار بک‌گراند ذهنیمان این است که اگر او استاندار یا رئیس‌جمهور شد چه گیر من می‌آید. ارتباط او با من چطور است. به این فکر نمی‌کنیم که او از نظر اجتماعی، اقتصادی، معیشتی و فرهنگی برای فارس یا برای کشور چه می‌کند. اصلش این است. یکی از دلایلی که من خیلی پرهیز می‌کنم در مصادیق ورود کنم این است که احساس می‌کنم در من تأثیر می‌گذارد که آقا این بالأخره رفیق ما است یا نیست، کار ما را راه می‌اندازد. به این کاری نداریم که با توکل و قدرت خدا چقدر منافات دارد. ما که امام معصوم نیستیم. تأثیر می‌گذارد. رفیقم است، قوم و خویشم است، هم‌شهریم است، هم‌محله‌ایم است، تأثیر می‌گذارد! به محله ما می‌رسد یا نمی‌رسد؟! به کانون ما، به پایگاه ما، به هیئت ما! چه گیر من می‌آید؟! خب تا اینجایش قابل ‌تحمل است. همه آدم‌ها این‌طوری‌اند. قسمت غیرقابل‌ تحملش در فایده‌گرایی خودمحور که خیلی دقت کنید این است که این ضرب‌المثل مانیفست رفتاری و تفکری آن‌هاست که «دیگی که برای من نجوشد می‌خواهم سر سگ در آن بجوشد» اصلا مانیفستشان است.

آقا مثلا الان شما فلان شدی می‌توانی فلان کار را برای مملکت بکنی. [می‌گوید] تا این‌ها سرکارند نمی‌کنم، اگر من کاری بکنم این پواَن مثبت را پای آن‌ها می‌نویسند. ببینید این خیلی خطرناک است! تا در سبک زندگی می‌آید؛ یعنی در سیاست آدم‌های جناحی این‌مدلی که خودشان هم حواسشان نیست انتخابشان و صلاحی که در ذهنشان است به منفعت ‌شخصیشان برمی‌گردد، مفهوم مخالفش خیلی خطرناک است؛ یعنی آن‌ها اگر کاری به‌نفع مملکت یا ملت بشود یا نمی‌بینند یا آن کار را ترویج نمی‌کنند یا می‌زنند که نشود. که چه؟ برای اینکه او پس ذهنش فایده‌گرای خودمحور است. برایش فرقی نمی‌کند که این اتفاق خوب باشد یا بد باشد. در ارتباطات هم همین است. ببینید آدم‌ها یکی را معرفی می‌کنند، [مثلا می‌گویند] آقای فلانی آمده‌ است. [می‌پرسند] چه کاره است؟ پول دارد؟ بله دارد. مقام دارد؟ بله. می‌تواند به من اعتبار بدهد؟ بله. رفتارش با [این شخص نسبت‌به] یک آدم معمولی که نمی‌تواند برایش کاری بکند تابلو فرق می‎کند. تابلو فرق می‎کند! من در خیلی از خودمان و شما مثل روز روشن دیده‌ام. تابلو فرق می‎کند! خب ممکن است او اصلا حواسش نباشد؛ ولی پیرو فلسفه فایده‌گرایی خودمحور است. کسی را به‌عنوان انسان تحویل نمی‌گیرد. کسی را تحویل می‌گیرد که بتواند برایش کاری بکند. عید را به کسانی تبریک می‌گوید که بتوانند برایش کاری بکنند. در خیابان نمی‌رود به یک زحمتکش کف خیابان تبریک بگوید، او کاری نمی‌تواند برایش بکند. کمی به زندگی‌ها و ارتباطاتمان برگردیم. کسانی که مخاطب مجازی یا حقیقی ما هستند، ببینیم ما واقعا طرفدار تشیع و اسلام هستیم یا نه؛ رسما این‌مدلی هستیم که صدرحمت به فایده‌گرای عمل‌گرا! این مدلش خیلی داغون است! آدم‌ها از درجه انسانیت به درجه شاید یک اداره نزول می‌کنند. مگر تو اداره‌ای که برمبنای روابط شخصیت ارتباطات می‌گیری؟! کسی که بتواند برای ما کاری کند. این خیلی زشت است.

مبارزه با نفسی که در تعلیمات بزرگان است این است که برعکس عمل کنید. آدم‌های معمولی را بیشتر تحویل بگیرید. برای اینکه این انسانیت، شرافت، عزت و توکلت به خدا را می‌رساند. پیامبر(ص) فرمودند اگر می‌خواهی لعین‌ترین و پست‌ترین مردم را در امت من ببینی آن‌هایی را ببین که درمقابل زر و زور و صاحبان زر و زور سر خم می‌کنند. آن‌ها پست‌ترین امت من هستند. زر و زور یک مصداق است، تیتر است؛ یعنی کسی که سودی برایم داشته باشد. آدمی که محبتش به‌خاطر یک سود است. ارتباطش به‌خاطر یک سود است. سود شخصی! در سیاستش و ارتباطاتش احساس انسانیتش از بین می‌رود. نکته بعدی در فایده‌گرایی خودمحور بحث دین است. همان جمله‌ای که آقاامام‌حسین(ع) فرمودند که دین لقلقه زبان است. بستگی دارد، اگر دین به‌نفع دنیا باشد قطعا پای کار دین است اگر دین با دنیا تعارض داشته باشد قطعا دین را کنار می‌گذارد. چندهزارنفر با اباعبدالله(ع) برای کربلا و کوفه حرکت کردند گه گمان می‌کردند ضمن اینکه دین دارند می‌توانند دنیای خوبی هم داشته باشند. تمام دینداری و تعهد ما در جایی مشخص می‌شود که ما هزینه بدهیم نه هزینه بگیریم. خدا رحمت کند مرحوم آقای جمالی که از منبری‌های خیلی خوب مشهد بود همین چند سال پیش فوت کردند. ما وقتی نوجوان و جوان بودیم خیلی مقید بودیم پای منبر ایشان می‌رفتیم. این خاطره مال اوایل دهه هفتاد است. ایشان مسئول سازمان تبلیغات استان خراسان رضوی بود. با یک داستان زیرآب ایشان را زدند و برکنارش کردند. با یک داستان؛ یعنی برای اینکه این پست را ازش بگیرند یک داستان برایش درست کردند. بعد ما گفتیم این‌قدر اعصابش خورد است امشب منبر را نمی‌آید. منبر را آمد گفت بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم جمهوری اسلامی به ما آبرو داده، از سرمان هم زیاد است، تا وقتی در جمهوری اسلامی آبرو داریم هنری نیست پشت جمهوری اسلامی ایستادن. بسیاری از کسانی که الان با نظام، مملکت، میهن و ولایت مشکل دارند یک خاطره شخصی دارند. لطمه‌ای از یکی‌دو آدم یا نهادی در نظام خورده‌اند. دین و مملکتش را فروخته. [ایشان] گفت اصلا هنری نیست! آن روزی که بعد از قطعنامه ۵۹۸ قسمت اولش به ما گفتند برگردید و به شهرهایتان بروید که بعد دوباره بعثی‌ها حمله کردند دوباره ما را برگرداندند. می‌خواستیم سوار قطار اهواز شویم، عده‌ای از این منافقین داشتند به‌اسم مردم خلق عرب به ما تخم‌مرغ گندیده و گوجه پرت می‌کردند که شما استان ما را به آتش کشانده‌اید حالا دارید می‌روید. چقدر حرف بی‌منطقی است! یارو آمده استان را بگیرد ما رفتیم نجات بدهیم او می‌گوید شما به آتش کشانده‌اید مثل این قضیه زینبیه شیعیان سوریه در این اواخر که همین حرف را می‌زدند. بعد همان زمان خدا رحمت کند علی دادالهی بعدا شهید شد در کوپه قطار می‌گفت اگر الان دلت گرفته این مدت برای خدا نجنگیده‌ای. ما که دنبال منفعت شخصی نبودیم. یک هفته بعدش دوباره به همین خوزستان برگشتیم. عراق تا پاسگاه زید آمد، تا بعد از بیمارستان امام‌رضا(ع)، تا چهل کیلومتری اهواز آمد. قبلش این‌قدر نیامده بود، در خرمشهر و آبادان گیر کرده بود. بچه‌ها دوباره به همان‌جا برگشتند، شهید شدند، جان دادند و پس گرفتند.

طرف یک خاطره شخصی دارد، نهادی اذیتش کرده، جایی حقش را خورده‌اند. بعد همیشه هم مقصر خود نظام و ما هستیم. [مثلا می‌گوید:] «ما اگر به این نخبگان فشار نمی‌آوردیم!» بابا یکی‌دو درجه هم حساب کن شاید آن نخبه هم اشکالی دارد. همیشه مقصر نظام و جمهوری اسلامی است! جدیدا فرموده‌اند رابطه با آذربایجان هم که نشده ما مقصریم! این همیشه خودمقصربینی یک منشأ خودتحقیری ذاتی دارد که مثل اینکه اصلا نمی‌شود آن را شست. من با وایتکس هم امتحان کردم سفید نشده. هی به تنظیمات کارخانه بر می‌گردند. بابا یکم سرت را بالا بگیر دوزار هم بگو دشمن مقصر است! این‌قدر فشار روانی دشمن است. همه‌اش مقصر ما هستیم! هر اتفاقی می‌افتد ما مقصریم. اگر اسرائیل حمله کرد ما مقصریم و … . چه شده؟ او یک تجربه شخصی دارد چون خودمحور بوده لذا این تجربه شخصی باعث می‌شود که همیشه در پازل مقابل بازی کند. بلد نیست! چون منیت دارد. در زندگی‌اش هم همین است. با زنش، با شوهرش، با بچه‌هایش، با کاسب محله، با همه زندگی همین‌جوری دعوا است. همه او را شناخته‌اند. این آدم فقط وقتی عرق می‌ریزد، پای کار می‌آید و داد می‌زند که منفعت شخصی داشته باشد. تا دیروز دادوفریاد که آقا این چه مملکتی است. الان بهش یک پُست داده‌اند یک‌دفعه یقه را بسته نظام جمهوری اسلامی مقام معظم رهبری! ول کن دیگر برادر! بچه‌دبستانی‌ها هم فهمیدند. فکر نکن من با جناح خاصی هستم. در هر دو جناح وجود دارد، شدید هم وجود دارد. اصلا این‌طوری نیست! بستگی دارد کی سر کار باشد. خب این هم تعریف آن‌ها از ملیت و میهن و چیزهایی که پای کار داریم. پس اولی فایده‌گرایی عمل‌محور و دومی فایده‌گرایی خودمحور بود.

 

»در فایده‌گرایی قاعده‌محور کاری را انتخاب می‌کنیم که اخلاقی‌تر باشد
اما مدل سوم فایده‌گرایی قاعده‌محور است. این مال مکتب خاصی نیست. فایده‌گرایی قاعده‌محور چه می‌گوید؟ می‌گوید من کاری را انتخاب می‌کنم که اخلاقی‌تر باشد. من یک اخلاق دارم حالا اخلاق مال هر دین یا مملکت یا هر چیزی باشد، کاری ندارم این [در] منافع ملی [چه تأثیری دارد.] یک بحث شخصی بود یکی از این کسانی که ملی‌گرا بود، ملی‌گرای غیرمذهبی هم نبود، ملی‌مذهبی بود، گفت ما همان‌ها هستیم که با نادر هند را فتح کردیم گفتم مگر فتح هند تجاوز نبوده؟! گفت ایران بوده. گفتم ایران باشد! آنجا رفته‌اند تمام منابعش را غارت کرده‌اند اینجا آورده‌اند. آن حکومتی که نادر بعد از فتح هند ساخت از نظر انصاف و از نظر اخلاقی درست نیست. مگر هند به ما حمله کرد که ما بهش تجاوز کردیم. کشورگشایی اخلاقی نیست. برویم به‌خاطر منافع ملی کشورمان را بگشاییم، ما چه فرقی با آمریکا و اسرائیل داریم؟! دعوای ما با ملی‌گرایی همین‌جا شروع می‌شود. آن فایده‌گرایی عمل‌محور است؛ یعنی منافع ملی برایش اخلاقی است برای ما منافع ملی اخلاقی نیست، در صورتی اخلاقی است که اخلاقی باشد. با دین و آیینمان و انسانیتمان بسازد. در فایده‌گرایی قاعده‌محور من نگاه می‌کنم ممکن است یک کار، خوب‌تر از آن وجود داشته باشد؛ اما اخلاقی نباشد. من آن کار کمتر خوب را انتخاب می‌کنم. ممکن است جایی کاری برای من خوب باشد، از نظر اخلاقی بد باشد، من بد را انتخاب می‌کنم.

به یکی از دوستان که حالا لازم نیست اسمش را بیاوریم گفت این بنده‌خدا را در جنگ می‌زدی دیگر! الان اینجا دم دست است. در سوریه بود. گفت حالا مثلا می‌زدم چه می‌شد؟ گفت یک سرباز دشمن کم می‌شد. گفت نه نقطه استراتژیک نبود، طرف دارد بیرون سنگر نماز می‌خواند چرا باید او را بزنم. یک وقت هست مثلا داستانی هست که اگر طرف را بزنی اتفاقی می‌افتد. یک آدم را می‌خواهی بکشی، هر کس می‌خواهد باشد من وسط نماز کسی را نمی‌کشم. به داستان مسلم‌بن‌عقیل بر می‌گردیم. [به مسلم] گفت چرا نیامدی بیرون ابن‌زیاد را بزنی؟ گفت ما ترور نمی‌کنم، از پشت نمی‌زنیم. اگر آنجا ابن‌زیاد را می‌زد شاید داستان کربلا هم اتفاق نمی‌افتاد؛ یعنی فایده‌گرایی اولی؛ منافع! فایده‌گرایی اخلاقی می‌گوید ترور و از پشت زدن اخلاقی است یا نیست. [اگر اخلاقی نيست] من این کار را نمی‌کنم. داشتند می‌جنگیدند، خدمت امام‌سجاد(ع) آمد و گفت من خسته شده‌ام شما اسلحه و شمشیر من را نگه دار بروم آب بخورم برگردم. وسط جنگ! امام‌سجاد(ع) شمشیر را نگه داشت وقتی برگشت شمشیر را بهش پس داد. بقیه بهش گفتند آقا حالت خوب است؟ او دارد با ما می‌جنگد. [امام] گفت امانت است. اینجا یک امتحان اخلاقی است. اتفاق بدی هم قرار نیست بعدش بیفتد؛ یعنی ما باید در جاهایی دقت کنیم. اخلاق را هم باید دین بگوید نه اینکه من خودم اخلاق اختراع کنم. در فایده‌گرایی اخلاق‌محور یا قاعده‌محور من نگاه نمی‌کنم نتیجه چه می‌شود، بد است یا خوب، به شخص من چه می‌رسد. من نگاه می‌کنم ببینم اخلاق چه می‌گوید.

 

»آفات فایده‌گرایی عمل‌محور و خودمحور
۱_ کبر. آدمی که خودمحور باشد قطعا متکبر است. اصلا منیت و کبر به همدیگر گره خورده. یک متکبر قطعا منیت دارد، کسی که منیت دارد قطعا متکبر است. کبر به چه معنی است؟ به این معنیست که این شخص خودش را برتر می‌بیند. این فایده‌گرایی‌ و خودبرتری که الان صهیونیست دارد ماه‌حصل آن کبر برتری نژادی است. آن را نزنی این را نمی‌توانی حل کنی.
۲_ عدم محبوبیت. مردم یواش‌یواش آدم خودمحور را می‌شناسند. می‌گویند اگر او جواب سلام من را می‌دهد دنبال منفعت شخصی‌اش است. او اگر دارد پشت سر فلان حزب داد می‌زند نانش در این حزب است. اگر دارد فلان حزب را می‌زند برای این است که با این حزب مشکل شخصی دارد، بهش نان نداده‌اند، در تقسیم غنائم نبوده، اگر این حزب بیاید فک و فامیل او به جایی نمی‌رسند. او محبوبیت و مشروعیتش را از دست می‌دهد، اعتبارش را در مردم از دست می‌دهد.

وقتی که [مردم] احساس می‌کنند او هر کاری کند اول می‌بیند به او چه می‌رسد. محبت می‌کند از منشأ خودخواهی است، نفرت دارد از منشأ خودخواهی است. می‌گویی برای چه از این نفرت داری؟ می‌گوید به من فلان بدی را کرده. او در پازل انقلاب اسلامی و در پازل تشکیلات بزرگ امام‌زمان(عج) است، منشأ خیرات دیگر هم است. حالش از تو به هم می‌خورد. با هم دعوایتان شده است. منشأ‌اش این است دیگر. یک روایت از امام‌زمان(عج) بگویم خیلی روایت عجیبی است. این‌قدر برای فرج امام‌زمان(عج) دعا می‌کنید که آقا تشریف بیاورند. ما منتظریم. از این حرف‌ها و ادعاها! به این روایت دقت کنید. امام‌(عج) می‌فرمایند که اگر شما شیعیان به وحدت قلوب برسید ظهور ما سریع اتفاق ‌می‌افتد. وحدت قلوب؛ نه وحدت‌های عادی [مثلا] وحدت بر مبنای رسیدن به فلان منفعت، برای رسیدن به انتخابات، گروه‌ها کنار همدیگر قرار بگیرند. وحدت قلوب؛ یعنی همدیگر را دوست داشته باشید، از هم متنفر نباشید، کنار هم قرار بگیرید. مشکل اصلی عدم ظهور ما این است که شما وحدت قلوب ندارید. کنار هم نشسته‌اید؛ اما «كَأَنَّهُم بُنيانٌ مَرصوصٌ» نیستید. یک‌عده با سیاست از هم فاصله گرفته‌اید، یک‌عده با فقر و غنا ار هم فاصله گرفته‌اید، یک‌عده با منفعت‌های شخصی، یک‌عده مشکلات خانوادگی؛ همین‌جور دلخوری، تمام شد رفت! آقا، خانم، طلاق گرفتی، تمام شد. او در پازل امام‌زمان(عج) یک نقش دارد، تو هم در پازل امام‌زمان(عج) یک نقش دیگر داری. از طلاق که دیگر موردتنفرتر نداریم! چرا با هم دشمنی می‌کنید؟!

۴_عدم توفیق در تعامل و کارهای اجتماعی. آدم‌های این مدلی که منفعت‌محورند نمی‌توانند تعامل کنند چون دائم در حال تنش و درگیری و در حال ديدن نقطه‌های سیاه هستند. به روایت دقت کنیم مواظب باشیم جزء این روایت نباشیم. فرمود منافق این‌مدلی است که بدی‌های خودش را نمی‌بیند و خوبی‌های خودش را ضریب می‌دهد، بدی‌های طرف مقابل را ضریب می‌دهد و خوبی‌های طرف مقابل را نمی‌بیند. الان بهش دفترچه بدهی دقیقا همین مدلی یادداشت می‌کند. این خصوصیت منافق است. می‌دانید که در قرآن درباره منافق گفته است که صدرحمت به کافر! در جناح‌های سیاسی ریخته! همه همین مدلی! بدی‌های طرف مقابل را صد برابر می‌بیند خوبی‌ها را نمی‌بیند. این‌ور هم همین‌طوری است، برای خودش محاسنی قائل است و بدی‌هایش را نمی‌بیند. همه‌مان یک‌مشت خاکستری با کلی بد و خوب هستیم کنار همدیگر باید وحدت قلوب داشته باشیم، با همدیگر بسازیم.

۵_ کارها را خراب می‌کند. یک کار اتفاق افتاده، فرض کن امشب کانون مراسم گرفته، در این مراسم پانصدتا کار شده، دوتا کار هم اشکال است. همان شب آن دوتا را در سرت می‌کوبد. چرا؟ چون منفعت‌محور است، دنیال منفعت شخصی‌اش است. فکر نمی‌کند که این کار در بازه کار سیاست و فرهنگ چه اثراتی داشته باشد می‌گوید من! من آنجا اذیت شدم! این‌طوری نمی‌شود جنگید برادر من! این‌طوری حریف صهیونیست نمی‌شوی! این‌طوری باختیم!
وقتی می‌خواهی یک کار را ارزیابی کنی:
۱_ اشراف داشته باش.
۲_ زمان بگذار.
۳_ محاسن و معایب را بچین، وزن کن.
آدم‌ها را هم همینطور:
۱_ روی این آدم اشراف داشته باش.
۲_ زمان بگذار.
۳_ معایب و محاسن را وزن کن.
هرکس نمره‌اش بالای پنجاه است با ماست، زیر پنجاه باید اصلاح بشود. به سقف قبولی نرسیده است؛ ولی زیر پنجاه هم در آن بازه اگر بخواهد همکاری کند با ماست.

۶_ محرومیت از لذت‌های روحانی. تواضع لذت دارد. گذشت لذت دارد. یکی از قشنگ‌ترین لحظات این است که آدم‌ها عذرخواهی کنند طرف مقابل گذشت کند، بغل کند، ببوسد، اشک بریزد. این صحنه‌ها خیلی لذت دارد. قرآن کریم راجع‌به کسی که قاتل پدرت است دارد این را می‌گوید البته قاتلی که پلنگ تیزدندان نباشد که بهش ترحم کنی بعد دوباره بیاید بیرون. نه، حالا اتفاقی افتاده. می‌گوید بله قصاص حیات دارد؛ اما اگر بگذرید برای خودتان بهتر است. بهت حس انسانیت دست می‌دهد. از فردا یک پله در انسانیت رشد کردی با خودت می‌گویی من آدم‌تر از قبل هستم. گذشت خیلی لذت روحانی دارد. باعث ایجاد همدلی، وحدت، یکدلی و امانتداری می‌شود. آدم‌هایی که این‌مدلی هستند، کسانی که فایده را در اخلاق می‌بینند، آدم‌های امینی هستند. چرا؟ ما در روایتی از امام‌صادق(ع) داریم که می‌گوید اگر سِرت را به یک نفر گفتی، آن نفر رفت به یکی دیگر گفت، شلوغش نکن، اگر آن سِر برایت مهم بود به آن یک نفر نباید می‌گفتی، تو خودت سِرت را نگه نداشتی بعد توقع داری او برود نگه دارد. این در حداقل ایمان و امانتداری درست است. کمی از این بالاتر می‌آیی واقعا آدم‌هایی هستند که اگر سِر را بهش بگویی از سِر خودش برایش مهم‌تر است. واقعا آدم‌هایی هستند! در تاریخ داریم می‌بینیم؛ طرف به جنگ رفته، زنش را خانه یک آدم معمولی ولی امین امانت گذاشته. می‌گوید وقتی برگشتم خانواده آن بنده‌خدا گفتند آقا این بنده‌خدا کلا در این سه ماه که شما نبودید رفت خانه یکی دیگر زندگی کرد. در تاریخ ما این را داریم. خیلی از این چیزها زیاد داریم. امین یعنی همین.

قسمت اولش کاملا درست است سِرت را گفتی، خودت گفتی، او هم رفته به یکی دیگر گفته، او هم به یکی دیگر، پخش شد. تمام شد کاریش نمی‌شود کرد، قاعده طبیعی این است؛ اما غیرطبیعی‌اش را هم داریم واقعا برخی، اسرار مردم برایشان از اسرار خودشان مهم‌تر است. این قاعده‌محور است. چرا؟ چون می‌گوید در دنیایی زندگی می‌کنم که این دنیا به عاقبت و آخرت ختم می‌شود. من به این امین بودن، به این خطاپوش بودن، به این حافظ اسرار بودن، به این امانتدار بودن برای آخرتم نیاز دارم. فایده‌گرایی است؛ اما فایده‌گرایی درست و عقلانی. این هم فایده دارد. کی می‌گوید فایده ندارد؟! انصاف از اثراتش است.  فایده‌گرایی برای انسان‌هایی که دنیا را پایان کار می‌بینند دو حالت بیشتر نیست؛ یا فایده‌گرایی قطعا خودمحور چون احساس می‌کنم به خودم برسم وقت کم است یا فایده‌گرایی عمل‌گرا؛ یعنی سود دنیایی‌اش را بچشم. برای آدم‌هایی که دنیا را پایان کار نمی‌دانند، نه اول کار می‌دانند، نه آخر کار قطعا دنبال فایده‌گرایی نوع سوم هستند. فایده‌گرایی اخلاق‌محور! می‌گوید اینجا که من ببازم یا ببرم خیلی فرقی نمی‌کند آن‌ور مهم است. جلسه دیگر ان‌شاءالله فایده‌گرایی اجتماعی را داریم. این قسمت فایده‌‌گرایی شخصی بود. پس بحث سه قسمت شد. فایده‌گرایی یا عمل‌گراست یا اخلاق‌محور است یا خودمحور. دو قسمت عمل‌گرا و خودمحور اشتباه است اخلاق‌محور باید ببینی در مباحث اجتماعی چگونه با آن برخورد خواهد شد.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید