امروز 14 آذر 1404 - 13 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی مدیریت ذهن

19 مهر 1393 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها

در ذهنت دردهایت را اینگونه مدیریت کن که اگر می‌دانستید هر یک ذره درد چه تأثیری در بهشت شما دارد، سر از پا نمی‌شناختید.

یالطیف
سخنرانی‌ حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: مدیریت ذهن
1393/7/19
جشن عید الله اکبر، عید غدیر خم

موضوع این سخنرانی از قول آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) بحث مدیریت ذهن است. در فرمایشات امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) مخصوصاً در احادیثی که در غرر است و بعضی از خطبه‌های نهج البلاغه و سایر اهل بیت(علیه‌السّلام)، هم در برخی از آیات قرآن و هم در تحقیقات عقلی علمای سایر ادیان و علمای فعلی حاضر، یکی از چیزهایی که خیلی خیلی روی آن فکر و کار شده بحث ذهن انسان و تأثیرات آن بر زندگی است.

مثلاً معصومین ما(ع) اعتقاد دارند که خداوند تبارک و تعالی برای اینکه من و شما در دنیا اذیت شویم دنیا را خلق نکرده، هر اذیتی در دنیا اتفاق می‌افتد ماحصل ذهنیت ما است. برای تمام موارد هم مثال می‌زنند، مثلاً می‌گویند چگونه ممکن است ابا عبدالله(علیه‌السّلام) به قول شهید مطهری(ره) نود و پنج مدل فاجعه، جنایت، خیانت یعنی هم جنایت روحی و هم جنایت جسمی حتی آن ضربه هایی که درد جسمی دارد یک صبح تا ظهر برایش اتفاق بیفتد و به قول تمام دشمنان لحظه به لحظه و دقیقه به دقیقه صورت ابا عبدالله(علیه‌السّلام) از طراوت و شادابی گل می‌انداخت و شاداب تر می شد! مثالی که دقیق می‌زنند این است که تمام این نود و پنج تا را یک صبح تا ظهر چشیده است یعنی نمی‌شود رد کنیم و بگوییم مگر می‌شود این ناراحتی‌های جسمی و ناراحتی‌های روحی که اتفاق می‌افتد ذهنی باشد! ذهنیت امام حسین(علیه‌السّلام) کار را به جایی می‌رساند که ناراحتی‌های جسمی برای امام حسین(علیه‌السّلام‌) ناراحتی ایجاد نمی‌کند.

اگر در احوالات خیلی از آدم ها که نگاه ‌کنیم می‌بینیم حتی آدم‌هایی که مؤمن هم نیستند یا یک کم جلوتر بیاییم آدم هایی که خدا را قبول ندارند، از این هنر استفاده می کنند!

مثلا جشنواره ای که تقریباً چهار روز پیش در هند به نام جشنواره هنرهای کثیف اجرا شد! هنرهای کثیف که می‌گوییم ترجمه فارسی ما است، ترجمه دقیقش می‌شود هنرهایی که دردناک است اما دردی احساس نمی‌شود یا مثلاً دقیق‌تر هنرهای مشمئز کننده؛ بعد هنرشان چیست؟ مثلا شخص  این طرف سرش میخ می‌زند از آنطرف سرش در می‌آورد! از اینطرف صورتش سوزن می‌زند از آنطرف در می‌آورد! درد هم نمی‌کشد اگر واقعاً ذهن اینقدر قدرت ندارد پس این هایی که دین هم ندارند، چگونه با ذهنشان طوری مدیریت می‌کنند که درد جسمی را احساس نمی‌کنند؟!

رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌فرمایند: اگر آنگونه که ما دنیا را می‌شناسیم شما دنیا را می‌شناختید، هیچ درد و ناراحتی در دنیا نداشتید. یک عده سریع حاشیه می‌زنند که منظور پیغمبر(ص) یعنی گذرا بودن، پل بودن، دنیا محل فریب است، دنیا سراب است، این ساده‌ترین و راحت‌ترین تفسیر فرمایش پیغمبر(ص) است! یعنی پیغمبر(ص) فرموده دنیایی که ارزش ندارد و ساده و گذرا است، ما شناخته ایم شما هم اگر می‌شناختید درد و ناراحتی نداشتید!!

در صورتی که پیغمبر(ص) خیلی جدی به ما می‌گوید: غیر از این تفسیر، توانایی‌هایی است که در دنیا وجود دارد بابت اینکه ما بتوانیم در دنیا ذهن خودمان را مدیریت کنیم. فرمایش امام صادق(علیه‌السّلام) را به آن اضافه می‌کنیم؛ اگر آن گونه که شما نزد ما هستید، همان گونه ادامه دهید می‌توانید بارهای خود را بر پشت شیران سوار کنید!

بار بر پشت شیر یعنی چه؟ یعنی در حقیقت یکی از بارهای دنیا، یکی از مشکلات ما که باعث نگرانی ما می‌شود را می‌توانیم حل کنیم، چگونه می توانیم؟‌ اگر آنگونه که وقتی نزد ما هستید همانگونه بمانید. این ها به این ربط دارد که دنیا گذرا است، پل و بی‌وفا است یا به این ربط دارد که زندگی جاوید در اختیار مؤمن مال آخرت است و دنیا اینطوری نیست؟ می‌گوید نه این نیست.

فرمایشات آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) در باب دنیا حدود بیست و هفت، هشت درصد آن نحوه مدیریت ذهن من و شما در دنیا است. این بیست و هفت درصد را من دقیقاً خودم در نهج البلاغه کارشناسی کردم؛ بیست و هفت درصد فرمایشات امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) در نهج البلاغه در باب دنیا است که همه را مرحوم دشتی یک جا جمع کرده است.

بیست و هفت و نیم درصد آن راجع به این نیست که دنیا را چگونه بگذرانیم، راجع به این است که دنیا را چگونه مدیریت کنیم. در این بیست و هفت درصد قریب به نود درصد آن مدیریت ذهنی است.

می‌گوید چیزی را که شما فکر می‌کنی، اینگونه نیست. راجع به این لذت فکر می کنی، آنگونه که در مورد لذت فکر می‌کنی، نیست. راجع به این مرارت فکر می کنی، آنگونه که شما فکر می‌کنی، نیست.

آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) در نامه‌ای به امام حسن مجتبی(علیه‌السّلام) ‌فرمودند: البته نقل به مضمون است؛ حسن جان آن دردی که مردم من باب آزارهای سایر مردم بر خودشان احساس می‌کنند، به خاطر ذهنیتشان است یعنی چه؟ یعنی اگر کسی فحش ‌دهد و این خیلی ناراحت ‌شود به خاطر این است که در ذهنش فحش خوردن را خیلی بزرگ کرده و گرنه شخص دیوانه را هر چه فحش دهند، ناراحت نمی‌شود انگار ذهن ندارد، می‌خندد، خودش درد دنیا را بزرگ کرده.

در ایامی مانند هفته غدیر ما باید بتوانیم از امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) برای زندگی کردن در دنیا الگو بگیریم.
پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم )می فرمایند: اگر می‌دانستید آن چرا من می‌دانم شما هم می‌توانستید در دنیا با جان‌ها و روح و روان راحت زندگی کنید، پس شما راجع به دنیا یک چیزهایی نمی‌دانید. فرمایش بعدی را دقت کنید: بین سختی و راحتی، بین این دو گزینه و خرسندی یا ناخرسندی شما هیچ ملازمه‌ای نیست!

برای برادر و خواهرهایی که سنشان پایین‌تر است بیشتر توضیح می دهم، به بزرگ ترها توهین نشود یعنی اینکه ما بگوییم اگر سختی پیش آمد من ناخرسند می‌شوم و اگر راحتی پیش آمد من خوشحال هستم، این قانون اصلاً قانون درستی نیست یعنی می‌شود سختی پیش بیاید و من خرسند شوم و می‌شود راحتی پیش بیاید و من ناخرسند شوم. این مدیریت ذهن من است که مثلاً به شما بگویند بین سختی شلوغی و تشنگی و بدبختی و بیچارگی شب عرفه در بین الحرمین و خلوتی و آبادی و شنا و استخر و دریا و هوای خوب با بهترین نوع غذای کیش در شب عرفه، کدام را انتخاب می‌کنی که لذت ببری؟ شما سختی را انتخاب می‌کنی تا لذت می‌بری، دیگری هم آن را انتخاب می‌کند تا لذت ببرد. چرا؟ برای اینکه او در ذهنش لذت را در کنار دریای کیش دیده و شما در بین الحرمین دیده ای و گرنه این سختی و ناراحتی تعریف ندارد.

بعد از جنگ یادم است، بعضی وقت‌ها بچه‌ها به کمبود بوی باروت و موج انفجار دچار می شدند مثلاً می‌رفتیم یک دشتی، صحرایی موادهایی که از زمان جنگ آورده بودیم مثلا تی ان تی را پرتاب می کردیم بعد می‌دیدیم موج زیاد نرسید، می‌گفتیم زیاد حال نداد! مقداری نزدیک‌تر می‌انداختیم آن وقت از بوی باروت و موج انفجار آن لذت می بردیم. همین انفجاری که اگر یک عده بشنوند طبق قانون پزشکی باید یک هفته بستری شوند؛ این ها همه ذهنیت‌های ما است.

اگر امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) نان جو با آب می‌خورد و همان لذتی را می‌برد که معاویه از خوردن بره بریان شکم پر می‌برد. این ذهنیت امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) است که من باید از این لذت ببرم و از نخوردن آن غذا باید لذت ببرم و ذهنیت معاویه این است که من باید از خوردن بره بریان لذت ببرم.

دوباره جمله را می‌گویم؛ سختی و راحتی ملازمه‌ای با خرسندی و ناخرسندی ندارد، الزامی نیست. شخصی از اینکه خیلی بخوابد خیلی لذت می‌برد و شخص دیگری اگر صبح از خواب بلند نشود و نرود بدود کسل است، می‌گوید من امروز ورزش نکردم. یکی از دوستان می‌گفت من اگر یک روز باشگاه بدنسازی نروم شب از کسالت خوابم نمی‌برد و شخصی هم کلاً باشگاه بدنسازی می‌بیند معده‌اش به هم می‌ریزد؛ این ها ذهنیت است.

فرق انسان با حیوان در دنیا این است که حیوان یک غریزه دارد در این غریزه به او می‌گویند تو از خوراک باید لذت ببری و دم تکان می دهی، خوراک ندادن باید صدا بزنی، اعتراض کنی، والسلام! هیچ گزینه سومی ندارد. به انسان گفتند تو اینطوری نیستی، تو خودت باید انتخاب کنی که از چه باید لذت ببری، یک سری چیزهای دینی، الهی داریم می‌توانی لذت ببری و یک چیزهایی هم داریم غیر الهی و شیطانی است؛ “ان هدیناه السبیل” هر دو را هدیه دادیم، “امّا شاکرا و امّا کفورا”. همان قدری که شما از عبادت می‌توانی لذت ببری، از گناه هم می‌توانی لذت ببری، انتخابش با شما است. به قول امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) مدیریت ذهن این می‌شود.

این جمله را دقت کنید؛ زمانی در دانشگاهی می‌خواستم صحبت کنم، گفتم جبران خلیل جبران می‌گوید دیدم جمعیت خیلی توجه نکردند، بعد گفتم کانت می‌گوید همه عکس العمل نشان دادند و دقیق شدند که کانت چه می‌گوید! بعد این جمله را گفتم، کانت می‌گوید هر آنچه را خواستی و نشد آنچه را که شده است، بخواه. همه گفتند آفرین! بعد گفتم این جمله امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) بود!

ده تا کانت و فروید و ده تا روانشناس و جامعه شناس و هزار فیلسوف غربی باید یک کتاب بنویسند این جمله را شرح بدهند! عین جمله است هر آنچه را خواستی و نشد رهایش کن، آنچه را که شد بخواه!! به جای اینکه اینقدر بروید راجع به چیزهایی که نشده بگویی نرسیده ام آن چیزی که شده بگذار جای چیزی که نشده. مثلا شکمت سر و صدا می کند، می‌خواهی شکمت را سیر کنی و در تلویزیون می بینی یک کباب بختیاری درجه یک تبلیغ می کنند که اگر زنگ بزنی فورا برایت می آورند، به شدت هم دلت می خواهد اما پولش را نداری؛ نان را بردار بخور سیر می‌شوی، بگو من نان می‌خواهم! مدیریت ذهن به این می‌گویند آنچه را که شد بخواه، ذهنت را مدیریت کن.

خدا درجات همه شهدا را متعالی کند، فرمانده گردان های آن زمان فقط فرمانده گردان نظامی نبودند فرمانده اجتماعی، فرمانده خانوادگی، فرمانده اعتقادی، فرمانده محبتی، همه نوع فرمانده ای برای ما بودند! شهید محدثی می‌فرمود: بهترین و خوشمزه ترین غذا، غذایی است که گرسنه‌ باشی. می‌گفت خودت را به نقطه گرسنگی برسان، با سر در نان سنگک خالی می‌روی! می‌گفت یکی از دلیلی که ما اینقدر تنوع غذایی می‌طلبیم این است که ما در گرسنگی سراغ غذا نمی‌رویم!

وقتی شخصی می‌گوید امروز نهار چیست؟ یعنی گرسنه‌ نیست وقتی گرسنه‌ است می‌گوید نهار را بیاور نمی‌گوید چیست! وقتی می گوید چیست یعنی دارد فکر می‌کند چه غذایی هست، چه غذایی نیست اصلاً وقتی گرسنه‌ای ذهنت فرصت انتخابگری ندارد.


پس اگر  نشد همانی که شد بخواه. مثال معنوی، می‌خواستی کربلا بروی نشد، به شاهچراغ برو، این که شده است. اینجا خیلی بهتر است؛ وقتی که شد برو شکر کن که این شد!

در حال‌های معنوی گاهی اوقات در بدترین فضاها، بدترین مکان‌ها، بدترین زمان‌ها یک حال معنوی خوشی به انسان دست می‌دهد که آرزو می‌کند ای کاش این حال را در زمانی دیگر داشتم. مثلا بنده در یک شب خیلی بد، بد زمانی اسم نمی‌آورم؛ چون ممکن است بگویند ایشان با فرهنگ مخالف است یا ایرانیت مخالف است با ملی گرایی مخالف است؛ در آن شب ملت به بهانه ای بزن و برقص دارند، در آن شب من آنقدر حال خوش معنوی داشتم که دعا کردم خدایا ای کاش این حال را شب بیست و سوم ماه رمضان داشتم! می‌گوید شب بیست و سوم ماه رمضان نشد، نشد الان که شد در معنویات بخواه چه فرقی می‌کند؟ آنچه را که شد، بخواه.

روایت ها را پشت سر هم می‌گویم که نگویند بحث فرا دینی است.
مطلب بعد تأمل در دنیاست؛ بنده بعضی وقت‌ها اشتباه می‌کردم که گمان می‌کردم بعضی از فرمایشات امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) من باب دنیا، منبری است. همین الان اعتراف می‌کنم بنده اشتباه می‌کردم. تأمل در دنیا درجه و جنبه می‌خواهد وقتی امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام)  جمله‌ای راجع به دنیا می‌گوید، علی ای راجع به دنیا صحبت می‌کند که مدیریت ذهنی دارد و بعد از این صحبت نه ناامید می‌شود، نه زده می‌شود و نه خسته می‌شود.

وقتی امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) راجع به بی ثباتی دنیا صحبت می‌کند، برای خود با جنبه‌اش است و برای انسان های با جنبه، وگرنه برای یک عده ممکن است راجع به بی ثباتی دنیا صحبت کنی، طرف خودکشی کند.

امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) برخی اوقات راجع به باغ صحبت می‌کرد، راجع به منظره صحبت می‌کرد. امام صادق(علیه‌السّلام) در جمعی صحبتی کردند که اگر به شما نگویم از سخنان امام صادق(علیه‌السّلام) است، می‌گویی سخن کانت است! می‌گویی سخن فروید است.

گاهی اوقات رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) صحبت‌هایی می‌کند که این صحبت‌ها را واقعاً نمی توانم بگویم! بعد نگاه می‌کنی می بینی این صحبت‌ها را در جمعی که جنبه این را ندارند که انسان راجع به مطامع و لذایذ دنیوی به آن ها چیزی نگوید. باید بگوید اصلاً جنبه‌اش را ندارند، می‌بُرند. این ها اگر یک روز بفهمند امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) چگونه صحبت می‌کند و چگونه فکر می‌کند، می بریدند! اصلاً امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) و پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ) را کاری نداریم،”لو لا”؛ اگر اباذر آن چیزی که “ما فی قلب سلمان” است را می دانست، او را می کشت! می‌گفت کافر است! صحبت‌های امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) درجه‌ای است.

بعد می بینی شش، هفت نفر امثال بنده در اشتباهات تاریخی خود، روایات را کنار همدیگر گذاشته ایم و بحث منبری درست کرده ایم مثلا دنیا مثل عطسه بز، مثل فلان است و یک عده آدم که می‌خواهند زندگی کنند و شمایی که از زندگی زده شده ای، بدبخت و بیچاره شده ای، لب پرتگاهی یا اصلاً عمرت گذشته و فرصت‌هایت از دست رفته، این فرمایشات امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) را کنار هم چیدن و از لابه لای آن این فرمایشات را حذف کردن، باعث چه می‌شود؟ باعث این می شود که به این نتیجه برسید که آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) نمی‌تواند زندگی کند، بلد نیست زندگی کند به دنیا فحش می‌دهد! “الدنیا مَتْجَر اولیاء الله و مسجد احباء الله”؛ این ها را از وسطش در می‌آورند، عطسه بز و این فحش‌هایی که امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) به دنیا می‌دهد را کنار هم می‌چینند با عنوان دنیا از نگاه امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام)!

بعد یک غربی نگاه می‌کند می‌گوید دنیای امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) این ها، این است! آبی که از دماغ بز موقع عطسه بیرون می‌زند! از این کثیف‌تر نداریم. بعد در تاریخ نگاه می‌کنیم می بینیم این روایت مربوط به زمانیست که چهار نفر دنیا پرست بالای سر امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) ایستاده اند و می‌خواهند تطمیعش کنند! می‌گویند بیا این کار را بکن، آن کار را بکن. امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) این ها را تحقیر می‌کند و می‌گوید این دنیایی که شما به خاطر آن حرص می‌زنید برای من از آب بزی که موقع عطسه از دماغ بز بیرون می آید، کم ارزش‌تر اس، این را دارد تحقیر می‌کند، تو برای چه خودت را بالا و پایین میزنی؟!

مباحثی مثل سراب، مسافرت، گذرگاه این ها مباحث درست عقلانی است ولی جنبه می‌خواهد. مثلاً بچه‌ای که دبستان درس می‌خواند یا راهنمایی است یا با تمام استعدادش برای کنکور درس می خواند، بگوییم دنیا یک پل و گذرگاه است، حالا کنکور قبول بشوی یا نشوی! بعضی از امر به معروف‌ها هنرمندانه است!! می‌گوید بدبخت، آخرین مد کفن است! این دیگر آخر هنر در امر به معروف است! چهار انگشت تا قبر! این چیزها برای من خوب است، برای ماهایی که پوستمان کلفت است با مباحث ترانه‌ای شاد دینی دیندار و آدم نشده ایم، بد نیست. یا در اتاقمان اسکلت آویزان کنیم، مثلا بنده دوست دارم در یک مقبره خانوادگی یک اتاق داشته باشم، شب‌ها در قبر می‌خوابیدم، در را هم ببندم. اما از نظر امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) که انسان متعادل و نرمالی است دنیا اینگونه نیست امثال بنده خودمان را بابت سیاه کاری ها و سیاه رویی ها عقوبت می‌دهیم. بله ممکن است اینکار را بکنیم ولی امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) اگر شب در قبر می‌خوابد و ضجه می‌زند، صبح امیرالمؤمنینی می‌بینی که باورت نمی‌شود این شب تا صبح در حال گریه بوده است.

خلیفه دوم می‌گوید امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) اینقدر شوخی می‌کند که به درد خلافت نمی‌خورد! یکی از دلایلی که امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) نهی شد و بعد گفتند به درد خلافت نمی‌خورد این بود که گفتند خیلی شوخی می‌کند، همیشه در حال خندیدن است، برای خلیفه‌گری سبک است! و گرنه همه چیزش جور بود همه هم قبول کردند گفتند راست می‌گوید خیلی شوخی می کند نعوذاً بالله، به درد خلافت نمی‌خورد!

◄ پس اگر قرار باشد بی ثباتی دنیا برای انسانی جا بیفتد، امام صادق(علیه‌السّلام ) می‌فرمایند: اندازه عقول مردم باید طبقه بندی کنیم، بی‌ثباتی باید برای کسانی جا بیفتد که جنبه‌اش را دارند.

»» جنبه چگونه ثابت می‌شود؟ وقتی فهمید دنیا بی‌ثبات است رها نمی‌شود، قیام می‌کند. دنیا بی‌ثبات است، حرکت می کند. دنیا گذرا است، تندتر باید بدوم. دنیا محل فرصت‌های از دست دادنی است، بیشتر باید کار کنم. شخصی که به اصطلاح زاهد گوشه گیر عارف بود، خدمت امام باقر(علیه‌السّلام) رسید، امام مشغول بیل زدن بودند، به نفس نفس افتاده بودند، صورت قرمز، عرق از تمام لباس آقا می‌چکید. زاهد می خواست آقا را نصیحت کند! گفت: یابن رسول الله، دنیا گذرا است برای چهار روز دنیا چقدر بیل می‌زنی؟! دقیقاً همین نگاهی که برخی امروز دارند؛ شنیدم یکی از افراد خارج از کشور گفته بود تعجب می‌کنم آقای خامنه‌ای اینقدر در این زمان پیری برای دنیا می‌دود؟ یک فکری برای قبر و قیامتت کن! این همان نگاه است.

یعنی این ها چون جنبه ندارند نمی‌توانند علوی زندگی کنند، نمی‌توانند مثل امام باقر(علیه‌السّلام) تا آخرین لحظه دنیا بدوند، نمی‌توانند! تا بگویی دنیا بی‌ثبات است، پوچ گرا و نهیلیسم نمی تواند جمع کند، سریع در خط ادبیات سیاه و شعر نو و “وان دگر حرف مفت می‌پرداخت به گمانم که شعر نو می ساخت”، می‌رود.

پس نگاهی که امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) دارد را یک مقداری تصحیح کنیم، جنبه و معرفت می‌خواهد.
چه اتفاقاتی می‌افتد ما در دنیا رنج می‌کشیم؟ هنر شیطان برای اینکه ما را اذیت کند این است که آفات ذهنی دنیا را برای ما ایجاد کند. وقتی نام می برم متوجه می شوید که این آفات ذهنی چقدر مَجاز است، چقدر حقیقت دارد. واقعاً ما خیلی وقت‌ها به خاطر مَجاز است که اینقدر اذیت می‌شویم. می‌گوید آفات ذهنی دنیا هنر شیطان است برای اینکه بنی آدم را بتواند اذیت کند. شیطان از این مسیر به سوی بنی آدم می‌آید، کینه دارد، دوست دارد اذیت کند ما دادی بزنیم او خوشحال شود! شیطان وقتی یک انسان، نه انسان مؤمن، وقتی صدام، هیتلر، اوباما اذیت می‌شود، شیطان قهقهه می‌زند! از اذیت شدن انسان خوشش می‌آید. دوستان شیطان گمان می‌کنند که شیطان دوستشان است، شیطان دشمنی است که با دشمنی این ها بیشتر از دشمنی با ما پافشاری می‌کند! چون  به او بها می‌دهند، این هم بیشتر سرمایه گذاری می‌کند.

»»» آفات ذهنی طبق فرمایشات آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ):
1- حرص.
ببینید این مَجاز است یا حقیقت؟ مثلا حرص کیلویی است که برویم از فلان مغازه دو کیلو حرص بخریم؟ حرص یک مدیریت منفی ذهنی است که ما در ذهنمان ایجاد می‌کنیم. چقدر غصه‌های ما از حرص است؟ چقدر از دردهای ما از حرص است؟ چقدر از محرومیت‌های ما ازحرص است؟ چقدر از کتک خوردن‌های ما از حرص است؟ شخص حرص می زند دعوا راه می‌اندازد، اعصابش به هم می‌ریزد، ناراحتی ای بوجود می آید که فقط خودش برای خودش ایجاد کرده است.

یک صحبتی از خودم گوش می‌دادم خیلی خوشم آمد از این صحبت‌هایی که روی منبر خودش می‌آید و من هم مدیریت ندارم، خودش خلق می‌شود: در سایتی گذری دیدم یک صحبتی از ما زده اند؛ “صحبت فوق العاده خنده دار”! گفتم فوق العاده خنده دار من چه گفته ام؟! یک سایتی مربوط به آن طرف آب بود. دیدم صحبت سبک زندگی چند سال پیش راجع به شلوار برادرها بود که: آقا شمایی که الان می‌روی به جای شلوار ده هزار تومانی، پانزده هزار تومانی شلوار مارک دار صد و پنجاه هزار تومانی می‌گیری، تند تند هم صحبت می‌کردم، بعد با این شلوار روی موتور گازی چهل هزار تومانی ات نمی‌توانی بشینی، مجبوری ماشین گران قیمت بخری. با این ماشین در این محله، این منطقه نمی‌توانی زندگی کنی، مجبوری در یک منطقه بالاتر زندگی کنی. در منطقه بالاتر نمی‌توانی کودکانت را با تفریح‌های منطقه پایین ارضاء کنی، منطقه بالا تفریحات بالا می‌خواهد. همینطور که جلو رفت یک دفعه این آدم که داشت زندگی اش را می‌کرد به آدمی با دو میلیارد تومان بدهکاری تبدیل شد! بعد گفتم همان شلوار قبلی ات را بپوش، والسلام. این شلوار جدید را نخر، با یک شلوار مسیر سبک زندگی عوض شد.

حرص به انسان چه چیزی یاد می‌دهد؟ حرص به انسان یاد می‌دهد از آنچه دارد لذت نبرد و در پی آنچه ندارد بدود و جالب این است که حرص حد یقف و انتها ندارد یعنی به محض اینکه از یک به دو رسیدی، حرص شما را دنبال سه می دواند و وقتی به سه رسیدی قبل از اینکه در سه قرار پیدا کنی و از سه بودن خود لذت ببری، دنبال چهار می‌دوی و کلاً حرص شما را تا متن آیه شریفه قرآن می‌کشاند: بسم الله الرحمن الرحیم، “الهکم التکاثر”. تا کجا؟ “حتی زرتم المقابر”، تا اینکه قبر خود را ببینید. این هنر شیطان می‌شود!

2- بخل.

بخل یعنی انسان دارد اما نمی‌تواند بخورد، گیر می‌کند. انسان بابت کندن چیزی از خودش درد می‌کشد. دامادی تعریف می کرد که پدر خانمم سفره می‌اندازیم می‌رود در اتاق در را می‌بندد! می‌گوییم چرا سر سفره نمی آید؟!‌ گفتند چون می‌گوید: دلم نمی آید! عرق می‌ریزم، می‌خرم در خانه می آورم دلم نمی آید شما بخورید! نمی‌توانم ببینم، در را می‌بندد! می گوید: بخورید کوفتتان بشود!
این خیلی مهم است، بخل اجازه لذت بردن از نعمت را نمی‌دهد حالا بخل حقیقی است یا مَجاز است؟ حقیقی نیست، مَجاز است خودمان برای خودمان در ذهنمان ایجاد کرده ایم.

3 – حسد.

حسد کیلویی، حقیقی یا مجازی است؟ مجازی است. پس حسد را هم ما در ذهنمان ایجاد کرده ایم.

4- آزمندی.
دنبال آرزو دویدن. یک درد و بلای آسمانی بر سر ما خورده! چند درصد از مشکلاتمان در زندگی به خاطر تصادف و مریضی است؟ نود درصد مشکلات ما به خاطر دردهای ذهنی ما است. چرا این دنبال آرزو می‌دود؟ چرا صبح تا شب بابت آرزوهای نداشته اش درد می‌کشد؟ پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: کودکان را می‌بینم لذت می‌برم، یکی از دلایلش این است که راحت فارغ البال هستند. یک پفک به کودک بدهی دو ساعت لذت خوردن می‌برد، دو ساعت هم لذت فکر کردن به پفک، دو ساعت دیگر هم لذت می‌برد برای پفک بعدی، شش ساعت با این پفک لذت می‌برد. حرص ندارد، آز ندارد، حسد ندارد، کودکان از زندگی لذت می‌برند چون این گزینه‌هایی که امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) می‌فرمایند هنر شیطان سوء استفاده از این گزینه‌هاست را، ندارند.

5- مقایسه.
در قرآن کریم دو گونه مقایسه داریم؛ مقایسه کاهنده و مقایسه افزاینده. در مقایسه کاهنده دردها کاهش پیدا می‌کند، در مقایسه افزاینده دردها افزایش پیدا می‌کند. وقتی به قارون رسیدند می‌گوید مراقب باشید این دنیایی که شما می‌طلبید؛ “والاخرة خیر و ابقی”، دنبال این نروید این افزاینده است یعنی دیدن قارون باعث شد یک عده‌ای، “لا تمدّن عینیک”، چشم دواندند. گفتند: کاش جای این بودیم، گفتند این دنیا را نطلبید. مقایسه کاهنده چیست؟ وقتی به قارون نگاه می‌کند می‌گوید: “الذین اوتوا العلم ” آن هایی که علم داشتند، عبرت گرفتند و گفتند: با همه چیزهایی که دارد این هم چیزی نشد! قرآن کریم می‌گوید: یکی از روش‌های درمان دردهای ذهنی و مدیریت آفت ذهنی حرص و آز و بخل و حسد، مقایسه‌های کاهنده است. تا دردی آمد، چه کار کند؟ خودش را با دردهایی که درد او را کاهش می‌دهد مقایسه کند.

اولیاء خدا، بزرگان، دوستان، مقربین، مؤمنین، انبیاء این ها در مقایسه‌هایشان اینقدر قدرت داشتند که سطح مقایسه را بالا ببرند، سراغ قیامت می‌رفتند.

بزرگترین دردها بر بدن امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) می‌نشست، به یاد قیامت می‌افتاد دردش برطرف می‌شد. بزرگترین دردها به اهل بیت(ع) می رسید، به یاد رضایت خدا می‌افتادند دردشان برطرف می شد. اباعبدالله(علیه‌السّلام ) چهره اش از بهجت برافروخته می شد، علی اصغرم قربانی شد؟ الان خدا چقدر راضی شده، چقدر الان جای ناز کردن است. بعد از من زینب و رقیه‌ام قربانی می‌شوند، چقدر الان خدا بابت این قضیه خوشحال است و مرتب چهره ابا عبدالله(علیه‌السّلام ) برافروخته تر می‌شد. به این مقایسه‌ها می‌گویند مقایسه‌های کاهنده بعضی از مقایسه‌ها مقایسه افزاینده است هر چه به او می‌دهی بالاتر را می‌بیند، مقایسه می‌کند به قول قرآن کریم در قضیه قارون دائم مقایسه می‌کند و بالاتر را می‌بیند و درد خودش را افزایش می‌دهد؛ “الذین یریدون الحیوة الدنیا”؛ کسانی که مقایسه‌های افزاینده دارند، دلیلش این است که این ها فقط دنیا را می‌بینند.”الذین اوتوا العلم”؛ آن هایی که علم دارند و می‌دانند که نسبت به قارون وقتی نگاه می‌کنند باید عبرت بگیرند، آخرش زیر زمین رفت!

مهارت بعدی که امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) می‌فرمایند:
مهارت حسرت یا رشک.
فرق رشک با حسرت چیست؟ رشک این است که بنده وقتی یک مقام بالاتری را می‌بینم برنامه‌ریزی می‌کنم، یک قدرتی در غریزه من‌ نهفته است که من را به قیامی وادار می‌کند و انرژی را در من برمی‌انگیزاند که این انرژی باعث می‌شود من به سمت فراگیری یک سری کاربرد‌های جدید برای رسیدن به آن مقام، حرکت کنم. مثلاً کتاب داستان زندگی پروفسور حسابی را خوانده ای؟ بله. خوانده ام و به شدت رشک من تحریک شد. چرا من نباید بتوانم دو زبان بلد باشم؟! این یعنی چه؟ یعنی رشک حقیقی! کتاب دکتر حسابی را خوانده ای؟ بله. مردم چه هستند، ما چه هستیم! این حسرت می‌شود. امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) می‌فرمایند مدیریت کنید، آیا در برخورد با بالاتر رشک شما تحریک می‌شود یا حسرت شما؟

کتاب زندگی ولی خدا را می‌دهیم بخواند، دیگر نمازش را نمی‌خواند!! می‌گوییم چه شد؟ می‌گوید اگر این قرار است از جهنم رفتن بترسد، ما دیگر آخر جهنم هستیم. این دین خدا مال خودتان! این انسانی است که اصلاً نتوانسته ذهنش را مدیریت کند. اول عرایضم هم اشاره کردم که نباید این ها را برای همه گفت، نباید همه بخوانند. امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) منظورش این است که ما رشکمان تحریک شود بگوییم اگر علی(علیه‌السّلام) این است ما هم می‌توانیم به علی(علیه‌السّلام) نزدیک بشویم نه اینکه اگر علی(علیه‌السّلام) این است، پس ما دیگر چه کار کنیم؟ اگر امیر المؤمنین(علیه‌السّلام‌) از خوف خدا غش می‌کرده، ما در خانه خدا چه بگوییم؟ خدا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) را هم نگاه نمی‌کند!

مثلا می‌بینیم آیت الله العظمی فلانی می‌گوید دو ماه آمده ام، ناله می‌کنم به من هیچ نداده ای، می‌گوید اگر این است پس به ما حتماً نمی‌دهد! اصلاً اینگونه نیست سیستم فرق دارد. اگر انسان، بالاتری را در مادیات یا معنویات دید، به قیام و به بالا بردن کاربردها و توانایی‌های خود تحریک شد، این رشک است اما اگر به نقطه حسرت رسید این از نظر امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) مذموم است.
بعد می‌فرمایند: کنترل پاداشی.

پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در تعریف مدیریت ذهنی برای تقویت ذهن و برای تقویت انگیختگی و هیجانات و تحریک احساسات شما می‌گوید:
الزاماً این مباحث عقلی که الان از قول امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام ) گفتیم بعضاً برای سنّت مفید نیست. در سنت تأثیر نمی‌گذارد برای برخی از عوام مفید نیست. برای بنده‌ای که عام هستم مفید نیست. “العوام کلانعام”، البته “العوام کلانعام”  سیاسی را فراموش کنید، عوامی که می گوییم یعنی کسانی که در مباحث دینی، اخلاقی و اجتماعی قدرت تعقلی ندارند و “کلانعام”هستند یعنی بر مبنای غریزه‌ و الگویشان رفتار می کنند یعنی بز اولاً از غریزه‌اش دستور می‌گیرد، ثانیاً از بز جلویی. شما گله را که راه می‌اندازی فقط بز جلویی است که به شما نگاه می‌کند که از کدام طرف برود، بزهای پشت سر دیگر به شما نگاه نمی‌کنند به پشت بز جلویی نگاه می‌کنند.

” العوام کلانعام”  چه کسانی هستند؟ عده‌ای از مردم که دو صفت دارند:
1- دنبال الگو می‌گردند تا تقلید کنند(مقلّدین).
2- کسانی که غریزه بر آن ها حکمفرماست.

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌فرمایند: این ها را رها کنید. مانند آن داستان مولوی که بین نحوی و دهری است. ملوانی با یک نحوی(نحوی کسی که علم لغت عرب، قواعد عرب را می داند) همسفر می شود. شخص نحوی به ملوان می گوید: شما اصلاً نحو خوانده اید؟ می گوید: نه. گفت نصف عمرت بر فنا است. باد آمد و قایق چپ شد در آب افتاد، ملوان به نحوی گفت شنا کردن بلدی؟ گفت: نه. گفت تو کل عمرت بر فنا شد! عوام این ها هستند چون فلسفه بلد نیست، تعقل بلد نیست.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌فرمایند: اگر آنچه برای شما ذخیره شده است را می‌شناختید از آنچه که به آن نمی‌رسید و از آنچه که از شما در دنیا گرفته می‌شود، نگران نمی‌شدید.

یک تقویت، یک دوپینگ روحی قوی غریزی نسبت به جامعه ایمانی است که در دنیا دردهایت را در ذهنت اینگونه مدیریت کن که اگر می‌دانستید هر یک اپسیلون، یک ذره درد چه تأثیری در بهشت شما دارد، سر از پا نمی‌شناختید. یکی از دوستان از همین مدل “العوام کلانعام” بود،  ما هم خودمان جزء عوام هستیم، این بنده خدا یک مقداری از من کلانعامتر بود، می‌گفت هر یک چشمی که از یک نامحرم می‌بندم، یک حوری در ذهنم کاملاً تداعی می‌شود. بعد می‌گفت شب با این حوری‌ها مشکل دار می‌شوم، از عشق این حوری‌ها خوابم نمی‌برد! این اینطوری خودش را کنترل می‌کند. بابا الزاماً همه برای رفع آلام دردهای بشری صدقه نمی‌دهند، یک عده صدقه می‌دهند تا روز قیامت جوابش را بگیرند. الزاماً همه برای رضای خدا نمی‌روند شهید بشوند که خدا از ما راضی باشد. همه سید حسین حسینی نمی‌شوند که بگوید شهید می‌شوم یک دغدغه در ذهنم است؛ من شهید بشوم تا بهشت بروم، ناراحت هستم! یکی مشکل من را حل کند که من شهید بشوم برای اینکه خدا راضی باشد. یک عده شهید می‌شوند برای اینکه به بهشت بروند.

دقت کنید؛ مخصوصاً خواهرها و برادرها در دانشگاه. جدیداً دارند کورس عقلانیت می‌زنند، تابلو روشنفکری دینی بالا گرفته اند؛ عشق، محبت، عاطفه، عقل، فلسفه این حرف‌ها را می‌زنند و دارند بهشت را از ادبیات دینی حذف می‌کنند و این ها خودشان هم دارند فیلم بازی می‌کنند. این ها بهشت را ببینند از دور سکته می‌کنند. بهشت چیست؟! دنبال رضای خدا باشیم! به مردم اینگونه بگوییم هر وقت کم آوردید، پیغمبر فرمودند بهشتی در انتظار شماست که می‌توانید دردهایتان را به بهشت منتقل کنید. خدایا اگر الان من مریضم، سر یا پایم درد می‌کند، این را از من گرفته ای، این را به من نداده ای، در بهشت اینگونه برای تو جبران می‌کنیم.

پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌فرمایند: بابت چیز کوچکی که از شما می گیریم اگر بدانید در قیامت چه برای شما آماده شده است، سر از پا نمی‌شناختید.

خدمت امام صادق(علیه‌السّلام) رسید و بابت بچه کوچک شیر خواره‌ای که از دست داده بود گریه می‌کرد. آقا فرمودند: بچه‌ شیرخواره‌های شما که در طفولیت از دست می‌روند این ها در صحرای قیامت بر درختانی از نور منتظر شما ایستاده اند. امام صادق(علیه‌السّلام ) یک داستانی یک افسانه کاملاً هالی وودی با جلوه‌های ویژه، به تصویر کشیده! اینگونه ایستاده اند، قیافه‌شان این مدلی است، وقتی می‌آیند با لباس این مدلی می‌آیند، یک فضا سازی و تصویر سازی ذهنی برای این آدم درست کردند که این آدم کلی خوشحال شد دنبال این بود که بچه دیگرش هم، بمیرد!

چرا ما بهشت را حذف می‌کنیم؟ برخی اوقات دیده ام مثلاً از بهشت می‌گوییم، طرف اعتراض می‌کند و می گوید اینقدر مردم را عوامانه بار نیاورید!! شما جلوی ما ذغال فروشی! این ذغال‌های شما مال جنگل ما در مازندران است، ما معدنش هستیم! تو بابت یک هوای نفس است دلت می‌لرزد! حالا به بهشت علاقه نداری؟! جان مادرت کوتاه بیا. یک زمانی در خاطرات جنگ برایتان گفتم من خودم ایراد می‌گرفتم، خدا بیامرزد شهید لکزایی شب عملیات دعوا راه انداخت! شهید میشانی گفت خداوند هم سن خودتان در قیامت به شما حورالعین می‌دهد شهید لکزایی شاکی شد. می‌گفت حوری شصت ساله نمی‌خواهم. ساکش را برداشت که به شهرستانش برگردد. می گفت من عملیات نمی‌ آیم، گفتند چرا؟ گفت: من حوری شصت ساله در خانه دارم. این پیرمرد با شهید میشانی خیلی چانه زد. ما هم با تحقیر نگاه می کردیم! خلاصه بعد از  چک و چانه بسیار، یک بیست و چهارساله را به او قول داد، رفت همان شب هم شهید شد.
البته اصل روایت این است که همه ان شاء الله با هم سی ساله محشور می‌شویم، همه در قیامت سی ساله هستند.

»» چند نکته در آخر:
دلیل پیشروی یمن رسیدن به نقطه فرماندهی واحد است. این فرمانده که جوان هم است رسیده به نقطه ای که توانسته اهل سنت، چهار امامی ها، دراویش را زیر یک پرچم جمع کند همان روز اول آمد یکی از برادران اهل سنت را گذاشت جلو همه ایستادند پشت سرش به نماز جماعت؛ با اینکه آنجا اکثریت با شیعیان است کل نماز جماعت ها امام جماعت اهل سنت است این عقلانیت است.

اگر عراق هم زمانی پیشرفت کند به خاطر تبعیت از فرماندهی واحد است که چندین بار حضرت آقا(حفظه الله) فرمودند آقای سیستانی آنجا حرف آخر را بزند. به نوری مالکی هم گفتند اگر ما هم بخواهیم شما بمانی نظر آقای سیستانی باید لحاظ شود حرف آخر را ایشان بزنند و ان شاءالله بقیه جاها هم یاد بگیرند. اگر عراق دارد مشکل پیدا می کند به خاطر اختلافات بین کردها و سنی ها و شیعیان و نبودنشان زیر علم فرماندهی واحد است و واقعا قضیه ولایت فقیه از نظر استراتژیک اجتماعی و سیاسی چیزی است که برای همه دارد جا می افتد. مثلا لیبی در حال حاضر بیشتر از زمان قذافی دارند کشته می دهند! چرا بحرین نمی تواند؟ چون شیعیان بحرین هنوز فرماندهی واحد قبول نکرده اند، چون جنبش الوفاق و جنبش های دیگر با هم مشکل دارند! 80 درصد با این هاست نمی توانند و یمنی که 40 ، 50 درصد با آن هاست توانسته اند، فرماندهی واحد.

پیروزی اسلام و “نُرید انّ مُنّ علی الذین استضعفوا فی الارض” زمانی اتفاق می افتد که مسلمین به این نقطه برسند که فرماندهی باید واحد باشد، یک فرماندهی پدرانه واحد.

بنده یک مقاله خیلی مفصلِ عالمانه ی خوب، جمع آوری کرده ام، طبق روایت آقا امیرالمؤمنین(علیه السلام) که فرمودند: همه اقوام ناچارند یک فرمانده واحد داشته باشند، ” ولو کان فاجرا” و لو این که فاجر باشد. سی، چهل روایت و آیه قرآن است. بحث منبری نیست یک بحث تحقیقاتی است شاید در مجله ای چاپ کردیم. فرمایشاتی که اگر یک ولی فقیه عادل جانشین امام زمان نشد که معمولا هم باید بشود چون قانون است که بشود، اگر یک زمانی نشد، شما یک انسان فاجر انتخاب کنید از او اطاعت کنید”ولو کانوا فاجرا”، وحدت حکومت اسلامی.

سیستم خیلی خوبی که الحوثی ها در یمن دارند اجرا می کنند و عقلانیتی که در آن قرار دارد و الحوثی ها به شدت هم حزب اللهی هستند یعنی رسما خودشان را شاگرد امام(ره) و مقام معظم رهبری(حفظه الله) می دانند، همه جا هم می گویند. مربوط به الان هم نیست، سخنرانی شهید الحوثی 10 سال پیش را ببینید که رسما می گوید ما شاگردان امام خمینی(ره) و امام خامنه ای(مد ظله) هستیم، خیلی حزب اللهی و خیلی هم تند هستند ولی به این عقلانیت رسیده اند که اگر قرار است یک کاری درست شود، باید یک نفر سر کار بیاید، بقیه حرف گوش کنند. بقیه ی اسماعیلیان و صوفی ها و اهل سنت را هم، به این عقلانیت رسانده اند.

رهبر معظم انقلاب(حفظه الله) را که تنها و تنها یادگار حضرت امام(ره) است را قدر بدانیم و برای سلامتی ایشان دعا کنیم.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید