امروز 14 آذر 1404 - 13 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

خدا محوری حضرت زهرا(س)

14 فروردین 1393 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: خدا محوري حضرت زهرا(س)

تمام تلاش حضرت زهرا(س) بر این بود که تو محور نیستی. وقتی قانع شوی که من محور است، برای هر استعمارگری کافی است که فقط آخور تو را پر کند و تو حاضر شوی با هر ذلتی دنبال پر شدن این آخور باشی، یقیناً آخر امانیسم ذلت است.

یا لطیف

سخنرانی حجت السلام سید محمد انجوی نژاد

1393/1/14

صبح شهادت حضرت زهرا(س) – مسجد رسول اعظم(ص)

موضوع: خدا محوری حضرت زهرا(س)

در شروع زیارت حضرت زهرا(س) این جملات را داریم: یا ممتحنة امتحنک الله الذی خلقک قبل ان یخلقک؛

»»‌ نکته اول: اگر معصومین، معصوم هستند و از اشتباه و گناه مبرا هستند به این دلیل است که اگر ما مطمئن باشیم که حرفی حرف خداوند است، به کسی نیاز داریم که اصلا اشتباه نکند نه که گناهی نکند. لذا خداوند تبارک و تعالی معصومین را خلق کرده است برای اینکه مطمئن شویم این حرف صد در دصد از طرف خداوند متعال است.

»» نکته دوم: پس اهل بیت(ع) چه هنری کرده اند؟

دو هنرمندی بزرگ انجام داده اند: 1- در وقت ازل قبل از اینکه مردم وارد کره زمین شوند، خداوند مقدماتی دارد. آیه شریفه قرآن در عالم ذر به ارواح اشاره دارد که “ألَسْتُ بربّکم”؟ آیا حاضرید ما مربی و خدای شما باشیم؟ “قالوا بَلی”. یعنی صحبت هایی بین ما و خداوند انجام شده است. در همان عالم از این چهارده تن و صد و بیست و چهار هزار پیامبر امتحاناتی گرفته شده که در آن ها موفق شده اند. یعنی اولین هنرمندی معصوم در آن عالم خودش را نشان داده است که بنا به نوع خلقتش با ما متفاوت است. 2- در این عالم هم بسیاری از روایات گویای این است که معصومین در سطح خودشان کاملا امتحان می شوند. یعنی به این گونه نیست که این ها چون از گناه مبرا هستند پس هیچ گونه ترک اولایی یا خطا یا قصوری ندارند. احساس قصور می کنند و وقتی امیرالمؤمنین(ع) بر سر قبر خانم فاطمه زهرا(س) می گوید: خدایا بر این کنیزت رحم کن، به خاطر آن قسمت از امتحانات اهل بیت(ع) در آن رده است. لذا معصومین(ع) این دو هنرمندی را داشته اند که هیچ کس هم نداشته است.

در بین پیامبران هم درباره حضرت سلیمان و حضرت یوسف و حضرت یونس یک سری بحث هایی وجود دارد. پیامبری سیصد سال تلاش می کند، نه تنها کسی ایمان نمی آورد بلکه روز به روز بدتر می شوند و کار را به جایی می رسانند که حضرت یونس نفرین می کند، یک نفرین که حق طبیعی و ذاتی یک پیغمبر است. برای همین نفرین حضرت یونس چه عذابی را تحمل کرد! آن همه سال تبعید در شکم ماهی! بنابراین آن ها ضمن اینکه معصوم هستند، امتحاناتشان به مراتب از ما سخت تر است.

»» نکته سوم: جمع کردن کلمه امتحان برای معصومین و برای ما است. در زندگی این بزرگواران(ع) نقطه روشن مادی و دنیای نمی بینید. کلا در رنج و نارحتی هایی که اگر یکی از آن ها را داشته باشیم، دنیا برای ما تیره و تار و سیاه خواهد شد. اما تمام تلاش این بزرگوران برای این بوده است که نوع زندگیشان ما را وادار به نوعی از زندگی کند که اسم آن را سبک زندگی می گذاریم که علی رغم اینکه آن ها دردهای زیادی را تحمل کردند که این سبک را به ما ارائه کنند اگر به این سبک بپردازیم زندگی ما هم شیرین خواهد شد.

»»»‌ خداوند تبارک و تعالی دنیا را از دو قسمت تشکیل داده است:

{ابر و باد و مه خورشید و فلک}، این ها یک قسمت از خلقت هستند و {تا تو} یعنی انسان که قسمت دوم دنیا است. در حقیقت دنیا به معنای کره زمین را به دو قسمت تقسیم کرده ایم:

1- انسان ها 2- ابزارها.

{ابر و باد و مه خورشید و فلک}، ابزارند یعنی منظومه شمسی ابزاری است برای اینکه یک انسان نانی به دست بیاورد و به غفلت نخورد. این نان به دست آوردن و به غفلت نخوردن لازم و ملزوم یکدیگر هستند. یعنی اگر کسی به غفلت بخورد نان به دست نمی آورد و اگر کسی نان به دست بیاورد باید به غفلت نخورد که به این سبک زندگی زهرایی(س) می گوییم.

در قسمت اول زیارت حضرت زهرا(س) که می گوید تو به امتحاناتی امتحان شده ای که از آن ها سربلند بیرون آمده ای، به این نکته اشاره دارد که اولین چیزی که دلیل برتری حضرت زهرا(س) بر بقیه عالم است، این است که ایشان در سبک زندگی خودش غفلت نداشته است.

همه ابزارها در یک طرف و انسان در طرف دیگر است. همه این ها باید هوای یکدیگر را داشته باشند. یعنی خیلی دور است که هدف از خلقت خداوند این باشد که ارض و کره زمین را آبشخور خور و خواب انسان ها قرار داده باشد! همه این ها بهانه ای است برای عبودیت. لذا اگر انسانی سرش را پایین بیندازد و به سمت خور و خوراک و پوشاک و مباحث رفاهی برود، بدون اینکه این نکته را در نظر داشته باشد که غفلتی نداشته باشد، این انسان در زندگی دنیایی اش هم سودی نخواهد برد. امتحاناتی که اهل بیت(ع) می شدند هم، همین بود. یعنی بارها ابزارها را رها کردند برای اینکه ما را متوجه کنند که اصل، انسانیت و عبودیت است. ابزارها را کنار می گذاریم برای اینکه شما یاد بگیرید که سبک زندگیتان زندگی عابدانه باشد. عابدانه یعنی غفلت نداشتن.

اصل استثمار، استعمار، ظلم، بیدادگری و تمام مباحث غیر الهی و انسانی در جهان بر مبنای یک پایه ای است تحت عنوان امانسیم یعنی انسان محوری که استعمارگران سال ها بر روی آن کار کرده اند. خداوند تبارک و تعالی می فرماید اصل خدا محوری و عبودیت است. ظالمان اصل را انسان محوری می دانند چون وقتی می گویند انسان محور است این انسان از تمام تکالیفش احساس فراغت می کند! اگر کسی قبول کند که در زندگی انسان محور است تمام تلاشش را بر این می گذارد که به دهانش چیزی برسد و برای زندگی خودش توشه ای بردارد! وقتی این گونه فکر کرد می توانید تمام تکالیف اعتقادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی او را، بگیرید. از وقتی انسان متقاعد شد که خودش محور است یعنی ابر و باد و مه خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به تنهایی بخوری، پای ظلم و استعمار و استثمار و بندگی و بسیاری از عبارت های غیر انسانی باز شد. یعنی ما برای اینکه بتوانیم بر امتی سلطه پیدا کنیم لازمه اش این است که آن امت را متقاعد کنیم که تو محور هستی! به محض اینکه فهمید خودش محور است می توانیم تمام ارزش های اجتماعی اش را از او بگیریم. تمام تلاش خانم حضرت زهرا(س) این بود که به مردم بگویند انسانیت و خدا و عبودیت محور است. در حالیکه شعارهای انسان محورانه بسیار جذاب است. “انّ الله لا یُغیّر ما بقومٍ حتّی یُغیّروا ما بانْفُسهم”. خداوند تغییری ایجاد نمی کند مگر اینکه نفس هایشان تغییر کند.

چرا می گوید “ما بأنْفُسهم”؟ چرا نگفته ما تغییر ایجاد نمی کنیم مگر اینکه تظاهرات راه بیندازند، ما تغییر ایجاد نمی کنیم مگر اینکه رأی بدهند، چرا خداوند با دموکراسی تغییر ایجاد نکرده؟ چون بحث، بحث نفسانی است. این انسان متقاعد شده من محورم و چون متقاعد شده نسبت به تمام ارزش های اجتماعی کاملا بدون زاویه و موضع گیری است. در شرق و ایران بخاطر اینکه سنت قوی است من محوری به خانواده محوری تبدیل شده است، من و زن و بچه و پدر و مادر محور هستند.

در غرب همین هم گرفته شده است یعنی اگر خانواده ها با هم هماهنگ باشند مانع خواهد شد چون حقوق خانواده ها مطرح می شود. غرب مجبور شده است به فئودالیته تن در دهد یعنی یک سری از اقوام حقوقشان محترم شمره شود و از طرفی هم به فدرالیته تن داده است، یعنی محله های فدرال. چرا؟ چون محلیت هایشان قوی است که همین هم، مانع است.

از مسیرهای مختلف من جمله رسانه، سینما، موزیک که بسیار قوی هستند و در ضمیر ناخودآگاه شما توأمان کار می کند، شما راب به مرزی می برند که اهل بیت(ع) به شدت آن را نهی کرده اند. چون امانسیم یعنی خودخواهی یعنی فقط من مهم هستم، حتی در مسائل معنوی نباید این گونه بود. در روایت است که فرشتگان اعتراض کردند در این قومی که می خواهی عذاب کنی، عباد و زهادی هستند که رابطه شان با تو خوب است، خداوند فرمود: آن ها را هم عذاب کنید. فرشتگان گفتند: ما عذاب می کنیم ولی عابدان و زاهدان را به بهشت می بریم. خداوند فرمود: این ها هم به جهنم می روند! گفتند چرا؟ فرمود: چون امانیسم معنوی دارند! کسانی هستند که سرشان را پایین انداخته اند و از نظر معنوی فقط فکر قیامت خودشان هستند! حضرت زهرا(س) خانه تک تک انصار و مهاجرین را زد و ابلاغ معنوی کرد این یعنی من نمی خواهم به تنهایی به بهشت بروم. بهشت جزء آمال اصلی من نیست، آمال اصلی یک مؤمن آبادانی معنوی و مادی دنیاست. دستور رسمی قرآن است که شما را برای امرار در دنیا خلق کردیم که علامه طباطبایی در ذیل این آیه می فرمایند: حتماً منظور قرآن ابلاغ مادی نبوده است، منظور ابلاغ مادی و معنوی است.

سه نوع امانیسمی که غرب ارائه می دهد، انسان محوری یا خانواده محوری و حتی معنویت محوری است که ما را قانع می کند تا نسبت به اجتماع بی تفاوت باشیم. زندگی معصومین(ع) نشان می دهد که سبک زندگی یک مؤمن سر را در آخور مادی یا معنوی کردن خود نیست. سبک زندگی باید دائم در حال انقلاب باشد. انقلاب از نظر قرآن کریم یعنی وارونه کردن تمام سیاهی ها به سمت سفیدی ها. اگر روزی ملت ایران را قانع کنند که شما نسبت به ایران نه، نسبت به کره زمین وظیفه ندارید، رسماً خلاف معرفت شیعی و قرآنی است. مگر قرآن گفته است ” و نُریدُ أن نَمُنّ عَلی الّذینَ اسْتُضْعِفوا فی الایران؟؟!! “گفته است: ” فی الارض “. وظیفه یک بچه شیعه یک وظیفه جهانی است. لذا می بینیم افرادی مانند شهید چمران مقید به هیچ ملیتی نیستند، شیعه واقعی هستند. در آمریکا فدارال ها را راضی می کنند و انسان ها از نظر اعتقادی به این نقطه رسیده اند  که فدارال ما اهمیت دارد. در فلسطین، آمریکای جنوبی و دیگر جاهای جهان چه اتفاقی می افتد اصلا مهم نیست! مسئولین ما باید به فدارال ما رسیدگی کنند.

وقتی آقا امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: اگر مسلمانی در این طرف کره زمین بشنود که در آن طرف کره زمین خلخالی را از پای زن یهودی بیرون کشیده اند و سبک زندگی اش را ادامه بدهد، در خوراک و زندگی اش تغییری ایجاد نشود، که مضمونش این است؛ دق نکند، این اصلا مسلمان نیست! جمهوری اسلامی ایران که با پرچم جمهوری اسلامی نمی شود، نفوس باید مسلمان باشند.

در جامعه امروز به شدت بر امانسیم فدارالی یا خانوادگی یا حتی اعتقادی دارد دمیده می شود و امسال و سال های آینده که ان شاء الله منجر به ظهور آقا امام زمان(عج) خواهد شد، وظیفه من و شمای بچه شیعه شدیداً سنگین می شود. یعنی باید یک تنه بدون تریبون و رسانه حرکت کنی و سبک زندگی فاطمی را در جامعه تبلیغ کنی.

»»» مبناهای سبک زندگی فاطمی:

1- تو محور نیستی.

2- اصل و پایه خداوند است.

 خداوند محور استمن اگر از گرسنگی بمیرم اصل خداوند است. اگر از گرسنگی هم بمیرم، باز هم اصل خداوندست، فقر و غنا فرع است. در فقر یا غنا باشم، سلامت یا مریض باشم این ها حاشیه کار است. اصل هرم الهی است که در این هرم به سمت بالا می رویم.

3- نسبت به زمین وظیفه یک منتظر را داریم.

اجتماع و جامعه خیلی مهم است. یعنی نسبت به کره زمین احساس مسئولیت کنیم. هر جای زمین، کشور و شهر باشد باید احساس وظیفه کنیم. اینکه می گویم زمین نه اینکه از فردا شما برای کانادا فعالیت معنوی و اجتماعی یا مادی انجام بدهی، به این خاطر بر زمین تاکید دارم که شما نسبت به محله و شهرت غافل نشوی. مردم باید جهانی نگاه کنند تا نسبت به شهر خود حساس بشوند. این وظیفه بعد از شهر و محله و استان به کشور می رسد، بعد از کشور به دامنه مسلمانان می رسد در مرتبه بالاتر به جامعه ایمانی جهان می رسد، تا به درختان هم می رسد. آقا امام سجاد(ع) نعوذاً بالله که از سر بیکاری رساله حقوق ننوشته است!

اگر شب اول قبر رساله حقوق امام سجاد(ع) را باز کنند و بگویند به عنوان یک شیعه علوی اعلام کن که به کدام یک از رساله حقوق عمل کرده ای، ممکن است حتی بگویی نخوانده ام، عمل چیست؟!! امانیسم همین را می گوید اگر انسان دنیا پرستی هستی به دنیایت بچسب و اگر آخرت پرست هستی آخرتت را دریاب. اگر دنیا و آخرت را توأمان می خواهی؛ ربّنا آتنا فی الدنیا حَسَنة و فی الآخرة حَسَنة، هر دو را داشته باش اما باز هم، خودت به تنهایی! به دیگری چه کار داری؟

حضرت آیت الله موسوی لاری(ره) می فرمودند: به مریدان خودم گفته ام وقت نماز مستحبیتان را بگذارید و بروید در جامعه و ببیند چه خبر است؟ نه تو را به آخور و خانه ات مشغول کنند و نه به نماز و سجاده ات! خداوند تبارک و تعالی برای ما تکلیف واجب را در ده الی بیست دقیقه قرار داده است. بیست الی پنجاه دقیقه هم مستحبات را انجام دادن، تکلیف کجا رفته است؟!

گریه حضرت زهرا(س) برای فراق ارزش های دینی و گریه سیاسی بود؛ مردم متوجه شوید و سر خود را از آخور بیرون بیاورید که ارزش های دینی در حال فراموشی است! وقتی قانع شوی که من محور است، برای هر استعمارگری کافی است که فقط آخور تو را پر کند و تو حاضر شوی با هر ذلتی دنبال پر شدن این آخور باشی. برای عزاداری و زانو زدن در درگاه اهل بیت(ع) هزارن نفر می گویند تو عزت داری، چرا تواضع می کنی، چرا سجده می کنی، چرا اشک می ریزی و سینه می زنی؟ اما همین ها را برای پر کردن آخور مادیشان قانع می کنند تا به هر ذلتی تن در بدهند و در مقابل هر کسی خم بشوند. یقیناً آخر امانیسم ذلت است.

یعنی وقتی قانع شدی کسی نمی تواند بدون اینکه در مقابلش تواضع کنی، تو را سیراب کند! فقط باید خم باشی. شخص انسان محور تا آخر عمر باید در مقابل همه کرنش کند.

تمام تلاش حضرت زهرا(س) و اهل بیت(ع) بر این بود که تو محور نیستی. پول، درس، علم، کرسی، مقام، شرایط اقتصادی محور نیستند. خدا، تکلیف، وظیفه محور هستند. خدا یعنی چه؟ خدایی که خ د الف است، نه! لفظ الله دردی از جامعه را دوا نمی کند. خدا یعنی تکلیف. خدا را دوست داری و برای این دوست داشتن چه هزینه ای می پردازی؟ اسم این هزینه را تکلیف می گذاریم.

آقا امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند: و الله قسم اگر می خواستم می توانستم در بهترین فراش بخوابم، در بهترین لباس ها بگردم، بهترین اطعمه و اشربه را تناول کنم، بهترین نوع زندگی دنیا را می توانستم جور کنم، اما علی(ع) نمی تواند. چرا؟ برای اینکه خدایی را بالای سر خود می بیند که این خدا از امیرالمؤمنین(ع) به اندازه خود آقا درخواست تکلیف محوری دارد. از ما به اندازه خودمان درخواست دارد. لذا امیرالمؤمنین(ع) ادامه می دهند: شما نمی توانید مانند ما زندگی کنید. من به دو قرص نان و یک جامه عاریه ای زندگی می کنم اما شما نمی توانید این گونه باشید و “لکن اعینونی بوَرعٍ و اجتهادٍ و عفةٍ و سدادٍ”. ولی می توانید من را با این ها یاری کنید.

+ ورع یعنی تقوا. گناه نکردن و توبه کردن.

+ اجتهاد یعنی تلاش. تلاش اعتقادی و اجتماعی و فرهنگی.

+ سداد یعنی کمبودهای اجتماع. من را در رفع کمبودهای اجتماع یاری کنید.

چه امسال سال تلاش باشد چه نباشد، امروز تکلیف انسان هاست که اهل تلاش باشند. از لحظه ای که حضرت آدم(س) آفریده شد این تکلیف بر دوش آدم(س) نهاده شده است.

 یقیناً در شب اول قبر از تو سوال خواهند کرد که برای کمبودهای اجتماع چه کار کرده ای؟ در روایت داریم آقا امیرالمؤمنین(ع) می فرمایند( البته نقل به مضمون است): اگر نسبت به نقاط ضعف اجتماع واکنش و حساسیت نشان ندهید یقیناً دشمنان از این نقاط ضعف کوهی خواهند ساخت و بر سر شما خواهند کوبید.

نمی شود نسبت به چاله ها و نقایص اجتماع یک چشمی رد شد و خود را ایمن نگه داشت! برای اینکه دشمن کوچک را بزرگ خواهد کرد.

4- عبادت در کنار تکلیف مطرح است.

یکی از مشکلات تکلیف محوری محض است. به قول حضرت امام(ره) که فرمودند: آنقدر آقایان انقلابی شده اند که مسجد و جمعه را فراموش کرده اند! یعنی آنقدر انقلابی شده اند که می گویند دیگر سینه نزن! جزء شعارهای منافقین این بود، دستی که بر سینه می زنی بر سینه دشمن بزن. در صورتی که امام(ره) تمام مسائل عبادیش سر جای خودش بود. حضرت زهرا(س) در روز تلاش می کرد اما تمام شبش سر جای خود بود. علمای شیعه و سنی نقل کرده اند که شب ها از بام خانه حضرت فاطمه(س) نوری به آسمان کشیده می شد که این نور نشان دهنده نماز شب حضرت زهرا(س) بود.

نه انقلابی بی دین و نه دیندار بدون انقلاب، این دو لازم و ملزوم همدیگر هستند. کمونسیم ها خیلی انقلابی بودند اما توانستند با انقلابی بودنشان دردی را از اجتماع دوا کنند؟! توانستند با شعارهایی که می دادند دردی را دوا کنند؟ یا به قول حضرت امام(ره) باید یک روز در روزهای تاریخ پیدایشان کرد؟! مگر چند نفر چگوآرا و گل سرخی در جهان داریم؟ دیگر کمونیستی نداریم که بخواهد بجنگد. چرا؟ چون فقط بال انقلابی گری کمونیست کار می کرد.

در صفات امیرالمؤمنین(ع) که دوست و دشمن بر آن متفقند آمده است که اگر علی(ع) شیر روز بود، به این دلیل است که مجاهد شب است.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید