امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

خلاصه سخنرانی | تفسير سوره محمد (ص) «6»

13 آذر 1404 -   10:38 ق.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها

وقتی دین به نفع ما کار می کند طرفدار دین هستیم، ولی وقتی دین خواست به دنیای ما یک تلنگر بزند، دیگر نیستیم !

یا لطیف
سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوی نژاد
27 / 1 / 1390
موضوع: سوره‌‏ی محمد (ص) – قسمت 6

آیه ی شریفه: کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنان، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشت‏شان را در نزد آنان زینت داد و آن ها را با آرزوهای طولانی فریفت؛ این بخاطر آنست که آنان به کسانی که نزول وحی الهی را کراهت داشتند گفتند ما در بعضی امور از شما پیروی می کنیم در حالی که خداوند پنهان کاری آنان را می داند و چگونه خواهد بود وقتی فرشتگان مرگ بر صورت و پشت آنان می زنند و جانشان را می گیرند. این بخاطر آنست که آن ها از آنچه خداوند را به خشم می آورد پیروی کردند و آنچه را موجب خشنودی اوست، کراهت داشتند. لذا خداوند اعمال‏شان را باطل کرد.

توضیح مطلبی که درباره ی نفاق در آیه هست اینکه؛ کسانی که می خواهند وارد هر مقوله ای بشوند اعم از علم، هنر، ورزش و .. تا می رسند به دین و قرآن، اولین چیزی که مد نظرشان است، راضی شدن نفس است.
در مجلس نشسته نه برای ذکر، نه برای توبه، فقط چون به او خوش می گذرد! اگر جای دیگری باشد که بیشتر خوش بگذرد، می رود آنجا. کسانی که خوش‏آیند نفسانی برایشان اصل است. حالا این نفس با هرچیزی ممکن است راضی بشود؛ حتی گریه کردن! این نفسانی است.
کجا کار ِ نفس است؟ جایی که عمل باطلی را برای ما زینت می دهد.
کسانی که اصل را بر ارضا شدن می گذارند، با ورزش، کار، حتی دین و هرچیز دیگر، وقتی به دین می رسند قسمت هایی از دین را خوب گوش می دهند که با نفس‏شان خوب جور در بیاید! که نخواهند تغییری در زندگی‏شان ایجاد کنند.
کسی که از اسلام رو بر می گرداند، می داند که این دین مثلا مسیحیت، ضعیف تر است؛ ولی وقتی به آن می گرود نفس‏ش حال می آید! تغییر خاصی هم لازم نیست در زندگی اش ایجاد کند! پس همین مسیحیت بهتر است، دین‏دار هم هستیم !!! دنبال حقیقت هستی یا دنبال نفس !؟
بسیاری از فرقه ها به همین دلیل بحث کردن و مناظره را حرام اعلام کرده اند. بهاییت می گوید خواندن هر کتابی غیر از کتاب خودشان حرام مطلق است! بحث، سوال جواب دادن و .. حرام است! برای اینکه وجدانت تلنگر نخورد و در حقانیت آن مکتب شک نکنی.

کسی که حرص نفسانی دارد دنبال این است که راضی بشود. وقتی به او می گویند در تشکیلات اهل بیت این کار شما حرام است، جواب می دهد این کار عشق است، ربطی به دین ندارد !!! مطمئن باشید این آدم کارش به قمار و شرب خمر هم می رسد؛ چون اصل را در زندگی اش راضی شدن “من” گذاشته است.
عین آیه ی قرآن این است که وقتی به این ها می گوییم اطاعت کن، اطاعت می کنند؛ البته فقط بعضی موارد را !
می فرماید همین نشانه ی نفاق است؛ حتی اگر 999 مورد از 1000 مورد دستور دین را رعایت کند و فقط یکی را سرپیچی کند!
به خداوند که نمی توانیم “نه” بگوییم !
ولی مثلا کسی که حتی 900 مورد را رعایت نمی کند ولی واقف است که کارش اشتباه است، مقصر است و به دنبال توبه است، این را قرآن نمی گوید منافق؛ می گوید گنهکار.

دومین کید نفس این است که دنیا را آنقدر نزد ما جلوه بدهد که اهمّ آرزوهای ما آرزوهای دنیایی باشد.
نه اینکه در کل آرزوهایت هیچ خواسته ی دنیایی نباشد، مهمترین آرزوهای تو!
یک فیلسوف بی خدا به نام اپیکور که نظریه هاش اغلب در جهت ترویج لذت طلبی است، صحبتی درباره ی مرگ دارد : « ترس از مرگ چرا ؟ ما اگر از چیزی می ترسیم باید با آن یک جا باشیم تا بترسیم. ما و مرگ رابطه‏مان عدمی است، وقتی من هستم یعنی مرگ نیست. مرگ یعنی نیستی؛ وقتی هم مرگ هست من نیستم. پس من و مرگ یک جا جمع نیستیم که من از مرگ بترسم! »
ما برداشت خدایی خودمان را از این صحبت می کنیم: دنیایی را به تو میدهند که تو را شیفته می کند؛ عشق ذاتی بشر به زنده ماندن و رسیدن به دنیا قابل انکار نیست. حالا اگر ما را مخیر کنند بین انتخاب دنیا و بهشتی که آن را ندیده ایم چه می کنیم؟ در لحظه ی انتخاب، ما دنیا را دوست داریم و به آن وابسته ایم ؛ شهید نقطه ی قوتش این است که در لحظه ی انتخاب، دوستی دنیا را رد می کند و آخرت را می گیرد. از دنیا دل کندن خیلی سخت است. ولی به محض چشم بستن از دنیا، چشممان به جایی باز می شود که می خندیم به دوست داشتن دنیا. دنیا و آخرت با هم یک جا نیستند، پس وقتی آخرت آمد غصه ی دنیا را نمی خوریم ! به این شرط که همیشه آماده باشیم.

اهمّ آرزوهای شما دنیایی نباشد؛ ولو اینکه فیلم بازی کنی! خداوند خالق ماست، ما را درک می کند، می داند که بشر تا نبیند و لمس نکند باور نمی کند!

آیه ی قرآن می فرماید عده ای هستند که در برخی مسائل از خدا و پیغمبر تبعیت می کنند، و در برخی مسائل نه. این نفاق است. به فرموده ی اباعبدالله (ع) عده ی زیادی از مردم تا وقتی دین به زندگی و لذت دنیایی‏شان ضربه نزند، پای دین هستند!
وقتی دین به نفع ما کار می کند طرفدار دین هستیم، ولی وقتی دین خواست به دنیای ما یک تلنگر بزند، دیگر نیستیم ! هر جا دین با نفسش راه نیاید، از دین خارج می شود. این ها صفات منافقین است. می فرماید این ها کسانی اند که ملائکه به سر و پشتشان می زنند موقع بردنشان و می برند آن ها را به سمت عذاب الهی.
دینی را ارائه دادی که با نفس تو هماهنگ بود !؟ اهل بیت اینهمه مصیبت کشیدند که دین درست به دست تو برسد، رسید و تو به دلخواهت یک قسمتش را انتخاب کردی !؟ علاوه برا اینکه خودت منحرف بودی، خانواده و اطرافیانت را هم به انحراف کشاندی !؟
می فرماید و احبط اعمالهم : باعمال نیکشان هم باطل می شود. همان قسمت هایی از دین را هم که انتخاب کردند، به دردشان نمی خورد!

و در مقابل این قضیه؛ سوره ی نحل آیه ی 27 می فرماید ” الذین تتوفاهم الملآئکة طیبین یقولون سلام علیکم ؛ ادخلوا الجنة .. ”
کسانی که تمام دین را قبول دارند و به ضعف و کوتاهی و گناه خودشان هم معترفند؛ این ها کسانی اند که ملائکه با سلام و صلوات آن ها را می برند و به آن ها می گویند اکنون وارد بهشت شوید ..

خط مرزی منافق و گناهکار را بشناسیم.

کسانی که مشمول رحمت و بخشش الهی می شوند، گناهکارانند، نه منافقین!  ” يا عبادي الذين أسرفوا علي أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ” اگر گناهکار حرفه ای هم باشی، در گناه اسراف هم کرده باشی، نا امید نباش. اما خدا اصلا به منافق راه نمی دهد. منافق از کافر هم بدتر است! مسلمان منافق؛ نفاق کار را خراب می کند.
کسانی که برای رسیدن به هدفی هرچند مقدس؛ با کفار در یک جبهه قرار می گیرند، با این بهانه که هدف مشترک دارند!، طبق فرموده ی آیه ی شریفه ی قرآن کنار کفار بودن ِ شما، عین ِ نفاق است.
تاریخ هم ثابت کرده که این در یک جبهه رفتن هرگز به ثمر نمی نشیند.
منافقین، در ابتدا مجاهدین خلق بودند! از بس که با هرکس و ناکس برای رسیدن به هدفشان کنار آمدند، شدند منافقین!
خط مرزی ات را با کفار مشخص کن؛ در غیر این صورت زیر علَم هر کسی که با همه می سازد، نمی شود رفت!

اگر هم قرار شد خیلی بد باشیم، گناهکار باشیم؛ نه منافق! که منافق 2 تا خطا می کند و از دایره ی دین خارج می شود و گناهکار شاید 100 خطا بکند، ولی هنوز دین‏دار است.
باز آ هرآنچه هستی باز آ / گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ …
گنهکاران می توانند برگردند، ولی منافق راه بازگشتی ندارد.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید