امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - آرمان‌شهر - قسمت ششم - شب ششم محرم97

13 آذر 1404 -   2:30 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی های 1397
یا انیس
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: آرمان‌شهر – قسمت ششم
تاریخ: 97/06/24

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» آرمان‌شهر برای چه افرادی می‌تواند موثر باشد؟
» رنج حقیقی انسان‌ها در زندگی چیست؟
» تاثیر رشد رفاه جامعه در میزان رضایت مردم
» هیچ چیز در دنیا لذت ندارد؛ چون جاودانگی وجود ندارد
» الکل، راه‌حلی برای مدیریت جامعه در دولت‌های سرمایه‌داری
»آرمان‌شهر درون چه خصوصیاتی دارد؟
» ذکر زمانی موثر است که باعث رشد شود
» اگر دین بر صبر تو اضاف نکند، در مسیر دین حرکت نمی‌کنی
» محیط در تغییر نگرش‌های ما موثر است
» آرمان‌شهر را باید از خانه‌های خود شروع کرد
» آرمان‌شهر همان جایی است که هیچ مظلومی احساس بی‌پناهی نکند و هیچ ظالمی احساس امنیت نکند
» در چه صورت باید از خدا انتظار کمک غیبی داشت؟
» عشق در آرمان‌شهر
» عشق مایه اختلاف است؛ انسان به کسی که دوستش دارد گیر می‌دهد
» اشتباه قانون رسمی انسان‌ها در خلقت
» عشق فقط تسلاست، رنج جاودانگی با عشق درمان نمی‌شود
» سکوت تجلی عشق است

» آرمان‌شهر برای چه افرادی می‌تواند موثر باشد؟
در بحث آرمان‌شهر خصوصیات انسانی بیان شد؛ حال با نگاه دیگری تحت عنوان «آرمان‌شهر درون» به ادامه بحث خواهیم پرداخت. تا این قسمت از بحث گفته شد که آرمان‌شهر برای انسان‌ها چه می‌کند؛ اما اگر خود انسان برای خودش کاری انجام ندهد، حتی آرمان‌شهر مهدوی که توسط امام زمان(عج) برپا می‌شود هم نمی‌تواند برای کسی که خودش نمی‌خواهد، کاری انجام دهد. اینکه انسان باید خودش بخواهد چند نکته دارد.

» رنج حقیقی انسان‌ها در زندگی چیست؟
سال گذشته در بحث «به‌سوی‌بی‌نهایت» گفته شد «یکی از ویژگی‌های انسان این است که نوع خلقتش میل به بی‌نهایت دارد، لذا انسان سیر نمی‌شود». به عنوان نمونه ما می‌خواهیم سطح رفاه جامعه را بالا ببریم؛ تا کجا؟ به نظرتان اگر همه مردم ویلای بزرگ، ماشین مدل بالا، سه وعده شیشلیک و… داشته باشند، احساس خوشبختی خواهند کرد؟ آیا این افراد احساس خوشبختی می‌کنند یا ما که آن‌ها را از دور می‌بینیم، می‌گوییم خوشبختند؟ چه چیزی در وجود انسا‌هاست که باعث می‌شود همیشه در رنج باشند؟

یکی از معانی اشتباهی که برخی از مفسرین با نیم‌نگاهی به تعالیم بودایی و سوفی‌گرانه راجع به این آیه از قرآن که می‌فرماید: «انسان در کَبِد (به معنای رنج) خلق شده است» بیان می‌کنند این است که «رنج‌های طبیعی و روزمره دنیا حق انسان‌هاست»؛ اگر کسی فقیر است و مشکلی دارد باید به او بگوییم مطابق آیه قرآن او در «کبد» در رنج خلق شده است! این‌گونه نیست. نگاهی که ما به این آیه می‌کنیم با آن بحث متفاوت است؛ اما این نگاه را جزء یکی از گزینه‌های ذهنتان داشته باشید. عبارت «کبد» که قرآن کریم از آن نام برده است، به معنای «رنج جاودانه» است. انسان‌ در دنیایی موقت با روح جاودانه طلب خلق شده‌ است که هر چیزی در این دنیای گذارا و موقت به او بدهید باز احساس رنج خواهد کرد. اگر این‌طور ترجمه کنیم که انسان‌ها در رنج خلق شده‌اند، مثال های زیادی می‌آوریم که این چه رنجی است که من به نان شب محتاجم و دیگری نمی‌داند پول و طلاهایش را چگونه خرج کند! در این‌ آیه «ال» در «الانسان» افاده عموم دارد، به معنای عموم انسان‌هاست. اگر عموم انسان‌ها در رنج خلق شده‌اند پس چرا این شخص این‌قدر خوشحال است؟ «الانسان» یعنی انسانی که انسان شده باشد نه انسان حیوان! اگر عقل، انسانی باشد در طول خلقت رنجی تحت عنوان «رنج جاودانگی» خواهد داشت و این یکی از تیترهایی است که قرار است به آن بپردازیم.

» تاثیر رشد رفاه جامعه در میزان رضایت مردم
رنج جاودانگی به این معناست که اگر ما بخواهیم در آرمان‌شهر سطح رفاه را دائم بالا ببریم، نمی‌توانیم سطح رضایت مردم را همراه با آن بالا ببریم و هر چه بالاتر برود، مردم همچنان شاکی هستند. سال ۱۳۹۷ امکانات کشور بیشتر از سال 1387 و ۱۳۵۷ و 1327 و 1297 است. میزان شکایت مردم مثلا در سال ۱۲۹۷ چقدر بوده است و در سال ۱۳۹۷ چقدر است؟ آیا می‌توان گفت در طول صد سال پیشرفت در امکانات رفاهی دنیا، به همان نسبت رضایت مردم هم پیشرفت کرده است؟ خیلی از بزرگترها برای ما مثال می‌زنند که چه زندگی خوبی داشتم. کل تفریح دوران کودکی ما این بود که اگر پدر و مادرمان اجازه می دادند، برنامه کودک بیست‌دقیقه‌ای را از فلان شبکه نگاه کنیم. زمانی که دانش‌آموز بودیم جمعه‌ها برنامه ورزش از شبکه دو در ساعت 10:15 تا10:30 فوتبال خارجی پخش می‌کرد و ما به عشق آن برنامه، یک هفته منتظر می‌ماندیم! آیا میزان شکایت ما در رابطه با رسانه نسبت به سال ۱۳۱۷ کم شده یا بیشتر شده است؟ هر چقدر امکانات و رفاه جامعه بالاتر می‌رود مردم بیشتر شاکی می‌شوند؛ آیا نشان‌دهنده این نیست که در آرمان‌شهر باید نسبت به رنج جاودانگی مردم فکری کرد؟ مردم به‌دنبال جاودانگی هستند. به‌عنوان نمونه شخصی که نه خانه و نه غذای مرتبی دارد را به بهترین نقطه جهان ببرید و به او بگویید نه یک هفته یا دو هفته بلکه چهار سال اینجا زندگی کن؛ کل چهار سال در حال غصه خوردن برای بعد از آن است! رفاهیات فقط وقتی برای انسان لذت‌بخش است که جاودانه باشد. حتی اگر به او بگویید چهل سال می‌توانی از این امکانات استفاده کنی، باز هم غصه می‌خورد که من امروز می‌توانم خوب بخورم اما ده سال آینده معده‌ام مشکل پیدا می‌کند و نمی‌توانم خوب بخورم، غریزه‌ام ده سال دیگر فروکش می‌کند و نمی‌توانم لذت ببرم، چشم‌هایم ده سال دیگر خوب نمی‌بینند و… .

» هیچ چیز در دنیا لذت ندارد؛ چون جاودانگی وجود ندارد
هرچقدر بهشت را در زمین برای انسان فراهم کنی، باز هم برای او بهشت نمی‌شود؛ چون اصلی‌ترین خصوصیت بهشت جاودانه بودن آن است. اگر جاودانگی وجود نداشته باشد انسان هیچ لذتی نخواهد برد. بهشت، بهشت است چون جاودانه است و انسان در آنجا آسوده خاطر است. در این دنیا هیج امنیتی برای انسان وجود ندارد؛ حتی مرفه‌ترین، پولدارترین و با مقام‌ترین آدم دنیا هم از اینکه همیشه سالم خواهد بود، در امان نیست و این موضوع دائما در ذهنش باعث اذیت او می‌شود. امام صادق(ع) می‌فرمایند: «یکی از مهم‌ترین دلایل آرامش انسان‌ها سلامت است». در رابطه با خود واژه «امنیت» هم ما امنیت نداریم؛ مثلا شاید راننده‌ای خواب باشد، در نتیجه حواسش پرت شود و به ما برخورد کند؛ پس امنیت هم در دنیا جاودانه نیست. رفاه، مقام، سلامت، امنیت، قیافه و هیچ یک از این مزایایی که این‌قدر برای آن زحمت کشیده می‌شود جاودانه نیست؛ اما مردم به عبث در تلاشند که چیزهایی را که خداوند برای این دنیای موقت در اختیار آن‌ها  قرار داده است را جاودانه کنند، غافل از اینکه نمی‌توانند جاودانه کنند و فقط می‌توانند آن را پنهان کنند. کسی که در شصت‌وپنج سالگی عمل جراحی زیبایی انجام داده و پوست صورتش را کشیده است در حالی که به نظر بیست و هفت ساله می‌آید، خودش می‌داند زیر این پوست کشیده شده چه خبر است و از آن رنج می‌برد. در حقیقت دائم به‌دنبال یک پوست جاودانه است اما مرتب پیری را به‌تاخیر می‌اندازد و آن را پنهان می‌کند! این شخص به دنبال پوستی جاودانه است! آن شخصی که دکترها او را از مرگ نجات داده‌اند، بعد از بازگشت از بیمارستان می‌داند که این سلامت موقت فقط به‌تاخیرانداختن زمان رفتن است و دنیا دیگر برای او لذتی ندارد.

چقدر این موضوع را به مردم آموزش می‌دهیم؟ که ای مردم! این تلاش برای گذران دنیاست و نه برای جاوید شدن در آن، دنیا جای جاودانگی نیست! منظور قرآن کریم از این جمله که انسان را در «کبد» خلق کرده‌ایم این است که چون انسان مانند حیوان نیست، نمی‌تواند از وضعیت موجود خود که برای او عاقبتی جاودانه و سراسر امنیت و رفاه ندارد، لذت ببرد و همیشه دغدغه آینده را دارد. آرزوهای خود را در نظر بگیرید، به محض اینکه به آرزو می‌رسید دیگر آن آرزو، آرزو نیست. آرزویی که برایمان رؤیا بود، وقتی به آن می‌رسیم عادی می‌شود و دیگر آرزو نخواهد بود. فکر کردن به خوردن یک لیوان آب سرد گوارا چقدر لذت‌بخش است؟ اما به‌محض خوردن آن دیگر هیچ لذتی وجود ندارد. ما در مسیری پلکانی قرار داریم و می‌دانیم بالاخره در یکی از این پلکان زندگانی ما تمام می‌شود؛ رنج جاودانگی همیشه انسان‌ها را اذیت می‌کند. «أُوْلَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» عده‌ای هم هستند که دوست دارند فراموش کنند. مثلا شخصی هفتاد ساله است و رفیق هفتادودو ساله‌اش مرده است، در مجلس ختم می‌گوید: چه شد مرد؟ این پرسش یعنی اتفاق غیر معقولی افتاده است؛ آدم نباید در هفتادودو سالگی بمیرد! چرا؟ چون دو سال مانده است تا بمیرد! چه شد مرد؟ چیزی نشد، به آخر خط رسیده بود.

» الکل، راه‌حلی برای مدیریت جامعه در دولت‌های سرمایه‌داری
در آرمان‌شهرهای سرمایه‌داری چه فکری برای این قضیه می‌کنند؟ بنده بارها این موضوع را خدمتتان عرض کرده‌ام؛ دولت‌های سرمایه‌داری که بر مبنای لذت‌مداری و از دنیا لذت بردن، زندگی خود را ترتیب داده‌اند و شهر اِپیکُری (شهری که فقط به دنبال این باشد که به مردمش لذت برساند) را جایگزین آرمان‌شهر کرده‌اند، با اطمینان خدمتتان عرض خواهم کرد که اگر الکل و مواد مخدر نباشد نمی‌توانند مردمشان را کنترل کنند! در فلان کشور ماری‌جوآنا را آزاد کرده‌اند! این بی‌اخلاقی نیست، سیاست است. حتما سیاست ماکیاولی را شنیده‌اید؛ در این سیاست می‌گویند: باید حکم‌رانی کرد و به هر قیمتی مردم را راضی نگه داشت، اخلاق را فراموش کن! کسی که می‌خواهد حکم‌رانی کند و اخلاقی کار کند، نمی‌تواند ادامه دهد! در سیاست ماکیاولی گفته می‌شود اگر الکل و مواد مخدر نباشد مردم نمی‌توانند لذت ببرند و اگر لذت نبرند از حکومت تو راضی نیستند! بنابراین دلیل اینکه تو باید الکل و مواد مخدر را آزاد کنی این است که اگر عقل مردم کار کند، نمی‌گذارند ادامه بدهی! اگر الکل نباشد نمی‌توانی ادامه بدهی! تا بیست سالگی می‌پرد و بعد از آن پاهایش توان پریدن ندارد، پس باید الکل بخورد و مواد مخدر استعمال کند وگرنه اگر مغزش را از کار نیندازی و انسان بماند، نمی‌توانی بر او حکم‌رانی کنی! در نتیجه باید او را به سمتی ببری که مغزش مانند مغز انسان کار نکند!

به حضرت امام(ره) زمانی که در هواپیمای پاریس‌_تهران بود، گفتند: بعد از ۱۴۰۰ سال دوباره حکومت اسلامی را بر پا کردید و میلیون‌ها نفر منتظر رسیدن شما به تهران هستند، چه احساسی دارید؟ امام می‌فرمایند: هیچ! چرا امام(ره) باید احساس لذت کنند؟ در آرمان‌شهر رنج جاودانگی را با چه چیزی می‌توان حل کرد؟ این تفکر به مردم می‌فهماند که روی پل و صراط قرار دارند، در مزرعه هستند! مردم بدانند که انسان (اومانیست) و لذت‌مداری (اپیکوریستی) محور نیست، چیزی جز عاقبت‌محوری وجود ندارد و جاودانگی آنجاست.
به مردم نگویید به رفتن فکر کنند! اگر نگویید چه کاری می‌خواهید انجام دهید؟ مردمی که به فکر آخرت و عاقبتشان نیستند چقدر از زندگی لذت می‌برند؟ تا چه زمانی؟ به سراغ الکل و مواد‌مخدر برویم و ماری جوآنا را آزاد کنیم و سلول‌های مغزشان را از بین ببریم که احساس کنند انسانند و در کشور خوبی زندگی می‌کنند؟! خوب نیستند و فقط احساس کاذب خوب بودن دارند! این رنج را باید برطرف کنیم. گفتیم دولت آرمانی باید در چهار بُعد کار کند: دو بعد آن دنیا و آخرت و دو بعد دیگر آن انسان و طبیعت بود. در خصوص انسان گفته شد که آرمان‌شهر چه کارهایی را باید انجام دهد و در قسمت آخر برای تتمیم آن چه کارهایی را باید آموزش دهیم که خود انسان انجام دهد. اگر آرمان‌شهر درون نباشد ما به آرمان‌شهر بیرونی نخواهیم رسید.

آرمان‌شهر درون چه خصوصیاتی دارد؟

1.    خودسازی جسمی!
باید برنامه‌ریزی شود که تن و بدن انسان‌ها سالم‌ و قوی باشد. اسلام  جزء معدود مکتب‌هایی است که ورزش را واجب می‌داند. واجب به این معنا نیست که الزاماً اگر آن را رعایت نکنی به جهنم می‌روی! خدا بابت ترک بسیاری از واجبات عذاب قرار نداده است؛ چرا؟ چون خدا گفته است اگر آن را ترک کنید عذاب آن در همین دنیاست. این گفته پیامبر(ص) که می‌فرمایند: «عقل سالم در بدن سالم است» به خودسازی جسمی بر می‌گردد. انسان خموده و اکسیژن مصرف نکرده و انسانی که بدن ضعیفی دارد، قطعا دچار ناراحت روحی می‌شود. امام(ره) تا سن نودسالگی هر صبح نیم ساعت را به ورزش اختصاص می‌دادند. گاهی خواهرها گمان می‌کنند که نیاز به ورزش ندارند.

2.    خودسازی روحی!
» ذکر زمانی موثر است که باعث رشد شود
آیا منظور از خودسازی روحی فقط عبادت است؟ خیر! عبادت مقدمه‌ای برای رسیدن به جایگاهی است. الحمدالله ما خودسازی روحی داریم و روزی مثلا دوهزار ذکر می گوییم! این ذکر باید تو را به جایی برساند، خودسازی روحی یعنی اگر شما می‌گویید «لاالله الاالله»، این ذکر تو را به نقطه «لاموثر فی الوجود الا الله» برساند و اگر می گویید «الحمدالله»، این ذکر به تو بفهماند که شکر واقعی در زندگی به چه معناست! اذکار نماز باید محتوای نماز را برای تو نشر بدهد.

» اگر دین بر صبر تو اضافه نکند، در مسیر دین حرکت نمی‌کنی
یکی از نکاتی که در خودسازی روحی بسیار مهم است صبر در زندگی است. صبر کلید خودسازی است. خداوند امام(ره) را رحمت کند؛ از نوه امام پرسیدند، چرا برای عزاداری در اتاقک شیشه‌ای نشسته‌ای؟ گفت: چون ما لباس روحانیت می‌پوشیم و طبقه پایین گرم است! احتمالا بنده مایو می‌پوشم! البته قبل از او همه آقایان مثل لاریجانی و… در آنجا نشسته‌اند اما چون سن ایشان کم است همه حساس شدند. ان‌شالله خداوند امام(ره) را از نوه‌ها و آقازاده‌هایش نجات دهد؛ هرچه امام بافته بود را تعهد کردند که خراب کنند؛ از  مبارزه با اشرافی‌گری گرفته تا صبر و …! سالی پانزده میلیارد بودجه از مجلس دریافت می‌کنند که امام(ره) را خراب کنند، بعد از مسئولین می‌پرسند چرا پاسخ‌گو نیستید؟ اول خودتان که هیچ‌کاره هستید پاسخگو باشید بعد از مسئولین بپرسید! این چه روشی است که برای ادامه دادن سیره امام(ره) به کار گرفته‌اید؟ دفتر امام چرا باید به دست شما باشد؟ پاسخگوی مردم باشید که چرا وقتی رفتار و سکناتتان با امام(ره) هم‌خوانی ندارد، دفتر ایشان باید توسط شما اداره شود؟ مگر در اسلام و آرمان‌شهر تقسیم شدن جایگاه‌ها ارثی است؟ مگر صلاحیت اصل نیست؟ چه کسی صلاحیت این را دارد که بخواهد راه امام(ره) را معرفی کند و ادامه بدهد؟ کسی که تحمل سرما و گرما و یک توهین کوچک را ندارد پس چرا این نماز را می‌خواند؟ دینی که بر صبر تو اضافه نکند هیچ فایده‌ای ندارد. در مجلس امام حسین(ع) خودش را می‌زند اما تحمل یک سخن درشت زن و بچه را ندارد، سر آن‌ها داد می‌زند و فحش می‌دهد! اگر دین بر صبر تو اضافه نکند بدان که در مسیر دین حرکت نمی‌کنی! به خودم هم هستم، آقای انجوی اگر صبر تو در سال ۱۳۹۷ از سال 1395بیشتر نشده‌ باشد، در این دو سال در مسیر دین حرکت نکرده‌ای!

سؤال می‌پرسند خودسازی به چه معناست و چه کتاب‌هایی بخوانیم؟ کتاب ملا حسین قلی همدانی! کتاب لازم نیست، روی صبرت، کنترل غرایز و غضبت، رحم و شفقت، غفران و مغفرتت کار کن! کتاب چه فایده‌ای دارد؟ صبر کجاست؟ مشکل اینجا نیست که آدمی دوست دارد روی تخت‌خواب خوبی بخوابد و ماشین خوبی سوار شود، مشکل اینجاست که اگر این تخت‌‌خواب و ماشین نبود، زندگیش مختل نشود! خودسازی یعنی چه؟ یعنی صبر! چه کتابی بخوانیم؟ هیچ کتابی، فقط صبر کن! انسانی که می‌خواهد به آرمان‌شهر درون برسد و رنج جاودانگی دارد باید رنج خود را به بی‌خیالی موقتی تبدیل کند؛ یعنی انسانی که رنج جاودانگی دارد باید حسن استفاده کند و با خود بگوید من نسبت به چیزهای موقت بی‌خیال هستم. بروید و در قبرستان‌ها بگردید؛ چه آدم‌هایی بودند که حساس بودند و چه چیزهایی برای آن ها مهم بود و چه شب‌ها که بابت یک اتفاق سردرد می‌گرفتند، چه اتفاقاتی خوشحال و یا ناراحتشان می‌کرد؛ همه رفتند! چرا اینقدر بی‌تابی می‌کنید؟ وای زندگی‌ام فلان شد! رنج جاودانگی را باید با بی‌خیالی نسبت به دنیای موقتی تبدیل به فرصت کرد. اتفاقا این رنجی که خداوند می‌فرمایند «ما شما را در کبد خلق کردیم» برای ما یک فرصت است.

عالم همه هیچ و کار عالم همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

3.    ساختن محیط
» محیط در تغییر نگرش‌های ما موثر است
بعد از این‌که خودت را ساختی، بدان که محیط در تغییر نگرش‌های تو بسیار موثر است. در این مکان نشسته‌ای چهار کلمه حرف می‌شنوی هیجان‌زده می‌شوی؛ این تاثیر محیط است. از اینجا به جای دیگری می‌روی و دوباره چند کلمه حرف می‌شنوی دوباره هیجان‌زده می‌شوی! محیط بدون تعارف موثر است. اگر ما در غاری زندگی کنیم و در آنجا خودسازی کنیم و روی محیط کار نشود به هیچ وجه نمی توانیم. محیط شامل معاشرت با خانواده، محله، شهر، استان، کشور و جهان‌ می‌شود.

» آرمان‌شهر را باید از خانه‌های خود شروع کرد
گاهی اوقات شاید به این نقطه برسیم که ما نمی‌‌توانیم ایران هشتاد میلیونی را تبدیل به آرمان‌شهر کنیم اما می‌توانیم یک محله کوچک را آرمان‌شهر کنبم. این مثال بسیار ناقص است اما مثلا در شهری مانند تبریز که کلان‌شهر هست، حتی یک نفر گدا وجود ندارد و این نه جزء سیاست‌های ایران و نه جزء سیاست‌های جهان است بلکه خود تبریز این کار را کرده است. در تمام جهان از کنار کاخ سفید در واشنگتن که اوج ثروت جهان است، گرفته تا مابقی مکان‌ها گدا وجود دارد؛ در تبریز یک نفر گدا وجود ندارد! چه کاری انجام داده‌اند که به این نقطه رسیده‌اند؟ الزاماً ما نباید به دنبال این باشیم که آرمان‌شهر ملی داشته باشیم؛ حداقل یک آمان‌شهر محله‌ای، شهرک، شهر و یا روستایی داشته باشیم. ما می‌توانیم آرمان‌شهرهای کوچک به عنوان الگو معرفی کنیم. حداقل می‌توانیم خانه خود را این‌گونه بسازیم. مردم ببینند چیزی که از این خانه بیرون می‌آید عشق است، آرامش است، محبت و صفا، صداقت و قناعت است. همسایه هم یاد می‌گیرد و این دو می‌شوند دو واحد از آرمان‌شهر! خیلی از اوقات ما آن‌قدر تفکرات جهانی داریم که هیچ‌وقت نمی‌رسیم حتی یک محله کوچک بیست نفره را هم بعد از نود سال عمر درست کنیم! دائما به دنبال اصلاح جهان هستیم! فعلا خودمان و همین چهار خانواده اطرافمان را اصلاح کنیم! همین صحبت‌هایی که راجع به آرمان‌شهر می‌زنی را در کانون‌ فرهنگی رهپویان وصال خودت اجرا کن، بعد ادعا داشته باش!

4.    شناخت شهریار
» آرمان‌شهر به شهریار نیاز دارد، حتی اگر فاجر باشد.
آرمان‌شهر به شهریار نیاز دارد! در تعالیم دینی و آرمان‌شهرهای دینی امت بدون امام نمی‌شود و امام (غیر از امام معصوم) یعنی کسی که در امت خیرالموجودین است. پیامبر(ص) یک جمله فرمودند که بسیار هم خطرناک است: «بر شما واجب است امام و حاکمی داشته باشید ولو “کان فاجرا” حتی اگر فاجر باشد» یک نفر باید باشد که آرمان‌شهر را شهریاری کند و گاهی حرف آخر را بزند. ما ده‌ نفر بد هستیم، آن یکی که از همه کم‌تر بد باشد یا صد تا آدم خوب هستیم، آن‌یکی که از بقیه خوب‌تر است را حاکم می‌کنیم. آرمان‌شهر به شهریار نیاز دارد! افلاطون، ارسطو، فارابی، شیخ اشراق حتی ماکس‌وبر در جامعه مدنی تا توماس‌مور در اتوپیا همه گفته‌اند که جامعه شهریار می‌خواهد. در جامعه هم مانند خانه بلاخره یک نفر باید حرف آخر را بزند. آقا این آدمی که حرف آخر را می‌زند گاهی اوقات اشتباه می‌کند! چه کار می‌توان کرد؟ چند بار حرف آخر را می‌زند؟ صد بار. چند بار اشتباه می‌کند؟ سی بار. بالاخره هفتاد بار حرف صحیح زده است؛ اگر او را برداریم آنارشیسم می‌شود، هیچ کس حرف هیچ کس را قبول ندارد و همان یک بار حرف درست را هم کسی نمی‌گوید.

یکی از عزیزان سؤال کردند آیا آرمان‌شهری که می‌گویید، حکومت مهدوی است؟ خیر! از نظر اعتقادات شیعه در حکومت مهدوی هر چه امام(عج) بگوید ما چشم می‌گوییم. در حکومت معصوم اتفاقات دیگری می‌افتد و ان‌شالله خدا قسمتمان کند، تا باشد از این چشم‌ها بگوییم و خوب زندگی کنیم.

5.    آرمان‌شهر ملی
» آرمان‌شهر همان جایی است که هیچ مظلومی احساس بی‌پناهی نکند و هیچ ظالمی احساس امنیت نکند

در نهایت ما باید به ‌سمت آرمان‌شهر ملی(ایران) و بعد طبق اندیشه امام(ره) و آنچه که امام به دنبال آن بودند به سمت آرمان‌شهر جهانی پیش برویم؛ یعنی مقدمه سازی و رساندن جهان به آن نقطه که در هیچ کجای جهان هیچ ظلمی وجود نداشته باشد و هیچ مظلومی احساس بی‌پناهی نکند و هیچ ظالمی احساس امنیت نکند. حتی با آمدن امام زمان(عج) نمی‌توان گفت که هیچ ظلمی در هیچ جای جهان اتفاق نمی‌افتد؛ بلکه چیزی که از آرمان‌شهر در ذهن ماست این ‌است‌ که هیچ ظالمی احساس امنیت برای ظلم‌کردن نداشته باشد و هیچ مظلومی احساس بی‌پناهی برای تظلم نداشته باشد. این موارد دو نقطه اصلی آرمان‌شهر هستند. حتی امام زمان(عج) هم که بیاید ظلم و مظلوم وجود دارد، این قاعده خلقت است؛ خداوند به انسان اختیار ظلم‌کردن داده است، امام زمان(عج) هم نمی‌تواند مانع آن شود.

6.    آینده‌پژوهی
این بحث بیشتر کلاسیک است و نزدیک به یک سال است که می‌خواهیم کلاس برگزار کنیم اما هنوز موفق نشده‌ایم. در آرمان‌شهر دولت و ملت آینده را همراه با علم می‌بینند. پژوهش، آمار و نظرسنجی انجام می‌شود و حدس می‌زنند که مثلا ما باید تا سال 1410 به کجا رسیده باشیم که سیستم با سال 1410 تطبیق پیدا کند. یک مثال کاملا فرضی و غیرواقعی خدمتتان عرض می‌کنم که مثلا الان می‌فهمند که زاویه کره زمین و ایران در سال ۱۴۱۰نسبت به خورشید دچار تغییراتی می‌شود که باعث می‌شود دمای ایران ۲۰ درجه افت کند؛ در نتیجه از الان برنامه‌ریزی می‌کنند که مرتع‌هایی را آماده کنند برای پرورش گوسفندهای پشم‌دار و کارخانه‌های نخ‌ریسی چون تا بیست سال دیگر ما با مردم زیادی که لباس پشم خالص می‌خواهند مواجه می‌شویم. ما به این‌گونه برنامه‌ریزی که با علم همراه باشد، آینده پژوهی می‌گوییم.

آینده پژوهی این نیست که به سراغ منجمان برویم که در طالعمان نگاه کنند و ببینند در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد! آینده پژوهی جزء چیزهایی است که در آرمان‌شهرها باید یک تیم متخصص تحت این امر وجود داشته باشد که فقط وظیفه آن‌ها کار کردن روی همین موضوع باشد. دولت و ملتی که نسبت به اتفاقات جهانی منفعل است و صبر می‌کند ببیند چه اتفاقی می‌افتد، سپس تصمیم‌گیری کند؛ به هیچ جایی نخواهد رسید. به مسئولین استان عرض می کنم؛ اول مهر یعنی ده روز دیگر، بعد از دهه محرم، کامیون‌دارهای شیراز می‌خواهند اعتصاب کنند! این موضوع چندان هم آینده پژوهی نمی‌خواهد؛ لطفا تا به خیابا‌ن‌ها نیامده‌اند و راه‌ها را نبسته‌اند و… که حق هم دارند اعتراض کنند، استاندار محترم فکری به حالشان کند! برای هفت روز آینده‌پژوهی کنید! بگذارید ببینیم چه می‌شود؛ ان‌شالله که نمی‌آیند؛ این حرف‌ها را بالای منبر نزنید! چشم نمی‌گویم؛ اما زمانی‌که اول مهر آمدند، چه کار کنیم؟ برویم آن‌ها را در خیابان بزنیم؟ مطالبات بحق دارند! آینده‌پژوهی پیش‌کش! بنده با علم لدنی و از طریق جبرئیل آگاه شدم که راننده‌های استان فارس به احترام دهه محرم صبر کرده‌اند و بعد از آن در خیابان‌ها هستند. در این پنج‌شش روز باقی‌مانده استاندار محترم و مسئولین امنیتی شهر مشکلاتشان را حل کنند. ما در همین حد هم آینده‌پژوهی نداریم! یک التهاب یک ماه زمان می‌برد، آن را رها می‌کنیم تا به بحران تبدیل شود. درحالی‌که در آمریکا نشسته‌اند و برای ۱۴۱۵ ما نقشه می‌کشند!

» در چه صورت باید از خدا انتظار کمک غیبی داشت؟

بنده عذر می‌خواهم از برادران و خواهرانی که می‌گویند به خدا توکل کنیم؛ چرا خدا باید به ما کمک کند وقتی کار نمی‌کنیم؟! چرا نباید به آمریکایی‌ها و صهیونسیم‌ها کمک نکند وقتی کار می‌کنند؟! «ابی الله ان یجری الامور الا باسبابها» خداوند اِبا دارد به کسانی که کار نمی‌کنند، کمک غیبی کند درحالی‌که دشمنان دارند کار می‌کنند! اگر این‌گونه نبود آقا امیرالمؤمنین(ع) در صدر اسلام داد نمی‌زد که من حاضرم ده نفر از یاران مفت‌خورم را بدهم و یکی از یاران معاویه را بگیرم! اگر به دعاکردن بود، علی(ع) دعا می‌کرد! ما کار نمی‌کنیم و فقط دعا می‌کنیم! خدایا مملکت ما را از بلاها حفظ بفرما! نخیر، خدایا به مسئولین مملکت ما عقل عنایت فرما! اگر بنا به کمک‌کردن خداوند بود، به امام حسین(ع) کمک می‌کرد! طایفه جن نزد آقا امام‌حسین(ع) آمدند و گفتند: می‌توانیم دشمنان شما را از این سر تا آن سر کره زمین از بین ببریم! آقا فرمودند: ما این‌گونه نمی‌خواهیم کار کنیم!
آینده‌پژوهی باید همراه با سیستم و تشکیلات باشد و برای ده بیست سال آینده باشد. آن‌ها از فیزیک، متافیزیک و هزینه بسیار بالا برای حدس زدن آینده ما استفاده می‌کنند درحالی‌که ما نشسته‌ایم ببینیم چه می‌شود تا برخورد کنیم! ان‌شالله درست می‌شود!! حاج آقا شما دعا بفرمایید درست می‌شود! من اصلا دعا بلد نیستم!! هیچ چیز هم درست نمی‌شود! هر کس دستش به مقامات مسئول می‌رسد به آن‌ها اعلام کند که اول مهر کامیون‌دارها می‌خواهند اعتصاب کنند، به درد آن‌ها رسیدگی کنید! نه اینکه صبر کنیم بی‌بی‌سی خبر را منتشر کند و مستند بسازد، بعد بخواهیم فکری به حال آن‌ها کنیم!! شنیده‌اید می‌گویند «مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود»؟ ما مؤمنانی داریم که دائم کنار سوراخ نشسته‌اند!!

7.    عشق در آرمان‌شهر(عشق آرمانی):
مملکت در آرمان‌شهر، مملکت عشق است. مهم‌ترین خصوصیتی که انسانِ دنیای مدرن را قادر می‌کند که این دنیای پر از رنج را تحمل کند، عشق است! منتها عشق تعریف دارد. بنده راجع‌به مکتب عشق، انواع عشق و عشق و عقل‌ صحبت کردم ،آن‌ها را فراموش کنید. می‌خواهیم یک تعریف جدید از آرمان‌شهر بگوییم که برخی از این تعاریف از شیخ اشراق است.

تعریف عشق در آرمان‌شهر چیست؟

یک. عشق تجربه خود در دیگریست!
یعنی عشق وقتی ایجاد می‌شود که انسان‌ها نسبت به دیگران همان‌قدر حساس باشند که نسبت به خود هستند. وقتی اسم کسی را می‌توانی معشوق و اسم خود را عاشق بگذاری که او در تو حلول کرده باشد؛ رنج او رنج تو باشد، خوشی او خوشی تو باشد. اگر به تو گفت برو گم شو، خوشی او در این است که بروی گم شوی! آیا این کار را خواهی کرد؟! اسم خودخواهی‌های خود را عشق نگذار! شیخ اشراق می‌نویسد: «عشق حلول دیگریست در تو»! امام صادق(ع) می‌فرمایند: «آن‌گاه که همه را مثل خودت ببینی»! خوب یا بد، همه را مثل خودت ببینی.

دو. تنهایی!
تنهایی در عشق آرمانی تعریف دارد. تنهایی یک نقص است به شرط اینکه شما در ارتباط برقرار کردن مشکلات رفتاری داشته باشید؛ اما اگر مشکلات رفتاری ندارید اما دیگران برای تو مشکلات رفتاری ایجاد می‌کنند، این همان قضیه‌ای است که شاعر می‌گوید «دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد». تنهایی قسمتی از عشق است یعنی انسان می‌تواند با خودش هم به‌تنهایی عشق کند. عشق الزاماً ارتباط بین دو یا چهار یا چهل انسان نیست. انسان می‌تواند از تنهایی خودش هم لذت ببرد؛ مگر اینکه خود این آدم به دلیل ضعف روابط عمومی نتواند ارتباط برقرار کند. یک نفر می‌تواند ارتباط برقرار کند و می‌تواند جذب کند اما احساس می‌کند که تنهایی برایش کفایت می‌کند.

سه. عشق اختلاف می‌آورد!
این قسمت را به دلیل اینکه مهم است، با یک مثال شروع می‌کنیم. اگر به شما بگویند اختلافات بین پرتقال و نارنگی را نام ببرید؟ می‌گویید: پوست پرتقال سخت‌تر از نارنگی جدا می‌شود، تعداد دانه‌هایشان با هم متفاوت است، پرتقال کمی بزرگتر است و…! راحت می‌توانید اختلافات را بیان کنید؛ اما اگر به شما بگویند اختلافات بین پرتقال و قورباغه را بگویید!! این سؤال برای شما خنده‌دار است، درحالی‌که صدهزار اختلاف دارند. پس چرا می‌خندید؟

مثال دوم: آیا جناح چپ و راست مملکت ما بیشتر با هم بد هستند و یا شیعه و سنی؟ چپ و راست!
آیا شیعه و سنی بیشتر با یکدیگر اختلاف دارند یا مسلمان و مسیحی؟ شیعه و سنی!
از منظر مکتب عشق، اختلافات به دلیل دشمنی‌ها نیست بلکه به دلیل نزدیکی‌هاست! اینکه قورباغه و پرتقال با هم اختلاف چندانی ندارند، حُسن نیست! اینکه پرتقال و نارنگی با هم اختلافات زیادی دارند باعث می‌شود که بتوانند با هم زندگی کنند. برخی می‌گویند: ما می‌خواهیم اصلا با کسی اختلاف نداشته باشیم! پس باید همین کاری که بعضا سلبریتی‌ها می‌کنند، انجام دهی؛ یک سگ بخرید و به منزل ببرید؛ هیچ اختلافی هم با یکدیگر نخواهید داشت! بین انسان و سگ اختلافی پیش نمی‌آید چون قرابت و نزدیکی وجود ندارد. شما با یک بودایی بروید در یک خانه زندگی کنید، هیچ اختلاف عقیدتی با هم نخواهید داشت اما اگر با یک نفر اهل سنت هم‌خانه شوید، اختلافات شروع می‌شود؛ تو چرا نمازت را این‌طور می‌خوانی و…!

» عشق مایه اختلاف است؛ انسان به کسی که دوستش دارد گیر می‌دهد
در مکتب عشق اختلاف به دلیل قرابت بیشتر شما با یکدیگر است. بنده اگر با یک طلافروش از اینجا تا تهران برویم در راه هیچ دعوایی با هم نداریم اما اگر با یک روحانی هم‌مسیر شوم تا تهران بیست دفعه دعوایمان می‌شود! نه به این دلیل که ما آخوند هستیم، به این دلیل که ما با هم قرابت داریم و بحث‌هایمان بهم نزدیک است. الحمدالله ازدواج کرده‌ام و هیچ اختلافی با شوهرم ندارم! شوهرت گوسفند است! حتما دوستش نداری! حتما به هم علاقه ندارید! به این جمله دقت کنید «عشق اختلاف می‌آورد»! قرابت است که موجب اختلاف می‌شود وگرنه اگر قرار است من و شما با کسی باشیم که هیچ اختلافی با هم نداشته باشیم باید برویم سگ بخریم! عشق مایه اختلاف است؛ انسان به کسی که دوستش دارد گیر می‌دهد.

» اشتباه قانون رسمی انسان‌ها در خلقت
چهار. تعریف واژه‌ها در آرمان‌شهر!
شیخ اشراق: حقیقت در جهان چیست؟ حقیقت این است که همه اشتباه می‌کنند؛ حقیقت این است که هیچ حقیقت مطلقی در جهان وجود ندارد.

  •  حقیقت: یعنی اشتباهات مردم!
  •  فضیلت: یعنی اشتیاق به بهتر شدن!

هر کسی که اشتیاق به بهتر شدن داشته باشد؛ مثلا در پله دوم قرار دارد و می‌خواهد به پله سوم برود؛ در پله دوازدهم قرار دارد و دوست داشته باشد که به پله سیزده برسد! اشتیاق برای بهتر شدن فضیلت است.

  • حماقت: یعنی اصرار به اشتباه.

چرا بعضی افراد عذرخواهی را شیرین نمی‌دانند؟! چرا فکر می‌کنند کسی که عذرخواهی می‌کند باعث ایجاد مهر نمی‌شود؟ چرا فکر می‌کنند کسانی که عذرخواهی این آدم را می‌بینند، اشک شوق در چشمانشان حلقه نمی‌زند؟

  •  معنویت: یعنی اشتباه و فضیلت را در خود و دیگران به رسمیت شناختن!

اشتباه قانون رسمی انسان‌ها در خلقت است. «الناس کلهم خطائون»! «خطاء» به معنای به‌شدت و بسیار زیاد است؛ همچنین «ال» و «ناس» دو تأکید بر عمومیت است به این معنا که «همه مردم بسیار بسیار اشتباه می‌کنند»؛ «و خیر الخطائون التوابون» بهترین کسانی که خطاکار هستند، کسانی‌ هستند که حماقت ندارند و بر اشتباه اصرار نمی‌کنند، بازمی‌گردند!

  •  تربیت: یعنی آگاه‌سازی دیگران به اشتباهات خود و فضائل خود.

گفتیم فضیلت اشتیاق به بهتر شدن است. عالم فاضل کسی است که اشتیاق به بهتر شدن تا آخرین ثانیه عمر را دارد، نه اینکه فاضل است و همه چیز تمام است! ما دیگر الحمدالله به خدا رسیده‌ایم و تمام است! بنابراین تربیت به معنای معرفی اشتباهات و فضائل به مردم است. معرفی! عشق در اینجا چه معنایی دارد؟ عشق یعنی اشتباهات و فضایل را به همدیگر هدیه دهیم و از آن‌ها بهره متقابل ببریم. عاشق واقعی کسی است که اشتباه معشوق را رسمی می‌داند و آن را به او هدیه می‌دهد؛ فضیلت معشوق را در خوب‌بودن نمی‌داند بلکه در میزان شوقی که به بهترشدن دارد، می‌داند. در عشق مجازی دو فرد بیست ساله و بیست‌وچهار ساله با یکدیگر ازدواج کرده‌اند و فکر می‌کنند که دو انسان کامل هستند؛ خیر! هر دو اشتباهات و فضایلی دارید! (انسان‌های چهل ساله و شصت ساله هم همین‌طور هستند اما شما دو نفر حتما این‌طور هستید!)

 نباید روی اشتباهاتتان اصرار داشته باشید و باید آن را به هم هدیه دهید؛ همان‌طور که حضرت علی(ع) می‌فرمایند: «أحَبُّ إخواني إلَيَ مَن أهدى إلَيَ عُيوبي». فضیلت را در یکدیگر تقویت کنید! عجب دختر خوبی! چه پسرخوبی! هیچ دختر و پسری خوب نیست؛ خوب بودن در آرمان‌شهر یعنی اشتیاق به خوبتر شدن! هیچ‌کس خوب نیست! اگر در سال ۹۷ از سال 96 بهتر شده است، خصوصیت خوبی است. هیچ انسانی خوب نیست، انسان‌ها همه در حال خوب شدن هستند. تا چه زمانی؟ تا آخرین دقایق برزخ! آن خوبی که تو به دنبالش هستی، آن لحظه‌ای است که می‌گویند «سَلَامٌ عَلَيْكُم بِمَا صَبَرْتُمْ» سلام بر شمایی که صبر کردید. گفتیم که خودسازی به معنای صبرکردن است؛ سلام بر شما که خودسازی کرده‌اید! «فَادخلوها» داخل شوید «فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ»! از اینجا به بعد انسان خوب است. ان‌شالله با هم وارد بهشت می‌شویم. تا قبل از این زمان فقط شوق به بهترشدن است. آدمی در پله پنج معنویت است و دوست ندارد که از آن حد بالاتر برود، با خود می‌گوید دیگر خوب هستم! یک آدم گنهکار هم در پله منفی‌پنج در معنویت قرار دارد اما دوست دارد بهتر شود؛ از نظر آرمان‌شهر و از نظر دین، این شخص چون اشتیاق به بهترشدن دارد از آن فردی که می‌گوید من خوب هستم، بهتر است! چقدر آدم‌های خوب خراب شدند چون فکر می‌کردند خوب‌ هستند دیگر! بنابراین فضیلت به معنای اشتیاق به بهترشدن است.
 
» عشق فقط تسلاست، رنج جاودانگی با عشق درمان نمی‌شود
مراقب باشید، عشق دوا نیست. عشق در این دنیایی که ما هستیم فقط تسلاست. عشق به ما قدرت می‌دهد که این دنیا را تحمل کنیم؛ رنج جاودانگی با عشق درمان نمی‌شود! وقتی عشق وارد زندگیت می‌شود، تنها تسلایی است بر دلت که راحت‌تر و قشنگ‌تر زندگیت را بگذرانی. عشق زیبا نیست بلکه مرهمی بر نازیبایی‌هاست. خود عشق زیبا نیست بلکه زشتی‌ها را می‌پوشاند. اصلا چیزی تحت عنوان عشق وجود ندارد؛ عشق رنگیست که زشتی‌ها را می‌پوشاند. می‌خواهی داد بزنی، عشق آرامت می‌کند! می‌خواهی دزدی کنی، عشق صالحت می‌کند! می‌خواهی قتل کنی، عشق آرامت می‌کند!  عشق فی‌نفسه وجود ندارد، نازیبایی‌ها را می‌پوشاند. برخی عشق را در خودِ عشق می‌شمارند. یعنی آن عشق باید کاری انجام دهد اما ما می‌گوییم آن عشق کاری انجام نمی‌دهد بلکه کارهایی را نمی‌گذارد انجام دهی. اگر روزی صد مرتبه به تو بگوید عاشقتم، چاکرتم و خرتم هیچ دردی از تو درمان نمی‌شود اما اگر یک بار نازیبایی رفتاری‌اش را به دلیل عشق تو حذف کند، آن عشق است. عشق به تکرار کلمات نیست!
عشق این است که یکبار بر تو صبر کند و یا تو بر او صبر کنی. دائم معشوق را زیر نظرداشتن خوب است اما رفتار عاشق باید اصلاح شود. این عشق زیبا نیست و فی‌نفسه اصلا وجود ندارد؛ عشق وقتی دیده می‌شود که نازیبایی‌ها پوشانده شود. تو از مدرسه بازگشته‌ای و مادرت خسته است و با بدبختی و بی‌خواب درحالی‌که بچه شیرخواره در آغوش دارد، برایت غذا درست کرده است و مقابل تو می‌گذارد
–    اَه! این چه غذایی است؟
+   قربانت شوم بخور، مگر چه غذایی را دوست داری؟
–   من قورمه سبزی می‌خواستم.
+   حالا این را بخور فردا برایت قورمه سبزی درست می‌کنم!
این عشق است! ولو اینکه روزی صدبار برایت گل نخرد و نامه ننویسد! خود عشق زیبا نیست اما نازیبایی‌ها را پوشاندن مفهوم عشق است! حق در اینجا این است که مادر بگوید: لندهور! بازی‌هایت را کرده‌ای و به خانه آمده‌ای، غُر هم می‌زنی؟ از صبح من با یک دست به بچه شیر می‌دهم و با دست دیگر برایت غذا درست می‌کنم، مگر من نوکر و کلفت تو هستم؟! اما وقتی این جملات را نمی‌گوید و این نازیبایی‌ها را می‌پوشاند، اسم آن عشق می‌شود! عشق خودش زیبا نیست نازیباییها را پوشاندن است.
  •   عشق آرمانی: دروغ است که عاشقان گمان می‌کنند که رازی را نباید بر هم نهان بدارند، اتفاقا عشق یعنی سکوت!

» سکوت تجلی عشق است
دروغ است که عاشقان فکر می کنند باید دردها و بلاها را با هم شریک شوند؛ عشق یعنی تحمل رنج و نرساندن آن به گوش معشوق! مثل آن مادر که رنجش را با بچه‌اش شریک نشد. دروغ است که عاشقان سِرّی را از هم نهان نمی‌دارند، اتفاقا عاشقان اهل سِرّ هستند! تجلی عشق پس از پوشاندن نازیبایی‌ها، سکوت است. بعد از این جلسه نروی و همه نازیباییها را برای معشوقت لیست کنی که در اینجا فلان را پوشاندم و دائم پیام بدهی که چرا من را دوست نداری؟! گاو! بعد از آن سکوت است! تجلی عشق سکوت است. چگونه سکوت کنیم؟ چه خبر است؟ مگر دنیا چیست؟ سکوت کن برود دیگر! در این وهم می‌ماند؟ بماند! خیال و هوا او را بر می‌دارد؟ بردارد! دوستش داری یا نه؟ بگذار هوا بردارد!

تجربه عشق وقتی ایجاد می‌شود که انسان تجربیات عاشقانه‌اش را با خدا نسبت به بندگان پیاده کند. خدا به روی من می‌آورد؟ اگر من هوا برم دارد خدا سکوت نمی‌کند؟ خدا برای من عاشقی‌هایش را لیست می‌کند؟ تجربه ارتباط عاشقانه با خداست که تجلی آن را می‌توانی در معشوق جلوه دهی.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید