امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - از نان واجب‌تر؟! (9) - شب نهم محرم1400

13 آذر 1404 -   4:25 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا حبیب
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: از نان واجب‌تر؟! – قسمت نهم
شب نهم محرم الحرام
تاریخ: 1400/05/26

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» برای رسیدگی و کار در یک جامعه باید چه اصولی را در دستور کار قرار دهیم؟
» مسئولین در قبال اشتباهاتشان متفاوت مؤاخذه می‌شوند
» آیا همین که برای رسیدن به دنیایی بهتر دور هم جمع شویم کافیست؟
» جامعه خوب و مرفه جامعه‌ایست که مردم  از بودن در کنار هم لذت ببرند
» اگر از جامعه ایمانی فاصله گرفتی ناگزیر به حلقه‌های دیگر وصل می‌شوی
» بخشی از بهبود وضع جامعه به عهده مسئولین است، بخش دیگر به عهده من است که الفت‌داشتن با مردم را بیاموزم

» برای رسیدگی و کار در جامعه باید چه اصولی را در دستور کار قرار دهیم؟
در بحثی که راجع‌به اجتماع و جامعه داشتیم؛ در جهان، عالم جامعه‌شناختی و سیاست دو تفکر وجود دارد:
1.    تفکر فردمحور
2.    تفکر جامعه‌محور
تفکر فردمحور می‌گوید جامعه باید قربانی فرد شود و در تفکر دیگری مثلاً سوسیالیست‌ها می‌گویند که نه، باید برعکس باشد و فرد قربانی جامعه شود. حالا بالاخره اسلام سوسیال است و یا لیبرال که بگوید طرف‌دار فرد یا جامعه باشید؟ اسلام این‌گونه نیست، اسلام مجموعه‌ای را در نظر می‌گیرد و می‌گوید فرد و جامعه هر دو لازم و ملزوم هستند و لازم است به آن‌ها توجه کنیم. توجه توأمان به هر دو باعث می‌شود اجتماعی مترقی داشته باشیم که این اختصاص به خود اسلام هم ندارد و بقیه ادیان هم همین را می‌گویند. لیبرالیسم و سوسیالیسم مکتب‌های فلسفی هستند که خیلی مقید نیستند خودشان را با دین تطبیق بدهند؛ ممکن است از دین استفاده کنند اما در این چیزها تطبیق نمی‌دهند. حالا ما می‌خواهیم به سراغ این قضیه بیاییم که چگونه باید به اجتماع توجه کنیم؟

چهار اصلی که امام‌موسی‌صدر می‌گوید شامل: فهم جامعه، فهم نیاز جامعه، فهم آسیب جامعه و فهم نقطه‌قوت جامعه است.
1.    فهم جامعه
بالاخره ما تکلیفمان را مشخص کنیم که در جامعه چه قوانینی به نفع افراد و چه قوانینی به نفع جامعه است؟ و اگر در جایی لذت یا سودبردن فرد با منفعت اجتماع در تناقض بود ما باید چه کار کنیم؟ جامعه را بفهمیم. مثلاً الان یکی از شعارهایی که می‌دهند این است که چون امام‌موسی‌صدر در لبنان موفق بود ما باید بیاییم ایران را هم لبنانیزه کنیم. مثل لبنان همان مدل! اولین مشکلش این است که همان نکته اصلی امام‌موسی‌صدر را رعایت نکرده است. می‌گوید: هر جامعه‌ای فهمی نیاز دارد که کاملاً با جامعه‌های اطرافش هم به صورت ملی و حتی به صورت شهری و محلی فرق دارد. مثلاً شهرداری منطقه باید نسبت به منطقه خودش فهمی تفصیلی‌تر و جزئی‌تر نسبت به فهمش از شیراز داشته باشد. حتی این‌قدر این فهم‌ها ریز می‌شود. فهم یعنی چه؟ یعنی آدم بررسی کند؛ به عنوان مثال در یک شهر نیازی که مردم و افرادی که در کنار هم یک جامعه را تشکیل داده‌اند می‌طلبند؛ یعنی نیازهایشان با هم یکی شده و تبدیل به یک نیاز اجتماعی شده است؛ این نیاز اجتماعی مال خودشان است و افراد این را مشخص کرده‌اند. حالا من بیایم از بالا بگویم نه نیازهای اجتماع این‌هاست! کدام اجتماع؟ اجتماع داریم تا اجتماع، شهر تا شهر، محله تا محله.
از امام‌موسی‌صدر سؤال کردند شما به خاطر اقتضائات خاصی این مدلی در لبنان رفتار می‌کنید؟ گفت نه لبنان همین است. همین است که هست اقتضائات ندارد. لبنان همین است ایران چیز دیگری است عراق یک چیز دیگر است و… . مردم‌شناسی خیلی مهم است. افرادی داریم که تخصصشان مردم‌شناسی است. می‌روند و مردم را از نزدیک می‌بینند نه اینکه بروند در فرهنگ‌نامه‌ها و اینترنت جستجو کنند. مردم‌شناس هستند؛ می‌روند قاتی مردم و بیشترین نیاز را در می‌آورند. ما در این شش‌هفت سالی که خیلی جدی‌تر وارد کارهای جهادی شدیم جزء اولین پلن‌ها و نقشه‌هایمان این بود که می‌رفتیم و معتمد محل را پیدا می‌کردیم. الان یکی از مشکلاتی که هنوز هم گروه‌های جهادی دارند این است که قبل از اینکه سراغ معتمد محل بروند خودشان به محل می‌روند و شروع می‌کنند به کار کردن. معتمد محل! الان هم همین‌طوری است. کسی که هم ما و هم محله به او اعتماد دارد را پیدا می‌کردیم و با او جلسه می‌گذاشتیم. آقا ما می‌خواهیم کار کنیم و این امکانات را می‌خواهیم به محله بیاوریم؛ اصلاً این امکانات را بیاوریم؟ آن امکانات را بیاوریم؟ چه کار کنیم؟ بعد با نظارت معتمد محل می‌رفتیم. مثال جزئی خدمتتان بگویم مثلاً می‌گوید فلان آدم مشکل دارد و هر چه می‌گوید باور نکنید، خب ما الان از کجا باید می‌دانستیم؟ ما این کارها را انجام می‌دهیم و این امکانات را فراهم می‌کنیم، مِن‌بعدش هم کار را به دست معتمد محل می‌دهیم. او می‌تواند بفهمد که چگونه است. مثلاً سرویس‌های اطلاعاتی که در داخل کشورمان هم اصلاً ضعف خاصی نسبت به رقبای خود ندارند؛ فکر نکنید فقط آمریکا و روسیه سرویس‌های قوی دارند خیلی از کشورها سرویس‌هایشان قوی است؛ این‌ها مردم‌شناس استخدام می‌کنند و ذائقه مردم را در می‌آورند بعد نسخه می‌دهند. پس در قسمت اول می‌گوید اگر جامعه می‌خواهد به اقتصاد، سیاست، مباحث اجتماعی، خیریه، آسیب‌های اجتماعی و… ورود پیدا کند باید جامعه را فهم کند.
2.    نیازسنجی واقعی
یعنی جامعه چه نیازهایی دارد؟ از خود جامعه هم می‌تواند آمار بگیرد. این چهار مبنایی که امام‌موسی‌صدر می‌گوید در تمام کارهاست حتی اگر می‌خواهی هیئت بگیری.
3.    آسیب‌های جامعه را دقیق بشناسد
چون بعضی وقت‌ها نیاز را پیدا می‌کنیم و فرض می‌کنیم نیاز پول، امکانات و غذاست؛ جامعه، جامعه فقیری است و بعد آسیب آن را نمی‌شناسیم. مِن‌جمله از آسیب‌ها این است که مثلاً افراد این جامعه حرص دارند، به آینده اعتماد ندارند، غذای همسایه‌اش را می‌گیرد و ذخیره می‌کند. این‌ها چیزهایی است که ما به‌صورت تجربی دیده‌ایم. جامعه، جامعه حسودی است. جامعه‌ای است که فرض می‌کنیم واقعا بدبخت است اما وقتی به او پول می‌دهیم خرج خورد، خوراک و پوشاک نمی‌کند خرج اعتیاد می‌کند. ما تجربه همه این‌ها را داریم. این آسیب‌ها باید شناخته شود که ما با چه چیزی مواجه هستیم؟
4.    نقاط قوت جامعه
جامعه نسبت به چه چیزی نقطه‌قوت دارد؟ هیچ اجتماعی نیست مگر اینکه نقطه‌قوت دارد و هیچ آدمی نیست مگر اینکه نقطه‌قوت دارد؛ حتی همان آدمی که الان در ذهنت است هیتلر، صدام ، ترامپ و… . اصلاً غیر ممکن است نقطه‌قوت نداشته باشد. نقطه‌قوت را هم باید در بیاوریم. یکی از آموزه‌هایی که شهیدچمران داد و در اثر هم‌نشینی با امام‌موسی‌صدر اتفاق افتاده بود و این اواخر هم شهیدهمدانی این کار را می‌کرد این بود که به سراغ آسیب دیده‌های داغون می‌رفت، نقاط قوتشان را کشف می‌کرد و به نقطه‌قوتشان بها می‌داد. این‌قدر نقطه‌قوتشان را پررنگ می‌کرد که خودش آسیب‌هایش را رفع می‌کرد. این‌قدر به نقاط قوت می‌پرداخت و آن را پررنگ می‌کرد که خود آن شخص آسیب‌هایش را رفع می‌کرد. برای اینکه آسیب دوستت، فرزندت، پدرت، مادرت، شاگردت و استادت را برطرف کنی الزاماً این نیست که به سراغ خود آسیب بروی؛ روشی هم روش چمران است که به سراغ نقاط قوت این فرد می‌رود. این‌قدر به نقاط قوت می‌پردازد که آن شخص خودش می‌فهمد که من با این نقاط قوت حیف است این آسیب‌ها را داشته باشم. خودش آسیب‌هایش را کنار می‌گذارد.
ما چند سال است از قبل از کرونا که مراسم محرم را بیرون از حسینیه می‌گیریم؛ چند طلبه از قم می‌آمدند که الان به خاطر کرونا دیگر نمی‌آیند. غرفه‌های پرسش و پاسخ در باغ جنت می‌زدند که یکی از غرفه‌ها مال حجاب بود. طلبه‌ای که در غرفه حجاب بود می‌گفت: طرف آمد صحبت کرد و قانع شده بود که محجبه شود؛ رفت و فردا با قیافه‌ای محجبه و با چادر آمد و ناراحت هم بود. من در ذهنم این بود که باید نقطه قوتش را بگویم. گفت: از صبح فامیل‌هایم می‌گویند زشت شدی. منم اصلاً حواسم نبود گفتم: نه اتفاقاً خیلی هم خشکل شدی! یک‌دفعه دیدم عجب سوتی‌ای دادم و گفتم منظورم این است که جمال الهی در شما جلوه کرده است. چرا نقطه‌قوتش را نمی‌گویی؟ مگر کسی هست که نقطه‌قوت نداشته باشد؟ پدرها! مادرها! سرکوفت، کنایه، تحقیر و به‌رخ‌کشیدنِ عیب از بدترین روش‌های تربیتی است. دیگر از این بدتر نداریم! اگر قرار باشد کسی به شما توصیه کند که آدمی را تخریب و داغون و به انگل اجتماع تبدیل کنی همین چهار روش را باید به کار ببری. از آن طرف دین چه می‌گوید؟ نقاط قوت را ببین. لذا وقتی امام‌صادق(ع) می‌خواهد راجع‌به همین داستان از حضرت‌موسی(ع) نقل کند می‌گوید: وقتی با یارانش می‌گذشت و خری افتاده و مرده بود و بوی گندی می‌داد، یکی دماغش را گرفت و گفت: چه بوی بدی! یکی نگاه کرد و گفت: چقدر پشم‌هایش بی‌ریخت شده است! و هر کسی چیزی گفت؛ حضرت‌موسی(ع) گفت: عجب دندان‌های قوی و مقاومی دارد که هنوز مانده است! دارد درس می‌دهد.
متولیان دینی! در جامعه که دارید راه می‌روید نقاط قوت جامعه را برایش پررنگ کنید. چرا ما به این سینمای مثلاً روشنفکری ایراد می‌گیریم که صبح تا شب دارد سیاه‌نمایی ترویج می‌دهد؟ و البته حق هم دارد چون تا سیاه‌نمایی ترویج ندهد آن‌طرف بهش پول نمی‌دهند! برای اینکه این سیاه جلوه‌دادن جامعه اصلاً روش تربیتی درستی برای اصلاح سیاهی‌ها نیست. اول محاسن و دوم چی؟ من به نظرم می‌رسد همین اول کافی است. ما اگر در قدم اول روی دیدن محاسن افراد به‌قدر کافی و درست مانور دهیم اصلاً به قدم دوم نمی‌رسیم. آدم‌ها فطرتاً به سمت خدا خواهند رفت چون محاسن مال خداست. بحث من اجتماعی است و ربطی به قشر سیاه، زندان، خلاف‌کارها و… ندارد. خودمان را می‌گویم؛ من، تو، دوستانت، رفیق‌هایت، پدر و مادرت، شاگرداهایت، استادت، متولی، متربی و مربی‌ات. شما در قدم چهارم باید نقاط قوت جامعه را بشناسید. یکی از توطئه‌هایی که قطعاً مال دشمنان است حالا آمریکا، انگلیس و هرکس دیگر این است که وقتی اسم یکی از اقوام در اذهان ما می‌آید مثلاً شیرازی‌ها، اصفهانی‌ها، لرها، ترک‌ها، عرب‌ها، بلوچ‌ها و… یاد لطیفه‌هایی می‌افتیم که نقاط ضعف آن‌ها را بزرگ می‌کند و به آن می‌خندند. این غیر از توطئه چیز دیگری است؟ بعد به فرهنگ دویست‌سیصد‌چهارصد ساله خودشان نگاه می‌کنی و می‌بینی قوم فلان مشهور به جوانمردی، قوم فلان مشهور به دلاوری، قوم فلان مشهور به آ‌ی‌کیوی بالا، آلمان‌ها این‌طوری، انگلوساکسون‌های فلان و… برای خودشان دایره‌المعارف قوت تعریف می‌کنند به ما که می‌رسند با جک ما را ضعیف و دارای نقطه‌ضعف معرفی می‌کنند. هر جای ایران بروی و بگویی شیرازی‌ها، اول می‌گویند خوابالو و ناراحت هستند، حال ندارند و فلان! درحالیکه من که همه جا می‌گردم جزو فعال‌ترین شهرهایی که از چهار صبح در آن آدم دارد می‌گردد تا چهار صبح فردایش شیراز است! تهران ده شب خاموشی مطلق است. ما باید این نقاط قوت را بشناسیم.
امام‌موسی‌صدر وقتی وارد جایی می‌شد اول نقاط قوت را می‌دید؛ حتی وارد ادیان که می‌شد اول نقاط قوت ادیان را می‌دید. مثلاً ما الان بحث کارگروه‌های فرق و ادیان داریم که دو وظیفه دارد: 1. از دین خودمان دفاع کند. 2. از دین مقابل جذب کند یا آن را بکوبد؟ کدامش؟ اگر می‌خواهد بکوبد داستان مناظره هست که بحثش جداست؛ اما به‌عنوان متولی تربیتی اگر می‌خواهد جلبشان کند باید از نقاط قوت این دین شروع کند. اگر نقاط ضعف و افتراق را بگویی روی همان می‌ماند دیگر و می‌گوید نظر این‌ها هم همین است. تو شجاع هستی اما به شما می‌گویند تو ضعیفی، تو خسته‌ای، بی‌حالی، متوهمی! آخرش می‌گوید وقتی همه می‌گویند من این مدلی هستم، چه اصراری دارم شجاعتم را کف میدان بیاورم؟

» مسئولین در قبال اشتباهاتشان متفاوت مؤاخذه می‌شوند
از نظر قرآن‌کریم افراد در جامعه دو مدل هستند:
1.    رعایا
دیشب ترجمه کردم رعیت یعنی کسی که حاکم باید مراعات او را بکند مثل من و شما به عنوان کف جامعه که آدمی معمولی هستیم.
2.    متولی
یعنی کسی که مسئول است. دو آیه در قرآن‌کریم داریم که تکلیف اعمال ما را نسبت به این قضیه که من مسئول و یا رعیت هستم مشخص می‌کند. سوره انعام آیه 164 « وَلَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْهَا ۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَىٰ» اعمالی که انجام می‌دهی مال خودت است، هر کاری داری انجام می‌دهی هر چه از آن کار درآمده است مال خودت است «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ» خوبی کردی به خودت بر می‌گردد. «وَإِنْ أَسَأْتُمْ» و اگر بدی هم کردی به خودت برمی‌گردد.

حریم شخصی داری؛ یعنی الان اگر تو بد هستی، این بدی به خودت برمی‌گردد؛ اگر هم خوب هستی باز هم به خودت برمی‌گردد. آیات زیادی در قرآن وجود دارد که تکلیف ما را به عنوان رعیت این‌طوری مشخص می‌کند که ما به عنوان رعایا اعمال عبادی و خوب و بدمان به خودمان بر‌می‌گردد. اگر مستقل هستی به خودت برمی‌گردد. آیه بعدی سوره نحل آیه 25 «لِيَحْمِلُوا أَوْزَارَهُمْ كَامِلَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۙ وَمِنْ أَوْزَارِ الَّذِينَ يُضِلُّونَهُمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ أَلَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ» گروه دوم حاکمان؛ در اینجا دیگر این‌طور نیست. وقتی برچسب تولیت و مسئولیت در حکومت اسلامی روی سینه‌ات چسپاندند، اگر عمل بدی کردی مردمی که تحت این عمل بد تو اتفاقات بد اخلاقی و اعتقادی برایشان افتاد همه‌اش در پرونده تو است و در آخر هم می‌گوید: «ألَا سَاءَ مَا يَزِرُونَ» چقدر برایت بد می‌شود! تا صندلی به تو پیشنهاد می‌دهند می‌دوی و روی آن می‌نشینی یا می‌دوی تا رأی بیاوری، یادت باشد در حکومت اسلامی مردمی که در کف جامعه به خاطر بد عمل کردن تو از دین، نظام، رهبر و هر چه که شما فکر کنید لطمه می‌خورند و گناه می‌کنند، گناهشان پای تو است. بعد هم منبر نرو و بگو گناه نکنید؛ پای تو است بگو گناه «نکنم». لذا آدم‌های ترسویی مثل من روی صندلی نمی‌نشینند؛ می‌ترسیم؛ عرضه‌اش را نداریم آقا!
پس اول اینکه چهارچوب بر مبنای آن چهار ستون برای اجتماع مشخص شود و دوم چطور به افراد نمره داده می‌شود؟ بستگی دارد که شخص است و یا مسئول. اگر شخص است هرچقدر گناهی مرتکب شود «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ َوَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» اگر هم بدی کرد مال خودش است و خودش هم باید برود و جواب بدهد. ممکن است که بدی او در محکمه‌ای بین خودش و خدا در برزخ و یا قیامت رفع و رجوع شود. خدا میزان می‌کند و می‌گوید خوبی او از بدی‌اش بیشتر است خب تمام است دیگر بُردی آقا برو! اما وقتی برچسب مسئولیت روی سینه‌ات خورده می‌گوید: واستا! چند هزار نفر، چند ده‌هزار نفر، چند میلیون نفر، چند میلیارد نفر تحت پوشش تو بودند؟ کامپیوترهای خدا مثل مال ما هنگ نمی‌کند که! اعمال و رفتار تو را بررسی می‌کنیم تاثیرات منفی و مثبتی که در این چند میلیون نفر داشتی همه را جمع می‌کنیم پای تو است! پای تو است! مرحوم حاج‌احمدآقا‌خمینی(ره) می‌گفت: بعد از رحلت حضرت‌امام‌(ره) خوابش را دیدم؛ ایشان بعد از اینکه این خواب را دیده بود به مدت یک ماه به خانه‌ای در یک روستا  رفت و کسی از او خبر نداشت. برای خودش اعمالی داشت و بعد هم فوت کرد. (اگر این خاطره یادتان رفته دوباره یادتان بیاید.)
امام(ره) در خواب به من گفت: احمد اینجا خیلی کار سخت است! امام(ه) در آنجا به عنوان امام  کارهایش بررسی شده که این‌طوری می‌گوید کار خیلی سخت است؛ اگر در جایگاه امامت جامعه قرار نگرفته بود و روح‌الله‌خمینی قبل از 1357 بود صاف، به‌راحتی، مستقیم و فی‌سبیل‌الله در نزد خدا بود. سخت است! جوان‌ترهایی که فکر می‌کنید پوزیشن مقام چقدر خوب است، باور کنید خوب نیست. به صندلی‌ای برس که مطمئن باشی می‌توانی در آن خدمت و برای خودت بار جمع کنی. بله، از آن طرف هم بالاترین عبادت در همین مسئولیت‌هاست. من عرضه‌اش را ندارم و ترسو هستم؛ اگر بتوانی این کار را بکنی بالاترین عبادت است.

» آیا همین که برای رسیدن به دنیایی بهتر دور هم جمع شویم کافیست؟
ما بحثی داریم تحت عنوان «تشکیلات ایمانی» که امام‌صادق(ع) فرمودند و در زمان خودشان هم آن را عملی کردند. در جامعه‌های مختلف بر مبنای عقایدشان همه صنف دارند. ما در همین شیراز خودمان تشکیلات زیرزمینی یهود داریم. من اصلاً به فاز امنیتی آن کاری ندارم به فاز اجتماعی آن کار دارم. تشکیلات زیرزمینی یهود، بهائیت، صوفیه در شیراز و بقیه کسانی که اصلاً من نگفتم خوب یا بد هستند؛ می‌گویم این افراد تشکیلاتی دارند که نمونه آن را قبلاً امام‌صادق(ع) راه انداختند. این تشکیلات چه کار می‌کند؟ افراد را به هم نزدیک می‌کند؛ بچه‌ها با هم ارتباط پیدا می‌کنند؛ با همدیگر تعامل و مشکلشان را حل می‌کنند. من می‌خواستم راجع‌به این قضیه‌ای که چگونه با هم ارتباط برقرار کنیم صحبت کنم اما وقت گذشت. من خیلی عذر می‌خواهم چون در شب تاسوعا باید صحبت را کم و توسل را زیاد ‌کنیم. احساس من این است که شب تاسوعا برای شما فرصتی است که بهتر با هم در ارتباط باشید. توضیحات مبنایی، فکری و پِلَنی که در ذهنمان است و اینکه آدم‌ها در این تشکیلات چطوری باید با هم ارتباط برقرار کنند را در شب‌های آینده خواهیم گفت.

من چند نکته را عرض می‌کنم. این استارت برنامه تشکیلات جدید است. دو روایت خدمتتان عرض می‌کنم.
1. امام‌باقر(ع) می‌فرمایند: «یا معشر المؤمنین تألفوا و تعاطفوا» الزاماً اینکه کنار یکدیگر جمع می‌شوید کافی نیست؛ الزاماً اینکه شما حول تشکیلاتی جمع شوید برای اینکه به دنیای بهتر برسید کافی نیست؛ الزاماً شهر، جامعه و کشور موفق کشوری نیست که ابزارهای موفقیت را داشته باشد؛ الزاماً کشور مرفه کشوری نیست که در آن مردم فقر نداشته باشند و در آن مثلاً هر امکاناتی بخواهند برای زندگیشان وجود داشته باشد. بحث ما واجب‌تر از نان است دیگر. به «الزاماً» دقت کنید. «تألفوا و تعاطفوا» انسان‌ها باید یکدیگر را دوست داشته باشند.

» جامعه خوب و مرفه جامعه‌ایست که مردم  از بودن در کنار هم لذت ببرند

اگر دوست نداشته باشند هر چه به آن‌ها بدهی گزینه‌های منفی نفس _که بعداً به آن خواهیم رسید_ مثل حرص، حسادت، چشم‌و‌هم‌چشمی، تفاخر، تجمل‌گرایی و تفرعنشان بیشتر می‌شود. امام‌باقر(ع) فرمود: «تعاطفوا» یعنی فرض کن خودت هستی؛ این‌طوری با برادرت برخورد کن. «تعاطفوا» دل‌سوز همدیگر باشید. «یا معشرالمؤمنین تألفوا» از بودن در کنار یکدیگر خوشحال باشید، جامعه خوب و مرفه جامعه‌ای است که مردم  از بودن در کنار هم لذت ببرند. جامعه‌ای که در آن حسادت، نیش، کنایه، حرص و بخل نباشد و نفس کنترل شده باشد. وگرنه شما هر چقدر که می‌خواهید بگویید رابطه من با خدا خوب است. یا پولم زیاد است و یا تخصصم. اگر آموزش چگونگی الفت بین قلوب به مردم داده نشود؛ اگر مردم یکدیگر را دوست نداشته باشند هیچ تشکیلاتی جواب نمی‌دهد. اتفاقاً تشکیلات چه کار می‌کند؟ تشکیلات انسان‌هایی که دنبال تفرق و بحث هستند را کنار هم می‌چیند. این‌ها قبلاً دور از یکدیگر بودند اتفاقی نمی‌افتاد. چون کنار یکدیگر قرار می‌گیرند اصطکاک بیشتر می‌شود و آن اتفاق بدی که قبلاً می‌افتاد خیلی بدترش اتفاق می‌افتد. باید معاطفه را آموزش ببینیم.

» اگر از جامعه ایمانی فاصله گرفتی ناگزیر به حلقه‌های دیگری وصل می‌شوی
2. امیرالمؤمنین(ع): «اوصیکم بالتواصل و التباذل» می‌فرماید: منِ علی(ع) رفتم ولی به شما وصیت می‌کنم به وصل شدن شما به یکدیگر همراه با بذل «والتباذل». یعنی قرار نیست اگر وصل می‌شویم اصطکاک نداشته باشیم قرار این نیست که اگر اصطکاک داشتیم بی‌خیالش شویم. «تواصل و تباذل» باید با هم باشد وگرنه «تواصل» جمع را درست می‌کنیم و باز دوباره خراب می‌شویم. بعد امیرالمؤمنین(ع) تاکید می‌کند «و ایاکم و التدابر و التقاطع.» و شما را وصیت می‌کنم دور باشید از اینکه به هم پشت کنید. در جلسه امام‌حسین(ع) دو تایی پشت به هم نشسته‌اند! قرار بود که ما با امام‌حسین(ع) رو به هم بنشینیم! «تقاطع» قطع می‌کنید؛ چرا قطع می‌کنید؟ مثالی وجود دارد که در چوپان‌ها زیاد است؛ می‌گوید «مواظب باش گله‌ات به گله بزرگ نخورد.» مفهوم است دیگر حالا شاید مفهوم نباشد توضیح می‌دهم. گله بزرگ گله کوچک را جذب می‌کند. «عَلَيكُم بِالجَماعةِ» یعنی چه؟ مثلاً شما امشب تصمیم می‌گیرید به کانون بیایید، وقتی کنار هم قرار می‌گیرید و زیاد می‌شوید تعداد دیگری ناخودآگاه به این جمع جذب می‌شوند. «گله بزرگ گله کوچک را می‌خورد.» به روایت پیغمبر(ص) دقت کنید ایشان می‌فرمایند: «هر کس یک وجب از جامعه مسلمین دور شود خدا رشته مسلمانی را از گردن او باز می‌کند.» یک «آ» هم آخرش بگذارم «باز می‌کندا». «علیکم بالتواصل و التباذل» اگر جامعه ایمانی از نظر تشکیلاتی به هم گره نخورد و حلقه‌های مقاومت در مقابل شیطان جن و انس ایجاد نشود، بقیه حلقه آن را خواهند خورد. دو متر فاصله بگیری به حلقه بغلی جذب می‌شوی.

» بخشی از بهبود وضع جامعه به عهده مسئولین است، بخش دیگر به عهده من است که الفت‌داشتن با مردم را بیاموزم
چهل‌پنجاه سال است ما داریم در حلقه‌ها می‌چرخیم! من تمام مشکلات و مصائب جامعه ایمانی را می‌دانم. می‌دانم در جامعه ایمانی چه خبر است. می‌دانم اینجا گل و بلبل نیست! اما پیامبر(ص) می‌فرمایند همین جامعه‌ای که تو  به هوای دو تا زخم و چهار تا خار می‌گویی گل و بلبل نیست اگر یک متر فاصله گرفتی رشته مسلمانی از گردنت باز می‌شود. در تشییع جنازه حاج‌قاسم می‌دیدید که این هم آمده! بعد من به یکی از همین فلان‌هایی که همه می‌گفتند این هم آمده گفتم تو چرا آمدی؟ گفت: وقتی همه می‌روند من هم می‌روم دیگر! نمی‌شود نروی که! ببینید تجمعات مثل گردآب می‌ماند. تجمعات دینی، جلسات، هیئت‌های مذهبی و… اسلام و تشیع اصلی را در ایران زنده نگه داشته‌ است. شرط آن چیست؟ شرطش دو نکته است «علیکم بالتواصل و التباذل» باید ناراحتی‌هایی که پیش می‌آید را بی‌خیال شوی. همه جا هست. بله ممکن است در قسمتی گرداب شیطانی باشد که تو را در خوشی‌های گناه مَست کند و احساس نکنی نارحت هستی. من اصلاً نمی‌خواهم جلوی کسی را بگیرم! التماس دعا! ما را هم دعا کن! بالاخره ما جذب چیزی می‌شویم. هیچ‌کدام از ما آدم‌های مستقلی نیستیم. منم نیستم. تو هم نیستی. بالاخره جذب چیزی می‌شویم.

لذا مثلاً این اپلیکیشنی که ما تهیه کردیم یک زیرساخت است. زیرساخت برای چه؟ که شما همدیگر را بهتر بشناسید. خریدهایتان را از یکدیگر بکنید. ارتباطاتتان با یکدیگر باشد؛ کارهایتان راه بیفتد؛ در همین بحث فضاهای مجازی کمی امن‌تر با هم بچرخیم. قرار نیست امنیت ما را در فضای مجازی فیلتر، دولت و… تامین کند. عقل ما باید به این نقطه برسد که من باید جای امن‌تری داشته باشم. و بعد آن را ادامه بدهیم مثلاً به فکر تفریح هم هستیم و… . بعد شما فرض کنید جامعه وقتی بزرگ می‌شود از نظر اقتصادی هم به نفع‌اش است. مثلاً اگر بخواهید برای تفریح به جایی بروید اگر ده نفر بشوید و جایی را بگیرید یک قیمت است، ده‌هزار نفر قیمت خیلی پایین‌تر می‌آید و… . برادرها و خواهرها این ارتباطاتی که در دهه‌های محرم با هم می‌گیرید را قطع نکنید. این همه ما داد می‌زنیم بیایید؛ دور هم باشید؛ با هم زندگیتان را بسازید. آن درصدی که دولت باید بسازد؛ چشم داد می‌زنیم؛ می‌سازیم؛ امید هم داریم و دعا هم می‌کنیم. آن درصدی که خودمان باید بسازیم یک درصدش ساختن خود من و نفسِ من است که آمادگی ارتباطات را داشته باشم. اهل تباذل، معاطفه، الفت‌گرفتن و گذشت باشم. برادر خودم را مثل خودم ببینم، خواهر خودم را مثل خودم ببینم. اهل این باشم که دست بقیه را بگیرم و با هم بالا برویم. اهل توی سر زدن و نردبان کردن افراد نباشم. درصدی خودم هستم وگرنه این جامعه اگر سر تا پایش را رفاه بگیرد باز همان لجن قبلی است. باید بلد باشیم. حضرت‌امام(ره) اول انقلاب فرمود: تمام مصیبت‌های اجتماع از «مَن» و «مَنیت» است. اجتماع! نگفت مصیبت‌های جهنم رفتن، اخلاق و نماز جماعت! اگر بر مبنای خودخواهی امروز مُد شده توسط مکتب‌های اومانیستی قرار بگیرد آخرش همین می‌شود دیگر!
ان‌شاءالله خداوند از همه ما به احسن‌وجه قبول بفرماید.
شب تاسوعا و باب‌الحوائج است. خیلی‌ها التماس دعا گفته‌اند. مرحوم آقای شوشتری نقل می‌کرد؛ قضیه‌ای بود که ما خیلی داغ بودیم و خانواده خیلی اذیت بودند. حالا خواب حجت نیست ولی نشانه است؛ این را بدان که خواب اگر حجت نباشد حتما نشانه است. می‌گفت برای جوانی که دیگر در حال تمام کردن بود به حضرت‌عباس(ع) متوسل شدیم. صبیه ما خواب دید که این جوان شفا گرفته و بلند شده است. در عالم رؤیا حضرت‌عباس(ع) را دیده بودند که متوسل شده و به او می‌گویند نه او دیگر زندگی قسمتش نیست و باید بمیرد. حضرت‌عباس(ع) در آن عالم رؤیا به آن ملک مقرب گفتند: اگر می‌خواهند به من متوسل شوند و شما بگویی قسمت نیست لقب باب‌الحوائج را از روی من بردارید. من هم به تجربه و هم در سیره اهل‌بیت(س) خدمتتان عرض می‌کنم. اهل‌بیت(س) هم به حضرت‌عباس(ع) متوسل می‌شدند. از امام‌صادق(ع) پرسیدند: سلمان بالاتر است یا عمویتان عباس(ع)؟ ایشان فرمودند: اگر عموی ما ابوالفضل(ع) یک نگاه به کره زمین بکند همه سلمان می‌شوند. چه می‌گویی؟ چرا این‌طوری بوده مبحثی کاملاً جداست.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید