امروز 2 دی 1403 - 19 جماد ثاني 1446
خواندنی ها

متن سخنرانی - به سوی نور (6) - شب هفتم محرم1403

23 آذر 1403 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: به سوی نور

یا نور

متن سخنرانی

سیدمحمد انجوی نژاد

موضوع: به سوی نور – قسمت ششم

تاریخ: 1403/04/22

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» وقتی عقل نورانی می‌شود، مومن قلیل المؤنه می‌شود
» اگر می‌خواهید راحت زندگی کنید، توقعاتتان را از زندگی صفر کنید
» آدمی که نور دارد نه تنها تنهایی اذیتش نمی‌کند بلکه ازتنهایی لذت می‌برد
» تلاش کنید که از گناهان کبیره دوری کنید، مابقی لغزش است و ممکن است پیش بیاید
» یک ریال مال حرام در زندگیتان اندازه صدهزار تا گناه کبیره اثر سوء دارد!

 

» وقتی عقل نورانی می‌شود، مومن قلیل المؤنه می‌شود
در بحث لُب یا عقل نورانی بودیم و گزینه‌هایی را عرض کردیم امشب به گزینه‌های بعدی می‌رسیم. وقتی انسان نور عقل را می‌یابد به قول آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) قلیل‌المؤنه می‌شود؛ یعنی چه؟ چند تا معنی دارد؛ اولین معنا که ظاهرش این است که این آدم برای زندگی و جامعه‌اش خیلی پرهزینه‌ نیست؛ یعنی خرجش کم است. حالا یک بحث‌هایی هست که می‌گوید وقتی خدا نعمت می‌دهد، دوست دارد نعمت را در زندگیتان ببیند؛ در کنارش این هم بحثی است که خدا وقتی نعمت می‌دهد، آدم وقتی که فرض می‌کنیم مالی دارد؛ چرا به خودش نرسد؟ اما امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرماید حقیقت جامعه این نیست که در جامعه همه‌ی آدم‌ها امکانات مالی خیلی بالا داشته باشند و نیاز نباشد که توزیع کنند؛ حقیقتش این نیست. بله، ممکن است یک زمانی برسد که ان‌شاءالله دنیا در رفاه کامل باشد، آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که ظهور بفرمایند، یکی از کارهایی که ان‌شاءالله بعد از ظهور انجام می‌دهند این است که خزائن ارض را کشف می‌کنند؛ آن‌ مخزن‌هایی که امکانات مالی و مادی فراوان در زمین دارند را کشف می‌کنند. خیلی جاهایی که در زمین است، کشف نشده و ممکن است انسان‌ها به حدی از رفاه برسند حتی در قبل از ظهور هم بوده است؛ آقا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) چهارسال وقت حکومت داشتند و ایشان در اواخر چهارسال فرمودند، آن قسمتی که تحت اختیار من است، الان یک نفر هم در آن فقیر نیست؛ یعنی می‌شود. فقط چهارسال! یعنی اندازه یک دوره ریاست‌جمهوری ما!

خوب است آدم‌ها به دلایل مختلف مؤنه‌شان اندک باشد. خیلی از این برادران و خواهران حزب‌اللهی و هیئتی ما وقتی ازدواج می‌کنند، می‌گویند من با این همسرم ازدواج کردم به دلیل اینکه بچه هیئتی ، مذهبی و حزب‌اللهی بود و مهم‌ترین دلیل این بود و هنوز هم هست اما خرجش خیلی زیاد است؛ خیلی زیاد! بعد می‌گویند چرا مشکل ازدواج داریم؟ دولت چکار می‌خواهد بکند؟ چرا دولت کاری نمی‌کند؟ فقط شکلات یا برند خاصی استفاده می‌کند. جالب است که این کلمه برند به شدت مسخره است. به شدت مسخره! یکی از آقایان برای لباس زیرش از برند استفاده می‌کرد؛ این را که کسی نمی‌بیند بعد مجبور می‌شود مقداری از آن را بیرون بگذارد تا ببینند. شما واقعا خجالت نمی کشید؟ شأن آدم این‌قدر پایین است؟! هزینه‌ها خیلی بالا رفته است. جلسات اول هم خدمت شما گفتم، وقتی رهبر معظم انقلاب سال‌ها را نام‌گذاری می‌کرد، اولین شعار اقتصادی ایشان اصلاح الگوی مصرف بود که اصلا تا این اتفاق نیفتد هیچ مملکتی شادابی و رفاه را نمی بیند. اصلاح کنیم؛ هزینه زندگی‌ها خیلی الکی بالا رفته است. در کنار آدم مؤمن و نورانی که قرار می‌گیرید، نباید اذیت شوید چون خرجش خیلی بالا نیست. آقایان و خانم‌هایی که ازدواج می‌کنند؛ عاشق هم هستند اما وقتی خرجشان خیلی بالا باشد، آرام آرام دیگر عشق جواب نمی‌دهد. به طرف بر می‌خورد؛ چرا این آدم باید این‌قدر مؤنه‌اش زیاد باشد؟ این قسمت اولش است.

قسمت دوم این است که اگر مؤنه را فقط ظاهر نبینیم و باطن را هم ببینیم، اخلاق خیلی مهم است؛ یعنی کسی که زود راضی می‌شود و توقعش روز به روز کمتر می‌شود. آدم مؤمن باید سال به سال توقعش از بقیه کمتر شود و به سمت خودش و خدا رود. وقتی نور می‌آید انسان توقعش نسبت به بقیه مخلوقات کم می‌شود امشب در بحث تنهایی و نور اگر رسیدیم؛ می‌گوییم.

» اگر می‌خواهید راحت زندگی کنید، توقعاتتان را از زندگی صفر کنید
بارها عرض کردم، همه گفته‌اند آدمی که توقعاتش زیاد می‌شود فقط خودش اذیت می‌شود چون جامعه و دنیا به ما ضمانت نداده است که با زیاد شدن توقع با ما حرکت کند و بیاید و اگر قرار باشد همه آدم‌ها توقعشان زیاد باشد این اصلا خیلی اصطکاک درجامعه ایجاد می‌کند. توقعتان را کم کنید؛ ما که می‌گوییم صفر کنید. آدمی که توقعش بالاست از هیچ‌چیز لذت نمی‌برد چون همیشه بالاتر را می‌خواهد. پرانتز باز می‌کنیم، شما به عنوان انسان اگر کل دنیا را به شما بدهند، نمی توانند توقعتان را برآورده کنند چون شما برای جاودانگی خلق شدید. توقعتان را اندازه دنیا کنید. یکی از دوستان خدا حفظش کند، من سالی دوسالی یک‌بار یادش می‌کنم؛ زمان جنگ می‌گفت، از کل دنیا یک اورکت دارم که یک میخ لازم دارد که به آن بیاندازم. مثلا می‌گفتند برو فلان جا کارکن، مسئول آنجا باش؛ می گفت اورکتم را از دوشم برمی دارم روی میخ می اندازم کارم را می کنم. بعد به او می گفتند داداش اینجا لازمت نداریم؛ می‌گفت تمام هزینه ای که من دارم این است که دستم را به سمت این میخ ببرم و این اورکت را بردارم. همین است، می‌خواهید لذت ببرید همین است. آقا من خیلی راحت به شما بگویم همین الان به من بگویند آقا شما یک پسر بچه اینجا پیدا کن و جایت را با او عوض کن؛ به خدا هیچ فرقی برای من نمی‌کند که بیایم پایین و او بالا برود.

آدم اگر نور در وجودش باشد اصلاً برایش هیچ فرقی نمی‌کند چون توقع ندارد پس از پایین بودن هم لذت می‌برد. اصلاً فرقی ندارد؛ یکی سلام بکند لذت می‌برید؛ سلام نکند هم لذت می‌برید. بگویند باریک الله لذت می‌برید؛ بگویند خاک بر سرت بازهم لذت می‌برید. چرا؟ چون اصلاً صفر هستی و نور این را ایجاد می‌کند. وقتی توقع من در سطح دو هست، هر چیزی زیر سطح دو مرا اذیت می‌کند اما وقتی توقعم صفر است از یک هزارم درصد لذت می‌برم تا بالا! آقا صفر خیلی ناجور است؟ برو به سمت صفر! برادران و خواهران میانسال وقتی به سن‌های بالا می‌رسید اذیت می‌شوید. توقعتان را به سمت صفرببرید وگرنه بعداً اذیت می‌شوید. آدم‌ها وقتی سنشان بالا می‌رود، توقعشان هم بالا می‌رود؛ نفس است! بعد اذیت می‌شوند. روی خودتان کار کنید. چجوری کار کنیم؟ با فکر در جاودانگی که خداوند تبارک و تعالی مدیر خلقت و خالق برای ما برنامه‌ای ریخته است که این برنامه چند هزار هزار هزار هزار هزار تریلیارد سال طول می‌کشد، انسان است دیگر «وَ نَفختُ فیهِ مِن روحی»، این ۳۰ ۴۰ ۵۰ سال چند درصد از این چند هزار هزار هزار تریلیارد سال؛ نمی‌توانم بگویم بی‌نهایت یعنی چه؛ است که من اینقدر خودم را علاف این تکه کرده‌ام!! هیچی! صفر است. نسبت به بی‌نهایت می‌شود صفر! در صفر داریم زندگی می‌کنیم؛ اگر این را بفهمیم. خب آقا چقدر عملی است؟ باید به سمتش میل پیدا کنیم. اگر صفر شده باشید راحت زندگی می کنید. قلیل المؤنه به این هم برمی‌گردد. دقت کنید برادر و خواهری که جمالی دارید و کمالی دارید و هنری دارید که دورتان جمع می‌شوند به‌به و چه‌چه می‌گویند، این‌ها فانی است و از بین می‌رود؛ توقعتان را صفرکنید. به به‌به و چه‌چه آویزان نشو که بعدا اذیت نشوی.

از علمای سلف نمی‌خواهم بگویم، بعضی از کسانی که همین الان هنری کمالی و جمالی دارند لباس مبدل می‌پوشند و در میان کارتون خواب‌ها می‌روند، یک شب آن‌جا می‌خوابند و خودشان را میزان می‌کنند. آدم یاد سلمان فارسی می‌افتد که وقتی می‌دید خیلی سلطان سلطان می کنند، لباس داغونی می‌پوشید و می‌رفت مناجات می کرد. آدم یاد شهید رجایی می‌افتد که با آن آداب‌ و ادب‌هایی که داشت. [توقعشان را] صفر می‌کنند. توقع از تجلیات نفس است؛ نفس دنبال چاق شدن است. اگر جلویش را نگیرید؛ صفرش کنید تا راحت زندگی کنید. میل به جاودانگی؛ آدم وقتی به طول زمان نگاه می کند؛ امروز عصر داشتم بحث نسبیت زمان انیشتین را از منظر جدید [بررسی می‌کردم]. یک نفر داشت آیات قرآنی و همچنین انجیل که دلالت بر نسبیت زمان دارد را تطبیق می‌داد؛ داشتم این موضوع را گوش می‌دادم و در فضا بودم که این زمان جاودانگی چیست؟!! اصلا آدم متحیر می شود که در این سیستمی که خدا خلق کرده است ما هیچی نیستیم. از نظر خداوند تبارک و تعالی هزارسال (در آیه قرآن می‌گوید) یک پلک چشم است. بعد ما اینجا علاف هستیم؛ خوب است که عمرها زیاد نیست وگرنه ما با این دنیای نسبی مسخره و فانی چه‌کار می‌کردیم و چقدر باید متنظر آن جاودانگی می‌ماندیم. توقع تو به عنوان انسان جاودانگی است. جاودانگی در این دنیا وجود ندارد، [توقعتان را] صفر کنید و به آن جاودانگی بچسبید. حالا مثلا ما گنهکاریم خب خدا چه‌کار می‌خواهد بکند؟ وقتی مردیم یکی دوتا سیخ و سوخ به ما می‌زنند و دیگر تمام می‌شود؛ الحمدالله صدام که نیستیم. من الان از چی باید بترسم؟ چه غلطی کردم؟ چه‌کار می‌خواهد بکند؟ فوق فوقش یک غلطی هم کردیم وقتی مردیم چهارتا اره می‌زنند به شش تکه مساوی تقسیم می‌شویم و دوباره به همدیگر می‌چسبانند؛ می‌ارزد. جاودانگی این‌قدر لذت‌بخش است که به عذاب اولیه رفتن می‌ارزد. اگر عذابی باشد!

وقتی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند که اشتیاق من به رفتن مانند اشتیاق بچه گرسنه و تشنه به شیرمادر است؛ چه‌جوری دست و پا می‌زند و له‌له می‌زند، دارد آن را می بیند. وقتی امام(رحمت الله علیه) یک مملکت و نظامی که برای خودش راه انداخته است؛ همه چیز را کوبیده و دوباره ساخته است؛ وقتی در تخت بیمارستان دراز کشیده و همه می‌دانند که دارد [ ازدنیا] می‌رود؛ خیلی آرام ریش‌هایش را شانه می‌زند و قرآن می‌خواند، انگار تمام جهان به هیچی نیست، به‌خاطر این است که امام می‌داند اینجا خبری نیست. خب آقا اینجا خبری است! باشد همین‌جوری مدام گیر بدهید و حساس باشید، اشکال ندارد. ما به شما بگوییم خبری نیست بعدا اگر یک وقتی سرطان گرفتید یادتان باشد که من گفتم خبری نیست. اصلا خبری نیست.
وقتی نور می‌آید جهان برایتان روشن می‌شود و می‌فهمید که کلا باید بی‌خیال باشید. مرد گنده یک خط روی ماشینش افتاده است بغض گلویش را می‌گیرد! زشت است! خداوند تبارک وتعالی خیلی بزرگتر از این حرف‌هاست. من حرف‌های بی‌رحمانه‌ای وسط این فجایع غزه زدم بعد در حسینیه بودیم گفتم خیلی هم این صحبت‌ها را عمومی نکنید ولی به آن‌ها گفتم ظاهرش بی‌رحمانه است اما باطنش چیست؟ باطنش این است که خداوند به سی‌چهل‌هزار نفر گفت ول کنید بلند شوید و به بهشت بیایید. از نظر تو هست که می‌گویی خدایا چه‌کار می کنی؟! خدا می‌گوید من کاری نکردم که. این سی‌چهل‌هزار نفر می‌خواستند 15سال 20 سال دیگر بخورند، گفتم بلند شوید و به بهشت بیایید. شما اگر خیلی ناراحت هستید بروید پدر اسرائیل را در آورید و نگذارید ظلم کند. اما فکر نکنید این سی‌چهل‌هزار نفر بدبخت شدند، این‌ها زودتر به بهشت آمدند. مثلا الان مانده بودند دقیقا چه می‌شد؟ جای خدا نیستیم نمی‌فهمیم خدایی یعنی چه؟ هرچه‌قدر نور بیشتر می‌شود می‌فهمیم. بله ما می‌مانیم و ناراحتیم اما وقتی بالا رفتیم، می فهمیم نه جاودانگی یک مزه‎ای دارد که هرچقدر در این دنیا بیشتر به جاودانگی فکر کنید نوری می‌آید که راحت‌تر می‌توانید زندگی کنید.

ممکن است مثل آقا رحیم ارباب صد سالت هم بشود بگویند چه خبر؟ می‌گوید، خیلی عالی! چشم‌هایش هم نمی‌بیند؛ می‌گوید خیلی عالی، دارم جوانی می‌کنم. توقعتان ازدنیا چیست؟ خانم‌ها تجملات و تجمل‌گرایی اذیتتان خواهد کرد و شما اگر فکر می‌کنید با تجملات دیده می‌شوید نشانه ضعفتان است. آدم‌ها با انسانیت دیده می‌شوند و آدم این‌قدر مهم است که لازم نیست تجملاتش را نشان بدهد تا دیده شود. مثلا ما یک ماشین داریم فلان… بدبختید! تو که کنار ماشینت، کنار تالارت، با لباست عکس می‌گیری که مردم ببینید من چقدر خوبم چون لباسم خوبه، چون برند دارم؛ بدبختی! خیلی بی‌چاره‌ای! چرا این‌قدر ضعیف شدی که مجبوری پول خرج کنی تا دیده شوی؟ چرا این‌قدر ضعیف شدی؟ آقا چه‌کار کنیم؟ اگر بگویم، گوش می‌دهید؟ زیاد سجده کنید؛ مرحوم قاضی فرموده بودند راه‌حل رسیدن به آسمان سجده است. سجده‌هایتان را طولانی کنید. چند دقیقه کنم؟ نمی‌خواهد چند دقیقه؛ از الان تعهد کن و بگو می‌خواهم بزرگ شوم، هر سجده را دو ثانیه اضافه کن. هر وقت شوق داشتی به آن چهارثانیه اضافه کن. هروقت حال داشتی همین‌جوری در سجده باش و ببین چه می‌شود! برای بزرگ‌شدن در زمین باید در مقابل عظمت خدا به خاک بیفتید. آقامیرزا جواد آقای ملکی تبریزی فرموده بودند هیچ چیز به اندازه سجده تو را بزرگ نمی‌کند.هیچ چیز! چقدر این حرف‌ها را بگویند؛ چرا عملی نمی شود؟ چرا این‌قدر ما کوچک شدیم؟ چرا این‌قدر بدبخت شدیم؟ چون نور نیست؛ در سیاهی نفس و شیطان جولان می‌دهند.

» آدمی که نور دارد نه تنها تنهایی اذیتش نمی‌کند بلکه ازتنهایی لذت می‌برد
قدم بعدی صبر برتنهایی است که پله پله است! صبر بر تنهایی نور می‌آورد. تنهایی یعنی چه؟ تنهایی به این معنا نیست که آدم کسی را نداشته باشد؛ آن هم یک بحثی است. ممکن است فردی کسی را نداشته باشد اما خیلی راحت زندگی کند چون به جاودانگی اعتقاد دارد و غیره این سرجاش است. قدم بعدی صبر بر تنهایی این است که اگر کسی حرف تو را نفهمید؛ نیاز نداشته باشید حتما با کسی حرف بزنید. نفهمید که نفهمید! صبر بر تنهایی یعنی من این‌قدراعتماد به نفس دارم که نداشتن شانه‌ای برای گریستن اذیتم نمی‌کند. بله همه استوری می‌گذارند که «یا حبیب من لا حبیب له» اما خالی می‌بندند برادر! بله همه استوری می‌گذارند «حبیبم حسین است» اما خالی می‌بندند. نمی‌خواهد حبیبت حسین باشد! نه، بتوانی با خودت راحت باشی. خودم و خودم! و خدایی که به شدت کافی است! این [استوری] را چه‌زمانی می‌گذارد؟ وقتی که با بقیه دعوایش می‌شود تا به بقیه پیام برساند که اگر شما نیستید؛ خدا هست. اگر خدا به شدت کافی بود همین هم نباید می‌گفتید؛ باید به خدا می‌گفتی، چرا به بقیه پیام می‌دهی؟ تو بدبخت بقیه‌ای! بی‌چاره نظر مرد‌می! داری خودت را اذیت می‌کنی. خدایی که به شدت کافی است پس را چرا می‌گویی؟ چرا استوری می‌کنی؟ چرا متن می‌نویسی؟ برای چه کسی می‌نویسی؟ مگر خدا به شدت کافی نیست؟ بریز در خودت و خدا! وقتی گله‌ات را عمومی می‌کنی، یعنی من بدبخت مردمم! «حبیب من لا حبیب له» ندارم که. تا دعوایشان می‌شود یادشان می‌افتد خدا به شدت کافی است. خدا بالاخره به شدت کافی هست یا نیست؟ اگر کافی هست چرا تا سرت شلوغ است یاد خدا نمی‌کنی؟ کمی سکوت کن و در خودت بریز. بچه‌هایی که روانشناسی خواندند، دکترهای روانشناس بیایند و توضیح دهند که درونگرایی بهتر است یا برونگرایی؟ آدمی که نور دارد نه تنها تنهایی اذیتش نمی‌کند بلکه از تنهایی لذت می‌برد. برای اینکه خودش قدرخودش را می‌داند؛ نوردارد.

 

» تلاش کنید که از گناهان کبیره دوری کنید، مابقی لغزش است و ممکن است پیش بیاید
نور و توبه. مسیری که آدم گناهکاری مثل من دارد دو مسیر است. مسیر یک: تذکر به خود و خوف ایجادکردن در خود بابت اینکه اگر گناه کردی خدا خیلی سخت می‌گیرد. مسیر قبل از گناه خوف است. دستور اهل بیت(علیهم‌السلام) این است که دائم خود را بترسانی؛ اصلا به رحمت متوسل نشوی. مسیردو: گناهی اتفاق افتاده است و اتفاق هم می‌افتد. اولا توقع عصمت از خودتان نداشته باشید. من در چهارده سالگی توبه‌ای کردم و نامه به خدا نوشتم که من دیگر توبه کردم و اگر من بازهم گناه کردم فلان کارها را می‌کنم؛ پانصد ششصد تا قسم هم خوردم و نامه را هم در جوب آب انداختم. چون می‌گفتند نامه‌هایتان را در آب بیندازید. بعد از آن نامه پانصدبار آن گناه را کردم، بعدش هم هیچ کاری نکردم. بعد به خودم گفتم مگر تو دیوانه‌ای که چنین قولی به خدا می‌دهی؟ مرد حسابی پیغمبر هم چنین قولی به خدا نمی‌دهد. که من اگر فلان گناه را کردم یک سال روزه می‌گیرم؛ در چهارده سالگی این تعهد را کرده بودم!! توقع عصمت از خودت نداشته باش. قرآن می‌گوید تلاشت را بکن که گناهان کبیره را نکنی. جالب این است که تا این را می گوییم، برادرها و خواهرها، آقایان و خانم‌ها یادشان می‌رود که اغلب گناهان کبیره با این زبان اتفاق می‌افتد. یادشان می‌رود که پیامبر(صل‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند: اگر زبانتان را کنترل کنید هفتاد درصد گناهان را کنترل کردید. یادشان می‌رود، اصلا غیبت و تهمت و آبروریزی را گناه نمی‌دانند. [فکر می‌کنند] این‌ها که گناه نیست. خدا می‌گوید از کبائر اجتناب کنید؛ بقیه‌اش «لَمَم» است، لغزش است، قطعا پیش می‌آید؛ توقع عصمت از خودتان نداشته باشید.

اگر ما گناهان کبیره را کنترل کنیم و انجام ندهیم و خودمان را بترسانیم و اگرهم انجام دادیم محکم توبه کنیم؛ در قرآن کریم رُک و صاف گفته است که «لَمَم» یعنی لغزش‌ها را اصلا نمی‌شماریم. شیطان نمی‌گذارد، زبان نمی‌گذارد. عجیب است! طلبه‌ها خدمت آیت‌الله‌عظمی بهجت(رحمت‌الله‌علیه) رسیدند و گفتند چه‌کار کنیم بهشت برویم؟ آقا با دستشان سه بار روی دهانش زدند و گفتند، ببندید! یعنی کسی مثل آقای بهجت که نور و بصیرت دارد مسیر جهنم را در زبان می‌داند. ببند برادر! ازخواهران یاد بگیرید! خانم‌ها نود درصدتان به دلیل زبان جهنم می‌روید، ازما گفتن بود! عادت کنید کم حرف بزنید. آدمی که زیاد حرف می‌زند؛ گناه می‌کند. در مسیر دوم که گناه اتفاق افتاده است؛ الان زمان رحمت است. شیطان به محضی که گناه اتفاق افتاد سراغتان می‌آید؛ دیدی؟ بیا این هم دهه محرمت! بیا این هم کربلا رفتنت! بیا این هم صدقه دادنت! این هم بیمارستان ساختنت! دیدی چه‌قدر آدم بی‌خودی هستی؟ بیا بابا! برو، ول کن! نمی‌خواهد فلان کار کنی! اینجا نوبت رحمت است؛ نه در دام اول شیطان بیفت و نه در دام دوم! عزیزم فکرنکن اگر بگویی من کثیفم، من پستم، من آدم نمی‌شوم، خیلی آدم صادقی هستید؛ نه خُلی! در دام دوم شیطان افتاده‌ای؛ چرا می‌گویی کثیفم؟ خیلی هم خوبی، خدا دلش هم بخواهد! چرا این‌جوری می‌گویی؟

امام صادق(علیه‌السلام) در مورد رحمت و بخشش خدا صحبت می‌کردند و این‌قدر جلو رفت که طرف بلند شد و گفت آقا این چیست که می‌گویی؟ یعنی خدا این‌ها را هم می‌بخشد؟ امام فرمودند؛ اگر باورت نمی‌شود بلند شو و بیرون برو. برای چه نبخشد؟! سمت عظمت خدا برگرد. بخشیدن و نبخشیدن برای خدا یک اراده است فقط. اگر اراده مثبت کند، می بخشد اگر اراده منفی کند، نمی بخشد؛ فقط یک اراده است. تو باید آن اراده مثبت را تحریک کنی. وقتی برای انسان نور می‌آید خدا را می شناسد تا اندازه‌ای که می‌فهمد باید چه‌کار کند. واقعا خدا دیگر چه‌کار می‌خواهد بکند؟ علمای چشم‌بازما وقتی به عظمت و رحمت خدا نگاه می‌کردند ناراحت می‌شدند بابت اینکه خدایا شمر را نبخشی! تا این حد! و همان‌ها به ما که شاگردیم توصیه می‌کردند خیلی در رحمت خدا غور نکنید؛ خراب می‌شوید؛ یعنی خیلی در وادی رحمت خدا نروید برای اینکه رحمت و غضب خدا مثل ما نیست؛ یک اراده است. خدا که احساسات ندارد؛ یک اراده است؛ اراده کند درست می‌شود، اراده نکند درست نمی‌شود. به همین سادگی! تمام تلاشت را بکن که به سمت کبائر، گناهان کبیره، نروید و اگر پیش آمد؛ زمان نده که گناه کبیره بدون توبه بماند. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند خدا بعد از گناه کبیره یعنی دروغ، غیبت، گناه زبان، فقط شش ساعت وقت می‌دهد توبه کنید و بیرون بروید؛ بعد از شش ساعت هم توبه سخت می‌شود و هم سیاهی می‌آید. شش ساعت وقت می‌دهیم. اجازه نده گناه کبیره بدون توبه بماند.

«الهی العفو» گقتن کی جواب می‌دهد؟ امام می‌فرمایند وقتی واقعا پشیمان شده باشی و بگویی «الهی العفو»! نه اینکه الزاما گریه کنید، ضجه بزنید. اگر الان پشیمان شده باشید یک‌بار هم که بگویی و حتی اگر نگویی؛ اراده کنی که پشیمانی، تمام است! فرصت به گناه کبیره ندهید. «لَمَم» یعنی لغزش‌ها را خدا می‌بخشد و خودتان هم دارید توبه می‌کنید. اشکال ندارد دائم توبه کنید چه اشکالی دارد؟ چقدر ما بعضی وقت‌ها وسوسه شیطان سراغمان می‌آید و می‌گوید؛ خوب الان ذکر می‌گویید «سبحان الله» «الهی العفو» چیست؟ چه دردی دوا می‌شود؟ کدام عقل می‌خواهد قضاوت کند؟ عقل ظلمانی؟ هیچ دردی! چهار تا حرف و کلمه را به‌هم چسبانده‌ای، چرا باید اثر داشته باشد؟ عقل نورانی می‌گوید خدا دنبال بهانه می‌گردد؛ بهانه به دست خدا بدهید تا شما را ببخشد. عقل ظلمانی می‌گوید بله در این ذکرهای عربی هیچ تاثیری نیست. این چرت و پرت‌ها یعنی چه؟ عقل نورانی می‌گوید خدا را نور ببین؛ خدا می‌گوید حال کردم یک بهانه پیدا کردم شما را ببخشم. شیطان دشمن خداست یا نه؟ خدا هم دشمن شیطان است، خدا با شیطان دشمنی می‌کند یعنی اگر شیطان لج کند که من این‌قدر روی این بنده کار کردم که منحرف شود بعد شما یک «الهی العفو» بگویید و خدا شما را ببخشد؛ شیطان لج می‌کند. درست است یا نه؟ خدا می‌خواهد با شیطان دشمنی کند. پیرو صحبت‌های جلسه اول، جهنم رفتن خیلی سخت است. خیلی سخت! خیلی باید زحمت بکشید. خیلی!

 

» یک ریال مال حرام در زندگیتان اندازه صدهزار تا گناه کبیره اثر سوء دارد!
آخرین جمله را بگوییم این جمله ضرب‌فنی بحث گناه است. یک ریال مال حرام در زندگیتان اندازه صدهزار تا گناه کبیره اثر سوء دارد! یک ریال! هزار تومان یا هزار میلیارد، اصلا برای خدا هزار تومان و هزارمیلیارد هیچ فرقی ندارد. یک ریال! امام فرمودند یک درهم! امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند، همه‌جور هوای شما را خواهیم داشت؛ ترس ما از آن‌هایی است که مال حرام در زندگیشان است؛ خیلی می‌ترسیم. خیلی سیاهی می‌آورد. هر چه امشب می‌خواهید توبه کنید، اشکالی ندارد دمتان هم گرم! فقط یادتان باشد اگر مال حرام در زندگیتان باشد باید امشب بروید و جبران‌کردن را شروع کنید وگرنه هیچ فایده‌ای ندارد. ما نمی گوییم، امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند. همین امشب بروید مال حرام را مثلا در درایت‌الحدیث، میزان‌الحکمه و‌ سایت‌های این مدلی سرچ کنید، چهارده معصومین، حتی حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) و امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) گفته‌اند مال حرام یک درهمش چنان سیاهی می‌آورد که شما خیلی سخت می‌توانید با عرش ارتباط بگیرید؛ امشب بروید و درستش کنید. ان‌شاءالله همه شما حلال‌خورید، یکی دیگر بشنود. در اموال همیشه به خدا بدهکار باشید یعنی روز قیامت که خدا آمد، بگویید بیشترازحد هم طلبکار هستم. مال حرام را خیلی مراقب باشید. ان‌شاءالله خدا به همه ما توفیق عمل کرامت فرماید.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید