امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی بیداری، اراده و عصمت - قسمت دوم

13 آذر 1404 -   3:17 ب.ظ  دسته بندی: بيداري ، اراده و عصمت
یالطیف
سخنرانی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع: بیداری، اراده و عصمت – قسمت دوم

1393/6/15
عصمت دو تعریف دارد:
1- تعریف راجع به معصوم است. یعنی خداوند تبارک و تعالی چون خود معصوم، عصمت در گناه را به اجرا در می‌آورد، به معصوم عصمت از اشتباه هم می‌دهد تا ما یک بیمه‌ای داشته باشیم که معصوم اشتباه نمی‌کند و می‌توانیم صد در صد به آن ها اطمینان کنیم.

2- عرض کردیم عصمت در گناه در غیر معصوم، به صورت غیر اشتباهی می شود “یعنی انسان‌ها می‌توانند به درجه‌ای برسند که از گناه معصوم باشند کما اینکه در احوالات یعضی از بزرگان‌، علما داریم و حتی برخی‌هایشان گفته بودند من شصت سال است یک مکروه هم مرتکب نشده ام ولی این درجه بالای گناه نکردن، باعث می‌شود خداوند تبارک و تعالی یک درجه‌ای هم  عصمت در اشتباه به این‌ها بدهد یعنی میزان اشتباهاتشان را پایین بیاورد. فلذا رسیدن به یک سری از مراتب عصمت برای ما هم، کاملاً قابل امکان است.

اولین قدم، تفکر بود که منجر به بیداری می‌شود که این را خدمتتان عرض کردیم و حالا رسیدیم به قسمت دوم، قسمت دوم بعد از تفکر، اراده است.

اراده یعنی من یک چیزی را بخواهم و این خواستن دو مدل است یک مدل خواستنِ تعریفی است، یک مدل خواستنِ دیدنی است.

◄ خواستن معرفتی یعنی چه؟ خواستن دیدنی یعنی چه؟
»» نوع اول؛ خواستن تعریفی یعنی اینکه برای ما تعریف می‌کنند، می‌گویند شما در استان فارس یک منطقه خیلی زیبایی تحت عنوان بهشت گمشده است اگر شما آن جا بروید راهش اینطوری است، جنگل، رودخانه، آبشار دارد و من و شما با تعریف، اراده‌ای برایمان ایجاد می‌شود که این اراده باعث می‌شود برای این بهشت گمشده اقدام کنیم اما این اراده تعریفی، خیلی قوی نیست.

»» نوع دوم؛
 یک فیلم به شما نشان می‌دهد، وقتی فیلم را نشان داد شما قشنگ می‌بینید. تازه همان دیدن هم، لمس کردنی نیست، فقط دیدن است. بهشت گمشده این است. این آبشارِ اول، آبشارِ دوم، این جاده‌اش است، این مسیر، این جنگل، میوه، تشکیلات و … اینجا اراده شما بیشتر تحریک و قوی‌تر می‌شود.

»» نوع سوم؛ 
بعد که شما دیدید، یک بار می‌روید و اتفاقاً وقتی رفتید، می‌پسندید چون بعضی وقت‌ها انسان، یک سری چیزها را از دور می‌بیند، وقتی نزدیک می‌شود، می‌بیند آن چیزی که فکر می‌کرد نبوده است. می‌روید و می‌پسندید، دفعه بعد باز اراده‌ات، بیشتر و بیشتر می‌شود.

یکی از دوستان تعریف می‌کرد که یک بنده خدایی به من گفته بود سی سال است مشهد نرفته ام و زیاد هم میل ندارم بروم. بعد گفته بود دلیلش همین است. برای این ‌که اراده تعریفی شما، تحریک شده است، اراده دیداری‌ات هم تحریک شده است، اما اراده چشیدنی ات، تحریک نشده است. انسان یک غذایی را یک بار می‌بیند بزاقش تحریک می‌شود، دوبار می‌بیند تحریک می‌شود، سه، چهار، چهل بار، یک دفعه می بینیم تحریک آستانه‌اش از بین می‌رود، میل به آن غذا ندارد حتی ممکن است تغییر ذائقه بدهد. این که می‌گویند در معنویات، در دل معنویت بروید برای چیست؟ برای این است که شما بعد از یک مدتی معنویت را ترک کنید؛ دیگر اراده، برای جلب این معنویت تحریک نمی‌شود. ترک کردن، یک کسی، مقید است هفته‌ای یک بار، دوبار جلسه امام حسین(علیه‌السّلام) شرکت می‌کند، وعظی، جلسه روضه‌ای، گریه، سینه زنی. یک هفته شرکت نمی‌کند خیلی دلش تنگ می‌شود، همان ساعت اذیت است هفته دوم کمتر، هفته سوم کمتر اگر شش ماه، یک سال، دو سال بگذرد کلاً دیگر میلی ندارد.

خصوصیت معنویت این است: اگر معنویتِ تعریفی و معنویتِ دیداری، به معنویتِ چشیدنی تبدیل نشود، اتفاقی که می‌افتد این است که دیگر اراده ما تحریک نمی‌شود.
 یک وقتی برایتان گفتم می‌گویند قرائت قرآن، قرائت یعنی چه؟ معنی فارسی قرائت یعنی خوردن. وقتی می‌گوید قرائت قرآن، قرآن را بخورید به معنای این است که نبینید و نخوانید، قرآن را بچشید، آیه قرآن را بچشید: “الذین قالوا ربّنا الله ثم استقاموا”؛ کسانی که بر معنویت خودشان پایدار می‌مانند و استقامت می‌کنند، تَتَنزّل علیهم الملائکه؛ ملائکه را بر آن ها نازل می‌کنیم، ان لا تخافوا و لا تحزنوا؛ نترسید، غمگین نباشید. این آیه را بچشم که استقامت من در مسیر معنویت، غم من را برطرف می‌کند.

قرائت یعنی خوردن. لذا معرفت‌های دینی و لذت‌های معنوی چشیدنی است، نه دیدنی. دیدنی یک تأثیر دارد، شنیدنی هم یک تأثیر دارد ولی این دو تأثیر یک خط پایداری دارند که بعد از آن، دیگر تأثیر ندارند. پس وقتی می‌خواهید به اراده ورود پیدا کنید، اراده باید اراده‌ای باشد که در اثر چشیدن، تحریک شده باشد یعنی انسان یک تجربه کامل پشت سرش باشد.
 مثال دیگر می‌زنیم که  کامل جا بیفتد؛ به شما دفترچه راهنمایی و رانندگی می‌دهند که بخوانید امتحان بدهید، سرعت غیر مجاز، در پیچ این جوری، برای ماشین این خطرات پیش می‌آید و …، امتحان می‌دهید نمره‌اش را هم بیست می گیرید، این می‌شود اراده معرفتی یعنی تحریکی ات تحریک شده است.

در جاده می روید به شما یک ماشین قراضه نشان می‌دهند، سقف و کفش به هم دیگر چسبیده، راننده و کمک راننده و عقبی‌ها به هم دیگر مچاله شده، جلوی پلیس راه آویزان کرده اند به نشانه عاقبت سرعت تند. دیدن، اراده دیداری ات هم تحریک شده است. شما جواب بدهید چند درصد مردم بعد از این دو تحریک اراده، قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت می‌کنند؟ بعد بیاییم یک جای دیگر، یک کسی چشیده “یعنی سر پیچ چپ کرده، لوله شده،” چند درصد کسانی که چشیده‌اند رعایت می‌کنند؟ اگر قبلی را بگوییم شصت درصد خیلی خوب گفته ایم، بعدی را هم بگوییم نود و نه درصد، یک درصدِ هم مُنگُل و گاگول هستند.  مگر می‌شود یک بار انسان تصادف کند رعایت نکند؟ این مشکل عقلی دارد. یعنی صد در صد مردم بعد از چشیدن رعایت می‌کنند.

در معنویت دقیقاً همینطوری است یعنی صد در صد مردم بعد از چشیدن رعایت می‌کنند، سریع به مثال قبلی برگردیم: یک سال قبل چشیده است یک سال رعایت می کند، دو سال رعایت می کند، سه سال، چهارسال، هشت سال، پانزده سال. دیگر بعد از پانزده سال، بابت چشیدنِ پانزده سال پیش اراده اش تحریک نمی‌شود، جوابش این است که یک تصادف دیگر بکند؟ قاعدتاً بله. ولی در معنویت که اینطوری نیست، معنویتِ چشیدنی هم اگر ترک بشود دیگر اراده را تحریک نمی‌کند لذا فرمود: “الذین قالوا ربنا الله ثمّ استقاموا”  استقامت کردند، در چشیدن معنویات استقامت کردند.

در یکی از بحث‌ها عرض کردم خدمت استاد بزرگوارمان از عرفا، علما، بزرگان، خدا ان شاءالله حفظشان کند رسیدیم، یکی از دوستان سؤال کرد: آقا یک برنامه می‌خواهم، می‌خواهم این قدر قرآنِ با معرفت بخوانم، چقدر بخوانم؟ ایشان فرمودند: هر روز، چهل سال. گفت: یک چله معرفی کنید گفتند: چهل سال هر روز. چون دید این بنده خدا نگاهش استفهامی، انکاری است گفت: عزیزم شما وقتی که می‌روید غذا بخورید از یک متخصص علوم تغذیه می‌پرسید من چله غذا چه چیز بخورم؟ می‌گوید تا آخر عمر باید بخورید. شما چرا فکر می‌کنید بین تغذیه روح و تغذیه جسم تفاوتِ مصرفی است؟ برای غذا مگر یک کسی به شما بگوید: آقا یک چله شما فلان غذا را بخور . می‌گویید: بعدش چه کار کنم؟ مگر می‌توانم یک روز ترک کنم؟

تأثیر مخربی که یک روز ترک غذا بر جسم می‌گذارد همان تأثیر را یک روز ترک معنویت بر روح می‌گذارد. ان شاءالله خدا قسمتتان نکند ولی اگر یک وقتی خدای نکرده زبانم لال شیطان در جسم کسی رخنه کرد یک روز نماز واجبش را عمداً ترک کرد یک روز، تا نود سالگی یادش نمی‌رود. تأثیر مخرب یک روز ترک معنویت، ترک معنویت که می‌گوییم مقصود واجبات است ممکن است یک وقتی ترک مستحبات تأثیر مخرب نگذارد، انسان ذائقه‌اش کور می‌شود آرام آرام میلش به نوافل و مستحبات از بین می‌رود. یک روز ترک نماز واجب، فرض می کنیم کسی همیشه نماز مغرب و عشاء یا ظهر و عصر را اول وقت می‌خوانده است بعد امروز یک اتفاق افتاده نخوانده است کلاً یادش رفته بعد یادش آمده، تأثیر مخرب یک وعده ترک عمدی نماز، یک واجب را بر روح لمس می‌کند تا شصت سال یادش نمی‌رود. چله‌های ما برای معنویات، چله‌های چهل ساله است نه چهل روزه، چهل سال، چهل سال اول تمام شد، چهل سال دوم را وصل کن یک روز هم بینش نباید فاصله بیفتد.

پس اراده چه موقع تحریک می‌شود؟ قدم اول اراده تعریفی تحریک می‌شود، قدم دوم دیدنی، قدم سوم چشیدنی و این سومی خیلی مانا و پایدار است.

◄ عواملی که به اراده کمک می‌کند:

1- تضرّع.
در آیات قرآن سه، چهار مورد داریم که تضرّع به آدم ماندن خیلی کمک می‌کند. خود تضرّع فی نفسه تقویت اراده است. جلسه قبل خدمتتان گفتم این که انسان برای یک واجب درست که می‌خواهم انجام بدهم یا یک گناه بد که می‌خواهم ترک کنم، تضرّع کند. گفتم حرم مشّرف می‌شوی، حالت خوبی به شما دست می‌دهد حالا شما می‌خواهی دعا کنی، گفتم چند درصد دعاهای جدی ما برای یک حسنه یا برای دفع یک سیئه است؟؟ جدی پایش ایستاده ام، توسلِ امشبم را به امام رضا(علیه‌السّلام) بگویم این سیئه را از من بردار.حالا سی سال، ده سال، پانزده سال، بیست سال، سی سال دارم  به امام رضا(علیه‌السّلام ) توسل می کنم، یک شبش را برای این بگذارم، این همه از دنیا گفتم.

2- تاریخ.

تاریخ خیلی کمک می‌کند، به تاریخ دقت کنید. تاریخ، معنویات را برای ما مستند می‌کند. در توصیه‌های علما، اساتید اخلاق و سلوک یکی از توصیه ها این است که می‌گویند: احوالات بزرگان دین را بخوانید معنویت را مستند می‌کند، جلوی چشم ما می‌گذارد. به ما توصیه می‌کنند می‌گویند زندگینامه شهدا را بخوان چرا؟ چون معنویاتِ یک جوان را برای ما مستند می‌کند. توصیه می‌کنند می‌گویند چه؟ دوست خوب بگیر. می‌گوید دوست خوب برای چه؟ می‌گوید دوست خوب معنویات را مستند می‌کند. مستند کردن معنویت، اراده را تقویت می‌کند.

بعضی وقت‌ها اسم تاریخ، تجربه است یعنی برخی اوقات انسان یک تجربه‌ای به دست می‌آورد معنویتش برایش مستند می‌شود. تجربه‌ای که در ایثار به دست می‌آورید، لذت ایثار را می‌چشید، اثرات ایثار را می‌بینید، تجربه‌ای که شما در بحث صدقات بدست می‌آورید، تجربه توکل شما. تجربه و تاریخ، معنویات را برای من مستند می‌کند.

3- مرگ.
کلمه مرگ اراده را به شدت تقویت می‌کند. به قول آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) که می‌فرمایند: یکی از چیزهایی که من  برای دین داری خودم از آن خیلی کمک می گیرم، مرگ است. امیرالمؤمنین علی(علیه‌السّلام) ،این انسان با این عظمت، می‌گوید: منِ علی یکی از چیزهایی که برای کنترل شهوات و برای تقویت معنویات خیلی از آن کمک می‌گیرم ، مرگ است.

در توصیه‌های پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) مؤمن نمی‌تواند بدون فکر نکردن به مرگ ایمان خودش را حفظ کند در توصیه‌های امام صادق(علیه‌السّلام) آمده است: تمام جنایات تاریخ آن دقیقه و ثانیه و لحظه‌ای که اتفاق می‌افتد حتماً در آن لحظه، این انسان مرگ را فراموش کرده است! 
هیچ کاتالیزوری، هیچ میان بری مثل مرگ مسیر سلوک را سهل و سریع و آسان نمی‌کند. یک دفعه می‌بیند تا اسم مرگ، فکر مرگ می‌آید شهوات کلاً رنگ می‌بازد، انگار یک دانه قرمزی که وسط  دریای آب می‌اندازید کلاً رنگ  می‌بازد، بی رنگِ بی رنگ می‌شود و ناراحتی‌ها و غم‌ها و دردها و مشکلات از بین می رود.

حالا به این نگاه نکن که یکی دلش گرفته و می‌گوید خدایا مرگ ما را برسان، این شوخی می‌کند خودش هم اگر الان پای مرگ باشد می‌گوید حالا ما یک چیزی گفتیم چه زود هم خدا این همه دعا کردیم هیچ کدام مقبول نشد تا گفتیم خدایا مرگ ما را برسان زود ملائک آمدند! می‌گوید نه اینجوری هم نیست چون که شب میلاد است می گویم: در  منطقه عملیاتی گوجار اوضاع بهم ریخته شده بود، خیلی وضع خراب بود، محاصره هم بودیم، خمپاره و نارنجک و همه چیز داشتند  و می‌زدند. گیر کرده بودیم، بچه‌هایمان شهید شده بودند، خیلی دل هایمان گرفته بود با یکی از دوستان بودیم گفتیم که خدایا دیگر کی نوبت ما می‌شود؟ کنارمان خمپاره زدند. بابا خیلی خُوب، این همه دعا کردیم این همه، پنج سال داریم می‌گوییم یک زنی به ما بده، همین الان تا گفتیم خدایا شهادت، خمپاره زدند!

کلاً ما خیلی از صحبت‌هایمان که خدایا ان شاءالله مرگ من را بده، مثل مرگ من را بده‌های مادر‌هاست، دیدی مادر چه می‌گوید؟ تا بچه یک کم زیادی گریه می‌کند مادر می‌گوید: خدا مرگ من را برساند، همه می‌دانند شوخی است.

به آن صورتی که امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) و امام مجتبی(علیه‌السّلام) تنش می لرزید، این به شدت سازنده است یعنی یک دفعه مسیر انسان را عوض می‌کند. انسان، سر دو راهی است که به یک سمت بپیچد، به قول شیطان که آمد خدمت امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) دنیا، دنیای حرام از زمین و آسمان به سرش می‌ریزد، فقط کافی است بپیچد، فقط کافی است یک قدم بردارد، آن جا اگر یاد مرگ همان جا گریبانش را نگیرد، رفته است. یک لحظه با خودش می گوید ای آقا  آخرش چه؟! همین آخرش چه؟ به مسیر اصلی بر می گردد، آخرش به کجا می‌رسم؟ برمی‌گردد. هیچ جنایتی در تاریخ اتفاق نخواهد افتاد مگر شخص بتواند عامداً فکرش را از کلمه هجرت و مرگ و رفتن و قیامت منحرف کند، حتی جنایت‌های کوچک مثل هیچ غیبتی، هیچ تهمتی، هیچ آبرو ریزی، هیچ چیزی این‌ها جنایت‌های کوچک است، الزاماً نه قتل و غارت چون آن لحظه فراموش می‌کند.  ما راجع به مرگ و اثرات آن بیست شب صحبت کردیم.

4- مرگ کوچک.

امام صادق(علیه‌السّلام) مرگ کوچک را نام می‌برند. مرگ کوچک، ضعف و استیصالی است که در اثر مریضی برای ما اتفاق می‌افتد یعنی انسان مریض می شود، مریضی ها. واقعاً این حرکت بسیار زیبای زیر سایه خورشید که استقبال شهرها، این سنّت را مشخص می کند، انسان تعجب می کند وقتی در بیمارستان می رود مردم با چه قیافه هایی چه اعتقاداتی دارند! آن اعتقاداتی که آن جا دارند یکی از دلایلش مریضی است، مرگ کوچک است، ضعفی که مریضی ایجاد می‌کند. خُوب انسان چقدر دلش می‌سوزد و چقدر دلش می‌گیرد ای کاش ما اینقدر امکان داشتیم که همه زندگی مان را بدهیم مردم این دردها را نداشته باشند.

انسان در این توسلات، کلاً از خودش غافل می شود، ان شاءالله هر جا زیارت می‌کنید نائب الزیاره همه دردمندان عالم، مریض‌ها، مریض‌دارها، آن هایی که امنیت ندارند، آن هایی که فقر دارند، آن هایی که مشکل دارند، آن هایی که دارند آبرو داری می‌کنند و زندگی شان را می‌چرخانند ولی خُوب خیلی مشکلات دارند، ان شاءالله آن ها را فراموش نکنید و مظلومین عالم و مخصوصاً آن هایی که تحت فشار هستند، تحت ناراحتی هستند، مادرهای بچه از دست داده، پدرها و مادرهای شهدا، فرزندان شان و خیلی درد ها، آن قدر درد در عالم است. در این نقطه تاریخی که ما ایستادیم زیاد شده است که ما راجع به دردهای عموم خودمان باید یک بار دیگر تجدید نظر کنیم، خیال خودمان را هم راحت کنیم بگوییم خیلی مسخره هستیم. دیگر دردهایمان از مسخره بودن به مضحک بودن دارد نزدیک می‌شود، خیلی دردهای پیچیده در عالم است، که اصلاً انسان نمی‌تواند بفهمد. من خودم  را دیشب در موقعیت یک مادری گذاشتم که توسط این صهیونیست‌های کثیف بچه‌اش کشته شده است، بعد این مادر داشت تلاش می کرد که ببیند ضربان قلب بچه اش را می‌تواند بشنود یا نه، من خودم را جای این گذاشتم گفتم من اگر جای این بودم سرم را همین طوری که روی سینه بچه گذاشتم همان جا می‌ماندم تا بمیرم، کم دردی نیست، سر آقا امام رضا(علیه‌السّلام) را شلوغ کردیم آقا این را بده  آن را بده، دلم گرفته، به خدا مسخره ایم!!

استیصال به معنای بریدن از دیگران یا قطع امید از دیگران است که در تقویت اراده خیلی کمک می‌کند، چرا؟ چون اتفاقاً انسان وقتی از دیگران قطع امید می‌کند در آن لحظه، نیاز به نصرت الهی در دل انسان واقعیت پیدا می‌کند و وقتی می‌گوید: “ایاک نعبد و ایاک نستعین”، واقعی است و خداوند تبارک و تعالی سخن واقعی بنده و عبد خود را زمین نمی‌گذارد حتی اگر این انسان پیغمبر باشد، در آیه شریفه قرآن چه می‌فرمایند؟ حتی “إذِا استَیأسَ الرُّسُل”: حتی پیغمبران ما، آن لحظه که ما نصرت می‌فرستیم، “قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا”: آن زمانی که به شما کمک می‌کنیم که استیصال، شما را به این نقطه رسانده باشد که به خدا، واقعی بگویید: خدایا! کمک کن. خداوند تبارک و تعالی، بسیاری از بندگانی که اصلاً خدا را نمی‌شناسند، چون واقعی به یک متافیزیک، به یک ماورائی توسل پیدا می‌کنند، خدا به جای آن ماوراء، جواب می‌دهد.

شخصی درِ خانه فلان بُت را زده جواب گرفته است، بت است، خدا جواب داده! آن شخص، واقعی در زده است خدا جوابش را می‌دهد. در بسیاری از توسلات معنوی که در قبایل فلان جزیره و آدم خوارها، از این فرهنگ‌های پایین، می شود، جواب می گیرند، خدا دارد جواب می‌دهد شخص نمی‌فهمد، بسیاری از توسلاتی که دور خانه کعبه دارد می شود خدا جواب نمی‌دهد چون واقعی نیست،  یک بار ایاک نعبد و ایاک نستعینِ واقعی.

استیصال چه می‌گوید؟
 استیصال می‌گوید: در لحظه آخر یعنی جایی که شما واقعی با خدا حرف می‌زنید، واقعی یعنی دیگر هیچ امیدی به هیچ جای دیگر ندارید، خداوند تبارک و تعالی اگر ببیند واقعی است، حتی جواب فرعون مدعی خداوندی را هم می‌دهد و اگر غیر واقعی باشد یعنی شما به نقطه استیصال نرسیده باشید یعنی به نقطه‌ای نرسیده باشید که از بقیه قطع امید کرده اید، “حَتَّى إِذَا اسْتَيْئَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا جَاءَهُمْ نَصْرُنَا” اتفاق نیفتاده باشد یعنی نفهمیده باشید بقیه دروغ هستند همه الکی است.

الان داعش هم شعار العِزّة لله می‌دهد، همه دارند همین را می‌گویند. شما در خیابان با هر کسی مصاحبه کنید همه می‌گویند عزت دست خدا است، آبرو دست خدا است اما از هزار مورد تلاش برای آبرو داری، نهصد و نود و نه مورد غیر خدایی است، پس چه طوری می‌گویید آبرو دست خدا است؟؟ حرف واقعی با خدا زدن، واقعاً از صمیم قلب؛ وقتی سعدی بر کرسی سخن دانی می نشیند و می‌خواهد صحبت کند اولین کلامش با خدا این است: می‌گوید خدایا! این حرف‌ها در طول تاریخ خواهد ماند، بسیاری از این حرف‌ها از ذهن نسبیِ ناقصِ من صادر شده و غلط است، آن کسی که باید درست بشنود شما باید مسیرش را مشخص کنی. بعد می‌بینیم وقتی این طوری به خدا می‌گوید، گلستان می ماند و گُل می‌کند. می‌گوید من به اندازه عقلم بلدم حرف بزنم، اندازه عقلم بلدم عمل کنم. تأثیر عمل، مثبت یا منفی به خودِ عمل بستگی ندارد به مؤثر بستگی دارد. تأثیر عمل به خود عمل بستگی ندارد ما در این عالم چه کاره هستیم؟ ما وظیفه‌مان را انجام می‌دهیم. ممکن است بنده به کسی سیلی بزنم ممکن است خداوند تأثیرش را مثبت قرار بدهد، ممکن است بنده به یک کسی لبخند محبت بزنم، خداوند تأثیرش را منفی بگذارد.

◄ نکته آخر را در باب اراده:

خیلی جدی به آن دقت و فکر کنید که در تأثیر اراده چه قدر مشخص است. خیلی دقت کنید، ببینید ما تا مخالف را نبینیم اراده‌مان برای موافقت تحریک نمی‌شود. مثالی که می شود بیان کرد؛ فرض می‌کنیم شما اگر یک وقتی یک مریض را به عنوان مخالف سلامت نبینید اراده ات برای اینکه مسیری که این مریض رفته را نروید، خیلی تحریک نمی‌شوید. برای شما سریال می‌سازند اسمش را می‌گذارند آینه عبرت، در این آینه عبرت، سرنوشت گنه‌کاران به عنوان مخالف مسیر سلامت برای شما به تصویر کشیده می‌شود بعد شما اراده‌تان برای موافقت مسیر سلامت تحریک می‌شود؛ لذا در سیستم دینی اولین چیزی که  برای ما کاملاً معرفتی است و قابل نگاه، تأکید و توصیه است این است که اصلاً شما دین را شروع می‌کنید با یک جمله و یک کلمه شما می‌خواهید مسلمان بشوید اولین جمله‌ات چیست؟ “لا اله الا الله”. در دین می‌گوید اول “لا اله” را بشناس بعد سراغ “الله” بیا. “یعنی مخالف”، در دین می‌گوید اول مخالف. لذا تأکیدی که دین بر این دارد که می‌گوید اگر قرار است دینی انسان را به اوج ببرد و ترقی بدهد دو بال لازم دارد؛ “هل الدین الا الحب و البغض”؟ بغض یعنی چه؟ بغض یعنی دیدن مخالف.

شما ببینید در کربلا و عراق این آقای مقتدا صدر خدا ان شاءالله حفظش کند و در مسیر هدایت نگهش دارد، می‌دانید که چند سال پیش این شخص لشکر جیش المهدی داشت با نیروهای مالکی می‌جنگید. کشت و کشتار شد، خونریزی، شیعه‌ها به جان هم افتاده بودند، به همدیگر تیر می‌زدند، حالا مثل آدم کنار هم ایستادند العربیه، العراقیه، مقتدا صدر، حکیم، نوری مالکی، حزب الدعوه و …  همه کنار هم “کَأنّه بُنیانٌ مَرصوص”، این چرا اتفاق افتاده است؟ چون مخالف را دیده اند. وقتی به شما می‌گویند برای اینکه دوستت را خیلی دوست بداری سعی کن دشمنت را خیلی دشمن بداری، “هل الدین الا الحب و البغض”؟ یک عده از ما در بستر هیئات مذهبی فقط چه کار می‌کنیم؟ فقط محبت‌مان را تقویت می‌کنیم بعد کف جامعه می بینید این شخص فقط محب بار آمده است. محب، خیلی خوب است مکتب محبت خیلی عالی است، من خودم مُرید مکتب محبت هستم، “منم که شُهره شَهرم به عشق ورزیدن منم که دیده نیالودم به بد دیدنِ دوست”، من دوست را همین الان اضافه کردم به فرمایشات حافظ(علیه الرحمه)، منم که دیده نیالودم به بد دیدن دوست. برائت چه می‌گوید؟ می‌گوید تولّی و تبرّی، تولی چه می‌گوید؟ یعنی دوست داشتن امام رضا(علیه‌السّلام)، دوست داشتن خدا و ادامه اش شما بگویید: و دوست داشتن دوستان خدا. این تولّی می شود همه بلد هستید، می گوید: چرا فلانی را دوست دارید؟ می‌گوید نوکر امام حسین(علیه‌السّلام) است. می‌گوید: چرا فلانی را دوست دارید؟ می‌گوید در هیئات است. چرا فلانی را دوست دارید؟ جزء جبهه انقلاب اسلامی است. چرا فلانی را دوست دارید؟ از بچه‌های بسیج، سپاه است. چرا و چرا؟ چون دوستان دوستِ ما است. برائت چه می‌گوید؟ دشمن داشتن دشمنان خدا و دشمن داشتن دوستان دشمنان خدا، این قسمت گمشده برائت ما است، دوستان دشمنان خدا، دشمنان خدا، دوستانی دارند که اگر این دوستان نباشند دشمنان خدا اینقدر مجهّز نیستند.

◄ نکته اول در برائت این است: یعنی وقتی من می‌گویم یا امام رضا(علیه‌السّلام)، امام رضا(علیه‌السّلام) می‌گوید: خیلی خُوب با دشمن‌های من چه می‌گویی؟ آن ها را هم می‌زنم و پدرشان را در می‌آورم، می‌گوید: دوستان دشمنان ما؟ می‌گوید با ما دعوا ندارند. می‌گوید: تمام مشکل ما همین جا است. مشکل ما اسرائیل نیست، بیشتر از نصف جهان با اسرائیل دشمن هستند، مشکل ما حالا داعش نیست که؛ همه جهان با داعش دشمن هستند، مشکلی که در شیعه گی و اسلام و مسلمین ایجاد می‌شود در این است که: دوستانِ دشمنان خدا را نمی‌توانند تشخیص بدهند.

آن هایی که دشمنی اش را نمی‌بینیم، می‌بینیم زیر آبی دارد دشمنی می‌کند. آن دشمنی که دارد تجهیز می‌کند، آن دشمنی  که دارد حمایت می‌کند، دارد تکثیر می‌کند، دارد ایجاد می‌کند، آن دشمنی که یک دشمنِ واقعی را رو به روی من می‌نشاند که من این را بِکُشم، کاری به آن نداشته باشم. این اولین نکته برائت است یعنی وقتی به یک دشمن رسیدی، دشمن من نفس من است یا نه؟ دشمن من شیطان است یا نه؟ دشمن ما آمریکا و اسرائیل هستند یا نه؟ خیلی خُوب، این که می‌گوییم مرگ بر فلان اما شناخت دوستانِ دشمنان خدا جزء بصیرت‌های ایمانی است، اگر این اتفاق نیفتد ما چه امام رضایی هستیم؟؟ اصلاً مشکل علی بن موسی رضا(علیه‌السّلام) در جامعه، مشکل سیزده معصومی که آمدند و نتوانستند حکومت را حکومت مهدوی و آرمانی، الهی کنند این بود که مردم، یکی دوستی با دوستان بلد بودند، دوم دشمنی با دشمنان، مردم دشمنی با دوستانِ دشمنان خدا را بلد نبودند.

می‌گوید: بی آزار است کاری ندارد که، حالا در همین جامعه ایرانی ما، بین همین جمع بچه شیعه شب میلاد امام رضایی، یک عده هستند این دیگر خیلی سطح پایینش دارم می‌گویم، کف شناخت را دارم می‌گویم، یک عده هستند بین آمریکا و اسرائیل تمیز قائل می‌شوند یعنی می‌گویند اسرائیل کثیف است ولی آمریکا نه!! این طوری‌ها هم نیست این که هیچی، کفِ کفش است، آن شخصی که تشخیص نمی‌دهد جامعه اروپا می‌تواند با ما دشمن باشد، آن شخصی  که نمی‌تواند تشخیص بدهد خیلی چیزهای داخلی و خارجی این ها هم عِدّه و عُدّه دشمن هم جور می‌کنند، دیگر اصلاً گیر نمی‌آید. دشمنی با دوستانِ دشمنان خدا. چه کسانی هستند این ها را جلو می‌برند؟

مشکل بزرگ واقعه عاشورا، این نبود که مردم امام حسین(علیه‌السّلام) را نمی‌شناختند یا این نبود که مردم یزید را نمی‌شناختند، مردم کوفیان را نمی‌شناختند، کوفیان چه کسانی بودند؟ شیعیان پای حکومت امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) بزرگ شده ی پای مکتب زینب(سلام الله علیها) درس خوانده و مفسر قرآن شده‌ای که با دشمنان حسین(علیه‌السّلام) دوستی می‌کردند و می‌گفتند هزینه‌ای برای ما ندارند، هم یزید را احترام می‌گذاریم و هم پیرو حسین(علیه‌السّلام)! نطفه شهادت ابا عبدالله(علیه‌السّلام) در کربلا مثل این روزهایی رقم خورد که مردم و اطرافیان و مسلمین از این که غیر از یزید، دوستان یزید هم باید شناسایی بشوند غافل شدند. دوست یعنی چه کسی؟ یعنی کسی که از دشمن خدا برائت نمی‌کند.

در جامعه امروزی ما کسانی که هر روز می‌گویند: دست خدا بر سر ماست خامنه‌ای رهبر ماست، هر چه آقا بفرمایند، از این ها در جامعه زیاد داریم، هرچه آقا بفرمایند، آقای انجوی دستت درد نکند گفتید هر چه آقا بفرمایند، آقا را تنها نگذاشتی بارک الله بیا پایین، این حرف‌ها کدام است؟ هرچه آقا بفرمایند محبت توست. آیا دشمنانِ ولی فقیه، آیا شما دوستانِ دشمنانِ ولی فقیه را توانستید شناسایی کنید؟ یک روز از همین جا لطمه می‌خورید، هرچه آقا بفرمایند مشکلی را حل نمی‌کند، خیلی در کربلا بودند، خیلی ها زمان امام رضا(علیه‌السّلام) بودند، هفته قبل بحثش را کردم(قسمت دوم بحث هفته قبل)، هر چه امام رضا(علیه‌السّلام) بفرمایند، گفت: آقا هرچه امام رضا(علیه‌السّلام) بفرمایند با والی خراسان شما جور در نمی‌آید، شما هم تحت ولایت والی خراسان هستید، هم می‌گویید هر چه امام رضا(علیه‌السّلام) بفرمایند، شما چه طور مُرید امام رضا(علیه‌السّلام) هستید؟ صد هزار نفر پا رکاب شما در خراسان ایستاده اند، آقا فرمود: ده نفر هم نداریم.

رفقای ما چه قدر دوستانِ دشمنان خدا هستند؟ کنارش ایستاده. هزینه ولایت در این دوره و زمانه خیلی پایین است، مرگ بر ضد ولایت فقیه و … من پیرو امام حسین(علیه‌السّلام)، من پیرو امام رضا(علیه‌السّلام) هستم، هزینه اش خیلی پایین است، درود گفتن هزینه ندارد اما می‌گوید عزیزم شما که می‌گویی بنده با دشمنان مشکل دارم چرا اسم نمی‌آوری؟ اسم بیاور. در محبت چه قدر راحت اسم می‌آوریم، چرا در برائت اسم نمی‌آوریم؟؟ بنده از این آدمِ، آقای انجوی، ایشون مشکل دارد، چون هزینه برائت بالا است برادرها و خواهرها ما داریم می رویم شما هم هستید، شاید هم ما باشیم شما بروید ولی بدانید کسانی که حاضر نیستند هزینه برائت را بدهند پای محبت شان نخواهند ایستاد، کسانی که که حاضر نیستند بر علیه دشمنان علی(علیه‌السّلام) به اسم تظاهرات کنند، پای محبت امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) نخواهند ایستاد.

حالا این‌ روزها باب شده الحمدالله اسم آمریکا را هم می‌آورند، قبلاً که فقط می‌گفتند اسرائیل، چون دیگر همه می‌گفتند. روزنامه اسرائیل نوشته بود که اصلاً ضد اسرائیلی بودن در جهان تِز روشنفکری است یعنی یک کسی می‌خواهد بگوید روشنفکر است، ژست ضد اسرائیلی می‌گیرد حالا دیگر همه جهان فهمیدند در جاهای مختلف جهان مثلاً در بُرکینافاسو و اتیوپی و نیوزلند و خودِ آمریکا و انگلیس و اروپای شرقی و غربی و… اگر یک کسی بخواهد در جامعه  مقبولیت پیدا کند، تِز روشنفکری بگیرد ژست ضد اسرائیلی می‌گیرد، دیگر امروز مرگ بر اسرائیل گفتن هنر نیست، بعد حالا جلوتر آمدیم حالا دیگر همه رسیدند به این که می‌گویند: دیگر مرگ بر آمریکا هم باید بگوییم، حالا دیگر کم کم  مرگ بر آمریکا گفتن ژست روشنفکری می‌شود، هر کسی می‌خواهد ژست بگیرد می‌گوید: مرگ بر آمریکا مثل قبلاً که می‌گفتند آمریکا مهدِ فلان و این ها… حالا این طوری شده است.

ما همیشه سی سال در برائت عقب داریم می دویم، ما همیشه بعد از قتل حسین(علیه‌السّلام) می‌فهمیم که باید با والی کوفه هم دشمنی می‌کردیم، ما باید بعد از روز عاشورا می‌فهمیدیم، باید عمر سعد را قبل از عاشورا می کوبیدیم حافظ کل قرآن بود که بود، شمر جانباز لشکر امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام) بود که بود، باید قبل از عاشورا می‌گفتیم: جانبازی او مال بیست سال قبل است، این ها را باید می‌گفتیم، تعارف کردیم، دقت کنید برائت یعنی این.

بعد ما امروز در دبیرستان‌ها باید برویم توضیح بدهیم به خدا، به پیر به پیغمبر شاه آدم خوبی نبود، خیلی جالب است کارمان به کجا رسیده باید برویم اثبات کنیم ساواک بد بوده است، امروز دارند مُریدهای رضا شاه را آدم فلانی بوده، دلیری بوده مملکت را نجات داده!! عجب بدبختی گیر افتاده ایم، هر چه مملکت ما به باد رفته در سیستم پهلوی و قاجار بوده است، هر چه مملکت ما آب رفته آن جا بوده است، بعد امروز باید در دبیرستان ثابت کنیم، چون مردم ما، استادهای ما، بزرگ های ما، سی سال بلد نیستند در برائت شان خوب کار کنند، مصداق، اسم رهبری تنها است، رهبری تنها است برویم حمایت کنیم مثل امام رضا(علیه‌السّلام) نشود، حمایت این طوری که فقط بگویید درود بر فلان، هرچه آقا  فرمودند فایده ندارد، برائتت کجا است؟ چون برائت نکردیم این طوری شده دیگر، حالا این هم مُد است، هر کسی بخواهد هر صحبتی بکند می‌گوید همین طور که مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی) فرمودند، بعد یک صحبت دیگر می‌کند اول و آخرش با این جور در نمی‌آید!

ان شاءالله به حق امام رضا(علیه‌السّلام) خدا به ما بصیرت بدهد. بعد چه می‌گوییم؟ دشمن که می‌آید اراده تقویت می‌شود. داریم در مورد تقویت اراده صحبت می‌کنیم، دشمنی که ملموس می‌شود اراده تقویت می‌شود، تازه می‌فهمید چه خبر است. دانشجو سال اول ما گیج نمی‌زند که دوره رضا خان اگر ادامه پیدا کرده بود حالا به دروازه‌های تمدن بزرگ رسیده بودیم، دیگر نشد اسلام بر سر کار آمد، عرب‌ها آمدند کار را خراب کردند! این را دقت کنید سکوت، سکوت، ما اسم نیاوردیم، مصداق نیاوردیم، روشن نکردیم، به مردم خط‌ ها را واضح نگفتیم.

من فراموش نمی‌کنم درجات همه شهدا را متعالی کند و خدا رحمت کند ان شاءالله شهید داد اللهی، یک چند سالی از ما بزرگتر بود، مدتی قبل از پایان جنگ داشت گیج می زد، صفحه اول روزنامه جمهوری اسلامی در مقابلش باز بود گفتیم: حاج علی آقا چه شده است؟ گفت: گیج شدم، قائم مقام رهبری گفته که بنده بابت این که جنگ از سال شصت و دو به بعد ادامه پیدا کرد از خانواده شهدا عذر می‌خواهم نباید بچه‌های تان را به کشتن می‌دادیم، این بالا خودِ رهبری”امام خمینی رحمه الله علیه” گفته من از تحلیل‌های غلط این چند روزه از خانواده شهدا عذرخواهی می‌کنم، معذرت می‌خواهم، شرمنده هستم. گفت: این دو با هم نمی‌خواند. رهبر و قائم مقامش با هم نمی‌خوانند، بعد می‌گوید چه شد؟ چیزی نشد یک سال، چهار سال نگفتید رودربایستی کردید که آقا این پایین و بالایش با همدیگر جور در نمی‌آید، چرا؟ چون در جناح ماست، چون در جناح مخالف ما است، موافق ماست، کنار هم هستیم.

یکی از فرمایشات خیلی جدی رهبری این است که می‌گوید: آقا کنار هم بودن را برای یک هدف تحمل نکنیم، بررسی کنیم تو چرا کنار من هستی؟ حالا فقط به جنبش سبز که نگفت به ما هم دارد می‌گوید، چون حالا یکی از مُدها، ولایتی بودن است، فقط به آن ها نگفت که آقا کنار شما رقاصه و فراری زمان شاه و سلطنت طلب در این داستان چه کار می‌کند؟ چرا این را نمی‌گویید؟ چرا این ها کنار من هستند؟ بعد مشکل پیدا می‌کنید، حالا مثلاً بعد از چهارسال، هفت سال، فهمیدند مشکل ما این بود که روز اول خطوط ‌مان را پاستوریزه و پالایش نکردیم، ما حواسمان به چه است.

امروز مفتی اعظم عربستان بابت فتنه داعش به چه کنم و چه کنم و غلط کردن افتاده، برای چه این اتفاق افتاده است؟ برای این که آن زمان می‌گفت: کنار ما است با ایران دارد می‌جنگد دیگر، این هم دارد چوبش را می‌خورد. ما چه قدر سال هشتاد و هشت راجع به تفسیر سوره محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) داد زدیم که نباید و  نمی‌توانیم کنار این ها باشیم، قرآن می‌گوید: نگیرید “لا تتخذوا” نگیرید! از دشمنان خدا در کنارتان برای هیچ هدفی استفاده نکنید.

در تاریخ داریم ابوسفیان: گفت علی جان تمام مدینه و مکه را برایت می گیرم و در اختیارت می گذارم، واقعاً این کار را می‌کرد، تمام پایه‌ها دست ابوسفیان بود، به سرعت همه را سرنگون می‌کرد کلید را دست امیرالمؤمنین(علیه‌السّلام)می‌داد، حضرت فرمودند: من از تو برای هدف مقدس خلافتم کمک نمی‌خواهم. دقت کنید! پالایش کنید! امروز مُد شده، مواظب مُدها باشیم! سی سال عقب نیفتیم، یک وقتی دوباره می‌آییم سرکارمان می بینیم این که کنار دستی خودمان بوده، مواظب باشید!

من اتفاقی اسم یکی از همبازی ها و همکلاسی هایم را که دوره مدرسه با هم همبازی بودیم در اینترنت دیدم، در مشهد با هم، هم بازی بودیم، همکلاسی بودیم، اسمش را بیاورم شاخ در می‌آورید! اسمش را نمی آورم چون مشهور است، تا حالا دقت نکردم این مشهورِ اوست، بعد یک دفعه دیدم نوشته متولد هزار و سیصد و چهل و هفت، مشهد، اسمش که همان بود، فکر نمی‌کردم این همان باشد، رفتم عکسش را نگاه کردم دیدم خودش است، چند سال در مدرسه با هم، همکلاسی، هم بازی، تیله بازی، کاشی بازی، حالا برای خودش در شقاوت چه شده؟! به قرآن بچه خوبی بود، خیلی بچه خوبی بود، پایگاه بسیج بودیم، با هم بزرگ شدیم، چند بار از مجاهدین خلق و منافقین، بد کتک خورده بود، چه می‌دانم؟! یا اباالفضل، این جا چه کار می‌کند؟ ده سال اسمش را می‌شنیدم نمی‌دانستم این همان شخص است، اصلاً فکر نمی‌کردم او باشد!! این داستان است مراقب باشید.

پس اعلام برائت؛ با شناخت پای کار بیایید، به حرف‌ها دقت بشود، به صدر حرف نگاه نکنیم، ذیلش را فراموش کنیم؛ بسم الله الرحمن الرحیم گفت: دیگر نگوییم بقیه اش چه می‌شود؟ اول آیه قرآن خواند نگویید: دیگر تمام است، تا گفتند: با آروزی توفیق و سلامتی برای مقام معظم رهبری(مد ظله) و امام(ره) و شهدا و…  خیلی خُوب این ها را که همه می‌گویند، بگو ببینم بقیه‌اش چه است؟ بقیه اش خیلی مهم است.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید