امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت دهم

13 آذر 1404 -   4:25 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا نور
متن سخنرانی
سیدمحمد انجوی‌نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت دهم
تاریخ: 1401/05/22

 

عناوین اصلی سخنرانی:
》اتفاقات خوب و بد دنیا آن‌قدر بزرگ و مهم نیستند که خودمان را درگیر آن اتفاقات کنیم
》خداوند از ما توقع ترک صددرصدی گناه را ندارد، همین که لغزش‌های ما سیر نزولی داشته باشد مقبول است
》خدا از ما توقع دارد همان‌طور که حواسمان به این دنیای فانی هست، به آن دنیای باقی هم باشد
》بهترین روش برای صبر بر معصیت قرنطینه است
》 شیطان در آخرالزمان سعی می‌کند طاعت را چنان برای ما سخت جلوه دهد که خیال کنیم خدا هم از ما چنین توقعی ندارد
》صبر بر معصیت یعنی در اثر اتفاقات غم‌انگیز غم‌بار بشوید؛ اما ناامید و مأیوس نشوید و کفر نگویید
》گاهی صبر بر معصیت این است که از نعمت‌های خدا در راه خلاف خدا استفاده نکنیم و طغیان نکنیم

خداوند تبارک‌وتعالی از ما توقع دارد همان‌طور که حواسمان به کوچک‌ترین کارهایمان در این دنیای فانی هست حواسمان به آن دنیای باقی هم باشد؛ چرا که اصل جاودانگی و پس از این دنیاست.  یکی از راه‌های صبر بر معصیت، ایجاد قرنطینه است و مهم این است که یک‌دله به قرنطینه برویم. شیطان در آخرالزمان صبر بر طاعت را خیلی برای ما محو و کم‌رنگ می‌کند و سعی‌اش بر این است که طاعت را سخت نشان بدهد. در اثر اتفاقات غم‌انگیز غم‌بار بشوید؛ اما ناامید و مأیوس نشوید، کفر هم نگویید. از نعمت خدا بر خلاف خدا استفاده نکنیم.

》اتفاقات خوب و بد دنیا آن‌قدر بزرگ و مهم نیستند که خودمان را درگیر آن اتفاقات کنیم
بحث سلوک کاربردی را قبل از دهۀ محرم خدمتتان داشتیم که امشب قسمت دهمش است. ان‌شاءالله به مناسبت ایامی که در آن هستیم و کاروان خانم زینب(س) در بحث صبر صحبت می‌کنیم، از آن منظری که کاربردی باشد. آن چیزی که تکراری است و همه شنیده‌ایم این است که صبر سه قسمت است:
1. صبر بر طاعت  2. صبر بر معصیت  3. صبر بر مصیبت
آیۀ شریفۀ قرآن می‌گوید: «الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ». این آیه بیشتر برای مراسم ختم‌ها به کار می‌رود؛ [د‌ر‌حالی‌که]  این اصابت و مصیبت به آن معنایی نیست که در فارسی برای ما مصطلح است. در فارسی مصیبت یعنی عذاب، غم، درد، مرگ و… ؛اما معنای حقیقی کلمۀ مصیبت یعنی آن‌چه که اصابت کرده است. کاملاً هم مشخص است مصیبت یعنی اصابت شده؛ ولی ما در فارسی اصطلاح غلطی داریم که می‌گوید مصیبت یعنی چیز بدی که اتفاق افتاده است. پس آیۀ شریفۀ قرآن در حقیقت دارد راجع‌به همۀ اصابت‌ها صحبت می‌کند؛ چه اصابت خوب و چه اصابت بد. «الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ» [کسانی که وقتی] چیزی بهشان می‌رسد، «قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» که این خیلی مصطلح است که در فوت افراد و ختم‌ها به کار می‌رود. اما حقیقتش این است که آیۀ قرآن این‌گونه تفسیر می‌شود که اتفاقاتی که می‌افتد چه خوب باشد برای ما و چه بد، این اتفاقات خیلی‌ بزرگ نیست و دنیا هم خیلی مهم نیست که ما راجع‌به این اتفاقات خودمان را درگیر کنیم چه با شادمانی زیاد و چه با ناراحتی زیاد. ما از جایی آمدیم، به همان‌جا هم برمی‌گردیم و توقع این است که ما در دنیا به فکر همان جایی باشیم که قرار است برویم: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ». لذا وقتی برای انسانی اتفاق بد و سختی می‌افتد یا اتفاق خوبی که ممکن است مستش کند، سریع به این نکته می‌رسد که بالأخره این دنیا فانی و فناپذیر است و ما هستیم که باید به آن زمان و وقت اصلیمان فکر کنیم. صبر را هم زیرمجموعۀ همین ببینیم: صبر بر مصیبت یعنی آن چیزی که اتفاق افتاده یا صبر بر معصیت یا صبر بر طاعت.

》خداوند از ما توقع ترک صددرصدی گناه را ندارد، همین که لغزش‌های ما سیر نزولی داشته باشد مقبول است
صبر بر معصیت که مشخص است. اولاً طبق فرمایش امیرالمؤمنین(ع) از ما توقع صددرصدی ندارند، از ما توقع رشد دارند. مثلاً این شخص در دهۀ نود در برابر معصیت‌ها خیلی می‌لغزید، الآن کم شده و بعداً هم کمتر می‌شود. اینکه لغزش‌های ما سیر نزولی داشته باشد همین از نظر خداوند تبارک‌وتعالی مقبول است. می‌گوید این دارد به سمتی می‌رود که بهتر شود. لذا اگر آدم منبری بشنود، سخنرانی بخواند، آیه یا حدیثی بخواند و بعد جو بگیردش که من دیگر از فردا تمامم! نظر قرآن این است که تمام نیستی! انسان خیلی عمیق‌تر و پیچیده‌تر از این است که بخواهد تصمیم‌های یکهویی بگیرد. ما نه اخلاص تمام داریم و نه در معصیت توانایی کنترل کامل داریم، همه‌اش سیری است. سیر ما باید صعودی یا نزولی باشد، اصلش این است؛ یعنی حرکت ما به سمت بهتر شدن. این نکتۀ اول.

》خدا از ما توقع دارد همان‌طور که حواسمان به این دنیای فانی هست، به آن دنیای باقی هم باشد
نکتۀ دوم اینکه آدم‌ها باید حواسشان باشد که خداوند تبارک‌وتعالی از ما توقع دارد. حواسمان به کوچک‌ترین کارهایمان در دنیا هست، حساب و کتاب همه چیز را داریم، برنامه‌ریزی می‌کنیم، یادداشت می‌کنیم، می‌نویسیم و خیلی‌ دقیق بررسی می‌کنیم؛ همۀ این‌ها را خداوند تبارک‌وتعالی می‌بیند که ما در مسائل مادی، مسائل درسی، مسائل اداری و مسائل مختلف دنیایی خیلی دقیق بررسی می‌کنیم و توقعش این است که ما که این‌قدر برای دنیای محدود فانی زحمت می‌کشیم، دقت می‌کنیم و کم و زیادش را مراقبت می‌کنیم، حواسمان به آن دنیای باقی هم باشد. خیلی وقت‌ها بر امثال من، یک هفته، ده روز می‌گذرد و اصلاً یادم نیست اصل کار جاودانگی و زندگی ما پس از این عالم است، لذا خیلی بی‌خیالم؛ یعنی حساب کتابش دست خودم نیست.

》بهترین روش برای صبر بر معصیت قرنطینه است

یکی از نکات صبر بر معصیت همین است که من حسابش را داشته باشم. مثلاً من امسال، این ماه، این هفته یا حتی اگر خیلی دقیق‌تر بخواهم بگویم امروز بهتر از دیروز بودم. سیر من، سیر خوبی‌ است؛ گرچه ما مجبور می‌شویم برای کنترل خودمان قرنطینه‌ درست کنیم و این قرنطینه‌‌ها اتفاقاً خیلی مفید است. بین کسانی که اعتیاد دارند و می‌خواهند ترک کنند معمولاً آن‌هایی موفق می‌شوند که قرنطینه می‌روند. ممکن است کسی در کف جامعه هم بتواند ترک کند؛ اما آن‌هایی موفق‌ترند که قرنطینه می‌روند یعنی در برهه‌ای، خودشان را از چیزهایی که ممکن است باعث لغزش آن‌ها شود جدا می‌کنند. قرنطینه‌‌هایی که ما داریم یکی ماه رمضان است، یکی دهۀ محرم است، سفر زیارتی مشهد و کربلا و غیره است. پرانتزی باز می‌کنم: مؤمنین و کسانی که مدام مشهد و کربلا می‌روند، ماه رمضان هستند و… به‌لحاظ اینکه به دفعات بعد امید دارند خیلی یک‌دله وارد [این قرنطینه‌ها] نمی‌شوند، خودم هم همین‌طوری هستم. بعضی‌وقت‌ها مثلاً دهۀ محرم می‌بینم آقایی نشسته و مشخص است فقط دهۀ محرم درِ خانه امام‌حسین(ع) می‌آید اما میزان خلوص نشستن و توجه و تمرکزش [نشان می‌دهد] که من دهۀ محرم آمدم و باید یک‌دله باشم، این آدم خیلی قرنطینه‌اش قوی‌تر از امثال من است که می‌گویم حالا دهۀ محرم هم نشد، شنبۀ بعدش می‌آیم، کربلا، مشهد، گلزار، احمدبن‌موسی(ع) هست و هیچ‌کدام از این‌ها را هم آخر یک‌دله نمی‌روم. همه‌اش را پنجاه‌پنجاه می‌روم؛ ولی آن کسی که [فقط دهۀ محرم می‌آید] با خودش می‌گوید من اگر قرار است یک دهه بروم، آن یک دهه را کاملاً مخلصانه و صاف بروم.

 در قرنطینه چیزی که خیلی مهم است این است که یک‌دله برویم. اینکه مثلاً معتادی به قرنطینه برود و بگوید من روزی ده بار می‌کشیدم، در قرنطینه روزی یک بار می‌کشم، همان روزی یک‌ بار کار را خراب می‌کند. یک‌دله رفتن در قرنطینه [خیلی مهم است،] قرنطینه‌هایی که ما خودمان برای خودمان می‌گذاریم. ان‌شاءالله خدا توفیق بدهد همه با هم اربعین، کربلا برویم؛ یک‌دله کنیم و بگوییم مسیری را می‌رویم‌ که یک قرنطینه است و صبر بر معصیت در آن چک می‌شود. من ‌ بعضی‌ وقت‌ها خیلی دقت می‌کردم. یادم هست در اربعین خود عراقی‌ها خیلی متفاوتند. من نمی‌دانم در این دهه چه اتفاقی برای عراقی‌ها می‌افتد؟ خیلی متفاوتند. در یکی از سفرها تقریباً دویست نفر دختر لبنانی [را دیدم] که روی سرشان هم پارچۀ زردی زده بود «حزب‌الله» و از پشت که نگاه می‌کردی[کاملاً مشخص بودند]، بعد من دقت کردم هفت‌هشت‌ده تا جوان عراقی که تند تند پیاده می‌رفتند، با تیپ‌های نه خیلی مذهبی با شلوار کوتاه، موهای کار کرده، تیشرت که مشکی بود ولی مد بود، حتی یکی دو نفرشان ابروهایشان هم دست زده بودند و [بدون کمترین توجهی] از کنار این دویست نفر گذشتند. من روی همین هفت‌هشت‌ده تا دقت کردم؛ ببینید من نمی‌گویم نگاه حرام، بالأخره آدم نگاه کنجکاوی که دارد! دویست تا دختر لبنانی با هم دارند می‌آیند، برگردد نگاه کند که این‌ها کی‌اند؟ چی‌اند؟ این‌ پسرها حتی نگاه کنجکاوی نکردند! من احساسم این بود که مثلاً در عراق یک دهه را از بچگی کار کردند و قرنطینه‌اند؛ اما ما در ایران این را نداریم. در ماه رمضان هم خیلی از ما یک‌دله پای کار نمی‌آییم. از همه چیز در این دهه آن‌ها فاصله می‌گیرند، از هر چیزی که حتی احتمال خطر برایشان داشته باشد فاصله می‌گیرند.

》 شیطان در آخرالزمان سعی می‌کند طاعت را چنان برای ما سخت جلوه دهد که خیال کنیم خدا هم از ما چنین توقعی ندارد
دومی‌اش صبر بر طاعت است.
شیطان در آخرالزمان صبر بر طاعت را خیلی برای ما محو و کم‌رنگ می‌کند و سعی‌اش بر این است که طاعت را سخت نشان بدهد. صبر بر طاعت، یکی همین اربعین است و اتفاقاً جزو عبادتی است که خیلی زحمت دارد و صبر می‌خواهد. هوا و جای خواب مناسب نیست، پیاده‌روی زیاد است، راهپیمایی است، پای آدم اذیت می‌شود و … . خیلی مشکلات زیادی در راهپیمایی اربعین است. کسانی که تجربه کردند می‌دانند که این صبر بر طاعتی که آنجا می‌کنند، آخرش لذت‌بخش می‌شود. یعنی طرف آخر کار دارد با زحمت راه می‌رود؛ اما از این مدل اطاعتش لذت می‌برد. چرا در نماز که خیلی ساده‌تر است این اتفاق نمی‌افتد؟ چرا در خیلی از عبادت‌های ساده‌تر این اتفاق نمی‌افتد؟ چون از قبل در ذهن خودت بستی که من قرار است اربعین بروم، اطاعتی بکنم که صبر می‌خواهد. از قبل گفتند و شنیدی، کسانی که قبلاً رفتند گفتند که این اطاعتی است که صبر می‌خواهد. اطاعتی که صبر می‌خواهد باعث می‌شود که انسان‌ها آمادگی ذهنی داشته باشند.

اما برمی‌گردیم در شهر و می‌بینیم اطاعت‌هایی هست که خیلی هم صبر نمی‌خواهد؛ اما این‌قدر این صبر را برای خودمان بزرگ کردیم که مثلاً زنی می‌گوید: وای در این هوای گرم چطوری حجاب داشته باشم؟ در‌حالی‌که خیلی صبر اندکی می‌خواهد. یک بهانه است که شیطان می‌دهد تا به وسیلۀ آن شما از خدا فاصله بگیرید یا خیلی از چیزهای دیگری که ما تحت عنوان طاعت و اطاعت داریم، الآن در این دوره و زمانه خیلی صبر لازم ندارد. باز به همان بحث حساب و کتاب برمی‌گردیم که خدا می‌بیند برای مباحث دنیوی و دنیای فانی، هم وقت می‌گذاری، هم صبر می‌کنی و هم عرق می‌ریزی، همه چیز هست؛ اما به طاعت خدا که می‌رسی دنبال بهانه‌ای که سخت جلوه دهی و پشت کنی. باز اینجا خداوند تبارک‌وتعالی کمی برایش ایجاد ابهام می‌شود که بندۀ من چرا این‌گونه است؟ حقیقت این است که باید نسبت به جاودانگی خیلی حساس باشد؛ اما به بهانه‌های مختلف حساسیتش را نسبت به آن طرف کم کرده و نسبت به این طرف که دنیاست، عرقش را می‌ریزد، بی‌خوابی دارد، زحمتش را می‌کشد، می‌دود و هزارتا کار می‌کند! خیلی وقت پیش یکی از دوستان نقل می‌کرد من ساعت چهار‌ و‌ نیم صبح از قم راه‌ افتادم برای دعای ندبه و منبر بروم تهران. همان‌طور که در ماشین نشسته بودم با خودم گفتم ما چقدر سرباز خوبی برای امام زمان(عج) هستیم که چهار و نیم صبح از خوابم زدم که بروم تهران برای دعای ندبه و منبر. سر اتوبان تهران‌قم دیدم عدۀ زیادی با پرچم آبی و قرمز ایستادند که گذری و با کمترین قیمت، نه مثل من با ماشین شخصی و راننده و فلان، با اتوبوسی، وانتی، چیزی [حتی] وسط [و کف ماشین]بنشینند؛ صدوپنجاه کیلومتری راه بروند که [به بازی برسند]، بازی کی است؟ ساعت پنج بعدازظهر! از الآن بروند در استادیوم آزادی بنشینند و جا بگیرند، پول هم بدهند! نه این‌که پول بگیرند، پول هم بدهند! گرسنگی ظهر هم بکشند که دو ساعت تیم محبوبشان را تشویق کنند و بعد هم برگردند. با خودم گفتم واقعاً ما مردم برای خدا خیلی کم زحمت می‌کشیم. این‌ها برای همین لذت کوتاه دو ساعته نسبت به استقلال و پرسپولیس، از ما نسبت به امام‌زمان(عج) خیلی عاشق‌ترند! صبر بر طاعتِ نیست. یک جلسه هم که می‌خواهم بروم می‌گویم رفت و آمدش خوب باشد، همه چیز جور باشد، گرم نباشد، سرد نباشد، همۀ این‌ها را در نظر می‌گیریم که می‌خواهم بروم جلسۀ یک‌ساعت‌ونیم، دو ساعته بنشینم. شیطان در آخرالزمان صبر بر طاعت را خیلی برای ما محو و کم‌رنگ می‌کند و سعی‌اش بر این است که طاعت را این‌قدر سخت نشان بدهد که من آخرش بگویم خدا هم همچین توقعی ندارد. نه اتفاقاً خدا واقعاً توقع دارد که من و شما در اطاعت صبر داشته باشیم. «أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ‏ أَحْمَزُهَا»؛ بالاترین عبادت‌ها آن عبادتی است که سخت‌تر است. حالا این صبرها صبرهای جسمی بود، بعضی صبرها روحی است. می‌آییم سراغ صبرهایی که روحی است؛ یعنی من باید از اعتبارم، مالم و اموالم برای خدا مایه بگذارم. دست در جیب کردن و پول در آوردن و برای خدا کار کردن هم صبر می‌خواهد، این هم صبر بر طاعت است. باز برخی هستند که به قول یکی از رفیقمان در زمان جنگ که می‌گفت من حاضرم برای خدا جان بدهم؛ اما اگر پنج تومان بخواهم بدهم پنجاه دور، دور خودم می‌چرخم تا بتوانم خودم را راضی کنم!
 صبر بر طاعت را صبر روحی بر طاعت هم می‌گوییم. یعنی جایی که ما از نظر روحی هم باید خودمان را آماده کنیم. همیشه خدا از ما جسم نمی‌خواهد. طاعت‌های دیگر کنترل غضب، حسد، کبر و این‌ها همه صبر می‌خواهد. ولی این صبر طوری است که بعد از مدتی شما عادت می‌کنید. دقیقاً مثل صبر جسمی همان‌طور که به گرما، سرما، میزان خوارکی که می‌خواهی بخوری و… ، عادت می‌کنید و همان‌طوری که تمام حس‌های شما به محیط اطراف عادت می‌کند، روح هم عادت می‌کند. یعنی کار به جایی می‌رسد که یک دونده اگر ساعت پنج صبح پا نشود و ده کیلومتر ندود، اذیت می‌شود. اولش صبر بود؛ ولی بعد اذیت می‌شود. آدم وقتی بر صفات روحیش کار می‌کند، بعد از مدتی اگر نخواهد از این صفات استفاده کند، اذیت می‌شود. یعنی دیگر بخشش این آدم صبر نیست، اگر نبخشد، مشکل پیدا می‌کند؛ در سرازیری افتادن روح هم همین است. من بارها این صحبت خیلی جذاب از امیرالمؤمنین(ع) را از نهج‌البلاغه خدمتتان نقل کردم که می‌فرمایند: ادای صفات خوب را در بیاور، خدا کمک می‌کند به آن صفت خوب می‌رسی، ادایش را در بیاور. الآن مثلاً سختت است به مردم کمک کنی ادایش را در بیاور، برو کمک کن، برای خدا هم نمی‌خواهد باشد، یواش یواش شما برمی‌گردید به آن مسیری که برای خدا هم می‌توانید کمک کنید.

صبر بر مصیبت
 》صبر بر معصیت یعنی در اثر اتفاقات غم‌انگیز غم‌بار بشوید؛ اما ناامید وما معمولاً اینجوری مأیوس نشوید و کفر نگویید
خدمتتان عرض کردم مصیبت و آن چیزی که اصابت می‌شود دو مدل است. ببینید توقع خداوند تبارک‌وتعالی در قرآن کریم از من و شما نسبت به اتفاقات دنیایی این است که در اثر اتفاقات غم‌انگیز غم‌بار بشوید؛ اما ناامید و مأیوس نشوید، کفر هم نگویید. اگر مصیبتی رخ داده است بنشیند گریه کند، غم هم وجودش را بگیرد؛ اما اول اینکه مأیوس نشود، دوم کفر نگوید. نگوید این چه وضعی است؟ وضع را باید بگذارد برویم در عالم بالا ببینیم وضع چیست؟ در اتفاقات مثبت هم توقع خدا این است که خوشحال و شاد بشوید، شکر هم بکنید؛ اما مست نشوید، غافل و مغرور هم نشوید.

》گاهی صبر بر معصیت این است که از نعمت‌های خدا در راه خلاف خدا استفاده نکنیم و طغیان نکنیم

خدا درجات همۀ بزرگان را متعالی کند. الآن [خاطره‌ای از] مرحوم آیت الله حدائق یادم آمد که یکی دو بار هم این خاطره‌ را گفتم. [دوباره می‌گویم]، یادی هم از ایشان کرده باشیم. ایشان می‌گفت در همین شیراز بنده خدایی که تاجر متدینی بود آمد و می‌خواست اموالش را با من حساب کند. نشسته بود و شخص محتاجی که مثلاً آن زمان محتاج دو ریال بود تا غذایی بخورد، دم در ایستاده بود و با همان قیافۀ ژنده گفت: دو زار به من کمک کنید، من ناهار ندارم ولی این تاجر محل نگذاشت.
بعد کمی دیگر اصرار کرد، تاجر گفت: برو آقاجان خدا روز‌ی‌ات را جای دیگری بدهد.
– شما که داری، دو زار هم به من بده بروم، چیزی بخرم بخورم.
– برو آقا!
-می‌روم؛ اما بترس از روزی که خدا تو را به روز من بیندازد.
تاجر لبخند تمسخرآمیز زد و گفت: اگر قرار باشد خدا من را به روز تو بیندازد باید هزارتا ملک پایین بفرستد بیایند اموال من را حساب کنند؛ چه می‌گویی تو؟ برو دنبال کارت!
آقای حدائق می‌گفت این جمله را که تاجر گفت من را شوک گرفت، بهت‌زده شدم و در دلم گفتم عجب جرأتی دارد. بعد در دلم این بود که بگویم آقا من خمس تو را حساب نمی‌کنم برو جایی دیگر. به سی ثانیه نرسید یکی از خدمه‌های او با سرعت دوید و به اتاق آمد و گفت: حاج آقا بدبخت شدیم!
-چه شده؟
-کشتی که از هند بار پارچه زده بود و کل اموال را گذاشتیم که سود کنیم، غرق شد و همۀ مال از بین رفت!

 بیمه و این‌ها هم آن زمان نبود، همه‌اش از بین رفت. تاجر مقداری قلبش گرفت و ناراحت شد و رفت. آقای حدائق می‌گفت ده روز بعدش از منبری بیرون آمدم، همین تاجر آمد جلوی من با لباسی بدتر از لباس گدای قبلی و گفت من پول غذا ندارم، شما کمکی بکنید، من گنهکارم، زن و بچه‌ام گناهی ندارند. ببینید خدا می‌خواهد ما نسبت به چیزهایی که داریم غره نشویم. خداوند خیلی راحت؛ می‌گیرد؛ مخصوصاً اینکه حتماً این تاجر مؤمن بوده. اگر مؤمن نبود که «فَمَهِّلِ الْكَافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْدًا» اگر مؤمن نبود خدا بهش مهلت می‌داد همین‌طور در مسیر غرور و تکبر و جهنم جلو برود. اما تو که مؤمن هستی بدان اگر روزی به خاطر نعمتی که از خدا به تو رسیده کفر بگویی، به کفران بکشی، طغیان کنی و با نعمت خدا معصیت خدا را بکنی؛ مثلاً خدا قیافۀ خوبی بهت داده و حداقل اینکه غصۀ کسی که قیافه خوبی ندارد را تو نداری، به جای این که شکر کنی، درست زندگی کنی، این قیافه را بگذاری برای چه؟ برای معصیت خدا! به این می‌گویند صبر بر معصیت؛ یعنی در جاهایی ما موظفیم که مراقب باشیم از نعمت‌های خدا بر خلاف خدا استفاده نکنیم. یا زورت زیاد است، خدا به تو سلامت و دست و قدرت داده؛ اما از این دست و قدرتت در جهت آزار دادن زیردست‌ها استفاده کنی، خب اگر مؤمن باشی قطعاً چوبش را می‌خوری.
 من بچه‌های مؤمنی که می‌بینم زور می‌گویند و ظلم می‌کنند، از دو جهت دلم می‌سوزد: یکی این که یک نفر مظلوم واقع شده و یکی هم از این‌که من مطمئنم این آدم چوبش را می‌خورد. اصلاً شک ندارم که این آدم خیلی سریع عقوبت می‌بیند چون مؤمن است.
وقتی به این سمت می‌رویم، می‌بینم صبر بر معصیت فقط صبر بر شهوات و این‌ها نیست، صبر بر این است که از نعمت‌های خدا بر خلاف خدا استفاده نکنیم. در قسمتی از بحث دهۀ محرم این را خدمتتان گفتم: «کَلّا إِنَّ الإنْسَانَ لَیطْغَی أَن رَآهُ اسْتَغْنَی». در روایت هم داریم که آدم‌ها چرا اینجوری‌اند؟ چرا وقتی نعمت ندارند گریه می‌کنند، اشک می‌ریزند، توسل می‌کنند و از ما می‌خواهند و وقتی بهشان دادیم اول منِ خدا را می‌فروشند؟ چرا آخه؟ کدام حیوان این‌طوری است که اگر بهش رسیدگی کردی طغیان کند؟ در غریزۀ ما این است و قاعدتاً باید این‌طور باشد که پرنعمت‌ترین کشورهای دنیا باید مؤمن‌ترین باشند ولو به دین خودشان؛ اما وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم کشورهایی که خدا از همه بیشتر نعمت داده، از همه کمتر دین دارند! نگاه می‌کنیم به کشور خودمان باز همین را می‌بینیم. به شیراز نگاه می‌کنیم باز همین را می‌بینیم و این واقعاً عقلانی نیست و این همان قسمت صبر بر معصیت است که از نعمت خدا بر خلاف خدا استفاده نکنیم.
ان‌شاءالله خدا به همۀ ما توفیق عمل عنایت کند.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید