امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت پنجم - شهادت حضرت فاطمه (س)

13 آذر 1404 -   4:07 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یانور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت پنجم
تاریخ: 1400/10/16

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» گاهی فخرفروشی لازم است
» چه زمانی تفاخر ممنوع است؟
» سِرّالله فقط مختص بزرگان دین نیست، همه مردم از سِرّ الهی بهره‌مند می‌شوند
» بعید نیست که ورزش‌کردن در دین ما واجب باشد
»تأثیر مدرنیته بر روح و جسم انسان‌ها

در قسمت موانع سلوک کاربردی بودیم و من دیدم که یکی از گزینه‌های حُب را یادم رفته بود خدمتتان بگویم؛ حُب فخر یا مفاخره. این را هم عرض کنم بعد به‌ سراغ ادامه بحث دیشب برویم.

» گاهی فخرفروشی لازم است
حُب فخر هم جزء ذاتیات خلقت انسان‌ها است؛ یعنی انسان‌ها ذاتاً به این میل دارند که هم آنچه را دارند نشان بدهند و میل دوم این است که آنچه را دارند به رخ بکشند که در خیلی از جاها حتی در قرآن هم این به رخ‌کشیدن را دستور داده‌اند؛ یعنی شما بیایید به رخ بکشید و این را در چشم بقیه فرو کنید که حالا به این می‌پردازیم که راجع‌به چه موردی تفاخر و فخرفروشی در آیات و دستورات دینی آمده است. آن موردی که آمده است بیشتر در بحث مقابله با دشمن است؛ حالا چه دشمن جن، چه دشمن انس، چه حتی نفس؛ یعنی انسان بعضی‌وقت‌ها باید توانایی‌های خودش را به رخ نفسش هم بکشد. مثلاً همان جملاتی که از بعضی عرفا و اولیا نقل می‌کنند که می‌گفت میل کباب کردم پول هم نداشتم گفتم بروم پول قرض کنم دو سیخ کباب بخرم و بخورم بعد در راه برگشتم به نفسم گفتم آنقدر قوی هستم که تو به‌خاطر میل به کباب من را بدهکار نکنی. این هم یک جور تفاخر است؛ یعنی یک جور حرف‌زدن و محاجه با نفس است. این را در قسمت‌های مختلف داشته‌ایم. و نسبت به دشمن «وَأَعِدّوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوَّةٍ وَمِن رِباطِ الخَيلِ تُرهِبونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُم وَآخَرينَ مِن دونِهِم لا تَعلَمونَهُمُ اللَّهُ يَعلَمُهُم ۚ وَما تُنفِقوا مِن شَيءٍ في سَبيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيكُم وَأَنتُم لا تُظلَمونَ» می‌گوید که توانایی‌هایتان را به رخ دشمن بکشید.

درباره شیطان هم اینطوری است؛ یعنی انسان خیلی‌وقت‌ها می‌تواند توانایی‌هایش را به رخ شیطان بکشد و اتفاقاً امیرالمؤمنین‌‌(ع) در خطبه‌ قاصعه که قبلاً هم اشاره کردیم می‌گوید شیطان خیلی متکبر است اگر به او نه بگویی ول می‌کند می‌رود. اینطوری نیست که بایستد هی خواهش و التماس کند تو را به خدا فلان کار را بکن. امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرمایند چون خیلی متکبر است ول می‌کند می‌رود. اگر تو می‌گویی این کار را بکن من اگر من هستم این کار را نمی‌کنم بعد می‌بینی که میزان فشار وسوسه کم می‌شود. در پرانتز چیزی را خدمتتان عرض کنم. خیلی دقت کنید. در جهان امروز تبلیغات برای شما نیازسازی می‌کند، نیازسازی با رفع نیازها فرق می‌کند شما داری زندگی‌ات را می‌کنی لباس هم داری از لباست هم داری لذت می‌بری، تبلیغات می‌آید یک لباس جدید را طوری معرفی می‌کند که تو فکر می‌کنی بدون این لباس جدید دیگر نمی‌توانی زندگی کنی. اصلاً نیاز هم نداشتی. هنر تبلیغات نیازسازی است. اختراع نیاز است. مردم در طول تاریخ غذاهای مختلف می‌خورند وقتی به غذاهای جدید نگاه می‌کنیم کسی آمده است اختراع کرده بعد نیازسازی کرده است. مردم احساس می‌کنند که در هفته حتماً باید حداقل یک بار فست فود بخورند برای اینکه تبلیغات دارد اینطوری بهشان نشان می‌دهد.
در بحث نفس و کید و مکاید شیطان هم یکی از چیزها نیازسازی است. مثلاً فضا طوری می‌شود بچه‌ها هشت سال به جبهه می‌روند. از اول جوانی تا وسط‌های جوانی جبهه هستند. در کل زمانی که شش سال، هفت سال، هشت سال جبهه هستند راجع‌به نیاز جنسی روی آن‌ها فشاری نیست؛ یعنی اگر به آن فکر نکنی نمی‌آید؛ ولی وقتی در جامعه امروز می‌آید دائم دارد به او القاء می‌شود برای اینکه بتوانند به مطامع خودشان برسند. این را مثال زدم بقیه‌اش هم همین‌طوری است. این مسئله روحی‌اش بود به مسئله جسمی‌اش برمی‌گردیم؛ مغز چه فرمانی می‌دهد؟ فرمان‌های مغز راجع‌به اضطرار است. گشنه‌ات شده است مغز به معده فرمان می‌دهد قاروقور کند، سلسله عصبیت تحریک می‌شود شما گشنه‌ات می‌شود. خوابت می‌آید مغز به سیستم عصبیت فرمان می‌دهد که الآن وقت خواب است. خمیازه می‌کشی، بدنت کرخت می‌شود، خواب‌آلود می‌شوی. این‌ها را قبلاً هم در بحثی خدمتتان عرض کردم، هم امتحان کردید هم اگر نکردید دوباره امتحان کنید یا از اول امتحان کنید که اگر فرمان مغز به معده و فرمان مغز به سیستم اعصاب مبنی بر اینکه تو الآن خوابت می‌آید و گرسنه‌ات است را یک ساعت محل نگذاری فرمان خاموش می‌شود؛ یعنی بدن شما دیگر آلارم گرسنگی نمی‌دهد. اگر بتوانی بیست دقیقه یک جوری این خواب را از سرت بپرانی، همان خوابی که رسماً دیگر داری می‌افتی که بیهوش بشوی اگر بیست دقیقه بتوانی مغز را از فرمان‌دادن منصرف کنی دیگر خوابت نمی‌آید.
بقیه نیازهای جسمی هم همین‌طوری است؛ یعنی بیشتر نیازهای جسمی اولاً نیازسازی است ثانیاً نه، نیاز حقیقی است. نیاز حقیقی هم باشد با عقب انداختنش دیگر مغز فرمان این نیاز را نمی‌دهد. مغز دیگر فرمانش را نمی‌دهد! بعد کسانی که مثلاً رژیم‌های غذایی درست و استاندارد می‌گیرند بعد از مدتی معده‌شان کوچک می‌شود. ببینید چقدر تأثیر دارد! حالا معده بزرگ می‌شود را شنیده بودیم، معده کوچک می‌شود؛ یعنی دیگر مغز و سیستم هوشمند سلول‌های بدن خودشان را با شرایط موجود تطبیق می‌دهد. و اصلاً اینکه تک‌تک سلول‌های بدنمان هوشمند است دیگر اثبات‌شده است. بدن خودش را با شرایط، غذا، هوای اطراف و همه چیز تطبیق می‌دهد. بر می‌گردیم راجع‌به روح؛ روح ممکن است اینجا در اثر تبلیغات، نیازسازی و خیلی چیزهای دیگر اذیت کند. آدم‌ها به شرایط دوروبرشان اخت می‌شوند و ممکن است مثلاً من در شرایط a قرار دارم و شما در شرایط b،  من تعجب کنم شما چگونه شرایط b  را تحمل می‌کنید، شما هم تعجب کنید من چگونه شرایط a  را تحمل می‌کنم درحالی‌که هر دویمان با این شرایط آموخته شده‌ایم.
در بحث کاربردی سلوک توانایی‌های انسانی باید شناخته بشود. آدم‌ها باید بدانند که چه توانایی‌هایی دارند، باید بدانند که این جسم با تمام سلول‌ها و  هورمون‌هایش مَرکب ماست ما مَرکب جسم نیستیم. وقتی مَرکب ما است؛ یعنی ترمز، کلاچ، فرمان و دنده دست من است، کی برو، کی بایست دست من است. اگر انسانی ادعای سلوک دارد باید بتواند کنترل بر جسمش را ثابت کند. کسی که نمی‌تواند کنترل بر جسمش را ثابت کند و جسمش بر او کنترل دارد این آدم نمی‌تواند در مسیر ارتقاء روح و روان حرکت کند. فرض می‌کنیم ما اصلاً راجع‌به سلوک حرف نمی‌زنیم، آدم‌های زیادی در جهان هستند که اصلاً اعتقادات دینی ندارند با همین سیستمی که خودش بر خودش حاکم است او بر جسمش حاکم است نه جسمش بر او، با همین دارد حال می‌کند افتخار هم می‌کند؛ تفاخر! می‌گوید ببین من اینطوری هستم. آنجایی که مولوی می‌فرمایند که
اندرون از طعام خالی دار
  تا در آن نور معرفت بینی
طعام مصداق تمام مسائل جسمی است، نور مصداق تمام مباحث غیرجسمی است. پس در مفاخره باید قدرت خودت را بالا ببری تا شیطان و نفس بفهمند چه خبر است و آخر این مبارزه قطعاً پیروزی تو است و این مبارزه هم خیلی کوتاه است.  ما روایت داریم «مَن أخلَصَ لِلّهِ أربَعینَ صَباحا» کسی که چهل  روز خالص خالص برای خدا کار کند «ظَهَرَت ینابیعُ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِهِ» آن حکمتی که به سلمان دادیم به این شخص هم می‌دهیم. خود من الآن چندده سال این روایت را شنیده‌ام نخواستم، نمی‌شود بگویی نتوانستم هنوز نخواستم یک چهل روز امتحان کنم. آقا این همه چهل روز امتحان کردی این را هم امتحان کن. بعضی‌وقت‌ها ما خودمان اصلاً نمی‌خواهیم. خیلی وقت پیش با یکی از دوستان صحبت می‌کردیم بعد می‌گفت که واقعاً اگر شیطان نباشد، این وسوسه نباشد که ما را سمت لذت و گناه ببرد دنیا خیلی بی‌مزه می‌شود. اصلاً طرف احساس نیاز به وسوسه دارد می‌گوید که مرا وسوسه کند می‌خواهم سمت گناه بروم.
خیلی‌وقت‌ها چیزهایی که می‌دانیم را؛ که دیشب عرض کردم یکی از بدترین قسمت‌ها این است که چیزهایی بگویی که عمل نمی‌کنی؛ چیزهایی که می‌دانیم مثل همین روایت را عمل نمی‌کنیم. نمی‌خواهیم  کنیم، چهل روز! حالا چهل روز مثلاً چیست! من خودم همیشه فکر می‌کردم که این فقط یک راه دارد کمی تندتر صحبت کنم من را بگیرند به زندان بیندازند آنجا راحت می‌شود. چون من زندان بروم همان اول به صاحب زندان می‌گویم ببین من اصلاً حوصله بند عمومی ندارم فقط انفرادی! اگر هم من را بندعمومی ببرند روز اول یک دعوا می‌کنم باز به انفرادی می‌روم. در فیلم‌ها دیده‌ایم یاد گرفته‌ایم. واقعاً این است؛ یعنی ما فکر می‌کنیم اجباری باید باشد که ما بعضی چیزها را بتوانیم تجربه کنیم و من واقعاً اصلاً بدم نمی‌آید که شرایط زمانه جبری را بر ما حاکم کند که بتوانیم چهل‌پنجاه روز خودمان را جمع کنیم.

» چه زمانی تفاخر ممنوع است؟
قسمت بد تفاخر
چرا این تفاخر بد است؟ خدا می‌گوید برای دنیای تو آسیب دارد. باز جزء توانایی‌های روحی‌روانی انسان‌ها گیرندگی و ارسال سیگنال‌های مثبت و منفی است؛ یعنی اگر شما فقط در اتوبوس کنار یک انسان عجول بنشینی سیگنال عجله به تو می‌رسد، فقط کنار یک انسان آرام بنشینی آرامشش به تو منتقل می‌شود. تفاخر سیگنال منفی کسانی که به آن‌ها فخر می‌فروشی را به تو منتقل می‌کند. جدیداً اسمش سیگنال شده است قبلاً می‌گفتند ضمیر ناخودآگاه شخص. این سیگنال منفی در روحیه تو تأثیر دارد. آقا خوش گذراندی دمت گرم، به خوش‌گذارانی‌ات تفاخر می‌کنی، این خوش‌گذرانی برایت زهر می‌شود. هم در روحیه‌ات هم اصلاً نسبت به زندگی‌ات مشکل ایجاد می‌کند. حق نداری تفاخر کنی. حق نداری! تفاخر هم فقط این نیست که تو الآن جایی رفتی تفاخر کنی یا پولی دستت آمده تفاخر کنی، لباس‌ پوشیدنت، راه رفتنت در خیابان باید در سطح عادی مردم باشد. عموم مردم چطوری هستند.

جلوی رشد مد را می‌خواهی بگیری؟ من اصلاً کاری به آن‌ها ندارم هر کاری دوست داری بکن. متن دین می‌گوید تفاخر سیگنال منفی سراغت می‌فرستد بعد اگر دیدی دلت گرفته، ناراحت شدی، افسردگی پیدا کردی، در زندگیت نکبت ایجاد شد فقط بدان از کجا خوردی. فقط بدان! آقا ما رفتیم جلسه سینه زدیم آمدیم بیرون زمین خورده‌ایم پایمان فلان شده است. می‌گویم ببین در همان جلسه به نیت تفاخر چه کار کردی؟ اگر می‌خواهی داشته‌هایت مبارکت باشد و از آن لذت ببری این داشته‌ها را نسبت به کسانی که ندارند به رخ نکش. این حرف‌ها خیلی مرتجعانه است؛ هر چه دوست داری فکر کن من متن دین را می‌گویم. امکانات داری، خانه خوب داری، در خانه‌ات حالش را ببر، نما را ول کن. نه، من می‌خواهم از بیرون هم که نگاه می‌کنم خانه‌مان خوشگل باشد. عزیزم تو همیشه آن تویی! نما را ول کن. مخالفت با پیشرفت و عمران دنیاست! به ما چه آقا. نیت تفاخر کار را خراب می‌کند. قبلاً هم برایتان گفتم ما بچه بودیم اوایل انقلاب دبستان بودیم مادرمان برایمان شلوار نو می‌خرید در باغچه می‌رفتیم خاک‌آلود می‌کردیم می‌گفتیم بشور بعد می‌پوشیدیم. می‌گفت چرا؟ می‌گفتم نو است خجالت می‌کشم. مدرسه می‌روم کسی شلوار نو ندارد آه می‌کشد من خجالت می‌کشم. جو اول انقلاب این‌طوری بود. کلمه تفاخر هم به گوشم نخورده بود. ذات انسان می‌فهمد که کدام یک از اعمالش سیگنال منفی یا مثبت سراغش می‌فرستد.
 در بقیه چیزها، قدت بلند است، زورت زیاد است، خوشگلی و … . یکی از دلایلی که خداوند تبارک‌وتعالی می‌گوید وقتی خدا به تو زیبایی‌های جسمی داده است خدا را شکر کن، در زیبایی جسمیت تبرج نکن، تو به قدر کافی خوشگلی دیگر حداقل در محیط عمومی به خودت نرس. مردم ببینند کف کنند بگویند چقدر خوشگلی درصدی هم آه می‌کشند. مرتجع عقب‌مانده فلان! آقا اصلاً با تو نبودم برو هر کاری  دوست داری بکن! خانم! هر کاری دوست داری بکن اصلاً با تو نبودم. این قسمت منبر را تو اصلاً گوش نده؛ ولی بحث سیگنال منفی و مثبت کاملاً ثابت‌شده است. کاملاً ثابت ‌شده است! شجاعت، ترس، خواب‌آلودگی سیگنال می‌فرستد، می‌گوید آقا سر سفره می‌نشینم فلانی نشسته باشد اشتهایم باز می‌شود. این چیست؟ عزیزم اسمش سیگنال است. اشتها که همین‌طوری خودبه‌خود نمی‌آید این تو برود باز شود که. همه این‌ها سیگنال است. پریروز رفسنجان بودیم آقای‌رمضانی می‌گفت شما موافقید با اینکه تلویزیون درخواست می‌دهد که برای شبکه سه، یک یا استانی روضه را پخش کنیم؟ گفتم من بحثی ندارم، پخش می‌کنند دیگر حالا ما بگوییم و نگوییم هم خیلی فرق نمی‌کند؛ سینه‌زنی اشکالی ندارد همان هم اشکال دارد کاری نداریم؛ ولی اگر مردم روضه را از تلویزیون ببینند نمی‌فهمند روضه یعنی چه. برای اینکه اصل روضه اینجاست لایو چیزی را منتقل نمی‌کند. اصل روضه سیگنالی است که ما از همدیگر می‌گیریم. لایو هم تاثیر خودش را دارد من نمی‌گویم نیست؛ ولی شما ببین اگر یک کلیپ یا یک فیلم تأثیر دارد حضوری‌اش  که سیگنال را هم  می‌گیری چقدر تأثیر دارد! از نَفَس همدیگر! گفتم بعد مجلس تو را در تلویزیون نگاه می‌کنند می‌گویند همین بود نمی‌دانند این نبود که، فکر می‌کنند مجلس روضه همین است حالا هر درصد ارتباطی که برقرار کرده همان درصد کف روضه هزار برابر است، هیچ‌وقت این را نخواهد چشید. مردم باید عادت کنند که بروند. اصلاً جزء فلسفه زیارت همین است.
مثلاً در فلسفه زیارت سوال می‌کردند که چقدر به ضریح نزدیک بشویم؟ جواب داده‌اند که هر چقدر به ضریح نزدیک می‌شوید یا سر قبر اموات می‌روید فاتحه می‌خوانید روح زیارت قوی‌تر می‌شود. این روح زیارت قوی‌تر می‌شود یعنی چه؟ این همان است که خدمتتان عرض کردم. شما باور کنید ان‌شاءالله اعتکاف یا هر چه خدا قسمت کند ان‌شاءالله فیض‌ها دوباره برگردد  به‌جای مسجد شهدا مسجدی بگیریم که تازه‌ساز است باور کنید یک ساعت باید کار کنیم تا مجلس به کیفیت دقیقه اول مسجد شهدا برسد. چرا؟ برای اینکه صد سال است دارند در آنجا توبه می‌کنند. در و دیوار پر از سیگنال مثبت است و این‌ها چیزهایی است که تا نروی حس نمی‌کنی؛ یعنی باید نزدیک بشوی بفهمی. طرف مال کشور دیگر است به اعتکاف می‌آید، امام‌زاده می‌رود، حرم امام‌رضا‌(ع)، راهپیمایی اربعین شرکت می‌کند بعد می‌گوید اینجا یک حس آرامش به من دست داد، خیلی‌خب بس است تا همین جا که گفتی کافی است همان است که من عرض کردم به آن می‌گویند سیگنال مثبت. تفاخر سیگنال منفی است. هر کاری دوست داری بکن؛ اما من به تو می‌گویم زیبایی‌هایت را به رخ نکش این باعث نکبت و افسردگی می‌شود.

» سِرّالله فقط مختص بزرگان دین نیست، همه مردم از سِرّ الهی بهره‌مند می‌شوند
در بحث کنترل فکر که دیشب داشتیم عرض می‌کردیم گزینه بعدی کتمان سرالله است.
آنکه را اسرار حق آموختند
   مهر کردند و دهانش دوختند
کتمان سرالله به این معنا نیست که الآن منتظر باشی یک ولی خدا، عارفی یا آیت‌الله‌العظمایی شبی چیزی را در رؤیایی، مکاشفه‌ای ببیند به او بگویی این سرالله است این را کتمان کن، کتوم باش، این را مخفی کن خراب نشود. همه ما مؤمنین و مؤمنات حتی تو که الآن داری می‌گویی با من نیست، همه ما در طول زندگیمان در معرض نسیم الهی قرار می‌گیریم و شمه‌ و نَمی از اسرار را به ما می‌دهند. امتحانی! خوابی می‌بینی مشخص است این خواب صادقه است؛ صحنه‌ای می‌بینی مشخص است پیامی از طرف خداست؛ داری می‌روی کار خلافی کنی پیامکی برایت می‌آید می‌بینی که کسی همین‌طوری send to all کرده است اتفاقاً تو فقط مخاطب این پیامک بوده‌ای؛ الآن در جلسه نشسته‌ای من دارم برای مردم عمومی حرف می‌زنم می‌بینی انگار قسمتی از زندگی تو را دیده‌ام دقیقاً روی همان دست گذاشته‌ام؛ این اسمش سرالله است.
این همه آوازه‌ها از شه بود
    گرچه از حلقوم عبدالله بود
اینکه الآن پیامک داد، حرف زد و … فقط یک وسیله است و هر چقدر وسیله مهذب‌تر، پیام شفاف‌تر. برای اینکه یک وقت فکر نکنی هر ننه‌قمری از هر شبکه‌ای می‌تواند به تو پیام دهد نه اینطوری نیست. هر چقدر وسیله مهذب‌تر، پیام شفاف‌تر! این سرالله است. اگر وقتی از اسرار حق نَمی به تو رسید این را سریع پخش نکن، آقا من این خواب را دیدم اینطوری شد تا جلوترش. از مصادیق رحمت الهی؛ امروز یک گناه خیلی بزرگ کردی که اصلاً فکر می‌کردی اگر الآن بمیری ته جهنم هستی، یک دفعه وارد جلسه شده‌ای آمده‌ای نشسته‌ای حال خوبی هم به تو دست داده است با خودت فکر می‌کنی که این گناه بزرگی که کردم با این حال خوب امشب من اصلاً تناسب ندارد! داستان چیست؟ داستان سرالله است؛ یعنی احساس می‌کند که اتفاقاً  خدا  کسانی را که لبه پرتگاه هستند و حتی در حال سقوط هستند وقتی سمت خدا می‌آیند بیشتر تحویلشان می‌گیرد این سِرّ است. این برای تو بوده است. پیامبر(ص) می‌فرمایند نیست بشری الا اینکه خداوند تبارک‌وتعالی او را با نسیم‌هایی از رحمت خاصه می‌نوازد. نه رحمت عامه! رحمت خاصه سِرّ است. و اتفاقات این مدلی خیلی می‌افتد تا برویم جلوتر. من مثال‌های ‌بازاری‌اش را زدم که همه چشیده‌ایم. مثال‌های غیربازاری‌ و کمی عمیق‌ترش هم زیاد است که از قلوب و عقول مردم پیام‌هایی دریافت می‌کنی، از در، دیوار و همه چیز که ما نمی‌دانیم چیست، شنیده‌ایم. پیام‌هایی دریافت می‌کنی که باعث می‌شود عکس‌العمل‌هایی به‌خرج بدهی که متناسب با آن پیام است و بعضی‌وقت‌ها همه هم متعجب می‌شوند. اینجا می‌گوید سریع بهلول‌بازی در بیاور. بهلول‌بازی یعنی چه؟ یعنی خودت را به سمتی بزن.
برای مثال بزرگی در جمعی کار [بزرگی] کرد یک‌دفعه چشم‌های همه گرد شد که مردم یک‌دفعه سمت دست‌بوسی، پابوسی و مرید و فلان رفتند. بعد همان شخص کار ضایعی کرد، همه لبخند زدند و گفتند نه گویا آن [کار بزرگ] هم از دستش در رفته بود. کسانی که لبخند زدند می‌دانند آن کار ضایع یعنی چه؟ گفتند اگر ولی خدا بود که این کار را نمی‌کرد و بعدها اساتید ما که در آن جلسه بودند می‌گفتند ما بعداً که از ایشان سوال کردیم _به هر حال از اصحاب سِرَّش بودند_ که آقا این داستانش چه بود؟ گفتند تَعمُّدی بود. من بنا ندارم که از این حالت بیرون بزنم. کتمان سرالله در رده‌های بالا این‌طوری است. خدمت امام‌صادق‌(ع) می‌رفت؛ خود شما ان‌شاءالله تجربه کنید ما هم ان‌شاالله تجربه کنیم که خدمت امام‌زمان‌(عج) برویم، الآن این را در ذهنت بیاور که به شما گفتند فردا صبح یک ساعت خدمت امام‌زمان‌(عج) مشرف هستید. نیم ساعت، ده دقیقه، تا صبح گریه، اشک، زاری، یا ستارالعیوب، غلط کردم، نماز و تشکیلات که فردا خدمت امام‌زمان‌(عج) بروم چه می‌شود! این اتفاق‌ها که دارم خدمتتان می‌گویم دقیقاً در روایت آخرالزمان آمده است که این اتفاق بعد از ظهور امام‌زمان‌‌(عج) برای برخی می‌افتد که مثلاً فردا ساعت هفت صبح خدمت ایشان بروم چه داستانی است؟ اصلاً چطوری نگاه کند؟ به من چه بگوید؟ آینده‌ام را چه کار کند؟ اصلاً قلم مقدرات دست او است من چه خاکی به سرم بریزم! صبح ساعت هفت خدمت امام‌زمان‌‌(عج) می‌روی گویا خدمت امام ‌جماعت محله‌تان رفته‌ای. به همان سادگی تحویلت می‌گیرد، رو‌به‌رویت می‌نشیند، در چشم‌هایت نگاه می‌کند.
به ‌قول قرآن کریم که می‌گوید پیغمبر(ص) این‌قدر راحت و  کتوم (با کتمان) برخورد می‌کرد مشرکین می‌گفتند بابا او خیلی نعوذ بالله اُذُن است. اُذُن یعنی پَپِه. اینکه گفتند رسول‌الله اُذُن است؛ یعنی پَپِه! چه بود آنکه می‌گفتند پیغمبر پیغمبر! اصلاً می‌شود پیغمبر، کسی که معراج رفته است این‌قدر ساده باشد؟! به او فلان چیز را گفتم بنده خدا قبول کرد. دروغ صد‌در‌صد! قبول کرد رفت! می‌گفتند هر چه از پیغمبر(ص) می‌خواهی برو به او بگو قبول می‌کند، دروغ بگو قبول می‌کند. اگر شما خدمت امام‌زمان‌(عج) برسی فکر نکنی اتفاق عجیب‌غریبی می‌افتد. هر چقدر بالاتر کتوم‌تر. کتوم هم این‌طوری نیست که این‌جوری نگاهت کند و هیچ چیز نگوید بعد تو بگویی وای در دل او چه خبر است نه، طوری برخورد می‌کند که تو خیالت راحت می‌شود که او هیچ چیز نفهمید و در دلش هم هیچ خبری نیست. این می‌شود کتوم، بقیه که فیلم است داداش! داداش این ذغال‌هایی که می‌خواهی با آن‌ها ما را سیاه کنی خودمان یک جنگل در مازندران داریم این مال درخت‌های آن جنگل است.
حضرت‌امام(ره) در کتاب عُجب و ریا خیلی رُک صحبت می‌کند. خیلی رک! مصادیق را می‌گوید. دیگر بعد از عمری ما فهمیدیم تواضع الکی و عرفان الکی یعنی چه! عارف متواضع اصلاً معلوم نمی‌شود متواضع و عارف است. بعد آن وقت تو بچه آمدی می‌گویی که فلانی خیلی هم به ما بدی کرده الآن زمین خورده است من خودم هم دلم سوخت، خدایی دعایش می‌کنم. پسر جان برو قربانت بروم! الآن تو هم داری غیبت می‌کنی، هم در دلت کینه است، هم قند در دلت آب شده، هم چشم‌هایت دارد از خوشحالی برق می‌زند و هم می‌خواهی بگویی ببین من چه آدم مهربان و رئوفی هستم؛ یعنی هم داری ریا می‌کنی، هم نفاق به خرج می‌دهی و هم دروغ  می‌گویی. می‌شود کلا حرف نزنی؟! هفت‌تا گناه کبیره مرتکب شد که! آدمی که اهل غیبت نیست صبح تا شب نمی‌گوید من غیبت نمی‌کنم، غیبت نمی‌کند! آدمی که اهل کینه نیست صبح تا شب نمی‌گوید دشمنم زمین خورد والا من هم خوشحال نشدم، شب‌ها دعایش می‌کنم! اتفاقاً دعایش هم می‌کند امام‌ می‌فرمایند که اتفاقاً دعایش هم می‌کند؛ برای چه؟ برای اینکه سر خودش را کلاه بگذارد بگوید من منافق نیستم. به نماز‌جماعت می‌رود می‌داند دارد به‌خاطر مأمومین نماز را کندتر می‌خواند نماز عادیش این‌قدر نیست به خانه بر می‌گردد نماز شخصی‌اش را هم همان‌طور می‌خواند با همان حال که به خودش بباوراند من منافق نیستم. خدا می‌گوید «وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ» برو بچه‌جان. جفت نمازت هم در خانه و هم نمازجماعتت باطل است.
پس این کتمان سرالله یک موردش همین است، کتمان نباید تابلو باشد. کتمان باید قانع‌کننده باشد نه اینکه هم به سرالله نرسیده، هم ادای کتمان در می‌آورد، هم می‌خواهد بگوید من به سرالله رسیده‌ام و کتوم هستم. در آن چهارتا دروغ دارد. و در این آشفته‌بازار سلوک واقعاً آدم نمی‌داند باید چه کار کند. نمی‌داند باید چه کار کند! مثلاً می‌روی در [کلاس] استاد شرکت کنی به خدا برسی می‌بینی از راه رفتنش دارد تکبر می‌بارد همان جا آدم پشیمان می‌شود و دور می‌زند. این‌ها را من نمی‌گویم، سالک‌شناسان دارند داد می‌زنند که در این آخرالزمان بد زمانه‌ای شده است هر جا می‌روی یک تو ذوقی می‌خوری. حالا باز خوب است یک دانه می‌خوری کانون می‌آیی سی‌تا می‌خوری! پنجاه‌تا می‌خوری! که آقا این چه بازاری است همه راه انداخته‌ایم. پس کتمان سرالله و این چیزها که در شیعه و سنی و صوفیه دیگر همه‌اش بازار شده است. اصلاً کلا همه‌اش تیپ شده است. عرفان  و عارف یک تیپولوژی شده است. ایشان مشخص است عارف است بعد در روایت می‌گوید عرفا، اولیا و مقربان بین شما هستند، هیچ‌کس آن‌ها را نمی‌شناسد. در روایت می‌گوید امام‌زمان‌‌(عج) هم بین شماست بعد که ظهور می‌کند می‌گویی او را آن روز یا آن شب آنجا دیدم. این‌قدر عادی است تو تشخیص نمی‌دهی او امام‌زمان‌(عج) است. قرب این مدلی نیست که!
شهیدمطهری کتابی دارند تحت‌عنوان «مشکلات اساسی سازمان روحانیت». وای! رگ مشهدی‌اش هم گرفته است! قسمت‌هایی راجع‌به این مدل روحانیون و عرفان صحبت می‌کند فقط باید بروی بخوانی؛ یعنی الآن اصلاً شام شهادت نمی‌شود تعریف کرد. ته تهش را می‌زند از کف حوزه فلسفه و عرفان بیرون آمده است! ته تهش را می‌زند! مشکلات اساسی سازمان روحانیت شهید‌مطهری فقط مال روحانیون نیست. آن‌ها که واجب است خوانده باشند، هر کس ادعای تدین و تشرع دارد باید این کتاب را خوانده باشد چون فقط یک عمامه سرت باشد و یک عبا تنت که روحانیت نیست همه شما هم روحانی هستید. هر کس در مسیر روحانیت حرکت می‌کند روحانی است حالا کسی درسش را می‌خواند کسی نه دنبال معرفتش است. آنجا چقدر قشنگ این مدل آدم‌ها را مفتضح می‌کند که آدم می‌فهمد که برای شهید‌مطهری شدن، بهشتی شدن و مفتح شدن اول باید خودانتقادی کنی؛ یعنی اول جامعه‌ای و رفتاری که در آن قرار داری را بشناسی، خودت را بزنی، تا بتوانی بالا بروی غیر از این باشد جواب نمی‌دهد.
حالا گفتم کتمان؛ مرحوم آقای‌بروجردی در همه اعیاد به کسانی که بچه به دنیا آوردند صله می‌داد. خلاصه کسی عید غدیر آمد و صله را گرفت و رفت. بعد از اینکه بچه‌ هم زائیده بود به او گفتند خیلی شلوغ است و مردم در صف ایستاده‌اند آقا هم که سرش را بالا نمی‌آورد عید قربان هم برو بگیر. خلاصه عید قربان هم رفت صله را گرفت و رفت. عید بعدی میلاد حضرت زهرا (س) بود گفتند آقا دارند صله می‌دهند بیا برو بگیر. ایشان سرش را بالا نمی‌آورد همین‌طوری یکی یکی دارد می‌دهد، هر کس بچه دارد پولی می‌دهد. گفت میلاد حضرت زهرا(س) هم رفتیم گرفتیم. به میلاد آقا امیرالمؤمنین(ع) و ماه رجب خورد. چهارمی! رفتیم بگیریم آقا همین‌طوری سرش پایین بود تا به من رسید گفت داداش قدر این زنت را بدان، زنی که در دو ماه چهارتا می‌زاید خیلی ارزشمند است. اهالی کتمان اینطور هستند، اینجا دیگر آقا خدا شاهده لجش در آمده است وگرنه همین هم نمی‌گفتند.

» بعید نیست که ورزش‌کردن در دین ما واجب باشد
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ» خداوند تبارک‌وتعالی شما انسان‌ها را برگزید و در روح، جسم و علم شما تقاضای زیادت دارد؛ یعنی مدلتان این‌جوری است که حق ندارید نسبت به جسم و علمتان غافل باشید. این جزء آیاتی است که بر مبنای این آیات مراجع ما و حتی ائمه ما گفتند که بعید نیست ورزش‌کردن واجب باشد؛ یعنی نتوانستند بگویند واجب قطعی است گفتند بعید نیست ورزش‌کردن واجب باشد چون بالأخره این آیه دارد فلسفه خلقت انسان را می‌گوید. تو را از سایر موجودات برگزیدم که در علم و جسم؛ یعنی رسیدگی به جسم از طریق ورزش و تغذیه؛ رو به تزاید و رشد باشی. و جامعه امروز ما جامعه‌ای است که متأسفانه دارد با ورزش بیگانه می‌شود. به‌شدت دارد بیگانه می‌شود. دیگر نهایت ورزشش این است که چهار قدم راه برود درحالی‌که این ورزش که دارد می‌گوید؛ یعنی شما ارتقاء قدرت ماهیچه‌هایت را حس کنی و چقدر تأثیر دارد.

همیشه من احساسم این است که وسط بحث سلوک، قرب و رسیدن به خدا آقایان یادشان می‌رود این قضیه را بگویند یا یادشان می‌رود یا خودشان اهلش نیستند یا اعتقاد ندارند که آقا ورزش در سلامت روح مؤثر است نه فقط در سلامت جسم، در سلامت عقل مؤثر است نه فقط در سلامت جسم. ورزش هم ابعاد دارد فقط باید حرفه‌ای باشد؛ یعنی با توجه به شرایطتان، کارتان و … به شما برنامه می‌دهند می‌توانی ورزشی را انتخاب کنی. روزی دو تا ده دقیقه باشد، کششی هم باشد. ورزش باید حرفه‌ای باشد اینکه شما بگویید من راه می‌روم اسمش ورزش نیست. آن راه که می‌روی ممکن است پایت هم درد بگیرد باید طبق اصولش انجام بشود که الآن کلاس ورزش نیست [وگرنه] من بلدم که ضربان قلب باید از کجا شروع بشود به کجا برسد، چطوری فرود بیاید، اولش گرم‌کردن چیست، اوج‌گرفتن چیست، سرد‌کردن‌ [چیست]. اگر این سه‌تا در پروژه‌ات نباشد تو ورزش حرفه‌ای نکرده‌ای و ورزش غیرحرفه‌ای که یک دفعه بدوی، از موتورت و ماشینت بپری وسط میدان فوتبال این قطعاً مضر است. مضر است! دقت کردید! قطعاً این برای جسمت مضر است. این ورزش را همه باید برویم دنبالش بگردیم قرار نیست که در کانون هم بنشینیم بگوییم ورزش اینطوری است، ورزش حرفه‌ای این است، آدم باید برود بگردد، متخصصش را پیدا کند، باید وقت بگذارد، باید وقت مشاوره بگیرد برود بگوید  آقای مشاور تربیت‌بدنی شرایط کاری و جسمی من این است برای من دستورالعمل ورزشی بنویس. دوشنبه‌ها سالن می‌رویم، جمعه‌ها کوه می‌رویم، این‌ها اسمش ورزش نیست! ورزش باید طبق اصولش انجام شود. از این بگذریم. فقط می‌خواستم بهتان بگویم این داستان هست.

»تأثیر مدرنیته بر روح و جسم انسان‌ها
تأثیر فضای آخرالزمان _ که الآن من به علم روز ترجمه‌اش می‌کنم_ ما امروز تحت‌عنوان همین قضیه فضای آخرالزمان کلی کتاب، تحقیق، مقاله، پروژه و رساله داریم تحت‌عنوان تأثیر مدرنیته بر روح و جسم انسان‌ها. که اصلاً ما یادمان رفته است که قسمتی از زندگی دنیای امروز ما [مدرنیته است] و ما باید تکلیفمان را با آن مشخص کنیم. ما نمی‌توانیم در دنیای امروز زندگی کنیم اما تکلیفمان را با مدرنیته و ابزارهایش مشخص نکرده باشیم. الآن در معنای فلسفی‌اش نمی‌گویم، در معنای تکنولوژیکی‌اش دارم می‌گویم. مدرنیته در معنای فلسفی‌اش یک چیز دیگر است. در معنای تکنولوژیکی این است که با این رشد فناوری تکنیکی در جهان، تکلیف ما اصلاً مشخص نیست؛ یعنی اصلاً آموزش داده نمی‌شود که فردا، پس‌فردا، یک ماه دیگر اتفاقات جدید تکنولوژیک می‌افتد و این‌ها بر روح و روان ما تاثیر دارد، ما باید چگونه با این‌ها برخورد کنیم و اصلاً ما باید بدانیم یا ندانیم؟

 مثلاً یک روز می‌بینی وزارت کشاورزی یک‌دفعه اطلاعیه می‌دهد میوه‌ها کلا فلان! خب این ابزارهای مدرنیته است دیگر که این بلاها را بر سر ما آورده است. پرتقال کوچک خوب و شیرین ما را بزرگ کرده است که بتواند گران‌تر بفروشد، از این درخت بیشتر باروری بگیرد. گاو مادرمرده‌ای که در طول تاریخ از زمان قبل آدم تا الآن روزی ده لیتر شیر می‌داد الآن دارند شصت لیتر از او می‌کشند. این چیست؟! آخر چگونه شصت لیتر می‌دهد؟! خب بعد دلمان خوش است شیر خورده‌ایم. نمی‌خواهم در این بحث‌ها بروم دارم می‌گویم این اتفاقاتی است که دارد می‌افتد. این شصت لیتر با این ابزارها فردا صد لیتر می‌شود. این مرغی که در تمام عمرش همیشه دو کیلو بوده الآن شش کیلو شده است باید ببینیم چه اتفاقی در آن افتاده است. و این فضایی که الآن ما داریم، فضایی که پر از امواج است، تکلیف ما با این امواج چیست؟ بعضی از کسانی که راجع‌به بچه‌هایشان مشکلاتی ایجاد می‌شود اصلاً نمی‌دانند که حضورwifi  در خانه چه تأثیری بر اعصاب بچه دارد. اصلاً نمی‌دانند! اصلاً اطلاع ندارند!
ما باید سبک زندگیمان را با مدرنیته هماهنگ کنیم و تطبیق بدهیم و تکلیفمان مشخص بشود نه اینکه یک پزشک بگوید تراریخته این است، یک پزشک بگوید امواج این است، پزشکی بگوید wifi  آن است. باز همین‌جوری هی تحقیقات این مدلی بیاید بعد ما هم در افراط و تفریط بیفتیم. یک روز هیچ چیز نداریم، یک روز همه چیز داریم، یک روز بگوییم ول کنیم برویم در کوه زندگی کنیم، یک عده می‌روند در روستا خانه، زمین و گاو می‌خرند، آقا ول کن نمی‌شود که به همه مردم بگوییم برو روستا خانه و گاو بخر که! به مردم باید آموزش داده شود و مردم باید احساس کنند. فقط جسم نیست بر روح هم تأثیر دارد. این در مسیر سلوک لنگت می‌گذارد. این بر تقرب الهی تأثیر دارد. این‌ها همه‌اش مؤثر است. این هم جزء چیزهایی است که من به نظرم می‌رسد یک بحث خیلی خیلی جامع باید راجع‌به این قضیه کرد. شما همین جمله را search  کنید: «تأثیر مدرنیته بر سبک زندگی». من پیشنهادم این است که آن مقاله‌هایی که از سایت مجله علوم انسانی می‌آید فکر می‌کنم شانزده‌هفده‌تا مقاله است، مثلاً آن‌ها را دانلود کنید و بخوانید. مجله علوم انسانی سایت معتبری است. من پیشنهادم این است؛ ولی کلاً اصلاً خیلی دنبال این چیزها نیستیم. این صحبت هم که الآن دارم می‌گویم هر چند نفر باشید شاید آخرش ده نفر دنبال این کارها بروند. برای چه؟ برای اینکه اصلاً خیلی برایمان مهم نیست که قرب واقعی باشد نباشد، موانعش برطرف بشود نشود، همین جوری داریم نماز می‌خوانیم دیگر، ان‌شاءالله یک چیزی می‌شود.
راجع‌به بحث جلسه اول هم که تأثیر مزاج و انواع مزاج‌ها بر نوع سلوک بود که من گفتم متنی را آماده کردیم و خلاصه می‌گذاریم، الآن چند هفته طول کشیده برای اینکه بالأخره این متن هم جرح‌و‌تعدیل لازم دارد من خودم هم اشراف لازم ندارم. متأسفانه به اسم مزاج و این چیز‌ها و کلا در بحث تغذیه و دین حرف خیلی زیاد است. الحمدلله هر کس هم می‌رسد حرف می‌زند و باید کمی اصلاحات روی آن انجام شود. متنی است در حد چهارده‌پانزده صفحه که می‌گوید مزاج‌ها این چهار مدل هستند بعد این چهار مدل در ارتباطات معنویشان چه کارهایی باید انجام ندهند، چه کارهایی انجام بدهند. حالا من عکسی از آن متن‌ها بگیرم برای یکی از متخصصین بفرستم تا چکی بکند بعد خدمتتان تقدیم می‌کنم. «رساله ذهبی امام‌رضا‌(ع)« هم بد نیست خوب است. مخصوصاً آن چیزهایی که مستند است چیزهای خوبی نوشته شده است.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید