یا مستعان
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع سخنرانی: شور حسینی – قسمت هشتم
تاریخ: 1404/04/14
شب دهم محرم
عناوین اصلی سخنرانی:
» راهکارهای پلتفرم الهی در مقابل پلتفرم شیطانی
» آدمها در صورتی در دنیا راضی میشوند که خدا ازشان راضی باشد
» فاصلهگرفتن از لذتهای معنوی باعث میشود که نفس تو لذتهای مادی را جایگزین کند
» قرب الهی چه زمانی به دست میآید؟
» آن کسی که تو را وسوسه میکند که تو باید صد یا صفر باشی، شیطان است
» راهکارهای پلتفرم الهی در مقابل پلتفرم شیطانی
دیشب بحث پلتفرم شیطانی را داشتیم. گفتیم که شیطان امیال نفسانی ما را میشناسد، جذابیتهای دنیا را هم میشناسد برای اینکه این دو تا به هم اتصال برقرار کند، حرام را برای ما حلال جلوه میدهد و بعد به خانهاش میرود. بحث خیلی مختصر دیشب این بود که این پلتفرم خودبهخود کار میکند. مثالش هم برای ماه رمضان زدیم که علیرغم اینکه قطعاً شیطان در غل و زنجیر است خیلی از انسانها بدتر هم میشوند و به گناهانشان ادامه میدهند. یادم افتاد به خاطرهای از شیخ انصاری و چون خود شیخ آن را نقل کرده این خواب اعتبار دارد. خدمت شیخ انصاری آمد و گفت: شیطان را در خواب دیدم که طنابهای بزرگ و زنجیرهای خیلی ضخیمی به او آویزان بود گفتم اینها چیست؟ گفت: اینها را گردن مؤمنین میاندازم و آنها را به سمت خلاف، گناه و جهنم میکشانم. بعد به شیخ گفت زنجیر بزرگی داشت که پاره شده بود گفتم این چیست؟ گفت این مال شیخ انصاری است. دیروز گردنش انداختم که بکشانمش پارهاش کرد. حالا داستان آن قسمتش را کاری ندارم که چه بوده این قسمتش که به شیطان گفتم زنجیر من کدام است؟ گفت آن صندلی را بیاور تا بهت بگویم مال تو کدام است. رفتم صندلی را آوردم گفت تو زنجیر نمیخواهی که! بهت میگویم فلان کار را بکن میگویی چشم! داستان ارتباط دادن امیال نفسانی به زینتهای حرام دنیا داستانی است که خود به خود و اتومات کار میکند. نیازی ندارد که شیطان بیاید وسوسه کند. حب دنیا را در دلمان ایجاد میکند امیال نفسانی ما را هم میشناسد خود به خود نفس دنبال دنیا میدود.
» آدمها در صورتی در دنیا راضی میشوند که خدا ازشان راضی باشد
بعد گفتیم در مقابل این راههایی داریم که آن راهها را خدمتتان عرض کردیم. اول اینکه انسانها با لذت واقعی آشنا بشوند. لذت واقعی «رَضِیَ اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ» است. آدمها در صورتی در دنیا راضی میشوند که خدا ازشان راضی باشد. وقتی خدا ازشان راضی باشد احساس رضایت دارند ولو اینکه هیچ چیز نداشته باشند. هشت جای قرآن این را تأکید کرده. هشت جا! که اگر انسانها میخواهند راضی باشند باید خدا ازشان راضی باشد. به همین دلیل است که امثال تو این را میچشید. دیشب خیلی جلسه خوب بود؛ میگویم جلسه خوب بود؛ یعنی چه؟ میگوید خیلی گریه کردم! پاک شده احساس خوبی بهش دست داده، وگرنه هر جای عالم بگویی یک آدم به گریه کردن میگوید حال خوب، آنها باور نمیکنند! یا مثلا میرود کار جهادی، برمیگردد خیلی روحیه دارد، عرق ریخته است، آفتاب خورده، اذیت شده و … یا فضاهای خیلی جدیتر.
اگر اجازه بدهید من یک تجربه تکراری خدمتتان عرض کنم. ببینید آن زمانی که من دانشآموز بودم، فوتبالی بودم، خیلی زیاد، روی دیوارهای اتاق من جا نبود اینقدر که عکس فوتبالیستها را داشتم! بعد مرحوم ابوی هم هیچ چیز به ما نمیگفتند، معمولش این بود که ایشان به ما اجازه میدادند خودمان انتخاب کنیم. بعد یک داستانی شد که پسر یکی از رفقای نزدیک سرکوچهمان که با هم پایگاه بسیج میرفتیم شهید شد. از طرفی من هم دعوت شدم برای تیم ملی نوجوانان، گفتند اردو اول شهریور، گفتم باشد، من خیلی فوتبالی بودم! رفتم خانه این بنده خدا تسلیت بگویم، نگاه مادرش سنگین بود، من سنی هم نداشتم، 13، 14 سال. رفتم به مرحوم پدرم گفتم میخواهم بروم جبهه، منتهی اول شهریور اردو است، گفت خب تو ببین مسئولین آنجا چه میگویند؟ خدا حفظش کند، الان هم زنده است، مسئول ناحیه حمزه سیدالشهداء(ع) بود، آقای حمیدی؛ من اسم میآورم میخواهم مستند باشد. رفتم پیش استوار حمیدی گفتم من میخواهم بروم جبهه، گفت خب بیا برو. آموزش هم قبلا دیده بودم، به لحاظ اینکه بسیج بودم. گفتم نه، من اول شهریور اردوی تیم ملی دارم و باید بروم، گفت بیا ما اعزام داریم، 21 مرداد است، تو برو، من زیرش مینویسم که ایشان هر وقت آمد اگر 2 روز بعدش خواست، بگردد. من 21 مرداد رفتم برای اعزام، گفتم عالی است دیگر، میروم؛ حضور در تیم ملی فوتبال لذت خیلی بالایی هست. میروم و برمیگردم، هر کسی هم گفت، میگویم جبهه رفتهام! 2 روز میروم، 25 سال خاطره تعریف میکنم. من ادامه نمیدهم برایتان، فقط بدانید از داخل کوپه قطاری که حرکت کردیم تا رسیدیم آنجا، من همینطور درجه به درجه داشت دیدم نسبت به دنیا عوض میشد. از بغل دستیها تا آن توسلی که در کوپه بود، همه هم غریبه، یک نفرشان آشنا بود. من که آن قضیه را کلا فراموش کردم، ولی یک هفته بعد اتفاقی افتاد که من باید میرفتم تهران، برمیگشتم؛ از درب پادگان که زدم بیرون به سمت تهران، تا برگشتن گریه میکردم، از فراق آن یک هفته!
» فاصلهگرفتن از لذتهای معنوی باعث میشود که نفس تو لذتهای مادی را جایگزین کند
ببینید یک لذتهایی هست، حالا ممکن است ما دستمان به یک لذتهایی نرسد، فعلا به همین لذتهای مسخره دنیا را میگذرانیم؛ اما آن ترک لذتی که دارم میگویم و باید محیطش جور بشود، وقتی انسان به آن ترک لذت میرسد، رضایت خدا یک لذتی ایجاد میکند که این لذت، غیبی است! خودت هم نمیفهمی چرا اینقدر خوشحال و راضی هستی! خودت هم نمیفهمی این غذا چرا اینقدر خوشمزه است، این خواب چرا اینقدر چسبید! همین خور و خواب و خشم و شهوت دنیا، در دامنه لذت الهی یک مزهای دارد که هیچ چیز ندارد! حالا ما بچه بودیم، آدم داشتیم مثلا 30 سالش بود؛ 30 سالهها در زمان جنگ، پدربزرگ ما حساب میشدند؛ آن هم همین را میگفت، که زن داشت، بچه داشت، لذت ازدواج، لذت بچهداری، لذت مقام، لذت اعتبار. روزی که من میخواستم بروم، میخواستم بروم که زود برگردم؛ الان آقای اکبر میثاقیان هست، زنده است؛ رفتم به او گفتم آقا من میخواهم بروم و برگردم. گفت: اردوی تیم ملی؟ گفتم 5 روزه برمیگردم. گفت: اگر نیامدی خطت میزنم! ولی میروی دیگر برنمیگردی!
یک چشیدنهایی وجود دارد که باید آرزو کنیم خدا به ما بچشاند. اگر این اتفاق بیفتد خیلی زندگی لذت بخش میشود. مثل همین الان که شبها با بدبختی میآیی و اینجا مینشینی، گریه میکنی و خودت را میزنی ولی خوشحالی! به قول مرحوم حضرت آیتاللهحائری، اینها فقط چشیدنی است. یعنی برای کسی تعریف کنی به تو میخندد؛ باید بچشی. ایشان میگفت: مثل قند است، نمیتوانی شیرینی را تعریف کنی باید شیرینی را بخوری! خب، وقتی چشیدی اگر فطرت، یعنی فاصله ایجاد شد، یواش یواش لذتهای دیگر جایگزین میشود. در پلتفرم الهی تو اتصالت را نباید قطع کنی. اولین قدم این است که اگر لذت معنوی را چشیدی، به قول شهید مطهری جدایی نیندازی! جدایی بیندازی شیطان و نفس میآید لذتهای مادی را جایگزین میکند. بالاخره انسان دنبال لذت میگردد. اگر آن نیاید، این جایگزین میشود.
دوم بحث دشمن شناسی
خدا شهید یحیی سنوار را رحمت کند و درجاتش را متعالی کند. ایشان آن مدتی که در زندانهای اسرائیل بود، زبان عبری را کامل یاد گرفته بود و تمام کتابهای آنها را خوانده بود. یک کتابی است که قول آقا را بخواهم برایتان بگویم؛ پروتکل یهود است. این کتاب مستندی نیست. یعنی؛ یهود که نمیآید پروتکلش را لو بدهد. آقا هم وقتی از این کتاب تعریف کردند که این کتاب را بخوانید، اشاره میکنند گرچه سندیت نداشته باشد. ولی خواندنش مغز انسان را باز میکند که آنها بالاخره یک داستانهایی دارند و اینطوری نیست. هیچ سندیتی نداشته باشد از افعال آنها، اینها درمیآید. بله اینها هیچ جایی مکتوب نشده، پروتکلی به نام یهود هیچجا نوشته نشده و نمیآید خودش را که لو بدهد ولی میشود این برداشت را کرد که این پروتکل را در عمل دارند. دشمن شناسی خیلی مهم است؛ چهکار میکند؟ از مسیر زینتهای دنیا میآید که تو بدانی این شکلاتی که به تو تعارف میکند، این شیرینی که تعارف میکند، بکگراند ذهنی این آدمی که دارد تعارف میکند، چیست؟ این را بفهمی که هر چیزی را نگیری. دشمن شناسی خیلی مهم است. اگر خدا عمر بدهد انشاءالله و زنده باشیم در جلسات بعد محرم یکسری مباحثات خاصی را از قول دشمن برایتان نقل میکنم.
سوم بحث خداشناسی
خداشناسی به معنای «الَّذِینَ آمَنُوا» یعنی قلبا و عملا به خدا اعتقاد داشته باشیم. خداوند روزیرسان است. چرا از مسیر زینتهای دنیا و فریب و دروغ دنبالش میروم؟ چون ایمان ندارم. همه چیز دست خداست «لا مُؤَثِّرَ فِي الوُجودِ اِلَّا الله» چرا من به صد چیز دیگر و صد بت دیگر توسل میکنم؟ برای اینکه ایمان ندارم! بیایید برگردیم و یکبار دیگر اعتقاداتمان را مرور کنیم و آن چیزهایی که شیطان و دنیا ما را فریب داده که اعتقادات ما تبدیل به ایمان نشده است، آنها را بازخوانی کنیم و دوباره تمرین کنیم و انجام دهیم. یک درصدش هم کاملا تجربی است. یعنی تا به تجربه به این داستان نرسیم، اعتقاد پیدا نمیکنیم ولی تلقین هم خیلی مؤثر است. بتوانیم تلقین هم بکنیم.
چهارم بحث اتصال
اتصال دو مدل است. مدل اول، از «مَن تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ» نتیجه بگیریم. یعنی چی؟ یعنی ما اگر دشمن را بشناسیم نباید شبیه دشمن باشیم. در همین ایام جنگ_جنگ 12روزه_ در شاهچراغ(ع) و راهپیمایی، جوانی تیشرتی پوشیده بود که روی آن پرچم آمریکا بود. «مَن تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ» این ممکن است همانجا مرگ بر آمریکا هم بگوید ولی این شباهت، سیاهی لشکر دشمن را چه در فضای مجازی و چه در فضای حقیقی زیاد میکند. بارها برایتان گفتند، همهجا شنیدید، در کتابهای تاریخی نوشتند که از این سیهزار نفری که آمدند برای کشتار آقا امام حسین(ع) و اصحابش، هزار نفر بیشتر نجنگیدند؛ بقیه سیاهی لشکر بودند. این 29هزار نفر به آن هزار نفر جرئت دادند که بجنگند. سیاهی لشکر اسلام را پر کنیم، سیاهی لشکر دشمن را خالی کنیم. الان مثلا طرف چون فالوور دارد فکر میکند مردم ایران است درحالی که شاید نوددرصد فالوورش فقط فالو کردهاند. تا لباس پوشیدنت، تا علائقت به خوراکی، اینها از مسیرهای مختلف جلو آمده است دیگر! سالهاست ما این را فهمیدیم.
من مطلبی را در کلاسهای خاص برای بعضی از کادر در جاهای مختلف میگویم، اینجا یک اشارهای میکنم. از آنها سوال میکنم که آیا تا حالا شده از این ترامپ با این قیافهاش، با این خباثتش، مثلا از یک ریاکشن او، خنده او، لهجه او خوشت بیاید؟ اغلب میگویند: آره. میگویم: میدانید برای چیست؟ برای اینکه چند دهه است که هنرپیشههای هالیوود را برایت محبوب کردند و این تداعی ذهنی میکند چون این هم هنرپیشه است. وقتی تو نمیتوانی بین اعتقادات و علائقت مرز ایجاد کنی، علائق روی اعتقادات تاثیر دارد. وقتی علائقت، انفعال نسبت به غرب و دشمن است، وقتی موسیقی او را گوش میدهی، کارهای او را انجام میدهی، لباس او را میپوشی، خوراک او را میخوری، روی اعتقاداتت تاثیر دارد. اولین گامی که مرحوم گاندی در جهت استقلال برداشت همین قطع ارتباط علاقهای با غرب و انگلیس بود. علائق مردمش را قطع کرد. الان فکر نکنید هندوستان از نظر تکنولوژی و علم و اینها همان چیزهای است که در فیلمهای هندی میبینید. هندوستان از نظر علمی قوی هست. در نانو دوم یا سوم است و خیلی چیزهای دیگر و چین و کشورهایی که به یک جایی رسیدند!
امروز یک توئیت از یک ژاپنی میخواندم که خیلی ناراحت بود از اینکه ما نسل ساموراییها به کجا رسیدیم که آرزو کنیم یک رهبری مثل رهبر ایران داشته باشیم که غیرت مردم را تحریک کند. ما چقدر بدبخت شدیم. نسل سامورایی را در ژاپن به چه دلیل تغییر دادند؟ به دلیل همین «مَن تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوَ مِنْهُمْ» شباهت در علائقشان ایجاد کردند چون در علائقشان شباهت ایجاد شد، در اعتقاداتشان هم شباهت ایجاد شد. برای تو که هر سال شب عاشورا میآیی. اگر اتصال را قطع کنی در هر حالی که باشی، شیطان یک اتصال دیگر وصل میکند. ما از این روایت امام صادق(ع) فقط رحمت او و خدا را نتیجه نمیگیریم، اهمیت اتصال را نتیجه میگیریم. در زمان که امام صادق(ع) هست یکی از شیعه او یکی از کثیفترین گناهانی که اصلا مرسوم هم نیست و وسوسه نفسانی هم پشتش نیست [مرتکب میشود]؛ الکل مصرف کرده بود! میگوید در کوچه و خیابان الکل مصرف کرده بودم یکدفعه دیدم امام صادق(ع) از روبرو دارد میآید. رو به دیوار برگشتم، نشستم و سرم را به کاری مشغول کردم. گفتم الان برگردم بویش به مشام امام صادق(ع) میزند و میفهمد. بعد میگوید: امام پشت سرمن آمدند و دستی به کمر من زدند و یک جمله گفتند و رفتند. گفتند: فلانی در هیچ حالی از ما رویت را برنگردان.
اتصال خیلی مهم است! وصل بشوید! تو باید در پلتفرم الهی جایی وصل بشوی. او الان نفس تو را به زینت دنیا وصل کرده، تو باید نفست را به یک تشکل و تشکیلات الهی وصل کنی. خیلی از شغلها هست، به صورت پلتفرمی به خدا وصل است. طرف امام جماعت است. مداح یا روضه خوان است. در تشکیلات امام حسین کاری دارد و… سیستماتیک باید به جایی وصل بشوی. از نظر معنوی، مسجد محلهات، هیئتات، تشکیلاتت، گروهی جهادی، جایی باید وصل بشوی. این تأکیدی که ما راجعبه اتصالات میکنیم، این تأکید امام صادق(ع) است. خیلی دنبال این هستی که جایی ثابت برای دنیا داشته باشی. آقا ما شغلی ثابت داشته باشیم که خیالمان راحت باشد. دمت هم گرم. یک جایگاه معنوی ثابت هم داشته باش که خیال خودت راحت شود. خیال خدا هم راحت شود. که بدانی هر روز که بلند میشوی برای این قسمت معنوی وظیفهای گردنت است. ما نمیتوانم همینجوری ول کنیم و هیچ قدمی برنداریم و همیشه منتظر باشیم برای اتصال به خدا نسیم رحمت بوزد. در این پلتفرم این است؛ اگر به جایی وصل نشوی، به جایی دیگر وصل میشوی. ما در بحث مدیریت هم داریم، میگوید آقا مدیر خوب کسی است که در تشکیلات خودش گروههای غیر رسمی را تبدیل به گروه رسمی کند. وگرنه گروههای غیررسمی برای خودشان داستانی راه میاندازند. اصلا از مسیر اصلی، صراط مستقیم خارج میشوند.
به کتاب انسان ۲۵۰ ساله مقام معظم رهبری برگردیم؛ قسمت مربوط به امام صادق(ع) و آن بحثی که راجعبه پیوستگی و اتصالات و تشکیلات اسلامی میگویند. تشکیلات مردمی! نه سازمانی. مردم باید تشکیلات داشته باشند. بحث جدیدی که چند سال است راه افتاده، آقا هم خیلی تأکید کردند، بحث روضههای خانگی است. افراد محلهای جایی جمع بشوند. هفتهای یکبار، ماهانه، روضه خانگی داشته باشند. در محل! اینجوری نیست که جایی جلسهای باشد، از اقصی نقاط شهر، همیشه همه بتوانند بیایند. باید گیرشان بیندازی. باید بگویی آقا نوبت تو است. هفته بعد پانزدهم این ماه نوبت تو است. چهاردهم آن ماه نوبت تو است. این پلتفرم باید ایجاد شود. که ما به آن شبکه شیعی میگوییم. که آنها اسمش را گذاشتهاند هلال شیعی. میگویند دارد هلالی جلو میرود تا قرص کامل شود؛ نباید بگذاریم کامل شود!
» قرب الهی چه زمانی به دست میآید؟
ببینید نگاه ما به خداوند تبارک و تعالی و دین چه نگاهی است؟ ما دو مدل نگاه داریم. اولین مدل نگاه تکاملی. یعنی وقتی ما به خداوند تبارک و تعالی وصل میشویم، به لحاظ نزدیکی به خدا؛ قرب الهی یعنی چه؟ یعنی صفات الهی در تو بیشتر جلوه کند. یعنی محبتت بیشتر شود. کرامتت بیشتر شود. ستاریتت بیشتر شود. غفاریتت بیشتر شود. همه صفات الهی که هست و در اقوالات بزرگان دارند. در دعای جوشن کبیر، از آن هزار تا صفت، همهاش عمومی برای مردم است. یکی از این صفات خاص مال خودت است. برو بنشین جوشن کبیر را بخوان، ببین کدام صفتش را الان داری؟ هرکدام از ما یکی از آن صفتها را فطرتاً داریم. آن یکی که میدانی فطرتاً داری، دو تا یا سه تا است. به قدری که تو ولی خدا هستی، تعدادش ممکن است بیشتر شود. آنها را تقویت کن. بقیه را هم عمومی رعایت کن. این اولین هدف ما از اتصال به ملکوت و خدا است.
» آن کسی که تو را وسوسه میکند که تو باید صد یا صفر باشی، شیطان است
دومین مدل نگاه؛ که شیطان سعی میکند در این رابطه ما را وسوسه کند؛ نگاه ما به خداوند تبارک و تعالی، به دین، به روضه، به مجلس، به زیارت، به نماز و به عبادت نگاه حمامی است. هر چه کثیفتر باشی، بیشتر باید به حمام بروی. شیطان چه میگوید؟ میگوید جای تو نیست! تو؟ کی به تو گفته مجلس امام حسین بیایی؟ تو و نماز؟ تو و فلان؟ نگاه، نگاه حمامی است. من این جمله نگاه حمامی را از کتاب اربعین حضرت امام در بحث موازنه دیدم که هیچکدام از بزرگان نگفتند. امام میفرماید داستان ما و خدا، داستان موازنه است. آن کسی که در ذهن تو وسوسه میکند که تو باید صد یا صفر باشی، شیطان است. اصلا کلا صد و صفر در همه چیز مال شیطان است. در سبک زندگیات، در اخلاقت، در رفتارت، در درست، در مقامت، در اعتبارت، در جنگیدنت، صد و صفر مال شیطان است! صد و صفر در دنیا وجود ندارد. ما یک صد در دنیا داشتیم معصومین بودند، تمام شد. خاتم! بقیه دیگر مثلا بهترینهایمان نود هستیم تا قبل از صفر، صفر در عالم وجود ندارد. صدام صفر نیست. ترامپ صفر نیست.
شیطان میآید چهکار میکند؟ میگوید یا باید صد باشی یا باید صفر باشی. اگر صد نشدی، دیگر ول کن. آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب. از این ضربالمثلهایی که به شدت اشتباه است. ما چه میگوییم؟ ما میگوییم اصلا نگاه صدی به خودمان، به نفسمان، هیچ جای قرآن، هیچ جای روایات چنین نگاهی وجود ندارد. حتی راجعبه معصومین هم میگویند، آنها هم خطاهای خودشان را دارند. «حسنات الابرار سیئات المقربین» برای مقربین همین حسناتی که ما داریم، به خاطر قصورهایی که دارند، سیئه حساب میشود. برای این توبه میکنند. شیطان میآید میگوید آقا تو یا باید صد باشی یا دیگر ولش کن. معصومین چه میگویند؟ میگویند اگر روزی احساس کردی خیلی بد شدی، آن شب باید حمام بروی. امام میگوید نگاه، نگاه موازنهای است. به ما ترازویی دادند، در کفه چپش، سیئات و گناهان ما است. در کفه راستش، حسنات ما است. باید دائم این را نگاه کنی. هر وقت این پایین رفت، باید وزن سمت راست را بیشتر کنی. نه اینکه بگویی، ولش کن دیگر، سمت راست نمیخواهد. سقوط کند.
«الناس کلهم خطائون» چه فکر کردید؟ همه شما گناهکار هستید. چرا دور برداشتید؟ «و خیرالخطائون» بهترین شما «التوابون» هستند؛ کسانی که دائم توبه میکنند. سمت راست را سنگین میکنند. این مسیر، مسیر خوبی است؛ یعنی شما سال به سال احساس میکنی که موفقتر هستی. وقتی با نفس و شیطان مبارزه میکنی. هِی او ضعیف میشود، تو قویتر میشوی. بعد به جایی میرسی که این اواخر میفهمی الحمدالله کفه راست دست خودت است. وگرنه همه ما شب اول قبر اگر بخواهد مو را از ماست بکشد گیر هستیم. ما میخواهیم کفه راست را سنگین کنیم. به خدا بگوییم اگر ما چهار تا خطا داشتیم، چهل تا حسنه داشتیم. چهل تا هم کار خیر داشتیم. در این پلتفرمی که خداوند خلق کرده است، اینجا آدم راحت میتواند موازنه کند. بگوید آقا من اهل موازنه هستم؛ نه معصوم هستم، نه خدا هستم، نه شیطان هستم. من چیزی بینابین هستم. دائم در حرکت هستم. این جملهای که میگویند که آقا قشر خاکستری؛ توهم برداشته خودش سفید است، به بقیه میگوید خاکستری. خاکستری؟ من از همه شما خاکستریتر هستم. قشر خاکستری دیگر چه صیغهای است؟ کی سفید است، که به بقیه میگوید خاکستری؟ همه خاکستری هستیم! همه! یکی به سیاهی نزدیکتر است یکی به سفیدی؛ ولی هیچکدام نه سیاه هستیم نه سفید. همه خاکستری هستیم. این برای بچههایی که میجنگیدند و جهاد میکردند، جا افتاده بود. جانشان را کف دستشان گذاشته بودند. ادعای سفید نداشتند. چرا ادعای سفید نداشتند؟ چون کسی را سیاه نمیدیدند. همه را خاکستری میدیدند. میگفتند حالا شرایطش طوری بوده که خاکستریاش کمی بشتر است، مال من کمتر است. ولی بالاخره همه ما باید کبر هم نداشته باشیم. کی از ما بدتر است؟! خدایی کی از ما بدتر است؟! اگر واقعا الان یک نفر در ذهنت هست که از تو بدتر است، این مرام اهلبیت(س) نیست. کی از ما بدتر است؟!
پس در این قضیه وقتی جلو میرویم اتصالات برقرار بشود، تشابهات برطرف بشود، علائق تنظیم بشود که انسانها بدانند که علائقشان روی اعتقاداتشان اثر میگذارد. لباسی که میپوشی، غذایی که میخوری، نوع تفریحی که میروی، دوستان و همراهانی که داری خیلی اثر میگذارد. من به پدر و مادرها توصیه میکنم؛ بچهها دور همدیگر دارند رشد میکنند. همه ما اینطوری هستیم. در این دوره و زمانه تنها جنگیدن خیلی سخت است باید لشکر داشته باشیم و وقتی به این سرود علاقه پیدا میکند، این اعتقاداتش را تکمیل میکند وگرنه کس دیگری برایش سرود درست میکند. ما باید علائق نوجوانان و جوانان را ببینیم متناسب با اعتقادات علائقشان را ارضا کنیم تا انشاءالله خدا توفیق بدهد هر چه سریعتر بتوانیم امتحانات بزرگ را هم پس بدهیم. راجعبه ادامه شرایطی که الان در آن قرار داریم ببینید جنگ روانی تأثیرش بر اذهان خیلی بیشتر است. من چند شب قبل هم جمله حاجقاسم را عرض کردم که مراقب باشید دشمن در شما خوف ایجاد نکند. نترسید! «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا» این آیه را یک جا بنویس، در ماشینت، در خانهات، بغل آینه، یک جا بگذار. نترس! غصه هم نخور! نه بترس نه غصه بخور.
گردان گردان به خط میزدیم، ده نفر بر میگشتیم. برای کربلای پنج از مسجد ولیعصر خرمشهر رفتیم، در مسجد کیپ نیرو بوده وقتی برگشتیم در اتاق دهدوازده متری شهید جلیل محدثیفر جا شدیم. صوت شهید محدثیفر را در کانال رهپویان گوش کنید. لحن و تُن صدای شهید جلیل محدثیفر و جملاتی که میگوید؛ آدمی که دیپلم است، اصلا نرسیده درس بخواند. آرام باشید. خبری نیست. ته تهش چه میخواهد بشود؟ شهادت است دیگر. مگر الان دنیا بهمان خیلی خوش میگذرد؟ آن لحظهای که اولین بار میخواستم [به جبهه] بروم، ابوی برای من صحبت میکرد، دو نفری ایستاده بودیم، من آماده بودم بروم. گفت من دوتا جمله بهت بگویم بعد برو. من الان چهل و خوردهای سالم است از نظر اداری هم استاد دانشگاهم، از نظر اعتبار هم فلان، وضع مالیام هم خوب است، همه چیزم ردیف است، زن و پنجتا بچه، همه چیز ردیف است. بابا من بهت میگویم اگر توانستی بروی برو. این دنیا خوشیهایش زود میگذرد، ناراحتیهایش در قلبت میماند. چیزی ندارد. ما از چه باید بترسیم؟! تهش میخواهد چه بشود؟! تهش عشق است. تهش پرواز است. از چه باید بترسیم؟!در آیه قرآن میگوید مؤمنین آنهایی هستند که اصلا واله و شیدا بهسمت شهادت و خدا میروند. تهش چه میخواهد باشد؟! آنها باید بترسند نه تو که بچهمؤمنی. مگر در تهران ندیدی؟ چقدر پشت سر تهران بد میگفتند که تهرانیها خراب شدند! مردم معمولی دارد به پهپاد فحش میدهد. مرگ بر اسرائیل میگوید. بالای سرش است! یک اسرائیلی بیاور اینجوری کرده باشد. ده دقیقه قبلش سوراخموش پیدا کردند.
این غیرت شیعی، غیرت علوی و حیدری که یادگار ۱۴۰۰ سال در خانه اهلبیت(س) بودن است، مال همین هیئتهاست. همین محرم و صفر است که اسلام و این غیرت را در دل ما زنده نگه داشته که امام(ره) فرمودند. ما این را داریم. دوشنبه میزنیم! چهارشنبه آتش میزنیم! برو بینیم بابا! بچه گیر آورده! بیا ببینیم چه میخواهی بگویی؟! بخندید! زیر این صحبتهای آنها بخندید. مسخرهشان کنید. دوشنبه میزنیم! یکشنبه بزن. همین امشب بزن! چه کار میخواهی بکنی؟! نترسید! ببینید جملهای که آقا بعد از آن حمله وحشتناک که هر کشور دیگری بود زمین خورده بود؛ هر کشور دیگری! آقا به یک قسمت از قرآن متوسل شدند «وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا» این دوتا را داشته باشید هیچ غصه نخورید.
—————–
لینک صوت شهید محدثیفر:
https://t.me/seyyedanjavi/250
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید