امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - نفس خوب، نفس بد - قسمت اول - شهادت امام محمدباقر علیه‌سلام

13 آذر 1404 -   3:54 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا رفیق
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: نفس خوب، نفس بد
قسمت اول
تاریخ: 1400/04/26

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» مروری بر نفس انسان‌ها
» تحلیلی بر منطق حاکم در زندگی ارباب ریاضات
» چه زحمت و مرارتی از نظر دین ما قابل قبول است؟
» حکمت آفرینش نفس در وجود انسان‌ها
» نفسِ بد آنجایی است که برای ما مرارتی ایجاد می‌کند و دنیای‌مان را خراب می‌کند
» شیطان می‌خواهد شما اول دنیا نداشته باشید و بعد به‌سراغ آخرت می‌آید
» نقش نفس در ارتباط با مردم
» تا چه اندازه باید به حرف مردم در زندگی‌هایمان اهمیت بدهیم؟
» حُب به هر موجودی لازمه حیات است به شرطی که دچار افراط و تفریط نشود
» نفس مطمئنه چگونه رنج زندگی را کنترل می‌کند؟
» حد یقف در استفاده از نعمت‌های خدا چیست؟


هدف از بحث‌های اخلاقی و عرفانی کاهش مرارت است. درحقیقت عرفان و اخلاق به ما کمک می‌کنند سختی‌های زندگی را بتوانیم به بهترین نحو بگذرانیم. گرچه به آن خواهیم پرداخت که عده‌ای جایگزین، در حاشیه و یا به موازات عرفان بحث ریاضت و سختی کشیدن را مطرح می‌کنند و به هر حال دلایلی هم در قرآن و روایات دارند که به آن استناد می‌کنند. اما حقیقت قضیه این است که مکانیسم خلقت به گونه‌ای است که عبودیت و بندگی خداوند تبارک و تعالی باید کاهش رنج و مرارت را  در زندگی ایجاد کند. «المومنون حلویّون» عبد یعنی کسی که به خداوند تبارک و تعالی ایمان دارد باید به یک شیرنی برسد که این شیرینی زندگی را برای او بسیار راحت‌تر کند و با صبر و گذراندن زندگی به عقبا و جاودانگی برسد.

منتها نحله‌ها و سلیقه‌هایی هم در دین‌های مختلف مِن‌جمله در اسلام هست که شاید خلاف این را بگویند و خیلی از مرارت‌ها و رنج‌ها را باعث ساخته شدن نفس و انسان بدانند. من به نظرم رسید که امشب این بحث را شروع کنیم و یکی‌دو جلسه‌ای که تا محرم در خدمتتان هستیم بحث «نفس خوب، نفس بد» را با همدیگر مرور کنیم. قسمتی از بحث را امشب و بقیه آن را مفصل‌تر در جلسات بعد به آن خواهیم پرداخت.

» مروری بر نفس انسان‌ها

یک بار دیگر برگردیم و از منظر جدیدی بحث خود «نفس» را مرور کنیم که اصلاً نفس چیست؟ و خیلی از نکات منفی که راجع‌به نفس می‌گویند در حقیقت به چه چیز برمی‌گردد؟ منظورشان کدام قسمت از نفس است؟ جملات تکراری اول بحث اینکه  نفس یعنی نفس اماره،  لوامه و یا  مطمئنه. تعریف تکراری آن هم این است که نفس اماره یعنی آن قسمت از وجود حیوانی ما «النفس الأمارة بالسوء» که به شدت ما را به سمت زشتی و بدی ترویج و ترغیب می‌کند و قدرتش از شیطان بیرونی خیلی قوی‌تر است. یعنی نفس اماره به شدت از شیطان و وسوسه شیطان در وجود ما قوی‌تر و صاحب نفوذتر است.
 دومی نفس لوامه است. وقتی نفس اماره ما را فریب داد و گناهی مرتکب شدیم و یا قبل از ارتکاب گناه، اثرات گناهی که بعداً می‌خواهیم مرتکب شویم را در ذهن ما یادآواری و سرزنش می‌کند تا مبادا این گناه را مرتکب شویم. بعد از گناه هم ما را سرزنش می‌کند که چرا ما این گناه را مرتکب شدیم! در ادبیات‌های ساده‌تر اسم نفس لوامه را وجدان اخلاقی می‌گذارند. و اتفاقاً جزو معیارهای امروز اخلاق سکولار است. یعنی این‌قدر قوی است که یک سیستم و مکتب اخلاقی، خودش را بر مبنای وجدان اخلاقی تطبیق داده است و می‌گوید شما دین لازم ندارید، همین وجدان بهترین قاضی است. تا درصدی هم درست می‌گویند، وجدان خودش بدون دین هم بهترین قاضی برای تشخیص دادن خوبی‌ها و زشتی‌هاست.
قسمت سوم نفس مطمئنه است. بعد از اینکه شما نفس اماره را کنترل کردید و نفس لوامه در شما اثر گذاشت، ما به نقطه‌ای می‌رسیم که نقطه اطمینان نفسانی است. ما یک دور دیگر این سه مدل نفس که بیشتر درباره‌اش صحبت است را با جملات تکراری و به صورت مختصر معنا کردیم.

» تحلیلی بر منطق حاکم در زندگی ارباب ریاضات
یکی از اشکالاتی که ارباب و اصحاب ریاضات مرتکب می‌شوند این است که کلاً نفس را می‌کوبند و وقتی دارند می‌کوبند بد و خوب را با هم می‌کوبند. جملاتی که شما در بعضی از کتب عرفانی می‌بینید از این مدل است. حالا سوالی که وجود دارد این است که کسانی که نفس را می‌کوبند به جهنم می‌روند؟ قطعاً این‌گونه نیست؛ اما ریاضت و مرارت اضافه‌ای را در دنیا خارج از هدف خالق بر خودشان تحمیل می‌کنند! یعنی اگر جزء اهداف خدا این بود که شما ریاضات و مرارت‌هایی در دنیا برای خودت داشته باشی خب نتیجه‌ای هم برای خودت داشت. اصلا این‌ ریاضت‌ها جزو اهداف خدا نیست. این شخص دارد مرارت‌هایی را بر خودش تحمیل می‌کند.

ارباب ریاضات دو مدل هستند. مدل اول کسانی هستند که اعتقاد دارند برای اینکه گناهانت بخشیده شود به مرارت‌هایی نیاز است؛ در دین هم راجع‌به این بخش مؤید زیاد داریم که مرارت در بخشش گناهان خیلی تاثیر دارد، رنج در کاهش گناهان خیلی موثر است. گروه دوم کسانی هستند که می‌گویند ما خودمان به دنبال مرارت می‌رویم و برای ما درجه دارد، این دیگر خیلی معلوم نیست [که کار درستی است یا خیر] یعنی آدم برای رسیدن به درجه برود و به خودش سختی بدهد! در واقع به این موضوع برمی‌گردد که خدایی را که ما می‌شناسیم چه مدل خدایی باشد؟ اگر نعوذ بالله خدایی عُقده‌ای باشد که اگر ما از نعمت‌های جهان لذت ‌ببریم، به او بر بخورد و بگوید اگر قرار باشد من همین نعمت‌های الان را در لِوِل بالاتر در قیامت به تو بدهم باید اینجا جانت درآید! اگر خدا را این‌طوری بشناسد، خب بله.
آیا این افراد به جهنم می‌روند؟ نه، اصلاً بحث جهنم نیست؛ ما نمی‌توانیم به عذاب، باز عذاب مضاعفی هم تعلق بدهیم و بگوییم این افراد «خَسِرَ الدُنیا و الآخرة» هستند. دنیای خود را خراب کردند و آخرت هم ندارند، اصلاً همچین چیزی نیست ولی وقتی در قیامت و جاودانگی تعیین می‌کنند که ما چقدر هدف خالق را از خلقت دریافت کرده‌ایم، آن‌ها نمره این قسمت را نمی‌آورند! یعنی این افراد در پروژه‌الهی برای رسیدن به تکامل هیچ‌گونه نمره مثبتی ندارند.

» چه زحمت و مرارتی از نظر دین ما قابل قبول است؟
اما اگر بخواهیم به سراغ قسمت اول برویم، این افراد نیز دو مدل هستند:
1.    کسانی که دنبال مرارت و رنج می‌روند تا گناهانشان پاک شود و این مرارت و رنج فقط مرارت و رنج است!
یعنی چی؟ یک وقتی برای شما بحثی داشتم به نام «توبه رحمتی و توبه زحمتی»، این افراد نه توبه رحمتی هستند و نه توبه زحمتی بلکه کسانی هستند که مثلاً می‌روند زیر گرما روی پشت‌بام یا وسط بیابان می‌نشینند و می‌گویند اینجا می‌نشینم تا گرم شوم، بسوزم و بپزم که لذت گناهی که از آن لذت برده‌ام به وجودم زهرمار شود تا خدا من را ببخشد! کار بدی می‌کنند؟ این کار تائید دینی ندارد. نمی‌توانیم بگوییم بد است ولی بازهم در مسیر هدف پروژه خالق نیست.

2.    مدل دیگر کسانی هستند که توبه زحمتی دارند؛ یعنی مرارتی که دارند می‌کشند فقط این نیست که مرارت و رنج باشد.
مثلاً روزه می‌گیرد -یک کار خیلی مهمی که بعضی وقت‌ها واجب و بعضی وقت‌ها مستحب است- در روزه تشنگی و گرسنگی مرارت است و تحمل می‌کند و می‌گوید این کفاره گناهانم است. یا مثال بارزی برای توبه زحمتی که من در اربعین برای بچه‌ها گفتم این بود که راهپیمایی اربعین توبه زحمتی است.  یعنی در مسیری که دستور دینی داریم پاهای تو درد می‌گیرد و تاول می‌زند. بدان این مرارت پاک کننده گناهان است. این مرارت تاثیر نفسانی دارد و نفس را رام می‌کند.
مثلا می‌گویند روزه، ضعف و خستگی نفس را رام می‌کند؛ خیلی هم عالی است. پس مرارت در این قسمت این‌طوری تعریف می‌شود. پس ما ریاضتی تحت عنوان این‌که بروم برای خودم مرارتی که فقط زحمت است و هیچ دستور دینی هم پشت آن نیست انتخاب کنم، نداریم. البته در مراتبی ما در دین «معاقبه» داریم؛ یعنی با خودش شرط می‌کند که اگر فلان گناه را انجام دادم، فلان رنج را ببرم! برای خودش معاقبه قرار بدهد، این را داریم. ولی اینکه جزو دستورات دینی باشد که هر وقت گناه کردی برو و به خودت رنجی بده تا پاک شوی این درست نیست.

» حکمت آفرینش نفس در وجود انسان‌ها
حالا بیاییم به‌سراغ نفس! در مبارزه با نفس چون نفس است اگر از منظر ارباب ریاضت نگاه کنیم اصلاً باید کوبید بر سر هر چی میل است! چون نفس مرکز میل است. خدایا تو چرا نفس را آفریدی؟ برای اینکه اگر نفس را نمی‌آفریدم تو اصلاً میل به دنیا نداشتی. نفس یعنی میل به دنیا. اگر نفس را نمی‌آفریدم تو اصلاً نمی‌توانستی زندگی کنی. دلیل حب دنیا، آفرینش نفس در وجود تو است وگرنه  تو اگر نفس نداشتی یک روز هم دنیا را تحمل نمی‌کردی! نفس، بد نیست و چیزی است که برای ما لذت‌بخش است. ما نفس بد و نفس خوب داریم. نفس خوب چیست؟ چیزهایی که در روایات به‌عنوان نفس خوب در می‌آوریم مثل «حُب» نفس خوب است. محبت؛ محبت به چی؟ موجودات زنده یا غیر زنده. محبت انگیزه زندگی است. حتی محبت به جمادات انگیزه زندگی است. مثلاً طرف هفتاد سال زندگی می‌کند برای رسیدن به اشیاء عتیقه باستانی. محبت دارد اگر محبت در نفس تعبیه نمی‌شد قطعاً ما تحمل زندگی را نداشتیم. خیلی راحت از زندگی خداحافظی می‌کردیم و گمان نکن کسی که عقل دارد و نفس ندارد خودکشی نمی‌کند. عقل به تنهایی قطعاً خودکشی است. حالا در اینجا مقامش نیست ولی من کاملاً دفاع می‌کنم که آدم اگر عقل داشته باشد و نفس نداشته باشد ابداً دنیا او را راضی نمی‌کند و درجا خودش را می‌کشد.

حب‌هایی که وجود دارد مثل حب جان؛ خیلی‌ها می‌گویند من از جان گذشته و فلان! حب جان جزو نفس غیر ارادی توست. اگر به خط مقدم جبهه رفتی و خواستی بجنگی یکی از مبارزه‌هایی که باید بکنی هر چه‌قدر هم روی عقلت کار کرده باشی که الان من مجاهد فی‌سبیل‌الله هستم و هر گلوله‌ای که بیاید اِل و بِل می‌شود، من از این بند تن رها می‌شوم و به عرش می‌رسم، به محض اینکه شهید شدم در بغل خدا هستم و… هر چقدر هم که عقلت این‌ها را گفته باشد باز هم به محضی که تیر بیاید سرت را می‌دزدی؛ حب جان! این نفس است و اگر قرار باشد سرت را ندزدی باید خیلی روی نفست کار کرده باشی که ندزدی! حب جان کاملاً مشخص است. اصلاً طرف تمام است و می‌خواهد خودکشی کند باز هم حب جان به سراغش می‌آید.
حب مال؛ الزاملاً حب مال بد نیست و اگر نباشد خیلی از ما اصلاً به عمران زندگی نمی‌پردازیم. حتی در روایات داریم که باید برای مالت برنامه‌ریزی کنی و کلی دستورالعمل دارد که راجع‌به مال چه چیزهایی داشته باشی و چه دعاهایی را بکنی که مالت بیشتر شود. اگر حب مال نداشته باشی و در دین تائید نشده باشد، چرا باید همچین دعاهایی بیاید؟ در جایی می‌گوید برای افزایش روزی، در جایی دیگر برای رفع فقر و مکنت دستورالعمل داریم. پس این هم جزء چیزهایی است که می‌تواند خوب باشد.
حب اعتبار: در این دنیای به شدت بی‌اعتبار، انسان‌هایی که به دنبال اعتبار هستند از نفسشان است. عقلشان به آن‌ها می‌گوید این دنیا اعتباری ندارد؛ اصلاً اعتباری ندارد! مثلاً عقلش دارد به او می‌گوید «در این درگه که گَه کَه کُه شود کُه کَه شود ناگه» یعنی نمی‌دانی از پله‌ها که پایین رفتی یک‌دفعه از عرش  به فرش می‌رسی و یا از فرش به عرش «مشو غره به امروزت تو کز فردا نهی آگه»! عقل این را می‌گوید که چه «کُه» باشی و چه «کَه» باشی، چه کوه باشی و چه کاه باشی، یک ثانیه بعد هیچ چیز مشخص نیست. عقل می‌گوید اصلاً دنیا را معتبر ندان. حالا شما فرض کن معتبر ندانیم همه ما می‌شویم تعدادی آدم بی‌کاره و علاف که هیچ‌کس به هیچ‌جا نرسیده است، همه کنار هم می‌خوابیم تا بمیریم! حب اعتبار از نفس است.
عقلی که خدا برایت تعبیه کرده درست می‌گوید اما برای اینکه بتوانی پنجاه‌شصت‌هفتاد سال را بگذرانی من در نفس تو حُب به اعتبار، شهرت، دیده شدن، محبوبیت، توجه به حرف مردم و توجه به اطراف را  قرار دادم. وقتی در مکتب‌های ریاضتی واقعی -چون بعضی از آن‌ها فیلمی هستند- به لباس پوشیدن و غذا خوردن و راه رفتن و سر و صورت و سبیل و ریش و حتی حمام رفتنت ایراد گرفته می‌شود که در بعضی فرقه‌ها می‌گویند باید بوی بد بدهی تا کسی به تو توجه نکند، وقتی بر نفست فائق می‌آیی که بتوانی توجه‌ها را از خودت دور کنی و بعد از اینکه توجه‌ها را دور کردی یواش‌یواش تو هم دیگر به دیگران توجه نمی‌کنی؛ آیا این افراد به جهنم می‌روند؟ نه! اما هدف خداوند از خلقت همچین موجود متعفنی نبوده است دیگر! پس این قسمت از نفس بد نیست، خوب است که آدم‌ها نگاه به اطراف داشته باشند، درباره من چه قضاوتی می‌کنند و یا نمی‌کنند؟ من چگونه خودم را تطبیق بدهم که اطرافیانم را اذیت نکنم؟ اعتبار، محبوبیت و شهرت جزء نفس خوب است. دیده‌شدن جزء نفس است چون اعتبار است.
بله، شعار زیاد می‌دهند که دنبال دیده‌شدن نباشید، برای خدا کار کنید و…! حاج قاسم می‌تواند بعد از پنجاه سال این را بگوید. ولی واقعا نمی‌توانیم به جوان بگوییم دنبال دیده‌شدن نباش؛ اگر بگویی داری قسمتی از نفس خوبش را تخریب می‌کنی. او باید برسد به جایی که بفهمد دیده‌شدن مهم نیست. داری او را تخریب و بی‌تاثیر می‌کنی. پس نفس خوب داریم. بله، ما توصیه‌هایی داریم اما باید دید آدمی که توصیه کرده در چه جایگاهی بوده است، چند سالش است، به کجا رسیده است؟ خیلی از مردم وقتی به نقطه‌ای می‌رسند که خوب دیده می‌شوند تازه از دیده‌شدن متنفر می‌شوند. او هم باید این پروژه را طی کند و باید به او جایگاه بدهی.

» نفسِ بد آنجایی است که برای ما مرارتی ایجاد می‌کند و دنیای‌مان را خراب می‌کند

به‌سراغ قسمت بد نفس می‌آییم! بعد از اینکه من چند تا از خوب‌ و بد را گفتم به خط مرزی آن می‌رسیم. قسمت بد نفس چیست؟ بخشی که مربوط به نفس اماره است، قسمت بد نفس است. مثلاً طبق روایات غضب، حسد، کینه قسمت بد نفس است. جزء بدترین قسمت‌های نفسِ بد طمع و تکثرگرایی است. ما نمی‌خواهیم دوباره از اول همه این‌ها را باز کنیم. قرار است در این بحث از منظر دیگری نگاه کنیم. چرا این‌ خصوصیات بد هستند؟ حسد، بخل، غضب، حرص، آز و تکثرگرایی چرا بد است؟ در قرآن کریم و روایات در نفس بد روی این شش‌هفت تا خیلی تاکید شده است. وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که این‌ خصوصیات باعث مرارت در زندگی می‌شوند. مثلاً دزدی را زیر مجموعه یکی از این‌ها می‌گذارند و خودش را به عنوان یک گناه نفسانی معرفی نمی‌کنند؛ چون ممکن است دزدی در زندگی باعث مرارت نشود. ممکن است چیزی بدزدی و مدتی به تو خوش بگذرد؛ اما قسمت‌هایی که مال نفس است و پیچیده است باعث ناراحتی در زندگی می‌شود. اذیت می‌شوی!

» شیطان می‌خواهد شما اول دنیا نداشته باشید و بعد به‌سراغ آخرت می‌آید
الان من نفس خوب را خدمتتان توضیح دادم. دقیقاً در مقابل نفس خوب، نفس بد هم همان گزینه‌ها را دارد. مثلا شما می‌خواهید به سراغ قسمت خوب نفس یعنی «اعتبار» بروید، بلافاصله نفس بد آن را خراب می‌کند. با چه چیزی خرابش می‌کند؟ ۱. با حسد! یعنی شما به‌جای اینکه دنبال این باشید که اعتبار خودتان را افزایش دهید، دنبال این می‌روید که اعتبار دیگران را کاهش بدهید. ۲. با طمع! به جای اینکه از اعتباری که الان نفس برای تو جور کرده است لذت ببری یک‌دفعه به اعتبارهای بالاتر نگاه می‌کنی و دائم در طمع و تکاثر می‌افتی. یعنی نفس بد آنجایی است که نفس خوب را خراب می‌کند. هرجا چیزی نفس خوب را خراب کرد، همان نفس بد است. هر چیزی که برای شما رنج ایجاد کرد نفس بد است‌ و هر چیزی که برای شما رشد مادی یا معنوی ایجاد کرد نفس خوب است. تمام گزینه‌های نفسانی نفس بد، آن قسمت‌هایی است که سعی می‌کند زندگی ما را خراب کند. یعنی ما را به مرارت و رنج بیندازد.

فرق گناهان نفسانی با گناهان عملی این است که در بحث نفسانی خودت در خودت می‌سوزی و به شدت مخرب‌تر است. آدمی که در دام گناهان نفسانی می‌افتد به‌شدت روحیه، اعصاب،  روان و زندگی‌اش تخریب می‌شود و این همان چیزی است که شیطان می‌خواهد. شیطان می‌خواهد که شما اول دنیا نداشته باشید و بعد به‌سراغ آخرت می‌آید. می‌گوید من تا جایی که دستم می‌رسد دنیای او را خراب می‌کنم، خودش آخرتش را خراب می‌کند. این جمله خیلی مهم است و یک بار دیگر می‌گویم خوب دقت کنید شیطان می‌گوید دنیایش را من خراب می‌کنم چیزی که از دستم برمی‌آید، آخرتش را خودش خراب می‌کند! مردم همه آن‌قدر عقل ندارند که اگر من دنیایشان را خراب کردم بگویند دنیایمان که خراب شد حداقل آخرتمان را حفظ کنیم. نه، خودش می‌زند آخرتش را هم خراب می‌کند.
پس نفسِ بد آنجایی است که برای ما مرارتی ایجاد می‌کند که دنیای‌مان خراب می‌شود. نفسِ خوب آنجایی است که در دنیا و آخرت برای ما رشدی را ایجاد می‌کند. خداوند تبارک‌و‌تعالی رشد دنیایی سالم را که باعث بشود تو روحیه بهتری بگیری کاملاً مقدمه مفیدی برای آخرت می‌داند. یک بار دیگر بگویم. آن‌هایی که دنیا ندارند پس رشد نکردند و بدبخت هستند و به جهنم می‌روند؟! نه این را نگفتم. فقط این را دارم می‌گویم سرمان کلاه نرود.

» نقش نفس در ارتباط با مردم
قسمت بعدی‌اش بحث مردم است. یعنی بحث این است که در ارتباطات‌مان با مردم، نفوس مردم هم در ما مؤثر است. به‌شدت هم مؤثر است. الآن دنیای امروز که برمبنای مکتب‌های سرمایه‌داری و کاپیتالیستی دارد جلو می‌رود فقط ‌و ‌فقط از جهت اینکه بخواهد به اقتصاد خودش بیشتر برسد دنبال این است که نفسِ بد شما را تحریک کند پس در تمام قسمت‌های نفس ِخوب شروع به افراط می‌کند. همین گزینه‌هایی که گفتم حسد، کینه، غضب، بخل و شهوت. همه این‌ها در دام طمع یعنی سیری‌ناپذیری می‌افتند. دائماً دارد به تو القا می‌کند که برای اینکه بهتر بتوانی زندگی کنی، این‌ها کم است.

به‌جای اینکه شما از همان نفسِ خوبت لذت ببری مثلاً شما می‌خواهید بین ده نفر اعتبار داشته باشید، پتانسیل‌تان هم همین است. بین ده نفر می‌توانی اعتبار داشته باشی. می‌آید شما را به‌سمت این می‌برد که ده‌تا خیلی کم است، سرعت رسیدن به اعتبارت باید خیلی بیشتر باشد، سریع برو سمت یک میلیون! بعد تا شما از کانال طمع قانع شدی دیگر او خیالش راحت می‌شود و می‌گوید همین که قانع بشود و طمعش تحریک بشود من حسد، دروغ، ریا، دزدی و همه چیز را به راحتی از همین کانال غالب می‌کنم. اینجا باید ترمز را بکشی.
 در نفسِ خوب حرف مردم مهم است. تا چه حد مهم است؟ تا حدی مهم است که تو رعایت اولیه‌ات را می‌کنی و این حرف مردم باعث نشود تو رنج بکشی. رنج بکشی! خیلی از این کسانی که در معرض حرف مردم هستند -خودتان تجربه کردید، ما هم تجربه کردیم، آن‌ها هم تجربه کردند- هزارتا حرف مثبت مردم در چند ثانیه فراموش می‌شود یک دانه حرف منفی تا ده سال می‌ماند. کجا می‌ماند؟ روی مخ این آدم. رنج! اگر می‌خواهی نفس خوب داشته  باشی یعنی حرف مردم مهم است؛ اما تا چه حد مهم است؟ تا حدی که تو به رنج کشیده نشوی، اذیت نشوی.

» تا چه اندازه باید به حرف مردم در زندگی‌هایمان اهمیت بدهیم؟
در دوران کرونا آمار ازدواج بالا رفت. چرا بالا رفت؟ برای اینکه بالأخره خرج‌ها کم‌تر می‌شد به این بهانه عروسی برگزار نمی‌شد، زندگی‌ها شاید به همان چیزی که باید می‌بود برگشت؛ اما خیلی بالا نرفت! توقع این بود و عقل می‌گفت که الآن باید خیلی آمار ازدواج بالا برود. چرا نرفت؟ حرف مردم. حرف مردم اینجا باعث چه شد؟! این رنج است. اینجا نباید دیگر به حرف مردم نگاه می‌کردی. حرف مردم باید ۱- ترمز تو را از خلاف بکشد. ۲- باید تقویتت کند. هر جا حرف مردم باعث رنج شد، همان قسمتی است که باید مبارزه با نفس صورت بگیرد. باید به این سمت بروی که اهمیت حرف مردم از ذهنت کنار برود. هر جا حرف مردم باعث نفاق و دورویی شد که تو از حق و عدالتت کوتاه بیایی باید آن‌قدر قدرت نفسانی داشته باشی که بتوانی بی‌توجه باشی. هر جا حرف مردم باعث تعادل و لذتت شد [به آن توجه کن].

آقا تو یک خانه خوب می‌سازی، مردم در مقابل تو دو مدل واکنش نشان میدهند؛ یک مدل کسانی هستند که خوشحال می‌شوند و از تو تعریف می‌کنند و لذت می‌بری. حتماً یک مدل کسانی هم هستند که نفس بد دارند، حسد، بغض و کینه دارند، تکذیبت می‌کنند. اینجا آن نفس مطمئنه -که داریم به آن می‌رسیم- نفسی است که بتواند بین حرف مردم خوب و حرف مردم بد تمییز بدهد. برخی از فرقه‌ها می‌گویند کلاً بی‌خیال شو. آن‌قدر به خودت نرس که مردم اصلاً به تو نزدیک نشوند و حرف بزنند. این دینی نیست. دین چه می‌گوید؟ دین می‌گوید که حرف مردم تأثیر دارد. مورد بعد، شهوت یک خطی دارد.

» حُب به هر موجودی لازمه حیات است به شرطی که دچار افراط و تفریط نشود
حُب! محبت برای چیست؟ محبت مگر برای لذت‌بردن نیست؟! چند درصد از حب‌های این دوره‌زمانه آخرش به زجر منتهی می‌شود؟! حب مال نفس است. من آدم تحصیل‌کرده، خوب و درجه یک می‌شناسم گله می‌کند می‌گوید حب بچه‌هایم اذیتم می‌کند. من را از خدا غافل کرده. این صحبت‌ها در دین نیست. اصلاً ربطی به دین ندارد. حب، مال نفس خوب است؛ اما گاهی حب چه کار می‌کند؟ مرارت ایجاد می‌کند. باز به جمله قبلی بر می‌گردیم. این مرارت، دنیا را تلخ می‌کند که دسیسه شیطان است. شیطان می‌گوید من دنیایش را تلخ می‌کنم خودش آخرتش را خراب خواهد کرد. چقدر آدم‌هایی که از مسیر حب نفسانی از خدا جدا شده‌اند! حب نفسانی که خوب بوده است! رفته به جایی رسیده است که از خدا جدا شده.

نفس مطمئنه چه می‌گوید؟ نفس مطمئنه می‌گوید اینجا باید دست تو باشد، حب مثبت داریم و حب منفی. حب به هر موجود زنده یا غیرزنده لازمه حیات است. اگر حب نباشد اصلاً نمی‌شود زندگی کرد. حالا حبی که دارم می‌گویم منظورم همان عشق است دیگر. زندگی نمی‌شود کرد؛ اما چه حبی؟ مثلاً طرف زندگی‌اش را به باد داده است برای اینکه حب جمعِ تمبر دارد. از زندگی‌اش زده است، زندگی‌اش تلخ شده است اما کلکسیون جمع کرده است و برای خودش تمبر دارد. و نمی‌خواهد هم روی این تمبرها کار اقتصادی کند! مثال دارم می‌زنم. آیا این حب باعث لذت می‌شود یا باعث مرارت می‌شود؟ هر جا حب باعث لذت می‌شود قطعاً خداوند تبارک‌و‌تعالی آن را جزء نفس خوب خلق کرده است. لذتش را هم باید ببری. بچه‌ات را در آغوش بگیر. این حرف‌ها چیست که می‌زنی؟ باید لذت ببری. سریع هم مثال نزن فلان شهید [فلان کار را کرد]، در برهه‌هایی جنگ پیش می‌آید، این‌ها دیگر احکام ثانویه سبک زندگی است.
خدا همه اموات‌تان را بیامرزد زمان جنگ منافقان پخش کردند که ما شهید شده‌ایم، به اقوام‌مان زنگ زده بودند که بیایند. بعد همه از شهرهای مختلف داشتند می‌آمدند. آن زمان که کنترل نمی‌شد کرد که موبایل یا تلفن باشد. خاله‌ای داشتیم -خدا رحمتش کند- بعد که معلوم شد شهید نشدیم او گفت من از همان اولش به یک چیزی مشکوک بودم و آن اینکه اگر کسی قرار است شهید بشود خدا قبلش صبرش را به خانواده‌اش می‌دهد. من هی با خودم می‌گفتم چرا خدا فلانی را شهید کرده است صبرش را به من نداده است. آن یک مقطع استثنائی است. سریع مثال نزن که فلان شهید فلان جور بوده. نه آقا این‌جوری نیست که! در مقاطع استثنائی بله یک داستان دیگر است. امتحان است. آدم‌ها که همیشه پشت جلسه امتحان نیستند که! اصلاً شاید این داستان و قصه به طول زندگی تو نخورد. پس حب هیچ اشکالی ندارد. عشق هیچ اشکالی ندارد. خط مرزی‌اش کجاست؟ خط مرزی‌اش آنجاست که خداوند تبارک‌و‌تعالی حب را در نفس ما خلق نکرده است که به رنج و ملامت و مرارت بکشد. حب را برای لذت خلق کرده است.

» نفس مطمئنه چگونه رنج زندگی را کنترل می‌کند؟

حب ماشین است، خوابش نمی‌برد! چرا خوابت نمی‌برد؟ می‌گوید تازه ماشین خریدم در کوچه خط نیندازند. الآن این کدام نفس است؟! اگر برگردی بگویی خاک بر سرت که محبت ماشین داری اشتباه داری می‌کنی. محبت ماشین نفس خوب است. آنجایی که تو نتوانستی مدیریتش کنی که به مرارت و رنج و نگرانی و دلواپسی نرسد نفس بد است. تو باید این کار را می‌کردی. چه جوری؟ در نفس مطمئنه چه جوری با این برخورد می‌کنند؟ ماشین مخلوق کیست؟ این بچه مخلوق کیست؟ این کسی که من دوستش دارم مخلوق کیست؟ از نفس مطمئنه‌اش یا نفس ملهمه‌اش جواب می‌گیرد که می‌گوید مخلوق خدا است. محبت بین من و این شئ، محبت بین من و این فرد، این محبت را چه کسی خلق کرده است؟ خدا خلق کرده است. می‌گوید تا وقتی هست لذت می‌برم و شکر می‌کنم. هر وقت نیست هم او که خلق کرده است می‌تواند جایگزین بدهد. نفس مطمئنه به این نقطه می‌رسد. ماشین را قفل کردی بیرون گذاشتی تمام شد دیگر. اگر رفت هم نباید برایت مرارت ایجاد کند چون صاحب و خالق این ماشین یک پروژه خلق کرده است که تو لذت ببری. مثال‌ها را که این‌طوری می‌زنم برای این است که خودتان به تمام موارد دیگر تطبیق بدهید.
پس تعریف نفس اماره در این داستان و منظری که ما می‌رویم چیست؟ نفس اماره آن نفسی است که تو را اذیت می‌کند. چرا اذیت می‌کند؟ برای اینکه تو در اختیار شیطان رام بشوی. وقتی رام شدی دنیایت را خراب کردی، شیطان می‌گوید من تلاشم خراب‌کردن دنیای این شخص است. این آدم را من می‌شناسم. در کانالی انداخته‌ام، دنیایش خراب بشود، آخرتش خراب می‌شود. آقا چرا نماز نمی‌خوانی؟ فلان بلا سرم آمده است. چرا امام حسین [را رها کردی]؟ فلان بلا سرم آمده است و… . یعنی آدم‌هایی که به نفس مطمئنه نرسیده‌اند مرارت و رنج باعث عاقبت‌به‌شری‌شان می‌شود. باعث می‌شود که بِبُرند. قطعاً می‌بُرند. بدون شک می‌بُرند.
مثلاً شما فرض کنید نفس مطمئنه برای شهرت و مردم و اعتبار چقدر ارزش قائل است؟ این‌ موارد خوب هستند یا بد؟ فی‌نفسه هر چه خدا آفریده خوب است. آن سوال، سوال غلطی بود! یعنی خدا چیز بد آفریده است؟ مثلاً سؤال می‌کنند (البته این سؤال‌ها مربوط به سیصد‌چهارصد سال پیش است) خدا در بهشت به ما وعده چیزهایی را می‌دهد که در دنیا حرام کرده است. آقا عرق نخور آنجا عرق خوب به تو می‌دهم. اینجا سراغ جنس مخالف نرو آنجا شصت‌تا به تو می‌دهم. اینکه نیست که! نه گفته است عرق نخور آنجا عرق به تو می‌دهم و نه گفته است سراغ جنس مخالف نرو آنجا شصت‌تا به تو می‌دهم. اولاً تمام این بهشت‌ها و جهنم‌ها همه اعتباریات است اصلاً معلوم نیست در عالم مجردات چه خبر است. این‌ها برای تقریب ذهن است. این که هیچ.

» حد یقف در استفاده از نعمت‌های خدا چیست؟
من در بحث به‌سوی بی‌نهایت هم یک دور کامل بهشت و جهنم را باز کردم اگر یادتان رفته یا نبودید آن را گوش بدهید چون یک نگاه دیگر به بهشت و جهنم دارد. کاری به این نداریم؛ اما خدا کجا گفته است نخور آنجا به تو می‌دهم؟ خدا گفته اینجا ویسکی نخور آنجا ویسکی به تو می‌دهم مست بشوی! خدا چنین حرفی زده است؟! همچین چیزی که خدا نگفته! خداوند تبارک‌و‌تعالی گفته است اینجا هم حلال است بخور. کی گفته است نخور! منتهی گفته این لذت‌هایی که در این دنیا من خلق کرده‌ام مکانیزمش یک جوری است که آن دنیا خیلی فراتر از اینجاست. آن هم مکانیزمش این‌جوری است.

مثلاً خداوند تبارک‌و‌تعالی گفته است اینجا بخور. چقدر بخورم آقا؟ ده کیلو در روز! نه به ما گفته اگر کم‌تر بخوری آنجا ده هزار کیلو به تو می‌دهم. تو مگر می‌توانی ده هزار کیلو بخوری؟ جسم اینجایی ما همین قدر جا دارد. خدا گفته است تا خرخره بخور، حد یقف که نگذاشته است. خدا در جایی از نفسِ خوب یک خط قرمز گذاشته است و گفته است تا خرخره می‌توانید بخورید! این جمله خیلی زیبای عجیب مرحوم آیت‌الله‌حائری که هر وقت در هر بحثی می روم تهش به این جمله می‌رسم؛ خدا رحمت‌شان کند، ان‌شاءالله درجات‌شان را متعالی کند؛ ایشان فرمود: «شیر فلکه حلال را تا ته باز کنید تا مردم به حرام دچار نشوند». یعنی چه؟ یعنی اگر حلال تا ته برود، مردم اصلاً نیازی به حرام ندارند. اصلاً خدا نیاز به حرام را در مکانیزم خلقت قرار نداده است. اشکال در جاهای دیگر است. اصلاً خدا راجع‌به اینکه شما مصرف کنید هیچ خط قرمزی قرار نداده است «کُلُوا وَاشْرَبُوا».
«وَلَا تُسْرِفُوا» یعنی چه؟ یعنی چیزی را که نمی‌خواهی مصرف کنی برندار دور بریز. لذا اصلاً این داستان نیست که بگوییم خدا جلوی نفسِ خوب را گرفته است. گفته است تا خرخره استفاده کنید! حالا دوست داری اصحاب ریاضت باشی سر جایش است برای خودت استدلال داری؛ سلیقه است، جزء دین نیست. حالا به آن کاری نداریم. بحث ریاضت دو مدل است. بعضی از ریاضت‌ها پسند طرف است نمی‌خواهیم در آن فضاها وارد شویم؛ ولی سلیقه است خدا جلوی نفسِ خوب را نگرفته است. جایی که خدا جلویش را گرفته است همان جایی است که برایت ضرر دارد، همان جایی که اذیت می‌شوی، همان جایی که برایت مرارت دارد. هر چیزی را که خدا حرام کرد، آنجا قسمت نفسِ بد است یعنی ظاهرش این است که فکر می‌کنی درِ باغ سبزی است درحالی‌که باطنش اذیت و مرارت است.
اعتبار، شهرت و محبوبیت همین است. آیا الزاماً محبوبیت لذت دارد؟ از آدمی که چهار نفر بیشتر از تو دوروبرش مُحِب دارد سؤال کن. ببین واقعاً لذت دارد یا نه. یا چقدر لذت دارد؟ آیا شهرت لذت دارد؟ بالأخره یکی را پیدا کن که از تو چهار قدم بیشتر شهرت دارد، سؤال کن که شهرت لذت دارد یا نه؟ خط دارد. خط مرزی دارد. شهرت، محبوبیت و اعتبار در دامنه نفسِ خوب لذت دارد، در دامنه نفسِ بد به‌شدت مرارت و رنج دارد و در دامنه نفس مطمئنه کنترل شده است. کاملاً کنترل‌شده یعنی شخص فقط آن قسمت‌هایی که لذت دارد را استفاده می‌کند. حالا کسی از شهرت فراری است. آن هم انتخاب خودش است. کسی دنبال دیده‌شدن نیست. اگر دیده‌شدن و شهرت لذت دارد دیده‌نشدن و مشهور‌نشدن و گمنام‌بودن هم لذتی دارد. آن  هم جزء نفس است. چرا فکر کردی مثلاً جزء عبادت است؟ آن هم جزء نفس است.
اگر شما الآن مثلاً کودکی را اطعام کنی و از لبخندش لذت ببری دوروبری‌ها هم برایت کف بزنند لذتی دارد که نفس خوب است؛ اما اگر یواشکی پشت در خانه محرومی چیزی بگذاری یارو بیاید بیرون نگاه کند تو را هم نبیند، اشک در چشمانش جمع بشود، سرش را به آسمان بلند کند بگوید هر کس بود خدا حفظش کند. این ندیده‌شدن هم لذتی دارد که آن هم نفس است. لذت، نفس است. چرا فکر می‌کنی او آدم مهمی است اما این نیست، جفت‌شان یکی هستند. منشأ لذت، نفس است. پس این‌طوری نیست که فکر کنیم باید برای مبارزه با نفس دنبال گمنامی بود. نه، گمنامی هم لذت خودش را دارد. اصلاً مگر با هم تعارف داریم؟ دنبال هر چه می‌رویم نفس است چون حب است دیگر. مگر اینکه بخواهی ریاضت بکشی آن هم داستانش جداست.
هر چه دنبالش می‌روی نفس است. آن آدمی که الآن از در وارد می‌شود دوست دارد همه جلویش بلند شوند نفس است. نه آقا ما دوست نداریم، دروغ می‌گویی دوست نداری. آنجایی مشکل دارد که اگر بلند نشدند اذیتت کند. در بلند‌شدن همه دوست دارند. بلند‌نشدنی که تو را اذیت کند، نفس اماره و نفسِ بد است. [کسی که در مقابلش بلند می‌شوند] لذتی می‌برد درحالی‌که همان لذت را یک آدم خیلی مهم‌تر هم که بیرون بنشیند و هیچ‌کس هم نبیندش می‌برد؛ ولی از گمنامی‌اش دارد لذت می‌برد. اینکه در برابر فریادهای مردم خیلی شعف‌ناک بشوی لذتی دارد، نفسِ خوب است، اما خط قرمز دارد. اشکال هم ندارد؛ اما آدمی آن‌قدر خودش را بزرگ می‌بیند که هزار نفر یا یک میلیون نفر داد بزنند یا فحش بدهند برایش فرقی نمی‌کند! این هم نفس است منتهی این نفس مطمئنه است. باور کنید این لذت‌بخش‌تر است که آدمی بگوید من آن‌قدر برای خودم مهم هستم که خیلی برایم فرقی نمی‌کند جلوی پایم بلند شوند یا  بنشینند. این هم دارد لذت می‌برد. لذت‌بردن او یک لِوِل بالاتر است. بنابراین این هم نفس است و  به‌نظر من مبارزه با این نفس‌ها بابد کاملاً عقلانی باشد.
کمی راجع‌به سیستان من عرض کنم، آن هم اینکه بالأخره این خیلی کار خوبی است که آب‌معدنی ببرند و به دست مردم برسانند. سیستان یا خوزستان یا هر جا. تانکر آب ببرند و آب برسانند؛ ولی آب‌معدنی مثلاً یک شِل ده‌دوازده‌تایی‌اش یک‌روزه تمام می‌شود دیگر و حتماً باید به فکر لوله‌کشی آب کامل باشند؛ آب هم هست. طرحی که ما پارسال هم اجرا کردیم که ان‌شاءالله امسال هم اجرا می‌کنیم [طرح لوله کشی آب است] که تقریباً هر روستا بین شصت تا هفتادوپنج میلیون تومان پول لوله‌کشی کاملش است؛ کاملِ کامل. یکی‌دو روستا را کار کردیم. ان‌شاءالله این دولت هم زودتر برود و دولت بعدی بیاید آن‌ها هم به فکر باشند و این کار را بکنند. کارهای این مدلی کارهای موقتی و خیلی خوبی است، خدا پدرتان را هم بیامرزد؛ دست‌تان هم درد نکند. هر کس که این کارها را می‌کند و تانکر می‌برد و آب می‌برد خدا پدرش را بیامرزد؛ اما باید برای این روستاها لوله بکشند. آب ندارند، برق ندارند، زندگی ندارند، گرما، سرما، داستان دارند.
باید لوله کشی کنند و ما داریم می‌کشیم دیگر با ۶۵ تا ۷۵،۹۰ میلیون تومان می‌شود  یک روستا را  لوله‌کشی کرد. آب هم موجود است. فقط باید آب به سمت روستا برود و یک دستگاه تسویه هم وسطش می‌گذارند. ضمن اینکه زحمت می‌کشید و این کمک‌ها را می‌کنید ما اطلاعیه‌اش را هم در شبکه‌های اجتماعی زده‌ایم از طرف جبهه فرهنگی انقلاب برای لوله‌کشی و اعزام آدم‌های متخصص به سیستان داریم کار می‌کنیم. آمارش این است دوازده سد در سیستان‌‌و‌بلوچستان وجود دارد که ۴۱ درصد این صدها پر است؛ مشکل فقط در فرآیند انتقال است. حالا در ایام غدیر هم ما آنجا پخت‌وپز داریم که توزیع کنیم؛ ولی بالأخره سیستان جزء نقاط خیلی محرومی است که دیده هم نمی‌شود. ان‌شاءالله در همان شبکه‌های اجتماعی اطلاعیه‌اش را ببینید، داستان ما این است، ما کمک‌های موقتی می‌کنیم ان‌شاءالله لوله‌کشی هم خواهیم داشت.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید