امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

» متن سخنرانی نقطه عجز و رسیدن به آرامش- قسمت دوم - نجف اشرف، شهریور 94

13 آذر 1404 -   1:28 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها

ذکر خفی یعنی به اطمینان و سکینه ی قلبی برسی؛ “هو الّذی اَنْزلَ السّکینة فی قلوبِ المُومنین”، او کسی است که آرامش را بر قلوب مومنین جاری می کند. آرامش خدا آرامش فَصدی است. یعنی تیغی می زند، دردی ایجاد می کند و مرضی از بدنت خارج می شود.

یا انیس
سخنرانی حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد
موضوع:
نقطه عجز و رسیدن به آرامش – قسمت دوم
نجف اشرف – 1394/6/8

عرضمان را با توجه به بحث دیشب، با این بیت تمام می کنیم: “تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست، راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش”. وقتی در خانه خداوند تبارک و تعالی می رسیم، بر هر چیزی حتی تقوا، نباید تکیه داشته باشیم. امثال خواجه ربیع و کسانی که از کنار اهل بیت(ع) دور شده اند، فقط به دلیل تکیه بر تقوای خودشان بود! معلوم نیست جهنم بروند، شاید آدم های بدی هم نشده باشند، اما همین تقوا آن ها را از کنار امیرالمومنین(ع) دور کرد!

اگر می خواهی به خدا برسی، تکیه بر تقوا کافریست یعنی باعث کفر می شود. “راهرو گر صد هنر دارد”، کسی که رهروی می کند اگر صد هنر هم داشته باشد، “توکل بایدش”، باید خود را در اختیار امیرالمومنین(ع) قرار بدهد.

نکته بعدی که در این قضیه به کمک خواهد کرد، بحث خلوت است. خلوت بیشتر از اینکه جسمی باشد، یک حالت قلبی است. ممکن است کسی در میان شلوغی حرم امیرالمومنین(ع) بتواند به خلوت برسد و از طرفی ممکن است حتی کسی با امامش تنها نشسته باشد، اما به نقطه خلوت نرسد.

در روایت داریم که ثواب ذکر خفی، هفتاد برابر ذکر جَلی است. زیارت ذکر است، وقتی شما زیارت می کنی در حقیقت خدا را یاد می کنی.

+‌ زیارات را بررسی می کنیم:
– زیارت آشکار. ثواب دارد، اما در رفتار ما تاثیری ندارد! مثلا آدمی قرآن را خالصانه و برای خدا می خواند، اما به معنای قرآن توجهی نمی کند. طبیعتاً در معرفتش هم تاثیری ندارد. یا زیارتنامه می خواند، هیچ توجهی به معنی ندارد، هیچ تصمیمی برای تغییر ندارد، هیچ تصمیمی برای پیشرفت ندارد، هیچ تصمیمی برای ترک گناهان گذشته ندارد، هیچ تصمیمی برای بهتر زندگی کردن در آینده هم ندارد!

به این نوع ذکر، ذکر جَلی غیر خاص می گوییم یعنی ذکر جَلی عام که فقط ثواب دارد. برخی اوقات ایراد می گیرند شمایی که اینقدر قرآن می خوانی، چرا گناهانت کم نمی شود؟! در ذکر جَلی عام، کسی که اینقدر قرآن می خواند، ثواب هایش زیاد می شود. ثواب دارد، گناه هم دارد. یا این، آن را باطل می کند و یا بر عکس، ولی برخی از آدم ها همین را هم ندارند! یعنی با اینکه گناه می کند، ثواب هم جمع نمی کند و می گوید من که گناه می کنم پس معلوم است عبادت در رفتار من تاثیری ندارد، بنابراین فایده ای ندارد! فایده دارد، فایده اش این است که پاک می کند.

– ذکر جَلی دیگر؛ زیارت می آید، قرآن می خواند، در رفتار و افعالش تاثیر دارد، بهتر هم می شود.
نکته ظریفی در این قسمت وجود دارد، دقت کنید: خیلی از آدم ها فکر می کنند اگر زیارت می آیند، عبادت می کنند و در اعمال و رفتارشان تاثیر دارد، کار تمام است! یعنی ذکر جَلی عبادتی است که با حضور قلب، با عمل، تصمیم به تغییر و بهتر شدن انجام می شود.

معنایی که برای ذکر جلی گفته شده این است که این ذکر آشکار است. اگر می خواهی این ذکر هفتاد برابر شود، پنهانش کن. مثالش هم این است که مخلصانه ترین ذکر چیست؟ لا اله الا الله، چون حرکت لب هایت مشخص نیست.

اصلا داستان این نیست! اگر الله اکبر بگویی و لب هایت را دیدند این ذکر جَلی است، اگر ندیدند، ذکر خفی است. نکته ای که گفتم ظریف است، اینجا معلوم می شود، ذکر جَلی آشکار است که در اعمال و افعالت دیده می شود، یعنی به این معنا که جَلوت دارد. وقتی لا اله الا الله می گویی، چه لب هایت دیده شود چه دیده نشود، اگر برای غیر خدا می گویی که ریاست! اگر برای خدا می گویی و بعد در رفتار و اعمالت هم دیده می شود و تغییر می کنی، یعنی به توحید می رسی.

وقتی لا اله الا الله می گویی، بنابراین مِن بعد لا موثر فی الوجود الا الله، در همه چیز خدا را موثر می دانی، پس دزدی نمی کنی و می گویی روزی دست خداست. دنبال فساد نمی روی و می گویی لذت دست خداست. دنبال حرام نمی روی و می گویی حلال دست خداست این می شود ذکر جَلی. می خواهد لب هایت حرکت کند یا حرکت نکند، مردم ببینند یا نبینند، ربطی به جلوت به معنای دیده شدن ندارد.

ذکر خفی که می گویند برای شما هفتاد برابر از ذکر جلی سود دارد، ذکری است که شما با قلبت نه با عقلت، به خداوند تبارک و تعالی و به زیارت اطمینان پیدا می کنی. یعنی اگر شما دزدی نمی کنی چون خدا رزاق است، داری اطاعت می کنی و عقلت اینگونه می گوید. برخی دزدی نمی کنند، روزی هم نمی گیرند. باید قلبت اینگونه بگوید یعنی به یک آرامشی می رسی که دیگر کاملاً خیالت راحت است؛ “راهرو گر صد هنر دارد، توکل بایدش”. وقتی شما مدبر و مدیر و رزاق را خدا می دانی، به آرامشی می رسی که به آن ذکر خفی گفته می شود.

ذکر خفی یعنی به اطمینان و سکینه ی قلبی برسی؛ “هو الّذی اَنْزلَ السّکینة فی قلوبِ المُومنین”، او کسی است که آرامش را بر قلوب مومنین جاری می کند.

آرامشی هم وجود دارد که از طریق مواد مخدر و دنیا به دست می آید، مثلا وقتی به استخر می روی برایت آرامش روح و روان دارد، کوه و جنگل که می روی هم همین است. حرم امیرالمومنین(ع) هم می آیی چنین آرامشی را داری. این آرامش ها، آرامش تخدیری است.

وقتی می گوید: “اَنْزلَ السّکینة”، سکینة از سکّین یعنی چاقو می آید. آرامشی که خدا می دهد با یک جراحی و بُرش است. خدا تیغ می زد، آرامش خدا آرامش فَصدی است. یعنی تیغی می زند، دردی ایجاد می کند و مرضی از بدنت خارج می شود.

مثلا شما غُده ای در رفتار و اخلاقت داری که با تخدیر می توانی درمان کنی، سکّین یعنی جراح کسی است که بُرش می زند و غُده را خارج می کند.

در حرم امیرالمومنین(ع) نشسته ای و فرضا مشکلی در اقتصاد یا هر چیزی در زندگی ات داری و می گویی یا امیرالمومنین(ع) این مشکل را حل کن. شخصی به مرحوم دولابی گفته بود من مشکل زبان دارم، دعا کنید زبانم را کنترل کنم. آقای دولابی فرموده بودند برای میوه زبان دعا کنم یا درخت زبان؟ گفته بودند استاد ما آمیرزا جواد آقای ملکی از استادشان نقل می کرد که وقتی به درس می داد، درخت وجود ما را اصلاح می کرد، نه اینکه میوه هایمان را بکَند یا اصلاح کند.

سکینه یعنی در حرم امیرالمومنین(ع) نشسته ای و مشکل اقتصادی در ذهنت است، به جای اینکه برای امیرالمومنین(ع) راه حل بدهی که این کار را بکن یا این کار را نکن، “توکل بایدش”، بگو نشسته ام ببینم شما برایم چه کار می کنید. بعد یک دفعه می بینی نکته ای به ذهنت افتاد که زندگی ات را جراحی می کند و زیر و رو می شود.

روی خودم مثال بزنم، یکی از مشکلاتی که قبل از خواب دارم این است که یاد مرگ می افتم، طوریکه خواب از سرم می پَرد! وقتی آدم یاد مرگ می افتد اذیت می شود، چون مرگ یعنی ابهام، نمی دانیم چه خبر است و چه اتفاقی می افتد. به قول آقا اما مجتبی(ع) جایی است که ما اطلاع نداریم، او اطلاع دارد.

هیچ اطلاعی نداریم، ذره ای پس از مرگ را نمی توانی تصور کنی، قطعا هیچ چیزی معلوم نیست و آیات قرآن برای تقریب ذهن است. با خودم می گویم بروم حرم امام رضا(ع) یا حرم امیرالمومنین(ع) این مشکلم را حل کنم، زندگی برایم نمانده است! اینجا که می آیم هر چه تلاش می کنم آن حالت بر نمی گردد! برای چه؟ چون امیرالمومنین(ع) مبنای ذهنی آدم را عوض می کند. چون خدمت معصوم که می رسیم، انقدر فضا نورانی می شود که اصلا نمی شود راجع به چیزهای مبهم فکر کرد.

این روشن شدن در اثر نزدیکی به معصوم جزء چیزهایی است که اگر بخواهیم می تواند ادامه پیدا کند.

ذکر خفی ذکری است که انسان را به آرامش برساند، آرامشی پس از یک جراحی، خارج کردن یک غده، بُرش روح و خارج کردن خیلی از سیاهی ها و شیطانیات که کار خود آقا امیرالمومنین(ع) است. واقعا این بزرگوار، ابُ الائمه و پدر بشر تخصصشان همین است. شب آخری در حرم هیچ چیزی نگویید و نخواهید، فقط بگویید آقا یک فکری به حال ما بکن!

به قول مولوی: تو می بینی، می شنوی و می دانی. اصلا نیازی به بیان نیست! ده دقیقه، بیست دقیقه نشسته ام، من را ببین و فکری به حالم بکن! اگر قرار است وقتی نزد دکتر می روم به او بگویم چه مشکلی دارم، پس دکتر برای چه دکتر است؟! اگر شما دکتر روح و انسانیت هستید، بنا نیست من بدانم چه مشکلی دارم.

خیلی از ما می گوییم چه مشکلاتی داریم و بیان می کنیم این ها را بگیر و این ها را بده. وقتی به دکتر می روی، بنشین و زبان به دهن بگیر، بگذار دکتر معاینه کند. بگو نمی دانم چه لازم دارم، چشم هایم کم می بیند، آرامش لازم را ندارم تا مصلحت خودم را بسنجم، شما ببین چه چیزی لازم است، هر چه باشد دردی هم داشته باشد راضی ام، شما بهتر از ما می دانید.
ان شاء الله امشب امیرالمومنین(ع) از آن نگاه های آرامش بخش به همه داشته باشد.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید