امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - نگاهی ب مناجات راغبین - شب 27 ماه مبارک رمضان

13 آذر 1404 -   4:06 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا رفیق
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: نگاهی به مناجات راغیبن
شب بیست‌وهفتم ماه مبارک رمضان
تاریخ: 1400/02/20

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» چه چیز اعمال عبادی ما را مثمرثمر می‌کند؟
» در چه صورت امید ما به خدا یک امید واهی نخواهد بود؟
» نوری که در اثر گناه از بین رفته است را می‌توان بازگرداند
» گناهی که خدا آن را نخواهد بخشید
» آغوش خدا برای چه کسانی باز است؟
» یک حیله شیطان برای مؤمنین که نمی‌گذارد خالص در خانه خدا بیایند
» جایگاه اصلی خوف و رجاء

بحث ما در احیای شب جمعه قبل این بود که حد و شرایط داشتن خوف و ترس از خدا چیست و این ترس چقدر حقیقی هست و تأثیر دارد یا خیر. در شب‌های بعد از شب‌های قدر به سر می‌بریم و قاعدتاً فضا، فضای امیدواری است. لذا به نظر رسید که طبق مناجات راغبین، مناجات علاقمندان دعای خمس عشر ببینیم زین پس -یعنی بعد از شب‌های قدر- امیدواری ما راجع‌به چه چیزهایی باید باشد؟ اگر به قسمت‌هایی از مناجات که به بحث بیشتر ربط دارد نگاه کنیم، بد نیست.

» چه چیز اعمال عبادی ما را مثمرثمر می‌کند؟
«اِلـهی اِنْ کانَ قَلَّ زادی فِی الْمَسیرِ اِلَیْکَ فَلَقَدْ حَسُنَ ظَنّی بِالتَّوَکُّلِ عَلَیْکَ» اولین امیدواری که به آن اشاره شده راجع‌به بحث امیدواری به حساب و کتاب خداوند تبارک و تعالی است. در عالم ریاضی و در ارتباطات بین من و شما و در عالم انسانی منطق و قوانین ریاضی حاکم قانون بده بستان است. یکی می‌گویی و یکی می‌شنوی. در چیزی سرمایه گذاری می‌کنید و یا ضرر می‌کنید یا سود می‌کنید که این میزان سود یک حداکثر دارد. یا طبق اصول ریاضی است که دو دوتا می‌شود چهارتا، سه سه‌تا می‌شود نه‌ تا، دیگر کم و زیاد نمی‌شود! لذا وقتی شما منطقی و ریاضی صحبت می‌کنید و کار می‌کنید کاملاً مشخص است که نتیجه چه خواهد شد. اما در این فراز اول از مناجات راغبین چیز دیگری گفته شده است. می‌گوید در عبادات و طاعات، انجام واجبات و حتی انجام محرماتی که من انجام می‌دهم و توبه می‌کنم، آنچه که مؤثر است این نیست که من چقدر توبه کنم یا چقدر حجم واجباتم باشد یا چقدر خودم را اذیت کنم تا خدا به من نگاه کند! به این برمی‌گردد که شما در مقابل خداوند تبارک و تعالی چقدر خدا را بزرگ و اهل فضل و کریم می‌دانید! حسن‌ظن! «أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِي المُؤمن».

» در چه صورت امید ما به خدا یک امید واهی نخواهد بود؟
یکی از چیزهایی که مایهء امیدواری است و من باید قدمی برای آن بردارم همین است که من در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی به اندازه حُسن‌ظنی که دارم امید داشته باشم! و خدا می‌فرماید که من حسن‌ظن تو را قبول می‌کنم. اگرچه گاهی حسن‌ظن‌های ما برپایه هیچ است؛ مثلاً من بیست‌وپنج تا گناه کرده‌ام و می‌گویم که خدا می‌بخشد! درحالی‌که بعد از توبه‌کردن از این گناهان من باید حسن‌ظن داشته باشم که نه تنها مرا می‌بخشد بلکه «إنَّ اللهَ یُحِبُ التَّوّابین» هم خدا دوستم دارد و هم بابت این توبه به من پاداش هم می‌دهد. این حسن‌ظن می‌شود.

امام صادق(ع) می‌فرمایند امید یعنی تو بذری را بکاری و پس از کاشتن بذر می‌توانی امید داشته باشی که به‌جای اینکه از این بذر یک تره بیرون بیاید، یک درخت چنار رشد کند. حسن‌ظن دارم که خدا در مقابل زحمتی که کشیده‌ام یک شاخه تره یا ریحان به من نمی‌دهد بلکه یک درخت تناور می‌دهد. ولی طبق این مناجات امید برپایه هیچ حرکتی دیگر امید نیست. اسم آن را می‌توان امید واهی یا خیالات گذاشت. تو یا الله را بگو و به سمت خدا بیا؛ می‌فرمایند من ده قدمم را بعد از یک قدم تو می‌آیم! تو آن یک قدم را باید بیایی.
«وَاِنْ کانَ جُرْمی قَدْ اَخافَنی مِنْ عُقُوبَتِکَ فَاِنَّ رَجآئی قَدْ اَشْعَرَنی بِالاَمْنِ مِنْ نِقْمَتِکَ» این عبارت هم مربوط به مرحله بعد از توبه است. اگر جرمی مرتکب شدم و به درجه خوف رسیدم؛ یعنی با خود می‌گویم من الان بابت این جرم می‌ترسم که عقوبتی داشته باشد؛ اگر به این نقطه رسیدی خداوند از این‌جا به بعد می‌گوید: من هستم. خدایا امید دارم که تو امنیتی از بلاها به من می‌دهی. در ابتدا می‌گوید که باید به آن نقطه خوف و توبه و پشیمانی از گناه باید رسیده باشی. این بحث کاملاً عقلانی هم هست؛ راجع‌به کسی که پشیمان نیست خدا باید چکار کند؟ پشیمان نیست که نیست، من آن‌قدر کریم هستم که حتی اگر پشیمان هم نباشد می‌بخشم! پس فرق کسی که پشیمان است با کسی که پشیمان نیست چه می‌شود؟
«وَاِنْ کانَ ذَنْبی قَدْ عَرَضَنی لِعِقابِکَ فَقَدْ اذَنـَنی حُسْنُ ثِقَتی بِثَوابِکَ» باز همان موضوع را تکرار می‌کند. مثلاً من گناهی کرده‌ام؛ امید نباید به من القا کند که این گناه من بد نبوده است. امید نباید به من القا کند که چون خدا کریم است، در مقابل گناهم نیازی به توبه ندارم! امید نباید به من القا کند که بعد از یک گناه و دو گناه و سه گناه و در مسیر گناه حرکت کردن، بالاخره خدا ارحم الراحمین است! امید باید این نکته را به من بگوید که در مسیر زندگی اگر گناهی پیش آمد نعوذبالله، من امید دارم که می‌توانم بازگردم و خداوند تبارک و تعالی این گناه را به راحتی می‌بخشد. لذا هرجا امام سجاد(ع) از امید سخن می‌گویند، قبل از آن تو را متوجه این مطلب می‌کنند که اول اقرار لازم است «فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي». اول باید بگویم که این کاری که کرده‌ام بد بوده و باید متوجه آن باشم. پرانتز باز می‌کنم؛ چرا باید متوجه باشیم؟ چون زمانی‌که در عالم عُقبی و جاودانگی قرار می‌گیریم تا از کارهایی که کرده‌ایم پاک بشویم، باید توجه داشته باشیم که ناپاکی چیست! نمی‌شود که سرمان را پایین بیندازیم و کارهایمان را بکنیم. پیامبر(ص) می‌فرمایند وقتی نسیم‌های رحمت می‌وزد، کاری که تو باید انجام بدهی سپس امید داشته باشی این است که خود را در معرض این نسیم‌ها قرار بدهی؛ مِن جمله نسیم توبه شب بیست‌وهفتم ماه رمضان یا بخشش شب عید فطر! وقتی همه دستانشان را بالا می‌آورند و ده مرتبه «الهی العفو» می‌گویند، تو هم باید میان تائبین «الهی العفو» بگویی، بعد از آن چشم!

» نوری که در اثر گناه از بین رفته است را می‌توان بازگرداند

روایتی داریم که این روایت برخی از دوستان را می‌ترساند و پرسیده بودند که وعده داده بودم شب بیست‌وهفتم پاسخ خواهم داد. آن روایت این است که پیامبر می‌فرمایند که خدا می‌بخشد، توبه هم کرده‌ای و ماه رمضان 1400 هم آمده‌ای و درحال حاضر هم شصت یا هفتادوپنج ساله هستی، امسال با خدا آشتی کرده‌ای؛ آمده‌ای و توبه کرده‌ای؛ اعمال واجبات قضا هم داشته‌ای که داری آن‌ها را به جا می‌آوری، حالا به این روایت پیامبر رسیده‌ای که می‌فرمایند: هر یک گناهی که شما انجام می‌دهید نوری از وجود شما خارج می‌شود، زمانی‌که توبه می‌کنید گناه بخشیده می‌شود اما نور بازنمی‌گردد! این روایت ما را می‌ترساند. پس آن سرمایه‌ای که از ابتدای بلوغ داشته‌ایم پس از این همه سال احتمالاً دیگر هیچ اثری از آن نور نمانده باشد. آیا برای بازگرداندن نور هم امیدی هست یا خیر؟ این قسمت از دعا اشاره به نور دارد: «وَاِنْ اَنا مَتْنِی الْغَفْلَةُ عَنِ الاِسْتِعْدادِ لِلِقآئِکَ» این گناهان باعث شده است که من نور لازم را برای اینکه بتوانم تو را درک کنم از دست بدهم؛ همان بحثی که در شب بیست‌وسوم گفتم که خسته شده‌ایم از خدایی که حسش نمی‌کنیم، هرچه یاالله می‌گوییم اصلاً محسوس نیست و آغوش شیطانی برای ما باز است که آن را حس می‌کنیم؛ یکی از دلایلی که خدا را حس نمی‌کنیم این است که این نور آرام آرام از تو جدا شده است «اَنا مَتْنِی الْغَفْلَةُ» من را به سمتی برده است که در خواب غفلتی فرو رفته‌ام که استعداد اینکه تو راحس کنم را ندارم.
آیا این نور هم قابل بازگشت است؟ متن روایت می‌فرماید که: نوری جدا می‌شود، تو با توبه بخشیده می‌شوی اما نور بازنمی‌گردد! نتیجه‌ای که اغلب از این روایت گرفته شده است این است که بله نور دیگر بازنمی‌گردد! نتیجه‌ای که من می‌خواهم بگیرم این است که نه روایت دقیقاً این مطلب را نمی‌گوید بلکه می‌گوید با توبه‌ای که می‌خواهی گناهت را پاک کنی بله نور بازنمی‌گردد اما اگر بگوی این نور دیگر هیچ‌وقت بازنمی‌گردد یعنی رحمت خدا در این جا دیگر متوقف می‌شود. مثلاً می‌گوید من همه چیز را می‌بخشم اِلّا فلان مورد را! خود خداوند تبارک و تعالی به ما نصیحت می‌کند که اگر خواستید چیزی یا کسی را ببخشید باید بگویید همه را بخشیدم، اگر کسی یا چیزی را استثناء کنید اشکالی ندارد اما اگر در قیامت به تو گفتم که همه را برایت می‌بخشم اِلّا فلان مورد را و ده سال بابت آن گیر کردید، دیگر نیایید گله کنید! خدایا ما امشب _روزهای آخر ماه رمضان است دیگر_ هرکس از مؤمنین و مؤمنات و هر مدل حق الناسی که نسبت به ما روا داشته است، همه را با هم بدون استثناء بخشیدیم، تو هم ما را بدون استثناء ببخش و بیامرز. قطعاً منظورمان از همه، افرادی مثل ترامپ نیست، راجع‌به این که دیگر نیازی به توضیح نیست.
پس اگر راجع‌به بی‌نوری هم توبه کنم و بگویم خدایا اینکه فقط مرا بخشید‌ه‌ای برای من کفایت نمی‌کند، جمله‌ای که در عرش از ملائکه خواهی شنید «آفرین» است! این چه بنده خوبی است! به او گفته‌ایم که گناهانت را بخشیده‌ایم و به جهنم نمی‌روی و به بهشت هم می‌روی «اِنَّ اَللهَ یُبَدِّلُ السّیِئاتَ بِالحَسَنات» نه تنها که تو را بخشیدیم بلکه «اِنَّ اللهَ یُحِبُ التَّوابین» خدا هم دوستت دارد و به بهشت هم می‌روی؛ اما گیر داده است که نه من نور می‌خواهم که بتوانم خدا را حس کنم. اگر بنده‌ای فقط به همان دو مورد راضی می‌شود که هیچ، نور برای چه می‌خواهد؟ اصلاً نور دیگر لازم ندارد! اما اگر تو امشب آمده‌ای و می‌گویی برای این نور هم یک فکری به حال من بکنید، درِ رحمت خدا که بسته نیست؛ « فَقَدْ نَبَّهَتْنِی الْمَعْرِفَةُ بِکَرَمِکَ، وَ الائِکَ» خدایا من هدیه‌ها و کرم تو را می‌بینم! هدیه یعنی من استحقاق آن را ندارم. این نور هم بازخواهد گشت، چرا بازنگردد؟

» گناهی که خدا آن را نخواهد بخشید
اگر در روایتی شنیدید که خدا گفته است که ای مردم در میان گناهان یک گناه است که نمی‌گویم چیست اما بدانید که من این یکی را نخواهم بخشید! معنی این روایت چیست؟ معنی آن این است که یک گناه وجود دارد که خیلی بزرگ است یا معنی آن این است که خداوند طوری حرف زده که ما از نزدیک شدن به گناه پرهیز کنیم؟ بعد با خودم فکر می‌کردم که آن گناهی که خدا گفته است آن را نمی‌بخشم از قتل پیغمبر(ص) هم بالاتر است؟ اگر بالاتر است آن چیست؟ و اگر بالاتر نیست پس مقصود قتل پیغمبرهاست دیگر چون باید آن‌قدر بزرگ باشد که خدا آن را نبخشد. قرآن کریم راجع‌به قتل پیامبران اینگونه سخن گفته. به این نتیجه رسیدم که اصلاً این آیه یک مدل تهدید است، می‌خواهد ما از گناه فاصله بگیریم وگرنه آن گناه را معرفی می‌کرد. نمی‌شود بگوییم که یک گناهی کوچک‌تر از قتل پیامبران است که من اگر آن را انجام بدهم آن را نمی‌بخشد اما قتل پیامبر را می‌بخشد! پس همان است دیگر. اگر قرار باشد خداوند یک گناه را نبخشد، بزرگ‌ترین را نمی‌بخشد.

امیرالمؤمنین(ع) در اینجا به ما کمک کرد که فرمودند بزرگ‌ترین از نظر خداوند وجود ندارد! بزرگ‌ترین گناه وجود ندارد. از شمر ملعون‌تر خلق نشده است، خود اهل‌بیت گفته‌اند که از ابن‌ملجم ملعون‌تر خلق نشده است؛ امیرالمؤمنین فرمودند اگر من شهید شدم باید قصاص کنید اما اگر نشدم خودم یک فکری می‌کنم؛ یعنی قصاص نمی‌کنم! حضرت اباعبدالله(ع) هم به شمر می‌گوید تا این لحظه که امام را نکشته‌ای هنوز می‌توانم به تو کمک کنم! پس این در بسته شدنی نیست! امیرالمؤمنین می‌فرماید که اصلاً بزرگ‌ترین گناه وجود ندارد. فرض کنید نعوذبالله صدهزار پیامبر را کشته‌ای، چون خدا بی‌نهایت است هیچ چیز در مقابله با خدا نمی‌تواند بیشتر از صفر باشد. چه قتل صد هزار پیامبر باشد و چه یک توهین خیلی ساده به یک بچه باشد؛ هر دو صفر است! اینکه خداوند اینطور بیان می‌کند که فقط یک گناه برای من خیلی مهم است و آن را هم معرفی نمی‌کند، دقیقاً امیرالمؤمنین می‌فرماید خدا گناهی را می‌گوید برایم خیلی مهم است و آن را نخواهم بخشید که شب‌های قدر و شب بیست‌وهفتم آمده‌ای و از همه گناهانت توبه کردی، آن یکی را می‌گویی مهم نیست! اصلاً در ذهنت هم نمی‌آید!
باز هم خدا با همان منطق بی‌نهایت می‌گوید منِ بی‌نهایت و تو به این کوچکی با من حرف زدی و در مقابل من زندگی کردی بعد خطایی مرتکب شده‌ای و می‌گویی مهم نیست چرا که کوچک است؛ اگر من به تو می‌گویم که بزرگترین گناهان تو برای من کوچک است، تو باید جواب بدهی که کوچک‌ترین گناهان من چون تو خیلی بزرگ هستی، برای من در مقابل تو بزرگ است. لذا خیلی از ما بابت گناه مسخره و کوچک و بی‌لذتی در دنیا و آخرت و قبر و قیامت اذیت می‌شویم که اصلاً فکر نمی‌کردیم که مهم باشد. جالب این است که مهم هم نبوده اما تو اجازه نداری که فکر کنی مهم نیست! چون توهینی به عظمت خداست. مثلاً در مقابل من می‌نشینی و پاهایت خسته می‌شوند، آن‌ها را باز و بسته می‌کنی؛ این کار مثلاً یک کار بی‌ادبانه است اما برایت مهم نیست که این کار را درمقابل من انجام داده‌ای که بخواهی عذرخواهی کنی! فرض کن با مقام معظم رهبری دیدار داری و همین کار را تکرار کنی، با شرم عذرخواهی می‌کنی. گناه کوچک و بزرگ ندارد اما آن که می‌بیند کوچک و بزرگ دارد.
دقت کن! اگر تو یک گناه خیلی بزرگ را از نظر ما مرتکب شوی و بگویی خیلی در مقابل خدا بزرگ است و آن را نمی‌بخشد، این توهین به عظمت خداست! و در مقابل اگر تو یک گناه خیلی کوچکی را مرتکب شوی و در نظر خود بگویی که مهم نیست باز هم توهین به عظمت خداست. خدا نسبت به عظمتش حساس است. می‌خواهد من و شما آن را درک کنیم. خدا صد نوع ذکر را به ما معرفی کرده که همه این صد ذکر دارند عظمت خدا را به ما معرفی می‌کنند. کمی تمرکز کنید و ببینید چه گناهی را فراموش کرده‌اید که برایش توبه کنید. ته نفس و وجودت را بگرد و ببین کدام مورد را بوده است که با خود گفته‌ای چندان مهم نیست؟ خدایا ریز و درشت گناهان ما مهم است چون تو بزرگ هستی. امید زمانی است که ما بیاییم و به گناهانمان اقرار کنیم « فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي». اقرار کردیم و حالا امید داریم. به حق حضرت رقیه(ع) از آن کوچک‌ترین گناه تا آن بزرگ‌ترین گناه در برابر عظمت تو و در برابر رحمت تو همه هیچ است. بزرگی خدا را شناختی؟  اگر بزرگی خدا را بشناسی باید به بزرگی رحمتش هم اقرار کنی. در مقابل رحمت تو همه‌اش هیچ است. اگر کل کره زمین نه کل جهان و تمام مخلوقاتش از اول  تا آخر خلقت، در هر ثانیه از بیست‌وچهار ساعت گناهی انجام دهند، رحمت خداوند تبارک و تعالی این‌قدر خروشان است که همه را زیر یک ثانیه می‌بخشد.

» آغوش خدا برای چه کسانی باز است؟
«هارِبٌ مِنْکَ اِلَیْکَ، راج اَحْسَنَ ما لَدَیْکَ مُعَوِّلٌ عَلی مَواهِبِکَ» این در مناجات شعبانیه هم آمده است « فَقَد هَرَبتُ اِلیک وَ وَقَفتُ بین یَدَیک» در ابتدای دعا هم می‌گوید «وَ اسْمَعْ دُعَائِی إِذَا دَعَوْتُکَ وَ اسْمَعْ نِدَائِی إِذَا نَادَیْتُکَ  وَ اَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَیْتُک» من را قبول کن، من را بغل کن، به سمت تو فرار کردم. سوالی که پیش می‌آید این است که خداوند تبارک و تعالی برای اینکه ما به سمتش برویم، کلاً آغوشش باز است یا شرایط اولیه‌ای هم دارد؟ آیا خداوند به این جمعیتی که الان در شاه‌چراغ آمده‌اند و دعای ابوحمزه و خمس‌عشر می‌خوانند، یکسان نگاه می‌کند یا قابلیت افراد هم موثر است؟ جواب این سوال دو قسمت دارد. در قسمتی «بله» و در قسمتی «خیر» است. در این فراز می‌گوید که به قسمت «بله» امید داشته باش و به قسمت «نه» امید لازم نیست، باید کاری انجام دهی که آن کار را هم برایتان دو قسمت می‌کنم:

 ۱. رحمت عام: هر کس بگوید به سمت خداوند تبارک و تعالی آمده‌‌ام «اَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَیْتُکَ» وقتی صدایش می‌زند خداوند بغلش می‌کند؛ همه‌، رحمت عام است. فرض می‌کنم بحث سر این باشد که آیا گناهان ما بخشیده شده است؟ بله، اگر آمین گفتی خداوند بخشیده است و تمام.
۲. رحمت عام دوسه تا مشکل دارد.
مشکل اول: در رحمت عام ضمانت برای اینکه از این به بعد گناه نکنی به تو عنایت نشده است؛ چون نخواستی! پس دوباره گناه می‌کنی! ماه رمضان ۱۴۱۰ می‌شود و دقیقاً همان آدم ۱۴۰۰ هستی که برای دهمین سال پی‌درپی آمده‌ای و از همان گناهان بین ۱۴۰۰ تا ۱۴۱۰ دوباره توبه کرده‌ای؛ آدم خوبی هم هستی و ان‌شاءالله به بهشت هم می‌روی.
مشکل دوم: بعد از اینکه رحمت عام اتفاق می‌افتد محبت بین تو و خدا بیشتر نمی‌شود. «انّ الله یحبّ التوابین» از بالا به پایین است. محبت توّاب نسبت به خدا بیشتر نمی‌شود. این دو نقص اصلی محبت عام است.
پس «اَقْبِلْ عَلىَّ اِذا ناجَیْتُکَ» قابلیت افراد در محبت عام مهم نیست. امثال من هم وقتی قاطی شما در خانه خدا می‌آییم برای همین است که به محبت عام برسیم. خدا می‌گوید به همه دارم می‌دهم، ما هم می‌گیریم دیگر. در هیچ صف نذری نمی‌گویند تو قدت کوتاه یا بلند است وقتی نوبتت شد بهت می‌دهند. محبت خاص چیست؟ دو نفر داشتند با هم مشاوره می‌کردند که هر دو نفرشان در سطح معنوی خیلی خوبی بودند. یکی از آن‌ها یک سابقه خیلی بد داشت که توبه کرده بود و یاعلی گفته بود و الان هم در جمع آمده. من گفتم: خوش به حال او. بغلی گفت: یک تعریف هم از ما بکن؛ من که از اول بوده‌ام! من و شاید خیلی از شما مشکلی داریم آن هم این است که ما بالاخره در این فضا بوده‌ایم، او در فضای دیگری بوده و در این فضا آمده است و این مصداق رحمت خاص است. چرا؟ چون می‌گوید: «هارِبٌ مِنْکِ إلِیْک فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ» در بغل شیطان بوده، به عقب زده و فرار کرده آمده است. مگر من و تو می‌توانیم ادعا کنیم در بغل شیطان نبوده‌ایم؟ درصدی است دیگر. به این حالت آمدم که می‌گویم ببخشید من در بغل شیطان بوده‌ام، آمده‌ام که ان‌شالله شما من را ببخشید؛ رحمت عام.
پیامبر(ص) و امام صادق(ع) می‌فرمایند: عده‌ای از شما که به مسجد می‌روید (که اصلا هم نهی نمی‌کند، کار خوبی کرده که به مسجد رفته است) و توبه می‌کنید (یعنی این را هم تایید می‌کند که توبه می‌کنید و پاک می‌شوید) شیطان دم در ایستاده است. از او سوال کردند که ملعون تو دم در چه‌کار می‌کنی؟ جواب داد: دوستانم رفتند داخل مسجد توبه کنند منتظر هستم بیرون بیایند با هم برویم دنبال کار و زندگی‌یمان! من دارم این‌طوری توبه می‌کنم.
«هارِبٌ مِنْکَ اِلَیْکَ، فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ» به سمت تو فرار کردم چیست؟ طرف از شیطان زده شده و به سمت خانه خدا فرار کرده است. طعمش را هم چشیده است. و بعضی وقت‌ها آن‌ها خیلی از من و شما جلوترند چون واقعاً می‌آیند. آدمی هست که شاید در طول سال ده شب با خدا حرف نمی‌زند. ده بار یاحسین(ع) و یاعلی(ع) و یا رقیه(س) نمی‌گوید، الان که دارم می‌گویم شما که هیئتی هستید در ذهنتان تائید می‌کنید، اما آن یک شبی هم که می‌آید تمام تمرکز خود را گذاشته است و یک یاعلی(ع) که می‌گوید به اندازه دو ماه یاعلی(ع) من می‌ارزد. در چشم‌ها و حالت و فیزیکی بدنش تمرکز دارد موج می‌زند. اما من چون در دست و بال علی(ع) و رقیه(س) و خدا هستم و ادعایم این است که از صبح تا شب در این خانه هستم، دیگر تمرکز ندارم. فرض می‌کنیم مثل خادم حرم امام حسین(ع) و خادم شاهچراغ و تویی که از هزارو چهارصد کیلومتر راه یک ساعت بهت وقت داده‌اند خدمت شاهچراغ بیایی و برگردی، در این یک ساعت این‌قدر تمرکز داری که به اندازه یک سال آن خادم ارتباط برقرار می‌کنی. «هَرَبْتُ» این مدلی است. وقتی که می‌گویی من هر چه هستم، هستم؛ امشب شب قدر است و می‌خواهم دو ساعت در خانه خدا بروم. این‌قدر آن دو ساعت را با تمرکز و خالص می‌آید که منی که در این دو ساعت حواسم به شصت جا هست نمی‌توانم به او برسم. پس رحمت خاصی که نور را برمی‌گرداند بعد از نقطه فرار است.«هَرَبْتُ إِلَیْکَ» من اصلاً فرار کردم. فرار کردم یعنی چه؟ یعنی من زده شده‌ام، ترسیده شدم، حالم بهم خورده است و حالا دارم می‌آیم. در زمان جنگ، جنگ‌های اخیر و در سوریه، عراق و… که خاطراتش را هم تلویزیون و فضای مجازی بعضاً می‌گذارند و کلیپ‌هایشان را می‌بینید، کسی که چهار سال دارد می‌جنگد از کسی خاطره می‌گوید که دو ماه از بغل شیطان و جلسات شیطان‌پرستی فرار کرده و آمده این‌قدر تمرکز داشته است که در این دو ماه از چهار سال آن رزمنده جلو زده و شهید هم شده است؛ «هَرَبْتُ إِلَیْک»!

» یک حیله شیطان برای مؤمنین که نمی‌گذارد خالص در خانه خدا بیایند
چیز دیگری به خودم بگویم که به شما هم بر بخورد؟! شب بیست‌وهفتم است  نشسته و می‌گوید من اگر از اینجا بیرون بروم داستان چیست؟ داستان شهوات و همه چیز هست دیگر. تو شب بیست‌وسوم دعا کردی خدایا مشهد، کربلا، نجف، سامرا و… برسان. بعد برای سال ۱۴۰۰ هزار تا برنامه معنوی ریخته‌ای اما تمام تمرکز خود را روی امشب نمی‌گذاری. برای اینکه تو برنامه امشب را برای برنامه معنوی دیگری مقدمه کرده‌ای که آن هم مقدمه می‌شود برای برنامه بعدی و آن بعدی هم برای بعدی… . کلاً برنامه‌های معنوی ما دارد برایمان مقدمه می‌شود. هیچ وقت خالص «ای یک دلهء صد دله  دل یک دله کن» نمی‌آییم. هیچ وقت خالص نمی‌آییم. حالا اینجا هم که تمام شد ان‌شاءالله به مشهد می‌رویم، خدا روزی بدهد کربلا، فردا شب من جای دیگر مجلس دارم تو جای دیگر مجلس داری و… تمام شد دیگر. هیچ‌وقت آخرین فرصت نداریم و لذا وقتی از امام صادق(ع) سوال می‌کنند که آقا نماز مقبول چیست؟ چه‌جوری باید نماز مقبول بخوانیم که خدا گفته است اگر دو رکعت نماز مقبول در پرونده‌ات باشد قطعاً اهل نجات هستی. امام(ع) فرمودند: آن دو رکعتی که یقین داشته باشی دو رکعت آخر نمازت در زندگی است. این‌قدر تمرکزت آنجا زیاد است که وصل می‌شوی.

به نظرم رسید در شب بیست‌وهفتم که جلسه خصوصی‌تر است این‌ چیزها را به خودمان بگوییم. از امام سجاد(ع) این روایت را داریم «هَذا مَقَامُ مَنْ تَدَاوَلَتْهُ أَيْدِي الذُّنُوبِ» و در جای دیگر از امام صادق(ع) داریم که وقتی شیطان به مؤمن می‌رسد و می‌بیند حریفش نمی‌شود که او را در دامن فحشا و گناه بیندازد و با سیل منکرات او را ببرد کاری که شیطان می‌کند و حیله و کیدی که دارد این است که فرد را از عبادتی به عبادت دیگر منتقل می‌کند و دائم در حال مقدمه‌چینی است؛ بیست و هفتم برویم کربلایمان را بگیریم، کربلا برویم حج‌مان را بگیریم، حج برویم توفیق جهادمان را بگیریم، جهاد برویم فلان کنیم. دائم دارد چرخ می‌زند. و چون این‌طوری کار می‌کند هیچ وقت روی عباداتش تمرکز ندارد؛ هیچ وقت! آقا امشب شب آخر است، بگیر! بله برای بعضی‌ها که شب آخر است ولی الحمدالله ما توفیقات داریم. ما فردا شب هم جلسه داریم. برای ما ماه رمضان تمام نمی‌شود که! شما شب قدری و شب بیست‌وهفتمی هستید ما بیست‌وهشتم و بیست‌ونهم هم جلسه داریم، شوال را هم داریم، کلی دهه می‌گیریم! همین یعنی شیطان، یعنی او تمرکز می‌کند و همه چیز می‌گیرد و برای تو مقدمه توفیقات بعدی است. «هَرَبْتُ إِلَیْکَ» یعنی این و یعنی ذره‌ای خود را تکان می‌دهم این در را باز کردی، کردی نکردی کار من تمام است. پشت سر، این طرف، آن طرف و اطرافم همه شیطان است. همین را باید باز کنی باز نکنی تمام است. و ما این را برای خودمان تصویرسازی نمی‌کنیم که اگر بعد از اینکه جلسه تمام شد حضرت عباسی دست روی قرآن بگذارم و بگویم این مجلس کاری کرد که اگر الان من بیرون مُردم، اهل نجات هستم. این مجلس این کار را کرد.
از الان نشسته است و روایت شب عید فطر را می‌خواند. حاج آقا شب عید فطر هم احیاء بگیرید خیلی خوب است؛ تو شب بیست‌وهفتم چه چیزی گرفتی و چه چیزی می‌توانستی بگیری که به تو ندادند و برای شب عید فطر گذاشته‌ای؟ شیطان دائم تو را به مناسبت بعدی منتقل می‌کند. بگیر دیگر امشب! چرا بچه‌های جنگ این‌قدر فضاهای پر سوز و شوری داشتند؟ یک مشت نوجوان و جوانی که گناه نکردند چرا گریه می‌کردند؟ می‌دانی چرا گریه می‌کردند؟ چون قرار بود یک ساعت بعدش شهید یا جانباز بشوند و این را فرصت آخر می‌دانستند؛ همین. یکی از هم‌رزمانم امروز برای شب‌های قدر مطلبی نوشته بود که الان در ذهنم آمد: شب‌های قدر ما ناشی بودیم مراسم شروع شد مداح داشت می‌خواند ما هم پشت سر او نشسته بودیم های های گریه می‌کردیم و دیدم هیچ‌کس دیگر گریه نمی‌کند و فقط من دارم گریه می‌کنم. با خودم گفتم این‌قدر می‌گفتند رزمنده‌ها اِل و بِل هستند همه خوابند که! برگشتم دیدم از این دوسه هزار نفر یکی نفر آن طرف نشسته و  یک نفر هم آن ته خوابش برده است! هیچ‌کس در حسینه نیست. بعد فهمیدم که در شب قدر مداح با بلندگوی بوقی می‌خواند و رزمنده‌ها در بیابان پخش شده‌اند. هر کس گوشه خلوتی پیدا کرده سرش را به خاک گذاشته است و این را فرصت آخر می‌داند. من ناشی هستم نسشته‌ام اینجا گریه می‌کنم که ان‌شاءالله خدا توفیق مناسبت بعدی را هم به من بدهد. چون یک بار این‌طوری نیامدم.
و من چقدر آفرین گفتم به این کرونای منحوس که کمی ما را آدم کرد. این‌قدر مناسبت را از دستمان گرفت تا کمی تمرکزمان بیشتر شود. شب اول محرم به هوای شب دوم، شب دوم به هوای شب سوم، شب تاسوعا به هوای شب عاشورا، شب عاشورا می‌گوید نه شام غریبان اصل است، شام غریبان به هوای اینکه درد اهل بیت از دهه دوم شروع می‌شود، دهه دوم می‌گویم فقط دهه سوم، دهه سوم فقط مناسبت‌های آخر صفر، آخر صفر فقط باید برویم در خانه حضرت زهرا(س) و مدینه، ایام بقیع و… . آقا ول کن! بین همین‌ مناسبت‌ها می‌میری تو! جایی بگیر و تمامش کن. اصلش این است دیگر. لذا بچه‌های شب بیست‌وهفتمی امشب تمرکز کنید. ما وقتی سراغ این قضیه می‌آییم یک وقتی در خانه خدا را باید بچسبیم و بگیریم. من با همین نیت و با تمرکز که آخرین منبرم است نکته آخر را می‌گویم و آقا مجتبی هم ان‌شاءالله با همین نیت بخواند که این آخرین فرصتش برای گریاندن مردم است و شما هم با همین نیت گوش بدهید که دیگر تمامش کنید. نمی‌گویم امشب و فردا می‌میری، می‌گویم می‌توانی امشب با این نیت که می‌توانی تمامش کنی تحول معنوی در خودت ایجاد کنی.

» جایگاه اصلی خوف و رجاء
آخرین نکته در امیدواری دو منطق و دو مرحله دارد. هر کس این دو مرحله را در بحث امید رعایت نکند قطعا انحراف و التقاط است.
مرحله یک: می‌فرمایند قبل از انجام گناه، فقط باید خوف داشته باشی خودت را بترسانی. این گناه را نکنی، اگر این گناه را انجام دادی و فرصت توبه پیدا نکردی چی؟ یعنی قبل از انجام گناه باید خوف بر تو چیره باشد. هر چیز غیر از خوف قبل از انجام گناه التقاط و انحراف است.
مرحله دو: امام می‌فرمایند گناه انجام شده است. بعد از انجام گناه هر خوفی انحراف و التقاط است. بعد از انجام گناه فقط امید! یک درصد بگوید خدا گناه من را نمی‌بخشد، خدا نمی‌بخشد. نه اینکه نمی‌بخشد گفته است دوست دارم این‌طوری بگویی؛ بگویی صد در صد. پس امید و خوف برای چه زمانی است؟ خوف برای قبل از انجام گناه است، بعد از انجام گناه تو اصلاً اجازه نداری ناامید باشی. قطعاً باید امیدوار باشی هر چقدر که فکر می‌کنی تا بی‌نهایت.

ان‌شاءالله خدا به همه ما توفیق بدهد امشب مجلسی متمرکز و با توجه داشته باشیم و نورمان برگردد. «فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ مُسْتَکِینا لَکَ مُتَضَرِّعا إِلَیْکَ رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی» الان طوری نشسته‌ام که فقط امیدم این است تو به خاطر تمرکزم به من نگاه کنی. امشب برای دعایی که می‌خوانی، گریه‌ای که می‌کنی و سینه‌ای که می‌زنی و… هیچ چیز نمی‌دهند. امشب بابت ساعت‌هایی که این‌جا نشسته‌ای، رفت و آمدت سخت و یا آسان بوده و این‌که چقدر عبادت در خانه خدا آورده‌ای داری ارائه می‌دهی هیچ چیز نمی‌دهند و به گناهانت هم هیچ نگاهی نمی‌کنند. امشب فقط به تمرکزت نگاه می‌کنند. اول «فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ» بعد «وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ» و سوم «رَاجِیا لِمَا لَدَیْکَ ثَوَابِی» الان دیگر امید دارم. خدا به همه ما توفیق عمل عنایت بفرماید.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید