امروز 19 آذر 1403 - 6 جماد ثاني 1446
خواندنی ها

خودباوری(4) - شب چهارم محرم‌1402

30 تیر 1402 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: خود باوری
یا حبیب
متن سخنرانی
سید محمد انجوی‌نژاد
موضوع: خودباوری – قسمت چهارم
تاریخ:1402/04/30
عناوین سخنرانی
»خودباوری باید برمبنای خودساختگی باشد نه برمبنای توهم
»تأثیر ضمیر ناخودآگاه در ارتباطات و خودباوری
»عمق به‌علاوه اطمینان خودباوری می‌آورد
»آدم‌ها وقتی در مسیر علاقه‌شان حرکت می‌کنند خودباورند

»خودباوری باید برمبنای خودساختگی باشد نه برمبنای توهم
در ادامه بحث به گزینه پنجم رسیدیم. در بحث خودباوری، این بحث پیش آمد که ما در صورتی می‌توانیم از مردم توقع داشته باشیم ما را باور کنند که اول خودمان، خودمان را باور کرده باشیم. حالا این دو بُعد دارد یک بُعد بحث انسان‌های عادی و معمولی است؛ یعنی کسانی که نه ادعایی دارند که بخواهند مدیریت بکنند نه اینکه توانش را دارند. دوست دارد آدمی معمولی در زندگی باشد و این آدم خودباوریش هم در حد معمولی تعریف می‌شود. کسانی که می‌خواهند در پُست‌های بالاتر از معمول، پُست‌های مدیریتی و  جایگاه‌های بالاتر باشند، خودباوری‌ای که آن‌ها نشان می‌دهند؛ یعنی آنقدری که خودشان را قبول دارند باید بیشتر از مردم باشد؛ یعنی خودش هم باید خودش را قبول داشته باشد که من می‌توانم سرپرستی کنم. مثلاً شما پیش مشاوران ازدواج که می‌روی، پسر و دختر آنجا می‌روند، بعد مشاور، پدرِ دختر یا پسر را کنار می‌کشد و می‌گوید که او همه چیزش خوب است؛ ولی هنوز مرد نشده است.  مرد نشده، دستت را اینطوری می‌کنی یعنی چه؟ (دقت کنید خیلی نکته ظریفی است) می‌گوید بیشتر از اینکه دنبال این باشد که خانه‌ای را مدیریت کند دنبال خانمی می‌گردد که با هم ارتباط داشته باشند و درد دل کنند و خلاصه در اوقات غم، سر بر شانه همدیگر بگذارند و یک شانه‌ای برای گریه‌کردن می‌خواهد.

این ادبیاتی که او به بحث ازدواج ورود کرده، نشان می‌دهد که او خودش را یک مرد نمی‌بیند یک مذکر می‌بیند وقتی این مذکر مرد می‌شود که بتواند مدیریتش را نشان بدهد؛ لذا خیلی‌وقت‌ها کسانی که سنشان یا شخصیتشان پایین‌تر از مدیریت است فکر می‌کنند که بزرگترها آن‌ها را درک نمی‌کنند. آقا تو دلت گرفته دوای دل گرفتن و تنهایی که ازدواج نیست، ازدواج یعنی مدیریت یک خانوار و این یک سری ابعاد شخصیتی لازم دارد که این‌ها را باید تو داشته باشی. خودش، خودش را باور کند که می‌توانم، کمی بالاتر می‌آید شخص، متولی یک جمع است. در خانه اگر پدر خانه رنگش و خودش را ببازد دیگر  معلوم است که بچه‌ها چه بر سرشان می‌آید، اگر پدر و مادر یک دفعه خودشان را ببازند. خدا درجات همه شهدا را متعالی کند. اوایلی که ما به جبهه رفته بودیم نمی‌دانستیم که داستان‌ها چه‌جوری است، من به لحاظ اینکه طلبگی هم خوانده بودم بالأخره دنبال احکام شرعی هم بودم دیگر، تذکر بدهیم که خلاف شرعی اتفاق نیفتد. شهید حسن شاد اولین بار که من دیدم خمپاره می‌زند _خب آموزش می‌گوید خمپاره که زدند باید بخوابی، بعد از سه ثانیه، پنج ثانیه باید خیز بروی_ بعد دیدم که او نمی‌خوابد صاف ایستاده است رفتم به او گفتم که این شجاعت نیست حالا مثلاً من چند سالم بود او کلی برای خودش فرمانده بود. این شجاعت نیست باید قانون را رعایت کنی خمپاره آمد باید خیزت را بروی. خب این‌ها درست است؛ اما اگر فرمانده بخوابد نیرو کُپ می‌کند دیگر تکان نمی‌خورد فرمانده باید یک شخصیت دیگر داشته باشد. خیلی وقت‌ها که می‌گوید چرا مرا فلان جا نمی‌گذارد؟ چرا مرا فلان چرا  فلان؟ می‌گوییم آقا این شخصیت را باید در تو ببینیم.
ما سه چهار سال قبل که در ماه رمضان، شب‌ها در شاهچراغ برنامه داشتیم. من نامه امیرالمؤمنین(ع) به مالک را آن‌جا شرح دادم، من‌جمله از وصایایش، نامه و توصیه‌هایش به مالک این بود که همین جمله را با ادبیات فارسی شهید بهشتی هم می‌فرمایند می‌گوید کسی که می‌خواهد مسئول و حاکم بشود باید پی (چربی) این را به تنش بمالد که کمتر از قانون قرار است گیرش بیاید. پدر قرار است در خانواده کمتر از بقیه بخورد. پدر به شخصیت این مدلی رسیده است؟! قرار است کمتر بخورد! مادر قرار است کمتر بخوابد. زندگی گشتن دنبال شانه‌ای برای گریستن نیست. داداش این‌ها مال اینستا و استوری کردن و این‌هاست. در زندگی کف جامعه که از مجازی بیرون می‌آیی،  مرد می‌خواهد. مرد نه به معنای جنسیت به معنای مدیر. خب خودباوری یک قسمتش برمی‌گردد به اینکه خودباوری بر مبنای خودساختگی نه خودباوری بر مبنای توهم! من اینقدر خودساخته شدم؟ این هم یکی دیگر از چیزهاییست که خیلی وقت‌ها ما به اشتباه گمان می‌کنیم که وقتی خداوند پلکان‌های دنیا را تقسیم می‌کرده است به ما نرسیده، رسیدنی نیست گرفتنی است.
 این شب‌ها بچه‌ها می‌آیند سرود می‌خوانند همه لذت می‌برید،  می‌دانم بچه‌ها به صحبت‌های من توجه نمی‌کنند غیر از این یکی، بقیه دارند بازی می‌کنند. امشب با یک دید دیگر بهشان نگاه بکنید، ببینید بعضی از بچه‌ها ذاتا مدیرند بعضی‌ها ذاتا سرشان را پایین انداخته‌اند ببینند این جمع کدام طرف می‌رود پشت سرشان می‌روند. یکی از همان جا که می‌آید دارد جایش را انتخاب می‌کند با جمع نمی‌رود، این یک شخصیت است که آن پدر و مادر این شخصیت را بار آوردند؛ یعنی منش و شخصیت پدر و مادر است که اینطوری شده. بعد وقتی می‌آید جایش را انتخاب می‌کند. یکی دیگر ایستاده تمام تمرکزش روی سرودش است یا هرچی یا بغل دستی‌اش که تنه زد بنشیند. یکی دیگر بررسی می‌کند دوربین دارد کجا را می‌گیرد. این‌ها آدم‌هایی هستند که معلوم است پدر و مادر یک شخصیت ساخته‌شده‌تری دارند و همین‌جوری جلو می‌رود. آنجایی که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند شخصیت بچه‌هایتان را شوخی نگیرید آنجایی که می‌فرمایند اگر می‌بینید در ارتباط با همبازی‌هایش بخل و حسادت دارد همین‌جا شخصیتش را درست کن، نگذار بزرگتر شود. نگو بچه است حسود است نگو بچه‌ است بخل دارد. چطور آن بچه بغلی این‌قدر دست و دلباز است! شخصیت است این از داستان «قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ» از آن شاکله فراتر است این در وادی تربیت است. لذا این مدل آدم‌ها خودباورند چون خودساخته‌اند. این پنجمی بود.

»تأثیر ضمیر ناخودآگاه در ارتباطات و خودباوری
۶.  بحث تأثیر محیط در خودباوری و یا انفعال شماست. محیط یعنی چه؟ اولاً من واقعاً خیلی دعا می‌کنم و دلسوزی می‌کنم برای بعضی‌هایی که شغل‌هایی دارند که این شغل‌ها خیلی روی شخصیتشان تأثیر می‌گذارد. در وادی دیگری من این جمله امیرالمؤمنین(ع) را برایتان شرح داده‌ام. «إن طبیعتک یسرق»؛ ذات تو می‌دزدد. همان جمله‌ای که منتسب می‌کنند و می‌گویند فروید ضمیر ناخودآگاه را کشف کرده. نه آقا؛ «إن طبیعتک یسرق» مال امیرالمؤمنین(ع) است. بقیه ادیان هم حتی دارند. از حضرت‌عیسی(ع) هم نقل داریم که مواظب ضمیرتان باشید. ارتباطاتی که آدم برقرار می‌کند فارق از آن گفتمان و یا طبیعتی که در ارتباط مادی برقرار می‌کند اتفاقات معنوی هم در ضمیر ناخودآگاه می‌افتد که این دو تا ضمیر با هم اتصال برقرار می‌کند. شغل‌هایی که گفتم  چی هستند؟ مثلاً مشاوره؛ مشاوره آن هم در فضای آدم‌های مشکل‌دار از نظر روحی روانی. در هر یک مشاوره، یک قسمت از روح آدم تخریب می‌شود. اگر می‌گویند کارگری در معدن سخت است من بهتان می‌گویم قطعاً مشاوره از آن سخت‌تر است. خیلی درگیر می‌شوند. قوه قضائیه؛ کسانی که دائم با مجرمین در ارتباطند. نیروی انتظامی؛ نیروهای امنیتی این‌ها خورد می‌شوند. چرا؟ امام‌صادق(ع): «از سرزنش‌گرها دور باش چون تو را خفیف می‌کنند و تو را نسبت به خودت بی‌اعتماد می‌کنند». اینکه امام‌صادق(ع) می‌فرمایند مصداق است یعنی شما می‌توانید بر بقیه مصادیق هم تطبیقش بدهید.  کسانی که دائم دارند سرزنشت می‌کنند، تو را نسبت به خودت بی‌اعتماد می‌کنند. بیماران روانی تو را روانی می‌کنند. آسیب‌دیده‌ها روحت را آسیب‌دیده می‌کنند. و این شغل‌ها ایثار است؛ ولی در جایی مثلاً  با کارمند بغلی‌ات که سرزنش‌گر یا بیمار روانی است و تو هم مشاور نیستی، با این آدم و با این جمع چه دلیلی دارد ارتباط داری؟ یا در این کانال که خودش هزارتا مشکل روحی روانی دارد و دارد برایت پست می‌گذارد! به روح خودت رحم کن اصلاً ببین یارو کیست. پای هر درددلی نشین که الان دیگر فضای مجازی شده، هر آدم روانی یک کانال می‌زند صفحه اینستاگرامی باز می‌کند و پیجی راه می‌اندازد [برای نمایش] مکنونات قلبی‌اش که پر از درست و غلط و پر از انحراف است نه انحراف به‌معنای انحراف شرعی انحراف انسانی. تعریفش از عشق اشتباه است. تعریفش از محبت اشتباه است. تعریفش از دنیا اشتباه است. تعریفش از آخرت اشتباه است. تعریفش از دیانت اشتباه است. وقتی همه این تعریف‌ها را آدمی که کمی فنی باشد می‌خواند می‌فهمد که عقده‌های روانی است.

وقتی پهلوی روان‌پزشک می‌روی و هر چه می‌گویی می‌گوید در بچگی‌ات فلان، درصدی از آن درست است. می‌گوید داشتم از بغل در روان‌پزشک رد می‌شدم بغلش یک دندانپزشکی بود رفتم داخل آب بخورم گفت آره در بچگی‌ات هم فلان! گفتم آقا من اصلاً مشاوره نیامدم می‌خواهم به دندانپزشکی بروم. ولی واقعاً درصدی از این جک درست است. یعنی مشخص است ببینید من خیلی وقت‌ها حرف‌هایی که می‌زنم، نتایجی که می‌گیرم ماحصل علم و روزگار نیست ماحصل تجربیات شخصی من است. زن و مرد طلاق گرفته، نسبت به زن‌ها و مردها دیدی پیدا کرده است. چرا من باید حرف او را گوش بدهم؟! دید این شخص جانبدارانه است. علمش قابل اعتماد نیست.
 اگر مشاور است، بله؛ ولی [اگر نیست]  چرا حرف این شخص را باید گوش بدهم؟! کلی از دختر پسرهای ما می‌روند مثلاً برای ازدواج با دوستانشان مشورت می‌کنند. می‌گوییم برای چه با این مشورت کردی؟
_ چون چهار سال است ازدواج کرده!
خب این یارو چهل سال است مشاوره می‌دهد من هنوز اعتماد ندارم. این چهار سال است ازدواج کرده! مگر در ازدواج علم لَدُنّی تزریق می‌کنند؟! ازدواج کرده باشد! تجربیات شخصی‌اش با شوهر و زنش را دارد تعمیم می‌دهد. این‌ها اصل اشتباهات علمی است اصلاً هیچ ربطی به هیچ چیز دیگری ندارد. اعتماد یعنی چه؟ یعنی بالای شصت‌هفتاد درصد دارد درست می‌گوید. صددرصد که دیگر آیات و روایات است. بالای شصت‌هفتاد درصد دارد درست می‌گوید. حتی بعضی‌هایشان مشاور هستند. بهش می‌گویی ببخشید آقا یا خانم شما مشاور چه هستید؟
_ مشاور ازدواج و طلاق.
بعد می‌بینم خودش سه بار طلاق گرفته! کی به تو صلاحیت داده این کار را بکنی؟!
کلاس ارتباط زوجین می‌گذارد بعد خودش نتوانسته این کار را بکند! خب این نتوانستن و تجربیات نتوانستن ذهنیتی برایش ایجاد می‌کند که به تو هم القا می‌کند.
_ مردها همه… !
_ مردها همه چی؟
_ زن‌ها… !
_ زن‌ها چی؟
_ زن‌ها همه فلان!
چند تا مرد یا زن دیده‌ای؟ ده‌تا؟ پانزده‌تا؟ ما هشت میلیارد هستیم! علم! علم این را نمی‌گوید. علم می‌گوید اگر می‌خواهی مطلبی را بگویی نباید ذهنیت داشته باشی. این شخص ذهنیت دارد. این گزینه بعدی که شرح این روایت امام‌صادق (ع) بود.

»عمق به‌علاوه اطمینان خودباوری می‌آورد

روایت بعدی که ما ضرب‌المثلش را هم داریم و می‌گوید با یک دست چند تا هندوانه می‌خواهی برداری؟ ببینید ما دو مدل آدم داریم. این دو مدل آدم شاید مثلاً سی‌چهل سال قبل یک مدلش خیلی کم بود. الان ما فضای بسیار بسیار پراطلاعات داریم که کافی است شما فقط کلمه فلان را سرچ کنید یکدفعه می‌بینی که برایت سی‌چهل‌تا سایت، پانصد‌تا شبکه اجتماعی و… می‌آورد که این‌طوری است. چهل سال قبل می‌گفتند آدم‌ها دو مدل‌اند. یک مدل آدم‌ها دریا هستند اما کم‌عمق، یک مدل آدم‌ها رود هستند اما عمیق. به آنکه دریاست گرچه مساحتش بیشتر است اعتماد نکن به این رودی که مساحتش کمتر است اما عمقش بیشتر، اعتماد کن. فضای مجازی امسال بعد از چهل سال کاری کرده که تعداد دریاها خیلی بیشتر شده یعنی آدم‌ها همه چیزدان شدند. همه چیز! هر چه بگویی بالأخره اطلاعاتی دارد. هر چه بگویی! اما عمق ندارد. حالا روایت را دقت کنید که می‌خواهیم با آن تطبیق بدهیم. در یک علم «شرط موفقیت تمرکز است»؛ تمرکز! رود باش، عمیق باش. دریا نباش. در هنر می‌روی، حرف برای گفتن دارد. در ورزش می‌روی حرف برای گفتن دارد و… . بله زمانی در قدیم علم این‌قدر باز نبود آدم‌ها می‌توانستند علامه بشوند. یک حکیم داشتیم هم درمان می‌کرد هم نماز جماعت را می‌خواند، هم احکام شرعی می‌گفت، هم حد جاری می‌کرد و همه‌اش هم در حد خودش درست بود. الان در همان حوزه درمان که می‌روی دیگر گوش و حلق و بینی هم نیست، گوش هم نیست، تخصص طرف گوش‌میانی است. تخصصش شیپور استاش است فقط! آقا من تخصصم فقط شیپور استاش است اگر اینجای گوشت درد می‌کند من در خدمتم.
خب این خیلی مهم است دیگر. جهان امروز از نظر علمی خیلی عمقش بیشتر شده بعد به جای اینکه ما عمیق‌هایمان هم بیشتر بشود همه دریا شدیم و همه چیز بلدیم. همین الان تو برای چه شیپور استاش بلدی؟ بس که همه جا پخش شده و بالأخره آدم می‌شنود. ولی به من آخوند نباید اعتماد کنی که از نظر پزشکی هم چیزی سرش می‌شود نه آقا این دو تا جمله را این طرف و آن طرف می‌خوانیم. خودباوری وقتی اتفاق می‌افتد که انسان خودش به حرف خودش مطمئن باشد. کی مطمئن می‌شود؟ وقتی که عمق دارد. کی این اطمینان از بین می‌رود و یک‌دفعه خودش را می‌بازد؟  کنار کسی می‌نشیند که عمق دارد بعد از آن دریا چهارتا جمله می‌گوید یک‌دفعه این کسی که عمق دارد از ریشه می‌زند. امروز یکی از دوستان زمان جنگ برای من مطلبی فرستاد و گفت هانری کربن این را گفته است. بعد زیرش نوشتم منبع؟ گفت لابد گفته است دیگر، این کانال‌های پروکسی که هست این را نوشته بود. چه منبع مستندی! بعد بهش گفتم اولاً هانری کربن این را نگفته است ثانیاً هانری کربن این زمان با این آدم معاصر نبوده ثالثا هانری کربن اصلاً تو این وادی نبوده رابعاً بابا حداقل یک دانه کتاب راجع‌به این آدم می‌خواندی. بعد این آدم که بهت می‌گویم، هم‌رده من است، دانش‌آموز مدرسه رهپویان که نبوده. بعد  می‌گوید ای‌ وای! یک دفعه بنیان‌های ذهنی‌اش به هم می‌ریزد بعد یک حرف درست هم می‌خواهد بزند می‌ترسد. خودباوری این است که نترسی. می‌ترسد! می‌گوید برای چه باید این را بگویم.
من یک مثال شخصی برای خودم بگویم، من عربی را پهلوی استاد میرزاعلی که خودش عراقی است خواندم؛ یعنی اصلاً لهجه عراقی بلدم، عربی و فلان، عراق که می‌روم جرأت نمی‌کنم صحبت کنم برای اینکه دوسه‌تا تجربه دارم یک چیزی گفته‌ام یارو خنده‌اش گرفته است. باید آنجا زندگی کنی این‌قدر به لهجه مسلط باشی. هر چه می‌گویند می‌فهمم جواب نمی‌دهم می‌گویم yes yes . عراقی من عمق ندارد، نمی‌دانم  لهجه چیست، بلد نیستم، کلمات قبائل مختلف را نمی‌دانم، لهجه‌ها را نمی‌دانم، یک وقت در بازرسی یک جمله گفتم در سوریه یاد گرفته بودم یارو بهم خندید و فهمیدم آن‌ها به این لهجه سوری می‌خندند. کلا دیگر در بازرسی هم انگلیسی صحبت می‌کنم. چی بگوید آدم! عمق همین است دیگر. وقتی عمیق نیستی خودباور هم نیستی. بنده در مقابل جمعی قرار بگیرم که مطمئنم در آن فازی که می‌خواهم صحبت کنم از آن‌ها عمقم بیشتر است قطعاً صحبت می‌کنم یک‌دفعه همان صحبت را در جمعی قرار بگیرم که مطمئنم عمقم از آن‌ها کمتر است می‌گویم یا حسین! الان است که سوتی بدهم! الان است که فلان بشود! خیلی مهم است. اطمینان از عمق می‌آید. عمق به‌علاوه اطمینان خودباوری می‌آورد. و این فقط فضای علمی است. فقط علم است.

»آدم‌ها وقتی در مسیر علاقه‌شان حرکت می‌کنند خودباورند
گزینه بعدی در این قضیه تمرکز لطفاً مسیرتان را با علائقتان تنظیم کنید.  باز بر می‌گردیم به نهج‌البلاغه. از روایت امام‌صادق‌(ع) به روایت نهج‌البلاغه می‌رسیم. آدرس تمام این روایت‌‌ها را در آن پیوستی که هست و پی‌دی‌اف می‌کنیم می‌دهیم. از تمرکز به چه می‌رسیم؟ به اینکه مسیرت را با علائقت تنظیم کن. آدم‌ها وقتی در مسیر علاقه‌شان حرکت می‌کنند خودباورند. در مسیر غیر موردعلاقه‌ات که می‌روی چون خودت هم این مسیر را دوست نداری لذا نمی‌توانی این مسیر را توصیه کنی لذا اصلاً توانش را نداری، آن باور را نداری که به بقیه بگویی. پدر و مادرهای عزیز  تو اگر دوست داشتی فلان شغل را داشته باشی بنا نیست اگر نرسیدی یا حتی اگر رسیدی بچه تو هم همان را دوست داشته باشد. زمانه تغییر کرده، علم خیلی باز شده است. بگذار آن چیزی که دوست دارد برود.

 امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرمایند مسیرت را با علائقت تنظیم کن تا به موفقیت برسی. بگذار آن چیزی که دوست دارد برود. اینکه تو بخواهی جلوی خواهرت و شوهرخواهرت و عمه‌ات قیافه بیاوری بچه من دوتا زبان بلد است و فلان شاید اصلاً مغز این بچه برای زبان خلق نشده باشد. این کلاس‌های زورکی چیست که بچه‌هایتان را می‌گذارید! اگر دوست دارد تابستان برود او را بگذار، اگر دوست ندارد و تو می‌خواهی در فامیل قیافه بیایی این بچه باید هرینه‌اش را بدهد. آدم‌ها در مسیر خودباوری باید با علائقشان تنظیم باشند. علاقه داشته باشد تا تهش می‌رود، باور دارد. و اگر مسیر را با علائق بقیه تنظیم کند او همیشه آویزان است. همیشه آویزان است! بچه‌ها اگر این قسمت صحبت من را شنیدند گُل نگیرند سوء‌استفاده کنند بعضی‌وقت‌ها تو یک چیزی علاقه داری که به‌درد نمی‌خورد یا چیزی علاقه نداری که به‌دردت می‌خورد، این تشخیص سر جایش است. قسمت اول بحث مهم‌تر بود خانم و آقا نگذار عقده‌های خودت را بچه‌ات تأمین کند. بحث آن یک چیز دیگر است؛ ولی بچه‌ها باید علاقه داشته باشند مخصوصاً در مسیر دین. باید برایشان علاقه ایجاد کنی. «هل الدّین الّا الحبّ» که امام می‌فرمایند یعنی چه؟! یکی از تفسیرهایش همین است؛ یعنی از مسیر علاقه و حب هم می‌شود به دین رسید.
خب این هم داستان قسمت بعدیش. پس در خودباوری اگر مسیرت با علائقت تنظیم باشد فبها اگر نباشد تو در آن رشته به خودباوری نمی‌رسی داری رد می‌کنی، خلاصه زندگی را یک جوری از این ستون به آن ستون فرج است داری مدیریت می‌کنی. در مسیر علائقت جلو برو تا به آن جایی برسی که بتوانی به موفقیت برسی. نکته آخر را هم بگویم و آن اینکه این علائقت را هم با توانایی‌هایت تنظیم کن. مثلاً من علاقه دارم وزنه‌بردار بشوم. خب عزیزم تو چهارتا استخوانی اولین وزنه‌ای که برداری کلا خُرد می‌شوی. می‌خواهی مسیرت را با علائقت تنظیم کنی توانایی‌هایت را هم در نظر بگیر. یکی از دوستان گفت به‌نظرت پسرم چه رشته‌ای برود؟ من گفتم این اندامی که خدا به او داده است به نظر من یا باید سمت بحث‌های نظامی برود یا بحث‌های ورزشی. بالأخره وقتی خدا اندام داده هدفی داشته دیگر. گفتم این عظمتی که این آدم دارد یا باید سمت بحث‌های نظامی برود یا سمت بحث‌های ورزشی. برود در لشکر امام‌زمان‌(عج) برای مباحث نظامی کار کند یا سمت ورزش برود بالأخره آن هم آخرش باید برود نظامی بشود. این هیکل را خدا بهت داده که بزنی دیگر. بعد مثلاً می‌بینی طرف با این عظمت می‌رود شغلی انتخاب می‌کند مثلاً متخصص کامپیوتر شده خب برای متخصص کامپیوتر یک آدم جمع‌و‌جورتری هم می‌توانست، این حتما یک داستان دیگر است، علاقه هم ندارد میل هم ندارد فقط بابا و ننه‌اش دوست داشته‌اند بگویند بچه من مهندس است. توانایی‌هایت را بسنج بر طبق توانایی‌هایت بار را بردار. طرف می‌آید به آقاماجد می‌گوید من می‌خواهم مداح بشوم دوست دارم. بعد می‌گوید یک خط بخوان یک خطی که می‌خواند اگر دو خط بخواند کلا دیگر دیوار صوتی می‌شکند چه اصراری داری خدا تو را برای مداحی و خوانندگی خلق نکرده است. مسیرت را با علائقت تنظیم کن، علائقت را با توانایی‌‌هایت تنظیم کن. خدا به همه ما توفیق عمل کرامت کند.
شب چهارم است، در خانه فرزندان آقا‌امام‌مجتبی(ع) هستیم ان‌شاءالله صاحب مجلس ما کریم مدینه باشد. این شب‌ها همه خیلی نیاز دارند. این‌قدر التماس دعا می‌گویند. زندگی سخت شده است. شرایط اقتصادی از زندگی سخت‌تر شده است. چشم‌انداز بعدی که مردم برای خودشان می‌بینند که فردا بهش می‌رسیم در بحث امید، چشم‌انداز امیدبخشی نیست خدا باید کمک کند. الان «حَتَّىٰ إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُوا» است ان‌شاءالله «جَاءَهُمْ نَصْرُنَا» است، به آنجا می‌خواهیم برسیم. یکی از بحث‌های  «جَاءَهُمْ نَصْرُنَا» همین توسل است که آقا درصدی از آن دست ماست.  «وَلَو أَنَّ أَهلَ القُرىٰ آمَنوا وَاتَّقَوا لَفَتَحنا عَلَيهِم بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالأَرضِ» همه این‌ها وعده‌های خداست.
توسلات شما در شرایط زندگی در کره زمین مؤثر خواهد بود.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید