امروز 6 مرداد 1403 - 19 محرم 1446
خواندنی ها

حقیقت این است (2) - شب دوم محرم1401

8 مرداد 1401 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: حقیقت این است
 یا حبیب
 متن سخنرانی
سیدمحمد انجوی‌نژاد
موضوع: حقیقت این است_ قسمت دوم
تاریخ: 1401/05/08

 

»دو اشکال اساسی نظریه اومانیسم
»اشکال متدینین این است که حرمت انسانی را به پای اعتقادات ذبح کرده‌اند
»اولین رفتار ملموس در همه پیامبران و ائمه اطهار توجه به کرامت انسانی است
»خداوند تبارک‌وتعالی به مردم با توجه به ظرف و شرایطشان نمره می‌دهد نه رفتارشان
»دو اشکال اساسی نظریه اومانیسم
یکی دیگر از قسمت‌هایی که خیلی باید در آن دقت و تفکر کرد این است که از همان اول خلقت حضرت آد‌م‌(ع) در اقوال همه انبیاء و بعد هم معصومین بوده است که روی کلمه خود و من خیلی کار کنید. این بحث‌هایی که تحت‌عنوان اومانیسم الآن در غرب مطرح است، نسبت به آن تأکیداتی که بزرگان و اولیاء خدا از همان اول خلقت داشته‌اند خیلی جدید است. و این یکی از چیزهایی است که مال دین و مال اعتقادات و متعلق به وحی بوده است. اهالی دین، مؤمنان، کسانی که مقید به وحی هستند این‌قدر این را فراموش کردند که الآن بازار انسان‌مداری، انسان‌گرایی، توجه به انسان و توجه به خود دست همین مکتب‌های غربی افتاده است. خب در دو‌سه دقیقه نگاهی به آن بکنیم که البته خیلی جای بحث دارد، در حدی که امشب برای منبر اشاره‌ای شده باشد که آن انسان‌مداری و انسان‌گرایی که در غرب می‌گوید دوتا اشکال خیلی جدی دارد.
اشکال اولش این است که به‌جای اینکه به خود انسان بما هو انسان بپردازد به انسان به‌عنوان رقیب خدا می‌پردازد و من اصلاً نمی‌دانم که اگر انسان می‌خواهد راجع‌به انسان، کرامت انسانی و خود انسان حرف بزند چه اصراری است که در رقابت با خدا تعریفش کند. آن‌ها می‌گویند انسان به‌جای اینکه خدامحور شود باید انسان‌محور شود. آن‌هایی که متدین هستند می‌گویند نظر خود خدا هم این است که من را ول کنید به خود انسان‌ها بچسبید. این یک بحث است. این اولین اشکال. اومانیسم شاید ده جلسه تعریف و نقد دارد که تازه نگاهی به آن کرده باشیم در حد همین چند دقیقه که منبر است من می‌خواهم بگویم.
دومین اشکالی که دارد این است که آن‌هایی که اومانیسم را تحت‌عنوان انسان‌مداری و انسان‌محوری تأسیس کردند، انسان را موجودی تعریف می‌کنند که ما خودمان هم شاید اطلاع نداشته باشیم. اومانیسم یا انسان‌محوری منظور، انسانِ مردِ بورِ غربی در طول تاریخ است، مرد، نه زن. هر وقت آن‌ها خواستند دفاع کنند و ناراحت شدند بابت اینکه حقوق انسان‌ها ضایع شده یا راجع‌به انسانِ مردِ بورِ غربی ناراحت  شدند یا راجع‌به حامیانِ انسانِ مردِ بورِ غربی؛ یعنی اگر مثلاً تو الآن بور نیستی، غربی نیستی، زن هم هستی ممکن است آن‌ها حمایت کنند به‌شرط اینکه تو جزء حامیان آن‌ها باشی بله تو انسانی و این چیزی است که در طول این دویست، سیصد، چهارصد سال کاملاً اثبات شده است حالا ممکن است حافظه عمومی تاریخی مردم ضعیف باشد یادشان برود مثلاً اوکراین بیاید یک‌دفعه ببینند غربی‌ها، نه غربی‌های معمولی، استاد دانشگاه‌ها و تئوروسین‌هایشان حرف‌هایی زدند که عجیب است مثلاً باید از اوکراینی‌ها دفاع کنیم چون بور هستند. این‌ها عجیب نیست، مِتُدشان همین است و وقتی دارد این حرف‌ها را می‌زند، همیشه می‌زدند الآن به گوش ما می‌رسد وگرنه در دانشگاه‌‌هایشان همین را می‌گویند، جنس اول، جنس دوم و حتی در آموزه‌های یهود که دیگر اوج نژادپرستی است البته یهود منحرف نه یهود موسی اصلاً غیریهود را انسان نمی‌دانند که الآن بگوییم اومانیسم را تعریف کنند.

 در پروتکل یهود و در تمام دانشگاه‌هایشان رسماً تدریس می‌کنند که انسان ۱- باید مرد باشد. یهود برای زن خیلی ارزش قائل نیست ۲- باید یهودی باشد نه یهودی‌ای که تبلیغ کرده باشد و بگوید من یهود را قبول دارم، یهودیِ نژادی، نژادش باید یهودی باشد. می‌دانید که یهود کسی را به دینش نمی‌پذیرد، نژادی است، مبلغ هم اصلاً ندارند. اگر نژاد شما یهود باشد، یهودی هستی، اگر نباشد نمی‌توانید بگویید من می‌خواهم یهودی بشوم، می‌گویند غلط کردی مگر هر کی هر کی است فقط انسان‌ها می‌توانند یهود باشند. وقتی سال ۱۹۹۴ از یکی از ژنرال‌هایشان پرسیدند که داری در غزه بمب می‌ریزی خب حداقل زن و بچه را خبر کن در پناهگاه بروند. گفته بود آن‌ها با مرغ و گوسفند فرقی ندارند، ما گوسفند را هم می‌کشیم می‌خوریم، آن‌ها که انسان نیستند. در آموزه‌های کلی غرب هم همین است. مثلاً شما فرض کن میلیون‌ها نفر جاهای دیگر کشته بشوند هیچ خبری نمی‌شود. چرا خبری نمی‌شود؟ برادر من این سیاسی نیست، نژادی است. اصلاً اعتقاد ندارند ما آدم هستیم. نژادی است سیاسی نیست. و اگر یک کرسی آزاداندیشی باشد و همان متولی اصلیش بیاید بنشیند در طول تاریخ دوسه‌هزارتا شاهد، نه شاهد آدم، دوسه‌هزارتا واقعه داریم که این وقایع به اینکه آن‌ها نژادپرستند شهادت می‌دهد. ما جنس دوم هستیم و در آموزه‌های یهود ما جنس سوم هستیم، آمریکایی‌ها و بورها جنس دوم هستند ما جنس سوم  عین آموزه‌هایی که خود یهود می‌دهند می‌گویند که بل حیوان، یک چیزی در مایه حیوان بعد خیلی هم مثلاً می‌خواهند به ما تخفیف بدهند می‌گویند نه همه حیوانات، میمون‌اند ، این انسان‌ها از نژاد میمون هستند، در تورات ما آمده، ما هم از نژاد انسان و آدم‌(ع) هستیم. خب این چند دقیقه تعریف کوتاه که واقعاً آن اومانیسمی که می‌گویند که اگر خوب باشد برای خودشان خوب است نه برای ما.

»اشکال متدینین این است که حرمت انسانی را به پای اعتقادات ذبح کرده‌اند
قسمت دوم. اینکه می‌گوید به خود بپردازید و انسان‌محور باشید در بین ما [چگونه است؟] ما هم این‌قدر دیگر از این طرف بوم رفته‌ایم که از آن طرف افتاده‌ایم؛ یعنی اعتقادات محترم‌تر از خود انسان و جان انسان شده است. ما که دارم می‌گویم؛ یعنی عموم متدینین دین‌های مختلف. ما دیگر از آن طرف بوم افتاده‌ایم؛ یعنی جاهایی داریم انسان را فدا می‌کنیم که نباید فدا کنیم و این حقیقت کاملاً دارد مخفی می‌شود که  «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند» که دارد می‌گوید، خداوند تبارک‌وتعالی واقعاً این‌ها را برای انسان خلق کرده است. از آن طرف بوم افتاده‌ایم یک‌دفعه می‌بینیم که حرمت انسانی در پای چیزهای دیگر ذبح می‌شود و این را جزء دین می‌دانیم. اشکال این است. اشکال این است که این را جزء دین می‌دانیم. گفتم چهارصدهزارتا واقعه می‌توانیم شهادت بیاوریم که منظور غرب از انسان ما نیستیم، نژادپرستی است. از این طرف هم چهارصدهزارتا واقعه می‌توانیم شهادت بیاوریم که انسان‌ها در شرق پای یک‌سری چیزهایی که ما اسمش را اعتقادات گذاشته‌ایم دارند ذبح می‌شوند. مثال‌هایش هم خیلی زیاد است.

 بگذارید من روایت را بگویم ببینم کی بلد نیست. «حرمت انسان از کعبه بالاتر است.» همه بلدند. خیلی عجیب است، همه بلدند؛ ولی با بقیه رفتارهای دینیشان تطبیق نمی‌دهند. می‌گوید حرمت انسان از کعبه بالاتر است، همه هم بلدند. همه! اما وقتی در بدنه رفتاری متدینین می‌آییم می‌بینیم که اصلاً حرمتی برای انسان قائل نیستند اصلاً انسان چون انسان است در نظر برخی دینداران محترم نیست، محترم است چون عقیده‌اش مثل من است. اگر عقیده‌اش مثل من باشد انسان است، نباشد انسان نیست. این یک مدل نژادپرستی ذهنی است. نژادپرستی عقیدتی. یکی از دلایلی که دایره مؤمنان نمی‌توانند به خودشان جذب کنند دقیقاً همین است. مثلاً می‌گویند جذب حداکثری، برای چه؟ برای دایره دینی. خیلی خب. یک‌جوری می‌خواهم بگویم این قسمت جنجالی نشود، من واقعاً از جنجال پرهیز می‌کنم، اصلاً حوصله جنجال را ندارم، دوست دارم جوری بگویم که جنجالی نشود. می‌گویند جذب حداکثری! خیلی خب! همه می‌گویند. الآن گفتم حرمت انسان از کعبه بالاتر است را همه بلدند. اگر سؤال کنی جزء وظایف مؤمن چه مدل جذب است؟ می‌گوید جذب حداکثری، همه بلدند. خیلی خب. جذب یعنی چه؟! وقتی من یک تابوی ذهنی  دارم که انسانی انسان است که مثل من فکر کند و هم‌عقیده من باشد حالا می‌خواهم جذب کنم، این آدمی که می‌خواهم جذب کنم را از خودی‌ها می‌خواهم جذب کنم؟ نه. از کجا می‌خواهم جذب کنم؟ از جایی که با من نیست. درست است؟ جذبش کرده‌ام، آوردمش، گذشته‌اش را یادم نمی‌رود. این‌قدر در بچه‌های خودمان شنیده‌ام. فلانی در سال ۹۲ فلان. آقا جذبش کردی اگر ۹۲خوب بود که ما جذبش نمی‌کردیم.
جذب یعنی چه؟ جذب یعنی کسی که با من نیست را کنار خودم بیاورم به‌عنوان انسان به او احترام بگذارم. بعد باغچه‌اش را بیل می‌زند. آقا مگر تو برای سازمان انرژی اتمی داری جذب می‌کنی که باغچه مردم را بیل می‌زنی. مگر تو نهاد امنیتی هستی! بعد جذبش می‌کنی عین من که نمی‌شود یک پروژه زمانی باید بچینی طی فرایندی که من در بیست سال این‌طوری شدم او هم در بیست سال کنار من این‌طوری بشود. این می‌شود جذب. پس آدمی که جذب می‌شود مثلاً طرف _نمی‌خواهم بگویم آدم خوب یا بدی است_ زمانی فیلمی برای کاندیدای ریاست‌جمهوری ساخته است، پانزده سال پیش، شش ماه بعدش هم پشیمان شده، پانزده سال است داریم می‌گوییم سازنده فیلم تبلیغاتی فلان. آقا اگر می‌خواهی او را جذب کنی باید آن سازنده فراموش بشود. وقتی می‌خواهی جذب کنی داستان همین است؛ به‌دلیل نداشتن حرمت‌ انسانی در جمع‌های ایمانی نسبت به غیر است که جمع‌های ایمانی صبح تا شب دارد ریزش می‌کند و به‌دلیل احترام به کرامت انسانی در جمع‌های آن طرف است که علی‌رغم نژادپرستیشان آغوششان باز است، باغچه‌ات را بیل نمی‌زنند همین که آمدی می‌گوید آقا آمده دیگر.
 آقا همسایه‌ات اصلاً لات، عرق‌خور و عوضی، هر چه می‌خواهی بگویی، الآن آمده بغل‌دست تو نشسته است، جذب شده است، تو چرا چپ‌چپ نگاهش می‌کنی. اینجا نه، در یک شهر دیگر بودیم، یکی می‌گفت به جلسه امام‌حسین‌(ع) آمدم این‌قدر چپ‌چپ بهم نگاه می‌کردند که گفتم دارند با زبان چشمشان به من می‌گویند تو غلط کردی به جلسه آمده‌ای برو همان جا که بودی. بعد می‌گفت شما چه ادعای جذب دارید. می‌دانی این به کجا بر می‌گردد؟ به آنجایی که من حرمت انسان را بما هو انسان نمی‌دانم، اگر اعتقاداتش شبیه من باشد حرمت قائلم. جذب یعنی چه؟ بالأخره نفهمیدیم. جذب حداکثری چطوری ممکن است. با این تنگ‌نظری‌ها، این دایره بسته و این همه خط‌کش و متر که دست مؤمنین است  دارند صبح تا شب مردم را وزن و متر می‌کنند اصلاً جذب غیرممکن است. یارو جذب هم بشود باید عین من بشود. کی؟ یک‌روزه. گذشته‌اش را هم باید بیل بزنم صبح تا شب به سرش بکوبم. ۹۲ این بودی، ۸۸ این بودی، ۷۹ این بودی، ۶۴ این بودی، ۴۲ این بودی، ۴۲ که امام قیام کرد پدر تو این بوده. باغچه خودش را که فقط بیل نمی‌زنند، باغچه باباش را هم بیل می‌زنند.

من خیلی رک خدمتتان بگویم من با این تفکرات مؤمنین هیچ امیدی به جذب بیشتر ندارم برای اینکه انسان‌محوریشان ضعف دارد. اصلاً برای انسان ارزش قائل نیستند و آن مکتب اومانیسم با اینکه نژادپرست است؛ اما بالأخره شصت‌تا شعار انسانی دارد، از شصت‌تا سی‌تایش را دارند عمل می‌کنند در جای جایش نژادپرستیشان را نشان می‌دهند. جای جایش، وگرنه که بروز نمی‌دهند. در جای جایش نژادپرستیشان را نشان می‌دهند که سگ غربی بر انسان شرقی افضل است. در جای جایش این کار را می‌کنند. همه هم یادشان می‌رود. در هواپیما می‌خواهند از افغانستان بروند یارانشان را در افغانستان ول می‌کنند سگ‌هایشان را سوار می‌کنند می‌روند همه هم یادشان می‌رود چون دفعه بعد دوباره یک سریال می‌سازد، یک ژست می‌گیرد، این‌جوری می‌شود. پس بنابراین برادران و خواهران کمی بنشینند روی مفهوم جذب فکر کنند. جذب یعنی چه؟ لوازم و ملزومات جذب چیست؟ وقتی طرف جذب شد پروژه‌ای که من در کنار این آدم تعریف می‌کنم چیست؟ بچه‌های فرهنگی، بچه‌های کانون، بچه‌های هیئت‌های مذهبی شما مأمور گزینش نهادهای نظامی نیستید. اگر شغلت این است برو همان‌جا گزینش کن. در نهادهای فرهنگی ما فرصت‌محوریم، در نهادهای نظامی است که باید تهدیدمحور باشند، باید تا هفت نسلش  را چک کند که خدای‌نکرده اتفاق بدی نیفتد. در نهادهای امنیتی تهدیدمحورند. ما در نهادهای فرهنگی باید فرصت‌محور باشیم. جذب یعنی این. راجع به زن و بحث حقوق زن که در غرب باز در اومانیسم تعریفش خیلی ضایع است و باید آن را هم بررسی کنیم بگذاریم ان‌شاءالله اگر زنده باشیم همان شب پنجم که به نام خانم‌زینب(س) است آنجا این کار را انجام می‌دهیم. یک قسمت هم راجع‌به آن طلبتان.

»اولین رفتار ملموس در همه پیامبران و ائمه اطهار توجه به کرامت انسانی است
گزینه بعدی که در اومانیسم راجع‌به این قضیه مطرح می‌شود بحث خود کرامت انسانی است که در همه عقیده‌های مبتنی بر وحی؛ یعنی عقیده‌های دینی که یک پیغمبر پشتش ایستاده است و این متن را امضا کرده است در همه این‌ها و در رفتار تمام انبیاء، اولیاء و ائمه اولین چیزی که کاملاً ملموس است این است که به انسان احترام می‌گذاشتند و بعد در این انسان به خصوصیات انسانی‌اش احترام می‌گذاشتند تا بعد به عقاید و ایمانش برسیم. اولش این است. من یک بحث را وقتی در یکی از جلسات قبل از کرونا گفتم حتماً یا یادتان رفته یا بالأخره حالا می‌گوییم دیگر. ببینید این بحث را من خودم از دوسه‌تا روایت و دوسه‌تا حادثه تاریخی استنتاج کردم مهم‌ترینش آن قضیه حاتم طائی بود که خدمت پیامبر(ص) آمدند دیدند ایشان نسبت به فرزند حاتم طائی خیلی احترام کرد، نسبت به پسرش عدی‌بن‌حاتم و دخترش، بعد گفتند یا‌رسول‌الله آن‌ها این‌جوری هستند، دارند مسلمان می‌شوند، شما هم به‌خاطر همین که دارند مسلمان می‌شوند احترام کردید؟ پیامبر(ص) فرمودند نه من به حرمت حاتم طائی به آن‌ها خیلی احترام کردم. بعد گفتند یا رسول‌الله او مشرک است اصلاً خدا را قبول ندارد. ایشان فرمود صفت بخشندگی در حاتم طائی این‌قدر الهی است که خدا به‌خاطر همین صفت دستش را می‌گیرد. صفت انسانی در مشرکی که مباحث دینی به گوشش نرسیده است.

بعد به اینجا بر می‌گردیم که کار خیر انسانی، ترحم، صدقه و …  در روایت داریم «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» می‌گوید باید متقی باشی تا خدا قبول کند یا در روایت دیگر داریم باید فقط برای خدا بدهی «انا خیر شریک» خدا می‌گوید من بهترین شریک هستم، اگر کاری نود درصد برای من باشد ده درصد برای مردم انجام بدهی می‌دهم برود. این به چه بر می‌گردد؟ وقتی این دوتا را کنار همدیگر می‌گذاریم به این بر می‌گردد که مقصود از اخلاص در این داستان‌های خیرات یا بهتر بگوییم مقصود از ریا که خیرات را باطل می‌کند، نفاق است؛ یعنی من مثلاً  به مردم کمک می‌کنم که مردم بگویند آدم خیری است، دارم کمک می‌کنم که مثلاً مردم بعداً به من رأی بدهند، دارم کمک می‌کنم که مثلاً مردم بعداً بگویند چقدر آدم خوبی است. اگر تو برای اینکه رأفت انسانی داری و بخشنده‌ای به مردم کمک کنی اصلاً لازم نیست نیت قربه‌الی‌الله کنی. اصلاً لازم نیست! مأجور است. تجلی صفات انسانی یعنی تجلی صفات الهی. دلت سوخته کمک کردی، تمام شد رفت، نوشتند. «یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقینَ» خیلی‌خب این آدم متقی نیست، بی‌تقوا است، لات است، خدا را هم قبول ندارد، هیچی به هیچی، خب اینکه برایش نوشتند در پرونده‌اش یک حسنه است مگر قرار است همه آدم‌های مشرک و کافر در یک درجه از جهنم یا بهشت باشند. کار خیر کرده دستش را هم ببوس. نه آقا تو برو نمازت را درست کن، قیافه‌ات را درست کن بعد بیا کار جهادی کن! نه اصلاً این نیست. اگر کار به‌خاطر مردم، ریا و دنیا باشد قطعاً باطل است. در روایت هم داریم روز قیامت می‌گوید برو  مردم و دنیا را پیدا کن از همان اجرش را بگیر؛ اما نه من یک آدم بد پلید کافر و ظالمی هستم، جایم هم در جهنم است، دارم از خیابان رد می‌شوم یتیمی را می‌بینم، دلم می‌سوزد؛ یعنی تجلی رأفت انسانی، پولی کف دستش می‌گذارم، این قطعاً حسنه است. و کسی مثل حاتم طائی چون متجلی صفات انسانی در حد اعلا بوده است پیامبر دوستش دارد، بچه‌هایش را قبل از اسلام‌آوردن می‌گوید این دختر و پسر را جدا کنید، آن‌ها را اکرام کنید.

بعد در جای دیگر وقتی پیامبر می‌خواهد از بخشندگی مثال بزند در دو جا، وقتی دارد صحبت می‌کند در نهج‌الفصاحه آمده است، در نهج‌الفصاحه حاتم طائی را سرچ کنید. در دو جا حاتم طائی را مثال می‌زند، می‌گوید نگاه کنید مثل او، آن روز این کار را کرد. از یک مشرک بت‌پرست قبل از اسلام مثال می‌زند. کار خیر نیت قربه‌الی‌الله لازم ندارد چون اصلاً کارش الهی است. انسان تجلی صفات خداست. وقتی تو به‌خاطر رأفت و رحمتت بخشندگی می‌کنی همین تمام شد، کافی است. چه بسم‌الله بگویی یا نگویی، چه خدا را قبول داشته باشی چه نداشته باشی، یادداشت می‌کنند.

»خداوند تبارک‌وتعالی به مردم با توجه به ظرف و شرایطشان نمره می‌دهد نه رفتارشان
بعد ما همه چیز را متر می‌کنیم. یک مشت متر و خط‌کش داریم، این کارش این‌جوری است، آنجا آن جوری است. من یک نکته را بگویم چون اعتقادم این است الآن کسانی که آمده‌اند خیلی دیگر فکر می‌کنند آدم‌های خوبی هستند مثل خودم، خدمتتان بگویم این را از من یادگار داشته باش ان‌شاءالله مُردی _خنده ندارد که، مرگ خوب است، چرا فکر می‌کنی مرگ بد است، یک پله بالاتر برویم_ اگر عمل کردی یا نکردی نتیجه‌اش را می‌بینی. آن‌هایی که متر و ترازو دستتان است و صبح تا شب دارید به مردم، اخلاق مردم، رفتار مردم، قیافه مردم و دین مردم نمره می‌دهید قطعاً شب اول قبر از اعمال و رفتارتان مو را از ماست می‌کشند. خدا می‌گوید حساب‌گری می‌کردی حالا بهت حساب‌گری را نشان می‌دهم. به تو چه ربطی دارد؟! تو چه کاره‌ای راجع‌به اخلاق و رفتار مردم قضاوت می‌کنی؟! نمره می‌دهی! کسی دزدی می‌کند من می‌توانم دستش را بگیرم بگویم دزدی نکن یا حتی می‌توانم سرش داد بزنم بگویم دزدی نکن، قاتی نکنید می‌توانم این کار را بکنم؛ اما نمی‌توانم بگویم او دزدی کرده است از من بهتر است یا بدتر چون شرایط من و او نزد خدا در لوح محفوظ شرایطی است که با توجه به آن شرایط دارند نمره می‌دهند.

پسر یا دختر پدرش معتاد، مادرش، مادربزرگش، مادر مادربزرگش کلا اهل فساد، خواهرش این‌جوری، برادرش این‌جوری، از بچگی در خانه این‌جوری بزرگ شده است تو دختری که پدرت استاد و نمی‌دانم مادرت فلان غلط می‌کنی راجع‌به او قضاوت می‌کنی. پسر همین‌طور. خداوند تبارک‌وتعالی به مردم با ظرفشان نمره می‌دهد نه با رفتارشان می‌گوید ظرفش چه بوده. جاهایی من خودم از خودم خجالت می‌کشم به‌قرآن، مثلاً می‌بینم طرف در جمعی دارد از دین دفاع می‌کند که واقعاً من آنجا از دین دفاع نمی‌کنم. از کدام دین؟ از دینی که من بدون اینکه به کتاب نگاه کنم راجع‌به آن دو هزار صفحه می‌توانم برایت مطلب بگویم و او از دین یک صفحه هم بلد نیست حرف بزند همان یک صفحه را ببین چه‌جوری پایش ایستاده. من از او خجالت می‌کشم، ظرف من را ببین، ظرف او را ببین. کرامت انسانی اینجا دارد به همین دلایل لگدمال می‌شود که همه همین‌طوری کنار هم نشسته‌ایم فکر می‌کنیم همه مثل هم هستیم اصلاً این‌طوری نیست.
در یک داستان مالک اشتر به آقاامیرالمؤمنین(ع) حرفی زد که حالا آن داستان، طولانی است نمی‌خواهیم بگوییم. آقا فرمودند مالک بیا، گفت: من وقتی می‌خواهم با انسانی بجنگم _جنگ بود_ تا هفت نسل قبلش و هفت نسل بعدش را چک می‌کنم. مالک جایی داشت توهم می‌زد که من هم مثل علی(ع) … بعد گفت دیگر خودت را با من مقایسه نکن. فکر نکن یک رفتار کردیم مساوی است مثل هم است، ما هم مثل هم هستیم، نه، من تا هفت نسل قبلش و تا هفت نسل بعدش را چک می‌کنم. یک معصوم فقط می‌تواند قضاوت کند. طرف شیخ و فقیه بود خدمت امیرالمؤمنین‌(ع) می‌آمد، ایشان جلوی پایش بلند هم نمی‌شد ولی کس دیگری می‌آمد علی تمام‌قد به استقبالش می‌رفت. حتی از نظر ریاضی یادداشت می‌کردی واقعاً این شیخ عباداتش از او بیشتر بود، گناهانش هم کمتر بود؛ اما خدا و معصوم ظرف را می‌بیند بعد نمره می‌دهد و این در جامعه ایمانی ما رسماً تعطیل است. رسماً! یعنی اصلاً در این فضاها نیستیم. راحت! بله به نظر من شما این‌جوری هستی، شما این‌جوری نباش، شما این‌جوری باش. توصیه بکن، نمره نده. برای چه نمره می‌دهی؟!
من وقتی به زندان رفتم نه اینکه مرا زندان ببرند، داوطلبانه رفتم می‌خواستم صحبت کنم. بعد به آن‌هایی که نشسته بودند گفتم می‌دانید فرق من با شما چیست؟ فرق من با شما این است که گناهان من را خدا دیده است گناهان شما را خلق خدا. همین. به‌نسبت ظرفم برخی از خطاهایی که من کردم به‌مراتب فاجعه‌آمیزتر از خطاهای تو به‌نسبت ظرفت است. خلق خدا ببینند داستانت همین است. خدا ببیند به این سادگی که نیست. پس ما می‌توانیم به معروف امر کنیم، این بحثش جدا است که معروف چیست، واجب چیست، از منکر نهی کنیم بحثش جدا است که منکر و حرام چیست؛ اما ۱- نمی‌توانیم نمره بدهیم. نمره دست خداست. دزد را می‌توانیم بگیریم زندان بیندازیم؛ اما نمی‌توانیم به او نمره بدهیم نمره دست خداست. قضاوت نمی‌توانیم بکنیم، نمره نمی‌توانیم بدهیم. بعضی‌ها می‌گویند قضاوت نکن یعنی هیچ چیز نگو، یعنی چه هیچ چیز نگو، ایشان مشکلی دارد من باید بگویم یعنی چه نگویم. قضاوت که نمی‌خواهم بکنم آقای جلالی شما از من بهتری؛ ولی این مشکل را داری. اشکالی دارد این را بگوییم؟ مگر گوسفندیم که مشکلاتمان را به همدیگر نگوییم؛ ولی نمی‌توانم در دلم فکر کنم که چون او این مشکل را دارد و من ندارم من از او بهترم یا مثلاً بگویم نمره او ۱۴ است. اصلاً!
 ۲- کرامت انسانی هم حفظ بشود. تو برای اینکه مشکل این آقا را برطرف کنی حق نداری کرامتش را لکه‌دار کنی. مثلاً من می‌روم در جمعی صحبت کنم، می‌گوید خب الحمدلله خانم‌هایی هستند حجاب رعایت نمی‌کنند الآن آمده‌اند حتماً برای حجاب تذکر بدهید. این را قبلاً هم برایتان گفته‌ام. سریع هم کاغذ می‌آید. می‌گویم مگر من مشکل عقلی دارم همچین کاری بکنم. مرد حسابی تا من برای حجاب به این خانم‌ها تذکر بدهم اولین اتفاقی که می‌افتد این است که دوتای بغلی بهش نگاه می‌کنند. مگر من دیوانه‌ام او را وسط جمع خُرد کنم و بقیه مبلغین مگر دیوانه هستید همچین کارهایی می‌کنید که تا چهارتا مشتری کمی متفاوت پیدا می‌کنید  وسط جمع شروع می‌کنید حالا که آمدی بدان فلان. برو بابا دیوانه! اصلاً حالت خوب نیست! باید کرامتش را حفظ کنی. ۱- نمره نباید بدهی. ۲- باید کرامت انسان حفظ شود. نباید تحقیر بشود.
به قسمت اول بحث برگردیم گفتم جذب خصوصیات و ملزومات دارد. پس بنابراین این هم جزء چیزهایی است که در بحث است. بحث امشب ما اومانیسم بود. یک نگاه اولیه به آن کردیم. دو اشکال جدی به اومانیسم غرب وارد کردیم. اولش اینکه از نظر آن‌ها انسان مرد بور، انسان است. گفتم در طول تاریخ چهارصدهزارتا شاهد داریم که این‌ها نژادپرستی است. دوم گفتم دلیل اینکه آن‌ها وقتی به انسان می‌پردازند این‌قدر اصرار دارند که انسان را رقیب  خدا قرار بدهند من نمی‌فهمم. سوم هم گفتم بحثش مفصل است منبری نیست جای دیگر باید بنشینیم بحث کنیم. بعد سراغ خودمان آمدم. ما از آن طرف بوم افتاده‌ایم، انسان‌ها را با اعتقاداتشان انسان حساب می‌کنیم چون خیلی خوب نماز خواند پس انسان است. این هم اصلاً نیست. ائمه ما اول از انسان بما هو انسان شروع می‌کردند دوم از خصوصیات انسانی. دقت کن مثل اینکه این قسمتش جا افتاد که بگویم اگر می‌دیدند که آدمی خصوصیات انسانی ندارد دیگر ایمانش را چک نمی‌کردند، اصلاً آدم نیست.
خدمت امام رضا(ع) آمد گفت: فلانی صبح تا شب، شب تا صبح نماز می‌خواند، اصلاً پیشانی‌اش پینه نیست که کلا تپه درآمده، فقیه، عالم و مجتهد است. امام فرمودند که اگر در شهرش گرسنه‌‌ای، مظلومی، ستم‌دیده‌ای هست و او برای احقاق حق او و سیرکردن شکم او عملی انجام می‌دهد بگویید امام‌رضا گفت لازم نیست این‌قدر نماز بخوانی و اگر انجام نمی‌دهد بگویید امام‌رضا گفت به کمرت بزند این را من دارم می‌گویم گفت مقبول نیست. اصلاً چک نمی‌کردند و امروز تو داری آدم‌ها را با همین چک می‌کنی، نمازش خوب است، خوب سینه می‌زند، خوب منبر می‌رود، خوب روضه می‌خواند، خوب گریه می‌کند، تمام شد. اصلاً این‌ها را چک نمی‌کردند. اول خصوصیات انسانی. الحمدالله خیلی کم می‌بینم حداقل در این جلسه‌ها، مثلاً طرف برای سینه‌زدن بچه را به عقب هل می‌دهد من همان‌جا در دلم می‌گویم این خیلی غیرانسانی بود. بعید می‌دانم اصلاً سینه‌زنی‌اش را ببینند. خیلی بعید می‌دانم ببینند. قاعده را دارم می‌گویم، قضاوت نکردم که این بهتر است یا بدتر، قاعده این است که این را نمی‌بینند. یا طرف با شصت سال هفتاد سال سن دارد نماز می‌خواند بچه را دارد اذیت می‌کند که  صدا نکند نماز می‌خوانم. بغض گلوی بچه را گرفته است که آقا می‌خواهد تمرکز داشته باشد با خدا حرف بزند اصلاً نمی‌شنود. «اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتِي تَحْبِسُ الدُّعَاءَ» می‌گوید گناهانی هست که دعا را حبس می‌کند، دعا یعنی صحبت‌کردن با خدا. یکی این است که تو انسانی رفتار نکنی.
پس اهل‌بیت ما اول انسان را محترم می‌دانستند. انسان است ولو که قاتل باشد، ولو لب چوبه دار باشد امام‌صادق(ع) احوالپرسی کرد التماس دعا هم گفت. گفت دعایم کن داری می‌روی ان‌شاءالله خدا ببخشدت، بالأخره تو من را دعا کن. دوم خصوصیات انسانی چقدر رأفت، رحمت، کظم، دست بخشش و سخاوت دارد. این‌ها را چک می‌کردند. اگر از این‌ها می‌گذشت «یا ایها الذین» بود؛ یعنی «الذین» اول است قبل از «امنوا» یعنی اگر آدم بود، «کسانی که»! نمی‌گوید یا ایها المؤمنون همیشه می‌گوید یا ایها الذین وقتی می‌گوید یا ایهاالمؤمنون قبلش قرینه دارد که اول آدم‌ها را جدا کرده است بعد می‌گوید مؤمنون بعد سراغ امنوا می‌رود. این هم بحث امشب ما راجع‌به کرامت انسانی.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید