امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - از نان واجب‌تر؟! (14) - شب رحلت پیامبر اکرم1400

13 آذر 1404 -   4:32 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا حبیب
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: از نان واجب‌تر؟!
قسمت چهاردهم
شب رحلت حضرت رسول(ص)
تاریخ: 1400/07/12

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» عبادت حتی می‌تواند باعث ضلالت شود، اگر طبق اهداف مشخص شده نباشد
» هدف از عبادت چیست؟
» دنیا را زیاد جدی نگیرید؛ زندگی در این دنیا بیش از یک خواب نیست
» مبنا آدم را نجات می‌دهد، عبادت نجات نمی‌دهد! مبنای زندگی و عبادت‌هایت را درست کن
» امروزه عبادت و حتی زهد مقدمه‌ای برای رسیدن به دنیا شده است

در بحثی که تحت‌عنوان «از نان واجب‌تر» داشتیم، شنبه راجع‌به دو گزینه تحصیل و ورزش نکاتی را عرض کردم و امشب به بحث تهذیب می‌پردازیم که شنبه یک مقدمه کوتاه را خدمتتان عرض کردم.

» عبادت حتی می‌تواند باعث ضلالت شود، اگر طبق اهداف مشخص شده نباشد
مقدمه کوتاه به این دسته‌بندی از تهذیب بر می‌گردد که تهذیب یک لوازم دارد و یک مبانی. لوازم تهذیب: در هر مکتبی یک سری چیزها در شریعت مکتب آمده است که به آن لوازم تهذیب می‌گویند. برای اینکه انسان مهذب باشد و به خدا و به قرب الهی برسد باید این اعمال را انجام بدهد. انجام‌دادن این اعمال برای رسیدن به یک سری اهداف است؛ یعنی اگر اعمال در مسیر رسیدن به اهداف نباشد این باز خودش مشکل ایجاد می‌کند. در قرآن کریم، متن آیات قرآن _شما فرض کنید یکی از لوازم تهذیب قرائت قرآن است_ می‌گوید خود قرآن برای عده‌ای باعث هدایت است و برای عده‌ای باعث ضلالت؛ یعنی از خود قرآن هم می‌شود یک تفکر سلفی یا داعشی درآورد. برای عده زیادی هم موجب ضلالت می‌شود. الزاماً هر عبادتی عبادت مهذبانه نیست. اهدافی را در نظر می‌گیریم بعد می‌گوییم این عبادت باید ما را به سمت آن اهداف راهنمایی و هدایت کند. بنابراین اگر عبادتی بدون هدف باشد همان « عِبادةٌ بِلاحضور» می‌شود همان که روایت داریم که می‌گوید عبادت بدون حضور قلب؛ یعنی عبادت بدون هدف. که هدف‌ها را الآن خدمتتان عرض می‌کنم، «لَن یورِث إلا بُعدها» اگر برای عبادت هدف نداشته باشی هیچ میراثی ندارد مگر اینکه تو را بدتر و دورتر می‌کند. پس عبادت از لوازم تهذیب است؛ ولی به شرطی که هدف‌هایت را قبلاً چیده باشی.

» هدف از عبادت چیست؟
در آیه شریفه قرآن می‌فرمایند: «وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» وقتی انسان را خلق کردم از وجود و روح خودم در او دمیدم و هدف من از خلقت این بود که انسان به من نزدیک‌تر شود. به من نزدیک‌تر شود؛ یعنی به اخلاق، رفتار و سکنات الهی نزدیک‌تر شود. هدف اصلی این عبادت‌ها این است که من به خلقیات الهی برسم. در جای دیگر می‌فرمایند که  خداوند تبارک‌وتعالی دوست دارد خود را متجلی در انسان ببیند. متجلی یعنی چه؟ یعنی مثلاً این آقا را شما دیدی وقتی به رفتار و جلوه‌اش نگاه می‌کنی یاد صفت‌های خدا بیفتی. هدف اصلی عبادت این است. «عباده بلا حضور» یعنی همین که می‌گویی شصت سال است نوکر اباعبدالله(ع) هستم! خب، تجلی اباعبدالله‌(ع) در رفتار تو باید طوری باشد که وقتی تو را دیدند یاد اخلاق، رفتار و سکنات اباعبدالله‌(ع) بیفتند وگرنه این شصت سال، عبادت بلا حضور می‌شود. چه شصت سال، چه نود سال، چه اصلاً فرزند امام باشی! فرزند امام معصوم بوده که همانند او نشده است. پس وقتی ما به عبادت‌ها و نقش آن‌ها در تهذیب می‌رسیم می‌گوییم اولین مشکل این است که ما عبادت را شروع می‌کنیم، هدف برایش تصور نمی‌کنیم. فله‌ای و کیلویی عبادت انجام می‌دهیم!

اگر خاطر شریفتان باشد که نیست اولین باری که می‌خواستیم راهپیمایی اربعین برویم من خدمتتان عرض کردم که راهپیمایی اربعین یک عبادت سخت برای رسیدن به چیزی است. خودش هدف نیست. رفتی برگشتی نگو الحمدلله راهپیمایی اربعین رفتم. باید بگویی الحمدلله راهپیمایی اربعین رفتم این شدم. یک چیزی شدم. گفتم از الآن نیت کنید بگویید من در این راهپیمایی، این سه‌روزه، شش‌روزه یا هشت‌روزه این فکر را می‌کنم که این صفت‌های مثبتم الهی‌تر بشود، این صفت‌های منفی‌ام کم‌تر بشود. قرآن را باز می‌کند شروع می‌کند به خواندن! اول هدف را مشخص کن. قرآن را باز کردی به چه می‌خواهی برسی؟ این لقلقه زبانی که شهیدمطهری می‌فرمایند: «نگذارید ذکر لقلقه زبان شما بشود» یعنی همین. خدمت آمیرزاجوادآقای‌تهرانی گفته بودند برای فلان مطلب مهم نذر کن. همه داستانش را می‌دانید دیگر. بعد که آن مطلب اتفاق افتاده بود از آمیرزا‌جواد‌آقا پرسیده بودند نذرتان چه بود؟ گفته بودند: یک صلوات. یک صلوات با هدف که بگویم آقا این صلوات را می‌فرستم به اینجا برسم، ذهنم را متمرکز کنم، از یک میلیارد صلواتی که همین طوری داری می‌فرستی سودش بیشتر است. آن هم سود دارد، آن نور دارد؛ ولی این معرفت دارد. بنابراین وقتی می‌خواهد راهپیمایی اربعین را یک عبادت حساب کند می‌گوید این یک قدم مال این، این ده قدم مال این، گرما یا سرما کشیدم مال این، بی‌خوابی مال این، توسل مال این. اصلاً امشب می‌خواهم به کانون بروم به روح بزرگوار حضرت رسول(ص) و امام‌مجتبی‌(ع) متوسل بشوم. سه شب است، شب اول برای این می‌روم، شب دوم برای این می‌روم، شب سوم برای این می‌روم. نمی‌گویم الحمدلله رفتم جلسه کانون شرکت کردم. الحمدلله مال این است که به چیزی برسی. به جلسه کانون رفتن مقدمه است.
«عباده بلا حضور» یعنی عبادتی که برایش هدف نداری. و اتفاقی که می‌افتد چیست؟
نور می‌آید؟ بله
کفاره گناهان است؟ بله
پاک می‌شوی؟ بله
اما امضای آخر را نمی‌گیری و می‌روی! آقا من می‌خواهم چیزی بشوم. و همه این‌ها به این بر می‌گردد که من و شما روی عبادت یک حساب جدی بکنیم که عبادت توان این را دارد که اگر من تصمیم خوبی گرفتم و اجرای این تصمیم خارج از دامنه عبادت خیلی سخت باشد؛ مثلاً در خیابان است و اجرایش سخت است؛ وقتی در زمینه عبادت می‌آیم اجرای این تصمیم خیلی راحت می‌شود. اگر من می‌خواهم فلان سیئه را ترک کنم و هر چقدر بنشینم و تمرکز کنم نشود اگر در مجلس اباعبدالله‌(ع) بروم خیلی راحت‌تر می‌شود. «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ» یعنی چه؟ کسی که می‌خواهد به خدا برسد باید با شما شروع کند. با شما شروع کند؛ یعنی شروع کند به جایی برسد، حتی خود اهل‌بیت(ع) هدف نیستند. حسینی‌شدن وقتی حسینی‌شدن است که «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ » با امام‌حسین‌(ع) شروع کند. من می‌خواهم حسینی بشوم یعنی چه؟ یعنی باید در زمینه امام‌حسین‌(ع)، با برکت امام‌حسین‌(ع)، با فضل مجلس امام‌حسین‌(ع) و از نفوس مردم استفاده کنم و خدایی بشوم. خدایی هم یعنی صفات خدا. چند درجه این کار شده! چند درجه صفات خدا اتفاق افتاده؟!
پس تهذیب اول لوازم دارد. لوازم؛ یعنی همین چیزهایی که داریم: نماز، اعتکاف، زیارت، اربعین، جلسه، توسل، دعای فرج، دعای کمیل، دعای ندبه، دعای سمات، مناجات شعبانیه، منبر گوش‌دادن، روضه گوش‌دادن، سینه‌زدن، گریه‌کردن؛ همه این‌ها لوازم است. نکته‌ای که الآن باید به آن اضافه شود این است که تک‌تک این‌ها برای چه هدفی است؟ هدف‌ هم باید قرب الهی باشد؛ قرب یعنی صفت‌های خدا در من تقویت شود. و اگر من فرض می‌کنیم آدم بخیلی هستم و خدا بخیل نیست، خدا کریم است، می‌خواهم کریم بشوم. اگر در خیابان و در خانه و خارج از زمینه و بستر عبادت غلبه‌کردن بر بخل خیلی سخت است، در این بستر اگر نیت کنم کریم‌شدن خیلی ساده می‌شود. یکی از علمای بزرگ نقل می‌کرد که شخصی جای من آمد و گفت: من می‌خواهم خمس بدهم و دست و دلم نمی‌رود. الآن هم بدهم پشیمانم و اصلاً همین الآن هم شما حساب کنی من ممکن است بپیچانمت. گفته بودند که ببین من الآن دارم به حرم امام‌رضا‌‌(ع) می‌روم. آنجا یک برنامه دارم، شما برو یک زیارت کن. برنامه من که تمام شد بعد از زیارت مثلاً ساعت شش به صحن فلان بیا. رفت زیارت کرد و برگشت، آمد نشست گفت حاج‌آقا چه کار کنیم؟ گفتم خمس این‌قدر می‌شود. سریع آماده کرد و چِکَش را داد. خواست برود به او گفتم: گرفتی چه شد؟ گفت: چه، چه شد؟ گفتم: خیلی راحت نشستی حساب کردی، چک دادی، خمس هم دادی خوشحال داری می‌روی. گفت: راست می‌گویی  الآن  در خانه‌تان آمدم آن را گفتم.
اگر به حرم امام‌رضا‌‌ (ع) بروی برای اینکه انسان به قرب برسد زمینه خوبی است. بخلش را رد کند؛ ولی خیلی‌ها حرم می‌آیند و می‌روند، زیارت می آیند و می‌روند، نماز، نماز شب، ذکر و توسل ؛ ولی در ذهنشان هدفی نیست که به آن برسند. بعد خداوند تبارک‌وتعالی که بخیل نیست کریم است؛ اما می‌گوید خب بنده اینجا نشسته است مثل روایتی که امام‌صادق‌(ع) می‌فرمایند که نمازش تمام می‌شود سلام می‌دهد بلند می‌شود می‌رود. خدا می‌گوید: یک ساعت با من حرف زد هیچ چیز نخواست. عجیب است! خب خودش نخواست به او چه بگویم. اگر ما یاد داشتیم که از عبادت‌هایمان حسن‌استفاده را برای تصمیم‌ها کنیم، تصمیم‌هایی که ما را به خداوند تبارک‌وتعالی برساند مثلاً امشب نیت کنیم بگوییم که آمده‌ام در جلسه شرکت کرده‌ام، خدایا صفت بدی را که دارم و زورم به آن نمی‌رسد، تو کمک کن پایان جلسه یا این صفت از من برود یا کمرنگ بشود زورم به آن برسد. صفت خوبی دارم تو کمک کن آن صفت این‌قدر پررنگ بشود که نورش بر صفت‌های بد هم بتابد و آن‌ها را پاک کند. برادران و خواهران معمولش این است که ما اصلاً عبادت‌ها را مقدمه نمی‌دانیم، هدف می‌دانیم. می‌گوییم به راهپیمایی اربعین رفتم! خب رفتی چه شد؟
وقتی عبادت را هدف می‌دانی همین است لذا حضرت‌امام‌‌(ره) در جایی از «اربعین حدیث» می‌فرمایند که بترس از آنکه نمازت بتت شود! یعنی چه؟ یعنی این‌قدر به نمازش بپردازد که غافل بشود که نماز مقدمه است. نماز برای یک چیز دیگر است. این نماز را باید بخوانی برای اینکه «خم ابروی تو در یاد آید». لذا لوازم [عبادت] همین چیزهایی است که ما داریم مثل نماز، قرائت قرآن، مناجات، توسل، زیارت، راهپیمایی اربعین، روزه‌گرفتن و همین مستحبات و واجباتی که ما داریم. هدف‌ها را مشخص کنیم که لوازم ما تکمیل بشود، اگر لوازم تکمیل نشود یک عمر عبادت [بی‌هدف می‌آید و می‌رود]. جدیداً این شعر کتاب «معراج‌السعاده» حاج‌ملا‌احمد‌نراقی را ترانه کرده‌اند و تلویزیون صبح تا شب می‌خواند. من نمی‌دانم این شعر را درست می‌خواند یا نه!
گر نه موش دزد در انبان ماست     گندم انبان چهل‌ساله‌ کجاست
در تلویزیون می‌گوید انبار چهل‌ساله، فکر می‌کنم انبان درست‌تر است. گندم جمع‌شده چهل‌ساله کجاست؟
اول ای جان رفع و دفع موش کن     وانگهی در جمع گندم کوش کن
وقتی برای عبادت‌ها هدف نداری همه‌اش همین‌طوری می‌آید و می‌رود دیگر. این نوکر امام‌حسین‌(ع) سال ۱۴۰۰ با سال ۱۳۹۰ خیلی فرقی نکرده است. این‌ها باعث شده است او در حدی از پاکی، معرفت و نورانیت ثابت بماند برای اینکه این‌قدر حواسش به عبادت است که یادش رفته است، این‌قدر حواسش به امام‌حسین‌(ع) است که یادش رفته است «مَنْ أَرَادَ اللَّهَ بَدَأَ بِكُمْ» کسی که با شما شروع می‌کند می‌خواهد به خدا برسد. به خدا رسیدن؛ یعنی به صفت‌های الهی رسیدن. خب در جامعه امروز ما چقدر روی  نقش این قضیه کار می‌شود. این‌قدری که بر عبادت تاکید می‌شود و این‌قدری که آمار عابدان گرفته می‌شود؛ چند نفر به جلسه و هیئت آمدند! چند نفر اعتکاف رفتند، چند میلیون راهپیمایی اربعین رفتند و… . دائم داریم آمار می‌دهیم و از این آمارها نتیجه می‌گیریم که جامعه دارد به خدا نزدیک می‌شود درحالی‌که اولیات بحث اخلاق این است که عبادت مقدمه قرب است. نزدیک‌شدن آن‌ها به خداوند تبارک‌وتعالی این است که اگر از راهپیمایی اربعین دو و نیم میلیون نفر برگشتند به میزان دو و نیم میلیون نفر نقش مثبت در صداقت، امانت، رفاقت، محبت، عشق، ایثار، رأفت، رحمت و بخشش جامعه داشته باشند. وقتی ما عبادت را می‌شماریم، آقا چندتا بودند؟ چندتا نبودند؟ چه کاری شد؟ چه کاری نشد؟ متولیان تهذیب ما تعداد مساجد زده شده را گزارش می‌دهند و چشمشان را بر روایات نبوی می‌بندند که می‌فرمایند در آخرالزمان مساجد و مصلاها بسیار زیاد؛ اما نمازگزاران واقعی بسیار کم‌اند. نمازگزار واقعی کسی نیست که مرتب نماز می‌خواند و همه چیزش ردیف است. نمازگزار واقعی مصداق «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» است. در جامعه فحشا و منکر کم می‌شود؛ اما وقتی می‌بینیم که میزان عبادت‌های ما با میزان نور جامعه تلازم ندارد، هی تعداد عابدان بیشتر می‌شود؛ اما نمی‌بینیم نور بیشتر شود، جلوه صفت‌های الهی بیشتر شود، نمی‌توانیم بشماریم.
زمانی اگر می‌گفتند فلان روستا؛ قطعاً شما چهارتا پنج‌تا ولی خدا نام می‌بردی. روستا! به شهر می‌رسیدی آن‌ها که طالب اولیا خدا بودند، به شیراز، تبریز، مشهد و اصفهان می‌رفتند یک ماه مقیم می‌شدند مثلاً از اولیای خدای آنجا استفاده کنند. در شیراز الآن ما چندتا ولی خدا داریم؟! که مردم بیایند و از او استفاده کنند، نور برسانند! در اصفهان ، تهران، مشهد، همدان و کاشان چندتا داریم؟! چرا؟ قرب یعنی چه؟ قرب یعنی جامعه این‌قدر مقرب باشد که تعداد اولیای خدا خیلی زیاد باشد. اولیای خدا هم تابلو هستند این‌طوری نیست که بگوییم آقا ولی خدا کسی است که گمنام است. گمنام است؛ ولی بالأخره خودش را نشان می‌دهد. جلوه خداست، نور را نمی‌شود پنهان کرد. دو هزار کیلومتر، هزار کیلومتر می‌کوبی می‌روی جایی می‌گویند فلانی ولی خداست، آنجا می‌روی می‌بینی که در قدم اول سر تا پایش کبر است. چه ولی خدایی است که مقدمات اولیه ولایت را ندارد. خیلی دقیق است. بعد این‌هایی که من دارم می‌گویم ما که ولی‌شناس نیستیم که، ولی‌شناسان دارند نقل‌قول می‌کنند. این جملاتی که الآن خدمتتان گفتم از حضرت‌آقای‌فاطمی‌نیا و مرحوم آقای خوش‌وقت است. این جملات آن‌هاست. مکتوبش هست، در سایت‌هایشان هم هست. ما که ولی‌شناس نیستیم، وقتی از ولی‌شناسان سؤال می‌کنیم به کی مراجعه کنم؟ عین سؤال من که پرسیدم آقا من باید به کی مراجعه کنم؟ عین جوابش این است که والا چه عرض کنیم! آقا چی چه عرض کنیم؟! بعد گریه می‌کنیم «اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا و غیبه ولینا» خب حالا دلیل غیبت ولی چیست؟ یکی از دلایل همین است؛ این‌قدر به عبادت‌ها تمرکز کردیم فکر می‌کنیم عبادت هدف است، عبادت مقدمه است هدف یک چیز دیگر است.
چرا به هدف نمی‌رسیم؟ دو دلیل دارد:
۱-اصلاً هدف را تصور نمی کنیم. یک بار امتحان کن ببین می‌رسی یا نمی‌رسی. شب ولادت امام‌جواد(ع) شاید ۱۵ سال پیش این خاطره را گفتم من از مجلس میلاد امام‌جواد(ع) از یکی از کوچه‌های نزدیک حرم امام‌رضا(ع) بیرون آمدم رفتم که به حرم بروم از خودم به‌خاطر سیئه‌ای دلگیر بودم. به علی‌ابن‌موسی‌الرضا(ع) رو کردم و گفتم ببخشید آقا این‌قدر دلگیر هستم حوصله ندارم دیگر داخل حرم بیایم اگر امام‌جوادت را دوست داری ما را هم دوست داری، این زیارت‌ را می‌کنم چیزی به من بده این سیئه را از من بگیر. روی موتور پریدم از خیابان امام‌رضا(ع) بیرون نرفته فهمیدم سیئه بیرون رفت. هدف! چیز مهمی هم نبود یک سیئه از همین سیئه‌های دبیرستانی.
 می‌دهند! به‌شرط اینکه ما دنبال این باشیم که [عبادات] مقدمه برای رسیدن به هدف است. اصلاً دنبالش نیستیم. پس
1- عبادت مقدمه است، هدفی را متصور بشویم.
۲- هدف قرب است.
قرب یعنی صفات الهی و اصلاً هم این‌طوری نیست که شما فرض کنی که الآن به این سمت بروی بعد از دو سال ولی خدا می‌شوی! نه آقا بهتر می‌شویم. از این گندابی که داریم بهتر می‌شویم. همین! وگرنه بیست سال، سی سال این حرف‌ها را شنیده‌ایم و بلدیم عمل هم کردیم، هنوز ولی خدا نشده‌ایم به قرب هم نرسیده‌ایم؛ ولی احساس می‌کنیم که کمی الهی‌تر شده‌ایم. بر گردیم و به اصل بحث اشاره کنیم که وقتی می‌خواهی در جامعه دینی و اسلامی آدمی‌هایی را در رأس مسئولیتی بگذاری اینکه این آدم چقدر عبادت می‌کند و چقدر فلان است، این داستان‌ها جواب نمی‌دهد. این آدم باید بزرگ باشد. کوتوله کسی نیست که بگوییم آقا ایشان کوتوله است چون نماز خوب نمی‌خواند یا هیئت نمی‌آید یا زیارت نمی‌رود یا عشق اهل‌بیت(ع) ندارد. نه آقا کوتوله کسی است که عبادت‌هایش را انجام داده است هدف نداشته است بزرگ و خدایی نشده است با اولین میز و احترام یا با اولین طعن و فحش جا می‌زند.
در ابتدای شروع بازگشت انقلاب به ریل اصلی‌اش هستیم؛ ان‌شاءالله! به تهذیب برگردیم. آن دوسه جلسه اول صحبت‌های اخلاقی حضرت آقای حائری(رحمه‌الله‌علیه) در کابینه آقای احمدی‌نژاد را بروید گوش بدهید الآن در سایتشان هست. آنجا همین حرف‌ها را دارد می‌زند می‌گوید بازگشت انقلاب به ریلش درست؛ اما یادتان باشد به تهذیب برگردید پس چرا سه جلسه شد؟ چرا چهار جلسه نشد؟ چرا عذرش را خواستند؟ باید برگردیم ، نمی‌توانیم خودمان را فریب بدهیم. هیچ ضمانتی نیست که تو با این همه ادعایت بزرگ نباشی، از نظر اخلاقی کوتوله باشی و به یک صندلی برسی و خراب نکنی. یک هدف را خودت متصوری، یک هدف هم ضمیمه عبادت است مثلاً می‌گوید» إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ» این هدف ضمیمه عبادت می‌شود، اگر حواست باشد نماز تو را از فحشا و منکر باز می‌دارد. [هدف ضمیمه] صلوات چیست؟ می‌گویند دو هدف به صلوات سنجاق شده که قطعی است:
۱- «مَنْ صَلَّى عَلَيَّ مَرَّةً لَمْ يَبْقَ لَهُ مِنْ ذُنُوبِهِ ذَرَّة» یک صلوات بر پیامبر(ص) باعث می‌شود هیچ گناهی در وجودت نماند.
۲- پیامبر(ص): وقتی صلوات می‌فرستید اگر صدایتان را در صلوات بر من بلند کنید کینه و نفاق از بین شما برچیده می‌شود.
پس قسمت اول تهذیب لوازم است. یکی عباداتی که می‌شناسیم. دوم اهداف مشخص بشود.

» دنیا را زیاد جدی نگیرید؛ زندگی در این دنیا بیش از یک خواب نیست
قسمت دوم: مبانی
همه این‌هایی که خدمتتان گفتم یک سری مبانی دارد که شنبه اشاره کردم، فضا مناسب نبود که جزئی بازش کنیم. آن هم این بود که امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرمایند: «مَنْ‏ عَرَفَ‏ نَفْسَهُ‏ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» یعنی باید خودت را بشناسی بعد می‌گوید این عرفان و معرفت یعنی چه؟ «رَحِمَ اللّهُ اِمْرَاً عَلِمَ مِن أینَ وَفی أینَ وَ إلی أینَ».

عرفان یعنی چه؟
1.    بداند از کجا آمده است. این را اغلب می‌دانیم.
2.    به کجا می‌رود. این را هم اغلب می‌دانیم. دقیقاً می‌دانیم یقین نداریم، علم داریم.
3.    مشکل این است که «فی‌ أین» یعنی در کجا هستیم را نه‌ تنها یقین نداریم، علم هم نداریم. این همه مشکلات جامعه بشری، این همه آیاتی که در قرآن‌کریم راجع‌به اینکه در کجا هستیم آمده، آخرش تعریف دنیا جا نیفتاده است. دقیق این را بشناسیم.
من هر چه فکر کردم برای «فی أین» کلمه‌ای بهتر از رویا پیدا نکردم. سؤالی هم که شنبه در ذهنت آمده ان‌شاءالله جواب می‌دهیم. رویا! گفتم خواب که می‌بینی چطوری است؟ عالمی است دیگر، نمی‌توانی بگویی من در این خواب نبودم، خودت بودی. وقتی در خواب ضربه را خوردی واقعاً دردت گرفت، وقتی غذا خوردی واقعاً لذت بردی، وقتی در خواب می‌خواستی از بلندی بیفتی ترسیدی، تمام خصوصیات زندگی در خواب اجرا می‌شود. وقتی از خواب می‌پری می‌گویی خواب بود. امام‌صادق‌(ع) دقیقاً همین را برای دنیا می‌فرمایند: «النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» مردم همه خواب‌اند وقتی می‌میرند از خواب می‌پرند. تعریف اخلاقی‌اش این است که خوابیم مثلاً گناه می‌گنیم؛ اما تعریف عرفانی و حقیقی‌اش این است که، نه واقعاً دنیا هم یک خواب است منتهی چون در این خواب هستیم جدی گرفتیم مثل آن وقتی که در آن خواب جدی گرفته بودیم؛ یعنی در آن خواب وقتی به من حمله کرد من می‌دانستم خواب است؛ اما در رفتم برای اینکه بالأخره اگر در آن خواب به من می‌رسید و چاقو  می‌زد در شکمم می‌رفت و در خواب درد می‌گرفت.
بارها شده است من و شما از خواب پریده‌ایم اشک غم بابت واقعه در خواب، گوشه چشممان بوده است. حقیقی است. بعد [از خواب] می‌پری به این دنیا می‌آیی می‌گویی نه حقیقت این است. امام‌صادق‌(ع) می‌فرمایند این هم حقیقت نیست این هم خواب است. می‌گوید آقا دارد دردم می‌گیرد. یکی سوال کرده بود و گفته بود این [دنیا] خیلی طول می‌کشد اما آن [خواب دیدن] کم است؟ نه، آن هم کم نیست تو فکر می‌کنی کم است. زمانش فرق دارد. زمان عالم مجرد با زمانی که ما الآن در آن قرار داریم فرق دارد. من نمی‌دانم این علمی است یا نه، این یک قسمت را قطعاً نمی‌دانم علمی است یا نه؛ ولی می‌گوید طولانی‌ترین خواب یک ثانیه است. من دو روز خواب دیدم از شنبه خواب شروع شد تا پنج‌شنبه بعد می‌گوید یک ثانیه است! زمانش فرق دارد. آن هم طولانی است. بعد می‌گوید «فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»  وقتی از خواب پریدی به دنیا هم همین را می‌گویی که ای بابا چقدر کم بود، خیلی زمانش کم بود. لذا امیرالمؤمنین‌(ع) در دعای کمیل وقتی می‌خواهد شما را نسبت به عالم بعد متنبه و هوشیار کند راجع‌به زمان حضورت در قیامت صحبت می‌کند. می‌گوید زمانش زمان عجیبی است با این زمان‌های دنیا حساب‌کتابش نکنید. در خواب با خواب چه برخوردی می‌کردی؟ می‌گوید وقتی در خواب بودم برخورد خیلی جدی بود، خیلی جدی! بعد که از خواب پریدی چه برخوردی کردی؟ می‌گوید هیچ چیز، گفتم الحمدلله خواب بود ما چقدر ساده بودیم این خواب را جدی گرفته بودیم.
امام‌صادق‌(ع) می‌فرمایند وقتی از این عالم رفتید همین جملات را می‌گویید، خواب بود ما چقدر ساده بودیم جدی گرفته بودیم. هیچ وقت نمی‌آیی بگویی آن یارو بود در خواب به من فحش داد، بخوابم بقیه خواب را ببینم فحش او را جواب بدهم. خواب بود دیگر! امام‌صادق‌(ع) می‌فرمایند الآن هم خوابید. « الناس نیام» همه مردم خوابند. استثناء هم ندارد. «فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» وقتی که می‌میرید بیدار می‌شوید بعد می‌فهمید که چه چیزهایی بوده است. من داشتم با خودم فکر می‌کردم بعد برای آن فکر کلی خودم را مسخره کردم. گفتم که مثلاً من بمیرم فلان چیز در دنیا چه می‌شود؟ بعد کلی خودم را مسخره کردم گفتم آقا تو بمیر فلان چیز در دنیا دیگر اصلاً برایت اهمیت ندارد که چه می‌شود. اصلاً اهمیت ندارد! من خیلی کم، خواب رفقای شهیدم را می‌بینم. خیلی کم! نمی‌آیند آقا! قابل نیستیم! یکی از شهدا را خواب دیدم که خیلی هم با او رفیق نبودیم. گفتم در خواب به او گله‌ام را بکنم. در خواب کلی به او گله کردم، لبخندی به من زد و گفت: می‌گذرد. رفت! ما در خواب گفتیم یارو اصلاً حالش خوب نیست. من خودم را جِر دادم برایم یک دعا بکند، می‌گویم آقا دارم در دنیا تکه‌تکه می‌شوم، لبخند می‌زند می‌گوید می‌گذرد! بعد که از خواب پریدم تازه فهمیدم که در خواب دوم وارد شده‌ام. او فهمیده است، همین لبخند است، می‌گذرد و وقتی گذشت و رفتی اصلاً مهم نیست اینجا چه اتفاقی می‌افتد. تو فکر می‌کنی من نباشم بعد از من چه اتفاقی می‌افتد و چقدر مهم است. مجسمه‌ام را بزنند، تشییع‌ام چند نفر می‌آیند! شما این فکرها را نمی‌کنید؟ خدایی! که اگر من مُردم مثلاً چند نفر تشییع‌ام می‌آیند؟
می‌گوید الحمدلله [در تشییع] آقای حسن‌زاده‌آملی(اعلاالله‌مقامه) چه جمعیتی آمد! فکر می‌کند آنجا آقای حسن‌زاده اصلاً این را می‌بیند. اصلاً به این‌ها فکر هم نمی‌کرده! بعد طرفی که می‌گویم به من گفته‌اند ولی خدا است، رفته‌ا‌م پای کلاس اخلاقش نشسته‌ام و می‌گوید خدا کند ما در کرونا از دنیا نرویم؛. بعد از رفتن، قدرمان شناخته نمی‌شود. منظورش این بود مردم و جمعیت نمی‌توانند تشییع بیایند. گفتم ما را به کی حواله داده‌اند! خواب هست یا نیست بالأخره؟ امام‌صادق‌(ع) غلو کرده است؟ نعوذ بالله! همین است دیگر. خب الآن خودم چقدر به  این حرف‌هایی که دارم می‌زنم یقین دارم؟ فکر کنم ده درصد. شما که اولین بار است می‌شنوید چقدر یقین پیدا می‌کنید؟ فکر کنم پنج درصد، دو درصد، نیم درصد، بعضی‌ها هم صفر؛ ولی واقعیت همین است. من باید روی این یقین خودم کار کنم ده درصد، پانزده درصد بشود. این می‌شود قرب، می‌شود بزرگ‌شدن. این مبنا می‌شود. وقتی که آقا در بحث دولت قبلی گفتند فرصتی دارید، این چهار سال از دست می‌رود قدر بدانید. منظورش دقیقاً چه بود؟ قدر بدانید یعنی چه؟ یعنی آقا یادتان باشد این هیچ چیز نیست فقط یک فرصت است برای اینکه برای آن عالم اتفاقی بیفتد. آن عالم، آن بالا! هیچ چیز! همه این‌ها یک فرصت است.
الآن تو که اینجا نشسته‌ای، این دوسه‌ساعتِ فقط یک فرصت است دیگر هیچ چیز نیست. این فرصت فقط برای این است که چیزی بالا بفرستیم. این پایین هر چه دنبالش باشی از خواب که پریدی به خودت می‌خندی. مثل الآن که از خواب می‌پری به خودت می‌خندی که من چقدر در خواب زحمت کشیدم، غصه خوردم که این ماشینم تصادف کرده بود. چقدر گریه کردم. بلند می‌شوی می‌خندی می‌گویی ماشینِ اینجاست من برای چه داشتم گریه می‌کردم. دقیقاً وقتی مُردی از خواب می‌پری و می‌فهمی این همه غصه‌ای که اینجا می‌خوردی همه‌اش مسخره‌بازی بود و این همه شادمانی که اینجا داشتی، و این همه دغدغه‌ای که اینجا داشتی، همه بالا و پایین‌ها چِرت بوده است. هیچ چیز نبوده است الا یک خواب. مبانی که می‌گویند این است. «فی أین» یعنی بشناس که کجایی؛ یعنی بدان چه خبر است! آقا شما که داری حرف می‌زنی خودت به این‌ها عمل می‌کنی؟ ده درصد. نود درصدش هنوز دارم گول می‌خورم و امام‌صادق(ع) نفرمودند شما نمی‌توانید مگر ولی خدا باشد، می‌توانید در دنیا بیدار شوید مگر مولوی‌ای بیاید، شمسی بیاید، دادی بزند:
بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید     در این عشق چو مردید همه روح پذیرید
ولی واقعاً آن ده درصد را دارم که دارم شعار می‌دهم. ده درصد! نود درصد تصمیم‌ها و فکرهایم هنوز گیر این خواب و دنیا است؛ ولی واقعاً ده درصد از این باور هم برایمان کارساز است. آدم ساده می‌گیرد، رد می‌شود، خیلی اهمیتی ندارد حالا ما بمیریم تشییع‌مان چه می‌شود! خیلی خنده‌دار است! و الآن اصلاً خنده‌مان نمی‌گیرد. اصلاً خنده‌مان نمی‌گیرد! و آن شهید وقتی به من لبخند زد، با تمسخر گفت: می‌گذرد ول کرد رفت، او رفته است و دیده است که ما برای چه خواب الکی دلمان را خوش کردیم. کاملاً الکی! این مبنای اول، دنیا را بشناسیم که واقعاً چیست و واقعاً این دغدغه‌هایی که ما برای بالا و پایین دنیا داریم این‌قدر خودمان را به زمین‌وزمان می‌کوبیم، این‌قدر دنبال دفاع  از خود هستیم، همه‌اش من، من ، من! دنیا را با این همه من من من گفتن دیوانه کردی! من چه می‌شوم، من کجا هستم، چرا این را گفت، چرا به من گفت، چرا به من نگفت! ول کن بابا! بگذران دیگر و هیچ بعید نیست اگر این ده درصد و بیست درصد که ما داریم زیاد بشود ما اصلاً جنبه‌اش را نداشته باشیم. که خدا به ما توفیقش را نمی‌دهد بالا برویم. زیاد شود ممکن است به کوه و بیابان بزنیم. ول کن آقا! آدم یک گوشه بنشیند. این‌قدر این خواب مسخره است.
و وقتی امیرالمؤمنین‌(ع) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند که اینکه شما دارید به من پیشنهاد می‌کنید بیا حکومت را بگیر و حاکم باش از آبی که موقع عطسه‌زدن از بینی بز پرت می‌شود برای من بی‌ارزش‌تر است؛ یعنی کل حکومت و خلافت اسلامی که نصف جهان دستش است را شما در نظر بگیرید، وقتی بزی عطسه می‌کند آب از بینی‌اش بیرون می‌زند حالمان به هم خورد، چقدر رغبت می‌کنی بروی این آب را پیدا کنی؟ امیرالمؤمنین‌(ع) می‌گوید رغبت من به کل دنیای شما از این کمتر است. برای چه این‌طوری است؟ برای اینکه علی‌(ع) می‌داند خواب است. می‌داند اینجا هیچ چیز نیست. این‌ها همه‌اش الکی است. صبح تا شب و شب تا صبح داریم می‌شنویم فلانی رفت. من والا می‌شنوم فلان آدم از فلان قسمت  فلان کشور مُرد مثلاً زلزله آمد صد نفر مردند من همین‌طور به آن صد نفر فکر می‌کنم، با چه آرزوهایی، با چه دغدغه‌هایی، با چه ناراحتی‌هایی، با چه خوشحالی‌هایی از خواب بیدار شدند دیدند همه‌اش الکی بوده، بازی بوده، یک بازی الکی.

» مبنا آدم را نجات می‌دهد، عبادت نجات نمی‌دهد! مبنای زندگی و عبادت‌هایت را درست کن
مبنا را درست کن. این مبنا را درست کن رجایی می‌شوی. این مبنا را درست کن چمران می‌شوی. مسئول جمهوری اسلامی که الآن همه چیزت ردیف است، بالا رفته‌ای و الآن نشسته‌ای، خدا ان‌شاءالله توفیقت هم بدهد اگر مبنایت درست باشد. تنها چیزی که الآن من در ذهنم  نسبت به این سیستم جدید حکومت و جمهوری اسلامی است این است که بعد از مدت‌ها یک رئیس‌جمهور داریم که اهل تهذیب است. بعد از مدت‌ها! اهل تهذیب است، توسل می‌کند، گریه می‌کند، به دنیا فکر می‌کند، زیارت می‌رود، نماز می‌خواند، نمازشب می‌خواند و… . و این برای من مایه امیدواری است. بقیه بچه‌هایی که الآن صبح تا شب دارید می‌گردید ببینید کجا آویزان شوید، بچه‌حزب‌اللهی‌ها! مواظب باشید! اگر مبانی‌ات را درست نکرده باشی این مقام تو را حزب‌اللهی نگه نخواهد داشت. اگر نفهمیده باشی این‌ها فرصت است، مسخره است، فکر نکنی یک سفره جمع شده است، یک سفره دیگر پهن شده است. مبانی‌ات را درست کن و اگر مبانی تو نسبت به دنیا درست باشد، همان ده درصد، همان ده درصد نسبت به دنیا درست باشد ولو اینکه ساعت ده صبح فریب بخوری دو بعد از ظهر به هوش می‌آیی می‌گویی چقدر مسخره بودم، سه بعد از ظهر جبران می‌کنی.

در روایت تاریخی در قصص‌العلما داریم می‌گوید بنده‌خدایی آمد و گفت که آقا خلیفه این مبلغ را فرستاده است این کار را بکن. مبلغ را برداشت و نگاه کرد دید بله با این مبلغ خودش و هفت نسلش تا ابدالدهر تأمین‌اند به همه آرزوهای نرسیده‌اش می‌رسد و…؛ برداشت که به سراغ آرزوهایش برود، دو ساعت بعد ذهنش برگشت؛ سمت درب بارگاه خلیفه رفت، کیسه دینار را پرت کرد گفت آقا تو را به قرآن ولمان کن، حوصله دردسر نداریم. مبنا آدم را نجات می‌دهد، عبادت نجات نمی‌دهد. مبنا را درست کن. تکلیفت را نسبت به دنیا  مشخص کن. گفتیم نان مردم تامین بشود چه واجب‌تر است؟  مردمی که امروز نانشان هم تأمین است  یا نانشان تأمین نیست فردا نانشان تامین بشود اغلب مشکلاتشان مال این است که دنیا را نشناخته‌اند، جدی گرفته‌اند. «أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ» جدی گرفته‌اند!

» امروزه عبادت و حتی زهد مقدمه‌ای برای رسیدن به دنیا شده است
یک کانال به بحث قبلی بزنیم، متأسفانه امروز عبادت موجب رسیدن به دنیا شده است؛ یعنی دیگر آن عبادتی که ما گفتیم برایش هدفی متصور باشد بماند، دیگر الآن عبادت موجب رسیدن به دنیا است. امام جماعت است، اهالی منبر هستند، از ذاکرین هستند، از مراجع تقلید هستند، از علما هستند، اهالی بیوت هستند، اولیای خدا هستند! همه با عبادت دکانی باز کرده‌اند برای اینکه  آقایی کنند در دنیایی که اصلاً آقایی در آن مسخره است. در خواب رئیس‌شدن چه ارزشی دارد! هر کسی! بعد نگاه می‌کنی می‌بینی همه چیز بازار شده است. نمی‌دانم با کدام‌ یک از مداحان بودم به شهری رفته بودیم پسر جوانی آمد جلویش نشست گفت: حاج‌آقا من چه کار کنم در مداحی مشهور بشوم؟ داستانی داریم! داستانی شده! کِی می‌خواهیم هوشیار بشویم؟! سیاست مقدمه دنیا، عبادت مقدمه دنیا، تولیت مقدمه دنیا، علم مقدمه دنیا، زهد مقدمه دنیا، می‌خواهد ولی خدا بشود مقدمه دنیا، تقوا مقدمه دنیا! می‌گویند حاج‌آقا مثل اینکه کفش‌هایتان را برده‌اند_ایشان گالش داشته‌اند، از این گالش‌های پلاستیکی_ ببخشید  خیلی کهنه بوده بردند دیگر شرمنده، کفش‌های این برادرمان را بپوشید بروید. گفت نه من گالش‌های خودم را می‌خواهم. آقا نیستش، برده‌اند. گفت: من پابرهنه می‌آیم؛ ولی کفش نمی‌پوشم، یک عمر مردم مرا با گالش دیده‌اند. زهد هم مقدمه دنیا! همه چیز مقدمه دنیا.

خب برادر و خواهر در این شیب به‌سمت دنیای مسخره تماماً رویا تخت‌گاز داریم می‌رویم چه کسی می‌خواهد ترمز را بکشد و مردم را نگه دارد؟ چه کسی‌ می‌خواهد ترمز را بکشد؟ تعالیمش کجا رفته است؟ در حوزه کجاست؟ در منبر کجاست؟ بین مسئولین کجاست؟ مسئولین عزیزی که الحمدلله همه رفقای ما دارند به پُست می‌رسند برنامه تهذیبیتان را به مقامتان اضافه کرده‌اید؟ ولایت‌ولایت، آقا آقا می‌کنید، خبر دارید که ایشان از وقتی رهبر شده است برنامه ‌تهذیبی‌اش چند برابر شده است؟! یا نه دیگر، کار جهادی است، جهادی به خط بزنیم. از فجایع امروز ماست، فلان مسئول به رفقای رسانه‌ای زنگ زده است  می‌خواهم به کار جهادی بروم بیایید کار رسانه‌ای کنید. جهاد و رسانه اصلاً پارادوکسیکال است اصلاً بنا نیست جهاد رسانه‌ای باشد. آن کار تبلیغاتی می‌شود نه کار جهادی. همه چیز دارد مضحکه می‌شود. نمی‌خواهیم بیدار شویم؟  «فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا» همه چیز! همه چیز شمارشی شده است. همه چیز پول  شده است. همه چیز! حاج‌آقا ما سراغ کی برویم چهارتا کلمه بگوید و یک نفسی…؟! چه عرض کنیم آقا! هیچ چیز عرض نکن آقا! سر متولیان فرهنگی مملکت دادی بزنید! بگویید آقا بیایید فکری بکنید، از راه‌های مختلف، فیلم، سریال ، داستان و … همه چیز راه بیندازید، نسل جوان را نجات بدهید. از ما که گذشت، این بچه‌ها را نجات بدهید، بگذارید با مبانی بالا بیایند.
اهل‌بیت‌(ع) غلامانشان و طالبانشان را با مبانی تربیت می‌کردند نه با عبادت. عبادت که خلفای راشدین هم می‌گفتند، بنی‌العباس و بنی‌امیه هم که عبادت داشتند. عبادت که در ظهر عاشورا هم لشکر عمر‌سعد نماز خواندند. مبانی را تقویت کنید. بچه‌ها نسبت به دنیا آگاه بشوند. اگر دنیا نتواند فریب بدهد، یک صلوات برای تهذیب تو کافی است و اگر تو فریب بخوری اصلاً خود پیغمبر(ص) هم بیاید برایت صلوات بفرستد فایده ندارد. گیر هستید و کسانی که در وادی اخلاق کار کردند و فنی هستند این گیر را می‌فهمند. از راه رفتنت می‌فهمند. قرآن‌کریم می‌فرمایند که اگر ولی خدا باشی وقتی می‌خواهی به کسانی که فاسق هستند نگاه کنی از راه‌رفتنش مشخص است که مشکل دارد، نفس می‌کشد از برق چشمانش می‌فهمی. و اولیای واقعی خدا که این‌کاره هستند از بدنه مذهبی ما ناامید هستند. از بدنه مذهبی ما ناامید هستند نه از اصلاح‌طلبان و براندازان. از دین‌داران ما ناامیدند. مفاهیمی مثل اخلاص و عاقبت‌محوری شعارهای مسخره‌ای شده است که فقط اول و آخر یک منبر باید بگویی. برای چه؟ برای اینکه مبانی را کار نمی‌کنیم، دنیا چیست، حقیقت دنیا چیست و اگر همین الآن به تو بگویند از خواب بلند شو، حاضری؟ کلی از این کسانی که برای ما مطلب می‌نویسند آی مرگ کجایی در آغوشت بکشم، آی شهادت فلان، لحظه‌اش که می‌رسد می‌گوید ابوالفضل به دادم برس دوتا گوسفند نذر می‌کنم بتوانم در این صاحب‌مرده باز هم بمانم. صدتایش را دیدم، صدتایش هم خودم بودم.
دروغ می‌گوییم که دنیا را فهمیده‌ایم، دروغ می‌گوییم که چرک کف دست است. این‌ها همه‌اش دروغ است. همه دنبال دیده‌شدن، پول، مقام، احترام، شأن، بالابودن، استیلاء و ولایت‌داشتن. به هر بهانه‌ای! یکی به بهانه  پول، یکی به بهانه مقام، یکی بهانه دین. همه دنبال این هستند. خب آقا کی می‌خواهد این بساط را جمع کند؟ کی می‌خواهد سر ما داد بزند که آدم بشویم؟ حالا بگویید وضع معیشت درست بشود. ان‌شاءالله درست بشود. خط و نشانی که من قبلاً برایت کشیدم گفتم روحانی تا این مملکت را به قعر جهنم نبرد ول نمی‌کند که شد! الآن هم خط‌ و‌نشان برایت می‌کشم که وضع معیشت هر چقدر درست بشود وضع روح و ارتباطات مردم مشکل دارد. آدم آویزان به دنیای کثرت‌طلبِ تنوع‌گرا را نمی‌توانی راضی کنی. مردم باید بفهمند این دنیا الکی است نباید این‌قدر بهشان جدی جلوه بدهی. نباید این‌قدر جدی باشد. کُشتی است بُرد تمام شد خوشحال باش بازی بود، ده جای قرآن، صد روایات هزارتا مطلب در کتاب‌های همه ادیان دارد که مشکل اصلی حکمرانی در یک مملکت فرهنگ دنیاطلبی مردم است و اگر جلوی این را نگیری تهش هیچ چیز نمی‌ماند.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید