امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت بیست‌و‌ششم- شهادت امام جعفرصادق (ع)

13 آذر 1404 -   4:22 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا نور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی‌نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت بیست و ششم
تاریخ:1402/02/25

 

»بعد از نه گفتن به گناه یک فرصت رشد ایجاد می‌شود
»چگونه سلول‌های معنوی مرده زنده می‌شود؟
»معاقبه درمان طغیان انسان در اثر نعمت‌ها
»چگونه کمبودهای مادی و معنوی در اثر گناه جبران می‌شود ؟

در بحثی که در ایام ماه مبارک رمضان در ادامه بحث سلوک داشتیم به آن چهار مرتبه که در سلوک هست رسیدیم که محاسبه، مراقبه، معاتبه و معاقبه می‌شود. راجع‌به به محاسبه و مراقبه یک سری صحبت‌ها کردیم و به قسمت معاتبه رسیدیم. محاسبه یعنی اینکه همان‌طور که آدم‌ها حساب‌کتاب اموال و همه مباحث مادیشان را کامل در جریانند و روزانه محاسبه می‌کنند و وقتی کارشان بالاتر می‌آید اتفاقاً دقیق‌تر می‌شوند در مباحث معنوی هم با ان‌شاءالله و ماشاالله کار را نگذرانند محاسبه  به سمتی برود که من پایان هر روز دقیق جایگاه معنوی خودم برایم مشخص باشد. در قسمت بعد هم این بود که وقتی محاسبه کردیم و به نتایجی رسیدیم و برای رشد معنویمان تعهداتی کردیم از آن مراقبت کنیم و رشد را انجام بدهیم. این دوتا بحثمان بود.

»بعد از نه گفتن به گناه یک فرصت رشد ایجاد می‌شود
اما قسمت سوم بحث که الان می‌رسیم که آن دوتا را کامل عرض کردیم به بحث معاتبه و معاقبه می‌رسیم، به نظرم رسید که با توجه به  مناجات خمس‌عشر، مناجات قسمت اولش که مناجات تائبین است این را بحث کنیم چون این مناجات تائبین دقیقا همین است؛ یعنی دقیقاً بحث محاسبه، مراقبه و بعد سراغ معاتبه و معاقبه می‌آید. دقیقاً همین است. «بسم‌الله الرحمن الرحیم» «إلهِي أَلْبَسَتْنِي الْخَطايا ثَوْبَ مَذَلَّتِي» در بحث معاقبه این است که خیلی از ما وقتی گناه را ترک می‌کنیم اعتقاد داریم که یک چیز خوبی را ترک می‌کنیم برای اینکه خدا خوب‌تری را به ما بدهد در حالیکه اینجا دارد یک چیز دیگر می‌گوید، می‌گوید وقتی آدم‌ها مثلاً می‌گویند برای رسیدن به یک چیز بهتر، یک چیز خوب را ترک کنیم بعد از مدتی این دیگر جواب نمی‌دهد. مثلاً به یک بچه می‌گویی اگر تفریح و بازی کامپیوتری کمتر بکنی به رتبه خیلی خوبی در کلاس می‌رسی و من یک جایزه خوب برایت می‌خرم. این یک مدت جواب می‌دهد بعد از مدتی همه ما اعتقاد داریم به  اینکه سیلی نقد بهتر از حلوای نسیه است. بعد از مدتی سراغ همان نقدی می‌رود که همین الان بهش می‌دهند.

 خدا رحمت کند مرحوم استاد فاطمی‌نیا می‌فرمودند که طرف وقتی شصت سال، هفتاد سالش است به من گفت که توبه کرده و سی‌چهل سال هم از توبه‌اش گذشته بعد می‌گفت یادش بخیر آن زمانی که مثلاً فلان گناه را می‌کردم. بعد دیدم او چهل سال است توبه کرده است؛ اما هنوز اعتقاد ندارد که آن کار بد بوده است. اینجا می‌گوید این خطایا « ثَوْبَ مَذَلَّتِي» «وَجَلَّلَنِي التَّباعُدُ مِنْكَ لِباسَ مَسْكَنَتِي» می‌گوید این خطا من را از یک رشد لذت‌بخش محروم کرده است که به‌قول رسول خدا(ص) خیلی‌وقت‌ها اصلاً قابل جبران نیست که در جایی می‌فرمایند که توبه گناه را از بین می‌برد؛ اما اثر گناه که از رشد تو جلوگیری کرده است تا آخر هست. بعد از اینکه به  یک گناه نه می‌گویی یک فرصت رشد اتفاق می‌افتد که فرصتش همین یک بار است. اگر نه نگویی دیگر این رشد از دستت رفته است. می‌گوید این فرصت رشد را از من گرفت «لِباسَ مَسْكَنَتِي» به من یک احساس دست داد که من در این احساس، احساس مسکینی کردم. امام‌سجاد‌(ع) این‌جوری می‌فرمایند که در مراقبه ما باید به این برسیم که آن گناه به ما لطمه زده است.  اگر نرسیم یک توبه ساده است که این توبه ساده تا مدتی جواب می‌دهد. الان خیلی از کسانی که یک کار خوبشان را ترک کردند مثلاً هیئت می‌آمده، نماز شب می‌خوانده، نماز می‌خوانده، حجاب داشته ترک کرده، آن‌ها اعتقادشان این است که آن مدتی که نماز می‌خوانده، هیئت می‌رفته، حجاب داشته یا حتی جبهه می‌رفته آن مدت را ضرر کرده است. ببینید دقیقاً به نقطه برعکس مناجات تائبین رسیده است. من ضرر کردم! باختم! جوانیمان در این نمازها، هیئت‌ها، گریه‌ها و … سوخت! خب الان این را دارد می‌گوید وقتی که دنیاپرستی، شهوت و گناه برای انسان‌ها سود است او دیگر نمی‌تواند معاقبه و توبه کند. او فکر می‌کند این سود است. به آن قسمتی برگشت کند که بالأخره خداوند تبارک و تعالی می‌فرمایند که این زیبایی‌هایی که شیطان در چشم شما از دنیا گذاشته، این‌ها سود نبوده، اگر وقتی هم این گناه را انجام دادی فکر نکن بُرد کردی می‌گوید بفهم بدبخت و مسکین شدی. این قسمت که در اول مناجات تائبین خیلی تأکید دارند انجام بشود.

»چگونه سلول‌های معنوی مرده زنده می‌شود؟

قسمت بعدی در معاقبه می‌گوید: «وَأَماتَ قَلْبِي عَظِيمُ جِنايَتِي» نکته بعدی این است که وقتی هر گناهی اتفاق می‌افتد مقداری از سلول‌های معنوی قلب من می‌سوزد و به مرگ قلبی می‌رسد که در قرآن کریم می‌فرماید آخرش می‌شود «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ» یعنی همه چیز انسان، تمام دریافت‌های انسان کور می‌شود. اینجا در مراقبه می‌گوید اگر خواستی مراقبت کنی از اینکه گناهانی که سابق داشتی تکرار نشود راجع‌به این فکر نکن که من مراقبت کنم که بهتر شوم، نه، راجع‌به این فکر کن که آن ایام چقدر بد بوده و تا به بدیش نرسی، ما در بحث توبه هم این را داریم که پیامبر(ص) فرمودند توبه واقعی یعنی پشیمانی و ندامت. ندامت یعنی چه؟ ندامت یعنی اگر دوباره فرصتی دست بدهد من دیگر تکرار نمی‌کنم. چرا تکرار نمی‌کنم؟ چون فهمیدم بد است. نکته ظریف توبه اینجاست چون فهمیدم بد است. اصلاً ندامت بدون اینکه شما بفهمی بد است، اسمش ندامت نیست. فهمیدم بد است حالا می‌خواهد گناه باشد، مال حرام باشد، ظلم باشد، زورگویی باشد، هر چیزی که هست، شاید وقتی ما باید ده جلسه راجع‌به ظلم صحبت کنیم چون یک جست‌وجو که در آیات و روایات می‌کنی می‌بینی که شاید حداقل ده جلسه انواع ظلم شرح دارد. خب بد است یا خوب است؟
من یک مثال خیلی ساده می‌زنم، آن روزی که در گوش ضعیف‌ترم زدم، زمین خورد، من دلم خنک شد، الان می‌خواهم برگردم و توبه کنم، آن هنوز برایم لذت‌بخش است یا نه؟! اصلش این است بفهمی هر یک گناه یک درجه قلب تو را می‌میراند و وقتی این قلب می‌میرد شما دیگر نمی‌توانی برش گردانی. از اینجا به بعد وقتی مراقبه تمام شد به این قسمت می‌رسد که «فَأَحْيِه بِتَوْبَة مِنْكَ يا أَمَلِي وَبُغْيَتِي، وَيا سُؤْلِي وَمُنْيَتِي» اما اگر در مراقبه توبه و مراقبت من واقعی باشد خداوند تبارک و تعالی به پاس این پشیمانی و به پاس اینکه من دارم جبران می‌کنم آرام‌آرام آن سلول‌های معنوی مرده را بر می‌گرداند. در روایت هم داریم که این روایت را خیلی نقل می‌کنند که پیامبر‌(ص) فرمود وقتی گناه می‌کنی قسمتی از قلب سیاه می‌شود بعد که توبه می‌کنی گناه پاک می‌شود آن سیاهی می‌ماند، اینکه آن سیاهی می‌ماند اگر انسان به نقطه ندامت و پشیمانی برسد؛ یعنی بفهمد که واقعاً اگر دوباره فرصت دست بدهد من تکرار نمی‌کنم. می‌فرمایند اگر به این نقطه برسد «فَأَحْيِه» زنده‌اش می‌کند، برش می‌گرداند و عدالت خداوند هم همین را می‌گوید.

»معاقبه درمان طغیان انسان در اثر نعمت‌ها
حالا مراقبه را انجام داد، در معاقبه می‌گوید با خودش شرط کند که اگر من فلان کار را کردم به تلافی و تقاصش فلان کار را انجام می‌دهم. که حالا این‌ها در بحث‌های مختلف جلو می‌رود اگر در باب آداب اهالی ریاضات برویم آن‌ها خیلی به خودشان شدید می‌گیرند و من هم واقعاً نمی‌دانم که باید این را نهی کرد یا نه چون بالأخره خداوند تبارک و تعالی حد معاقبه و معاتبه را در آیات و روایات خیلی مشخص نکرده‌اند و به خود شخص واگذار کرده‌اند. شاید اگر من یک معاتبه و معاقبه داشته باشم که معمولی باشد خیلی روی من تأثیر نداشته باشد. من چند بار هم این بحث یادداشت‌های مهندس شهیدی که حالا فامیلی‌اش از ذهنم بیرون رفت را برایتان مثال زدم مثلاً زمان جنگ گفته بود که اگر فلان کار را نکردم نذر می‌کنم که سه روز روزه بگیرم، در جنوب، جنگ و داستان‌هایی که داشته نذر می‌کند که همین جا سه روز روزه بگیرم. حالا این سه روز روزه خیلی بزرگ است الان ما شاید به این سمت نتوانیم برویم؛ ولی بعضی از آدم‌ها  یک جوری این کار را می‌کردند مثلاً وقتی بچه بودم، چهارده سالم بود از این کارها می‌کردیم، تعهدی کردم که اگر فلان خطا را انجام بدهم فلان کار را می‌کنم، آن کار این‌قدر بزرگ و سنگین بود، تعهد هم کردم، نذر هم کردم، قسم هم خوردم، کتبی هم نوشتم ولی خب انجام دادم و این‌قدر سنگین بود که یک بار هم نمی‌توانستم آن کار را انجام بدهم و آن بلا را سر خودم بیاورم. دیگر بعد پهلوی اساتید رفتم گفتند تو عقلت نمی‌کشیده و این نذر باطل است. مثال می‌زنم، مثلاً فرض کنید من با خودم بگویم اگر فلان کار را بکنم یک میلیارد تومان به فقرا کمک می‌کنم در حالیکه من هیچ‌وقت یک میلیارد ندارم. چیزی باشد که می‌توانی نه چیزی که نمی‌توانی و واقعاً خیلی سنگین است.

حالا من چیزی خدمتتان بگویم در بحث معاقبه و معاتبه بعضی‌ها همیشه برای خودشان ریاضت‌هایی دارند. مثلاً ریاضت‌های مختلف که اذیتشان می‌کند و همیشه دارند. وقتی خدمت مرحوم آیت‌الله حائری رحمه‌الله علیه رسیدم. ایشان سالیان سال شاید سی سال درگیر معده‌‌اش بود، معده اذیت می‌کرد. آن‌هایی که تجربه‌اش را دارند معده که اذیت می‌کند فقط یک درد نیست، به‌لحاظ اینکه گردش خونت مشکل پیدا می‌کند احساس پریشانی، افسردگی و بی‌حالی می‌کنی، سرگیجه و حالت تهوع، یک درد خیلی بدی است. بعد ایشان خیلی اذیت می‌شد. بالأخره مخصوصاً کسانی که مثل ایشان هم مدیریت داشته هم باید کار فکری می‌کرده و … این خیلی اذیتش می‌کرد. من یک دکتر پیدا کرده بودم که برای خود من جواب داده بود، رفتم پهلوی ایشان، اذیت هم بود، در خانه روی تختش دراز کشیده بود حتی نمی‌توانست بلند شود، نشستم و بغل گوش ایشان صحبت می‌کردم، بعد گفتم که من پهلوی آقای دکتر فلانی رفته‌ام، فلان چیز را داده است خیلی جواب داده است بعد ایشان دست من را آرام گرفت، آرام هم صحبت می‌کرد، فکر کنم یکی از پسرانش هم آنجا نشسته بود حالا در ذهنم نیست، بعد ایشان گفت خدا یک درد به من داده روزی یکی‌دوبار گوش خودم را می‌پیچانم، شما چه اصراری داری من این درد را برطرف کنم. بعد احساس کردم ایشان این درد، پریشان‌حالی و ناراحتی معده  را جزء معاقبه و معاتبه خودش محسوب کرده است. روزی یکی‌دوبار گوشش را بپیچاند که بالأخره خودش را کنترل کند. «كَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَيَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى» ما اگر خیلی سالم باشیم  و همه چیزمان جور باشد، روزانه دردی، ناراحتی و غصه‌ای نباشد طغیان می‌کنیم.
بنابراین این قضیه به اینجا خواهد رسید که ما ان‌شاءالله بتوانیم به آن نقطه برسیم که در طول زندگیمان برای خودمان چیزی داشته باشیم که این اتفاق بیفتد. پس آن چیزی که شما می‌خواهی عتاب کنی یا عقاب کنی باید ما را به آن نقطه‌ای برساند که ما در آن نقطه یک چیز دائمی هم برای خودمان داشته باشیم. خیلی دنبال این نباشیم که زندگیمان را عاری از همه مشکلات، غم‌ها و دردسرها بکنیم چون واقعاً جواب نمی‌دهد. اینکه می‌گویم برای امثال من است شاید شما خیلی ولی خدا باشید هر چقدر خدا بیشتر بهت نعمت می‌دهد شاید بهتر و شاکرتر هم باشی؛ اما قاعده این است که وقتی انسان‌ها درد، غم و ناراحتی نداشته باشند مست می‌شوند. این قاعده کار است. در چند جای قرآن هم آورده و حتی گله کرده که به محض اینکه ما نعمت به شما می‌دهیم اصلاً فراموش می‌کنید که نعمت از کیست. «إِذَا مَسَّهُ ٱلشَّرُّ جَزُوعٗا» اولین شر که می‌رسد شما یک دفعه هوشیار می‌شوید، جزع‌فزع می‌کنید، خدایا کجایی؟! چرا نمی‌بینمت؟! چرا احساست نمی‌کنم؟! چرا فلان؟!

»چگونه کمبودهای مادی و معنوی در اثر گناه جبران می‌شود ؟
در قسمت آخرش به کلمه معاقبه می‌رسیم که عقاب برای خودمان است. معاقبه یعنی عقاب، چند مدل است. یک قسمت روحی و یک قسمت جسمی است. امام‌صادق‌(ع) در جایی می‌فرمایند _که در شب شهادتشان هم قرار داریم_ و رسول خدا(ص) در جای دیگر با همین مضمون می‌فرمایند و خود قرآن کریم هم در جای دیگر به این اشاره می‌کند که دردهای قیامت بر روح می‌خورد نه بر جسم، همان جمله امیرالمؤمنین‌(ع) در دعای کمیل است. «يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْبَاقِهَا» که امیرالمؤمنین‌(ع) می‌گوید شرحش این می‌شود که این قضیه در عالم مجرد است، می‌رود بالا می‌آید پایین؛ یعنی یک تلاطم است. خب این تلاطم، دردهای روحی که دارد می‌گوید، معاقبه دو مدل است یک قسمتش این است که انسان برای خودش دردهای روحی در نظر بگیرد یک قسمتش دردهای جسمی. دردهای جسمی مثلاً خودزنی و … که نمی‌شود کرد، این کارهایی که بعضی از ارباب ریاضات می‌کنند، خودزنی می‌کنند، حالا غیر از اینکه به خودش لطمه بزند مثلاً غذا نمی‌خورد مشکلات جدی برایش پیش می‌آید یا نمی‌خوابد یا فشاری می‌آورد بعد لطمه‌ای به بدن می‌خورد. می‌گویند آن فقط در باب نماز، روزه و … آن هم در حدی که لطمه نخورد اجازه داریم؛ اما در دردهای روحی این‌طوری نیست.

در دردهای روحی ما نوعی عذاب قیامت را می‌کشیم. همان عذابی که خیلی‌وقت‌ها مثلاً می‌گوید ما را بگیرند با قیچی تکه‌تکه کنند، شاید این هم باشد؛ اما خدا برای اینکه بخواهد اذیتت بکند نیازی به قیچی و تکه‌تکه کردن ندارد همین الان آدم سالم درجه یک را خدا اذیت می‌کند خود این آدم خودش را می‌کشد. خدا اگر بخواهد اذیت کند تو را به نقطه خودکشی می‌رساند که در قیامت هم همین را می‌گوید که هی کشته می‌شوند باز زنده می‌شوند. این شاید همان اشاره به تلاطم روحی و ناراحتی باشد. بنابراین در اینجا این‌جوری می‌فرمایند وقتی انسان برای خودش دردهای روحی را جزء معاقبه حساب می‌کند. ان‌شاءالله که درد جسمی نداشته باشید خیلی‌ها هم دارند، کسی درد روحی برایش پیش می‌آید شاکی می‌شود! می‌گوید نه، این را جزء معاقبه حساب می‌کنیم یک‌دفعه یک لبخند رضایتی هم زدی که مثلاً این مشکل بود چه بود. این را جزء‌اش حساب می‌کند. «فَوَ عِزَّتِكَ ما أَجِدُ لِذُنُوبِي سِواكَ غافِراً، وَلا أَرى لِكَسْرِي غَيْرَكَ جابِراً» اگر این اتفاق بیفتد و انسان این مدل توبه کند خداوند تبارک و تعالی این‌جوری جبران می‌کند  ۱_آن گناهان را می‌بخشد. ۲_ کسر؛ که حالا شکست چند معنا دارد، یک معنای شکست همان بلایی است که سر انسان در اثر گناه می‌آید فرض کن تو مالی را به حرام می‌خوری بعد لو می‌روی، دزدی می‌شود، تو را می‌گیرند و این مشکلات که پیش می‌آید. دوم شکست ارتقایی است، در رشدت یک اتفاق بد می‌افتد خدا می‌گوید جبران می‌کنم. خداوند تبارک و تعالی بعد از توبه واقعی کمبودهای مادی و معنوی ما را جبران می‌کند. این اجازه را می‌دهد. جاهایی شیطان می‌آید می‌گوید تو الان چهل‌، پنجاه ، شصت، هفتاد سالت است دیگر این کارها برای همان بیست‌سی سالگی خوب بود، دیگر الان توبه هم کنی کجا را می‌خواهی بگیری! وقتی خداوند تبارک و تعالی اینجا می‌گوید «لِكَسْرِي غَيْرَكَ جابِراً» جبران می‌کنم؛ یعنی خداوند تبارک و تعالی به همین زمانی که الان در آن قرار داری برکتی می‌دهد که باعث می‌شود این مشکل معنوی تو هم جبران بشود.
ان‌شاءالله خدا به همه ما توفیق عمل کرامت بفرماید.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید