امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت نهم - میلاد امام رضا(ع)

13 آذر 1404 -   4:21 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی های 1400
یانور
متن سخنرانی
سیدمحمد انجوی‌نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت نهم
تاریخ: 1401/03/21

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» خدا هم شما را یاد می‌کند به‌شرطی که شاکر باشید
» کفر بر چهار پایه بنا می‌شود و اگر این چهار پایه را بزنیم، آن بنا خودش تخریب می‌شود
» در زمانه امروز حسن و قبح گناهان عوض شده و فسق دارد به صورت یک الگو به جامعه ما معرفی می‌شود
» مردم ذاتاً اهل غُلُو هستند؛ آدم‌ها نه صفر هستند و نه صد!
» در خصوص خدا به چیزی که منجر به شک شما می‌شود فکر نکنید، چون در این دنیا هیچ چیز را نمی‌توان به‌طور قطع اثبات کرد
» با هر گناهی درصدی از نور از قلب شما خارج می‌شود که این نور دیگر برنمی‌گردد
» زیبایی در چشم مؤمن و کافر کاملاً متفاوت است.
» قرآن ما را به اهل نظربودن دعوت می‌کند؛ یعنی از هرچه که می‌بینی برداشتی داشته باشی

در بحث سلوک کاربردی قسمت کفر بودیم. اگر خاطرتان باشد در جلسه قبل راجع‌به کفر جهود، دنیاطلبی و عبارت غربی آن سکولاریسم و یا عبارت عربی آن علمانیه؛ یعنی انسان گمان کند در دنیا خلق شده است برای دنیا و دنیا را مقدمه آخرت ندانستن که این خودش مدلی از کفر است را خدمتتان عرض کردم.

» خدا هم شما را یاد می‌کند به‌شرطی که شاکر باشید
در قسمت بعدی آیه شریفه قرآن می‌فرماید: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُوا لِي وَلَا تَكْفُرُونِ» یکی از چیزهایی که ما شاید خیلی وقت‌ها بهش دقت نداریم این آیه قرآن است که می‌گوید مرا یاد کنید من شما را یاد می‌کنم «و» بعدی واو رابطه است یا واو حالیه، هر دو اگر باشد معنی‌اش این می‌شود: «به شرط اینکه اهل شکر باشید». یعنی اگر ما خدا را یاد کنیم و قرار باشد خدا هم ما را یاد کند در اینجا شرطی گذاشته و گفته باید اهل شکر باشید. اهل شکر یعنی چی؟ یعنی اگر خدا من را یک‌، ده‌ یا صد بار یاد کرد آن چهارپنج باری که با خدا مشکل پیدا می‌کنم را به رویش نیاورم. «واو» بعدی که دوباره ربطش می‌دهد می‌گوید «وَلَا تَكْفُرُونِ» اگر شاکر نباشید این هم شعبه‌ای از کفر است. بعضی از ما شاکر نبودن را بد نمی‌دانیم. نه، من دیگر شاکر نیستم! در حالی که آیه قرآن رسماً دارد می‌گوید شاکر نبودن و یا بهتر بگوییم شاکر بودن فضیلت نیست؛ نبودنش یعنی کفر! از زیر مجموعه‌های وحدت و توحید شکر است نه از زیرمجموعه‌های فضائل، که بگوییم فلانی خیلی شاکر است. فلانی خیلی شاکر است یعنی کافر نیست. این هم یکی از چیزهایی است که ما در کفر به آن دقت نمی‌کنیم. خیلی این را دقت کنید و من در جلسه قبل اشاره ‌ای کردم و به نظرم رسید که آن را بازتر کنم آیه قرآن است دیگر؛ سوره عنکبوت آیه 25: «قَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ» اگر ما نسبت به دشمنان اسلام و دشمنان دین و همین خودِمان مثلاً من یک کار غیراخلاقی انجام می‌دهم تو به جای اینکه نسبت به این کار غیراخلاقی به من اخمی بکنی می‌روی در وادی جذب و کار غیراخلاقی من را تائید هم می‌کنی که عزیزم فلان، اشکال ندارد و… . این هم یکی از شعبات کفر است که در قسمت قبل عرض کردم که از آن می‌گذریم.

» کفر بر چهار پایه بنا می‌شود و اگر این چهار پایه را بزنیم، آن بنا خودش تخریب می‌شود
ارکان کفر: کفر بر چهار پایه استوار شده است. یعنی اگر قرار باشد ما کفر را یک بنا ببینیم چهار پایه دارد و اگر این چهار پایه را بزنیم آن بنا خودش تخریب می‌شود. فرض می‌کنیم درختی میوه‌ای که می‌دهد سمی است بعد شما پای این درخت ایستاده‌ای و تا میوه‌های سمی رشد می‌کند آن‌ها را می‌کنی و دور می‌اندازی. برخورد برخی از ما با کفر همین است. میوه‌ها و مصادیق کفر را می‌کَنیم، توبه می‌کنیم و دور می‌اندازیم در حالی که اگر قرار باشد ما از آن درخت راحت شویم باید ریشه آن را بزنیم.

» در زمانه امروز حسن و قبح گناهان عوض شده و فسق دارد به صورت یک الگو به جامعه ما معرفی می‌شود
امیرالمؤمنین(ع) می‌گوید پایه و ریشه کفر چهار چیز است:
1.    میل به فسق
که میل به فسق در همه انسان‌ها هست. در همه انسان‌ها! شعری که ما خیلی وقت‌ها عرفانی تفسیرش می‌کنیم جنبه حیوانی هم دارد.
«در اندرون من خسته دل ندانم کیست       که من خموشم و او در فغان و در غوغاست»
بله قسمتی عرفانی است و قسمت حیوانی همین غرایض است. یعنی از درون ما میل حیوانی و نفسانی جوشش دارد. اگر در انسان‌ها میل به فسق نباشد پاکیزگی انسان‌ها هیچ هنرمندانه نیست. میل به فسق! اگر ما میل به فسق داشته باشیم این میل در زمانه امروز بُلد، تابلو و الگو شده است. جک می‌گویند که آقا پسر نوح با بَدان بنشست الان برو نگاه کن چه اوضاعی دارد خونه، ویلا، ماشین، فلان و…! جکش کردند؛ این جک همان میل به فسق است که در زمانه امروز حُسن و قُبح گناهان عوض شده و فسق دارد به صورت یک الگو به جامعه ما معرفی می‌شود. و اینکه من بیایم بگویم موبایل را از دست بچه‌ات بگیر یا نمی‌دانم اینستاگرام را ببند جواب نمی‌دهد. این‌ها همان کندن میوه است. باید ببینیم داستان میل به فسق چیست و بیاییم در آنجا آن را کاملاً ریشه‌کن کنیم. حالا اینجا دیگر آدم می‌تواند هنرمندانه مثلاً مصادیق فسق و از تجربیات فاسقان بگوید. قرآن‌کریم بسیار زیاد روی این نکته تاریخی دقت دارد که آیا به طول تاریخ نگاه نکرده‌اید که کذاب‌ها، ظالمان و… کجا رفتند؟ همه را دارد می‌گوید. بروید و نگاه کنید. و این‌ها جزء چیزهایی است که ما باید مبارزه منفی کنیم. ما نمی‌توانیم این همه تبلیغات برای حسن فسق را حذف کنیم، باید مبارزه منفی کنیم.

» مردم ذاتاً اهل غُلُو هستند؛ آدم‌ها نه صفر هستند و نه صد!
2.    غُلو
غلو چیست؟ غلو هم جزء خصوصیات نفسانی است. غلو یعنی انسان نسبت به هر چیزی که نزدیک می‌شود آن را بالاتر از آنچه که هست فرض می‌کند. در ادبیات دینی به آن می‌گویند: بُت نسازید! خب این «بت نسازید» که خیلی هم الحمدالله طرفدار دارد و همه تا هر اتفاقی می‌افتد می‌گویند بت نساز آقا! خیلی خب ما هم قبول داریم؛ اما این «بت نسازید» آن طرف هم لبه‌ای دارد. اینکه به شما گفتند بت نسازید یعنی دنبال صد نباشید از این طرف هم گفته‌اند که دنبال صفر هم نباشید. آدم‌ها نه صد هستند و نه صفر. آدم‌ها نه سیاه مطلق هستند و نه سفید مطلق. اتفاقاً کسانی که ذهن بت‌ساز دارند یعنی هر کس را با جذابتی دیدند به او صد نگاه می‌کنند با اولین خطا به جای اینکه آن آدم از صد بشود نودونه می‌شود صفر! غلو این است. غلو دو جنبه دارد یک غلو به سمت بالا و یک غلو به سمت پایین. نه اهل منفی‌نگری باش و نه اهل مثبت‌نگری؛ عاقلانه نگاه کن. نمره‌ات نمره‌ای باشد که بر طبق واقعیات باشد. من در بحث به سوی بی‌نهایت چند سال پیش خدمتتان عرض کردم آیه و روایت آوردم که یکی از توطئه‌های شیطان در آخرالزمان بت‌سازی است و گفتم بتی که شیطان می‌سازد امروز اسم آن را سلبریتی گذاشتند. و کار به جایی می‌رسد که من به عنوان یک آدم می‌دانم که فرض می‌کنم این سلبریتی به خاطر فوتبالش این‌قدر مشهور است؛ اما حرف‌های فلسفی و اخلاقی او را هم گوش می‌دهم، چرا؟ چون ذهن من از درون من غُلوساز است.

خدا درجات همه درگذشتگان را متعالی کند و همه اموات این جمع غرق در مغفرت باشند. من شاید پانزده‌شانزده سالم بود حضرت‌آقای‌فاطمی‌نیا حرفی زد که به من بر خورد. در مشهد پای منبر ایشان بودیم ایشان راجع‌به مرحوم‌آقای‌نخودکی صحبت می‌کرد که بله در استخاره گرفتن و شفا دادن مریض که خیلی نکته مهمی است به ایشان عنایتی شده بود. آقای فاطمی‌نیا که ایشان خودشان موثق می‌گویند گفتند طرف آمده گفته مریض من در کشمیر است چه کار کنیم؟ نباتی به ایشان داده بود که بخورد. طرف گفت:
– نبات را پست کنم یا ببرم کشمیر؟
– نبات را تو همین جا بخور.
نبات را اینجا خورده بود مریضش در کشمیر شفا گرفته بود! خب حالا مثلاً شما این صحنه را ببینید. آن زمان که ما شانزده سالمان بود آقای فاطمی‌نیا گفتند البته آقای نخودکی فقط در همین موردآ! یک دستورالعمل اخلاقی دارد که صد در صدر اشتباه است.
حالا فرض کنید جامعه امروز ما کسی مثل نخودکی را ببیند که نباتی بدهد طرف اینجا بخورد آن یکی در کشمیر شفا بگیرد. یکدفعه جامعه برای این شخص ادعای خدایی می‌کند! مثلاً ما بنشینیم بگوییم قالیان در صدر اسلام عجب آدم‌های احمقی بودند که غلو می‌کردند و به امیرالمؤمنین می‌گفتند: تو خدایی! مرد حسابی تو نخودکی را ببینی فکر می‌کنی خداست! همین الان در هندوستان گاو می‌بینند فکر می‌کنند خداست! بعد اگر تو علی(ع) را می‌دیدی قالی نمی‌شدی؟ خب اینجا باید چه کار کرد؟ این غلوپسندی که در نفس ما وجود دارد باید این‌قدر قدرت منطق و عقلت زیاد باشد که اگر آقای فاطمی‌نیا این را گفت و تو شانزده سالت بود آقای نخودکی با همه کراماتش دستورالعمل اخلاقی دارد که رسماً اشتباه است و شما جوانان و نوجوانان بدانید که اگر آقای نخودکی شفا می‌دهد این عنایتی است در همین مسیر. این آدم شفا می‌دهد و عنایتی بهش شده که شفا می‌دهد قرار نیست صحبت سیاسی‌اش هم درست باشد. حالا ما می‌گوییم سیاسی در رابطه با اخلاقی اشتباه گفته!
مثال دیگری بزنم. شیخ‌مفید جزء کسانی است که قطعاً در زمان غیبت صغری بوده و حتی امام‌زمان(عج) به او نامه نوشته است و یکی دیگر از بزرگان که او هم حتماً [عنایتی داشتند]حالا چون چیزی که می‌خواهم نقل کنم ممکن است مستند نباشد اسمش را نمی‌آورم این دو نفر اشتباهی کردند که هر طلبه سال اولی می‌فهمد اشتباه است. مثلاً یکی از اشتباهات بزرگی که یکی از دو نفر از علمای خیلی بزرگ شیعه انجام دادند مثل محدث نوری! کسانی که هم عصر با غیبت صغری بودند و می‌گفتند ما صدای نفس امام‌زمان(عج) را می‌شناسیم؛ مثلاً قائل به تحریف قرآن شدند! خیلی جالب است! می‌دانید که در بین مسلمین فقط دوسه تا از علمای شیعه قائل به تحریف قرآن شدند که بله این بوده و فلان و اشتباهات این مدلی. ما می‌گوییم وقتی شیخ مفید این‌طوری است صد نیست دیگر چه برسد به انجوی و فلان و … . بعد ببینید حضرت‌آیت‌الله‌بهجت چقدر این مطلب را قشنگ باز می‌کند. ایشان می‌گوید: شیخ‌مفید و محدث‌نوری این اشتباهات را مرتکب شدند و عمداً خدا به دهانشان اشتباه انداخت که بدانید صد نداریم؛ فقط امام‌معصوم(ع)! چهارده تا داریم.
اشتباهاتی که این‌قدر تابلو و اشتباه است که کسی منحرف نمی‌شود یعنی هیچ‌کس دیگر راهشان را ادامه نداد که بله آقا قرآن تحریف شده و فلان. هیچ‌کس! هر کس از شاگردان و اطرافیان که بودند همه گفتند در این مورد آقا دارند اشتباه می‌کنند. و اصلاً این مسیر ادامه پیدا نکرد. خیلی از بزرگان اصلاً دردشان این بود که فرض می‌کنیم در جایی کار ضایعی می‌کردند که مردم توهم برندارند. مردم ذاتاً غلو می‌کنند باید جلوی آن را گرفت. قسمتی با تقویت عقلانیت است که به کفر کشیده می‌شویم قسمت بعدی هم در حیطه علوم اجتماعی، حتی مباحث شرعی و در حیطه خودِ مبحث ولایت باید بررسی شود. این هم یکی دیگر از ارکان کفر بود.
» در خصوص خدا به چیزی که منجر به شک شما می‌شود فکر نکنید، چون در این دنیا هیچ چیز را نمی‌توان به‌طور قطع اثبات کرد
3. شک
سوم امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: شک. باز شک هم جزء نفسانیات و ذاتیات انسان است. تنها کسی که در بین موجودات زنده شک می‌کند انسان‌ها هستند. شک چیست؟ یک جمله خیلی معروف «از کجا معلوم»؟ این می‌شود شک. با یکی از دوستان داشتیم راجع‌به اینکه مثلاً صحبت‌هایی که شما راجع‌به دین می‌گویید از کجا معلوم؟ ما برای مباحث علمی مسیری داریم که به آن مسیر تاریخی می‌گوییم این مسیر یک سری ابزارها و آیتم‌هایی دارد که می‌فهمیم مثلاً این صحبت از نظر تاریخی چقدر مستند است. اگر این چیزی که شما راجع‌به دین می‌گویی در هر کدام از علوم مثلاً بروی در بحث تاریخ تخصصی علم، هیچ چیز صددرصد نیست. حتی یک مورد! یعنی اتفاقاً در علوم انسانی و در علوم الهی اطمینان ما خیلی بیشتر از علوم تجربی است برای اینکه سیر رشد علوم تجربی نشان می‌دهد که اصلاً صددردرصد نیست. یعنی حتی یک نفر عالم علوم تجربی نمی‌آید بگوید اینکه من می‌گویم همین است ولاغیر! می‌گوید: «نه، امروز من به این رسیدم». دیروز یکی دیگر گفت من به این رسیدم، امروز من فهمیدم او اشتباه کرده و من به این جدیده رسیدم و قطعاً بدان در سیر رشد علم فردا کسی دیگر می‌آید و می‌گوید اینکه من می‌گویم اشتباه است و به چیز جدیدی می‌رسد. شک!
اصلاً ما قطعیت نداریم. هیچ چیز قطعی نیست. در عالم هیچ چیزی را نمی‌توانی اثبات کنی که قطعی است. شما لباس که پوشیده‌اید را نمی‌توانید ثابت کنید که قطعاً خوب و بهترین لباس است. لذا قاعده چیست؟ قاعده می‌گوید ما در علوم تجربی، علوم انسانی و علوم الهی قائل به همین ظن روز هستیم. ظن یعنی هشتاد درصد به بالا. همین که الان هست. قائل به همین هستیم. در مباحث الهی اگر اشتباه باشد خدا می‌گوید چون ظن روز را عمل کردی همین درست است. حتی امام‌صادق(ع) فرمود: در جایی شما حدیثی از من می‌شنوید که مال من نیست و اصلاً اشتباه هم است، عمل می‌کنید؛ چون گمان می‌کردی مال من است و عمل کردی مأجور هستی. لذا خیلی از نحله‌های حوزه قائل به این هستند که اصلاً ما روایت ضعیف نداریم روایت، روایت است. برای چه؟ برای اینکه مگر آن روایتی که شما می‌گویی قوی است قطعی است؟ شما می‌گویید نود درصد معصوم گفته است و این روایت ضعیف را می‌گویید چهل درصد معصوم گفته است. اخباری‌ها نه، آدم‌های مدل خاصی می‌گویند من به روایت چهل درصدی هم اطمینان می‌کنم و اصلاً روایت ضعیف نداریم همه‌اش مثل هم است. شما می‌گویید نود درصد من سلسله مثلاً اسنادش را بررسی کردم این روایت معنون است تا فلان رفته پس قطعاً درست است! ما می‌گوییم تو هم نمی‌توانی بگویی قطعاً! تو می‌گویی نود درصد؛ حالا یک روایت ضعیف را به من می‌گویید چهل درصد چون در سلسله راویانش یک نفر دروغگوست. می‌گوید من کنارش نمی‌گذارم.
امروز همه ما در همه علوم همین‌طوری هستیم به ظن بالای هشتاد درصد اطمینان قطعی می‌کنیم. هیچ پزشکی نمی‌گوید صددرصد این دارو برای درمان تو خوب است ولاغیر. می‌گوید: امروز علم می‌گوید آقا این دارو را بخور؛ والسلام! خب حالا شک چطوری پایه کفر می‌شود؟ کمی بیشتر دقت کن این اگر تکراری هم هست دقت کن؛ ببین ما با همین قالبی که الان هستیم خلق شدیم که به این قالب می‌گویند قالب دنیا. چشم من را نگاه کن، الان بُرد این چشم چقدر است؟ اگر سالمِ سالم باشد تا چند صد متر را می‌بیند که از جلو واضح و آن عقب‌ها تار است و اگر من تمام تلاشم را بکنم چشمم تا حدی می‌تواند حرکت کند و اطراف را ببیند. از اینجا به بعد را دیگر نمی‌بیند. ما به این بُرد چشم می‌گوییم. بُرد چشایی هم همین است. یعنی شما فرض کنید اگر چیز تندی را بخورید زبان تا درصدی از تندی را حس می‌کند از یک درصدی به بعد شما دیگر تندی را حس نمی‌کنید و می‌سوزد. داغی را تا درصدی می‌فهمی داغ است. چای داغ است الان اگر این‌قدر داغ باشد که درجا پُرز زبان را داغون کند دیگر شما داغی را حس نمی‌کنید. شما از نظر خوراک تا یک درصدی می‌توانید بخورید.
برگردیم به شک، عقل ما برای درک این دنیا و درکی اجمالی از ازل یعنی قبل از ما و درک اجمالی از ابد خلق شده است. درک اجمالی [از ازل و ابد]! اگر به ازل و ابد فکر کنید قطعاً در تو شک ایجاد می‌کند. برای اینکه ما با این عقلمان اصلاً نمی‌فهمیم ابدیت یعنی چه؟ خیلی چیزها اینطوری است. راجع‌به بعضی چیزها چرا اصلاً فکر می‌کنی؟ این مستعد شک است و شک از ارکان کفر است. آن چیزی که حضرت‌امام(ره) در کتاب اربعین حدیثشان تحت عنوان تفکر ممنوع معرفی می‌کنند می‌گویند تفکری است که قطعاً آخرش شک است. شک یعنی چه؟ یعنی شما زیر پنجاه درصد احتمال می‌دهید. الان من به عنوان یک آخوند که شصت سال است دارم بحث عقیدتی می‌کنم بنشینم راجع‌به ابدیت فکر کنم، زیر پنج درصد هم نمی‌توانم به یقین برسم. برای چه باید فکر کنم؟ اصلاً این عقل برای درک ابدیت تعبیه نشده است. زیر پنج درصد نمی‌توانم برسم! بله امام معصوم باشد چشمش باز باشد؛ امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينا» اگر پرده‌ها هم کنار برود به یقین من هیچ چیز اضافه نمی‌شود؛ اما ما که معصوم نیستیم. ما که امام نیستم که متصل به خدا باشیم.
راجع‌به چیزی که انتهای آن شک است اشتباه می‌کنید فکر می‌کنید. احکام اسلام؛ نماز صبح چرا دو رکعت است؟ می‌شود راجع‌بهش فکر کرد؟ خدا رحمت کند مرحوم بازرگان قبل از انقلاب و اوایل انقلاب تماماً تلاش داشت و یک جوری کلاً بتواند دین را از نظر عقلی معرفی کند. در بعضی چیزها هم بالاخره موفق بود و در بعضی چیزها هم خب نمی‌شود. چرا نماز صبح دو رکعت است؟ چرا صبح را بلند بخوانم و ظهر را یواش بخوانم؟ می‌شود به نتیجه‌ای بالای ده درصد رسید؟ بالاخره در عالم خلقت یک جیزهایی هست همان طوری که تو کاملاً قانع هستی که چرا بُرد چشم من این را می‌بیند و از اینجا نمی‌بیند، راجع‌به بُرد عقلت هم همین قناعت را داشته باش که بُرد عقل ما برای شناخت دنیا آن هم نه کامل [خلق شده است] یعنی اگر شما شش هزار سال عمر کنی و در این شش هزار سال یک ثانیه هم نخوابی و در تمام شش هزار سال در حال تحقیق راجع‌به دنیا باشی، یک درصد از دنیا را هم نمی‌توانی بشناسی. دنیا نه؛ کره زمین، کره زمین هم نه شیراز را هم نمی‌توانی بشناسی! مگر خلقت شوخی است؟ اینکه عقلمان برایش تعبیه شده است را نمی‌توانیم، وقتش را نداریم و قدرت عقل‌مان این‌قدر نیست بعد تو نشسته‌ای راجع‌به ازل و ابد فکر و سؤال می‌کنی؟ اصلاً نمی‌شود درک کرد! در احکام تعبدی مثل حجاب، نماز، روزه، رو به قبله بودن و… را من نمی‌فهمم چرا برایشان دلیل می‌آورید؟! قرآن گفته، ما هم می‌گوییم چشم. برای چه؟ برای اینکه من مطمئنم اگر در این وادی وارد بشویم به یقین‌های زیر بیست درصد هم نمی‌رسیم. تعبدی است. بله عده‌ای می‌نشینند و برای خودشان دلایلی جور می‌کنند؛ خیلی‌خب حالا ان‌شاءالله موفق باشند! حضرت‌آقا چند روز پیش گفتند این بحث‌های شیعه و سنی و… من داشتم به این فکر می‌کردم که هزاروچهارصد سال است که ما نشستیم داریم در رابطه با شیعه و سنی بحث می‌کنیم؛ در این مباحث عادی هزاروچهارصد سال است داریم بحث می‌کنیم به هیچ نتیجه‌ای نرسیده‌ایم نه آن طرفی‌ها قانع می‌شوند و نه این‌طرفی‌ها! بعضی چیزها اصلاً خلق نشده است که راجع‌به آن‌ها بحث کنیم، تعبدی است.

» با هر گناهی درصدی از نور از قلب شما خارج می‌شود که این نور دیگر برنمی‌گردد
4.    کوری
خیلی عجیب است در کنار این سه یعنی شک، غلو و فسق می‌گوید کوری! مرحوم‌آخوندهمدانی جمله‌ای دارند که می‌فرمایند: راه توبه همیشه باز است. خداوند تبارک‌وتعالی آدمی که توبه کرده باشد را می‌بخشد. حتی اگر قتل کرده باشی اعدام می‌شوی و کفاره می‌شود توبه هم می‌کنی می‌بخشد. گناهی که بعد از توبه در آن بخشش نباشد وجود ندارد؛ اما ایشان می‌گفت با هر گناهی درصدی از نور از قلب شما خارج می‌شود که این نور دیگر برنمی‌گردد که البته بعداً حضرت‌امام(ره) در انوارالهدایه تبصره‌ای برای آن می‌زند که راه‌هایی برای برگشتن نور هست که الان در آن مسیر نمی‌خواهیم صحبت کنیم. بعد چه می‌گوید؟ می‌گوید این نوری که می‌رود سیاهی را حاکم می‌کند. جمله مرحوم‌همدانی خیلی دقیق است می‌گوید این سیاهی جلوی دید شما را می‌گیرد. توبه می‌کنی خدا هم بخشیده اما جلوی دیدت را می‌گیرد. اینکه جلوی دید شما را می‌گیرد باعث تصمیمات اشتباه در زندگی‌ات می‌شود هم مادی و هم معنوی و چوبش را می‌خوری. جلوتر که بروی به نقطه‌ای می‌رسی که «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ». همین گناهان کوچکی که بدون توبه رهایشان می‌کنی باعث می‌شود پرده‌ای جلوی چشمانت بیاید. امیرالمؤمنین(ع) اینجا می‌رود آخرش و می‌گوید آخر این سیاهی به کوری می‌سد که از ارکان کفر است. کور شده! «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ»؛ نمی‌فهمند!

» زیبایی در چشم مؤمن و کافر کاملاً متفاوت است
جهاد تبیین! جهاد تبیین در کدام زمینه جواب می‌دهد؟ اگر کسی مشکلات اخلاقی، گناه و … دارد او نمی‌فهمد! چه چیزی را داری تبیین می‌کنی؟ برگرد و اول آن‌ها را حل کن. هر چه می‌گویی نمی‌فهمد! مثالش را دوسه جلسه قبل برایتان زدم. مثلاً ولی‌خدا کاریزمایی دارد که مردم بهش رغبت پیدا می‌کنند؛ من گفتم این غلط است؛ کدام مردم رغبت پیدا می‌کنند؟ مثلاً شما فرض کنید تصویر حضرت‌امام(ه)، رهبری و… را می‌بینید و به این تصویر شوق و محبت و عشق دارید، عده‌ای هم می‌بینند نفرت دارند. اصلاً این‌طور نیست فرض کنید امیرالمؤمنین(ع)، امام‌مجتبی(ع) و یا قمربنی‌هاشم بیاید مؤمنین از شوق محبت غش می‌کنند اما کافرین بغض دارند نسبت به این! برای چی؟ چون دیدن چشم کافر و مشرک با چشم مؤمن فرق دارد. مثلاً می‌گوید آقا این شیطان‌پرست‌ها چه قیافه‌ای است که برای خودشان درست می‌کنند؟ مردحسابی من یک بار او را ببینم یک هفته شب‌ها تنها در خیابان رفت و آمد نمی‌کنم مگر او دنبال زیبایی نیست؟ بله منتها زیبایی در چشم مؤمن و کافر کاملاً متفاوت است. اتفاقاً او فکر می‌کند خیلی خشکل شده است. زیبایی متفاوت می‌شود. وقتی انسان‌ها از گناهانشان توبه نمی‌کنند یا گناه زیاد می‌کنند و توبه هم زیاد می‌کنند یواش یواش بد می‌بینند؛ کوری! این یک منظرش است.

» قرآن ما را به اهل نظربودن دعوت می‌کند؛ یعنی از هرچه که می‌بینی برداشتی داشته باشی

منظر دوم کوری چیست؟ این است که آیا چشمی که دارد می‌بیند در قرآن‌کریم گفته است قرار است تصویر ببیند؟ یا قرار است «أَفَلَا يَنْظُرُونَ» اهل نظر باشد؟ من شش‌هفت سال پیش صحبتی تحت عنوان اهل نظر کردم. نظر! قرآن هیچ جا نگفته بروید ببینید؟ گفته: «أَفَلَا يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ»؛ حتی شتر! یعنی حتی شتر هم از نظر قرآن‌کریم برای شما عبرت و درس دارد. نسبت به چی؟ نسبت به خودت و زندگی خودت، نسبت به دنیا، ازل، ابد، عاقبت، خدا و همه‌اش. اهل نظر! از نظر قرآن‌کریم کسانی که فقط می‌بینند ولو اینکه بسیار انسان پاکی باشد؛ ما الان کلی عابد و زاهد داریم که اصلاً مشکل قبلی ندارند که غشاوه، پرده و… باشد ولی بسیط و ساده آدم‌ها را نگاه می‌کنند. مثلاً آدمی آمده اینجا دارد نماز می‌خواند می‌گوید: «باریکلا چه آدم خوبی است؛ احسنت»! یکی هم این‌طرف موقع نماز نشسته مثلاً دارد با موبایلش بازی می‌کند، می‌گوید: «چه آدم بدی است»! تمام شد! خود این آدم هم آدم خوبی است ولی اهل نظر این مدلی نیستند. اصلاً عرفان به دیدگاه، منظر و نوع دیدن تو برمی‌گردد. وقتی نگاه می‌کنی چه برداشتی می‌کنی؟ این نگاه خیلی مؤثر است. اصلاً معنی عرفان همین است. عرفان یعنی شناخت. یکی از راه‌های شناخت قطعاً چشم است. و اهل نظر کسانی هستند که در طول تاریخ وقتی نگاه می‌کنند برداشت می‌کنند. خیلی‌ها فقط تصویر را می‌بینند. تمام انقلاب‌های درونی و حتی انقلاب‌های اجتماعی از این برمی‌گردد که وقتی نگاه می‌کند برداشتی متفاوت دارد. در بحث‌های عرفانی به این منظر می‌گویند. می‌گویند منظر این آدم متفاوت است.

مثالی از آقای دولابی خدمتتان عرض کنم. اتفاقاً این خاطره را آقای اکبرعبدی هنرپیشه تعریف می‌کرد. آمدند پیش آقای دولابی و گفتند: وضعیت خیلی خراب شده؛ جامعه خیلی کثیف شده؛ خیلی وضع فلان است بد است و… آقای دولابی نگاهی به ما کرد و لبخندی زد و گفت: در تهران دیدید بعضی وقت‌ها در جوب‌های کنار خیابان که نگاه می‌کنید یک‌دفعه می‌بینید مردم بی‌فرهنگ در آن آشغال ریختند و پر از آشغال است؟ من با خودم فکر کردم که من چی دارم می‌گویم ایشان احتمالاً مشکلش مشکل خدمات شهرداری است فکر کنم گوشش نشنید ما چه گفتیم! دوباره سؤال را تکرار کردم. ایشان گفت: جواب من را بده.
_ بله
– چرا آشغال‌ها کف جوب است؟ تا به حال سُپور بوده‌ای؟
– نه، شما بفرمایید.
– آن جلو پلی است که آشغال‌ها زیر آن گیر کرده، آن پل یا سنگی که آنجا گیر کرده را برداری آشغال‌ها سریع می‌رود و بعد می‌بینی که زیر آشغال‌ها زلال است.
منظر چه می‌گوید؟ دلیل اینکه مردم الان این‌جوری بد جلوه می‌کنند آن جلو شبهه‌ای، سنگی، فقری، شکستی، ناراحتی، ضعفی، نقصی گیر کرده است.
پسری در شمال با ویلچر خودش را به من رساند از این معلول‌های حرکتی بود که اندامشان هم خیلی ضعیف است حدوداً سی‌وهفت‌هشت سالش بود و گفت: گند زدم در این خلقت خداتون! خب این الان دقیقاً مشکلش چیست؟ آقای دولابی می‌آید خودش را جای این آدم می‌نشاند. سی‌وهشت سالش است، از بچگی معلول حرکتی است! داستانی است دیگر! بعد دولابی با خودش می‌گوید من چند روز می‌توانم این آدم را در این وضعیت تحمل کنم و این‌جوری باشم باز هم به این قشنگی نماز بخوانم؟ بعد دستش را بالا می‌کند و می‌گوید خدا ان‌شاءالله مشکلش را حل کند. نمی‌گوید گم شو کافر! خدا ان‌شاءالله مشکلش را حل کند. یکی از چیزهایی که هست این منظر خیلی مهم است. که آدم‌ها بالاخره گوسفند که نیستند که! زندگی‌ای دارند که بعضی وقت‌ها در این زندگی چیزی زیر آن پل گیر می‌کند و در زلال انسانیت این آدم چهار تا کثافت بالا می‌آید؛ خب حالا هی بکوبیم در سرش و به او بگوییم که تو کثافتی؟ آن جلو در زیر آن پل آن سنگ را بردار این زلالی‌اش مشخص می‌شود.
حضرت‌امام(ره) دعایی کرد که ان‌شاءالله امشب به حق علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) برای همه ما این دعا مستجاب شود. امام(ره) در پایان جنگ فرمودند: «خدا باب شهادت را بر روی مشتاقان نبندد». که به قول شهیدچمران آن فضا که باز می‌شود آدم‌ها زلالی‌شان مشخص می‌شود. همیشه برای ما مثال می‌زنند که داداش تو گناه نمی‌کنی شناگر خوبی هستی آب ندیدی! آن طرف هم ببین داداش ما اگر آب ببینیم پرواز هم بلدیم. همیشه این‌طوری نیست که فرضی را در ذهنمان بگذاریم و بگوییم آدم‌ها مشکل دارند. بعضی‌هایشان آب می‌بینند خوب شنا می‌کنند در سمت گناه! بعضی‌هایشان نمی‌بینند، ندیدند دیگر! این طرفشم هم هست. و ان‌شاءالله آن روزی بیاید که امام‌زمان(عج) بانگ أنا المهدی بلند شود و زلالی همه ما مشخص شود. اصلاً نگران نباش. اصلاً نگران نباش! من سرود سلام فرمانده را که می‌بینم اصلاً نمی‌دانم چه بگویم! همین آدمی که چشمانش ملتهب است این‌قدر زلال! نه بچه‌ها، مادرش، پدرش، بی‌بی‌اش و…! اگر این را در خیابان می‌دیدم اصلاً باورم نمی‌شد در عمرش یک یاالله گفته باشد. و به نظر من بعضی از این موج‌ها فقط برای اثبات این است که بدنه جهان ما زلال است نه بدنه ایران و شیعه! انسانیت در جهان زلال است. سنگ آن جلو زیاد است متاسفانه و از توطئه‌های آخرالزمان همین بحث سنگ‌هاست.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید