امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت هشتم - شب شهادت امام جعفرصادق‌(ع)

13 آذر 1404 -   4:17 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی های 1400
یانور
متن سخنرانی
سیدمحمد انجوی‌نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت هشتم
تاریخ: 1401/03/05

 

عناوین اصلی سخنرانی:
»جو آخرالزمان حسن و قبح گناهان را عوض کرده است
»در مسیر کفر به توحید تمام معاصی محو می‌شود
»با بزرگترین گناهان تاریخ می‌توانید به سمت خدا برگردید؛ اما با ذره‌ای کفر نمی‌توانید
»وقتی دین را دنیایی ترویج می‌کنی آخرش کفر است

»جو آخرالزمان حسن و قبح گناهان را عوض کرده است
در ادامه بحث که الآن جلسه هشتم هستیم به بحث «معاصی» یا «گناهان» رسیدیم و یک مقدمه کوتاهش این است که در آخرالزمانی که ظاهراً ما الآن در آن قرار داریم؛ یعنی طبق نشانه‌ها، آیات و روایاتی که هست آخرالزمانی که می‌گویند الآن است حالا این چند سال طول می‌کشد شاید هزار سال طول بکشد؛ ولی در این ایامی که هستیم که هزار سال قبل هم پیامبر‌(ص) فرمودند من پیامبر آخرالزمان هستم، در این آخرالزمان بحث معاصی خیلی دچار پستی‌بلندی‌های غیرشرعیِ غیرمستند می‌شود. به چه معنا؟ به این معنا که در توطئه شیطان در آخرالزمان این نکات را ما داریم من‌جمله  برطبق روایتی که کاملاً مستند است می‌گوید در چشم مردم آخرالزمان بسیاری از نیکی‌ها زشت جلوه می‌کند و بسیاری از زشتی‌ها نیک؛ یعنی در آخرالزمان حُسن و قُبح اعمال و گناهان در منظر مردم عوض می‌شود. مردم بعضی کارهایی که زشت است را اتفاقاً خیلی نیک می‌پندارند و کارهای نیک را زشت.

در آخرالزمان اگر کسی بخواهد یک کار خیر بکند سعی می‌کند آن کار را از چشم مردم، مخفی انجام دهد. برای چه؟ برای اینکه خجالت می‌کشد و این لازمه‌اش این است که انسان‌ها در آخرالزمان دو نکته را مدنظر داشته باشند:
•    نکته اول مربوط به خودشان که حسن و قبح گناهان نزد خودشان عوض نشود مثلاً الآن آخرالزمان شده فرض می‌کنیم شما به مادری، نه از مدارس دیگر، از مدرسه رهپویان، نه همه مادران، اُمنای مدرسه رأی‌گیری کنند بهترین و مؤمن‌ترین مادر یکی از شاگردها را انتخاب کنند. او را کنار بکش به او بگو ما دیده‌ایم پسرت سیگار می‌کشد یا بگو شنیدیم پسرت دروغ گفت بعد عکس‌العملش را ثبت کن. خواهی فهمید که در آخرالزمان چقدر جایگاه حسن و قبح گناهان عوض شده است که برای چیزهایی که حتی کراهتش ثابت نشده مادر می‌خواهد سکته کند و برای دروغی که طبق روایات مفتاح کل شر است و امام‌صادق‌(ع) می‌فرمایند اگر مؤمن زنا و فحشا کرد، دزدی کرد و …هنوز مؤمن است؛ اما اگر دروغ گفت مؤمن نیست، برای این هیچ حساسیتی نیست. هیچ! صفر!
یعنی آن مادر اصلاً ناراحت نمی‌شود خب این‌ها غیر از این است که آقا بالأخره اگر ما پیرو یک دین هستیم این دین یک‌سری گناهان، واجبات و مباحات را معرفی کرده حالا ما در برخورد با این گناه در نزد خودمان و در جامعه باید ببینیم حساسیت دین نسبت به این گناه چقدر است نه حساسیت جَو آخرالزمان. جو آخرالزمان حسن و قبح گناهان را عوض کرده حتی ممکن است گناهی که اتفاقاً این گناه مستند هم هست که گناه است؛ اما در طبقه‌بندی گناهان کبیره جزء گناهانی است که اول نباید به آن برسیم، باید بروی گناهان بزرگ‌تر را در خودت و در جامعه حذف کنی بعد سراغ این بیایی. بعد می‌بینی در آخرالزمان شیطان، خود شیطان این گناه را در رأس قرار می‌دهد. برای چه؟ برای اینکه تو گناهانی که در رأس است را نبینی آن‌ها را انجام بدهی، این را انجام ندهی. شیطان همیشه هم بین خوب و بد مخیر نیست، بعضی‌وقت‌ها انتخاب شیطان هم بین بد و بدتر است؛ یعنی می‌گردد ببیند چیست.
  • نکته دوم در ارتباط با جامعه است. در ارتباط با جامعه هم دقیقاً همین‌طور است که جَو آخرالزمان در اینکه ما در جامعه چگونه رفتارهای فرهنگی داشته باشیم کاملاً مؤثر است.

اگر در جامعه آخرالزمانی‌ای که گفت عوض می‌شود، در روایت گفت در آخرالزمان جایگاه گناه و ثواب عوض می‌شود. مردم بد را نیک می‌پندارند و نیک را بد. مردم از بدی‌کردن و با بدی‌کردن افتخار می‌کنند و اعلام می‌کنند من دارم این گناه را انجام می‌دهم و همه هم زیرش لایک می‌کنند و کار مخفی‌اش را مثلاً خیراتی داده، می‌ترسد اعلام کند. یک کار انسانی، ایمانی، نمازجماعت یا هیئت شرکت کرده است می‌ترسد اعلام کند چون این در جو آخرالزمان قوی است. بعد می‌گوید اگر خواستی به جامعه ورود پیدا کنی باید بدانی قبل از اینکه برای برخورد وارد مصادیق بشوی و ورود پیدا کنی باید اول جَو جامعه را عوض کنی.

بله شعار خیلی راحت است «خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو» همه هم می‌توانند این را بیو کنند؛ اما چندتا آدم داریم پای این بیوشان می‌ایستند؟ بعد این آدمی که می‌ایستد چند سالش است؟ برای قشر نوجوان، جوان، دبیرستانی و … اصلاً این نسخه قابل عمل است؟ که بگویی آقا پای اعتقاداتت بایست ولو اینکه رسوای جماعت شوی! می‌گوید ای بابا برایم نمی‌ارزد، همرنگ می‌شویم، این طرف می‌رویم هم‌رنگ می‌شویم آرامش اعصاب داریم، آن طرف هم می‌رویم هم‌رنگ می‌شویم، الآن اینجا می‌آییم این‌جوری می‌شویم، آنجا می‌رویم آن‌جوری می‌شویم، چرا باید همچین کاری بکند؟ متولی فرهنگی که تو هستی باید اول جَو را درست کنی. اگر جو درست شد می‌شود به این قضیه ورود پیدا کرد اگر نه تکلیف بما لا یطاق است  به آدمی داری می‌گویی که او اصلاً طاقت این کار را ندارد. مگر ما خودمان در نوجوانی چه بودیم؟ مثلاً آن زمان رسم بود می‌گفتند کسانی که حزب‌اللهی هستند پیراهنشان روی شلوار است آن‌هایی که حزب‌اللهی نیستند پیراهنشان در شلوار است، ما همیشه دستمان به کمربند بود در یک خیابان تو بود، در یک خیابان بیرون. مگر ما چه بودیم که الآن به بچه‌ها بگوییم فلان. بنابراین در آخرالزمان این داستان خیلی جدی است که اگر می‌خواهی وارد بحث معاصی بشوی  یک بحث اجتماعی داریم که این بحث، الآن اصلاً اجتماعی نیست مجبورم وسطش پرانتز باز کنم، الآن سلوک کاربردی شخصی است، یک بحث شخصی داریم، منِ شخص در بحث معاصی چگونه باید ورود پیدا کنم؟

»در مسیر کفر به توحید تمام معاصی محو می‌شود
حالا می‌خواهیم ورود را آغاز کنیم. بالاترین عصیان و گناه کفر است و اگر کسی از کفر به‌سمت توحید برود در همین مسیرِ رفتن، تمام معاصی را از راه مبنایش حل می‌کند. معنای کفر چیست؟ معانی مختلف دارد. معنایی که به‌درد کار ما می‌خورد؛  کفر یعنی پوشاندن حقیقت. کسی که می‌گوید من فلان و فلان و حرف می‌زند در صورتی کافر است که بداند حقیقت چیست و آن را به‌خاطر مصالح شخصی‌اش ، هوای نفسش، عنادش یا هر چیزی بپوشاند. یکی این است.

دوم می‌گوید «نفی خود خدا» آتئیست، طرف مشکل دارد خدا را نفی می‌کند. زمانی بی‌خدا و خداناباور فحش بود الآن به یک پرستیژ علمی تبدیل شده است؛ یعنی به‌جای اینکه به یارو بگویی کافر فلان فلان‌شده می‌گویی ایشان آتئیست تشریف دارند؛ یعنی چه؟ یعنی ایشان خیلی علمی است، خیلی حرف‌های مستند دارد و او هم وقتی می‌خواهد با تو صحبت کند اولش به تو اَنگ بی‌علمی را می‌زند، خرافاتی، سنتی، قدیمی و … . بله من آتئیست هم دیده‌ام توانسته جلوی یک روحانی چهل دقیقه، پنجاه دقیقه مقاومت کند، چه روحانی شیعی چه روحانی  مسیحی، و حرف برای گفتن داشته است؛ ولی من مناظره بیشتر از پنجاه دقیقه نشنیده‌ام، اگر کسی سراغ دارد حتماً برای من بفرستد. معمولش این است که این‌هایی که ادعای علم دارند در همان دو‌سه‌تا جمله اولشان شش‌هفت‌تا غلط علمی می‌گویند، چهارتا اصطلاح را حفظ می‌کنند، یک big bang بلد است، یک هاوکینگ بلد است، یک داوکینز، چهارتا از هاوکینگ، چهارتا از داوکینز دوتا big bang تمام شد، فکر می‌کند الآن دیگر عالِم است و چون لباس ما کمی دراز است این چیزها را در عمرمان نشنیده‌ایم، کف می‌کنیم؛ ولی بحث سر این است که اصلاً خداناباوری در جهان امروز هیچ جایگاه علمی ندارد.
 
 در جهان امروز، نه در جمهوری اسلامی و در اسلام. الآن دیگر نه‌تنها خداناباوری حتی پوزیتیویسم؛ یعنی تجربه‌باوری _کسانی که اعتقاد دارند به اینکه عالم، عالم محسوسات است، هر چیزی را ما باید لمس کنیم تا بفهمیم_ منقرض شده است؛ یعنی اگر شما لیست دانشمندان علوم‌تجربی ۲۰۲۰ نه، ۲۰۱۰را ردیف کنی یکیشان نمی‌گوید من پوزیتیویسم هستم. اصلاً ایمان به غیب، اعجاز و مخلوق فراانسانی و فراتجربی یک چیز کاملاً علمی است؛ ولی خب حالا دیگر دانش‌آموزها یا بعضی‌ها هستند تحت‌تأثیر قرار می‌گیرند تا بگویی big bang، هاوکینگ، داوکینز، انرژی کیهانی، جهان‌های موازی یک‌دفعه فکر می‌کنند یک چیز علمی دارند می‌شنوند. اگر کسی خواست بیشتر علاقه پیدا کند در قسمت دوم بحث «علم و نور» من کامل توضیح داده‌ام که علم به این نتیجه رسیده است که هفتاد درصد جهان امروز دارک‌متال است؛ یعنی ما اصلاً هیچ اطلاعی نداریم و علم امروز به این نتیجه رسیده که ما هیچ چیز ثابت‌‌شده نداریم همه چیز نظریه است که قابل رد است. حالا کاری به این نداریم. از این هم سریع بگذریم.

قسمت سوم در کفر «نفی صفات خداست» که نه خدا هست؛ اما خدا خدایی است که این صفاتی که شما می‌گویید را ندارد، خدایی را  گذاشته‌اند که این خدا هیچ تأثیری ندارد، شاید فقط خلق کرده است یا مثلاً هر جای جهان تاریک بود می‌گوییم این کار خداست و خدا رفته است، خدا هیچ تأثیری ندارد، صفات و تجلی ندارد. این هم کفر است؛ یعنی آدم نمی‌تواند بگوید خدا هست؛ اما صفات ندارد و صفاتش جاری و ساری نیست.

»با بزرگترین گناهان تاریخ می‌توانید به سمت خدا برگردید؛ اما با ذره‌ای کفر نمی‌توانید
چهارم از کفر که در این زمانه خیلی دارد ابتلایش زیاد می‌شود «نفی اوامر الهی» است. من بارها به‌عنوان آدمی که خودش گنه‌کار است خدمتتان عرض کردم که عزیز من گناه می‌کنی، بگو من بدم گناه می‌کنم، نگو گناه نیست! می‌روی در کفر! آخر ما که نمی‌توانیم دائم بنشینیم خدایی را این‌قدر بزرگ و عجیب‌‌غریب فرض کنیم که هیچ تفاوتی برایش ندارد من چگونه رفتار کنم. چقدر این خدا بد است! هیچ فرقی برایش نمی‌کند که من خوب باشم یا بد. اسمم را خلیفه‌الله گذاشته است برایش هیچ تفاوتی ندارد در دنیا چه کارهایی بکنم، چه کارهایی نکنم. تا می‌گویم چرا این کار را کردی؟ می‌گوید ای آقا دینداری به این نیست که!  پس دین‌داری به چه هست ؟ دینداری یعنی چه؟ دینداری یعنی اطاعت اوامر الهی و اینکه بدانی امر خدا درست است. من گناه می‌کنم، قبول. دقت کنید کسی هزارتا گناه می‌کند؛ اما مؤمن است کافر نشده است ولی کسی داریم یک گناه می‌کند کافر است، یک گناه! برای چه؟ برای اینکه می‌گوید این امر خدا نیست. انکار اوامر الهی کفر است و این خیلی باب شده است.

دزدیدن دوزار گناه است، دزد هستی، خب، اینکه در این مملکت دارند شتر با بارش، با شتربان و زمین زیرش و آسمان بالایش را می‌برند دلیل بر این نمی‌شود که بگویی این دوزار دزدی نیست. مثالی زدم که به هیچکس برنخورد. این دوزار هم دزدی است. در آخرالزمان انجام گناهان بزرگ برای گناهان کوچک تغییر ماهیت ایجاد نمی‌کند که بگوییم نه چون گناهان بزرگ خیلی باب شده است پس دیگر گناهان کوچک، گناه نیست. تا حرف می‌زنی می‌گوید آقا برو او را جمع کن. مگر من مسئول جمع‌کردن گناهانم. دارم بهت می‌گویم الکی الکی در  کفر نرو. قسمت چهارم، نفی یعنی پوشاندن اوامر و نواهی الهی است و بعد از این من باز هم دارم خدمتتان می‌گویم ببین این دستمال‌کاغذی چقدر می‌ارزد؟ خیلی دقت کن. من الآن می‌خواهم این را از بیت‌المال بدزدم در جیبم بگذارم. اولاً  این گناه است ولو اینکه کسی بیت‌المال را از زیر نقب (تونل) زده باشد و پایین بکشد. این هم گناه است. دوماً من این را بردارم به مردم اعلام کنم که چون آنجا زیر بیت‌المال نقب زده‌اند و دارند پایین می‌کشند من این را بردارم، بدانید گناه نیست! این از کفر بالاتر است. دستمال‌کاغذی را دزدیده‌ای، در جیبت گذاشته‌ای، ارزش هم ندارد، بگو گناه کردم، قایم کن مردم نبینند بر گناه جَری بشوند.
خواهر من حجابت می‌خواهد کم بشود، به‌درک که می‌خواهد کم بشود. چرا نسبت به بی‌حجابی مردم را جری می‌کنی؟ چرا عادی‌سازی گناه می‌کنی؟ برادر می‌خواهی دروغ بگویی، دروغ بگو، به‌درک! برای چه اعلام می‌کنی؟ من دروغ می‌گویم شما هم یاد بگیرید دروغ بگویید. خجالت بکش! فکر می‌کنی تا کی زنده‌ای بدبخت؟! خیلی عجیب است در آخرالزمان حسن و قبح گناهان عوض می‌شود، در تاریخ ما نداریم کسی با خدا مخالفت کند، هر روز هم بیاید اعلام کند، بقیه هم بیایند زیرش بنویسند دمت گرم بابا ایول! در تاریخ این مدل برخورد با گناه را نداریم! این مال آخرالزمان است و خیلی تأثیر منفی بر جامعه و اجتماع دارد. در باب کفر رفت و امام‌صادق‌(ع) می‌فرمایند شمایی که امید دارید سمت خدا برگردید منِ امام‌صادق‌‌‌ دارم به شما می‌گویم با بزرگترین گناهان تاریخ می‌توانید به سمت خدا برگردید؛ اما با ذره‌ای کفر نمی‌توانید برگردید. چرا کافر می‌شوی؟! گناه کن. گناه کن چرا کافر می‌شوی؟! و اگر من هم این‌ها را نگویم دارم کفر انجام می‌دهم. بیایم اینجا بنشینم بگویم حالا این شب جمعه‌ای این بچه‌ها اذیت نشوند، چهارتا هم بعداً می‌شنوند و… خب من هم کافرم چون گفت کفر یعنی پوشاندن حقیقت. برای چه کافری؟ که چهار نفر بگویند باریک‌‌الله دمش گرم! درود به شرفش می‌فهمد. نه آقا من نمی‌فهمم ، من خیلی احمقم، هیچ چیز نمی‌فهمم، آن‌قدری که می‌فهمم این است که گناه ولو خروار، راه برگشت را نمی‌بندد؛ اما کفر راه برگشت را سد می‌کند و کفر یعنی پوشاندن حقیقت. خدا همه‌مان را از همه بلایای آخرالزمان حفظ کند.
به خودم نه، به گنده‌تر از خودم یک پرهیز بدهم که اگر قرار باشد امام زمانم مثلاً فرض کنید من در زمان امام‌صادق‌(ع) هستم. ایشان به من نمایندگی تام در شیراز بدهد. نمایندگی تام! یعنی چه؟ یعنی بگوید هر چه پول، خمس، زکات و … بهت دادند منِ امام‌صادق‌‌‌ نوشته‌ام تو برو هر جوری دوست داری خرج کن. به شیعیان شیراز بگوید هر سؤالی داشتید لازم نیست جای من بیایید، آقای انجوی در شیراز است بروید از او سؤال کنید. الآن من خودم را در این مکان فرض کردم تو هم خودت را در همین مکان فرض کن. همین مکان! چه باید باشیم که امام‌صادق‌(ع) این‌جوری روی ما حساب کند؟! در چه جایگاه معنوی باید باشیم که امام‌صادق‌(ع) این‌جوری روی ما حساب کند؟! من الآن هیچ کسی در ذهنم نمی‌آید که این جایگاه را داشته باشد، در شیراز بگوییم خیالمان راحت است او می‌تواند برود به امام‌صادق‌(ع) بگوید من هستم. در تاریخ همین آدم بوده است. همین آدم در تاریخ بوده؛ یعنی امام‌صادق‌(ع) این‌قدر روی او حساب می‌کرده به مردم گفته خمس، زکات و … را به ایشان بدهید، هر کاری دوست دارد می‌کند، او نماینده تام‌الاختیار من است. امام معصوم! به او گفتند امام‌(ع) فوت کرده است. یک‌دفعه به ذهنش گذشت که این همه اموال را امام‌(ع) در اختیار من قرار داده، اگر امام بعدی بگوید تو دیگر نماینده نیستی همه را از من می‌گیرد. فرقه واقفیه تأسیس کرده است. گفت دیگر بعد از امام قبلی خداوند صلاح ندانسته است امامی بگذارد و خلاصه ما دیگر نماینده تام‌الاختیاریم. فکر نکن که هیچ‌ آدمی هیچ‌وقت کافر نمی‌شود. او یک‌دفعه یک‌شبه تصمیم گرفت کافر بشود. از نماینده مورد اعتماد امام‌صادق(ع) تا کافری چقدر راه است؟ یک لغزش نفسانی که همین آدم اگر کل پول‌هایی که همان موقع دستش بود را می‌دزدید بعد هم در می‌رفت عین زمانی که همین پول‌ها را ابن‌عباس از امیرالمؤمنین‌(ع) دزدید و در رفت، خب، اگر او هم در می‌رفت؛ ولی می‌گفت که من دزدم، آقا من کم آوردم، دزدم، می‌توانست برگردد؛ اما آدمی که حقیقت را می‌پوشاند، نمی‌گوید من دزدم، می‌گوید امام(ع) جانشین ندارد، این کافر است و به همین اندازه که او در نار و آتش خالد است ما هم به همان اندازه کوچکش به همان مدت‌زمان‌ خالدیم اگر در این زمینه برویم.

»وقتی دین را دنیایی ترویج می‌کنی آخرش کفر است
خب بعد به سمت قسمت بعدیش آمد که بالأخره حالا این کفرهایی که شما گفتید آیا نوع دیگری هم دارد؟  نوع پنجمی دارد که متأسفانه از این نوع چهارم به‌شدت مبتلابه‌تر است که جدید هم اختراع نشده، آن دهریه که زمان امام‌باقر‌(ع) حتی امام‌سجاد‌(ع) حتی زمان رسول خدا(ص) و تا الی آخر ادامه داشت بعد در عربی به العلمانیه تبدیل شد. دهریه یعنی روزگارمحوری و زمان‌محوری به العلمانیه تبدیل شد یعنی دنیامحوری بعد رفت در غرب به سکولاریزم ترجمه شد. یکی دیگر از انواع کفر این است. گفتیم کفر یعنی پوشاندن. پوشاندن یک قسمت مهم از زندگیت و یک قسمت مهم از خلقت تحت‌عنوان آخرت با بها‌دادن صددرصدی به دنیا. سکولاریزم حالا اسمش هر چه هست خیلی مهم نیست، دهریه همین را می‌گفت دیگر، اصالت دنیا. این هم کفر است. برادر و خواهرِ مؤمنِ نمازشب‌خوانِ همه‌چی‌ ردیفِ درجه یکِ حزب‌الهیِ ولاییِ رزمنده جانباز هرچه می‌خواهی باشی اگر امروز که پنج‌شنبه است را فقط در دنیا زندگی کردی برای دنیا و برای آخرتت هیچ سودی نفرستادی این کفر است، اگر حواست به آخرتت نباشد.

عین جملات را دقت کنید، می‌گوید آن کس که از رسیدن به آرزوهای دنیا ناامید و حسرت‌مند می‌شود، غصه به دل می‌گیرد و افسرده می‌شود بر شعبه‌ای از کفر است چون اصل را بر دنیا قرار داده است. این دقیقاً همین معناست، ندیدن آخرت. من هیچ حسابی نمی‌کنم، درد می‌آید دقیق همان‌قدر درد می‌کشم که انگار هیچ آخرتی وجود ندارد و این درد هیچ تأثیری در آخرت من ندارد، لذت می‌آید چنان لذت را احاطه می‌کنم و تا آخرین قطره‌اش را هورت می‌کشم که انگار هیچ لذتی را نباید تقسیم کنم که آخرتی باشد و مثلاً به ما چیزی برسد چون اصلاً روی آخرت حساب نمی‌کنم و کار این‌قدر جلو می‌رود که الآن می‌رسیم به اینکه معنای حقیقی دهریه یا العلمانیه یا سکولاریزم در آخرالزمان به اینجا می‌رسد که مردم دین را واسطه رسیدن به دنیا قرار می‌دهند؛ یعنی یک‌دفعه می‌بینی دین رسماً به بازار دین تبدیل شده، هیچ‌کس حتی ذره‌ای دین برای آخرت ندارد. حتی ذره‌ای! یعنی طرف دین هم برای آخرت ندارد، رسماً برای دنیایش است، حساب می‌کند دیگر، قشنگ حساب می‌کند.
می‌گفت رفتیم جایی صحبت کنیم. بعد از جلسه طرف آمد، دستش هم این‌جوری در جیبش بود، گفت حاج‌آقا چقدر شد؟ می‌گفت اولش که من ناراحت شدم، بهم بر خورد گفتم یعنی چه حاج‌آقا چقدر شد مگر خربزه خریده‌ای مرد حسابی! آمده‌ایم حرف دین را زده‌ایم. می‌گفت بعد کمی فکر کردم دیدم همین است فقط دست در جیب نمی‌کنند بگویند حاج‌آقا چقدر شد؟ پشت پرده همین است همه دین داریم برای چقدر شد. چقدر می‌شود؟ چی می‌رسد؟ همه برای این دین داریم. عکس می‌گذارند آقای فلانی در دوره روحانی، آقای فلانی در دوره رئیسی، نگاه می‌کنی می‌بینی در دوره روحانی یک تیپ است در دوره رئیسی یک تیپ دیگر. من نمی‌دانم در این سه ماه پیشانیشان را چطوری داغ می‌زنند؟ راهی دارد؟ من نمی‌دانم شاید جدیدا در همین عملیات‌های پوستی که انجام می‌دهند، دماغ را بالا می‌دهند یا پایین، آنجا هم چیزی می‌زنند دیگر. در یک ماه! «من جرّب المجرّب حلّت به الندامه» می‌گوید ببین، چی ببینم عزیزم؟ سیستم آخرالزمان این‌طوری است. «الناسُ عبیدُ الدنیا» اصلاً مدل همین است؛ یعنی اگر می‌خواهی به کسی بگویی که با دین باش باید بتوانی برایش سود مادی دین را شرح بدهی وگرنه اصلاً سراغ دین نمی‌آید برای همین روی صندوق صدقات نوشته است که صدقه هفتاد بلا را دفع می‌کند، سر عوارضی تهران به قم بزرگ زده است، در چشمت و پشتش مفهوم این جمله این است که خاک بر سرت کنن بدبخت صدقه ندهی در راه تصادف می‌کنی وگرنه تو صدقه نمی‌دهی.
و در آخرالزمان کار به جایی رسیده است که ما اصلاً نمی‌توانیم متن دین را بگوییم مگر اینکه قبلش سود دین را مشخص کنیم. سود دین! دقیق! اصلاً سود  «تو نیکی می‌کن و در دجله انداز» که روز قیامت بشود یا این را نخور آنجا بهت می‌دهند، این‌ها دیگر اصلاً، سود! سود زود بازده! ده سال دیگر گیرت می‌آید را هم کسی دیگر قبول نمی‌کند. همین الآن! بعد چه می‌شود؟ دین مجبور می‌شود، وقتی بازار است سراغ غش می‌رود دیگر، اصلاً در بازار شما بدون غش در معامله و تبلیغات فروش نداری، بدون نورافکن، نورپردازی، تمیزکردن و رنگ‌کردن سود نداری. در آخرالزمان کار به جایی می‌رسد ارائه دین دست بازاری‌ها می‌افتد برای اینکه بازاری‌ها بلدند چگونه دین را ارائه بدهند همه بگویند به‌به! ماشاالله! احسنت! مثلاً الآن می‌خواهم صحبت کنم نگاه کنم ببینم در جلسه پدر بیشتر است یا پسر، اگر پدر بیشتر است حقوق والدین می‌گویم همه هم می‌گویند احسنت! به‌به! یک نگاه هم به پسرش می‌کند می‌گوید گوش بده حاج‌آقا با تو است. پسر در جلسه بیشتر است حقوق بچه باید بگوییم که همه بگویند احسنت. خیلی وضع خراب است. همه این شدیم. همه مجبوریم دین را جوری جلوه بدهیم که بپسندند. از چه نظر؟ از نظر اینکه بالأخره برایشان سود دنیایی داشته باشد. سود دنیایی باید داشته باشد!
آقا تو چرا این‌جوری رفتار می‌کنی؟ اگر بعداً که بزرگ شدی این رفتار را بچه‌هایت با تو کردند چه کار می‌خواهی بکنی؟ سریع ترک می‌کند. تو چرا خیانت می‌کنی؟ خیانت کنی بهت خیانت می‌شود، سریع ترک می‌کند. اصلاً نمی‌توانی بگویی این کار زشت است، بد است، غیراخلاقی و غیرانسانی است، قیامتی وجود دارد. اصلاً اسم جهنم را نمی‌توانی بیاوری! در آخرالزمان اصلاً جهنم نداریم. جهنم! برای چه؟ برای اینکه مدل این است. آقا سکولاریزم که می‌گویند یعنی چه پس؟ همه هم مشت‌ها را گره می‌کنیم «مرگ بر سکولار» معنی‌اش چیست پس؟ اگر تو حتی دیندار باشی برای رسیدن به دنیا تو هم همین العلمانیه و دهری‌مسلکی، همینی.
و این از شعبات کفر است که انسان هر کاری را انجام بدهد بک‌گراند (زمینه) ذهنی‌اش این باشد که دنیا آخر ماجرا است من باید حتماً نتیجه‌اش را در دنیا ببینم. حتماً! و جالب این است که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند این مدل آدم‌هایی که به سراب دل می‌بندند و گمان می‌کنند که پایان دنیا بالأخره چشمه‌ای خواهد بود، خواهند نشست، آفتابی خواهند گرفت، لذتی خواهند برد، دنیا دقیقاً آن‌ها را ناامید می‌کند و بعد یک‌دفعه از مسیر دین رفته است دیگر مثلاً صدقه را بدهم بلا رفع شود چون به این دلیل رفته می‌گوید دقیقاً دنیا آن‌ها را ناامید می‌کند و اتفاقاً بلا می‌آید و بدبختانه این است که این پروژه‌ای که شیطان چیده بود نتیجه می‌دهد، او یک‌دفعه نسبت به دین بر می‌گردد. وقتی دین را دنیایی ترویج می‌کنی آخرش کفر است چون اولش کفر است چون اصلا بنا نبوده دین برای دنیایی که الآن هستیم باشد. بله دنیایی که الی‌الابد است که امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرمایند این مدل غیر از یأس، افسردگی و ناامیدی چیزی نخواهد داشت و آخرش هم هر چه باشد چون اولش کفر بوده آخرش هم کفر است. این مدلی که بچه‌ات را  داری دیندار می‌کنی آخرش هم بی‌‌دینی است. این مدلی که داری دانش‌آموزت و متربی‌ات را تربیت می‌کنی، که همه‌اش داری به او جوری نشان می‌دهی که دین خیلی برای دنیای تو مفید است و برای او دنیا را فقط همین سی‌چهل‌سال جلوه می‌دهی و اصلاً توجیهش نمی‌کنی که هر چقدر هم من به تو بگویم اصل اینجاست، قدر بدان، خوش باش، قدر لحظه‌ها را بدان، دنبال آرزوهایت بدو، صبح که بلند می‌شوی این‌جوری کن، شب با کله بیا زمین، روی بالشتت قلب بکش، زیرت کوفت بکش، بالایت این‌طوری باشد، هر چه بهش بگویی او به آن سرازیری وداع با دنیا می‌رسد بر می‌گردد پشت سرش را نگاه می‌کند می‌فهمد چه کلاهی سرش گذاشته‌ای. بالأخره برمی‌گردد، زنده باشی جبهه می‌گیرد، مرده باشی به قبرت لعنت می‌فرستد که چرا به من نگفتی. چرا نگفتی؟!
آیه‌اش را بخوانیم، سوره عنکبوت آیه ۲۵. این کفری که دارم به شما می‌گویم، می‌گوید باید شما این چیزها را برای خودتان تکرار کنید. دقت کنید: «وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ ثُمَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ وَيَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضًا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ» کسانی که الآن دور همدیگر نشسته‌اند، این او را لایک می‌کند، او این را تشویق می‌کند، دمت گرم، هی گناه را گناه نمی‌دانند، هی اصالت را بر دنیا می‌دانند، هی دارند حقیقت را می‌پوشانند. الآن نبین دور همدیگر نشسته‌اند این او را بالا می‌آورد، او این را هُل می‌دهد، او این را بالا می‌آورد، این او را تشویق می‌کند ، او در مخالفت با خدا این را تحسین می‌کند. این‌ها را الآن نبین. این‌ها به آن سرازیری می رسند، پشت سرشان را نگاه می‌کنند، حتی قبل از مردن می‌گویند آن‌ها به همدیگر کفر می‌ورزند و روز قیامت همدیگر را لعنت می‌کنند که ما دوتا پایه همدیگر شدیم برای اینکه فراموش کنیم قیامتی وجود دارد. نشستیم گفتیم این حرف‌ها حرف‌های آخوندهاست معلوم نیست چه خبر است! ول کن بابا! جلسه قبلی برایتان گفتم کار به جایی رسیده هیچ‌وقت نمی‌توانی حرف مرگ، قبر، قیامت و حساب‌کتاب بزنی تا حرف می‌زنی بهانه‌ای برای مخالفت هست یک روز می‌گویند با این وضعیت اقتصادی وقت این حرف‌هاست، یک روز می‌‌گویند آقا شما نمی‌توانید ببینید مردم شاد باشند. مگر نمی‌گوید کفر یعنی پوشاندن حقیقت، در آخرالزمان دارند حقیقت را با همه چیز می‌پوشانند.
 این چوب ده‌برابر من عمر می‌کند، بیست‌تای دیگر می‌آیند روی این می‌نشینند من چقدر باید دلم خوش باشد این بالا بنشینم ملت کف بزنند که حقیقت را نگویم. که آقا خیلی‌هایمان داریم اشتباه می‌کنیم، بچه‌مؤمن‌ها دارند اشتباه می‌کنند. مسیر دینداری این نیست. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند این‌قدر به بچه‌هایتان اصرار نکنید برای اینکه در دنیا باید و حق توست از همه چیز لذت ببری بعد نمی‌توانی جمعش کنی. اصلاً خدا همچین حقی برای انسان‌ها قائل نشده، اصلاً خدا هیچ‌ جا در هیچ دینی نگفته که تو را خلق کرده‌ام بپری هرچه دستت می‌رسد استفاده کنی و لذت ببری، اصلاً برای این خلقت نکردم. به فارسی، عربی، عبری همه‌مدل من گفته‌ام که راهرویی است در مسیر که داری می‌آیی جیب‌هایت را پر کن بیا. اصلاً بهت نگفتم آنجا بِچَر. من کی گفتم! نگفتم بچه‌هایت را این‌جوری بار بیاور. نگفتم این‌جوری دین را جلوه بده. نگفتم یک‌جوری از دین صحبت کن که اصلاً برای خدا هیچ فرقی نمی‌کند من این اوامر و نواهی‌اش را رعایت کنم یا نکنم. نگفتم خدا را جوری معرفی کن که اصلاً هیچ تعصبی روی حرف‌هایش نداشته باشد که شش جای قرآن گفته است که غیرت من را امتحان نکنید من خیلی روی حرف‌هایی که می‌زنم متعصبم. خیلی متعصبم! اگر می‌گویم نه، تا آخرالزمان نه است، اگر هم می‌گویم آره، آره است. کی به شما گفته من را این‌جوری تفسیر کنید؟!

 

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید