امروز 1 خرداد 1404 - 23 ذو القعدة 1446
خواندنی ها

متن سخنرانی _ شرح سوره واقعه(5)

26 اردیبهشت 1404 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: شرح سوره واقعه

یا رافع
متن سخنرانی
سید محمد انجوی‌نژاد
موضوع: شرح سوره واقعه – قسمت پنجم
تاریخ: 1403/12/17

 

 

عناوین اصلی:
》مروری بر خدمات و مجاهدت‌های آیت‌الله ربانی
》اصحاب الیمین؛ نجات یافتگانی که مدیون فضل خدایند، نه اعمالشان!
》خوبی‌ها را ببین تا رشد کنی
》آدم‌ها به‌اندازه دانسته‌هایشان بازخواست می‌شوند

 

 

》مروری بر خدمات و مجاهدت‌های آیت‌الله ربانی
مرحوم آیت‌الله شهید ربانی از بزرگان انقلاب و مبارزین قبل از انقلاب بودند. از افتخارات استان فارس و شیراز، از مجتهدین مسلم با تألیفات بسیار زیاد و قابل استفاده است. ایشان قبل از انقلاب دوازده بار توسط ساواک دستگیر شدند. تحت آزار، شکنجه و حبس قرار گرفتند. جزء مبارزینی بودند که تعداد زیادی دستگیری در پرونده‌شان بود. ایشان یک انجمن، تحت‌عنوان 《انجمن سری》تأسیس کردند که این انجمن کار مبارزه با رژیم ستم‌شاهی را به‌صورت مخفیانه انجام می‌داد و به همین دلیل به‌شدت مورد توجه دستگاه امنیتی ساواک بودند. همان‌طور که می‌دانید حضرت امام(ره) تا موقع حیاتِ آیت‌الله بروجردی به‌احترام ایشان رساله بیرون ندادند و آن زمان خیلی از مراجع رساله داشتند. بعد از رحلت آقای بروجردی خب طبیعتا مردم به کسانی مراجعه می‌کنند که رساله دارند، مرحوم شهید آیت‌الله ربانی جزء کسانی بودند که راجع‌به مرجعیت حضرت امام(ره) بعد از مرحوم آقای بروجردی خیلی فعالیت کرد و موفق هم شد به نتیجه برسد. جزء باقیات صالحات ایشان است که خب طبيعتا وقتی ملتی مرجعی را انتخاب می‌کند نگاهشان به آن مرجع از یک روحانی که مجتهد است و مرجع نیست، خیلی قوی‌تر می‌شود و این در نفوذ امام(ره) در ایران و استان فارس و در بحث انقلاب اسلامی خیلی تأثیر داشت. بعد از انقلاب نماینده امام(ره) در استان فارس، نماینده ویژه امام(ره) برای مشکلات رزمی و فرهنگی کردستان، عضو فعال خبرگان، شورای نگهبان، جامعه مدرسین قم و بعد هم در هفدهم اسفندماه ۱۳۶۰ بعد از اینکه چندین بار توسط منافقین مورد سوءقصد واقع شد در جاده بودند که به شهادت می‌رسند.

 

》اصحاب الیمین؛ نجات یافتگانی که مدیون فضل خدایند، نه اعمالشان!
در شرح سوره واقعه《وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾ أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ﴿١٢﴾ ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿١٣﴾ وَقَلِیلٌ مِنَ الآخِرِینَ ﴿١٤﴾》 تا اینجا را شرح دادیم به این آیه رسیدیم: 《وَأَصْحَابُ الْیَمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیَمِینِ》این را هم شرح دادیم که اصحاب‌الیمین چه کسانی هستند. چندتا نکته هنوز مانده که خدمتتان عرض می‌کنم. در بحث السابقون فرمودند 《بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ》یعنی دلیل توجه خداوند تبارک و تعالی به السابقون با آن شرایطی که خدمتتان عرض کردم 《بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ》است. به‌خاطر عمل‌هایی که انجام دادند. اما در اصحاب‌الیمین این را نمی‌گوید؛ یعنی خداوند روی اعمال اصحاب‌الیمین حساب نمی‌کند. بالأخره السابقون شهدا، بزرگان و اهل‌بیت(ع) هستند. آن‌ها کسانی هستند که اَعمال‌های قابل اعتنا دارند. به اصحاب‌الیمین که می‌رسد می‌فرمايند او دیگر《بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ》ندارد. اینجا فقط فضل الهی است؛ یعنی فقط و فقط خداوند تبارک و تعالی به اعمالشان برکت می‌دهد.

 

》خوبی‌ها را ببین تا رشد کنی
《ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿٣٩﴾ وَثُلَّةٌ مِنَ الآخِرِینَ》آن‌ها هم باز عده کمی از اول و کم‌تر از آخر هستند. خب خیلی‌ها می‌گویند این قضیه کم و کم‌تر و ثله که در قرآن می‌گوید چه داستانی است؟ مرحوم آقای دولابی مطلبی دارند که این مطلب را من یکی‌دوبار نقل کردم بعد به من گفتند چرا همچین حرفی را زدی، گفتم دارم نظر آقای دولابی را می‌گویم. من که نگفتم قطعا درست است یا غلط. ایشان در همین نگاه این‌مدلی به آیات قرآن می‌فرمودند که خداوند در هدفِ خلقت انسان‌ها ورشکست شد. شکست خورد. خدا انسان را خلق کرد که خلیفه‌الله باشد خودش دارد می‌گوید《ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿١٣﴾ وَقَلِیلٌ مِنَ الآخِرِینَ》این یک نگاه به این آیات است که من نه می‌دانم درست است و نه می‌دانم غلط است، نه امثال من در مقام نقد یا تأیید آقای دولابی صلاحیت داریم. بالأخره یک نگاه است. اما آن چیزی که ما می‌توانیم برداشت کنیم که علامه طباطبایی همچین برداشتی دارند این است که خدا در اغلب آیات قرآن این‌مدلی گفته 《قَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ》 می‌گوید آن‌ها کم هستند؛ اما این ثله گفتن یعنی اینکه ببینید در هر روزگاری، از اولین یعنی از زمان پیغمبر اول، از زمان نوادگان آدم و حوا، هابیل و … تا آخرین که الان ما هستیم چون پیامبر(ص) فرموده‌اند من پیغمبر آخرالزمان هستم، آدم‌ها می‌توانند خوب باشند، می‌توانند السابقون، مقربین یا اصحاب‌الیمین باشند.

اگر آدمی در روز قیامت بگوید من سال ۱۴۰۳ نه در ایران، در فلان کشور به‌شدت ضددین مثلا فرانسه [زندگی کرده‌ام.] دیگر از فرانسه که لائیک‌تر نداریم که با دین مقابله می‌کنند، هیچ کشوری در جهان اندازه فرانسه با دین مقابله نمی‌کند، اگر در بدترین قسمت فرانسه هم شما زندگی کرده باشی، تو را به شب اول قبر ببرند، خداوند از همان محله‌ات آدمی را بهت نشان می‌دهد که این آدم توانسته خوب باشد. نه پیغمبر بوده، نه امام بوده، نه بهش وحی می‌شده، نه بهش الهام می‌شده و نه امداد غیبی؛ ولی توانسته خوب باشد. ما در روایاتمان داریم، که البته ممکن است این روایت در طول تاریخ اتفاق افتاده باشد، فرض گرفته‌اند، که به نظر من این فرض اتفاق هم افتاده، که اگر انسانی در یک جزیره وسط یک اقیانوس به دنیا بیاید، در پنجاه، شصت، هفتاد سال زندگی‌اش از آن جزیره ‌نتواند خارج بشود، کسی هم به آن جزیره داخل نشود، مثلا یک کشتی غرق شده، این آدم با پدر و مادرش نجات پیدا کرده‌اند به جزیره رسیده‌اند، چهارسالش که بوده گرگ پدر و مادرش را خورده. مثال است. این از آن اگرهایی است که احتمالش هم زیاد است. می‌فرمایند ذات این آدم طوری خلق شده می‌تواند شخصا تا حد نبوت خودش را بالا بکشد. آن مطلب پیامبر درون و پیامبر بیرون که می‌گویند. پیامبر درونش می‌تواند این کار را بکند. شما در محله‌ای در فرانسه هستی که امکان ارتباط با خیلی از خوب‌ها، خوبی‌ها و معارف را داری، روز قیامت اصلا قبول نمی‌کنند که بگویی نشد.

قرآن کریم در این آیه می‌گوید نشد ندارد. اگر کسی دنبال خوبی‌ها بگردد پیدا می‌کند و اگر کسی بر بام کعبه متولد بشود، همان جا هم زندگی کند، هیچکس هم با او ارتباط نداشته باشد اگر بخواهد دنبال بدی‌ها بگردد او هم می‌تواند بدی را پیدا کند. موضوع اصلی در جوامع ما این است که ما دنبال خوبی بگردیم یا دنبال بدی، هردو کاملا وجود دارد. اگر انسانی دنبال خوبی‌ها بگردد به همان درجه‌ای می‌رسد که می‌فهمد بالأخره از من خوب‌تر وجود دارد و من از نظر معنوی قابل رشد هستم. دنبال بدی‌ها بگردد، می‌گوید از ما بدتر هم وجود دارد، در این مملکت دارند شتر را با بارش می‌برند، حالا تو به ده میلیون اختلاس ما گیر داده‌ای. کاملا توجیه می‌کند. اگر ما به خوبی‌ها نگاه کنیم همیشه خودمان را مقصر می‌دانیم و رشد می‌کنیم اگر به بدی‌ها نگاه کنیم همیشه خدا و جامعه را مقصر می‌دانیم، رشد هم نمی‌کنیم، ترقی معکوس می‌کنیم. موضوع این است که ما دنبال چه بگردیم. برخی برای اینکه خوب‌ها یا خوبی‌ها را ببینند نه‌تنها کورند و نمی‌گردند بلکه اگر هم ببینند اَنگ می‌زنند. ای بابا! واعظان کین جلوه بر محراب و منبر می‌کنند چون به خلوت می‌روند! خیلی‌خب برادر!
شعرت هم درست، راجع‌به آن واعظان هم درست داری می‌گویی؛ اما تو الان خودت بنشین با خودت فکر کن ببین داری رشد می‌کنی یا داری ترقی معکوس می‌کنی. اگر داری رشد می‌کنی همین شعر را تا تهش بخوان مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس، تا ته حافظ را هم برو بخوان، بعد هم برو مثنوی بخوان؛ اما اگر می‌بینی این بهانه‌ایست برای توجیه سطح پایین معنوی‌ات، تو داری در پازل شیطان بازی می‌کنی.

بله آدم وقتی به دنیا نگاه می‌کند احساس می‌کند آدم خوبیست. چرا؟ چون 《وَقَلِیلٌ مِنَ الآخِرِینَ》تو به کثیر داری نگاه می‌کنی، کثیر را نه نگاه کن نه سرچ کن، بگرد قلیل را پیدا کن. برای هر کاری در دنیا ما دوست داریم که مُد دست ما باشد؛ یعنی جزء قلیل باشیم، لباس و غذا که می‌خواهد انتخاب کند جزء قلیل است، می‌رود در قلیل می‌گردد. به اخلاق، دین و معرفت که می‌خواهد برسد می‌رود در کثیر می‌گردد. یک رشته می‌خواهد انتخاب کند، یک زن می‌خواهد بگیرد، یک شوهر می‌خواهد بکند، یک بچه می‌خواهد بزرگ کند سعی می‌کند بچه‌اش جزء استثناءها باشد. در همه چیز دوست دارد این‌قدر نمونه باشد؛ اما به معارف و دین که می‌رسد یک‌دفعه نگاهش کلان می‌شود که ببین در مملکت و جهان چه خبر است اگر قرار باشد خدا ما را به جهنم ببرد دیگر کی را می‌خواهد به بهشت ببرد. ببینید این نگاه، نگاهیست که این آیات قرآن دارد نفی می‌کند. علامه‌طباطبایی ذیل این 《ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿١٣﴾ وَقَلِیلٌ مِنَ الآخِرِینَ》می‌گوید، دارد نفی می‌کند. ضمن اینکه آن ثله اول هم ثله‌‌ای نبوده، بالأخره شما ببینید از زمان پیغمبر(ص) می‌گفتند《ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ》 به سقیفه رسید، چهار نفر پشت سر امیرالمؤمنین(ع) ماندند. همچین تعداد آن‌ها هم زیاد نبوده. به‌نسبت دارد می‌گوید. به‌نسبت فرهنگ و خیلی چیزهای دیگر. آن اعرابی بدوی که هیچ‌وقت هم هیچ معارفی را نداشته؛ اما توانسته خودش را حفظ کند را جزء همان ثله حساب می‌کند.

در آخرالزمان عقل این‌قدر رشد می‌کند که ما دیگر در بحث دین عوام نداریم. همه یا این‌ورند یا آن‌ور، وسط خیلی نداریم. من این خاطره تکراری را خدمتتان عرض کنم که ما نوجوان بودیم، سه‌شنبه‌ها به مسجد آیت‌الله حکیم سبزواری در خیابان طبرسی مشهد، خدمت ایشان می‌رفتیم. الان هم اسم کوچه، حاج‌حکیم سبزواری است. ما دوتا خاطره خوب از ایشان داریم. خاطره اول را باید در شب خاطره شهدا تعریف کرد، خاطره دوم که مال سال ۶۶ است اینکه ما خیلی تند و انقلابی بودیم، البته انقلابی کلمه خوبی است، همان تند را بگوییم. خیلی تند بودیم. بعد رفتیم گفتیم حاج‌آقا این چه وضع خیابان‌های مشهد است! خیابان‌ها را گند برداشته است! فکری به حالش بکنید. ایشان نگاهی کرد گفت من زیاد از خیابان‌ها رد می‌شوم همه چیز خوب است. ما هم لبخندی زدیم، یک پوزخند یواشکی و بیرون آمدیم، بعد گفتیم حاج‌آقا با بنز شیشه‌دودی می‌رود فکر می‌کند همه چادر پوشیده‌اند. ده سال گذشت تا بفهمیم که خوبان چه مدلی‌اند.《منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن / منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن》چشم آن‌ها خوبی را سرچ می‌کند. طرف می‌آید می‌گوید آقا پاچه‌ها چهارسانتی‌متر [بالاتر آمده]‌. اندازه می‌گیرد. می‌گویم تو چقدر دقیقی! می‌گوید حاجی این هفته شد ۶ سانتی‌متر. ببینید بحث من اصلا اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی نیست. بحثم یک بحث دیگر است. بحث سر این است که می‌گوییم آدم‌ها اگر خوبی را سرچ کنند خوبی را می‌بینند، بدی را سرچ کنند بدی را می‌بینند. وقتی خوبی را می‌بینند نسبت‌به خوبی خودشان شرمنده می‌شوند و رشد می‌کنند و وقتی بدی را می‌بینند نسبت‌به خوبی خودشان امیدوار می‌شوند و پایین می‌روند. خوبی‌ها را ببین. در این قضیه دانشگاه صنعتی‌شریف صدهزارتا کلیپ زدند که آقا آن‌ها فلانند، پانصدتا آدم! شب قدر چهارهزارتایشان می‌آیند، اصلا نمی‌بینند. اصلا خوبی نشر داده نمی‌شود، تکثیر نمی‌شود. چرا؟ چون شیطان نمی‌گذارد. شیطان بدی را تکثیر می‌کند. پس اشکالش همین است.

 

》آدم‌ها به‌اندازه دانسته‌هایشان بازخواست می‌شوند
به این دو روایت خیلی دقت کنید چون من یک هدف از این دو روایت که پشت سر هم می‌آید دارم که خیلی برایتان مفید است. امام‌صادق(ع) می‌فرمايند این اُمتی که خدا می‌فرماید《ثُلَّةٌ مِنَ الأوَّلِینَ ﴿١٣﴾ وَقَلِیلٌ مِنَ الآخِرِینَ》ثله به مؤمن آل‌فرعون بر می‌گردد، من‌الآخرین هم یعنی شیعیان آقاامیرالمؤمنین(ع). من روایت دوم را نمی‌گویم تا این شرح را خدمتتان بدهم. با این روایت مشخص است که در آخرالزمان، شیعیان امیرالمؤمنین(ع) اصحاب‌الیمین هستند. ببینید من بارها راجع‌به صحبت‌های حضرت امام(ره) و حضرت آقا هم این نکته را گفته‌ام که شما وقتی می‌خواهید صحبت یک بزرگ را نقل کنید یا ازش یک برداشت کنید _حالا اینجا که دیگر صحبت معصوم است_ باید منظومه فکری این آدم دستتان باشد؛ یعنی یک مجتهد وقتی می‌خواهد یک برداشت کند نمی‌رود یک روایت را برداشت کند، تمام روایت‌ها را می‌بیند، کل کتاب را می‌خواند، یک منظومه فکری دستش می‌آید، اگر یک روایت دید که این روایت تخصیص می‌خورد یا استثناء باشد یا هر چیزی تشخیص می‌دهد. مثلا پهلوی امام‌صادق(ع) آمده است گفته من تب دارم، آقا فرموده برو سیب بخور. این باید در منظومه فکری امام‌صادق(ع) مشخص بشود که آیا سیب برای این آدم است، برای این هوای خاص است یا برای این مکان خاص. 《برو سیب بخور》 یک دستور کلی نیست. من روایت دوم را بگویم بعد سراغ روایت سوم می‌رویم.

روایت دوم: رسول خدا(ص) می‌فرمايند بهشت ۱۲۰ صف با جمعیت‌های متفاوت است. ۸۰ صف از این ۱۲۰ صف شیعیان آقاامیرالمؤمنین(ع) هستند. حالا این دوتا را کنار هم می‌گذاریم. من این دوتا را به‌عنوان نمونه آوردم. چه می‌خواهد بگوید؟ می‌خواهد بگوید که یک وقت هست ما درون‌دینی صحبت می‌کنیم مثلا می‌گوید در امت اسلام؛ امت اسلام باید متوجه باشد که حق کامل با امیرالمؤمنین(ع) است. همه هم این روایت را می‌دانند 《عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ》 اما یک وقت به هشت میلیارد و خورده‌ای جمعیت می‌رسیم که از این هشت میلیارد و خورده‌ای، هشت میلیارد و خورده‌ای این خبرها را نشنیده‌اند. یک خورده‌ای که دویست‌سیصد میلیون است شنیده‌اند که آن‌ها هم همه‌شان نشنیده‌اند. کل این هشت میلیارد و خورده‌ای کلا به جهنم می‌روند و فقط من چون می‌گویم یاعلی به بهشت می‌روم؟! نه! یک منظر دیگر باز می‌کند می‌گوید این راجع‌به کسانی است که شنیده‌اند اگر نشنیده‌اند ۱۲۰ صف با جمعیت‌های متفاوت داریم. آن‌هایی که به آنچه شنیده‌اند عمل می‌کنند، انسانیت، معرفت و دیانتش را می‌توانند ثابت کند.

روایت سوم: خداوند تبارک و تعالی فرمود:《لبیک》. امام‌صادق(ع) می‌فرمايند یک‌دفعه جبرئيل و همه ملائکه یک آلارم خیلی بدی به گوششان رسید که یکی روی زمین دارد حرف می‌زند و خدا را صدا می‌زند، خدا خودش دارد می‌گوید لبیک. امام‌صادق(ع) می‌فرمايند ریختند روی زمین ببینند این لبیک به کیست. به پیرمردی جلوی یک بت رسیدند که زانو زده بود می‌گفت: 《یاالله》. به بالا برگشتند به خدا گفتند به او لبیک گفتی؟! جلوی یک بت زانو زده بود. حدیث قدسی است؛ خداوند تبارک و تعالی فرمود او از صدق نیت فکر می‌کند این خدایش است. من جای هر خدایی که مردم از صدق نیت بپرستند خودم قرار می‌گیرم. من اجازه خدای فیک نمی‌دهم. ما این منظومه فکری را که درمی‌یابیم می‌فهمیم که بله اگر کسانی در جهان به گوششان رسیده باشد قطعا باید به ولایت امیرالمؤمنین(ع) برسند، اگر نرسند که هیچ؛ اما اگر [به گوشش] نرسیده باشد، قاصر یا مقصر، اگر قاصر باشند به دین خودشان، به همان چیزی که شنیده‌اند [بازخواست می‌شوند.] [مثل] آن آدمی که در آن جزیزه هیچ چیز نشنیده غیر از اینکه پیامبر درونش گفته ظلم نکن، حیوانات را اذیت نکن، روی درخت‌ها یادگاری ننویس و همین چیزهای این مدلی. پس با این حساب‌کتاب که داریم می‌گوییم آدم‌ها به‌اندازه دانسته‌هایشان بازخواست می‌شوند. بله اگر انسانی به حقیقت ولایت امیرالمؤمنین(ع) برسد سه هیچ از بقیه جلو است؛ ولی باز هم به‌اندازه دانسته‌هایشان!

یکی از بزرگان تعریف می‌کرد می‌گفت در یکی از سمینارهایی که در واتیکان تشکیل می‌شود اسمش تقریب مذاهب است. به یکی از بزرگان مذهب مسیحیت که آدم خوبی بود یک کاتولیک بود که درحقیقت اسقف بود، بالاتر از کشیش، گفتم که شما از اسلام چیزی خوانده‌اید؟ گفت نه. گفتم چرا نخوانده‌ای؟ گفت خب ما حقیم دیگر. دنبال حق نمی‌گردم. بعد می‌گفت او یک نگاه تعجب‌آمیز به من کرد. سؤالش را از ذهنش خواندم گفتم آره علمای ما هم چیزی از مسیحیت نخوانده‌اند. آن‌ها هم می‌گویند ما حقیم دیگر. ببینید دانسته‌های مردم را یک محیط جغرافیایی بهشان اِعمال می‌کند. همان را می‌گویند حق است. خیلی نمی‌گردند. [مثلا پدرش گفته، می‌گوید] پدرم راست می‌گفت دیگر. آن‌ها مقصرند؟ نه، آن‌ها قاصرند. یکی دیگر هم هست که گشته، عناد دارد. می‌داند ولی نانش در این است. قرآن کریم می‌گوید که علمای یهود خیلی‌هایشان می‌دانستند که مسیح همان مسیح است که در کتاب تورات آمده است منتها گفتند اگر ما به این مسیح ایمان بیاوریم، مقاممان را به‌عنوان کاهن بزرگ یهود از دست می‌دهیم. بله قبول داریم که بسیاری از علمای ادیان به‌دلیل اینکه چهل‌پنجاه سال استخوان خورد کرده، به‌خاطر این دین بین مردم جایگاه و شأن پیدا کرده، اگر به یک دین دیگر برود، باید برود ته صف بایستد. خب معلوم است این هوای نفس است. اما برادران و خواهران غالب مردم اصلا دنبال دین دیگری نمی‌گردند. برای اینکه فکر می‌کنند حق همین است. اینجاست که پیامبر(ص) می‌فرمايند ۱۲۰ صف در بهشت با جمعیت‌های متفاوت وجود دارد که ۸۰ صف یعنی بالاترین تعداد صف متعلق به پیروان آقاامیرالمؤمنین(ع) است.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید