متن سخنرانی
سید محمد انجوینژاد
موضوع: جاودانگی – قسمت سوم
تاریخ:1402/06/04
»بخواهیم یا نخواهیم اعتبارات دنیا نوعا وفا ندارند
»هدف خلقت خودسازی است
»وقتی که عباداتت در خلقیاتت تأثیر نمیگذارد بهترین بستر برای شیطان است
»رکن اصلی معرفت توجه است
»مخربترین قوه شهوت، غضب است
»رکن اصلی تفاوت بشر با بقیه مخلوقات و حیوانات عاطفه است
»اصل دعوای قوای الهی و قوای شیطانی در بحث سبک زندگی است
در این جلسه سومی که راجعبه جاودانگی صحبت میکنیم، در مقدمه کوتاهش باید عرض کنم که اصل دعوای قوای الهی و قوای شیطانی در بحث سبک زندگی است؛ یعنی ما میتوانیم عباداتمان را کامل داشته باشیم؛ اما سبک زندگیمان مبتنی بر مبانی شیطانی باشد و میتوانیم عبادات را نداشته باشیم؛ اما سبک زندگیمان بهتر از مدل قبلی باشد. تمام این چیزهایی که راجعبه اخلاق، عرفان، اعتقادات و … میگوییم و میشنویم، همه اینها مقدمهای است که باید در سبک زندگی ما خودش را نشان دهد؛ یعنی اصل دعوا اینجاست. لذا ما جاهایی به اشتباه فکر میکنیم که تأثیر دین فقط برای جانماز است در حالیکه تأثیر دین باید در خود زندگی و سبک زندگی دیده بشود. جاودانگی هم همین است؛ یعنی کسانی که دنیا را مقدمه کوتاه آن مسیر ابدی میدانند. انسانهایی که دنیا را پایان همه چیز میدانند و پایان دنیا را پایان خودشان میدانند که سکولاریزم همین را میگوید که همه چیز دنیاست، وقتی این را میگویند، آنها یک سبک زندگی دارند که با جاودانگی کاملاً متفاوت است. این جمله را یکی از بزرگان _اسمش را یادم رفت_ روی دیوار اتاقش با دستخط خودش، خطاط هم بود، نوشته بود زده بود که باید بدانیم ابد در پیش است، ما هستیم که هستیم. یعنی وقتی ما خلق شدیم و وقتی خدا خلقت ما را ایجاد کرد بنایش این بود که ما باشیم که باشیم، تا کی؟ تا چیزی که ما اصلاً نمیتوانیم با عقلمان درکی از آن داشته باشیم که مثبت بینهایت یعنی چه.
لذا در در بحث جاودانگی اولین تأثیر این تفکر جاودانگی در سبک زندگی ماست؛ یعنی اتفاقاً زندگی را خیلی برای ما راحتتر میکند چون گذرا است. اگر ما با سکولارها همراه بشویم و پایان دنیا را پایان همه چیز بدانیم حسرت، غم، غصه، آه، ناراحتی، بدبختی، بیچارگی، ضعف اعصاب، سکته و … و اگر هم بهش نرسیم خودکشی میکنیم؛ اما وقتی ما خودمان را در جایگاهی قرار میدهیم که این زندگی یک مقدمه کوتاه است، این باعث میشود که اعصاب آرامتر بشود. آیه شریفهای که میفرماید «رَبِّ ٱشۡرَحۡ لِي صَدۡرِي» شرح صدر یعنی وصل کردن سینه و عقل به جاودانگی، «وَيَسِّرۡ لِيٓ أَمۡرِي» که چه بشود؟ که در زندگی من کارها برایم سادهتر بشود. این مقدمه کوتاهی که لازم بود.
»بخواهیم یا نخواهیم اعتبارات دنیا نوعا وفا ندارند
بعد سراغ اثراتی میآید که این نگاه جاودانه در سبک زندگی ما دارد. یکی این است که ما بخواهیم یا نخواهیم اعتبارات دنیا نوعا وفا ندارند. بخواهیم یا نخواهیم! اعتبارات یعنی فامیلت، ژن خوبت، قیافهات، قدرتت، اموالت، اعتبارت، مشهوریتت، مقامت و … نوعا وفا ندارند. بله همه آدمها این را میدانند؛ اما کسی که خودش را به جاودانگی وصل میکند «فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ» اینکه اعتبارات دنیا وفا ندارند در سبک زندگیش باعث میشود دل نبندد و دلش را به آن طرف ببندد. کسی که در سبک زندگیاش به جاودانگی اعتقاد ندارد مجبور است دل ببندد بعد میبیند وفا هم ندارد، دچار یأس، پریشانی، ناراحتی و هزارتا مشکل دیگر میشود. اصولاً دین یا بهتر بگوییم اصولاً وحی آمده است که زندگی کردن را برای ما سادهتر کند. شناخت یا فقه که اسم فقه را میگیرید، در ادبیات عرب فقه بهمعنای آسانگیری و آسان شدن است. فقیه کسی است که در سبک زندگی به ما کمک میکند راحتتر زندگی کنیم. نه مشکل شدن. کلا اعتبارات دنیا وفا ندارند. خب همه هم میدانیم، اوایلش کمی بچه هستیم دل میبندیم فکر میکنیم وفا دارد بعد که یکی یکی ازمان گرفتند میفهمیم که وفا ندارند. خب حالا باید چه کار کنیم؟ جاودانگی به ما کمک میکند که ناراحت و عصبی نشویم و بگوییم میرویم. همان جملهای که دو جلسه قبل هم خدمتتان عرض کردم مثل یک رستوران خیلی خوب و عالی است که ما ناهار دعوتیم، همهمان هم میدانیم فقط ناهار دعوتیم و خیلیهایمان هم میدانیم اصلاً معلوم نیست شام هم چه بخوریم؛ ولی نمیآییم غصه بخوریم که چون شام ما معلوم نیست از این ناهار لذت نبریم. الان میرویم ناهار را در رستوران میخوریم، لذت هم میبریم و بیرون میرویم. چرا؟ چون در ذهن ما این حک شده که این موقت است. نسبت به دنیا هم همین است. آمدهایم یک ناهار بخوریم معلوم نیست شام کجا هستیم. آنهایی که به جاودانگی متصلاند این را میفهمند و برای شام فکری میکنند و میروند. آنهایی که متصل نیستند این را میفهمند از ناهار لذت نمیبرند، چون وفا ندارد، چون میداند تمام میشود. یک بحث خیلی جدی است، آیا جاودانگی در تفکر و ذهنیت ما نسبتبه خلقت و زندگی کردن چه تأثیر دیگری دارد؟ تأثیر اول را گفتم.
»هدف خلقت خودسازی است
تأثیر دوم: از یکی از فلاسفه یک سؤال خیلی مهمی کردند. یک آدم معمولی حالا معمولی هم نمیگوییم، آدم عالمی که بالأخره با این بحثهای فلسفی کمی مشکل داشت، من این سؤال و جواب را شنیدم خیلی برایم جالب بود، سؤال کرده بود که این بحثهایی که شما الان دارید میکنید مثلاً وجود است یا ماهیت، قدیم است یا ازل، حقیقت خلقت انسان چیست و … ! آقا بگذار ما زندگیمان را بکنیم، این چرت و پرتها چیست شما برایش زندگی میکنید؟! شب با این فکر میخوابی که بالأخره اصالت با کدام است، صبح با این فکر پا میشوی میروی بحث میکنی. شما چه کار میکنید؟! اصلاً معلوم است؟! سؤال این بود دیگر! شما خلق شدهاید که هی بنشینید راجعبه این چرتپرتها فکر کنید، بحث کنید اصل با چیست، نمیدانم واجبالوجوب یعنی چه، علتالعلل یعنی چه، بالأخره معلول یعنی چه. این بحثها چیست؟!
جواب این فیلسوف برای من خیلی زیبا بود، گفته بود ببین الان مشکل من با تو این است، تو فکر میکنی خلق شدی برای اینکه از طعام، اطعمه اشربه و هوای دنیا لذت ببری، من فکر میکنم خلق شدم برای اینکه حقیقتی را پیدا کنم. اگر عدهای در زندگیشان دنبال حقیقت میگردند، با این همه درس و بحث و … ، برای چه تو به آنها میگویی زندگیشان مهمل است. خب الان تو مثلاً صبحانه، ناهار، شام، خواب و … خیلی زندگیت خوب است؟! این هم یک سبک زندگی است. میگوید خدا به من یک فرصت داده که حقیقتی را پیدا کنم. بهش میگویند شناخت و تکامل. فرصت داده که من اینجا چیزی بفهمم، وقتی آن طرف به سوی بینهایت رفتم، دستم اینقدر از معارف خالی نباشد.معرفت یعنی این. بعد من این جمله را تقریباً شبیه به جمله علامه طباطبایی دیدم که میگویند ما غیر از اینکه بخواهیم خودسازی کنیم اصلاً هدف دیگری برای خلقت نداریم. ما خلق شدهایم خودسازی کنیم. ناهارِ سر جایش است، آن کارها را هم میکنیم، صبحانه، ناهار، شام، اینها همه سر جایش است؛ اما هدف اصلی من این است که آنها را بخورم، آن تفریحات را داشته باشم که برای خودسازی روحیه و توان داشته باشم. از نظر من هدف خلقت این است که برای خودسازی خلق شدهام. پس این دومین تأثیری که در سبک زندگی ما دارد.
»وقتی که عباداتت در خلقیاتت تأثیر نمیگذارد بهترین بستر برای شیطان است
سومین این است که وقتی انسان به جاودانگی معتقد است، اعتقاد دارد که «فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ». اعتقادش این است که اینجا نَفَسی نمیکشد، قدمی بر نمیدارد مگر اینکه سه حالت دارد: یا مباح است؛ یعنی اجازه دارد این کار را بکند، برای هیچ چیز هم سودی ندارد، نه برای دنیا نه برای آخرت، یا واجب است با زیرمجموعهاش آن طرف میفرستد یا حرام است نباید این کار را انجام بدهد. این سه گروه را دارد و آدمی که دارد زندگی میکند وقتی به جاودانگی اعتقاد دارد روزبهروز و سالبهسال از تعداد مباحها و حرامهایش کم میکند و به تعداد واجبات و مستحباتش اضافه میکند. حالا این واجب و مستحب در ذهنت سریع نماز و روزه نیاید، همه چیز، چه عبادات عام مثل تمام خدمترسانیها و کارها، چه عبادات خاص مثل زیارت، انشاءالله میخواهی اربعین بروی، نماز، روزه و … ؛ ولی با این نگاه بهش نگاه میکند، هر کاری میخواهد بکند. مثقال ذره! میگوید این سه مدل است:
۱-مباح است، خیلیخب انجام میدهم، اشکالی هم ندارد؛ اما سعی میکنم مباحها را بهسمت مستحب و واجب ببرم. وقتهایش را برای آن بگذارم.
۲- حرام است، انجام نمیدهم، انجام بدهم هم بلافاصله تویه میکنم « استغفرالله ربی و اتوب الیه «
۳- آن قسمت مستحبات، واجبات و بهصورت کلی فرائض.
یک وقت دیگر هم برایتان گفتم، من سهچهاربارش یادم هست، یکی را مطمئنم شب قدر مسجد ملاهاشم مشهد بودیم، ما نوجوان بودیم سیزدهچهارده سالمان بود نشسته بودیم خدا رحمت کند علامه تهرانی میگفت گوشتان با من است، زبانتان با خدا باشد، ذکر بگویید، شب قدر است، کارهایت را mp3 باید انجام بدهی. ذکرت را بگو، همزمان که ذکر میگویی هر کاری دوست داری انجام بده در ثانیه به ثانیه شب قدر. درحالیکه میدانید سخنرانها دوست دارند به آنها توجه کنی. بعد یک بار دیگر گفت حرفی که من شب قدر زدم یادتان باشد کل دنیا همین است، کل شبها همین است، همیشه همین است. لذا وقتی سراغ این قضیه با نگاه جاودانگی میرویم کنترل گناهان خیلی سادهتر میشود چون احساس میکنی فرصت است. با نگاه سکولار میگوید خب گناه را انجام میدهیم بعد هم توبه میکنیم. راست هم میگوید.
»رکن اصلی معرفت توجه است
اما در نگاه جاودانگی این نیست. فرمودند شاید مردم فکر میکنند بزرگترین عذابهای قیامت در سوره قیامه، واقعه، انسان و … آمده است؛ اما بزرگترین عذاب قیامت در سوره عصر آمده. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾» بزرگترین عذاب قیامت احساس ضرر است. یک دفعه میبینی با کسی شنبهشب با هم به کانون رفتهاید، پرونده همین شنبه را باز میکند تو کجایی او کجاست! برای همان یک ساعت! چرا؟ به پله بعدی میرسیم. علامه طباطبایی آخر عمرش میفرمود رکن اصلی معرفت توجه است. من شبهای قدر چند سال پیش سه جلسه راجعبه توجه صحبت کردم. آن زمان این را نخوانده بودم. بعد ایشان شرح میدهد که توجه از تفکر و تذکر ( به معنای ذکر گفتن) بالاتر است. کدام تفکر؟ آن تفکری که میگوید «تفكرُ ساعةٍ افضل من عبادة سبعین سنةٍ» آن تفکری که یک ساعت فکر کنی از هفتاد سال عبادت بالاتر است میگوید توجه از آن بالاتر است. متوجه باش کجایی. متوجه باش فرصت یعنی چه. بعد خود علامه میفرمایند که من حساب کردهام عموم مردم یکسوم زندگیشان را خوابند، _مثلا هشت ساعت میخوابد_ بعد میگفت این آیات و سورههایی که مال قبل از خواب است و میگوید با وضو بخواب مال این است که این هم خیلی مهم است، به خوابت هم باید توجه کنی. توجه! اواخر عمر همه سراغ علامه میرفتند و این چند جمله مال اواخر عمر علامه طباطبایی است. یکی هم منقول از علامه حسنزاده آملی است. میگفت اواخر عمر که خدمت علامه میرفتیم میگفتیم آقا نصیحتی بفرمایید، بالأخره شما در پایان این قضیه هستید، در عرفان پیری شدهاید. ایشان فقط دوتا کلمه بیشتر نمیگفت. میگفت آقا جان! توجه توجه! توجه کنید! حالا این ممکن است به آن آیه شریفه قرآن بر گردد « وَجَّهۡتُ وَجۡهِيَ » که توجه من به جمال الهی باشد. آن سر جایش است.
»مخربترین قوه شهوت، غضب است
سراغ قسمت بعدی میآییم. پس با این قضیه انسانها در کنترل شهوات خودشان موفقترند. شهوت انواع و اقسام دارد. امامصادق(ع) میفرمایند بالاترین، مخربترین، داغونکنندهترین و بیچارهکنندهترین قوه شهوت ،غضب است. بعضیهایتان پدر و مادر هستید، در خانه، یادتان هست خدا رحمت کند مرحوم علامه آیتالله فاطمینیا اعتکاف به شیراز آمد؟ خب جمعیت همه نشستهاند، طبقمعمول دههزارنفر نشستهاند بعد ایشان باید تشخیص بدهد چه بگوید. بالا رفت، صحبتی که ایشان میکرد راجعبه این بود میگفت آقا اینجا نشسته است، روضه گوش میدهد، گریه میکند، در خانه در را که میزند، بچههایش و زنش شروع به لرزیدن میکنند، شمر میخواهد وارد بشود. میدید دیگر! نه الزاماً چشم بصیرت، آدم میشنود. بعد آقای فاطمینیا گفت سعدبنمعاذ را در قبر گذاشتند، همان قبری که پیامبر(ص) با دستش کنده است. ما آرزویمان است خاکی از کربلا بهعنوان تبرک رویش بگذارند. پیامبر خودش گذاشته، سنگ لحد را چیده، رحمه للعالمین بالای سر قبر ایستاده نماز میت را خوانده، تلقین کرده. سعدبنمعاذ کیست؟ فرمانده جناح راست رسول اکرم(ص) در جنگها؛ یعنی یکی از دوتا فرمانده است. یکی علیبنابیطالب(ع) است یکی سعدبنمعاذ. بعد مادرش میگوید خوشابهحالت که اینگونه وارد بهشت شدی. پیغمبر(ص) با تأسف به مادرش نگاه کرد گفت در خانه زن و بچهاش را میلرزاند، چنان در قبر او را فشردند که قلب من فشرده شد. حالا مثلاً تو دلت به چه خوش است برادر؟! علامه این را میگوید که این عبادتت باید در سبک زندگیت دیده شود در کنترل شهوت. بالاترین قوه شهوت، قوه غضبیه است.
»رکن اصلی تفاوت بشر با بقیه مخلوقات و حیوانات عاطفه است
رکن بعدی، اثر بعدی عاطفه است. ببینید خیلی عجیب است. داریم اثرات را بهترتیب میگوییم، سه را میگوید عاطفه. رکن اصلی تفاوت بشر با بقیه مخلوقات و حیوانات عاطفه است. عاطفه دارد. دقت کنید؛ این را درک کردن خیلی چیز سختی نیست، علامه هم نگوید میشود درک کرد. تمام قرآن با «بسمالله الرحمن الرحیم » شروع میشود. خداوند تبارک و تعالی برای معرفی خودش رحمن و رحیم را بالا گرفته است. اَلَم اینهاست. و انسان مؤمن اگر بهسمت عظمت الهی برود و به صفات الهی وصل بشود باید رحمانیت و رحیمیتش تقویت بشود. اصل این است. بالاترین رکن بشریت داشتن عاطفه است. خیلیها یا نمیفهمند یا میفهمند، خودشان را به آن در میزنند، یا اینکه در این وادی نیستند. یکی از چیزهایی که روضه اباعبدالله(ع) دارد برای ما به ارمغان میآورد عاطفی کردن بچههیئتیهاست. روزی با یکی از مداحهای باصفا صحبت میکردیم، صحبت از دختربچهای بود که پدرش آمده بود با او درددل میکرد که دخترم سرطان گرفته، دعا کنید و … . خیلی راحت هم داشت تعریف میکرد. گفت چشم آقا دعا میکنیم. بعد که او رفت به من گفت حاجی ما در روضه اباعبدالله (ع) خیلی رقیق شدهایم، دختر من اینطوری شده بود من تا حالا سه بار خودم را کشته بودم. بعد همانجا سرش را بلند کرد به امامحسین (ع) گفت یااباعبدالله تو ما را رقیق کردی، ما را اینجوری امتحان نکنی. روضه در تشیع، در بقیه دینها هم همین است، یا دینشان را تحریف کردند یا حذف کردند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
الم﴿١﴾
ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ ۛ فِيهِ ۛ هُدًى لِلْمُتَّقِينَ ﴿٢﴾
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ ﴿٣﴾»
میگوید مؤمن در سبک زندگی جاودانگی بیشترین نگاهش به اراده خداست. خدا بخواهد چه کار کند. بعد سراغ عبادات میرود، تا ایمان به غیب نداشته باشی که خداوند تبارک و تعالی در غیب مشغول است. «العبد یدبر» ما برنامههایمان را میریزیم «والله یقدر » او اندازهگیری میکند که چه اتفاقی میافتد.
«العبد یدبر والله یقدر »
وقتی به عظمت الهی تکیه داری، تو فکر میکنی فلانی خیلی بزرگ است، قدرتمند است و … . در عظمت الهی کل کره زمین اینقدر کوچک است که دیده نمیشود؛ یعنی اگر روزی خدا به فرشتهها بگوید بروید در خلقت من زمین را پیدا کنید، چند نسل باید بگردند تا ببینند بالأخره پیدا میکنند یا نه.
«العبد یدبر والله یقدر »
وقتی که پشتت خدا باشد، به عظمت تکیه کنی، کارهای زمین خیلی برایت کوچک میشود.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید