امروز 21 آذر 1404 - 20 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - دنیای آخرالزمان (4)

21 آذر 1404 -   12:00 ق.ظ  دسته بندی: دنیای آخرالزمان

یا مستعان
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع:دنیای آخرالزمان – قسمت چهارم
تاریخ: 1404/08/12

 

عناوین اصلی:
»مهم‌ترین دلیل محبت، نفرت است
»روش برخورد با دشمن چیست؟
»بزرگی آدم‌ها در کوچک شمردن دنیاست

 

 

»مهم‌ترین دلیل محبت، نفرت است
مطلبی که تقریبا غیر از اینکه منابع دینی داشته باشد منابع روانشناختی هم دارد مخصوصا در بحث جامعه‌شناختی؛ آن است که مهم‌ترین دلیل محبت، نفرت است؛ یعنی آدم‌ها‌ می‌توانند در درجات متفاوت، محبت داشته باشند؛ اما بیشترین درجه محبت وقتی اتفاق می‌افتد که نفرتی در بین باشد. در جامعه‌شناختی می‌گویند اگر جمعی یا آدمی یا امتی قرار باشد نسبت‌به هم خیلی محبت داشته باشند سیستم دنیا این‌طوریست که باید یک نفرت خیلی عمیق داشته باشند تا بتوانند بیشتر یکدیگر را حول محبت همدیگر جمع کنند؛ یعنی درحقیقت انسان‌ها وقتی خیلی همدیگر را دوست دارند که یک چیز دیگری را خیلی دشمن داشته باشند. اگر در دنیا دشمنی و نفرت نباشد، محبت به عمق خودش نمی‌رسد. نه فقط در ایران و اسلام، در قسمت‌های مختلف جهان این را دیده‌ایم که مردم وقتی که دشمن بهشان حمله می‌کند نسبت‌به همدیگر خیلی محبتشان بیشتر می‌شود.

در همین ایام در این جنگ اخیر و جنگ قبلی هم این را دیده‌ایم که دشمن باعث ایجاد محبت می‌شود؛ یعنی آدم‌ها وقتی دشمنیِ بزرگ را می‌بینند دشمنی‌های کوچک فراموش می‌شود.  در قرآن کریم هم خیلی جاها این‌طوری گفته است. مهم‌ترین آیه‌ای که دقیق این قضیه جامعه‌شناختی را باز می‌کند آیه‌ایست که همه بلدید؛ «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ» وقتی قرآن می‌خواهد امت حضرت محمد(ص) را باز کند اینجوری می‌فرماید: کسانی که با او هستند۱_ «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ » ۲_ «رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ ۖ». دلیل اینکه نسبت‌به همدیگر این‌قدر رحیم هستند «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ » است. چون به‌شدت نسبت‌به دشمن احساس نفرت می‌کنند خیلی به همديگر محبت دارند. و خیلی آیات دیگری که قبل از اینکه محبت مؤمنین نسبت‌به همدیگر را باز کند اول دشمن‌ها را معرفی می‌کند.

از نظر قرآن کریم و حتی از نظر روایات مسیر رسیدن به حقیقت مسیر دشمن‌شناسی است؛ یعنی اگر آدم‌ها دشمن واقعی خودشان را بشناسند نسبت‌به این دشمنی‌های کوچک خودشان بی‌تفاوت می‌شوند. گفتیم در خلقت ماست پس اگر نشناسند و این دشمن بزرگ را بی‌خیال بشوند آیا دشمنی از بین می‌رود؟ قرآن کریم می‌فرمايند نه، انسان بالأخره دشمنی پیدا می‌کند حالا مثلا ممکن است این پرسپوليسی باشد او استقلالی، واقعا دشمنند، دیگر کل‌کل فوتبالی نیست. او را به دشمن تبدیل می‌کند. ممکن است در یک مدرسه باشند این اولِ ‌یک باشد او اولِ ‌دو؛ در اولِ دو دشمن پیدا می‌کند. ممکن است در خانه باشد باجناقش یا شوهر‌خواهرش یا شوهرعمه‌اش را پیدا می‌کند با او دشمنی کند چون انسان خلق شده است برای اینکه در کره زمین دشمنی را شناسایی کند.

این را خداوند تبارک و تعالی همان اول هم طی کرده است. گفته این دشمنی که من برایت آورده‌ام شیطان است اصلا خداوند به خود حضرت آدم گفت بنای من این است که تو با دشمنی شیطان زندگی را شروع کنی. اگر شیطان و اذنابش را شناختی، دشمنی می‌کنی، دشمنی جبهه خودی را تعطیل می‌کنی. بله ممکن است در جبهه خودی بحث و درگیری باشد، جبهه خودی که ما به آن دقت می‌کنیم جبهه مسلمین یا شیعیان نیست، جبهه آزادگان جهان است؛ ممکن است من با آدمی که مثلا در ونزوئلاست و مارکسیست است هزارتا مشکل عقیدتی داشته باشم، مشکل داشتن اصلا ایرادی ندارد، صحبت کردن هم ایرادی ندارد، بحث کردن هم ایرادی ندارد، خصومت ایراد دارد! که جلسه قبل هم به آن اشاره کردیم که دلیل صحبت شهید سلیمانی هم این بود. خب، پس ما چون دنبال دشمن می‌گردیم می‌گوید «أشِدّاءُ عَلَی الکُفُار» هر چقدر دشمنی نسبت‌به کفار را شدیدتر کنید جبهه خودی محبتش بیشتر می‌شود.

این داستانیست که ما در خلقت داریم؛ یعنی بنی‌آدم بدون دشمن نمی‌تواند، باید یک دشمن پیدا کند؛ اگر دشمن واقعی را شناسایی کرد و قدرتش را برای مبارزه با آن گذاشت خب خدا رو شکر؛ اگرنه می‌گردد یک دشمن دیگر پیدا می‌کند، در کانون می‌گردد یک نفر را پیدا می‌کند، در فلان هیئت، در مدرسه‌اش، در محل کارش، در دانشگاهش، تا همین داستانی که الان ما می‌بینیم که برخی از ماهایی که ادعا داریم می‌خواهیم در جبهه مقاومت [مبارزه کنیم]. ببینید اسمش جبهه مقاومت است، جبهه مقاومت اسلامی که نیست، جبهه مقاومت؛ یعنی آزادگان جهان. ما می‌خواهیم جبهه مقاومت را رهبری کنیم، خصومت‌های درون‌گروهیمان تبدیل به دشمنی شده؛ یعنی اگر آن بنده خدا می‌خواهد بخوابد با این فکر که چطور فلانی را بزند خوابش می‌برد صبح هم وقتی بیدار می‌شود یکی از انگیزه‌های بیدار شدنش این است که چطور فلانی را بزنم!

دو قدم عقب‌تر برگردیم؛ در کتب اصلی یهود، چون می‌دانید که یهود یک دین نیست، یک دین قومیتی است، آن‌ها اصلا تبلیغ ندارند، کسی را دعوت به یهودیت نمی‌کنند، آن‌ها قوم بنی‌اسرائیل‌اند؛ از 300 سال پیش که تحت‌عنوان صهیونیسم شکل گرفتند با این فکر که چطور بقیه را بزنند خوابیدند و با این نقشه بیدار شدند. بقیه چه کار می‌کردند؟ بقیه مشغول زدن یکدیگر بودند! بعد آن‌ها 10میلیون‌اند، بقیه 8 میلیارد و 990 میلیون! پس این نکته را خیلی باید دقت کنیم که اگر دشمن واقعی را شناسایی کردیم و برخورد کردیم و دشمنی‌مان را به آن سمت بردیم که بردیم اگر نه ما دشمنی را در جبهه خودی پیدا خواهیم کرد و خصومتمان را آنجا خرج خواهیم کرد و با همین رؤیا به خواب خواهیم رفت و بعد هم به‌قول آقاامیرالمؤمنین(ع) با لگد دشمن از خواب بیدار خواهیم شد! دشمن واقعی که قرار است ریشه ما را بزند. خب این متمم بحث جلسه قبل، بریم سراغ بحث امشب.

 

»روش برخورد با دشمن چیست؟
اما روش برخورد با خودِ دشمن چیست؟ دو تا قسمت دارد: یک قسمت، قسمت دنیایی‌اش است که در این قسمت می‌گوید «وَ أعِدوا لَهُم مَا استَطَعتُم مِن قُوه و مِن رِباطِ الخَیل» هر چقدر که می‌توانید قدرت خودتان را بالا ببرید، این آیه، آیه نظامی است. برای چه؟ «تُرهِبونَ به عَدو الله و عَدُوَکُم» نه برای اینکه بجنگید، برای اینکه بترسانید، برای اینکه آن‌ها جلو نیایند. سیستم اسلام، سیستم حمله نیست. می‌دانید که جهاد ابتدائی فقط و فقط با دستور معصوم است. بعضی‌ها که ایراد می‌گیرند چرا ما جنگ را شروع نمی‌کنیم؟ حداقل در تشیع، ما اصلا اجازه شرعی این کار را نداریم. جهاد ابتدائی در تشیع حرام است مگر با اجازه معصوم. ما فقط می‌توانیم تدافعی کار کنیم. این یک مدل است، حالا اینکه این درست است یا نه را، ما واردش نمی‌شویم، باید برویم در سطح مراجع صحبت کنیم داستان چیست. حمله پیشدستانه از نظر اسلامی می‌شود جهاد ابتدائی؛ جهاد ابتدائی بدون حکم معصوم حرام است. حالا بروند بنشینند صحبت کنند بگویند ابتدائی یعنی چه؟ جهاد یعنی چه؟ این‌ها جای بحث دارد، رویش حرفی نداریم.

اما ما تمام قوایمان را بگذاریم که چه؟ که «تُرهِبونَ به عَدو الله و عَدُوَکُم» نه برای اینکه حمله کنیم آنجا را بگیریم، برای اینکه دشمن بترسد، هر چه که می‌توانید [قوی شوید]. جمله‌ای که آقا فرمودند در بحث نظامی، گفتند ما هر چه که صلاح باشد را داریم و دنبالش هستیم. خب، داریم که؛ یعنی بالأخره دنبالش هستیم، نه داریم به آن معنایی که ما موازنه داشته باشیم با اسلحه دشمنمان؛ در مسیرش هستیم. این یک بحث است، این بحث نظامی است و خیلی وقت‌ها هم که کارشناسان غیرنظامی وارد این بحث‌ها می‌شوند اشراف ندارند، خیلی گوش ندهید. این بحث‌ها، بحث‌های نظامی است که چه داریم؟ چرا داریم؟ چه زمانی می‌زنیم؟ چه زمانی نمی‌زنیم؟ این‌ها اصلا بحث‌های نظامیست، به این سادگی توسط تحلیلگرهای سیاسی و فرهنگی قابل توضیح دادن و شرح نیست. هیچ!

قسمتی که به ما مربوط است به‌عنوان فرهنگی‌ها و آدم‌های اجتماعی که قرار است زمینه‌ساز باشیم دو تا مسیر دارد: یک مسیرش اگر زنده باشیم ان‌شاءالله و شرایط همینطور در وضعیت آمپاس باشد، تکلیف مشخص نشده باشد تا اعتکاف، یک قسمتش را ما در اعتکاف برنامه‌ای داریم که آنجا بالأخره اجرا می‌کنیم؛ حالا چه در بحث غرفه‌هایمان و چه در بحث سخنرانی که یک قسمتش آن است و خیلی کاربردی می‌شود. از آیه‌ای از قرآن نتیجه را گرفتم؛ چون هنوز هم دارم به آن فکر می‌کنم و تحقیق می‌کنم، الان آن آیه را نمی‌گویم. بچه‌های کادرمان می‌دانند که بر طبق همان آیه باید اعتکاف را تنظیم کنند.
اما قسمتی که الان به تأمل رسیدیم و می‌توانیم به آن بپردازیم این است که ما این وسط وظیفه‌مان چیست؟ همه هم آیه را بلد هستید. مسیری را در برابر دشمن دارد به ما می‌گوید، مسیری که ما قرار است کار کنیم. مایی که دارم به شما می‌گویم، یعنی چه؟ ببینید همه می‌دانیم دیگر، خودمان هم بارها گفته‌ایم که دلیل اینکه ما کار فرهنگی و اجتماعی می‌کنیم این است که الان نمی‌توانیم لباس نظامی بپوشیم و اسلحه دست بگیریم. اگر هر وقت قرار شد که ما مسلحانه بجنگیم، دیوانه نیستیم که به هیئت بیاییم. می‌رویم جنگمان را می‌کنیم. این فقط مال این قسمت است که چون فعلا قرار نیست ما اسلحه دست بگیریم، روش برخورد با دشمن چیست؟ چون در قرآن کریم دو روش دارد؛ یک روشش؛ «وَاَعِدُّواْ لَهُم مَّا ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن قُوَّة» است و یک روش آن «وَقَٰتِلُوهُمۡ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتۡنَةࣱ» است که باید اسلحه دست بگیری بروی بکشی. تا تهش را باید بروی. این یک روش است. الان در برهه‌ای هستیم که این روش دست ما نیست. اولا فضایی از جنگ هست که الکترونیکی است. جنگ، جنگ راه دور است و ما خیلی به سرباز نیاز نداریم. تا مگر داستانی دیگر بشود که آن هم احتمالش هست.

 

»بزرگی آدم‌ها در کوچک شمردن دنیاست
در قسمت دوم قرآن روش مبارزه را می‌گوید به آیه دقت کنید. آیه را همه بلدید؛ اما اینکه شأن نزول این آیه چیست را شاید برخی ندانند. شأن نزول آیه مال وقتی است که موسی به خداوند تبارک و تعالی گفت می‌خواهم به جنگ فرعون بروم. فرعون کیست؟ در زمانی که تمدن بشری سه‌تا بود. مصر، یونان و ایران، جهان سه قسمت بود. قسمتی دست مصر، قسمتی دست یونان، قسمتی دست ایران بود. بین این سه‌تا یونان کوچک‌تره بود که بیشتر تمدن علمی بود. اصل جهان دست مصر و ایران بود. تمدن‌های قدیمی بشر را اگر شما بخواهید سرچ کنید، این سه‌تا را می‌بینید و یک تمدن هم مال جنوب شرق آسیا. بقیه دیگر همه سوابقشان زیر نیم قرن است.

آن زمان تقریبا نصف کره زمین دست فرعون بود. موسی کی بوده؟ کارگری بود که در دهاتی می‌رفت و از چاه آب می‌کشید. برای قنات کمک می‌کردند. حالا او می‌خواهد به جنگ فرعون برود. آیه خداوند تبارک و تعالی چیست؟ به خداوند تبارک و تعالی دارد دعا می‌کند که به من کمک کن، می‌خواهم به جنگ فرعون بروم. کمکی که می‌خواهد چیست؟ اسلحه می‌خواهد؟ نیرو می خواهد؟ لشکر می‌خواهد؟ سرباز می‌خواهد؟ یا پول می‌خواهد؟ این پنج‌تا ابزار بُردهای ما در جنگ‌ها است؛ اما موسی چه می‌گوید؟ «بسم‌الله‌الرحمن الرحیم ربِّ اشْرَحْ لي صَدري و یَسِّرْ لی أمری و احْلل عُقدةً مِنْ لساني یَفقَهوا قَوْلی» ابزار جنگ موسی، در این جنگی که ما الان در آن قرار داریم، حالت آمپاس جنگ بین نرم و سرد است. الان ما در جنگ بین نرم و سرد هستیم؛ یعنی گیر کردیم که حالا نرم یا سرد است؟ تا بعد مثلا به سخت برسیم.

خب در این حالت موسی می‌خواهد حرکت کند، ابزار اصلی‌اش این‌هاست:
۱_ «ربِّ اشْرَحْ لي صَدری» اگر من موسی بخواهم در مقابل فرعون، جبهه مقاومت درست کنم، با کوچکی‌ها، با دنیازدگی‌ها، با چیزهای این مدلی، با این سینه کوچکی که با کوچکترین تلاطمی یا عصبی می‌شود یا حسادتش برانگیخته می‌شود، یا نسبت‌به آدم‌های معمولی اطرافش کینه می‌گیرد، یا با این کوچکی‌هایی که الان دو متر از چهارتا مستمع بالاتر است، باد می‌کند‌. یا او را از این منبر پایین‌تر بیاورند، یک متر از مستمع پایین‌تر بیاید، افسردگی می‌گیرد. این‌ها با شرح صدر و سعه‌صدر اصلا قابل جمع نیست. آدم کوچک نباید ادعای مبارزه با دشمن بزرگ داشته باشد. تو برو با شوهرخواهرت بجنگ. تهش این است. تو برو با هم‌ریشت‌ بجنگ. تو برو با بچه مدرسه‌ای سر کوچه‌تان بجنگ.

اگر در جبهه مقاومت آدمی مثل من و تو عَلَم مبارزه با استکبار جهانی بردارد که اصلا قابل مقایسه با فرعون نیست و خیلی بزرگ‌تر از فرعون است، این آدم باید بزرگ باشد. قرآن بزرگی را اینطوری می‌گوید؛ آن‌ها مدلی هستند که نه خیلی مست می‌شوند نه خیلی ناامید. به قول شهید مطهری شرح صدر یعنی بزرگی و بزرگواری. آقا‌امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمايند بزرگی آدم‌ها در نزد من علی که شما خودتان را شیعیان من می‌دانید، به اندازه‌ای است که دنیا را کوچک می‌شمارید. به همین اندازه بزرگ هستید.

مثالش را قبلا برایتان زدم که از سمت امیدیه به سمت اهواز پیچیدم؛ چهل کیلومتری آخری یک تریلی جلوی من بود، نیمه شب بود و الحمدالله جاده خلوت بود. من احساس کردم او خواب است. کمی عقب‌تر نگه داشتم، واقعا خوابش برده بود، یک لحظه پیچید در شانه جاده، لوله های بزرگی هم پشتش بود، لوله‌های گاز بود. خیلی خطرناک بود، ناگهان وحشتناک کشید کنار جاده، بیدار شد فرمون از دستش رفت تریلی شروع کرد تو این جاده این‌طرف و آن‌طرف رفتن. من دیگر زدم کنار، این آقا هر کاری می خواهد بکند تکلیف ما هم مشخص کند. با یک مهارتی تریلی را جمع کرد. خیلی مهارت می‌خواست. بعد من رفتم جلوتر ، چای شیرین هم داشتم، پیاده شدم، می‌دانستم خیلی ترس دارد، یک چایی بهش تعارف کردم، گفت حاجی حال کردی عظمت را چطوری جمع کردم؟!

ببینید آدم کوچک در جاده‌ای که خود جاده چهل کیلومتر است، این جاده در خوزستان دیده نمی‌شود ، این خوزستان در ایران دیده نمی شود، این ایران در کره زمین دیده نمی‌شود، این زمین در منظومه شمسی دیده نمی‌شود، همه ما با هم کلا هیچ هستیم، یک تریلی بیست‌متری را جمع کرده و فکر می‌کند خیلی عظمت است. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند آدم به‌اندازه‌ای که دنیا را کوچک می‌شمارد بزرگ است، به‌اندازه‌ای که دنیا را بزرگ می‌شمارد بچه است. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»

این داستان‌هایی که ما برای خودمان بعضی‌وقت‌ها پیدا می‌کنیم، می‌گویند از خانه من برو بیرون، خب حالا یک خانه شصت‌متری به تو داده‌اند، دیگر اینقدر من من نکن. جلسه من، منبر من، زشت نیست؟! این کوچکی‌ها تا بحث سیاسیون ما، ماشین من، راننده من، میز من، صندلی من! با این بچه‌ها نمی شود جبهه مقاومت تشکیل داد، این‌ها بچه‌اند، هفتاد سالش باشد هم بچه است. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» اولین چیزی که موسی برای مقابله با فرعون می‌خواهد شرح صدر است؛ یعنی من به این سادگی فریب این دنیا را نخورم. چیزی نیست، همه‌اش با هم هیچ‌چیز نیست، هیچ‌چیز! این دو شصت پایت را به همدیگر می‌بندند با طناب که موقع شست‌وشو قل نخوری. به همین سادگی! هر که می‌خواهی باش، مرجع تقلید، رئیس‌جمهور یا یک خادم خیلی سطح پایین‌تر.   

 

امیرالمؤمنین(ع) این را می‌فهمد، می‌فرماید این نگاه شما به دنیا که در دنیا صعود و افول می‌بینید، دنیا همه‌اش نه صعود دارد نه افول. یک مزرعه لم‌یزرع یا یک دشت صاف در این بیابان هیچ فرقی نمی‌کند تو کجایش باشی. «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» اول می‌گوید تکلیفت را با عظمتت مشخص کن. تو عَلَم مبارزه با امپریالیسم جهانی را برداشته‌ای و این‌قدر بچه و کوچکی؟

این خیلی نکته مهمیست. خدا درجات همه درگذشتگان را ان‌شاءالله متعالی کند حاج‌آقا ایزد پناه که همسایه اینجا (حسینیه) بود با کانون آمد مشهد. هوا هم در ایام عید سرد بود. اولا با همین اتوبوس‌ها آمد و سنش هم آن زمان بالای هفتاد و پنج، شش بود. بعد او رفته بود بیرون در حسینیه چهارده معصوم، وقتی برگشته بود بچه ها نبودند، در قفل بود، من رسیدم دیدم که عمامه‌اش را درآورده (خوابش می آمد) جلو در روی خاک خوابیده. به همین راحتی! اصلا فرقی نمی‌کند روی کف اینجا خوابیده باشد ، یا آن بغل سی متر بالاتر. یکی مثل این آدم توقع دارد هتل قصر دعوتش کنند. به‌قول شهید مطهری شئونات و احترامات گند زده در انسانیت ما. بچه‌مان کرده، خوردمان کرده، ذلیلمان کرده؛ بچه است!

کسی که با یک متر بالا و پایین دنیا، اینطوری می‌شود خیلی بچه است. هر چند سالش می‌خواهد باشد. حاج‌قاسم حاج‌قاسم خوب می‌گوید؛ ولی اصلا دقت نمی‌کند سبک زندگی حاج‌قاسم چه بوده است. چطوری شده که این آدم کارش به جایی رسیده که شیطان بزرگ، امپریالیسم جهانی، نقشه کشیده او را بزند. همین یکی را بزند. اصلا کسر شأن نیست برای آمریکا که بیاید یک آدم را بزند. خودش هم بیاید بزند. حالا ترور زیاد می‌شود؛ اما آمریکا ترور نمی کند. کجا ترور کرده؟! شما آخرین ترور آمریکا را بیایید بگوید؟ آمریکا ترور نمی‌کند، گردن نمی‌گیرد، دست این اذناب و سگ‌هایش می‌اندازد. خودش باافتخار اعلام می کند سلیمانی را زدیم. در سبک زندگی سلیمانی چه چیزی این‌قدر عظمت دارد در چشم آن‌ها؟ اميرالمؤمنين(ع) می‌فرمایند به‌اندازه‌ای که دنیا را کوچک ببینی خدا به تو عظمت می‌دهد. شرح صدر به تو عنایت می‌کند.

قدم دومش «وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي» است. آقا این عظمت است که من در وجودم احساس می‌کنم. این شرح صدری که دنیا را کوچک می‌بینم، چه اتفاقی برای من می‌افتد؟ زندگی‌ات آسان می‌شود این شئونات بیشتر دست و بال ما را برای آسایش و آرامش می‌بندد. دو روز پیش کلیپی پخش شد. اولا آقا شما در ماشین نشستی اینجا جمهوری‌اسلامی است، هر کس هستی می‌خواهی پیاده شوی دست مبارک را تکان بده، در را باز کن پیاده شو. چرا باید یکی در را برایت باز کند؟! این اولا را ول کن! ثانیا آن دوتا بدبخت که بیرون هستند دعوایشان است که کی در را باز کند.

این‌جوری می‌خواهیم با آمریکا بجنگیم؟! با این بچگی‌هایمان؟! این شئونات زندگیتان را با آسایش و با‌ آرامش می‌کند؟! دست‌وبالتان را بسته، زحمت ایجاد کرده. دائم در این فکری که چرا این‌جوری شد؟ چرا بالا هستم؟ چرا پایینم؟ چرا او بالاست؟ چرا من پایینم؟ چرا این به من رسید؟ چرا نرسید؟ امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمايند به‌اندازه حسرتی که نسبت‌به شئونات دنیا داری حماقت داری، بچه‌ای، کوچکی! آن آدمی که دنیا را کوچک می‌بیند در چشم خودش این‌قدر بزرگ است که به آرامش و آسایش رسیده.

حالا می‌خواهد مثل آقای ایزدپناه آن پشت بگیرد بخوابد. آقای ایزدپناه جزء کسانی بود که در فلسفه حرف برای گفتن داشت؛ یعنی در بحث وجود و ماهیت ایشان یک نظریه دیگر داشت که مال خودش بود. پدر شهید هم بود. بعد یک‌دفعه یک آدم معمولی که معلوم نیست دیپلم هم گرفته باشد می‌گوید ما فلان!
داری خودت را اذیت می‌کنی. ول کن آقا! جبهه مقاومت و مبارزه با استکبار جهانی هم از تو توقع نداریم؛ خودت را داری اذیت می‌کنی.

پس دقت کن! موسی می‌خواهد بجنگد، جنگ در حالت سرد، نیمه‌سخت و جنگ نرم است، می‌خواهد وارد شود سلاح موسی این است:
۱_ «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»
۲_ «وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي»
می‌دانید مشکل بزرگ صهیونیست با ما چیست؟
در کتاب‌های خودشان آمده که می‌گوید آن‌ها شکست نمی‌خورند، بکشند می‌گویند پیروزیم، کشته شوند هم می‌گویند پیروزیم. شکست نمی‌خورند!
شصت‌هزارتایشان را کشتیم، سی‌چهل‌هزارتای دیگر هم هنوز معلوم نیست زیر آوار باشند یا نباشند، صلح شده و آتش‌بس امضا شده، آن‌ها جشن می‌گیرند. ما کشتیم آن‌ها جشن می‌گیرند. بعد ما که کشتیم همه عزاداریم می‌گوییم به پیروزی نهایی نرسیدیم.

چرا؟ چون «وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي». ما دنبال این هستیم که خداوند راضی باشد، در هر مقطعی باشد جشن می‌گیریم. شهید بشویم جشن می‌گیریم، بِکُشیم جشن می‌گیریم. عاشورا باشد _عاشورا خیلی صحنه غم‌انگیزیست ما موظفیم به عزاداری_؛ ولی حقیقت عاشورا این است که یک حماسه بود و باید برایش جشن بگیریم. هرچه بشود جشن می‌گیریم چون اصلا پیروزی را در اطاعت می‌بینیم.د«وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي» مهم نیست در دنیا چه گیرشان بیاید چه گیرشان نیاید. الان انتخابات می‌شود می‌گویند ما برای رضای خدا خدمت می‌کنیم بعد رأی نمی‌آورد می‌گوید حاجی روانشناس خوب سراغ نداری ما یک تِراپی بشویم این افسردگی بیرون برود. اینطوری می‌خواهی با آمریکا بجنگی؟!

من این جمله امام(ره) را بگویم و بحث را تمام کنم. این جمله مال یک طلبه نیست مال یک مرجع تقلید است. مرجع تقلیدی که عارف، فیلسوف، مجتهد، زاهد و مبارز است، مدیر هم بوده، امام هم بوده و یک امت دستش بوده. بزرگان جهان از همه ادیان و گرایش‌ها هم می‌گویند این آدم خیلی آدم عظیمی است. وقتی امام(ره) از دنیا می‌رود رئیس سنتکام هم می‌گوید من نمی‌توانم برای از دنیا رفتن این عظمت خوشحال باشم. دشمن واقعی من بود؛ ولی واقعا این جهان یک مرد عظیم را از دست داد.

امام کِی [این حرف] را می‌گوید؟ در هشتاد، هشتاد و پنج‌سالگی. به لحن دقت کنید! تمامش تکه انداختن است! می‌گوید آقایان علما، بزرگان، عرفا، زهاد یک عمر عبادات و طاعاتتان مقبول! دو خط هم وصیت‌نامه‌ این بچه‌هایی که شهید شدند را بردارید بخوانید. چرا امام(ره) به این شهدا این‌قدر بالا نگاه می‌کند که به آن بزرگان دارد تکه می‌اندازد؟ برای اینکه در وصیت‌نامه آن‌ها «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي» موج می‌زند. برای اینکه آن‌ها این‌قدر فکر شئونات نبودند که شهیدقمصریان به خودِ من گفت که ان‌شاءالله امشب (شب کربلای ۸) یک‌جوری من را بزنند که جنازه‌ام هم برنگردد. من از این دنیا هیچ‌چیز نمی‌خواهم. یک تشییع هم نمی‌خواهم. یک قبر هم نمی‌خواهم اِشغال کنم. فنای فی‌الله یعنی همین دیگر! حالا ادعا که خیلی زیاد می‌شود داشته باشی!
چون آن‌ها «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي» داشتند بعد «وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي» اتفاق افتاد. کل دنیا برایشان هیچ‌چیز نبود. هیچ‌چیز! آن‌ها علوی بودند. شیعه واقعی آن‌ها هستند. من که بدبخت و بیچاره یک احترام و یک پله بالا و پایین هستم، با یک اَه قهر می‌کنم با یک کَف زدن کَف می‌کنم، ما را چه به مبارزه با آمریکا! ول کن بابا! آن‌ها خیلی دارند زحمت می‌کشند. صهیونیست‌ها دارند جان می‌کنند خیلی زحمت می‌کشند. برای اعتقاداتشان دارند از همه چیزشان می‌زنند، از زندگیشان، مقامشان، شهوتشان. خدا هم به آن‌ها پاداش می‌دهد. ما چقدر پای اعتقاداتمان ایستاده‌ایم؟!
پس اسلحه موسی در برابر فرعون ۴پله داشت:
۱_«رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي»
۲_ «وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي»
۳_«احْلل عُقدةً مِنْ لساني»
۴_« یَفقَهوا قَوْلی»
خدا ان‌شاءالله به همه ما توفیق عمل عنایت کند.

 

 

 

 

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید