امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت نوزدهم

13 آذر 1404 -   4:47 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
   یا نور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی‌نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت نوزدهم
تاریخ:1401/10/03


»تمام حسنات و سیئات منشأ و مبدأ دارد
»هر نعمتی در دنیا مطلوب و عالی است مگر اینکه با دین، دنیا و آخرت عقلا و شرعا تناقض پیدا کند
»تمام نعمت‌های خدا قطعاً امتحان است

»تمام حسنات و سیئات منشأ و مبدأ دارد
در بحث سلوک کاربردی امشب به کلمه حرص می‌رسیم و اینکه حرص چه است و همان بحثی که جلسه‌های قبل هم تأکید کردیم که اگر چیزی بد است و خدا و قرآن می‌گوید بد است به‌معنای این نیست که خوب است؛ اما چون خدا فرموده بد است و ما در تشیع به حسن و قبح ذاتی افعال اعتقاد داریم، و می‌گوییم که بد است چون بد است و اگر نباشد ما زندگی بهتری خواهیم داشت. یکی هم همین کلمه حرص است. حالا این حرص را من خدمتتان عرض می‌کنم. اگر بخواهیم تعریف حرص را بگوییم؛ یعنی حالتی در انسان که انسان از آن چیزی که دارد حتی همان لحظه که بهش می‌دهند هم راضی نمی‌شود. ممکن است شما فرض کنید این بحث پول است، نه، خیلی بحث‌های دیگر هم هست. آدمی که حریص است چه جوری خودش را تست می‌کند؟ این‌جوری که الان فرض می‌کنید من ماشین ندارم بعد من در خیالم احساس می‌کنم که فردا صبح کسی یک پژوی خوب به من می‌دهد بعد همان جا باز در خیال دارم فکر می‌کنم که اگر پژو را داد کاش یک ماشین بهتری به من می‌داد. این می‌شود حرص.

یا مثلاً راجع‌به مقام یا پول، حرص یعنی که من با خودم عهد کنم که اگر در صندوق قرض‌الحسنه که من صدهزارتومان گذاشته‌ام اگر صد میلیون بُردم، ببینید همه‌اش اگر است می‌خواهیم  حرص خودمان را چک و تست کنیم، اگر صد میلیون بُردم پنجاه میلیونش را به فقرا می‌دهم. نه پول را گذاشتم، نه صندوقی وجود دارد، نه صد میلیونی بُردم بعد می‌گویم پنجاه میلیون خیلی زیاد است پنج میلیون هم بس است؛ یعنی راجع‌به چیزی که اصلاً ندارم هم حرص به من اجازه نمی‌دهد فکر خوب کنم تا می‌رسیم به اینکه چیزی به ما بدهند؛ یعنی پس یک حرص داریم  که در عقل ما نهادینه است، همین حرصی که حتی در خیالم هم بخواهم از پولی که ندارم صدقه‌ای بدهم درصدش را کم می‌کند. از پولی که حتی بهم نمی‌رسد؛ اما در بحث عملی‌اش که نگاه می‌کنیم می‌بینیم دارم، الان بهم می‌دهند، بعد از اینکه این را به من دادند اولین چیزی که در ذهن من می‌گذرد آن نشان می‌دهد که من چقدر حریصم یا نه. اگر اولینش این است که خب پله بالاترش چه می‌شود بعدش چه می‌شود. بعضی‌وقت‌ها یک الحمدلله هم بهش می‌چسبانیم که خودمان باورمان نشود حرص است. خودمان باورمان نشود!
 نه خانه دارد، نه ماشین دارد، نه هیچ چیز بعد مثلاً الان یک خانه بهش می‌دهند، کلید در را می‌خواهد بیندازد به خانمش می‌گوید خداراشکر الحمدلله ان‌شاءالله ویلا هم می‌گیریم. این می‌شود حرص، الحمدلله هم فقط برای این است که سر خودش را کلاه بگذارد. حرص یعنی آن نعمت روبه‌رو را ندیدن. آن که خیلی وضعش خراب است نعمت را نداده نمی‌بیند، آن که وضعش کمی خراب است نعمت را که می‌دهند یک الحمدلله هم بهش می‌چسباند که ان‌شاءالله یک چیز بالاتری هم باشد؛ یعنی فرصت لذت‌بردن از نعمت را هم به عنوان خودش نمی‌دهد. این تعریف کلمه حرص است. اما هیچ سیئه‌ای به وجود نمی‌آید مگر اینکه یک منبع و منشأ‌ای دارد؛ یعنی تمام اعمال و افعال دنیا مبنا دارند، حسنات و سیئات هم مبنا دارند. مثلاً عرضم به حضورتان در تعریف زهد امیرالمؤمنین(ع) در قرآن کریم در نهج‌البلاغه وقتی می‌خواهد زهد را تعریف کند نمی‌گوید زهد یک رفتار است که فلان و فلان می‌گوید زهد از نوع نگاه متفاوت زاهد به دنیا نشأت می‌گیرد؛ یعنی می‌آید مبنا را نگاه می‌کند و از نظر بحث تربیتی اهل‌بیت(ع) و قرآن اصلاً اعتقاد دارند که رفتارهای ما اگر مبنا و منشأ نداشته باشد اداست؛ یعنی ادای زهد است؛ یعنی من می‌توانم خیلی زاهدوار زندگی کنم؛ اما زاهد نباشم. منشأ مهم است لذا امیرالمؤمنین(ع) وقتی می‌خواهد زهد را تعریف کند می‌گوید زاهد کسی است که منظر نگاهش به دنیا متفاوت است. این می‌شود زاهد. حالا ممکن است شما در ظاهر این زاهد ادای زهد را هم نبینی، منظرش متفاوت است.
من خدمتتان یک سؤال بکنم. مثلاً یک پوشش زمستانی بسیار گران‌قیمت الان گیرت می‌آید که بپوشی، در زمستان است، ان‌شاءالله می‌خواهی به مشهد مشرف شوی حتماً باید ببری، عالی است، ضمناً اصلاً هم نمی‌توانی این را بفروشی بهینه‌سازی‌اش کنی، گیرت می‌آید، ولی روی تنت که می‌افتد سی میلیون می‌ارزد. زاهدنما این را قبول نمی‌کند؛ اما زاهد مهم نیست که چه روی دوشش است، مهم این است که منظرش به دنیا چیست لذا زاهدنما این را قبول نمی‌کند؛ اما عبای دویست‌هزارتومنی‌اش را هم اگر وقتی کسی بخواهد ازش بگیرد جان می‌دهد عبا را نمی‌دهد. زاهد قبول می‌کند چون نمی‌تواند تبدیل به احسن کند، فرودگاه می‌رود، مثلاً جایی می‌رود سوار ماشینش شود، مشهد پیاده می‌شود مبتلابه می‌شود کسی لازمش می‌شود همان‌جا سی میلیون را بهش می‌دهد این می‌شود زهد. این زهد منشأاش فرق می‌کند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند زاهدبودن مال این منظر است. حرص هم همین است.
حرص منشأ، مبدأ و منظر دارد. همه سیئات و همه گناهان، از آن طرف همه حسنات دقیقاً همین است که حالا من چندتایش را اشاره می‌کنم قشنگ می‌گیریم و «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ  وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ» یعنی آدم‌ها خودشان می‌دانند چه کاره‌اند، من نمی‌توانم راجع‌به آقا نظر بدهم. ما می‌توانیم مانیفست اخلاقی را بچینیم، خودم، خودم را با این چیزی که چیدم تطبیق می‌دهم تو تطبیق می‌دهی، هستیم یا نیستیم. چرا قضاوت‌کردن سخت است؟ برای اینکه هیچ کس در کالبد من نیست بفهمد من چه هستم، در کالبد تو هم هیچ‌کس نیست. قضاوت کمی سخت است؛ اما  «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» قرآن می‌گوید مردم نسبت به خودشان قضاوتشان دقیقِ دقیق است » وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ» ولو اینکه بهانه‌ای بیاورد بگوید نه این‌طوری نیستم، کمی خلوت کند، کمی ذهن در خلأ برود، کمی منصفانه در فضای بی‌طرفانه راجع‌به خودش بخواهد صحبت کند درستِ درست می‌گوید.  «وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ» یعنی زمان‌هایی آدم‌ها خودشان را فریب می‌دهند که نه من به این خوبی یا به این بدی نیستم؛ ولی حقیقت ماجرا این است که اگر انسانی خودش دقت کند با این لیستی که ما از منشأها و مبدأها می‌دهیم، آدم‌ها خودشان را تطبیق می‌دهند.

»هر نعمتی در دنیا مطلوب و عالی است مگر اینکه با دین، دنیا و آخرت عقلا و شرعا تناقض پیدا کند
منشأهای کسی که حرص می‌زند: اولش حب است. در دین و تعالیم ما  حب مثبت و حب منفی داریم. حب مثبت اگر نباشد که اصلاً آدم‌ها انگیزه‌ زندگی ندارند و اصلا حب در اینجا و هر جا از حب، بد می‌گوید یعنی آن عشق و محبتی که به دنیا یا آخرت لطمه می‌زند و مثلاً یک جای قرآن کریم رسماً می‌گوید که دنیا برای شما زینت داده شده است برای حب شهوات بعد اینجا من می‌خواهم بگویم حب شهوات بد است. کجایش بد است؟ آنجایش بد است که شما احساس می‌کنی این از آن مقدار عقلی و شرعی بیشتر شده. یکی می‌گوید حب شهوات که اعم از هر گونه میلی که به حس‌های پنج‌گانه ما مربوط است تعریفش می‌شود شهوت که حالا دیگر انواع و اقسام دارد و … ؛ یعنی غذا، بحث جنسی، پوشاک، هر چیزی که شما فکر کنی به حواس پنجگانه یا تجربه ما بر می‌گردد می‌شود شهوت. خط مرزی‌اش کجاست؟ آنجاست که به دنیا یا آخرت ما عقلا و شرعا لطمه بزند آنجا حب منفی می‌شود. حب مثبتش هم آنجاست که ما را به زندگی علاقه‌مند کند. اشکال ندارد که مثلاً تو امشب در ذهنت این باشد که من برگردم خانه الحمدلله فلان غذا هست و تو به عشق آن شام یکی‌دوساعت لذت قبلی ببری هیچ اشکالی ندارد. هیچ اشکالی ندارد! برای اینکه هم شرعی است هم عقلی است. اشکال آنجاست که این حب جایی با عقل و شرع تناقض پیدا کند تو نتوانی جمعش کنی. نتوانی جمعش کنی! بعد اینکه داری می‌گویی کلیت هم دارد دیگر، الزاماً شهوات، شهواتِ لذتی و جسمی نیست بعضی از شهوات، شهواتِ اعتباری است، شهوات ذهنی است. اعتباراتت، آبرویت، این‌ها خیلی جاها حفظ‌کردنش و دقت در آن خیلی خوب است؛ اما به‌شرطی که با دین، دنیا، عقل و شرع تناقض نداشته باشد. داشته باشد می‌شود حب.

بعدی حب الرئاسه است؛ من امروز صحبتی را دیدم که البته شاید مثلاً پنجاه سال از آن گذشته است کمی بیشتر باید مدرن بشود؛ یعنی به‌روز بشود؛ اما صحبت بدی نبود که پنجاه سال پیش مرحوم آقای مطهری یا مرحوم آقای فلسفی به این اشاره می‌کنند که ‌دلیل محبت به سگ در غرب _آن زمان می‌گفتند_  این است که زود مطیع می‌شود و زود وفادار می‌شود و حب‌الرئاسه را پوشش می‌دهد. هیچ حیوانی مثل سگ حب‌الرئاسه انسان‌ها را پوشش نمی‌دهد. خیلی وفادار است و خیلی زود بله را می‌گوید؛ یعنی با اولین گوشت و استخوان حتی از دشمنش، دیگر کار تمام است؛ یعنی سگ اگر به مرحله‌ای برسد که دم را برایت تکان بدهد این اولین و آخرین دم تکان دادن است؛ یعنی دم را تکان داد دیگر تسلیم است و آن زمان پنجاه سال پیش می‌گفتند یکی از دلایلی که در غرب که الان به شرق، وسط و این طرف و آن طرف هم کشیده، مردم به سگ در خانه و منزل علاقه دارند این است که حب‌الرئاسه را خیلی زود پوشش می‌دهد و آدم‌های دیگر اگر وقتی اذیتت کنند این سگ می‌تواند در این حب شما را ارضاء کند. این هم یکی از حب‌هاست. حب اینکه برتری داشته باشند به صورتیکه طرف مقابل تسلیم مطلق باشد، این حب‌الرئاسه است.
حب‌الراحه خب راحت که یک کلمه خیلی خوب است. آیا راحت بد است؟ راحت خیلی خوب است. آسایش جزء آن نکاتیست که در آیات و روایات ما برایش دستورالعمل داریم. در سبک زندگی که معصومین(ع) به ما درس می‌دهند یکی از مسیرها رسیدن به آسایش است. راحت! البته آسایش در فارسی معادل راحت نیست چون راحت اصلاً کلمه‌ای است که به روح و رُوح بر می‌گردد، آسایش کلمه‌ای است که به یک سری امکانات بر می‌گردد حالا ما می‌گوییم آسایش و آرامش، این دوتا را با هم تلفیق کنی می‌شود راحت یا بگوییم رفاه، آسایش، آرامش و امنیت، این چهارتا را با هم تلفیق کنیم کلمه راحت در می‌آید. آیا به این فکر‌کردن و برنامه‌ریزی‌کردن و رسیدگی‌کردن برایش بد است؟ خیلی عالی است، باز دوباره اینجا خط مرزی دارد آنجا که راحت‌طلبی با دین و دنیای ما عقلا و شرعا تناقض پیدا کند. اصلاً این قاعده را در نظر بگیرید، قاعده است، لغاتش هیچ تغییری نمی‌کند، هر نعمتی در دنیا مطلوب و عالی است مگر اینکه با دین، دنیا و آخرت عقلا و شرعا تناقض پیدا کند. این یک فرمول است. عقل یا شرع بگوید که اینجا باید راحتت را کنار بگذاری. در وجود آدم‌ها حبی است به‌نام حب راحت، راحت‌طلبی. و خیلی از ما معنویاتمان را برای حب‌الراحه از دست می‌دهیم، هم عقل دارد می‌گوید اشتباه است هم شرع. فقط برای حب‌الراحه! یک سفر زیارتی می‌خواهد برود اول راحت سفر را چک می‌کند. این قطعاً با عقل و شرع منافات دارد. قرار نیست در همه عبادات راحتی لحاظ بشود و اگر ما این را معیار قرار بدهیم خیلی از عبادات از کف ما پریده است. حب‌الراحه هم می‌گوید جزء چیزهایی است که باعث حرص می‌شود.
حب‌الکلام، حرف‌زدن. مخصوصاً ما که سخنران هستیم می‌خواهیم این حرف را بزنیم ممکن است همه یک‌چشمی نگاه کنند که تو دیگر این را نگو؛ ولی واقعاً شما فکر نکنید هر کسی یک ساعت می‌آید در کانون یا جایی صحبت می‌کند بقیه طول روز هم دارد حرف می‌زند. اصلاً حرف‌زدن مشکل است و آدم‌هایی که به حرف‌زدن عادت می‌کنند به نقطه‌ای می‌رسند نمی‌توانند حرف نزنند و این همان نقطه‌ای است که می‌فرمایند این تقویت‌کننده حرص و بقیه حب‌هاست. اصلاً نمی‌تواند حرف نزند. یکی از دوستانی که خیلی هم پسر خوبی است، ۹۹ درصدتان هم او را می‌شناسید می‌گفت تو چه جوری این شهر و آن شهر با ماشین تنها می‌روی بعد می‌گفت من مثلاً بخواهم از تهران به قم بیایم در ماشین چهار نفر همراهم می‌آورم چون ممکن با یک نفر حرف‌هایم تمام شود. چهارتایی مشارکت کنیم این دو ساعت را کلاً حرف بزنیم. من بهش هم گفتم که این حب‌الکلام است. این واقعاً حب‌الکلام است. بعضی از مردم اصلاً نمی‌توانند حرف نزنند. می‌گویی نه! همین الان در جلسه دوتایی دارند حرف می‌زنند. اصلاً نمی‌تواند حرف نزند. باز دوباره آن قاعده را رویش نصب کنیم، این مشکل دارد یا مشکل ندارد، حب، حب است. آنجایی که عقل و شرع بگوید این به دنیا یا آخرتت دارد لطمه می‌زند. خیلی‌وقت‌ها جوکش را هم برایتان گفته‌ام طرف می‌گوید چه خبر؟ می‌گوییم سلامتی. می‌گوید دیگر چه خبر؟ می‌گویم عزیزم خود چه خبر را گفتم سلامتی؛ یعنی تمام بعد تو می‌گویی دیگر چه خبر. دوست دارد خبر اختراع بشود.
خب این حب‌الکلام که هست امام‌صادق‌(ع) می‌فرمایند که وقتی انسانی به حب‌الکلام دچار می‌شود کلام به‌قدر کافی وجود نخواهد داشت و این انسان مجبور می‌شود در بحث غیبت، تهمت، آبروریزی، لغو، دروغ و حرف زشت برود. مجبور می‌شود برود! اصلاً کلام این‌قدر خلق نشده است که آدم بتواند صحبت کند، این صحبتش هم همیشه خوب باشد و باز آن سیستم که عقلا و شرعا به دنیا یا آخرتش لطمه نزند. می‌گوید قطعاً به دنیا یا آخرت این انسان لطمه می‌خورد و اگر جایی شما شنیدید که مرحوم آقای بهجت و خیلی دیگر از علما فرمودند روزه سکوت و روزه سکوت را برایتان بد ترجمه کردند که شما باید در سه روز، دو روز، آدابی  که حالا صوفیه هم دارد سکوت مطلق کنی هیچ چیز هم نگویی، این را بد برایتان تفسیر کردند. روزه سکوت یعنی همین، یعنی کنترل کلام که من بگویم امروز، فردا و پس‌فردا من کلامم را کنترل می‌کنم در حد کاملاً ضروری که از روز چهارم بتوانم بیشتر روی زبانم کنترل داشته باشم. همین! باور کنید من تا الان شده، خیلی شده است، سه روز، چهار روز حرف نزدم ، بعد از سه‌چهار‌روز خواستم حرف بزنم چک کردم ببینم اصلاً این حنجره کار می‌کند. یک دو سه چهار گفتم. هیچ اتفاق بدی هم برایم نیفتاده است. هیچ اتفاقی! البته این اسمش روزه سکوت نیست، حالا دیگر یک جوری پیش آمده است؛ ولی این می‌شود.

»تمام نعمت‌های خدا قطعاً امتحان است
این جمله امیرالمؤمنین(ع) خیلی خطرناک است.  اولاً من از این جمله یک برداشت خیلی خطرناک می‌کنم آن هم این است که _ضرب‌المثل است دیگر، توهین به اقوام نیست_ می‌گویند سلام لر بی‌طمع نیست. من از این روایت یک برداشت خطرناک می‌کنم که خداوند تبارک و تعالی حالا قبل از اینکه روایت را بگویم اصلاً بنا ندارد هیچ نعمتی را به ما بدهد مگر اینکه در این نعمت یک امتحان باشد. شما ممکن است بگویی با لطف خدا، با کرامت خدا، با رحمت خدا جور در نمی‌آید. مکانیسم خلقت ما در این دنیاست؛ یعنی چه جور در نمی‌آید! خدا بنا ندارد در این دنیا رحمت بی‌انتهایش را خرج کند. این روایت که سندیتش قطعی است، من اولین برداشتی که از این روایت به دستم می‌رسد این است که تمام نعمت‌های خدا قطعاً امتحان است. اصلاً خدا نعمت بدون امتحان مفتی به کسی نمی‌دهد. سلام خدا، نعمت خدا بی‌طمع نیست. حالا شما روایت را نگاه کن اگر غیر از این برداشت کردی! امام‌صادق(ع) از قول امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند دری از نعمت و رحمت از سمت خداوند تبارک و تعالی بر بنده گشوده نمی‌شود مگر اینکه در آن دوبرابر حرص در بنده تحریک شود؛ یعنی می‌خواهم نعمت ندهد، در این مایه است، دو برابر حرص! یعنی یک نعمت که خداوند می‌دهد دوبرابرش دارد ما را تحریک می‌کند ببیند حرصمان چه‌جوری است. دو برابر حرصت تحریک می‌شود. خب این اولین برداشت. دومین برداشت چیست؟ این است که بدانیم اگر وقتی در دادن نعمت‌ها حرص کنترل نشود انسان‌ها هیچ لذتی از زندگی نخواهند برد. هیچ لذتی!

این ضرب‌المثل را در یک بحث دیگر برایتان باز کردم هنوز هم بهش اعتقاد دارم در این بحث از منظر دیگر باز می‌کنیم که می‌گوید وصف‌العیش نصف‌العیش می‌گوید در دنیا توصیف‌کردن یک لذت نصف آن لذت بهت می‌رسد من می‌گویم این ضرب‌المثل کاملاً غلط است. از نظر من در دنیا وصف‌العیش دوبرابر عیش می‌ارزد چون در دنیا به هر عیشی می‌رسی می‌بینی آن چیزی که در ذهنت بود این نیست. آی من فلان بشوم، بیا آی شدی. بعد می‌رسی می‌بینی آن چیزی که در ذهنت بود خیلی لذتش بیشتر بود و ظاهراً لذت‌های ذهنی که ما در دوری از عیش با وصفش می‌‌چشیم وقتی به وصلش می‌رسیم تازه زده می‌شویم تازه در ذوقمان هم می‌خورد که ای بابا همین بود. من اولین باری که در عمرم به شمال رفتم بچه بودم فکر کنم دبستان بودم، اصلاً تعجب کردم جنگل‌ها را دیدم، عکسش را دیده بودم، تلویزیون هم دیده بودم بعد اولین باری که شمال رفتیم پیاده شدیم به‌شدت در ذوقم خورد که آقا این عکس‌ها اصلاً با این جور در نمی‌آید، هوایش که گند است، پشه هم که از سر تا پایمان دارد پایین می‌آید بعد این زیبایی هم آن‌قدر آن جوری نیست. اولین بار آنجا فهمیدم که عکس‌ها بعضی‌وقت‌ها از حقیقت‌ها قشنگ‌ترند تا بعدش تا بعدش تا بعدش. که دیگر این روایت امام‌صادق(ع) که می‌گوید امیرالمؤمنین(ع) در نهج‌البلاغه دیگر کاملاً صددرصدی زیرش امضاء می‌زند می‌گوید کل نعمت‌های دنیا سرابیست که مثل آب بهتان غالب کرده‌اند. سی سال می‌دوی می‌رسی می‌بینی نه آقا آن چیزی که فکر می‌کردی نبود. باید چه کار کرد؟ هیچ چیز، آدم باید ذهنش را مرتب کند که آقا نعمت همین است، توقعت را از نعمت میزان کن. آرزو داری در جنگل زندگی کنی توقعت را میزان کن. آرزو داری کوه زندگی کنی، میزان کن، آرزو داری ازدواج کنی میزان کن، بچه می‌خواهی میزان کن.
شبی که در انتخابات رأی آوردی تا صبح روی پایت نمی‌گنجیدی، بزن برقص و … ! میزانش کن، از فرداصبح ناراحتی‌هایش شروع می‌شود. هیچ نعمتی! هیچ نعمتی! خب وقتی توقع را میزان می‌کنی حرص همین است، حرصت را کنترل می‌کنی، معنای حرص را خیلی پیچیده نکن خیلی ساده‌تر از این حرف‌هاست. می‌گوید این را میزان کن تا بتوانی بهش برسی. و اما جمله امیرالمؤمنین(ع)؛ می‌فرمایند که این حرف‌هایی که راجع‌به حرص من علی گفتم، قرآن گفت، امام‌صادق(ع) خواهد گفت، بقیه گفتند فکر نکن که این‌ها فقط به خود حرص بر می‌گردد و باز آن جمله‌ای که من همیشه در ذهنم است و  هر وقت در دامنه سیئات می‌روم این جمله که به نظر من جزء جملاتیست که تفسیر قرآن و سخن معصوم است و خدا بر زبان حاج‌ملامهدی نراقی رحمه‌الله علیه صاحب جامع‌السعاده نهاده «ان الاخلاق المذمومة فی القلب هی مغارس المعاصی» می‌گوید نگو حرص یک گناه است خلاصه جمعش کنیم می‌گوید نه، هر اخلاق مذمومه، اخلاق مذمومه هم طبق روایات حرص، غضب، حسد و کینه است به این چهارتا اخلاق مذمومه می‌گویند. حرص، غضب، حسد و کینه خب می‌گوید وقتی این‌ها در قلب وارد می‌شود »هی مغارس المعاصی» شما در عقل و قلبت یک گناه راه نداده‌ای یک مزرعه آماده برای کشت تمام گناهان در ذهنت ایجاد کردی و می‌گوید شک نکن انسان حریص حسود هم هست، متکبر هم هست، بخیل هم هست، کفران نعمت هم می‌کند، مرام هم ندارد، بی‌معرفت هم هست، دزد هم می‌شود، پایش برسد قتل هم می‌کند. تا تهش را می‌رود. بعضی حالا فرصت نمی‌کنیم تا تهش را برویم، بعضی‌ها آب پیدا نمی‌کنیم وگرنه شناگر خوبی هستیم؛ یعنی واقعاً برخی از ما وقتی غضبمان می‌گیرد فقط شانس می‌آوریم که بغل‌دستمان کسی نیست، اسلحه هم دستمان نیست.
الان مثلاً می‌روی زیر پست‌ها لایک می‌زنی، بزن آقا فلانی با قمه در فلان زده است، بزن اعدامش کن، جهان را از دست او نجات بده؛ ولی  «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» وقتی به خودم نگاه می‌کنم « وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِيرَهُ» اگر عذری هم نتراشم احساس می‌کنم من هم که غضبم بالا می‌آید فقط شانس می‌آورم کسی بغل‌دستم نیست قمه هم دستم نیست وگرنه زده بودم. برگرد منشأهایش را کنترل کن. آدمی که کینه‌ای است قاتل می‌شود مگر شانس بیاورد. برگرد همه این‌ها را کنترل کن. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند که بنابراین بدان که حرص، تکبر و حسد سه منشأ بزرگ کل گناهان کبیره هستند. نگو دوستم خوب است فقط متکبر است، دوستم خوب است فقط حریص است، دوستم خوب است فقط بخیل است، دوستم خوب است فقط حسود است. می‌گوید نه، این منشأ تمام گناهان کبیره است. از امیرالمؤمنین(ع) سؤال کردند ما چه کار کنیم؟ برای این حرص چه کار کنیم؟ خب این جمله امیرالمؤمنین، باز آن جمله‌ای که از ملامهدی گفتم، این جمله حضرت‌امام‌(ره) که در شرح جمله امیرالمؤمنین(ع) است این هم خدا به زبان امام انداخته است. حتماً همه جمله را شنیدید وقتی از امام سؤال کردند که تنها و قوی‌ترین راه مبارزه با نفس چبست؟ فرمودند تنها راه مبارزه با نفس، مبارزه با نفس است. الان دنبال چه هستی؟! مثلاً ذکری باشد، البته این‌ها را هم اگر برسیم و زنده باشیم فرداشب می‌گویم، اذکار داریم. آن اراده لازم مبارزه با نفس می‌شود.
گفت تنها راه مبارزه با نفس، مبارزه با نفس است. یعنی چه؟ یعنی عمل به ضد. لذا اینجا فرمایش امیرالمؤمنین‌(ع) این است می‌گوید که اگر می‌خواهی حرصت را درمان کنی باید قناعتت را تقویت کنی. قناعت یعنی چه؟ قناعت یعنی حالتی که اگر نعمتی به انسان دادند بگوید این از سرم هم زیاد است. این می‌شود قناعت. مثلاً من توقع دارم شما به من بگویی سلام‌علیکم و رحمه‌الله و برکاته بعد شما می‌گویی سلام‌علیکم و رحمه‌الله. من همین جوری ناراحتم که آقا او برکاته را نگفت من اذیتم، سلام کرده من اذیتم، فحش هم نداد؛ ولی من رد شدم اصلاً توقع ندارم این آقا به من سلام کند یک سر این‌جوری تکان بدهد من کلا دیگر شارژم. می‌گویم توقع نداشتم سلام کند حاج‌آقا برایم سر هم تکان داد، دمش گرم، چقدر خوب است. اولی می‌شود حرص نهادینه شده، دومی می‌شود قناعت. مدل این‌طوری که اگر چیزی باشد از سرمان هم زیاد است. من خودم از این قسمت حکایت خوشم می‌آید نگو هی می‌گویی که حالا اسمش را نمی‌آورم، فلانی در کوچه‌ای می‌رفت و دشمنان بر سرش خاکستر پاشیدند وی را گفتند که برویم و حق دشمنان را در کف دستشان بگذاریم گفت خیر بدنی را که مستحق آتش بود خدا به خاکستری آزرد. خیلی هم خوب بود.
  «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» من الان حقم است اعدامم کنند! اگر من جای او بودم فلان، می‌زدم بنده را شقه می‌کردم بعد الان من راحت دارم نفس می‌کشم. راحت امشب در مجلس راهم دادند. کسی دم در نگفت تو کجا آمدی؟ برای چه آمدی؟ این‌قدر بساط می‌فروشی جور است. خب وقتی آدم خودش را در این حد نداند و ما در پیشگاه همدیگر واقعاً باید این‌طوری باشیم که در پیشگاه خدا دیگر نخواهیم فیلم بازی کنیم. بعضی از آدم‌ها از عالم و آدم طلبکارند. قطعاً او یک روز از خدا طلبکار است، یک روز نه، قطعاً همین الان از خدا طلبکار است، رویش نمی‌شود بگوید. آدمی که دائم از همه طلبکار است همین الان از خدا طلبکار است رویش نمی‌شود بگوید. قولت می‌دهم برود یک‌ جای فیک پیدا کند آنجا می‌گوید. قولت می‌دهم گفته است. اصلاً نمی‌شود. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند اصلاً نمی‌شود. می‌گوید با قناعت از حرص خودت انتقام بگیر. با قناعت حرصت را درمان نکن انتقام بگیر، بکشش. و می‌گوید از نظر من امیرالمؤمنین(ع) این قوی‌ترین راه است؛ یعنی دوباره سراغ منشأشناسی و مبدأشناسی می‌رود و آنجا می‌گوید از نظر من این بهترین راه است و اینکه من و شما بتوانیم این را کنترل کنیم.
ان‌شاءالله خدا به همه‌مان توفیق عمل کرامت کند.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید