امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - از نان واجب‌تر؟! (12) - صفر1400

13 آذر 1404 -   4:29 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
یا حبیب
متن سخنرانی
سید محمد انجوی نژاد
موضوع: از نان واجب‌تر؟!
قسمت دوازدهم
تاریخ: 1400/06/27

 

عناوین اصلی سخنرانی:
» اهمیت تغذیه و ورزش در پیشگیری از بیماری‌ها
» متولیان سلامت روانی در جامعه چه کسانی هستند؟
» در جامعه‌ای که حقیقت ذبح می‌شود دیگر هیچ اعتمادی وجود ندارد
» دین باید با قلب پذیرفته شود
» عدالت علوی راهی برای رسیدن به گشایش روانی و اقتصادی
قبل از اینکه بحث را شروع کنم نکته‌ای را اینجا عرض کنم و آن اینکه شاید ده‌دوازده‌سال قبل وضعیت دسترسی به حرم مطهر شاهچراغ که نگین استان فارس و حرم سوم اهل‌بیت(ع) است به‌شدت افتضاح بود و مردم برای اینکه بخواهند زیارت کنند باید خیلی مَصاعب را پشت سر می‌گذاشتند تا بتوانند زیارت کنند و الآن وضعیت بهتر است؛ ولی اصلاً مطلوب نیست؛ یعنی باز هم  دسترسی به شاهچراغ برای کسانی که می‌خواهند زیارت کنند با وضعیت ترافیکیِ حواشی، مشکلات دارد و اگر قرار است که اینجا نگین استان فارس باشد باید بالاترین سطح دسترسی ماشینی و پارکینگی با کمترین ترافیک اتفاق بیفتد. مثلاً ما در حرم‌هایی که چندین میلیون زائر دارد این قفل اطراف حرم را نمی‌بینیم و ان‌شاءالله که مسئولین جدیدی که در استان و شهرداری هستند عنایت می‌فرمایند و این قضیه را با جدیت بیشتری پیگیری می‌کنند. ما موظف هستیم برای اینکه مردم از معنویت استفاده کنند نهایت تسهیلات را برایشان قائل باشیم و یکی از این تسهیلات این است که برای اینکه مردم بخواهند رفت‌و‌آمد کنند کمترین مشکل را داشته باشند. باز هم عرض می‌کنم نسبت به ده‌پانزده‌سال قبل خیلی بهتر شده است؛ ولی  الآن باز هم اصلاً مطلوب نیست. ان‌شاءالله که خدا به مسئولین شهر و استان توفیق این کار را بدهد.

» اهمیت تغذیه و ورزش در پیشگیری از بیماری‌ها
در مبحث از نان واجب‌تر به گزینه سلامت رسیدیم که مخصوصاً در این ایامی که ما قرار داریم این دو سال اخیر قضیه سلامت را خیلی جدی لمس کردیم که در آرامش و رفاه و حتی امنیت جامعه چقدر مؤثر است. حالا تأثیر مثبت یا تأثیر منفی. در کشورهایی که شاید از نظر تکنولوژی کمترین مشکل را دارند و مردمشان تا قبل از این بحران گمان می‌کردند که خدا دیگر زورش نمی‌رسد که رفاه و امنیت را از آن‌ها بگیرد با یک ویروس خیلی‌خیلی کوچک این اتفاق افتاد و الآن دیگر همه به این قضیه قائل هستیم. در بحث سلامت و حکم‌رانی چند نکته خیلی مهم است. یکی اینکه اصلاً فضای مدرنیته راجع‌به سلامت خیلی قصد دخالت ندارد. فضای مدرنیته یعنی چه؟ یعنی تکنولوژی که بر اساس ماشین، ربات، کامپیوتر، موبایل و… دارد با به‌روزکردن خودش فروش می‌کند؛ یعنی سود می‌برد؛ اینکه بیاییم صحبت کنیم مثلاً اشعه موبایل برای سلامت جسم یا بدن چه ضرری دارد یا راجع‌به اینکه همین تکنولوژی بخواهد غذاهای مختلف را با مدهای مختلف به‌روز کند؛ با انواع و اقسام پیش‌غذا و پس‌غذا با رنگ‌های حتی صنعتی، که بتواند بفروشد؛ بیاییم با این صحبت کنیم که راجع‌به تغذیه سالم و غذای طیب که در قرآن‌کریم تأکید شده است ما بخواهیم کار کنیم نمی‌گویم مخالفت نمی‌کند که مخالفت می‌کند؛ اما سکوت می‌کند. و در بحث سلامت یکی از چیزهایی که دیگر اصلاً هیچ‌کس نمی‌تواند رد کند اثرات تغذیه در پیشگیری است.

خب ما امروز بحث تراریخته، محصولات شیمیایی، رنگ‌های صنعتی در تغذیه را داریم؛ بحث جدی فست‌فودها را داریم که هیچ پزشکی حتی یک پزشک در عالم نیست که با این‌ها موافق باشد. این سکوت جامعه و سکوت جامعه متولی سلامت نسبت به تغذیه و نسبت به خیلی چیزهای دیگر برای چیست؟ چرا ساکت‌اند؟ اصلاً چرا ما در بحث سلامت راجع‌به تغذیه و پیشگیری، یک‌هزارم درمان برنامه نداریم؟ یک‌هزارم درمان! نه برنامه درسی داریم؛ یعنی حتی مثلاً دانشجویانی که می‌خواهند در امور پزشکی به تخصص برسند راجع‌به تغذیه، شاکی‌اند که ما خیلی کم می‌دانیم. مثلاً به بحث‌های غیرآکادمیک مراجعه می‌کنند که ممکن است در آن قاتی هم داشته باشد. دوم اینکه اصلاً مبنای مدرنیته بر این نیست که ما تغذیه سالم داشته باشیم. برای چه؟ برای اینکه در سلامت درآمد نیست. وقتی سلامت جامعه‌ای به خطر می‌افتد یک سری از ارکان مهم مدرنیته به ثروت می‌رسند. یک سری از ارکان مهم! لذا این یکی از چیزهایی است که ما باید در نظر داشته باشیم که همه‌اش می‌گویند قدر سلامت را بدانید. کرونا! خیلی‌خب؛ ما همین داستان‌ها را قبل از کرونا هم داشتیم بعدش هم داریم که به دلیل نداشتن فن پیشگیری و اهمیت‌ندادن به تغذیه، مردم به بیماری‌های مختلف مبتلا می‌شوند. مردم زیادی زیر آن سنی که باید عمر کنند عمر می‌کنند به‌خاطر اینکه تغذیه‌شان مشکل دارد. و این یکی از چیزهایی است که باید بررسی بشود که جایگاه پیشگیری و تغذیه چیست.
شما ببینید مثلاً جزء آمار وزارت بهداشت آمار درمانی، آمار واکسیناسیون، آمار احداث بیمارستان، آمار تعداد تخت‌خواب است. خب این‌ها همه درست؛ یعنی تمام آمارهای وزارت بهداشت به درمان برمی‌گردد. آمار پیشگیری که به دو قسمت تغذیه و ورزش برمی‌گردد کجاست؟ آمار پیشگیری از دو جنبه تغذیه و ورزش. در جامعه امروز ما نیاز خیلی جدی داریم که یک بحث خیلی جدی، رسمی و قانونی  راجع‌به بحث تغذیه و ورزش اتفاق بیفتد. تا می‌گویی ورزش هم همه می‌گویند فوتبالیست‌ها، المپیک و… نه ورزش مبتنی بر ایجاد سلامتی و ورزش همگانی مدنظر ما است که حتی در خیلی از کشورهایی که در مدرنیته ذوب شده‌اند مثل بعضی از کشورهای بلوک شرق مانند کره جنوبی، چین و ژاپن می‌بینی که ورزش همگانی آن‌ها در سطح خیلی بالایی است؛ یعنی دارند مقابله می‌کنند. حالا اگر مستعمره غرب هستند و جرأت نمی‌کنند رسماً مقابله کنند دارند زیر مقابله می‌کنند. هم در بحث تغذیه هم در بحث ورزش. و متولی تغذیه و ورزش نباید جایی دیگر غیر از وزارت بهداشت باشد. بهداشت سه قسمت است یک قسمتش درمان است؛ یک قسمتش پیشگیری و یک قسمتش ورزش است و اگر ما قسمتی تحت‌عنوان وزارت ورزش داریم باید قشنگ با بهداشت جامعه لینک باشد. این یک نکته که در بحث سلامت فراموش می‌شود.

» متولیان سلامت روانی در جامعه چه کسانی هستند؟

دومین چیزی که در بحث سلامت فراموش می‌شود سلامت روانی و روحی است. سلامت روانی و روحی به این معنا نیست که مثلاً ما با جامعه‌ای مواجه هستیم که دیوانه یا دچار آسیب‌های مغزی و نخاعی هستند، نه؛ در جامعه ما یک سری مریضی‌ها هست که مردم دارند اذیت می‌شوند و کسی نیست آن‌ها را رسماً و قانوناً درمان کند. بله می‌توانید به فضای مجازی بروید ببینید یک عالمه آدم کلیپ پر کرده‌اند راجع‌به مشکلات فلان روانی؛ اما حقیقت قضیه این است که متولیِ رسمیِ دولتیِ زیر نظر حکمرانی برای آرامش روانی جامعه اصلاً وجود ندارد. همه یا همین هیئت، جلسه و… هستند یا چیزهای کاملاً غیردولتی و غیررسمی. آیا حکومت و متولیان، متولی مباحث روانی جامعه هستند یا نیستند؟ و می‌دانید که دامنه تأثیر این کارهای غیررسمی خیلی پایین است. این‌ها باید قانون بشود. چه چیزهایی در شهر شیراز از نظر روانی برای مردم مشکل ایجاد  می‌کنند؟ چه چیزهایی در کشور ایران مشکل ایجاد می‌کنند؟ کمیته‌های رسمی بیایند، ابزار قانونی دستشان باشد و نسبت به کسانی که برای جامعه مشکلات روانی ایجاد می‌کنند مثل افراد یا تکنولوژی‌ها و… با این ابزار قانونی با آن‌ها برخورد کنند. باید برخورد بشود. در فرمایشات رهبری یکی از بحث‌هایی که چند وقت پیش فرمودند گفتند که مشکل اصلی تحریم، تحریف است. خب؛ آیا تحریف یک ابزار روانی هست یا نه؟ متولی شناخت تحریف، متولی برخورد با تحریف و متولی راست‌کردن و نشان‌دادن مغز حقیقت به مردم کیست؟

» در جامعه‌ای که حقیقت ذبح می‌شود دیگر هیچ اعتمادی وجود ندارد
اصلاً کسی در این فکرها هست که آقا مردم باید با حقیقت آشنا بشوند. یک ارگان رسمی! همه‌اش دعواهای سیاسی! دو طرفی که با هم دعوا دارند رسماً سیاسی‌اند؛ یعنی کافیست که سیاست آن‌ها برعکس بشود که یک جناح دیگر ورود پیدا کند آن جناح باز مخالف می‌شود. کسی دنبال حقیقت طالبان و ملت افغانستان نیست که! هست؛ ولی رسمی نیست گُم هستند. تمام مباحث کشور دارد سیاسی می‌شود؛ یعنی بستگی دارد که چپ طرفدارش باشد راست می‌زندش، راست طرفدارش باشد چپ می‌زند. این وسط حقیقت گمشده‌ای است که ما مردم عادی چون نه به چپ وابسته‌ایم و نه به راست زورمان نمی‌رسد حقیقت را به مردم نشان بدهیم. ابزار نداریم، پول، زر، زور و تزویر در اختیار دو جناح چپ و راست است. ما ابزارش را نداریم. در جامعه‌ای که حقیقت خیلی گُم و پنهان است سلامت روانی مردم دارد اذیت می‌شود. بعضی‌وقت‌ها بچه‌ها بحث‌هایی می‌کنند می‌گویند صدای بی‌صداها! آقا تا کی صدای حقیقت در اختیار بی‌صداها باشد. یک ارگان غیروابسته رسمی بیاید مرکز نشر حقایق باشد. مردم بااطمینان بگویند این‌ها منصف‌‌اند! منصف! بعد از این مدت ما به این نتیجه نرسیدیم که جناح‌های سیاسی منصف‌‌اند بلکه سیاسی‌اند. رسماً دنبال منافع خودشان هستند بعد ما دیر قول قرآن‌کریم را باور کردیم «کلُّ حزبٍ بَما لَدَیهِمْ فَرِحُونَ» هزاروچهارصد سال پیش قرآن گفت حزبی که می‌شوی نمی‌توانی دنبال حقیقت باشی دنبال منافعی.

خب الآن این بی‌صداهایی که شما هی برایشان پیج می‌زنید صدای بی‌صداها این وسط  این‌ها اسمشان بی‌صدا نیست اسمشان گوشت قربانی است از دو طرف دارند می‌خورند. سلامت روانی مردم خیلی چیز مهمی است. اگر مردم در جامعه‌ای احساس کنند دیگر اعتماد وجود ندارد، همه دروغ می‌گویند، همه دارند ریا می‌کنند این وسط کی ذبح می‌شود؟  مشکل این نیست که کسی ذبح می‌شود مشکل این است که حقیقت ذبح می‌شود. این کسان بالأخره روزی می‌میرند چه صادق باشند چه دروغگو. حقیقت ذبح می‌شود. در جامعه‌  دیگر کسی هیچ‌گونه اعتمادی به حقیقت ندارد. سلامت روانی مردم از این بُعد که جامعه جامعه‌ای باشد که مردم احساس امنیت روانی کنند از اینکه چیزهایی که می‌شنوند حقیقت است. ‌مدت‌هاست که من و تو هر چه می‌شنویم، می‌گوییم منبع؟  بعد که منبع را معرفی می‌کنند ما می‌رویم دنبال اینکه این منبع چقدر راست می‌گوید یعنی دیگر اصلاً این‌طوری نیست که خبر برای ما خبر باشد. از نظر ما پیش‌زمینه ذهنمان این است که خبر یعنی دروغ. بعد که دروغ را شنیدیم می‌رویم بررسی می‌کنیم که آیا ممکن است این دروغ راست باشد یا نه؟ مردم جامعه اسلامی نباید اینطوری باشند! که بگویند همه چیز دروغ است مگر اینکه خلافش ثابت شود. باید برعکس باشد دین اسلام می‌گوید همه چیز راست است مگر اینکه خلافش ثابت شود. خب چرا اینطوری شده است؟ برای اینکه ما برای سلامت روانی مردم اصلاً  هیچ نهادی نداریم که بیاید رسماً به این سمت برود. دربیاورد که مشکلات اصلی جامعه در چیست؟

» دین باید با قلب پذیرفته شود
نکته بعدی بحث خیلی مهم آزادی است که یکی از چیزهایی که مرحوم‌امام‌موسی‌صدر  خیلی روی آن تأکید می‌کرد _ اگر در جریان نیستید این مباحثی که می‌گوییم با اشاره‌ای به مکتب امام‌موسی‌صدر است_  آن اول کار جزء بیاناتی که در ذیل «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ» ایشان گفت. این «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ» یک چوب دو سر شده است؛ دو سرش هم اشتباه است. آن وسطش یک چیز دیگر است.  «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ»؛ یعنی اگر کسی را بزنی بگویی بگو «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلٰهَ إِلَّا ٱللَّٰه» و بگوید، او دین ندارد دین باید با قلب پذیرفته شود. دین کُرهی و زورکی دین نیست. اگر پسری یا دختری صبح یا ظهر از ترس پدر و مادرش نماز می‌خواند «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ» می‌گوید این نماز، نماز نیست. اصلاً قبول نیست. فایده ندارد. «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ» به این معنی نیست که آقا دین را اجبار نکنید! نه؛ می‌گوید دینِ اجباری اصلاً دین نیست. «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ» به این معنی نیست که اگر کسی معروفی را مرتکب می‌شود امر نکنی یا منکری را مرتکب می‌شود نهی نکنی. این اصلاً در تفسیر «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ» نیست. می‌گوید دین دینی است که با قلب قبول بشود. خب حالا اینجا ما یکی‌دوتا بحث داریم. یکی را همین الآن گفتیم امنیت و سلامت روانی مردم و دوم بحث آزادی. تعریف این دوتا با هم. من بارها خدمتتان عرض کردم که ما وقتی با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» قیام کردیم و در ذیلش در ذهنمان این بود که وقتی استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی اتفاق افتاد به شعار مبنایی که قبلش می‌دادیم تحت‌عنوان «برابری، برادری، حکومت عدل علی» می‌رسیم.
ما وقتی انقلاب کردیم یکی از کارهایی که اصلاً نکردیم این است که در این چهل سال برای چهارتا کلمه؛ یعنی جمهوری، اسلامی، استقلال و آزادی کرسی نظریه‌پردازی و آزاداندیشی و بحث جامع برگزار نکردیم. برگزار نکردیم! سیمای ما متولی این نشده است که کلمه آزادی  برای مردم کاملاً جا بیفتد. در کتاب‌های درسیمان هم نیامده است؛ در دبیرستان و دانشگاه هم توضیح ندادیم. جزوه آزادی نداریم. از نظر اسلام آزادی یعنی چه؟ استقلال را ما باز نکردیم که آقا استقلال یعنی چه؟ حالا این را در پرانتز بگویم. می‌گویند آقای‌رئیسی به تاجیکستان رفته است. رئیس‌جمهور تاجیکستان به او گفته کاش پرسپولیس استقلال ما را نمی‌برد. آقای‌رئیسی گفته آره استقلال خودمان هم دلش از دست پرسپولیس خون است. استقلال یعنی چه؟ دقیقاً برای مردم باز شود. وقتی امروز مردم آویزان برجام می‌شوند برای این است که ما تعریف واقعی استقلال را برایشان نگفتیم. آزادی یعنی چه؟ در دبیرستان می‌رویم می‌گویند آقا ما می‌خواهیم آزاد باشیم. مثلاً سال ۱۴۰۰ دارد می‌گوید. ما چهل و خورده‌ای سال است به هیچ دبیرستانی‌ای نگفتیم آزادی یعنی چه! آقا فایده ندارد من دهه هشتاد چهار جلسه راجع‌به آزادی روی منبر صحبت کردم. فایده ندارد! نه کسی شنیده است؛ نه کسی یادش است. نه اصلاً معلوم است درست است یا نه؟ سمیناری! داستانی!
فرمایشاتی که آقا قبل از انتخابات راجع‌به جمهوریت داشتند همه گفتند واقعاً این است؟ پس چیست؟! نظر اساسی حضرت‌امام‌‌(ره)، رهبری و بقیه بزرگانی که انقلاب کردند مثل شهید‌مطهری و شهید‌بهشتی راجع‌به آزادی، جمهوری و حضور مردم باز نشده است. این‌ها باید در دانشگاه‌های ما تدریس بشود. در دانشگاه فرهنگیان باید تدریس بشود. تربیت معلم باید برای این‌ها پژوهش بگذارد رساله بدهند موضوع رساله مشخص بشود بعد نهادهای ما بیایند بر مبنای این، کار تبلیغاتی کنند، فیلم بسازند سریال بسازند و کار کنند. استقلال، آزادی، جمهوری و اسلامی الآن اصلاً برای مردم ما مفهوم نیست. هر کس از راه برسد تعریفی می‌کند  یکی دیگر هم نقدش می‌کند. ما اصلاً نمی‌توانیم این‌ها را با هم ارتباط بدهیم. ما تا کی باید در دبیرستان برویم و جواب دختر و پسر را بدهیم که آقا حجاب آزادی را محدود می‌کند «لا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ»  خب بابا شما باید در این چهل سال این را جزوه درسی می‌کردید یک جواب می‌دادید. اگر جواب ندارید قانون را بردارید دیگر! هنوز من باید بعد از بیست و خورده‌ای سال تبلیغ، در مدارس و دانشگاه‌ها بروم و به سؤالاتی جواب بدهم که سال ۷۵ جواب می‌دادم! جوابی وجود ندارد!
مباحث امنیتی و ارتباطش با آزادی و با سلامت روانی افراد باید تدریس بشود. همه باسوادها باید این‌ها را بدانند. کرسی‌های آزاداندیشی پیرامون این‌ها باید دائماً در حاشیه برگزار بشود. الحمدلله رب العالمین دو سالی هست که دانشگاه آزاد متولی بحث کرسی‌های نظریه‌پردازی شده است. از وقتی جناب آقای‌خسروپناه آمده‌اند. اساتید دارند می‌آیند حرف می‌زنند بعد ضمانت هم دارد گرفته می‌شود. آقا کی خبر داشت از استان‌ها ضمانت گرفته شده است که در کرسی‌های نظریه‌پردازی دانشگاه آزاد از نظر امنیتی کسی ایجاد مزاحمت نکند؟ کی خبر داشت؟ دستش را بالا بیاورد. یک نفر دستش را بالا بیاورد من کمی روحیه بگیرم. اشکال از شما نیست! اشکال این است که کار خوب اصلاً ترویج نمی‌شود. خیلی‌خب این باید ترویج بشود. این باید سراغ رسانه برود؛ رسانه سراغش بیاید. بیاورد باز کند و بعد باید این‌ها خروجی داشته باشد؛ یعنی رساله که شد به مجلس شورای اسلامی برود قانون بشود. این باید بایدهایی که می‌گویم من در این مجلس جدید دنبالش هستم. این‌جوری نیست که فقط بنشینم بگویم باید! مثل آن شیخِ باید! که ان‌شاءالله زودتر محاکمه بشود. دنبالش هستم تا همین دو هفته پیش هم دوباره قراری گذاشتیم که پیگیری کنند که بیست‌سی‌چهل‌تا از این نماینده‌های به‌روز مجلس بیایند بنشینند با این آقایان صحبتی بکنند آن‌ها را در فاز قانونی بیندازند.
بالأخره نماینده مجلس غیر از رایزنی برای اینکه کی استاندار بشود کی شهردار بشود یا بچه‌محل‌هایش راضی بشوند یا فلان کوچه شیراز آسفالت بشود یا نه یک سری کارها هم باید برای نظام مقدس جمهوری اسلامی بکند. یک سری کارها که ما واقعاً کمبود داشتیم. اگر این‌ اتفاق‌ها بیفتد و بعد اگر روی این‌ها مانور داده شود بیایند روی آن بحث کنند کار کنند بروند نشر بدهند. این‌ها مشخص بشود. به امام‌موسی‌صدر برگردیم. گفت آقا در آزادی که ما الآن می‌خواهیم مطرح کنیم اول باید بیاییم بنشینیم با همدیگر صحبت کنیم که آزادی یعنی چه؟ یعنی قبل از اینکه  بخواهد هر قانونی در لبنان یا در حزب‌الله لبنان یا در جنوب لبنان یا در شیعیان لبنان بگذارد؛ همه از اهل‌سنت، مسیحی‌ها، دروزی‌ها آمدند دور همدیگر نشستند یک رساله بیرون دادند تحت‌عنوان «آزادی در جامعه» که آزادی یعنی چه؟ تعریف دقیق «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ» چیست؟ که الآن در هر تاکسی‌ای می‌نشینی تا می‌خواهی حرف بزنی به تو می‌گوید «لَا إِکرَاهَ فِی الدِّینِ»؛ برای اینکه وقتی ما تعریف نمی‌کنیم دیگر همه برای خودشان مفسر می‌شوند و تعریف می‌کنند. تعریفش چیست؟ اگر این اتفاق بیفتد سلامت روانی جامعه بیشتر تأمین می‌شود.

» عدالت علوی راهی برای رسیدن به گشایش روانی و اقتصادی

گفتم یک شعار مبنایی هم داشتیم «برادری، برابری، حکومت عدل علی» ببینید همین سه‌تا شعار «برادری، برابری و حکومت عدل علی» این سه‌تا دقیقاً پایه‌های اصلی مدرنیته را می‌لرزاند؛ یعنی اگر شما بخواهید برای مدرنیته یک آلترناتیو داشته باشید، یک جایگزین برای این سیستم حکومت غربی که همه الآن مشت‌هایتان را گره می‌کنید می‌گویید مرگ بر غرب‌گرا، خیلی‌خب مُرد، غرب مُرد! جای غرب چه سیستم مبنایی می‌خواهی جایگزین کنی؟ اصلاً بنا را بر این می‌گذاریم که الآن غرب مرده است و تمام شده است؛ غرب‌گرا هم وجود ندارد. جای غرب می‌خواهی چه بگذاری؟ وقتی مطهری، بهشتی و… دور همدیگر می‌نشینند با امام‌(ره) مشورت می‌کنند که ما در تظاهرات چه بریزیم که مردم بگویند؟ می‌گوید بگویید «برابری، برادری، حکومت عدل علی»؛ یعنی دارد سه‌تا مبنا را مشخص می‌کند. برابری تعریف‌هایی دارد، برادری تعریف‌هایی دارد، حکومت عدل علی هم تعریف‌هایی دارد. وقتی سراغ این مبنا بر می‌گردیم می‌بینیم همه این حرف‌هایی که تا الآن زدم اگر جامعه‌ای بر مبنای برادری؛ یعنی مردم خیرخواه همدیگر باشند، برابری؛ یعنی عدالت، و حکومت عدل علی؛ یعنی الگویی بر مبنای آن مانیفستی که امامت برای ما مشخص کرده است را نداشته باشیم باز تمام حرف‌هایی که زدم دوباره باطل می‌شود؛ یعنی تمام این کرسی‌ها برگزار بشود، آزادی و امنیت تعریف بشود، مردم بدانند استقلال یعنی چه؛ کاری نداریم! این باید تعریف بشود.
به این روایت از آقاامیرالمؤمنین (ع) دقت کنید: «فَانَّ فی العَدْلِ سَعَةً» می‌گوید در عدل یک گشایش است. این گشایشی که اینجا دارد می‌گوید هم گشایش روانی است؛ یعنی ذهن‌ها آزاد می‌شود، مردم احساس امنیت روانی می‌کنند. هم گشایش اقتصادی است، «سعه» یعنی برکت می‌آید، اقتصاد شکوفا می‌شود، مردم به مباحث رفاهیشان می‌رسند. «ومَنْ ضاقَ علیه العَدْلُ فالجَوْرُ علیه اَضْیقُ» می‌گوید؛ اما اگر کسی بیاید بگوید نه، عدل ما را اذیت می‌کند، مثل این جملاتی که می‌گویند در زمان حکومت امیرالمؤمنین‌(ع) پیروان علی(ع) تاب عدل علی(ع) را نداشتند. حاج‌آقا آهنگران خدا حفظش کند زمان جنگ نوحه‌ای می‌خواند می‌گفت:«سبب قتل علی، عدل علی» می‌گویند تابش را نداشتند! یکی از مشکلاتی که ما الآن داریم این است که دقیقاً این نوحه هم همین را به ما القا می‌کند. الآن هم همین را می‌گویند که تحمل عدالت مشکل است. شما می‌گویید عدل و عدالت؛ ولی جامعه عدالت را پذیرش نمی‌کند. امیرالمؤمنین‌(ع) جواب این را می‌دهد، می‌گوید سی سال است چهل سال است توی سر عدالت زدید گفتید جامعه تحمل عدالت را ندارد. جامعه‌ای که تحمل عدالت را ندارد امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرمایند جور و بی‌عدالتی تحملش از عدالت سخت‌تر است. بله ممکن است اوایل برای عدالت به من کمی سخت بگیرند و من کمی اذیت بشوم، کمی شأن مسخره‌ای که برای خودم بافته‌ام پایین بیاید؛ اما امیرالمؤمنین‌(ع) می‌فرمایند «فالجَوْرُ علیه اَضْیقُ» بدان اگر در جامعه بی‌عدالتی باشد تحمل این بی‌عدالتی سخت‌تر است.
عدل را جا بیندازیم. اول انقلاب شاید مثلاً آن دهه چهل تا ۵۷ که انقلاب شد، اوج قدرت تفکر مارکسیستی و کمونیستی در تمام جوانان بود؛ یعنی یکی از کارهایی که مرحوم شهید مطهری، علامه طباطبایی، مرحوم دکتر شریعتی، حضرت‌امام‌‌ ‌(ره)، شهید بهشتی و بزرگان انجام دادند این بود که به جوان‌های مستعد انقلاب در دهه پنجاه گفتند که این عدالتی که مارکسیست از آن دم می‌زند در اسلام به‌مراتب عمیق‌ترش را داریم و آن‌ها قانع شدند، دیدند راست می‌گویند. گفتند شما کتاب مارکس را می‌خوانی به‌به چه‌چه می‌کنی برای این است که نهج‌البلاغه را نخوانده‌ای. آمدند و دیدند راست می‌گویند. کار به جایی رسید که مرحوم خسرو گلسرخیِ مارکسیست در دادگاهش  گفت که آن چیزی که من می‌گویم مرام‌نامه علی(ع) است. یک دفعه ما یک نهج‌البلاغه و یک حکومت عدل علوی را معرفی کردیم که آن‌ها دیدند دلیل اینکه جوانان انقلابی جهان در اقصی‌نقاط جهان دارند به تعالیم مارکسیستی روی می‌آورند این است که نهج‌البلاغه را ندیده‌اند.
بنابراین یکی از دلایل جدی که ما انقلاب کردیم نهج‌البلاغه بود. حالا کار به جایی رسیده است که دوسه هفته پیش آشیخ‌جواد‌آقای‌نظافت مشهد در تلویزیون می‌خواهد نهج‌البلاغه بخواند مجری به او می‌گوید این‌ها را نمی‌شود گفت!
_نهج‌البلاغه است!
_ دیگر به هر حال
بعد می‌گوید خیلی‌خب پس ما دیگر هیچ‌چیز نمی‌گوییم.
اغلب‌تان کلیپش را دیده‌اید. می‌گوید این مانیفست و متدی که ما برای عدل در اختیار داریم، از نهج‌البلاغه گرفتیم، با آن انقلاب کردیم، اما بعد از انقلاب به‌صرفه نبود که با این روش ادامه بدهیم! برای اینکه خیلی تناقضات ایجاد می‌شد، برای اینکه اگر مردم با نهج‌البلاغه آشنا بشوند در ذهنشان خیلی سؤالات ایجاد می‌شود و پاسخ‌گویی به این سؤالات برای کسانی که جور را بر عدل ترجیح می‌دهند هزینه دارد.
لذا امیرالمؤمنین‌‌‌ ‌(ع) گفت که فکر نکنید الآن مردم را به جور عادت دادید و آن‌ها فکر می‌کنند که خوب است، بد نیست، حالا تحمل می‌کنیم، عدل سخت‌تر است! عدل خیلی شیرین است. عدل خیلی شیرین است! عدل خیلی لذت‌بخش است! آن درصدی از جامعه که نانشان در جور، ظلم، بی‌عدالتی، رانت و… است مگر چند درصد جامعه هستند. آقا بگذار این چهارپنج ‌درصد بروند بمیرند. عدل خیلی لذت‌بخش و شیرین است. در جامعه عادل که بر مبنای عدالت پایه‌گذاری شده است و برنامه‌ریزی می‌شود، مردم در این جامعه خیلی آرام می‌خوابند و صبح خیلی باامنیت‌ بیدار می‌شوند. احساس می‌کنند که همه چیز سر جایش است. عدل یعنی چه؟ یعنی همه چیز سر جایش باشد. در جامعه‌ای که همه چیز سر جایش باشد این خیلی جامعه لذت‌بخشی است. خب حالا در بحث حکومت مهدوی هم همین را می‌گویند. می‌گویند امام که ظهور می‌کنند عده‌ای واقعاً ناراحت می‌شوند. مگر جامعه‌ای که از قبلش این تصویرسازی ذهنی را با خودش داشته باشد که آقا تشریف بیاورند و بر عدل فرمان بدهند من اگر به ضررم هم باشد با لذت قبول می‌کنم. تصویرسازی ذهنی؛ یعنی الآن هر پستی، مقامی، جایگاهی داری در ذهنت بیاور، اگر آقا تشریف بیاورند و بخواهند این را از تو بگیرند اگر با لذت قبول کنی؛ یعنی تو آمادگی برای حکومت عدل را داری. و اتفاقاً خیلی شیرین است.
ببینید اصلاً جامعه اسلامی باید متوجه این بشود که عدل از من شیرین‌تر است. جامعه اسلامی باید این را متوجه بشود. و اگر طعمش را بچشد دیگر اصلاً نمی‌توانی بی‌عدالتی را به آن‌ها غالب کنی! حالش بد می‌شود. اگر در این جامعه اسلامی در صف به کسی بگویی: «داداش، من هوایت را دارم بیا از آن جلو برو» احساس لذت نمی‌کند، احساس انزجار می‌کند، بدش می‌آید. طعم شیرین عدل را چشیده. آقا عجب آدم متواضعی، فلان کرد! نه آقا، متواضع کجاست؟! او طعم شیرین عدل را چشیده است. طعمش را چشیده! کیف می‌کند. اگر روزی در همین شاهچراغ تریبون می‌زنند برای رئیسِ جمهوریِ اسلامی که اینجا بیاید و مردم زیر آفتاب در گرما وِلو هستند، برای این آقا دوتا کولر گازی ردیف می‌کنند که اوف نشوند، بعد رئیس‌جمهور فعلی می‌رود در آفتاب سیستان جلو مردم می‌نشیند؛ نگو او چقدر متواضع است. کار آن رئیس‌جمهور خیلی منزجرکننده است. آدم حالش از همچین حالتی به هم می‌خورد. برای خودش! اما اینگونه دارد لذت می‌برد و کیف می‌کند که با بقیه هم‌سطح است. لذت می‌برد! و واقعاً تعجب‌برانگیز است اگر شما فکر کنید قوانین متعالی عادلانه اسلام و تعالیم علی(ع) در نهج‌البلاغه، تحمل کردنش سخت است! کی می‌گوید سخت است؟!
آدمی که بخواهد با عدل زندگی کند وقتی در صف دستش را بگیرند بخواهند او را جلو ببرند، از تواضعش نیست که دستش را می‌کشد، بدش می‌آید، از رانت حالش به هم می‌خورد. و اگر ما به اینجا برسیم، تک‌تک آحاد جامعه به جایی برسند که طعم شیرینش را بچشند که خیلی لذت‌بخش و خوب است. بچه‌های انتظامات به مرحوم حضرت آیت‌الله‌حائری(رحمه‌الله علیه) گفته بودند که آقا حالا شما آمده‌ای بیرون روی خاک‌ها نشسته‌ای در حسینیه هم بالأخره جا هست بعد دستش را کشیده بود گفته بود آقا من خوبم راحتم! آن‌هایی که طعمش را چشیده‌اند می‌دانند چقدر لذت‌بخش است. همسانی، برابری، برادری خیلی لذت‌بخش است. در جلسه قبل گفتم جامعه به جایی رفته است که  بر خلاف تمام تعالیم اسلام مردم اصلشان بر بحث و دعوا و مجادله است مگر اینکه اتفاقی بیفتد صلح کنند. خب این مشکل است دیگر، اصل باید بر صلح باشد مگر اینکه اتفاقی بیفتد که شما بخواهید دعوا کنید. بعد این صلح چقدر لذت‌بخش است! بله خیلی‌ها الآن هستند آرزویشان این است که یک فیلم ببینند که کاراکترهای اصلی به جان همدیگر بیفتند، بزنند همدیگر را آباد کنند، آن‌ها هم از این خشونت کیف کنند؛ ولی خیلی‌ها هستند وقتی در فیلمی می‌بینند که آدمی کوتاه آمد، عذرخواهی کرد ، آغوشش را باز کرد، آشتی کرد، اشک شوق می‌ریزند. چرا فکر می‌کنی لذت در خشونت است؟! این‌ها هم مزه دارد دیگر.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید