امروز 13 آذر 1404 - 12 جماد ثاني 1447
خواندنی ها

متن سخنرانی - سلوک کاربردی - قسمت بیستم

13 آذر 1404 -   4:28 ب.ظ  دسته بندی: متن سخنرانی ها
   یا نور
متن سخنرانی
سید محمد انجوی‌نژاد
موضوع: سلوک کاربردی
قسمت بیستم
تاریخ:1401/10/04
»تحریک حرص عامل حیات مدرنیته است
»ارزش ثانیه به استفاده‌کردن از آن برای آخرت است
»کینه‌ای که بر مبنای حسادت ایجاد می‌شود هیچ وقت تمام نمی‌شود
»تحریک حرص عامل حیات مدرنیته است
بحثی که راجع‌به منشأهای حرص داشتیم، در بحث حب بودیم. حب شهوت، حب رئاسه، حب راحت و حب کلام را گفتیم و بعد حب علو، حب علو هم جز منشأ‌های حرص است. علو به معنای اثبات برتری بر دیگران و اثبات بالاتربودن نسبت‌به دیگران است که اتفاقاً نه‌تنها در دنیای امروز روی بحث علو کار می‌شود بلکه توصیه می‌شود و آموزش می‌گذارند. دوره‌ی آموزشی چگونه برتر باشیم؟ چگونه بالاتر باشیم؟ چه دوره‌های رسمی چه غیر رسمی که مادر و پدر به فرزندشان یاد می‌دهند که چگونه در خانه‌ی بعدی که می‌خواهی ازدواج کنی از تجربیات من استفاده کن تو بالاتر باشی، گربه را دم حجله بکش نمی‌دانم فلان کن از این بحث‌های این مدلی. خب حالا من نکته‌ای را خدمتتان عرض‌کنم. این نکته را قبلاً در بحث دیگری خدمتتان گفتم که ما در کشورمان که الان داریم زندگی می‌کنیم مثل بقیه کشورها، هر کشوری سه‌تا چهار‌تا پنج‌تا آیتم یا گزینه دارد که اگر قرار باشد برای مردم آن کشور کسی حرف بزند یا بخواهد مردم آن کشور را رهبری کند یا بخواهد هر اتفاقی در آن کشور بیفتد باید این گزینه‌ها را مد‌نظرش داشته باشد.
حالا در کشور ما این سه گزینه چیست که در بحث‌های دیگر گفتیم الان می‌خواهیم از منظر اخلاقی به آن نگاه کنیم. آن آدمی که می‌خواهد برای مردم حرف بزند یا می‌خواهد به ‌آن‌ها روش بدهد یا می‌خواهد رهبری کند سه نکته را باید برایشان تعیین تکلیف کند؛ ۱_ بحث ملیت که مال همه‌ی کشور‌ها‌ست.  ۲_ بحث دین که در برخی کشور‌ها خیلی پررنگ‌تر است مثل ما، برخی کشورها نه. ۳_ بحث مدرنیته؛ یعنی باید تکلیفشان را با این سه‌تا مشخص کنند مثلاً شما فرض کنید امروز کسی می‌گوید من می‌خواهم رهبر اپوزوسیون باشم در خارج از کشور، بعد تقید به اسلامی ندارد، که این اسلام گرچه نگویند ولی قاطبه‌ی مردم به آن تقید دارند. گرچه نگویند! گرچه ممکن است مثلاً کسی از قوانین اسلامی در ایران هیچ چیزی را انجام ندهد؛ اما اگر کسی به اسلام فحش بدهد قبول نمی‌کند او رهبرش باشد؛ یعنی کسی نمی‌تواند بگوید من می‌خواهم رهبری ایران را به عهده بگیرم راجع‌به ملیت حرف دارم، راجع‌به مدرنیته حرف دارم، راجع به دین نمی‌خواهم حرف بزنم. یکی از گزینه‌‌هایی که در ذهن مردم است این است که او دینش چیست؟ خب حالا چیزی که دارم می‌گویم این بحثش جدا بود.
برگردیم به بحث اخلاقی خودمان تاثیر مدرنیته در اخلاق؛ من نمی‌توانم بنشینم روی منبر توصیه اخلاقی کنم کما اینکه آن آدمی که توصیه سیاسی می‌کرد نمی‌تواند از دین نگوید. بگوید آقا به دین من کاری نداشته باش. نمی‌تواند! در ایران باید تکلیفت را راجع‌به این سه‌تا مشخص کنی. من‌ هم که می‌خواهم از دین بگویم، می‌خواهم از حرص بگویم یا از هر چیز،‌  نمی‌توانم تکلیفم را با مدرنیته مشخص نکنم. بله می‌توانم اخلاقی، ایمانی روایت بگویم همه چیز راجع‌به حرص بگویم بعد عرضم به حضور شما راجع‌‌به ایران هم توضیح بدهم که از نظر جامعه‌شناسی مثلاً حرص چه تأثیراتی بر جامعه‌ی ایرانی دارد؟ نمی‌توانم  از مدرنیته  بگذرم، این هم تأثیراتی دارد. ببینید جز ارکان اصلی مدرنیته تحریص شماست؛ یعنی تحریک حرص شما؛ در رسانه‌اش، در تلویزیونش، در رادیو‌اش، درتمام صنعتش هست؛ اصلاً مدرنیته در فاز صنعت برای فروش بیشتر باید حرص تو را تحریک کند و من اگر فکری برای آن نکنم، همه‌اش در منبر اخلاقی چهار نفر در کانون دور همدیگر بنشینیم من بیایم بگویم حرص این‌طوری است آن‌طوری است. بعد تمام سیستم مملکت تو را دارند تحریص می‌کنند. حرصت را تحریک می‌کنند. تمام سیستم مملکت!
برگردیم به دوسال قبل در انتخابات ریاست جمهوری من صحبتی همان زمانی که آن ‌ها باهم صحبت می‌کردند داشتم؛ گفتم همه‌اش دارید می‌گویید من برای شما اِله می‌کنم من برای شما بِله می‌کنم برای و اِله بِلتون فقط امکانات مادی است. اصلاً صحبتی راجع‌به اینکه روح مردم به پرورش نیاز دارد، صحبت راجع‌‌به اینکه اگر چیزی مثل قناعت در جامعه اسلامی حاکم نباشد، جامعه اسلامی نه، در هیچ جامعه‌ای اگر چیزی به‌نام قناعت حاکم نباشد و مردم در دام حرص باشند این مردم هیچ‌ وقت راضی نمی‌شوند. شما اصلاً صحبتی راجع‌به این نمی‌کنید!؟ در سیاست‌های دولت  آینده‌تان این مباحث چقدر جا دارد؟ اصلاً اسلامی هم نیست تازه جمهوری اسلامی نیستیم اصلاً حکومت دموکراتیک جیبوتی هستیم. قناعت یک کلمه‌ی خوب است یک کلمه‌ی راجع‌به فقر نیست که باید فقیر باشید، قناعت یک حالت روحی است. اگر راجع‌به  این شما صحبت نکنید اصلاً نمی‌شود مردم را راضی کرد. بعد حالا کار نداریم همان چیزهایی را‌ هم که گفتند نتوانستند!؟ یا اگر  می‌توانستند هم مردم الان راضی نبودند. چون اصلاً بدون قناعت آدم راضی نمی‌شود. الان مدرنیته در تضاد با قناعت است؛ یعنی دائم دارد با قناعت مبارزه می‌کند. مدرنیته اگر حرص شما را تحریک نکند اصلاً نمی‌تواند حیات داشته باشد، نمی‌تواند زنده بماند. ولی این ارکان استوار است اصلاً وقتی شما می‌گویید سکولاریسم، اصالت دنیا؛ یعنی مباحث روحی را باید کنار بگذاری، مباحث معنوی را باید کنار بگذاری، مباحث اخروی را باید کنار بگذاری. اصل دنیاست و مردم حقشان است که هر روز در دنیا رشد مادی کنند.
کدام حکومتی می‌تواند همچین کاری بکند، که مردم در دنیا هر روز رشد مادی کنند. هر روز احساس بهتری داشته باشند از اینکه ببینند رشد مادی پیدا شده مثلاً آیفون چهارده و سیزده چقدر تفاوت دارد؟ و اصلاً کلا تو از این سیزده چقدر استفاده کرده‌ای؟ که الان دنبال چهارده هستی؟ حالا کاری نداریم شما خیلی هم آیفون ندارید؛ ولی فرهنگ مدرنیته این است؛ یعنی تو اگر آیفونت با همان شماره‌ی روز همراه نباشد احساس بدی از زندگی‌کردن داری. من فکر می‌کردم شوخی است، رفتم گشتم پیدا کردم کشوری که برای به‌روز کردن گوشیشان داشتند کلیه‌هایشان را می‌فروختند. بعد جالب این است که کلیه‌ها را می‌فروشند کنار همدیگر می‌ایستند  می‌زنند بالا و با چسب کلیه عکس می‌گیرند و افتخار می‌کنند. مدرنیته این است. بله ما با رشد هیچ مشکلی نداریم با نو شدن هیچ مشکلی نداریم با به‌روز بودن هیچ مشکلی نداریم؛ اما اصلاً مدرنیته به‌معنای آبدیت که نیست مدرنیته یک فرهنگ است. یکی از مبانی‌اش حرص است. وقتی ما این حرص را این‌طوری داریم از همه جا تقویت می‌کنیم خب الان ما برای این جمعیت بنشینیم و بگوییم، چه دردی دوا می‌شود؟
یکی از نکاتی که می‌خواستم بگویم حب علو است؛ یکی از ارکان و یکی از آیتم‌های مدرنیته همین علو است؛ تو باید از بقیه بالاتر باشی، تو باید همیشه بالاتر باشی. علو با آن قسمتی که قبلاً گفتم حب‌الرئاسه فرقش این است: رئاسه یک حالتی است که عملی است. علو نه‌! یک حالتی است که شما دائم باید رقابت کنید و اگر در یک جایی اول نبودید اصلاً اذیت می‌شوید. اصلاً تو به دوم‌بودن عادت نداری. به یکی از مسئولین خیلی رده بالای مملکت گفتم که آقا شما کمک کن گفت: ببین من نفر دوم نمی‌توانم باشم، من فقط نفر اول می‌توانم باشم. ببین این آدم اصلاً نمی‌تواند نفر دوم باشد. می‌گویم برای خدا، برای فلان، مگر نمی‌گویی طرح دارم و… کمک کن! گفت: من نفر دوم نمی‌توانم باشم. این دقیقاً همان حرص است. نفر دوم نمی‌توانم باشم! نفر دوم که هست از نظر روحی اصلاً انگیزه و توانایی و هیچ نکته‌ای برای کارکردن ندارد. نمی‌تواند! فقط اگر نفر اول باشد بله! این حب علو است. این حب بعدی را سریع می‌گذریم چون بالأخره شاید خیلی مبتلا‌به نباشد.
حب الثروه؛ ثروه به معنای کسی است که «الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ» این اصلا لذتی از پول هم نمی‌برد، از تعداد صفر‌هایی که در حسابش است لذت می‌برد و همینطوری جمع می‌کند این را تبدیل به آن می‌کند آن را تبدیل به این می‌کند. خیلی عجیب است که مثلاً آمار می‌دهند که کسی در تهران هزارو پانصد‌تا آپارتمان دارد. اصلاً تاره این آدمی است که ما می‌شناسیم و خودش گفته است من دارم و… در روزنامه مصاحبه کرده است و اتفاقاً مسئولیت هم دارد. گفته که من هزارو پانصدتا آپارتمان دارم . خب! «الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ» یعنی این آدم فقط همین تعداد ارضایش می‌کند. هزارو پانصدتا آپارتمان دارم! خیلی برایش مهم است. این حب‌الثروه است که فرقش با بقیه.
حالا می‌آییم سراغ نکته بعدی در مبانی حرص شقاوت است. شقاوت! ببینید دقیقاً یکی از صفات سلبی خداوند تبارک و تعالی شقاوت است. صفات سلبی یعنی ابدا در خدا وجود ندارد. مثلاً غضب یک صفت است که به میزانی که لازم است در خدا وجود دارد به میزانی که لازم نیست هم رحمت وجود دارد؛ اما صفت سلبی یعنی صفتی که ابداً وجود ندارد. شقاوت صفت سلبی است. شقاوت بر می‌گردد به اینکه شخص چه غضب داشته باشد چه رحمت داشته باشد چه هر چیزی قلبش شقی است. در قلبش رحمت جا ندارد. و از مبانی حرص همین شقاوت است؛ یعنی انسان شقی معمولاً حرص دارد چون دلش برای بقیه نمی‌سوزد. اصلاً دلش برای بقیه نمی‌سوزد! اگر انسانی دلسوزی نداشته باشد حرص دارد و شقاوت حرص را تقویت می‌کند و از یک طرف این‌ها هردو همدیگر را تقویت می‌کنند. یعنی وقتی انسانی شقی باشد حریص می‌شود وقتی حرصش بیشتر می‌شود باز شقاوتش بیشتر می‌شود. این‌ها در امر رشد همدیگر همین‌طوری لازم و ملزومند. شقاوت هم یکی دیگر از بحث‌هاست.

»ارزش ثانیه به استفاده‌کردن از آن برای آخرت است
خب! حالا برویم سراغ درمانش که زودتر هم به این بحث درمان برسیم. اولاً می‌گوید مهم‌ترین درمان، حرص ممدوح است. حرص ممدوح یعنی انسان بالأخره حرص دارد. حرص یعنی چیزی که در دستم است احساس رضایت نمی‌کنم و بیشترش را می‌خواهم. می‌گوید این احساس در تو خلق شده است. اگر آن را در کانال ممدوح بیندازی، یعنی حرص خوب، در همان کانال تو راضی می‌شوی. اگر آن را نیندازی به سمت حرص بد می‌روی. اولینش می‌گوید حرص ممدوح، حرص به شناخت عیوب خودت است عین متن روایت از امام علی(ع) است. چه عیوب مادی چه عیوب معنوی. همان جمله‌ای که همه زیاد شنیدیم؛ آدمی که به خویش مشغول است، این‌قدر در خویش مشغله دارد که دیگر نمی‌رسد سراغ بقیه جوانب جامعه برود. حرص به عیوب؛ همان جمله‌ای که وقتی به فلان عارف جلیل‌القدر گفتند: حاج آقا نظرت راجع‌به من چیست؟ گفت: من هفتاد سال گیر خودم هستم هنوز خودم را نشناختم بعد راجع‌به تو نظر بدهم. این‌قدر درگیر خودش است؛ از چه بُعد؟ از این بُعد که من از نظر معنوی و از نظر مادی عیوب خودم چیست. امیرالمؤمنین(ع) می‌‌فرمایند: حرص نسبت به معایب خودت را اگر تقویت کنی نسبت به بقیه حرص‌هایی که ممدوح نیست، شما دیگر خیلی تحریک نمی‌شوی. دائم سرش در کار خودش است. دائم به خودش فکر می‌کند. دائم راجع‌به «رحم‌الله من عرف نفسه و علم من عین و فی عین و الی عین» فکر می‌کند. وقتی به او پیشنهاد می‌دهند، پیشنهادی که حرص مردم عادی را تحریک می‌کند، که وای اگر  مثلاً من به اینجا برسم چه می‌شود، او چون فکر می‌کند که من کجا می‌خواهم بروم خیلی تحریک نمی‌شود اصلاً برایش خیلی مهم نیست.

اصلاً ببینید وقتی می‌گوید به خودت فکر کن. اگر آن خودی که تو  هستی همان خودی باشد که خدا گفته است «وَ نَفَخْتُ فيهِ مِنْ رُوحي» من در بنده‌ام تجلی پیدا کرده‌ام این‌قدر جای عمیق‌شدن در خودت داری دیگر اصلاً نمی‌رسی به بقیه چیز‌ها فکر کنی. خیلی جا دارد. اگر همین که فکر کنی ازل چه بود؟ الان چه بود؟ ابد چیست؟ روی همین قضیه فکر کنی خیلی از مشکلات برطرف می‌شود. می‌گوید به خود فکرکردن. این‌قدر خودت بزرگی که دیگر اصلاً جا پیدا نمی‌کنی به چیز دیگر و کسی دیگر فکر کنی. این اولینش. دوم می‌گوید: امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند راجع‌به عاقبتت حریص باش. بله این ثانیه‌ها تک تکش ازرشمند است به‌شرط اینکه ما ارزش واقعی به این ثانیه‌ها بدهیم. ارزش واقعی چیزی است که مال من باشد. جملات بهلول که می‌گفت: وقتی بالای سر قبر کسی رفته بود که از بزرگان مثلاً مادی مملکت بود. گفتند چطور آدمی بود؟ گفت: دروغگو محشور شد. گفتند: چرا دروغگو؟ گفت: چون دیدم یک عمر می‌گفت زن من،  بچه‌ من،  لباس من،  خانه من، همه‌اش را می‌گفت مال من است خودم دیدم لختش کردند گذاشتنش در خاک هیچ کدام هم مال او نبود.
بله ثانیه‌ها خیلی ارزشمند است. به‌شرط اینکه از این ثانیه آدم برای عاقبت و آخرتش استفاده کند و این به این معنا نیست که تسبیح دستت باشد و دائم ذکر بگویی، نه! به این معنا که آدم هر کاری می‌کند حواسش آنجا باشد. هرکاری می‌کند! اصلاً داری گناه می‌کنی خب! وسط گناه‌کردن هم آدم بداند که دارد چیزی از آن طرف زده می‌شود. همین حواست بودن خیلی مهم است حتی اگر وسط گناه‌کردن باشی. داری ثواب می‌کنی، هرچیزی که شما فکر می‌کنی حواست به آن طرف باشد‌. برگردیم راجع‌به حب‌الراحه که دیشب گفتم؛ بعضی‌‌ها عبادت را به‌خاطر راحت‌‌طلبی کنار می‌گذارند. چرا کنار می‌گذارند؟ چون حواسش به این‌جا است. اگر حواسش به آنجا بود، می‌شد «أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ‏ أَحْمَزُهَا» بالاترین عبادت‌ها آن است که زحمتش بیشتر است. اگر حواسش به آن طرف بود. اگر حواسش به این طرف باشد. بله! حداقل‌ها را تا هر جایی که بتواند رعایت می‌کند؛ ولی وقتی حواسش به آن‌طرف باشد حداکثر‌ها را رعایت می‌کند. می‌گوید من باید چه‌کار کنم مثلاً ما خیلی راجع‌‌به احکام سؤال داریم، حداقلی، آقا این‌طوری باشد مثلاً مراجع گفتند حلال است حرام است؟  فقط دنبال همین می‌گردد که حرام نباشد. خیلی دنبال چیزی که واقعاً سود کند  نیست. حداقل‌ها، همان دین، رساله و احکام و… ؛ اما وقتی سراغ دین و اخلاق می‌رویم آدم‌ها دنبال حداکثر هستند. حداکثر!
وقتی نگاه می‌کنید می‌بینید مثلاً حداقل شهادت چیست؟ مثل بچه‌های کربلای چهار؛ حداقل شهادت بهشت است. این دیگر حداقل شهادت است. حداقل شهادت «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ». حداقل شهادت اینکه  تو شهید می‌شوی بلافاصله صاف، بدون حساب‌کتاب به بهشت می‌روی. این حداقل خیلی بالاست بعد نگاه می‌کنی مثلاً در اصحاب امام‌حسین(ع) و حتی در اصحاب امام و همین امروز کسانی هستند که می‌گویند ای کاش طوری می‌شد من هزار بار زنده می‌شدم دوباره شهید می‌شدم. این حداکثری است. ثانیه‌ها ارزشمند است؛ امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: به شرطی که به ثانیه‌ها برای آخرت حریص باشی و می‌شود همیشه آدم ذهنش آنجا باشد. آقا بچه‌اش الان نشسته است بغل دستش خیلی خب روی سرش دست می‌کشد ذهنش آنجاست بچه‌اش خوش‌حالش می‌کند، خوش‌حال می‌شود، ذهنش آنجاست. ناراحت می‌شود، ذهنش آنجاست. می‌گوید آنجا جاییست که بابت خوش‌حالی فرزندم به من پاداش می‌دهند، بابت تحمل ناراحتیش هم پاداش می‌دهند.
یکی درد و یکی درمان پسندد      یکی وصل و یکی هجران پسندد
این‌ها هیچ اشکالی ندارد خب یکی درد می‌پسندد یکی درمان، یکی وصل یکی هجران، میان هجر و وصل و درد و درمان پسندم آنچه را جانان پسندد، حداکثری است؛ یعنی می‌گوید من چون نگاهم به آن طرف است از نظر من درد و درمان و هجر و وصل فرقی نمی‌کند. هر چهارتا سود است. اصلاً خدا می‌گوید ما شما بنده‌ها را برای بازی چهار سر بُرد خلق کردیم به شرط اینکه حواستان آن طرف باشد حواستان این طرف باشد چهار سرش باخت است. حرف‌های دیشب بعضی‌ها می‌گویند دیشب چه بود، بالأخره ما در دنیا  چه شِکری بخوریم. شکرش این است اگر مثل دیشب حریص باشی چهار سر این بازی باخت است؛ اما اگر  نگاهت آن طرف باشد حرصت به آن طرف باشد چهار سر این بازی برد است. بله بچه‌ات اگر بزرگ شود تو بمیری او باقیات صالحاتت بشود خیلی خوب است؛ اما هیچ کس نگفته است اگر بچه‌ات را زحمت بکشی برای اینکه باقیات صالحات بشود؛ اما صدام شود، هیچ کس نگفته آن‌طرف بُرد نمی‌کنی چون اصلاً تو مأمور به این نبودی که صدام یا خمینی بشود‌. مأمور به این بودی که آن‌چیزی که بلد هستی یادش دهی دوسر برد است و این نگاهیست که امیرالمؤمنین‌(ع) می فرمایند.

»کینه‌ای که بر مبنای حسادت ایجاد می‌شود هیچ وقت تمام نمی‌شود
کلمه‌ی بعدی که در بحث سلوک کاربردی وارد آن می‌شویم، کلمه‌ی حسد است. برادران و خواهران  جمله کلیدی در سلوک کاربردی آیه‌ای است که دیشب و پریشب قرائت کردیم جلسات قبل هم گفتیم «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ»  این کلمه کلیدی است. کلمه کلیدی در اخلاق، در گناه‌شناسی و ثواب‌شناسی همین است. کلمه‌ کلیدی در نیت همین است که آدم‌ها خودشان می‌دانند چه کاره هستند. «وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ» اگر عذری هم می‌تراشد حتی برای راضی‌کردن خودش، کمی خلوت می‌شود خودش می‌فهمد که عذر تراشیده است. خیلی از امثال من که برای  گناهانمان عذر می‌تراشیم  که حالا بگذار ما بمیریم به نکیر و منکر که بیایند جواب می‌دهیم. بعد که می‌نشینیم و با خودمان خلوت می‌کنیم می‌فهمیم این جواب خودم را هم قانع نمی‌‌کند. بله «وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ» این «ولو» به این معنا نیست که شخص عذر‌هایی برای خودش تراشیده و قانع شده است. نه خودش می‌داند چه‌کاره است، این عذرها هم خودش می‌داند الکی است. «ولو» یعنی خودش می‌داند عذر الکی است.

حالا با این نگاه حرص را بررسی کردیم با همین نگاه هم حسد را بررسی می‌کنیم. این گزینه‌هایی که امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند این‌ها را چک کن اگر داری حسودی با همدیگر بررسی می‌کنیم چون بحثمان سلوک کاربردی است.
۱_ غیبت می‌کند، از چه کسی؟ از محسود. غیبت یعنی چه؟ یعنی یک جمله می‌گویم به نیت اینکه آدمی که دارم پشت سرش حرف می‌زنم خراب بشود. می‌گوید یکی از نشانه‌های حسود این است که جمله‌ای پشت سر کسی می‌گوید که او خراب بشود. او حسود است. غیبت چیست؟ غیبت میوه‌ی درخت حسادت است. می‌گوید اگر این جمله را گفت حسود است.
۲_ تملق؛ می‌گوید آدم حسود روبه‌رویت خیلی تملق می‌کند. کسانی که  روبه‌رویتان خیلی تملق می‌کنند فکر نکنید که واقعاً خیلی تملق می‌کنند. بله تملق ریشه‌های مختلف دارد یکی ترس و جین است یکی طمع و یکی حرص است یکی هم حسادت است. حالا اصلاً قرار نیست راجع‌به کسی که تملق می‌کند من الان بگویم این حسود است یا نیست؟ من راجع‌به خودم باید فکر کنم. یک جایی اگر تملق می‌کنم منشأ آن می‌تواند حسادت باشد.
۳_ شماتت؛ آدم حسود اگر اشکالی برای کسی پیش بیاید بروی شماتتش کنی این می‌تواند نشانه‌ی حسادت باشد. اصلاً عده‌ای هستند کافیست کسی زمین بخورد اصلاً یارو نمی‌شناسد مثلاً فرض می‌کنیم دندانپزشکی زمین خورده است. همین است دیگر مال حرام از مردم گرفتن بیمه هم که قبول نمی‌کنند زمین هم می‌خورند دیگر. شماتت از آثار حسادت در رفتار من است. قرار شد خودمان را چک کنیم. الان در ذهنت نیاور فلانی را می‌گوید. ای بابا! در ذهنت همش فلانی است ول کن  دیگر کمی به خودت نگاه کن. الان داشتیم راجع‌به چه چیزی صحبت می‌کردیم؟
۴_ شادی در گرفتاری دیگران.  چون قرار است از خودمان مایه بگذاریم من هی می‌خواهم ذهنت سراغ آدم دیگر نرود. بعضی از ما این‌قدر حال می‌کنیم بنشینیم مثلاً بگوییم فهمیدی فلانی چی‌شد؟ آخی! اینجوری شد. مثلاً من بچه را می‌بینم  می‌گویم حاجی رنگش هم پریده‌ها آخی! با لحنی دلسوزی؛ ولی ته دلم نسبت به این بچه از حسادت دارم می‌ترکم. تو فضولی مگر که رنگ این بچه‌ پریده، از مسیر شیطان و دلسوزی دل پدر و مادرش را می‌لرزاند. لاغر هم هست به بچه چیزی نمی‌دهی بخورد؛ اتفاقاً اسم این شماتت و  خوش‌حالی از ناراحتی دیگران است.
دوباره برگردیم آیه را بگوییم: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَىٰ نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ وَلَوْ أَلْقَىٰ مَعَاذِيرَهُ»  گرچه بگوید من از روی دلسوزی گفتم دلم برای بچه‌ سوخت به بابایش تذکر دادم. برو پسرم! از علائم حسادت است. نسبت به این بچه از حسادت ترکیدی. آدم حسود کینه‌اش دیر می‌خوابد یا کلاً نمی‌خوابد. اصلاً کینه‌ای که بر مبنای حسادت ایجاد می‌شود هیچ وقت تمام نمی‌شود. هیچ وقت! کینه در قلب من چقدر عمر می‌کند؟ امشب تو مرا اذیت کنی کی یادم می‌رود؟ حسادت در هیچ کدام از ما نمرده است قطعاً هست. به میزانی که زود یادم می‌رود به همین میزان کینه در وجودم عمق و عمرش بیشتر است. من یک علامت فیزیکی هم از حسادت بهتان بگویم به محض اینکه حسادت تحریک می‌شود، در قفسه‌ی سینه احساس بدی به آدم دست می‌دهد. احساس مور مور، بعضی دارند سر تکان می‌دهند. احساس می‌کنی همین الان باید کاری بکنی. اثر غضب تحریک‌شده بر اثر اتفاقی عادی با غضب تحریک‌شده بر اثر حسادت در قفسه سینه معلوم می‌شود. قفسه سینه‌ات در غضبی  که بر اثر حسادت تحریک شده تنگی می‌کند . اصلاً خدا این را در بیولوژی بدن ما قرار داده است سرمان کلاه نرود که این غضب الان حقیقت است یا غضب حسادتی است. چون همان جا به خودت می‌گویی من حق دارم اینجا به این غضب کنم. اصلاً حق نداری تو فقط حسادتت تحریک شده. بعد خدا گفته است برای ‌اینکه طرف قاتی نکند بعداً نگوید مرا عصبانی کرد، حق دارم. من در بیولوژی بدنش این را قرار می‌دهم. قفسه سینه که دارم می‌گویم _امام معصوم که برایتان حرف نمی‌زند_ من هم  قطعاً حسادتم تحریک شده است دیگر، همیشه این را حس می‌کنم، به‌محض اینکه این تنگی در قفسه سینه‌ام ایجاد می‌شود می‌گویم هیچ چیز نباید بگویی تو الان رسماً باید مبارزه کنی. اصلاً نظر، برداشت  و حرفت حق نیست، الان حسادت کاملاً تحریکت کرده است هیچ چیز نگو. برو سراغ روش‌های مبارزه که امشب به آن نمی‌رسیم.
بعد نصیحت دیگران که دارد می‌کند اصلاً در ذهنش این نیست که این نصیحت را به اصطلاح انجام دهد که این آدم خودش را اصلاح کند. ببینید این جمله جک نیست واقعیت است؛ ولی جک است منشأ نصیحت در دیگران، منشأ این که شما بفهمید که دیگران را دارید نصیحت می‌کنید چیست و حسود هستی یا نه این است که یارو دارد می‌گوید الان این را می‌گویم که بعداً که زمین خوردی بگوید دیدی بهت گفتم! می‌خواهد هم نصیحت کند که بعداً  جایی برای شماتت داشته باشد. بهت نگفتم! آقا ایشان غلطی کرده چه قبلاً گفته‌ باشی چه نگفته باشی الان وقت شماتت نیست. شماتت یعنی حسادت.  منشأ نصیحتی که حسود به تو می‌کند این است که بعداً به رخت بکشد که من بهت گفتم. که هم حسادت کرده باشد هم شماتت کرده باشد.

ارسال دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید